responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5728
تامر ملاط
جلد: 14
     
شماره مقاله:5728

تامِرْ مَلّاط (1273-1333ق/1856-1914م)، فرزند یواکیم ابن منصور، شاعر، خطیب و قاضی لبنانی. مادرش عُطر نام داشت و برادرش شبلی (1878-1961م) نیز از بزرگان شعر بود (جندی، 2/350-351؛ مقدسی، 313، 314؛ نیز نک‌ : «ترجمة...»، 6). تامر در بعبدا متولد شد و همان‌جا به تحصیل مقدمات علوم پرداخت
( اعلام...، 3؛ داغر، 3/1278؛ «ترجمة»، همانجا). سپس در مدرسۀ مارعبدا هرهریا در کسروان، زبان سریانی، الاهیات، منطق و ادبیات عرب را فراگرفت. استاد وی در آنجا، خوری یوسف نجم بود. تامر آن‌گاه برای تدریس به یکی از مدارس دولتی در اهدن پیوست و پس از مدتی، به مؤسسۀ مزار در غزیر دعوت شد
( اعلام، همانجا؛ جندی، 2/351؛ داغر، همانجا؛ «ترجمة»، 6- 7).
حاصل دو سال اقامت در غزیر، تألیف یک تراژدی و یک کمدی بود. در همین زمان بود که وی نخستین اشعار خود را سرود (همان، 7- 8). تامر آن‌گاه بیروت را برای اقامت برگزید و به سلک استادان مدرسۀ حکمت مارونی‌پیوست. سپس به عنوان مدیر و مدرس به خدمت مدرسۀ یهودیان درآمد و به تألیف دو رمان دیگر پرداخت که آن دو نیز ــ چون دو رمان پیشین ــ به کام فراموشی و نابودی افتاده‌اند. در همین اوان نزد شیخ یوسف اسیر فقه آموخت (همان، 8؛ نیز نک‌ ‌: سرکیس، 7/1795؛ جندی، همانجا). او سپس به خدمت دولت لبنان درآمد و ریاست منشیان دادگاه کسروان را در زمان استانداری امیر نجیب جهجاه شهاب عهده‌دار شد («ترجمة»، همانجا؛ شبلی 2/22؛ جندی، همانجا؛ مرهج، 2/ 418).
امیرنجیب عنایت خاصی به تامر داشت.در مرثیه‌ای که وی در مرگ امیر سروده، تاریخ خاندان شهابی از آغاز اقامت آنان در لبنان آمده است. از آن مرثیه، تنها ابیاتی چندباقی است («ترجمة»، 8-10). وی سپس عضو دادگاه زحله شد.در آنجا با
محمودپاشا یوسف، استاندار این شهر آشنا شد و در قصیده‌ای وی را مدح گفت و در چکامه‌ای دیگر، عیدقربان را به او تبریک گفت.تامر غالباً در مجالس انس و طرب وی حاضر می‌شد و گاه به مقابله و رقابت با شاعران برمی‌خاست (همان، 10، 11؛ جندی، سرکیس، همانجاها؛ GAL, S, III/339). شاعر در قصایدی‌ نیـز واصا پاشا را ــ کـه‌ در نیمـۀ‌ نخست حکومتش
بود ــ مدح کرد و حتى در قصیده‌ای، مراسم عروسی وی را تبریک گفت («ترجمة»، 12).
تـامر آن‌گاه به عضـویت دادگاه شوف درآمـد و استاندار این شهـر، نسیب بک جنبلاط را در قصـایدی مدح کرد. وی در قصیـدۀ دیگری، مراسم عروسـی نسیب را نیز تبریک گفته است (همان، 13-14). ریاست منشیان دادگاه استیناف، منصب بعدی او بـود. تامر گـزارشها و صـورت جلسه‌های مبسـوط را در نهـایت روشنـی، سادگی و فصـاحت خلاصه می‌کرد. اسلوب وی در باب گـزارش نویسی، سهل و ممتنـع بود.در پی این امـر، دادگاه فـرجام (دیوان عالی) آستانـه (استانبول)، در پیام ستایش‌آمیزی به شعبـۀ حقوقی مذکور، استعـداد و قابلیتهای فراوان رئیس منشیـان آن را ستود (همان، 14-15؛ جندی، سرکیس، همانجاها).
تامر در خطابه نیز تبحر داشت. وی یک بار در مراسمی با حضور واصا پاشا، کارگزار لبنان، به ایراد‌ خطابه پرداخت («ترجمة»، 15)، اما چندی بعد، فرمان عزل تامر، صادر شد. علت این امر، اتهام وی به مکاتبه با روزنامۀ صدی الشرق در مصر بود که به افشاگری مفاسد مالی و سودجوییهای کوبلیان، داماد واصا می‌پرداخت (همانجا؛ نیز نک‌ : خاطر، 150؛ هشی، 121). وی پس از برکناری، برای پرداختن به وکالت، به بیروت و از آنجا به حیفا و ناصره رفت و به بررسی پروندۀ خانوادۀ سلیم خوری پرداخت («ترجمة»، 16؛ نیز نک‌ : جندی، همانجا).
در حازمیه، هنگام خاک‌سپاری واصا متهم به اهانت به او شد. ملحم بک فرمانده آن روز ارتش لبنان و از دوستداران تامر، وی را به بیروت فر‌اری داد. دو روز بعد در حازمیه، دست‌نوشته‌ای منتشر شد که حاوی دو بیت از مشهورترین ابیات او در لبنان بود («ترجمة»، 16-17؛ خاطر، همانجا؛ عبود، 164).
تامر در زمان کارگزاری نعوم پاشا، به منصب پیشین خود بازگشت. چند ماه بعد به ریاست دادگاه جزین و سپس ریاست مجدد محکمۀ کسروان رسید («ترجمة»، 18؛ اعلام، جندی، هشی، همانجاها). در زمان کارگزاری مظفرپاشا، جانشین نعوم، ماجرای سرقت سندی از دادگاه و جعل آن، منجر به برکناری تامر از ریاست کسروان و محبوس شدن وی شد. اتهام وی، همدستی با سارقان و جاعلان بود. در پی این امر، وی به اختلال حواس دچار شد و 12 سال را در پریشان فکری و خانه‌نشینی سپری کرد («ترجمة»، 19-21؛ اعلام، هشی، جندی، همانجاها؛ خاطر، 165). سرگرمی وی در تمامی این مدت، سرودن شعر و ساختن آهنگ برای سروده‌های خود بود («ترجمة» ، 24). او سرانجام در زادگاه خویش، بعبدا درگذشت.
دوران تامر در هر حال، دوران انتقال از تسلط بیگانه به استعمار تازه و سرانجام استقلال بود و به همین سبب، شعر او غالباً رنگ سیاسی دارد و از این‌رو، در شمار پیشتازان عصر نهضت به شمار می‌آید (عبود، 164).
در شعر او که سراسر به شیوۀ کهن سروده شده، اعتقادات مسیحی او رنگی ندارد و از قصیدۀ «برنامۀ مارون» هم بوی تعصب و تبلیغ بر نمی‌خیزد (ص68). اما پدیده‌های عصر ماشینی، در قصیـدۀ «وصف قطار آهنـی» (ص 32) به خوبـی آشکار است.
آثـار: 1. احکام، مشتمل بر 117حکم. این کتاب در 1999م پس از گذشت یک سده از صدور آنها کشف شد و به چاپ رسید. کتاب مذکور از دقیق‌ترین و صادق‌ترین منابع در بیان اوضاع جامعۀ آن روزگار است. 2. دیوان، مشتمل بر سروده‌های وی و برادرش شبلی است و نخستین‌بار در 1925م به همت شبلی جمع‌آوری و چاپ شد. از مجموع اشعار او که در دیوان و مقدمۀ آن گردآمده، حدود 800 بیت در 40 قطعۀ کوتاه و بلند باقی مانده است. در دیوان نسبتاً کم حجم او، مضامین مختلف شعری چون مدح، رثا، غزل، وصف، تهانی و تبریکات و تاریخ‌نگاری یافت می‌شود و بجز دو بیتی که در هجای واصا بدو منسوب است، در دیوانش هجایی به چشم نمی‌خورد؛ اما بخش بزرگی از دیوان وی را قصاید وصفی تشکیل می‌دهد. وصف تنازع بقا، جنایتها و طمع‌ورزیهای نوع انسان در طول تاریخ، پرداختن به عقاید نامعتقدان به معاد و وصف جسمانی و بیان سجایای اخلاقی زن در اشعار او به چشم می‌خورد. همچنین وی در یکی از قصایدش به وصف خیالی مبارزه با یوز، به تقلید از قصیدۀ الذئب (گرگ) پرداخته، و به سان «لامیة العرب»، حاوی واژگان غریب و نامأنوس است. این قصیده برندۀ جایزۀ ویژۀ مجلۀ نور‌گشته است.

مآخذ: اعلام اللبنانیین فی نهضة الآداب العربیة، بیروت، 1948م؛ تامرملاط، دیوان، بیروت، 1925م؛ «ترجمة فقیدالقانون و الخطابة والعلم المرحوم تامر ملاط»، دیوان (نک‌ : هم‌ ، تامرملاط)؛ جندی، ادهم، اعلام الادب و الفن، دمشق، 1958م؛ خاطر، لحد، عهد المتصرفین فی لبنان، بیروت، 1967م؛ داغر، یوسف اسعد، مصادر الدراسة الادبیة، بیروت، 1972م؛ سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، قاهره، 1347ق/ 1929م؛ شبلی ملاط، دیوان، بیروت، 1952م؛ عبود، مارون، رواد النهضة الحدیثة، بیروت، دارالثقافه؛ مرهج، عفیف بطرس، اعرف لبنان، بیروت، 1971م؛ مقدسی، انیس، اعلام الجیل الاول، بیروت، 1980م؛ هشی، سلیـم حسن، تعلیقات بر یومیات لبنانی فی ایام المتصرفیة، المدیریة العامة للآثار؛ نیز: GAL, S.
هادی نظری منظم‌
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5728
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست