responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5786
تجرید
جلد: 14
     
شماره مقاله:5786

تَجْرید، تخلص چند شاعر پارسی‌گوی در ایران و شبه‌قارۀ هند در سدۀ 12ق/ 18 م:
1. تجرید اصفهانی، محمدشریف، خوش‌نویس و شاعر پارسی‌گوی. از تاریخ ولادت و درگذشت او آگاهی دقیقی در دست نیست؛ اما به نوشتۀ نصرآبادی هنگام تألیف تذکره (ح ١١٠٠ق، نک‌ ‌: ص 398) وی زنده بوده است (نیز نک‌ ‌: بیانی، 753). او از اعیان و کدخدازادگان اصفهان بود، اما شغل موروثی را رها کرد و به تحصیل علم و کتابت مشغول شد. در خط نستعلیق مهارت داشت و از راه کتابت قرآن و صحیفه روزگار می‌گذرانید (همانجاها). از او دیوان شعری برجای مانده (نک‌ ‌: آقابزرگ، ٩(1)/١٦٦)، و اشعارش به صورت پراکنده در برخی تذکره‌ها نیز نقل شده است (مثلاً نک‌ : نصرآبادی، همانجا؛ صدیق حسن‌خان، ٩٧).
2. تجرید دهلوی، میر حیدر (د پس از ١١٥٠ق/١٧٣٧م)، شاعر پارسی‌گوی شبه قارۀ هند. وی از سادات هندوستان، شاگرد سراج‌الدین علی‌خان آرزو و از معاصران و آشنایان خوشگو، صاحب سفینۀ خوشگو بود (بهگوان داس، ٤١؛ ابراهیم‌خان خلیل، ٣٢؛ خوشگو، 225). او چندی درخدمت قمرالدین‌خان اعتمادالدوله بود (عظیم‌آبادی، ٣٠٣)، اما همراه فرماندار سند به آن دیار سفر کرد و سپس از راه دریا به بندر سورت رفت. پس از مدتی، راهی دهلی شد و در آنجا با سراج‌الدین علی‌خان آرزو «صحبت شعر داشت» (آرزو، ٣٦). در اوایل پادشاهی محمدشاه به عظیم‌آباد و مرشد‌آباد سفر کرد و در شمار دوستان سرافرازخان در آمد، ولی پس از کشته شدن سرافرازخان، به دکن و سپس به بندر سورت بازگشت (بهگوان داس، همانجا؛ عظیم‌آبادی، ٣٠٤؛ علی‌حسن‌خان، ٨٠). وی سپس به بنگاله رفت و ملازمت سراج‌الدوله و علاءالدوله را برگزید (ابراهیم‌خان خلیل، همانجا)، و سرانجام در بندر سورت درگذشت.
تجرید در انواع علوم و فنون سرآمد بود (خوشگو، همانجا). ساقی‌نامه خوب می‌سرود و «بسیار غیور و سپاهی» بود (آرزو، همانجا). خوشگو نامه‌ای از تجرید را که خطاب به یکی از بزرگان زمان خود نوشته، به تمامی نقل کرده است که احوال و برخی اشعار او را در بردارد (ص ٢٢٦- ٢٢٨). در منابع موجود، اشاره‌ای به دیوان وی نشده است، اما آقابزرگ تهرانی (همانجا) به این دیوان اشاره دارد. برخی از اشعار او به صورت پراکنده در تذکره‌ها نقل شده است (نک‌ : احمدعلی، ٤٣٧؛ عظیم‌آبادی، همانجا). از تجرید به سبب اقامتش در دهلی و بندر سورت، به نامهای تجرید دهلوی و تجرید سورتی نیز یاد شده است (نک‌ ‌: صبا، ١٤٦).
3. تجرید لاهوری، میرمحمد علی بن عبدالله (سدۀ 12ق/ 18م)، شاعر و ادیب. پدرِ میرمحمدعلی از سادات لاهور بود که پیش از آمدن نادرشاه به هند، از یزد به برهانپور آمد و در آنجا اقامت گزید و به تحصیل علوم مشغول شد (خواجه عبدالرشید، 99؛ عظیم‌آبادی، 305).
میرمحمدعلی در 17 سالگی (1132ق) به قصد تحصیل به ایران آمد. ورود او به اصفهان با حملۀ محمود و اشرف افغان به اصفهان و محاصرۀ آن شهر هم‌زمان بود. وی مدت 20 سال در آنجا به‌سر برد و به بیشتر شهرهای فارس و عراق سفر کرد (ابراهیم‌خان خلیل، 36).
او در ایران نزد علمایی چون ملامحمدصادق اردستانی، حاجی اسماعیل خاتون‌آبادی، حاجی عبدالله هندی، و میرمحمدتقی مشهدی رضوی تحصیل کرده، و از آنها بهره‌مند بوده است. کتب حکمت و کلام را نزد ملامحمدصادق اردستانی خوانده بود و اجازۀ اصول و فروع احادیث را از میرمحمدتقی مشهدی، میرمحمدحسین، و میر زین ‌العابدین گرفته بود. وی در تحصیلِ نحو، صاحب کمال بود و در جوانی، مقدمات علوم را به طالبان تدریس می‌کرد (همانجا). او پس از چند سال، به قصد حجاز از ایران رخت سفر بر بست، ولی به سبب خرابی کشتی به ساحل سند رسید؛ سپس مدتی در شهرهای مختلف هند ماند و سرانجام، در 1165ق از راه دریا به حج رهسپار شد و پس از 4 سال در 1168ق به مرشد‌آباد مراجعت نمود (همو، 37).
آثـار: تجرید چنان به مطالعۀ کتابهای مذاهب مختلف مشغول بود که کمتر مجال تصنیف و تألیف می‌یافت (همانجا). با این همه، آثاری چند از او باقی است: 1. مجالیِ الٰهیه، منظومه‌ای در بیان «حضرات خمس»، به زبان عربی؛ 2. حواشی شرح مفاتیح ملامحسن کاشی در فقه، به عربی؛ 3. کتاب اخوان الصفا و خلان الوفا، در حکمت که چندین نسخه از آن فراهم آورده، و اکثر عبارات دشوار و نامفهوم آنها را تغییر داده، و تصحیح‌ کـرده و چند رسالـۀ سودمند نیز بر آنها افـزوده ‌است؛ 4. شرح کافیه در نحو، به فارسی که ناتمام مانده است؛ 5. شرح نخبۀ ملامحسن کاشی در فقه، به زبان فارسی که آن نیز ناتمام مانده است؛ 6. رسایلی به اختصار به عربی و فارسی (همو، 37- 38)؛ 7. دیوان اشعار (آقابزرگ، 9(1)/166).
اغلب تذکره‌نویسان تخلص او را با تخلص پدرش ــ تجرد ــ اشتباه کرده‌اند (نک‌ : خواجه عبدالرشید، 100؛ صبا، همانجا)، اما ابراهیم خان خلیل (ص 36) که از معاصران او ست، تخلص او را تجرید ضبط کرده است.
مآخذ: آرزو، سراج‌الدین علی‌خان، مجمع النفایس، به کوشش عابد رضا بیدار، پتنه، 1992م؛ آقابزرگ، الذریعة؛ ابراهیم‌خان خلیل، علی، صحف ابراهیم، به کوشش عابد رضا بیدار، پتنه، ١٩٧٨م؛ احمدعلی هاشمی سندیلوی، مخزن‌الغرائب، به کوشش محمدباقر، لاهور، 1968م؛ بهگوان داس هندی، سفینۀ هندی، به کوشش محمد عطاء‌الرحمان کاکوی، پتنه، 1958م؛ بیانی، مهدی، احوال و آثار خوش‌نویسان، تهران، ١٣٤٥ش؛ خواجه عبدالرشید، تذکرۀ شعرای پنجاب، لاهور، 1346ش؛ خوشگو، بندار ابن داس، سفینۀ خوشگو، به کوشش عطاء‌الرحمان کاکوی، پتنه، ١٩٥٩م؛ صبا، محمدمظفر حسین، تذکرۀ روز روشن، به کوشش محمدحسین رکن‌زادۀ آدمیت، تهران، ١٣٤٣ش؛ صدیق حسن‌خان، محمدصدیق، شمع انجمن، به کوشش محمد عبدالمجید، بهوپال، ١٢٩3ق؛ عظیم‌آبادی، حسینقلی، نشتر عشق، به کوشش اصغر جانفدا، دوشنبه ١٩٨١م؛ علی حسن‌خان، صبح گلشن، بهوپال، ١٢٩٥ق؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکرۀ نصرآبادی، تهران، ١٣١٧ش. پروانه محمدی ـ طاهره اسماعیل‌زاده
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5786
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست