تایْباد، شهرستان و شهری در استان خراسان رضوی.
در منابع تاریخی از این شهر با نامهای تایاباذ (سمعانی، 3/11؛ ابن عساکر، 1/146)،
طایباذ (جنید، 119)، تائبآباد (جامی، 498) و تایاد (اعتمادالسلطنه، 1/ 539) یاد
شده است. رضاقلی هدایت نام این شهر را تایباد یاد کرده، و اصل آن را تایبآباد
دانسته است (نک : ص 255).
دربارۀ وجه تسمیۀ تایباد نظرات مختلفی ارائه شده است. برخی آن را برگرفته از واژۀ
طیبات به معنی جای پاکان، نیکان و مردان نیکو دانستهاند (نوبان، 139) و برخی این
نام را متشکل از دو بخش «تای» و «باد» میدانند و براین باورند چون در این ناحیه
بادهایی میوزد که مدت وزش آن 12 ساعت در روز است و آن 12 ساعت را «تای» میگویند،
از اینرو، به تایباد معروف شده است (فرهنگ جغرافیایی آبادیها...، 15).
شهرستان تایباد: این شهرستان با وسعتی حدود 084‘5 کمـ2 از شمال به شهرستان تربت
جام، از خاور به کشور افغانستان، از جنوب و جنوب باختری به شهرستان خواف و از باختر
به شهرستان تربت حیدریه محدود است (جعفری، 279؛ جغرافیا...، 1/623-624؛ اطلس...،
108).
شهرستان تایباد متشکل از 3 بخش مرکزی، میانولایت و باخرز، و 6 دهستان و 3 شهر به
نامهای تایباد، باخرز و کاریز، و 195 آبادی دارای سکنه است (نشریه...، 19؛ جعفری،
همانجا؛ سرشماری...، پانزده). این شهرستان از دو بخش جلگهای و کوهستانی تشکیل شده
است و ارتفاع آن از غرب به شرق بهتدریج کاسته میشود (جغرافیا، همانجا). بلندترین
کوههای این شهرستان عبارتاند از سرتخت (603‘2 متر)، مرغی آب (026‘2 متر)، گرگاب
(975‘1 متر) و سرپی (969‘1 متر) (فرهنگ جغرافیایی کوهها...، 4/93، 176، 189).
مهمترین رودخانۀ این شهرستان هریرود است که بخشی از مرز بین ایران و افغانستان را
تشکیل میدهد (جغرافیا، همانجا). رودخانۀ فصلی کال مرغاب نیز که در شمال این
شهرستان جریان دارد، از کوه رنجه در حدود 40 کیلومتری شمال باختری شهر تایباد
سرچشمه میگیرد، پس از دریافت شعباتی چند به صورت رودخانهای دائمی درمیآید و به
هریرود میپیوندد (فرهنگ جغرافیایی آبادیها، همانجا). آب و هوای این شهرستان برّی و
نیمهخشک است و از نظر بارندگی از نواحی خشک بهشمار میآید (جعفری، همانجا).
بنابر سرشماری 1375ش، جمعیت شهرستان تایباد 679‘ 127 تن بوده است که از این شمار
78/35٪ در نقاط شهری و 22/64٪ در نقاط روستایی سکنا داشتهاند (سرشماری، شانزده).
70٪ اهالی این شهرستان سنی مذهب، و 30٪ آنان شیعهاند (فرهنگ جغرافیایی آبادیها،
همانجا).
فعالیتهای اقتصادی در این شهرستان بر پایۀ کشاورزی استوار است. ترهبار، گندم، جو،
انگور، توت، انار و انجیر مهمترین فرآوردههای کشاورزی آن است. صنایع دستی از قبیل
قالی، قالیچه، گلیمبافی و انواع پارچه از دیگر فعالیتهای اقتصادی اهالی این
شهرستان است (همانجا؛ جغرافیا، 1/624).
شهر تایباد: این شهر که مرکز شهرستان تایباد است، در ارتفاع 810 متری از سطح دریا و
در °60 و´46 طول جغرافیایی
و °33 و ´44 عرض جغرافیایی، در خاور استان خراسان رضوی واقع است (جعفری، همانجا).
جمعیت شهر تایباد در سرشماری 1375ش، 479‘38 تن بوده است (سرشماری، چهل و دو).
پیشینۀ تاریخی: نام تایباد در هیچیک از منابع تاریخی و جغرافیایی سدههای نخستین
هجری دیده نمیشود. نام این شهر نخستینبار در منابع سدۀ 6ق به عنوان یکی از
روستاهای پوشنگ از توابع هرات آمده است (نک : سمعانی، 3/11؛ ابن عساکر، 1/146).
یاقوت نیز در سدۀ 7ق گفتههای سمعانی دربارۀ تایباد را تکرار کرده، اما مطلبی به آن
نیفزوده است (نک : 1/816). این امر نشان از آن دارد که تایباد تاپیش از تهاجم
مغولان روستایی کوچک بوده، و اعتبار چندانی نداشته است. این شهر در ناحیۀ تاریخی
باخرز (ﻫ م) خراسان واقع بوده است (توکلی مقدم، 1/245).
آغاز رونق تایباد به روزگار حکومت تیموریان بازمیگردد. بیشتر بناهای تاریخی موجود
در تایباد نیز مربوط به همین روزگار است. امیر تیمور در 772ق/1370م به هنگام
لشکرکشی به خراسان در این شهر با ابوبکر تایبادی از صوفیان سدۀ 8ق، ملاقات کرد و از
آنجا متوجه هرات شد و ناحیۀ پوشنگ را تسخیر کرد (اسفزاری، 2/36- 38). در زمان سلطنت
شاهرخ، پسر و جانشین امیر تیمور، وزیر وی غیاثالدین پیراحمد خوافی به احترام
ابوبکر تایبادی، مسجدی به نام وی در تایباد ساخت که به مسجد مولانا معروف گشت. این
مسجد یکی از بهترین نمونههای هنر معماری در دورۀ تیموریان بهشمار میآید (برای
مشخصات معماری، نک : مصطفوی، 179 ff.؛ نیز بخش بعدی همین مقاله). وی همچنین مدرسهای
به نام غیاثیه در خرگرد از توابع تایباد بنا کرد (مصطفوی، همانجا).
وجود کاروانسرایی مربوط به روزگار شاهعباسصفوی در تایباد نشان از رونق بیشتر این
شهر در دوران صفویه دارد (فرهنگ جغرافیایی آبادیها، 15). با رونق گرفتن تایباد
حصاری به دور این شهر کشیده شد. رکنالدوله در سفرنامهاش از شهر تایباد به عنوان
یک قلعۀ آباد یاد میکند و ضمن توصیف این شهر به تولید ابریشم در آنجا اشاره دارد (نک
: منشی، 109).
در 1294ق/1877م یوسف خان هزاره به حکومت جام و باخرز منصوب شد. این دو ناحیه که تا
پیش از آن حالت متروک داشت، در ایام حکومت یوسف خان رو به آبادی نهاد. وی ابتدا
خوشکک را مقر حکومتی خود قرار داد، ولی پس از چندی، به تقاضای اهالی تایباد، به علت
اغتشاشهای محلی (احتمالاً نزاع شیعه و سنی)، یوسفخان تایباد را مرکز حکومت خود
قرار داد (بیات، 20).
پس از درگذشت یوسف خان در1302ق، پسرش اسماعیلخان سرهنگ، حکومت جام و باخرز را عهدهدار
شد، اما پس از چندی (احتمالاً در نخستین سالهای جنبش مشروطه) میان او و برادرش
محمدرضاخان بر سر ریاست هزارهها رقابت درگرفت و سرانجام، محمدرضاخان که لقب شجاعالملک
را نیز گرفته بود، در این مقام تثبیت شد. در ایام حکومت او کشت پنبه و صنعت نوغانکشی
در منطقه رواج یافت و حتى نوعی کارخانۀ پنبه پاککنی در تایباد احداث گردید (همو،
21).
با اشغال ایران در شهریور 1320 توسط نیروهای متفقین، محمد یوسفخان صولتالسلطنه،
فرزند محمد رضاخان شجاع الملک پس از پدر بر جای او نشست. او که در 1311ش در پی
سیاست قلع و قمع سران عشایر و طوایف که از جانب رضاشاه دنبال میشد، دستگیر، و
املاکش در خراسان با املاکی در فارس تعویض شده بود، از ضعف دولت مرکزی و فروپاشی
تشکیلات ارتش کشور بهره جسته، دست به شورش زد و بر بخشهایی از خراسان و از آن میان
بر تایباد مسلط شد، اما در بهمن همان سال با بازسازی تشکیلات ارتش، نیروهایی به
خراسان گسیل، و ایـن شورش سرکـوب شد (همو، 23 بب ؛ ادیب هروی، 318- 319).
امروزه اهمیت شهر تایباد در این است که بر سر راه هرات واقع شده، و این امر تا حدی
باعث رونق تجارت در این شهر گردیده است (نک : اطلس، همانجا). با توسعۀ این شهر در
دهههای اخیر بنابر مصوبۀ مورخ 26/3/ 1359ش وزارت کشور، نام شهرستان باخرز به
شهرستان تایباد به مرکزیت شهر تایباد تغییر کرد (بدیعی، 2/ 248؛ نشریه، همانجا).
مآخذ: ابن عساکر، علی، معجم الشیوخ، به کوشش شاکر فحام، دمشق، 1421ق؛ ادیب هروی،
محمدحسن، الحدیقةالرضویة، مشهد، 1326ش؛ اسفزاری، محمد، روضات الجنات فی اوصاف مدینة
هرات، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، 1339ش؛ اطلس گیتاشناسی استانهای ایران،
گیتاشناسی، تهران، 1383ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآةالبلدان، به کوشش عبدالحسین
نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367ش؛ بدیعی، ربیع، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1367ش؛
بیات، کاوه، صولت السلطنۀ هزاره و شورش خراسان، تهران، 1370ش؛ توکلی مقدم، غلامحسین،
وجه تسمیۀ شهرهای ایران، تهران، 1375ش؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش
مهدی توحیدیپور، تهران، 1336ش؛ جعفری، عباس، دایرةالمعارف جغرافیایی ایران، تهران،
1379ش؛ جغرافیای کامل ایران، وزارت آموزش و پرورش، تهران، 1366ش؛ جنید شیرازی،
ابوالقاسم، شدالازار، به کوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1328ش؛
سرشماری عمومی نفوس و مسکن (1375ش)، استان خراسان، مرکز آمار ایران، تهران، 1376ش؛
سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان بن یحیى معلمی، حیدرآباد دکن،
1383ق؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، ادارۀ جغرافیایی ارتش، تهران، 1363ش، ج 55؛
فرهنگ جغرافیایی کوههای کشور، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1379ش؛ منشی،
محمدعلی، سفرنامۀ رکنالدوله به سرخس، به کوشش محمد گلبن، تهران، 1356ش؛ نشریۀ
عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری، وزارت کشور، تهران، 1384ش؛ نوبان، مهرالزمان، نام
مکانهای جغرافیایی در بستر زمان، تهران، 1374ش؛ هدایت، رضاقلی، فرهنگ انجمن آرای
ناصری، تهران، 1338ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
MuŞŧafawī, M. T., »Le Masdjid-é Mawlānā de Tāiyābād«, Āthār-é Īrān, Haarlem,
1938, vol.III)2(.
حسن موسویزاده
مسجد مولانای تایباد: این بنا یادمان زینالدین ابوبکر تایبادی (د 791ق/ 1389م)
عارف مشهور است.
در متنی همزمان با ساخت بنا آمده است: پیراحمد خوافی وزیـر شاهرخ تیمـوری (حک
808-851ق/1405- 1447م) جماعتـ خانهای بر سر مزار شیخ زینالدین تایبادی برپا ساخت
(اسفزاری، 1/ 218- 219). در متن کتیبۀ بنیادگذاری بنا گرچه نام شیخ به صراحت نیامده،
و تنها به پارسایی و والایی مقام او اشاره شده، اما با دربرداشتن نام بانی، شاه
تیموری و تاریخ انجام ساختمان تأییدی بر نوشتۀ اسفزاری است. در این کتیبه بنا «بقعه»
نامیده شده است. این واژه کاربری خانقاه یا جماعت خانه دارد؛ اما امروزه به مسجد
مولانا مشهور است، و با همین نام با شمارۀ 309 به ثبت تاریخی رسیده است (مصطفوی،
184-185؛ کاتب، 122؛ مشکوٰتی، 82).
مسجد مولانا در جنوب غربی شهر، در انتهای محوطهای محصـور ــ با دیـوار و ردیفـی
ازحجـرههای سـادۀ متأخـر ــ در بالاسر مزار شیخ زینالدین قرار دارد؛ محوطۀ پیش
روی آن گورستانی بوده است که تا آن سوی دیوار ادامه داشته، اما اکنون آجرفرش است (اسفزاری،
همانجا؛ گدار، 93، تصویر 116؛ مقری، 108).
مسجد مولانا از آجرهای 6/25×6/25×6 سانتیمتر، با ملاط ساروج آمیخته به گل که نرم و
قهوهای رنگ شده، ساخته شده است. عناصر اصلی بنا شامل یک گنبدخانۀ چلیپاییشکل با
ایوانی رفیع در جلو آن است که دو حجرۀ دو طبقه در دو سو ایوان را در بر گرفتهاند.
دسترسی به بام و حجرههای طبقۀ بالا از طریق 4 پلکان که در 4 گوشۀ بنا تعبیه شده،
میسر است و ورودی حجرههای همکف مستقیماً از درگاه کنار ایوان است. نمای بیرون بنا
ــ جز ایوان که پوشش کاشی دارد ــ سراسر با آجر رگچین شده، و ردیف منظم سوراخهای
داربست روی آن نمایان است(اُکین،«تایباد...1»،45,87, 89، تصویر2؛ سوشک،175).
طراحی بنا به گونهای است که تنها نمای بیرونی آن به طرزی چشمگیر از یک جهت در
معرض دید قرار میگیرد، در حالیکه نمای جبهۀ پشت، منظرۀ نابرابری را نمایش میدهد،
حجم مکعب گنبدخانه، قبۀ کوتاهی که بر فراز آن برآمده، به سبب حجم طاق و پیشانی بلند
ایوان جلو کوتاه به چشم میآید؛ اما در مجموع ترکیببندیگنبد، نیمگنبدها و طاقهای
پشتیبان فراز آن که با آجرهای رگچین به وضوح نمایش یافته، و نیز ردیف طاقنماهای
پشت پیشانی ایوان، قامتِ بلندِ خوشترکیب معمارانهای را فراهم کرده است، و تعادل
خوشآیندی از حجمها را در بر دارد (اکین، همان، 90، «معماری...2»، 224).
ایوان: با ابهتترین ویژگی خارجی این بنا ایوان یادمانی آن است که دارای پوشش طاقآهنگ
و پیشانی رفیع و کاذبی است که بر فراز طاقآهنگ بالا آمده، و 6 طاقنما از پشت آن
را تقویت کرده است. دو طبقۀ حجره برای پیشگیری از رانش احتمالی، و تعدیل حالت
عمودی آن را از دو سو در بر گرفته است (همو، «تایباد»، 93؛ گلمبک، I/345؛ سوشک،
همانجا). نمای ایوان باشکوه و حجرههای دو سوی آن با انواع کاشیکاری: بنّایی و
معرق،افزوده و تلفیق کاشی و سنگ پوشش شده است (اکین، «معماری»، همانجا). کاشیکاری
بنایی نمای حجرهها و بخش اعظم داخل ایوان را آراسته است. محورهای اصلی اینتزیینات
در زاویۀ °45 طراحی شده است که کتیبههایی حاوی اسماء جلاله و دعای عشرات و نامهای
مبارک را در بر دارد. از کاشی آبی روشن برای خوانا بودن نامها و عبارات مقدس
استفاده شده است (همو، «تایباد»، 87؛ دایرةالمعارف...، 78؛ مصطفوی، 179-185). از
کاشی معرق در تزیین کمتر استفاده شده است؛ این شیوه بر لچکیهای قوّسها، کتیبۀ
بنیادگذاری بنا در داخل ایوان، لوحهای با نقش گلدانی در پایۀ دیوار ایوان و لبۀ
پخی که ایوان را در بر گرفته است، به چشم میخورد. در مرمتهای دهههای اخیر در
لچکیهای بزرگ دیوار ایوان طرحی براساس ستارههای 10پر آشکار شده است که همانندی
بسیاری با تزیین ایوان شرقی مدرسۀ خرگرد دارد. بر یکی از نقشهای گلدانی تاریخ
1338ش/ 1959م نوشته شده که تاریخ مرمت کهنتری است که بیشتر مربوط به مرمت کاشیهای
معرق است (اکین، همان، 89).
بیتردید کتیبۀ پهن و زیبایی که گرداگرد ایوان بزرگ را
فرا گرفته، کانون توجه و تحسینِ نمای ورودی است. فن به کار رفته در ساخت آن بدیع و
بیسابقه است. این کتیبه که با
در کنار هم قرار گرفتن تکههای کوچک سفال اُخراییرنگ به صورت برجسته به قلم ثلث
خوش بر زمینۀ کاشی معرق آبی روشن شکل گرفته، حاوی 11 آیۀ آغازین سورۀ کهف است و در
پایان به قلمی خفیتر رقم خوشنویس ــ جلالالدین محمد ابن جعفر ــ را دارد، خوشنویسی
که پیش از این رقمش در مدرسۀ خرگرد و آرامگاه گوهرشاد در هرات دیده شده، اما در
اینجا کار او ممتازترازآثار پیشین است (همانجا؛ مصطفوی، 179، تصویر110).
کتیبۀ بنیادگذاری بنا در کمرگاه ایوان به قلم ثلث بر زمینۀ کاشیمعرق لاجوردی با
نقوشاسلیمی از سمت راست آغاز شده، و بر 3 ضلع ایوان ادامه یافته است؛ نام بنا،
بانی و شاه تیموری در انتهای کتیبه دیده میشود: «قدتیسر بناء هذهالبقعة فی ایام
دولة... شاهرخ بهادرخان... بسعی و اهتمام... پیراحمدبن اسحٰق الخوافی». دو لوحۀ
مربع شکل بر دیوارهای جانبی ایوان در میان تزیینات بنّایی به قلم ثلث بر زمینۀ کاشی
معرق جای دارند: لوحۀ سمت راست حاوی نام شاهرخ تیموری، و لوحۀ سمت چپ نام بانی و
تاریخ برپایی بقعه را در بر دارد: «... فی سنة ثمان و اربعین و ثمانمائة» (همو،
184, 185، تصویرهای 112-114).
سراسر نمای ازارهها با تلفیق کاشی معرق و سنگ سفید پوشش شده است. تزیین ازارۀ
دیوارهای ایوان اصلی شامل طرحی هندسی برپایۀ ستارههای 10ضلعی است که با از روی هم
رد شدن نوارهای باریک کاشی آبی تیره تشکیل شده است و قطعههای مرمر سفید در میان
اشکال مختلف به وجود آمده، جای گرفتهاند. ازارۀ نمای بیرون ایوان و حجرههای دوسو،
با در کنار هم قرار گرفتن کاشیهای مثلثی و سنگهای سفید 6ضلعی تزیین شده است (همو،
تصویر 109؛ سعید، تصویر 35). ستوننماهای مرمر با سرستونهای مقرنسکاری و پایههای
گلدانیشکل در نبشهای ایوان جای دارند (اکین، «تایباد»، 87).
گنبدخانه: ابعاد گنبدخانه 5/17×5/16 متر است. با وجود اینکه منظر بیرونی آن در
مقایسۀ با ایوان جلوهای ندارد، اما از درون دارای جلوهای خاص است. گنبدخانه گرچه
به لحاظ تناسبات عمودی از ایوان کوتاهتر است، اما با روشهایی که در طاقزنی آن به
کار رفته، حالت عمودی آن افزایش بیشتری یافته است (همو، «معماری»، 224).
ازارۀ گنبدخانه با کاشی معرق و لوحههای مرمر براساس طرح 5ضلعی پوشش شده است.
لوحهای سنگی سطوحی عالی برای دیوارنوشته بودهاند که چندصد خط نوشتۀ یادگاری بر
آنها باقی است و هنرفر از میان آنها 60 یادگاری را ضبط کرده که غالباً اشعار و
عبارات پارسایانه از سدههای 9 تا 11ق/15 تا 17م است، و نمونههایی با خط خوش در
میان آنها به چشم می خورد. این دیوارنوشتهها نمایانگر آن است که همواره این بقعه
به روی زایران در طی سدهها گشوده بوده است (هنر فر، 6-17؛ اکین، «تایباد»، 90). در
مقابل ورودی اصلی، محراب سنگی با اندکی انحراف به غرب با تزیین مقرنس جای دارد.
ستوننماهای سنگی همانند ایوان در دو سوی آن و نبش شاهنشینها قرار دارد. بر فضای
بالای ازاره کتیبههای خامْدستانۀ جدید دیده میشود؛ اگر بخش بالای دیوار که اکنون
گچ اندود است، در اصل به نقاشی آراسته بوده، در گذشتۀ دور باید از میان رفته باشد (همانجا؛
دایرةالمعارف، 79).
4 شاهنشین نقشۀ چلیپا هریک طاق نیم گنبدی دارند که با دو ربع گنبد مقرنس در بر
گرفته شدهاند. مربع مرکزی بهوسیلۀ فضای پیچیدۀ هنرمندانهای طاقزده شده است. بار
اصلی با 4 قوسِ باربر متقاطع استوار نگاه داشته شده است؛ 4 ربع گنبد کوچک گوشههای
پایینتر را شکل دادهاند، و با ارتفاع گرفتن خیز گنبدها، پشتیبان آجری آنها نیز تا
رأس بالا رفته است. فضاهای به وجود آمده از تقاطع قوسها به 3 بخش تقسیم شده است:
مستطیل مرکزی گنبدی فرعی را نشان میدهد، بخشهای
دیگر سطوح لوزیشکلاند. بالای قوسهای مورب یک 8 گوشه شکل گرفته است، و بالای آن
16 طاقنمای کور که گریو داخلی گنبد را تقویت میکند، قرار دارد (اکین، همان،
90-91؛ دایرةالمعارف،77).
روش طاقزنی مسجد مولانا همسان با آرامگاه گوهرشاد در هرات است. همانطوری که در
آنجا آشکار شده، احتمال دارد که رویۀ پرکار و مقرنسهای ربع گنبدهای تایباد نیز
همانند آن سازهای نباشد، و مشخص نیست تا چه اندازه این سطح پرکار طاق بیانگر
آجرکاری زیر آن است (اکین، همانجا).
نقشۀمسجد مولانا ــ ترکیب گنبدخانه با پیشطاق جلو ــ در ایران از سدۀ 4ق/10م نقشۀ
رایجی است. در اینجا معمار نوآوری خود را در تنظیم فضاهای گوناگون نشان داده، و
حجرههای دو طبقۀ دو سوی ایوان آن را از بناهای متقدمتر جدا ساخته است (همان،
92-93).
بانی و خوشنویس بقعه و مدرسۀ غیاثیۀ خرگرد یکی است، و همانندیهای طاقزنی آن
بیانگر آن است که به ظن قوی معمار آنها نیز یکی بوده است. ساختمان هر دو بنا در
848ق/1444م به انجام رسیده است. کار در مدرسۀ خرگرد را قوامالدین شیرازی آغاز کرد
و پس از درگذشت او (842ق/ 1438م) برادرش غیاثالدین آن را به انجام رسانید. از
آنجایی که بقعۀ تایباد کوچکتر از مدرسۀ غیاثیه است، مدت ساختمان آن نباید طولانی
بوده باشد، از اینرو، میتوان حدس زد که غیاثالدین شیرازی در برپایی بقعۀ تایباد
شرکت داشته است. کیفیت استادانه و غنای مصالح و مواد در این دو بنا فقط با بناهای
شاهانه قابل مقایسه است و گواهی بر ثروت و قدرت پیراحمد خوافی، و دسترسی او به
معماران بزرگی مانند استاد قوامالدین و غیاثالدین شیرازی است (گدار، 199؛ اکین، «معماری»،
224؛ گلمبک، I/63).
مآخذ: اسفزاری، محمد، روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات، به کوشش محمدکاظم امام،
تهران، 1338ش؛ دایرةالمعارف بناهای تاریخی ایران در دورۀ اسلامی، بناهای آرامگاهی،
تهران، 1376ش؛ سوشک، پریسیلا، «معماری ایرانی: تکامل یک سنت»، اوجهای درخشان هنر
ایران، ترجمۀ هرمز عبداللهی و رویین پاکباز، تهران، 1379ش؛ کاتب، احمد، تاریخ جدید
یزد، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345ش؛ مشکوٰتی، نصرتالله، فهرست بناهای تاریخی و
اماکن باستانی ایران، تهران، 1349ش؛ مقری، علیاصغر، بناهای تاریخی خراسان، مشهد،
1359ش؛ هنرفر، لطفالله، «یادگاریهای تایباد»، هنر و مردم، تهران، 1355ش، شم 173؛
نیز:
Godard, A., »Note«, Āthār-é Īrān, Haarlem, 1938, vol. III )2(; Golombek, L. and
D. Wilber, The Timurid Architecture of Iran and Turan, Princeton, 1988;
MuŞŧafawī, M. T., »Le Masdjid-é Mawlānā de Tāiyābād«, Āthār-é Īran, Haarlem,
1938, vol. III )2(; O’Kane, B., »Tāybād, Turbat-i Jām and Timurid Vaulting«,
Iran, London, 1979, vol. XVII; id, Timurid Architecture in Khurasan, California,
1987; Said, Issam el and A. Parman, Geometric Concepts in Islamic Art, London,
1976.
فاطمه کریمی