responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5764
تبنین
جلد: 14
     
شماره مقاله:5764

تِبْنین، شهری کوچک واقع در شهرستان بنت جُبَیل، از شهرستانهای استان جنوبی لبنان، و از دژهای مشهور دوران جنگهای صلیبی. این شهر در °33 و ´12 عرض شمالی و °35 و´25 طول شرقی («اطلس ..1»، فهرست، 176)، در ارتفاع 650 متری از سطح دریا جای دارد و از شهرهای مهم منطقۀ جبل‌عامل به شمار می‌رود (مرهج، 3/277؛ نیز نک‌ : طفیلی، 72؛ امین، حسن، دائرة المعارف...، 5/391).
1. Britannica…
منابع دورۀ اسلامی تا پیش از جنگهای صلیبی اشاره‌ای به تبنین ندارند (همانجا) و نخستین یادکرد از تبنین در منابع جغرافیای اسلامی به سدۀ 7ق/13م باز می‌گردد. یاقوت تبنین را شهری در کوههای بنی عامله (متن: عامر) میان دمشق و صور، مشرف بر بانیاس وصف کرده است (1/ 824؛ نیز نک‌ : امین، محسن، 251-252). پس از وی، دمشقی از کوه تبنین و قلعۀ آن یاد کرده است (ص 211).
شهرت تبنین مدیون قلعه‌ای است که در روزگار جنگهای صلیبی بر فراز آن ساخته شد (امین، حسن، همانجا). هنگامی که بدوئن اول، پادشاه فرنگان و فرمانروای بیت‌المقدس، ایالت جلیله را به هوگو دو سنت اُمر، حاکم طبریه و همسایۀ پیشین خود در فرانسه واگذاشت، وی را تشویق کرد تا به سرزمینهای مسلمانان بتازد و در آنجا برای دفاع از مملکت صلیبی قدس و استیلا بر شهر صور و همچنین صیانت مرزهای دولت جدید صلیبی از سوی امارت دمشق، پایگاهی بنا کند. هوگو در نخستین اقدام، در کوهستانی مشرف بر راه صور و با‌نیاس و دمشق قلعه‌ای ساخت که به تُرُن (= تپۀ جدا) موسوم شد (صوری، 2/210، 267-269؛ لورته، 130؛ رانسیمان، 2/ 109؛ امین، حسن، همانجا؛ مولروینر، 15؛ مهاجر، 44).
ویلیام صوری، مورخ و اسقف اعظم شهر صور ــ که شاهد جنگهای صلیبـی بوده، و وقایـع آن را ثبت کـرده است ــ بنای قلعۀ تبنین را در 500ق/1107م نوشته است (صوری، لورته، نیز امین، حسن، همانجاها). به نوشتۀ ابن اثیر صلیبیان این قلعه را در 501ق، یعنی 8 سال پس از سقوط بیت‌المقدس، به منظور چیرگی بر شهر صور ساختند (10/455؛ نیز نک‌ ‌: مهاجر، 22). با این حال ، بنا به پاره‌ای روایات، بنای این قلعه در اوایل سال 499ق/پاییز 1105م به پایان رسیده است (نک‌ : رانسیمان، 2/110، قس: 3/440؛ نیز حتی، 360 : ح 1104م). به هر روی، هنگامی که بدوئن آهنگ شهر صور کرد، قلعۀ ترن در این جهت مؤثر افتاد، چه، جنگجویان این قلعه پیش‌تر راه صور را از شرق بسته بودند (رانسیمان، 2/113-114). پس از آن، تبنین به مرکز اداری و نظامی مهمی برای صلیبیان بدل شد (نک‌ : امین، حسن، همانجا؛ مرهج، 3/278).
مورخان اسلامی نیز روایت پیشین مآخذ مسیحی را پذیرفته‌اند. به‌گفتۀ آنان تبنین همچون هونین، دژی استوار بود که فرنگان پس از 500ق در جبل عامله (جبل عوف)، میان بانیاس و صور ساختند (ابن شداد، محمد، 152؛ قلقشندی، 4/151-152). به‌هر روی سندی در دست نیست که نشان دهد این قلعه پیش از این تاریخ وجود داشته است؛ با این همه، برخی از نویسندگان احتمال داده‌اند که این دژ بر شالودۀ بنیادی کهن ساخته شده است (نک‌ : امین، حسن، دائرة المعارف، 5/ 388، 391؛ مرهج، 3/ 278).
برخی بنای نخستین را به دورۀ آرامیها بازگردانده، و بر این باورند که در آغاز سال 850ق‌م آن را حزائیل بن بنحدد به قصد استیلا بر راههای بازرگانی میان مصر و جزیرة العرب و برقراری امنیت برای رفت و آمد کاروانها ساخته، و آن را تبنین نامیده است که در آرامی به معنی «بنای بلند» است. برپایۀ همین روایت، پس از آن، تبنین به دست آشوریها و سپس کلدانیها افتاد. در دورۀ یونانی ـ رومی قلعه مرمت گردید؛ اما در روزگار بیزانسیها بدان توجهی نشد و پس از فترتی طولانی، در زمان جنگهای صلیبی، از نو موردتوجه قرار گرفت (امین، حسن، همان، 5/387- 388). نام آرامی‌تبنین که امروزه معمول است (نک‌ : حتی، همانجا؛ قس: فریحه، 41؛ نیز مرهج، 3/277، که تبنین را واژه‌ای سریانی و به معنی «کاه‌دانها» دانسته‌اند)، می‌تواند دیدگاه اخیر را تقویت کند. مورخان و شعرا و نویسندگان اسلامی همواره با نام تبنین از این شهر یاد کرده‌اند (نک‌ : امین، حسن، همان، 391).
از تبنین به لحاظ موقع طبیعی استوار آن، همواره به منزلۀ دژی دفاعی و پایگاهی برای تهاجم استفاده می‌شده است. از این منطقه می‌توان دشتها، تپه‌های مجاور، مراکز نظامی و شهرهای بزرگ و مهم (مانند صور) را زیر نظر گرفت. افزون بر این، مزارع و باغهای وسیع آن می‌توانسته است قوت ساکنان آنجا را فراهم سازد (امین، حسن، نیز مرهج، همانجاها). از این‌رو، تبنین بارها میان صلیبیان و مسلمانان دست به دست گشت.
در 500ق کمی پس از بنای تبنین، فرنگان در نواحی اطراف تاخت و تاز آغاز کردند. امیر عزالملک، والی صور، با لشکری به سوی دژ تبنین رفت و بر حومۀ آن هجوم برد و شماری از صلیبیان را به هلاکت رساند (ابن قلانسی، 151؛ مقریزی، اتعاظ...، 3/37). ظاهراً چندی بعد تبنین با برخی دیگر از شهرهای ساحلی شام به تصرف مسلمانان درآمد؛ اما به سبب ضعف آمر، خلیفۀ فاطمی (495-525ق) بسیاری از این شهرها از دست رفت و در 22 ذیحجۀ 511ق/16 آوریل 1118م فرنگان بر قلعۀ تبنین استیلا یافتند (نک‌ : ابن خلکان، 5/300؛ مقریزی، همان، 3/131؛ ابن تغری بردی، 5/170). پس از استیلای بدوئن دوم در 516ق/ 1122م بر صور (نک‌ : ابن اثیر، 10/620-622)، قلعۀ تبنین موقع خود را برای دفاع از مرزهای شمالی متصرفات صلیبی از سوی دمشق حفظ کرد (مولروینر، 15).
در 543ق/ 1148م هنگامی که پادشاه آلمان به یاری فرنگان شام، با لشکری عظیم دمشق را محاصره کرد (نک‌ : ابن اثیر، 11/ 129-131)، از تبنین نیز گروهی به این لشکریان پیوستند. ابوالحکم اندلسی، پزشک و شاعر معاصر این وقایع، ضمن شعری از این رویداد یاد کرده است (نک‌ : امین، حسن، همان، 5/394). در جمادی الآخر 580/ سپتامبر 1184 که ابن جُبیر در ادامۀ سفر خود به تبنین رسید، حاکم دژ تبنین مادر حاکم فرنگی عکّا بود (نک‌ : ص 228، 378، 381-382).
سرانجام، پس از سالها استیلای صلیبیان بر بخشهایی از شام، صلاح‌الدین ایوبی (حک‌ 564- 589ق) برخی از شهرها و از جمله تبنین را فتح کرد (عمادالدین، 198- 199). وی پس از شکست دادن فرنگان در عکا و فتح این شهر در جمادی‌الاول 583/ ژوئیۀ 1187 برادرزاده‌اش، ملک مظفر تقی‌الدین عمر بن شاهنشاه را به تبنین فرستاد تا راه وصول آزوقه به آنجا و صور را ببندد. سپس خود به تبنین رسید و از یکشنبه 11 جمادی‌الاول 583 این قلعۀ بلند و استوار را در محاصره گرفت و با منجنیق کوبید. مدافعان صلیبی با تعصب تمام می‌جنگیدند، اما سرانجام، پس از یک هفته محاصره و جنگ، صلاح‌الدین در یکشنبه 18 جمادی‌الاول 583ق/26 ژوئیۀ 1187م پیروز گشت و ساکنان تبنین را امان داد. آنان 5 روز مهلت خواستند تا اموال خود را بردارند و گروگانهایی دادند و 100 تن از اسیران مسلمان را آزاد کردند. صلاح‌الدین پس از تصرف تبنین، ساکنان آنجا را همراه لشکری به صور فرستاد. سپس مملوک خویش سُنقر دواداری (دووی؟) را در آنجا گماشت تا به اصلاح امور بپردازد. سلطان همچنین دستور داد تبنین و باروی آن را که آسیب دیده بود، تعمیر و خندق گرداگرد آن را تعمیق کنند (همو، 99-101؛ ابن اثیر، 11/541-542؛ ابن شداد، محمد، 152؛ ابن شداد، یوسف، 79-80؛ ابوشامه، عیون...، 2/150؛ ابن خلکان، 7/177؛ ابن عبری، 383؛ ابن

خلدون، 5/ 359)، به هر حال، تبنین از معدود شهرهایی بود که به اتکای قلعۀ استوار خود، مدتی در برابر سپاهیان صلاح‌الدین مقاومت کرد (نک‌ : رانسیمان، 2/ 538- 539، که مدت محاصره را 2 هفته نوشته است).
فتح تبنین و تقویت استحکامات دفاعی شهر، صلیبیان را مرعوب ساخت و تسخیر دیگر شهرهای شام و مناطق ساحلی را برای مسلمانان آسان کرد (عمادالدین، 104، 170، 201؛ نیز نک‌ : ابوشامـه، همان، 2/181). صلاح‌الدین حکومت تبنین و هونین را ــ که کمی پس از آن گشوده شد ــ به مجدالدین احمد واگذاشت (ابن شداد، محمد، همانجا).
در 584ق/ 1188م هنگامی که صلاح‌الدین خود سرگرم فتح کَرَک بود، برادرش، ملک عادل را برای پیش‌گیری از تهاجم دشمن، با لشکریانی به دفاع از تبنین گماشت (عمادالدین ، 266؛ ابن اثیر، 12/20-21). سلطان ایوبی، خود نیز در 27 جمادی‌الاول 585ق/13 ژوئیۀ 1189م به تبنین رفت و امور شهر و توابع آن را سامان داد و از مدافعان سان دید (عمادالدین، 292؛ ابن اثیر، 12/30؛ ابن شداد، یوسف، 100). وی سپس در 8 جمادی‌الآخر 585ق/24 ژوئیۀ 1189م، سواران تبنین را برای جلوگیری از تحرکات آزادانۀ فرنگان، به سرزمینهای گشوده شده فرستاد. آن‌گاه خود با گذر از تبنین، میان تبنین و صور در کمین نشست (عمادالدین، 293؛ ابن شداد، یوسف، 100-101). سرانجام، سلطان در 588ق/1192م با فرنگان مصالحه کرد و هنگام بازگشت از بیت‌المقدس به دمشق در شوال همین سال، ثغور اسلامی از جمله تبنین را سامان داد (ابن اثیر، 12/ 87).
پس از مرگ صلاح‌الدین در 589ق/1193م، پسر ارشدش، افضل نورالدین علی (حک‌ 589-592ق) که در دمشق به جای پدر نشست، بر تبنین نیز فرمانروایی یافت (همو، 12/ 97؛ ابن عبری، 389). پس از وی تبنین به حاکمیت عمّش، عادل ابوبکر بن ایوب، حاکم ایوبی دمشق (592-615ق) درآمد (امین، محسن، 252).
در اوایل سال 594ق/ نوامبر 1197م که حسام‌الدین بشاره بر تبنین فرمانروایی داشت، آلمانیها (فرنج) به فرماندهی برابانت تبنین را محاصره کردند و طی 4 هفته در باروهای آن شکافها و رخنه‌هایی ایجاد کردند و با مدافعان آنجا جنگیدند. عادل از برادر زادگانش برای دفع دشمن یاری خواست. عزیز از مصر، و افضل از صرفند با لشکریانی حرکت کردند. برخی مسلمانان چون عرصه را تنگ دیدند، به اسقف اعظم کنراد (قسیس خنصلیر)، یار پادشاه آلمان، پیشنهاد کردند که قلعه را با 500 تن اسیر عیسوی تسلیم کنند و در مقابل بر جان و مال خویش امان یابند؛ اما بعضی از بزرگان فرنگی که خواهان محبت عادل بودند، مسلمانان را آگاه ساختند که آلمانیها معمولاً بر جان کس نمی‌بخشایند. از این‌رو، مسلمانان جانانه جنگیدند. آلمانیها اندک‌اندک به ستوه آمدند و در این اثنا خبر رسید که هانری (هاینریش)، امپراتور آلمان در ماه سپتامبر درگذشته، و هم در آلمان جنگ خانگی درگرفته است. از این‌رو، صلیبیان از محاصره دست کشیدند. از سوی دیگر، وقتی در 21 ربیع الاول 594ق/2 فوریۀ 1198م لشکر مصر از جنوب به عسقلان رسید، ناگهان با انتشار خبر گریختن صدراعظم و دیگر بزرگان لشکر صلیبی وحشت همه را فراگرفت. از این‌رو، آلمانیها از عادل تقاضای متارکۀ جنگ و امان کردند، تا سرانجام، در شعبان 594/ ژوئن 1198 صلحی منعقد شد و لشکر آلمانیها با ناکامی از این تهاجم به صور، و از آنجا به اروپا بازگشت و ملوک دمشق و قاهره به قلمرو فرمانروایی خود مراجعت کردند. بدین‌گونه، محاصرۀ تبنین در آستانۀ پیروزی صلیبیان پایان یافت (ابن اثیر، 12/ 128؛ ابوشامه، کتاب الروضتین، 2/233-234؛ ابن خلدون، 5/386-387؛ ابن فرات، 4(2)/134-135؛ رانسیمان، 3/ 119-120؛ امین، حسن، دائرة المعارف، 5/ 388- 389، قس: مرهج، 3/ 279-280؛ صالح، 77).
پس از رفع حصار از تبنین ملک عزیز دستور داد تا غلات به تبنین بفرستند و بخشهایی از بارو را که بر اثر اصابت منجنیق منهدم شده بود، بازسازی کنند. وی با باقی گذاردن همۀ لشکریان خویش نزد عادل، به مصر بازگشت (ابن فرات، 4(2)/136-137). ابن سناء الملک، شاعر و ادیب روزگار ایوبیان ضمن قصایدی از آزادی تبنین به یاری ملک عزیز یاد کرده است (2/132، 294).
در اوایل‌سال 597ق/1200م در توطئه‌ای که برضد‌حسام‌الدین بشاره چیده شد، تبنین و بانیاس به محاصره درآمد و بشاره از آنجا رانده شد و ملک عادل، امیر فخرالدین ایاس (ایاز) چرکس، معروف به چهارکس (د 608ق) را به حکومت این شهرها منصوب کرد (نک‌ : ذهبی، العبر، 5/26-27؛ نعیمی، 1/496- 498؛ ابن طولون، 1/ 209-210؛ سبط ابن جوزی، 8(2)/ 479؛ مهاجر، 75-76، 100؛ قس: ابن شداد، محمد، 152؛ حموی، 14-15).
در شعبان 597/ مۀ 1201 تبنین بر اثر زلزله‌ای هولناک همچون بسیاری از شهرهای مصر و شام ویران شد (سبط ابن جوزی، 8(2)/477- 478؛ نابلسی، 85-86). پس از چهارکس، پسر خردسال وی با نیابت مملوک چرکس، امیرکبیر صارم‌الدین خُطلبا ابن عبدالله (د 635ق/ 1238م) در تبنین به جای وی نشست (ابن طولون، 1/ 209-211؛ قس: ابن شداد، محمد، همانجا؛ نیز نک‌ : ابن ابی اصیبعه، 697: دربارۀ دیدار وی با امیر صارم‌الدین تبنینی).
در 617ق/1220م ملک معظم عیسى، حاکم ایوبی دمشق (615-624ق) تبنین و هونین را از بیم استیلای دشمن تخریب کرد و به برادرش، ملک مغیث محمود اقطاع داد (ابن شداد، محمد، 152-153؛ قس: ذهبی، همان، 5/52-53، ذیل حوادث سال 615ق). معظم چند سال بعد نیز در 624ق/1227م در پی خبر حرکت فرنگان، بار دیگر به سوی تبنین راند و بقایای آنجا را ویران کرد (حموی، 143). اما تخریب دژ تبنین به زودی نتیجه‌ای عکس داد، چه، فقدان پایگاهی چنان مهم، در 625ق/ 1228م راه را برای استیلای لشکریان صلیبی بر صیدا هموار کرد (نک‌ : ابن اثیر، 12/477- 478). در 22 ربیع الاول 626ق/ 18 فوریۀ 1229م میان نمایندگان ملک کامل ایوبی، حاکم مصر (615-635ق) و امپراتور فردریک مذاکرات صلحی در جریان بود که به موجب آن تبنین همچون بیت‌المقدس و برخی شهرهای دیگر ضمیمۀ قلمرو صلیبیان می‌شد (رانسیمان، 3/223-224). کامل که از عاقبت مقابله با پادشاه فرنگان بیمناک بود، با وجود ناخشنودی و اعتراض مسلمانان به این صلح تن در داد (مقریزی، السلوک، 1/353-354؛ حتی، 370؛ رانسیمان، 3/224؛ امین، حسن، همان، 5/ 389). پس از آن، صلیبیان دژ تبنین را بازسازی کردند (رانسیمان، 3/223-224).
چندی بعد ملک مغیث یوسف (د 630ق)، پسر مغیث محمود، تبنین و هونین را تصرف کرد (ابن شداد، محمد، 153). اما دیری نپایید که در 9 شوال 638ق/23 آوریل 1241م فرنگان به سبب خیانت صالح عمادالدین اسماعیل ایوبی، حاکم دمشق (634-635ق و 637- 643ق) که قصد داشت از فرنگان برضد پسر برادرش، صالح ایوب، حاکم مصر یاری خواهد، تبنین و چند شهر دیگر را از وی گرفتند و آنجا تسلیم فیلیپ مونتفورتی شد (ابن شداد، محمد، همانجا؛ امین، حسن، همان، 5/ 389، 393؛ رانسیمان، 3/270). در پی آن، قلعۀ تبنین به مرکز اصلی تدارکات صلیبیان منطقه بدل گشت؛ چنان که وقتی صلیبیان در عکا به محاصره درآمدند، فیلیپ آنان را با سرباز و مال و سلاح یاری کرد (امین، حسن، همان، 5/ 389-390).
تبنین در 641ق/1243م پایگاه اسبتاریه (ه‌ م) بود (مهاجر، 62). در نبرد 13 جمادی الاول 642ق/17 اکتبر 1244م که میان لشکریان حمص و دمشق به فرماندهی منصور ابراهیم و فرنگان در دشتی در شمال شرقی غزه روی داد، فیلیپ گروهی بزرگ از نیروهای مسیحی را رهبری می‌کرد، اما در این جنگ گروهی از سران صلیبیان کشته شدند و جمعی نیز به اسارت درآمدند (رانسیمان، 3/270-271).
تبنین همچنان در دست فرنگان باقی بود، تا آنکه ملک ظاهر رکن‌الدین بیبرس، سلطان مملوکی مصر و شام (658-676ق) در شوال 664/ ژوئیۀ 1266 آنجا را به همراه شهرهایی دیگر از شام فتح کرد (ابن شداد، محمد، همانجا؛ رانسیمان، 3/383-384). مدتی بعد، طی قرارداد صلحی که میان منصور قلاوون صالحی، سلطان مملوکی مصر وشام، و دام ماراریت1 (مارگریت)، فرمانروای صور به مدت 10 سال (از 14 جمادی‌الاول 684ق/ 18 ژوئیۀ 1285م بب‌ ‌) به امضا رسید، حاکمیت ممالیک بر تبنین تثبیت شد (نک‌ : ابن عبدالظاهر، 104 ببـ ؛ قس: قلقشندی، 14/51 بب‌ ).
1. Dame Mararit/Marguerite
در سدۀ 8ق/14م تبنین و هونین ناحیۀ چهارم از قلمرو صفد، از مملکت شام را تشکیل می‌داد (همو، 4/151). در این زمان تبنین بر سر راهی بود که جنین را به حِطّین و سپس به صفد می‌پیوست (همو، 14/380). پس از این، تا به حکومت رسیدن فخرالدین معنی، امیر دروزی (994-1042ق) و سیطرۀ او بر لبنان، فلسطین و سوریه، از وضع تبنین آگاهی نداریم. فخرالدین تبنین را به سرباز و سلاح تقویت کرد (امین، حسن، همان، 5/390). در این دوره تبنین مرکز بلاد بشاره (جبل عامل) بود که مشتمل بر 8 تا 9 بخش (مقاطعه) می‌شد. در 1026ق/1617م حسین یازجی حکومت آنجا را در مقابل ارسال مالیات بر عهده گرفت (خالدی، 55؛ امین، حسن، همان، 5/394؛ صالح، 35، 97).
در نیمۀ اول سدۀ 12ق/ 18م قلعۀ تبنین ویران بوده است (نابلسی، 86) و در 1163ق/1750م بود که عاملیان بازسازی آن را آغاز کردند (صدر، 451؛ صالح، 77- 78، حاشیۀ 2، که تجدید بنای قلعه را به نصار، پدر ناصیف، از آل علی‌الصغیر نسبت می‌دهد). در این دوره، حاکم تبنین از میان آل علی الصغیر (اسعد) انتخاب می‌شد (امین، حسن، همانجا؛ صدر، 457). هنگامی که آل علی الصغیر و دیگر خاندانهای عاملیان همگی زعامت ناصیف نصار (د 1195ق/1781م)، شیخ مشایخ جبل عامل را پذیرفتند، تبنین نقشی مهم در حیات سیاسی جبل عامل ایفا کرد. وی به اتفاق برادرش، ابوحمد نصار که در حکومت تبنین با وی شریک بود، گروههای عاملیان را برای دفع تجاوز و دفاع از عقیده و مقابله با عثمانیها برمی‌انگیختند (نک‌ : رکینی، 99-100، 102؛ صالح، 2، 10-11، 86؛ امین، حسن، همان، 5/390). شیخ ظاهر عمر (د 1196ق/1782م)، متحد ناصیف ــ که همچـون او ــ علی بک کبیر، والی مصر را در حرکت استقلال‌طلبانه‌اش برضد دولت عثمانی یاری می‌کرد (نک‌ : صالح، 2، 10؛ زرکلی، 3/237)، یک‌چند قلعۀ تبنین را پس از ترمیم، پایگاه خویش قرار داد (حتی، 360).
با کشته شدن رهبران سه‌گانه (نک‌ : صالح، 2)، دولت عثمانی سلطۀ خود را بر تبنین بازیافت. اگرچه بعداً حاکم آنجا در پی ائتلاف علی زین، حاکم شحور، و حمزة بن محمد نصار کشته شد (صدر، 276-277؛ صالح، 39؛ رکینی، 108). احمد پاشا جزار، سردار عثمانی (نک‌ : ه‌ د، جزار) که پیش از این ناصیف را از میان برداشته بود، در 1211ق/1796م بار دیگر به تبنین حمله کرد و شیخ زین خلیل بن موسى شحوری را به قتل رساند (نک‌ :
آقابزرگ، 3/274) و تبنین را با خاک یکسان کرد (لورته، 130).
به نظر می‌رسد که تبنین در زمان جانشینان شیخ ناصیف بار دیگر آباد گشته است. گفته می‌شود که حمد بک (د 1269ق)، برادر زادۀ ناصیف، و پسر ابوحمد محمود نصار، قلعۀ تبنین را بازسازی کرد و آنجا را مقر حکمرانی خویش ساخت و قصر وی مجمع شعرا گشت. در این دوره، عاملیان نخستین بار به رهبری وی در کنار دولت عثمانی ایستادند (صالح، 77- 78؛ امین، حسن، همانجا، نیز عصر...، 47، 49-50؛ امین، محسن، 252؛ فقیه، 304).
وقتی علی بک اسعد، برادر زادۀ حمدبک به حکومت تبنین رسید، در عمران شهر کوشید و برخی از ادبا و علمای شیعه را به تبنین دعوت کرد. علی بک تا 1282ق/1865م که دستگیر و روانۀ دمشق شد، در تبنین حکومت کرد. با مرگ وی حکومت آل علی الصغیر در تبنین به پایان رسید و دولت عثمانی فرمانداری برای آنجا تعیین کرد. پس از جنگ جهانی اول، تبنین اشغال و بناهای آنجا ویران شد و جز طاقها و برجهایی که تخریب آن ممکن نبود، چیزی برجای نماند و متروک گشت (امین، محسن، 252-253؛ فقیه، 310-323، 444-445؛ صالح، 17).
امروزه با وجود تحول در فنون‌نظامی و پیشرفته‌بودن جنگ ـ افزارها، تبنین همچنان کلید امنیت سواحل جنوبی لبنان به شمار می‌رود. در تهاجم نیروهای اسرائیلی به جنوب لبنان در 1357ش/ 1978م تبنین، به ویژه منطقۀ قلعه و پیرامون آن هدف توپ و هواپیما‌های آنان قرار گرفت. پس از این تهاجم که با مقاومت مردم منطقه روبه‌رو گردید، نیروهای بین‌المللی حافظ صلح با استقرار در جنوب لبنان، تبنین را مقر اصلی خود قرار دادند (امین، حسن، دائرة المعارف، همانجا).
تبنین از سده‌های پیشین یکی از کانونهای علمی و فرهنگی به شمار می‌رفت و حلقه‌ها و حوزه‌های درس از دیرباز در آنجا دایر بود (همان، 5/392). این شهر دست کم از اوایل سدۀ 8ق/14م یکی از مراکز شیعۀ امامی بوده است (نک‌ : دمشقی، 211؛ قلقشندی، 4/152). از جمله علمای شیعۀ امامی که از تبنین برخاسته‌اند، می‌توان از فقیه و محدث رجالی، شیخ حسین تبنینی عاملی، مشهور به ابن سودون، و شاگرد وی، شیخ محمد بن علی عاملی تبنینی یاد کرد. محمد بن علی تبنینی، شاگرد شیخ بهایی (د 1030ق) و دارای تألیفاتی ارزشمند است که از آن جمله می‌توان به جامع الاقوال فی علم الرجال و سنن الهدایة فی علم الدرایة اشاره کرد. محمدتقی مجلسی (د 1070ق) از وی روایت کرده است (نک‌ : آقابزرگ، 1/130، 5/42، 10/146؛ حر عاملی، امل الآمل، 1/162، 170، خاتمة...، 30/173؛ مجلسی، 107/76، 105؛ صدر، 169، 332؛ امین، حسن، همانجا).
شیخ زین بن خلیل بن موسى انصاری خزرجی عاملی شحوری (مق‌ 1211) که به دست جزّار، سردار عثمانی، به شهادت رسید، در تبنین کتابخانه‌ای مشتمل بر بیش از 3 هزار جلد کتاب داشت که جزار آنها را سوزاند. از تألیفات اوست: تاریخ القبائل العربیة الداخلة الى جبل عامل (آقابزرگ، 3/274؛ زرکلی، 3/63). از دیگر علمای متقدم تبنین، باید از ایوب بن ابی بکر بن خُطلبا تبنینی (د 686ق) یاد کرد که از ابن اللتی روایت کرده است (ذهبی، المشتبه، 1/ 348).
از خاندان برّی عالمان و ادیبانی صاحب نام همچون حسن بری و پسرش، احمد بری در تبنین نام‌بُردارند (امین، محسن، 251). زینب فَوّاز (د 1332ق) ادیب، مورخ، نویسنده و پیشتاز نهضت زنان در جهان عرب نیز از تبنین برخاسته است (زرکلی، 3/67؛ امین، محسن، نیز، امین، حسن، همانجاها).
تبنین امروزه نیز چهرۀ علمی، فرهنگی و تمدنی خود را حفظ کرده، و متخصصانی در شاخه‌های مختلف علمی تربیت کرده است؛ اما اوضاع ناآرام جبل عامل و جنگ لبنان که از 1354ش/1975م آغاز شد، موجب مهاجرت بسیاری از اهالی آنجا به ایالات متحدۀ آمریکا و کانادا گردید (امین، حسن، همان 5/390-391).
این شهر اکنون دارای ادارات رسمی و تأسیسات و خدمات عمومی شهری، مانند مدارس، انجمنها و کانونها، بانکها، سازمان آب و بیمارستانها ست و خاندانهایی از طوایف مختلف در آنجا سکنا دارند (نک‌ : مرهج، 3/280-282).

مآخذ: آقابزرگ، الذریعة؛ ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء، به کوشش نزار رضا، بیروت، دارمکتبة الحیاة؛ ابن اثیر، الکامل؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن جبیر، محمد، رحلة، به کوشش حسین نصار، قاهره، 1992م؛ ابن خلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، 1417ق/1996م؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابن سناء الملک، هبة‌الله، دیوان، به کوشش محمدابراهیم نصر، قاهره، 1388ق/ 1969م؛ ابن شداد، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش سامی دهان، دمشق، 1382ق/1962م؛ ابن شداد، یوسف، النوادر السلطانیة، به کوشش محمداحمد دهمان، دمشق، 1401ق/1980م؛ ابن طولون، محمد، القلائد الجوهریة، به کوشش محمداحمد دهمان، دمشق، 1401ق/1980م؛ ابن عبدالظاهر، عبدالله، تشریف الایام و العصور فی سیرة الملک المنصور، به کوشش مراد کامل، قاهره، 1961م؛ ابن عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، 1403ق/1983م؛ ابن فرات، محمد، تاریخ، به کوشش حسن محمد شماع، بصره، 1389ق/ 1969م؛ ابن قلانسی، حمزه، ذیل تاریخ دمشق، بیروت، 1908م؛ ابوشامه، عبدالرحمان، عیون الروضتین، به کوشش احمد بیسومی، دمشق، 1992م؛ همو، کتاب الروضتین، بیروت، دارالجیل؛ امین، حسن، دائرة المعارف الاسلامیة الشیعیة، بیروت، 1418ق/1997م؛ همو، عصر حمد المحمود، بیروت، 1394ق/1974م؛ امین، محسن، خطط جبل عامل، به کوشش حسن امین، بیروت، 1403ق/1983م؛ حتی، فیلیپ، تاریخ لبنان، ترجمۀ انیس فریحه، بیروت، دارالثقافه؛ حر عاملی، محمد، امل الآمل، به کوشش احمدحسینی، بغداد، مکتبة الاندلس؛ همو، خاتمة تفصیل وسائل الشیعة، به کوشش محمدرضا حسینی جلالی، قم، 1412ق؛ حموی، محمد، التاریخ المنصوری، به کوشش ابوالعید دودو، دمشق، 1401ق/1981م؛ خالدی صفدی، احمد، لبنان فی عهد الامیر فخرالدین المعنی الثانی، به کوشش اسد رستم و فؤاد افرام بستانی، بیروت، 1969م؛ دمشقی، محمد، نخبة الدهر، به کوشش مرن، لایپزیگ، 1923م؛ ذهبی، محمد، العبر، به کوشش صلاح‌الدین منجد، کویت، 1386ق/1966م؛ همو، المشتبه، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1962م؛
رانسیمان، استیون، تاریخ جنگهای صلیبی، ترجمۀ منوچهر کاشف، تهران، 1356-1358ش؛ رکینی، حیدر رضا، جبل عامل فی قرن (1163-1247ق)، به کوشش حسن محمد صالح، بیروت، 1998م؛ زرکلی، اعلام؛ سبط ابن جوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، 1371ق/1952م؛ صالح، حسن‌محمد، تعلیقات و حواشی بر جبل عامل فی قرن (نک‌ : هم‌ ، رکینی‌(؛ صدر، حسن، تکملة امل الآمل، به کوشش احمد حسینی، بیروت، دارالاضواء؛ صوری، ویلیام، الحروب الصلیبیة، ترجمۀ حسن حبشی، قاهره، 1992م؛ طفیلی، جمیل و دیگران، اطلس لبنان و العالم، بیروت، 1985م؛ عمادالدین کاتب، محمد، الفتح القسی فی الفتح القدسی، به کوشش محمدمحمود صبح، بیروت، الدار القومیة للطباعة و النشر؛ فریحه، انیس، معجم اسماء المدن و القری اللبنانیة، بیروت، 1985م؛ فقیه، محمدتقی، جبل عامل فی التاریخ، بیروت، 1406ق/1986م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی؛ لورته، لویس، مشاهدات فی لبنان، ترجمۀ کرم بستانی، بیروت، 1996م؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403ق/1983م؛ مرهج، عفیف بطرس، اعرف لبنان، بیروت، 1985م؛ مقریزی، احمد، اتعاظ الحنفاء، به کوشش محمد حلمی محمد احمد، قاهره، 1393ق/1973م؛ همو، السلوک، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، 1418ق/1997م؛ مولروینر، ولفگانگ، القلاع، ایام الحروب الصلیبیة، ترجمۀ محمدولید جلاد، دمشق، 1404ق/1984م؛ مهاجر، جعفر، جبل عامل تحت الاحتلال الصلیبی، بیروت، 1421ق/2001م؛ نابلسی، عبدالغنی، رحلتان الى لبنان، به کوشش صلاح‌الدین منجد و استفان فیلد، بیروت، 1979م؛ نعیمی، عبدالقادر، الدارس فی تاریخ المدارس، به کوشش جعفر حسنی، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه؛ یاقوت، بلدان؛ نیز: .Britannica Atlas, Chicago, 1996.
محمدرضا ناجی

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5764
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست