responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5721
تاک
جلد: 14
     
شماره مقاله:5721

تاک، یا مو، رَز، درخت انگور، از تیرۀ vitaceae و با نام علمی vitis vinifera.
کلیات و اصطلاحات: در بیشتر فرهنگهای لغت، واژۀ تاک صرفاً برای نامیدن درخت انگور و شاخی که بر آن انگور می‌روید (برهان...؛ آنندراج؛ نیز لغت‌نامه...؛ نخجوانی)، و گاهی با تسامح، برای هرگونه درخت میوه نیز، به کار رفته است (اوبهی، ذیل واژه).
نام این‌درخت در لاتینی vitis vinifera، عربی«عِنَب»،آشوری بابلی «اِنْبو (کرم)»، عبری «عنَب»، آرامی «عنْبْتا» آمده است (ولفنسن، 290).

همچنین در زبان عربی به صورت کَرْم و گاه کرم الشراب نیز آمده است که آن را با صفتهای دشتی، کوهی و بستانی مشخص می‌کردند. به گفتۀ بیرونی: عرب یکی از انواع آن را کرم البَرّی گوید که همان تاک دشتی است و مویز معمولاً از این نوع به دست می‌آید (2/587).
در متنهای کهن از این گیاه، با نامهای سپیدتاک و سیاه‌تاک، و نامهای دیگر، یاد شده است (همو، 1/513، 2/ 589). گیاهان تیرۀ مو غالباً درختچه‌هایی بالارونده هستند که با داشتن پیچک، از درختان مجاور یا دیگر تکیه‌گاهها بالا می‌روند. انواع علفی با ساقۀ راست، و حتى به صورت درخت نیز در میان این گیاه یافت می‌شود (زرگری، 1/331).
خاستگاه: تاک از کهن‌ترین گیاهان کشت شده در جهان است که خاستگاه آن را همواره در شرق جست‌وجو می‌کنند (لوفر، 220). متون دینی مشرق زمین روایتهای مختلفی دربارۀ چگونگی پیدایش و خاستگاه آن آورده‌اند؛ در عهد عتیق برای نخستین‌بار از حضرت نوح(ع) به عنوان کسی که به کاشت تاک و ایجاد تاکستان دست زد، یاد شده است(پیدایش، 9: 20؛ نیز نک‌ : هاکس، 243). در روایتهای دینی ایرانی آمده است که در آغاز آفرینش و پس از مرگ نخستین جانور ــ موسوم به گاو یکتا آفریده ــ در ایرانویج(کانون‌جهان‌ایرانی) و برکنار رود اساطیری دائیتی، از تن او گیاهان گوناگونی پدید آمد که تاک ازجملۀ آنها بود (بندهش، 86- 88).
امروزه پژوهشگران زادبوم اصلی و کهن‌ترین مرکز پیدایش تاک را ناحیۀ قفقاز جنوبی (ارمنستان) می‌دانند که این موضوع با روایت عهد عتیق دربارۀ کاشت نخستین تاک به دست حضرت نوح و در نزدیکی کوه آرارات نزدیک است (لوفر، همانجا). با این‌همه، کهن‌ترین شواهد باستان‌شناختی دربارۀ خاستگاه تاک به بین‌النهرین و مصر اشاره دارند: در این سرزمین انگور و شراب از روزگار کهن و از هزارۀ 4 یا هزارۀ 3ق‌م، در عهد سلسله‌های اول و دوم، شناخته شده بوده است (پتروشفسکی، 1/387- 388؛ لوفر، همانجا)؛ شام و فلسطین هم از دیرباز به واسطۀ داشتن انواع انگور شهرت داشتند (هاکس، همانجا). ظاهراً از یکی از همین مناطق بود که تاک به هلاس (یونان) و ایتالیا راه یافت و سپس رومیان یا یونانیان آن را به سرزمین گل (بخشهایی از فرانسه و آلمان کنونی)، در کرانۀ رود راین بردند و بدین‌سان در اروپا رواج یافت (لوفر، همانجا).
درحالی‌که درشرق دورتاسدۀ2ق‌م چینیان‌تاک را نمی‌شناختند، شواهد موجود نشان می‌دهند که در عصر مفرغ در خراسان و آسیای میانه انگور می‌کاشتند (ماسون، 321). در 128ق‌م و پس از سفر چان کی‌ین1، سفیر خاقان چین به بلخ، سغد و فرغانه بود که وی تاک را شناخت و با بردن آن به چین، هم‌وطنانش را با این گیاه و ارزشهای آن آشنا کرد (پورداود، 12؛ لوفر، 221؛ نیدم، I/175؛ نیز نک‌ : برتشنایدر، 47، 50، جم‌ ؛ ایرانیکا، II/70).
هرچند برخی از روایتهای ایرانی، شناخت تاک و انگور را به پادشاهان افسانه‌ای، ازجمله به شاهی به نام شمیران، از اعقاب جمشید، نسبت می‌دهند(خیام، 88؛ راوندی،423-425)؛ با این‌همه، کهن‌ترین سند گواه تاک‌نشانی و شراب‌سازی در ایران به هزارۀ نخست پیش از میلاد بازمی‌گردد (پتروشفسکی، 1/ 388).
در کتیبه‌های عصر هخامنشی (اواسط هزارۀ نخست پیش از میلاد) به شراب اشاره شده است، اما نشانی از واژه های دال بر تاک یا رز یا مو نیامده است؛ تنها براساس نسخۀ ایلامی یکی از کتیبه‌ها و صورتهای متأخرتر کتیبه‌ها می‌توان گفت که واژۀ به کار رفته در فارسی باستان بایستی raza- بوده باشد (نک‌ : هلوک، 748). در متون فارسی میانه واژۀ raz (و گاه به صورت هزوارش) آمده که تا فارسی امروز باقی مانده است (بویس، 80؛ ژینیو، 25, 55؛ مکنزی، 71؛ نیز نک‌ : عریان، 91-92). با این همه، در فارسی میانه این واژه در معنای گسترده‌تری و برای شراب و تاکستان نیز به کار رفته است (رضایی، 152، 153؛ عریان، 91؛ دورکین مایستر ارنست، 304)؛ و در کنار آن /muγ/ (به صورت هزوارش) «مو» برای درخت انگور هم آمده است (نک‌ ‌: عریان، 79). علاوه بر آن، در نوشته‌های پارتی، برای محصول این درخت واژۀ /angūr/ «انگور» هم دیده شده است (رضایی، 151).
گسترۀ تاریخی و جغرافیایی در ایران: از کشت و پرورش تاک در دورۀ پیش از اسلام جز اشاره‌های پراکندۀ برخی از منابع به تاک‌کاری و انگوربسیار خوب هیرکانیه(گرگان)، اَریه(هرات)، مَرگیانه(مرو)، پارس وکرمانیه، آگاهیهای چندانی دردست نیست (نک‌ : پتروشفسکی،همانجا؛لوفر،223). درنخستین سده‌های اسلامی تاک‌کاری در ایران انتشار و رواج بسیار داشته است. از ذکر نام تاکستان در فهرستهای مالیاتی و میزان مالیات تاکستانها (نک‌ : ادامۀ مقاله) می‌توان به اهمیت انگور در اقتصاد جامعه پی برد (ابن رسته، 105؛ لمتن، 89). در دورۀ عباسیان انگور از مهم‌ترین میوه‌ها بود (احسن، 128) و جغرافی‌نویسان اسلامی، به‌ویژه اصطخری، ابن حوقل و مقدسی، از کاشت انگور در نقاط مختلف ایران، ازجمله فارس، تبریز، اصفهان، سراوان (در بلوچستان کنونی)، نواحی اطراف خزر، بلخ، بدخشان، مرو، کوههای فرغانه، سمرقند و دیگر نواحی خراسان بزرگ و ماوراءالنهر یاد می‌کنند (ابن‌بلخی، 128-131، 139؛ ابن حوقل، 369، 393، جم‌ ؛ اصطخری، 166، 172،198؛ اشکال‌العالم، 168، 171-172، 181، 190؛ مقدسی، محمد، 373؛ نیز نک‌ : پتروشفسکی، 1/393؛ احسن، همانجا). با این‌همه، در آثار مهم دوره‌های بعد تا حملۀ مغول، مطالب روشنی

دربارۀتاک‌کاری نواحی مختلف ایران دیده نمی‌شود(پتروشفسکی، 1/390). برخی شواهد پراکنده نشان می‌دهند که هجوم اقوام بیگانه، حتى پیش از مغول، سبب از میان رفتن تاک‌داری در مناطقی نظیر سواحل خزر و گرگان شده بود (ابن حوقل، 393).
از فهرستی که برخی از نویسندگان سده‌های 7 و8ق/13و14م از مراکز مهم کشت تاک در ترشیز (کاشمر)، ارومیه، قزوین، قم، ساوه، همدان، یزد، عراق عجم، لرستان، کردستان، گرگان و مازندران ‌می‌دهند (حمدالله، 54، 85، 146، 160؛ پتروشفسکی، 1/ 389-391)، چنین‌برمی‌آید که تاک‌کاری در ایران تا این زمان رو به نقصان نهاده بود. برای نمونه، در حالی که نویسندۀ تاریخ بیهق در سدۀ 6ق/12م به فراوانی انگور در نیشابور اشاره‌می‌کند (بیهقی، 278- 279)، ولی درسدۀ 8ق حمدالله مستوفی که از انگور بیهق و جوین، از نواحی مجاور نیشابور، یاد می‌کند، سخنی‌از نیشابور به‌میان نمی‌آورد(ص150؛ نیز نک‌ : پتروشفسکی، 1/390-391). هرچند اصلاحات غازان خان مغول در احیای کشاورزی و آبیاری در سده‌های 6 و 7ق بر تاک‌داری تأثیر مطلوب داشت ــ و مثلاً در فهرست آزوقۀ رشیدالدین فضل‌الله (نک‌ : ص 199، 202-203، 207) نقش مهم انواع فرآورده‌های تاک مشاهده می‌شود ــ با این‌همه،به‌نظر می‌رسدکه وضعیت تاک‌داری دیگر هرگزبه سطح پیشین‌نرسیده بوده است(پتروشفسکی، 1/167، 389، 392).
توصیفهای ستایش‌آمیز جهانگردان اروپایی سده‌های 11-13ق/17-19م از کیفیت و تنوع انگورهای ایران (به‌ویژه در شیراز، اصفهان، تبریز و ارومیه)، در عین حال از کاهش چشم‌گیر تنوع این محصول، از بیش از 100 نوع پیشین (نک‌ : ابونصری هروی، 113 بب‌ ) به کمتر از 30 نوع (الئاریوس، 265؛ جکسن، 59، 108؛ شاردن، 2/722) و درنتیجه از زوال اقتصاد کشاورزی ایران، خبر می‌دهند (پتروشفسکی، 1/395).
تاک‌داری: هرچند تاک درهمه نوع خاک می‌روید، با این‌همه بهترین تاکستانهای دنیا در خاکهای نسبتاً عمیق ــ که نه سنگین باشند و نه‌سبک ــ پدیدآمده‌اند. از روزگاران‌کهن نیز تاک‌داران ایرانی خاکهای موسوم به ریگ بوم، سیاه‌بوم و سنگ‌چال را که هرچند سبک نیستند، ولی زهکشی خوب دارند، برای پرورش تاک مناسب‌می‌دانسته‌اند، گواینکه سبکی بیش از حد هم مقاومت تاک را در برابر عوامل محیطی می‌کاهد (یاوری، 71-73). پایین بودن نمک خاک و بلند بودن زمین تاکستان را نیز در بیشتر و شیرین‌تر شدن محصول مؤثر دانسته اند (همو، 72-73).
تاک از دیرباز نقش مهمی در حیات اقتصادی ایران و جهان داشته است و از میزان مالیات اخذ شده از تاکستانها در مقایسه با محصولات دیگر، می‌توان به اهمیت آن پی برد. پیشینۀ خراج تاکستانها (8 درهم برای هر جریب، در برابر یک درهم برای هر جریب گندم‌زار) به دورۀ ساسانیان، پادشاهی قباد و انوشیروان، می‌رسد (طبری، 2/151؛ نیز نک‌ : لمتن، 58- 59). در صدر اسلام نیز میزان خراج تاکستانها (10 درهم) بالاترین رقم را داشت (همو، 89؛ قس: ابن رسته، 105) که تا دورۀ صفویه هم دیده می‌شود (لمتن، 240؛ برای نمونه در سدۀ 4ق، نک‌ : قمی، 107-113).
اجزاء تاک و ارزش آنها: از دیرباز بخشهای مختلف درخت تاک کاربردهای غذایی، درمانی و صنعتی بسیار داشته‌اند و تا به امروز مردم از برگ و شکوفه تا چوب و ریشه، و میوۀ آن (رسیده‌ ونرسیده) بهره می‌برند (بیرونی، 1/523، 2/ 588؛ یاوری، 71؛ زرگری،1/331).
ریشه: شستبدان، ریشۀ تاک سپید و فاشرا، ریشۀ تاک سیاه برای رفع عفونت مثانه و برخی از ورمها و کاهش غلظت مایعات بدن به کار می‌رفته است (بیرونی، 1/421).
برگ و پیچک: برگ با داشتن ترکیبی‌از مواد گوناگون (نک‌ : زرگـری، 1/334)، علاوه بر استفـاده در تهیـۀ برخـی از غذاها، از جمله دلمه(دریابندری، 1114 بب‌ ‌)،برای درمان طیف‌ گسترده‌ای از بیماریها مانند خون‌ریزی، شکم‌روش، زردی و سرمازدگی (زرگری، 1/335) و التیام آماسها و رفع حرارت معده و سردرد (بیرونی، 2/970؛ اخوینی، 412) توصیه شده است. پیچک تاک نیز بیشتر این خواص درمانی را دارد (زرگری، 1/335-336).
گریه یا اشک تاک: مایع تراوش شده از بخشهای بریده یا سوختۀ تاک (نک‌ : بیرونی، 2/587)، برای درمان بیماریهای پوستی، برخی از ورمها و شکستن سنگ مثانه و فرونشاندن صفرا تجویز می‌شده است (همو، 2/ 589؛ زرگری، 1/336).
جوانه و شکوفـه: شیرۀ تهیه شـده از جوانـۀ مو ــ که سرد و خشک است ــ در برخی از نواحی، همچون داروی قابض، مُدِر، ضدتشنج و تسکین دهندۀ معده به کار می‌رفته است (بیرونی، 1/523، 2/ 589؛ زرگری، 1/335).
غوره: میوۀ نارس تاک که ترش و حاوی اسیدهای مختلف است (همو، 1/334؛ نیز نک‌ ‌: بیرونی، 1/232)، طبیعتی سرد، نفاخ و قابض دارد (جمالی، 122)، و در رفع ورم مخاط دهان و نرمی لثه‌ها به کار می‌رود (ابونصری هروی، 105؛ زرگری، 1/336؛ ابومنصور، 225-226). از آب غوره که برای چاشنی غذا به کار می‌رود (نک‌ : دریابندری، 200)، نوشیدنیهایی درست می‌کنند که مُدِرند و در رفع اسکربوت1 (فسادالدم) و چاقی مفرط به کار می‌روند (زرگری، همانجا)؛ آب غوره را کاهندۀ حرارت و صفرا نیزدانسته‌اند(ابونصری هروی، همانجا؛ ابومنصور، 226). غوره به صورت ترشی (دریابندری، 1720) نیز مصرف می‌شود و گرد

خشک شده، یا تازۀ آن در تهیۀ غذا به کار می‌رود (شاملو، 1/740؛ دریابندری، 214).
انگور: میوۀ درخت تاک، در خوشه‌هایی مرکب از دانه یا حبه‌هایی به شکل کروی، بیضوی یا حتى دراز (نک‌ : بیرونی، 1/ 69)، و به رنگها و اندازه‌های مختلف ( لغت‌نامه، ذیل انگور) از نوع سِته (آبدار و گوشت‌دار) و دارای دو تا 4 هسته است (زرگری، 1/331). مواد قندی و شیمیایی تشکیل‌دهندۀ انگور براساس گونه و نژاد آنها متفاوت است (همو، 1/334). انگور به صورت میوۀ تازه، یا به صورت فرآورده‌های آن مانند مربا، مارمالاد و ترشی(انجوی شیرازی، 1/34؛ دریابندری، 1702، 1715-1716، 1719-1720)،مصرف می‌شود. جوهرانگور(اسید تارتریک) به نام کِرِم تارتار، نیز در تهیۀ شیرینی و سس به کار می‌رود (همو، 213).
ارزش غذایی و درمانی انگور: نوع بسیار شیرین‌ انگور گرم است و ملین، و سبب چاقی می‌شود؛ نوع کم‌گوشت آن زود هضم است و نفخ‌کمترمی‌آورد؛ نوع انگور ترش سرد و خشک و قابض است‌ونوع‌سفیدآن ــ که‌گرمی‌کمتری‌دارد ــ نفاخ است(ابومنصور، 225؛ نیز نک‌ : ابونصری هروی، همانجا؛ اخوینی، 220، 236، 600؛ جرجانی، 142). استفاده از انگور برای درمان نیش زنبور نیز توصیه شده است (شکورزاده، 224).
انواع انگور: در نوشته‌های تاریخی از انگورهای گوناگونی یاد شده است. گاه انواع انگور را فزون از شمار دانسته‌اند (نک‌ : پتروشفسکی، 1/393). در سده‌های نخست هجری انواع انگور را با نام محل تولید می‌شناختند (احسن، 128). در سدۀ 6ق تنها در بیهق خراسان 18نوع انگور به‌دست می‌آمد(بیهقی،همانجا). در سده‌های 8 تا 10ق در خراسان و هرات بیش از 100 نوع انگور به دست می‌آمده است که نویسندۀ ارشادالزراعه همه را، با شرحی کوتاه برای برخی، نام می‌برد(ابونصری هروی، 113 بب‌ ؛ نیز نک‌ ‌: پتروشفسکی، 1/395؛ یاوری، 70).
در سدۀ 11ق/17م به سبب زوال تاک‌داری، شمار انگورهای یافت شده در پایتخت، یعنی اصفهان، حداکثر به 15 نوع می‌رسد (شاردن، همانجا؛ نیز نک‌ : پتروشفسکی، 1/394؛ ویلز، 209)، و به همین ترتیب در سدۀ بعد شمار انگورهای سراسر ایران13 (یا به قولی 30) نوع گزارش می‌شود (پتروشفسکی، 1/395). در سدۀ 14ق/120م، گزارشهای غیررسمی از وجود تقریباً 12 نوع انگور در باغهای ایران خبر می‌دهند (ویلبر، 27؛ برای نام شماری از انگورها، نک‌ : تبریزی خیابانی، 114؛ نیز رستم الحکما، 318). این انگورها اندازه‌های مختلف داشته‌اند. در کنار انگورهای بسیار ریزی که زیر دندان نمی‌آمدند، انگورهایی هم بوده‌اند که یک حبۀ آنها دهان را پر می‌کرد (شاردن، همانجا).
نگاهداشت: این میوه بیشتر به صورت تازه مصرف می‌شود. از دیرباز، در برخی مناطق، با به کار بردن ترفندهایی، انگور را برای زمستان و به‌ویژه شب چله، به‌صورت تازه و گاه به‌صورت‌ نیمه‌خشک (نک‌ : انجوی شیرازی،2/67، 227)نگاه می‌داشتند. جا دادن خوشه‌های انگور در کیسه یا پوشاندن آنها با پارچه، بر روی درخت(ویلبر، 27)، چیدن ونگاهداری‌آن درلابه‌لای برگهای نیمه‌خشک مو(انجوی شیرازی، 2/ 229، 238)، آویختن خوشه‌های انگور در مکانی پوشیده (یاوری، 141-142؛ نیز نک‌ : قواس، 51) یا درون ظرفی (یاوری، 142) از این ترفندها هستند (نیز نک‌ : انجوی شیرازی، 1/43، 78، 2/245؛ جمالی، 123).
دانۀ (هستۀ) انگور: یا اَنْگُژَد (= انگژه: صمغ، نک‌ : بیرونی، 1/496) سرد و خشک(جمالی، 120؛ یاوری، 70) و حاوی روغنی دارای تری گلیسریدهای اسیدی (زرگری، 1/335) است که در تهیۀ صابون و روغن نقاشی و نوعی روغن خوراکی به کار می‌رود (همو، 1/337). تانن دانۀ انگور نیز در درمان سل مفید است (همو، 1/336).
شیره یا آب انگور: از مازاد محصول انگور معمولاً به‌کمک دستگاه سنتی‌چرخشت(شمس فخری،42) یا با دستگاههای مکانیزه برای تهیۀآب انگور و شیره،به دوصورت سفت و شل (دوشاب)، استفاده می‌کنند (مثلاً نک‌ ‌: انجوی شیرازی، 1/33؛ دریابندری، 212). شیره را که در تهیۀ شیرینی و برخی‌غذاها، به‌ویژه غذاهای مخصوصی در ماه رمضان (انجوی شیرازی،2/206، 228؛ وکیلیان، 1/177، 183، 184، 189، 194)، یا حتى به‌صورت نان خورش (بیرونی، 1/446-447) به کار می‌رود، ملین، تقویت‌کننده، کاهش‌دهندۀ اوره و اسید خون دانسته‌اند و برای درمان ورم کلیه و بیماریهای کبدی نیز به‌کار می‌برند (زرگری، 1/337؛ نیز نک‌ ‌: بیگدلی، 135، 136، 141؛ بیرونی، 1/342). گاه نیز کوزاب و کوشاب (دوشاب: شیرۀ انگور) (شمس فخری، 22) را با آب مخلوط، و به عنوان نوشیدنی مصرف می‌کنند (انجوی شیرازی، 1/34).
سرکه: مایعی است که از تخمیر انگور به دست می‌آید(برای طرز تهیۀ آن، نک‌ : دریابندری، 209)، و معمولاً برای چاشنی غذا، تهیۀ انواع ترشی، شور، شربت، و پاره‌ای مواد خوراکی دیگر به کار می‌رود (همو، 208؛ زرگری، 1/337- 338). سرکه کاربرد موضعی هم دارد و خارشهای پوستی را تسکین می‌دهد و خون‌ریزیهای کوچک را بند می‌آورد (همو، 1/ 338).
شراب: بیشتر‌انگور تولیدی‌جهان به‌مصرف تهیۀ شراب‌ می‌رسد. در ایران و دیگرکشورهای اسلامی که بنابر دستور شرع،نوشیدن‌شراب‌حرام است،این‌محصول رسماً تولید نمی‌شود.‌در نوشته‌های کهن ایرانی از انواع شراب، طرز تهیۀ آنها و خواص غذایی و درمانی هریک یاد شده است (مثلاً نک‌ : بیرونی، 1/215-216،392،464؛ بهمنیار، 175؛ برای‌آگاهی‌ بیشتر،نک‌ : ه‌ د،شراب).
مویز: یا میویز نوعی انگور خشکیده یا گونه‌ای کشمش یا زبیب (نک‌ ‌: لغت‌نامه، ذیل مویز) از انگور سیاه‌رسیده‌که‌باداغ کردن انتهای خوشه و نیمه‌خشک کردن آن بر درخت و سپس چیدن و نگاهداری آن در شرایطی خاص تهیه می‌شود (یاوری، 142؛ انجوی شیرازی،1/62-63، 65). ترکیب‌وخاصیت‌آن همانندانگوری است‌که مویز را از آن گرفته‌اند (ابومنصور، 226). این محصول در تهیۀ آجیل، شیرینی و غذا به کار می‌رود (انجوی شیرازی، 1/76، 2/223؛ دریابندری، 214) و برای آن خواص درمانی بسیاری برشمرده‌اند (ابومنصور، همانجا).
تاک در ادبیات و فرهنگ مردم: نقش چشم‌گیر تاک و فرآورده‌های آن درزندگی مردم، سبب‌پیدایش‌تصویرهای شاعرانه و هنری وهمچنین باورها و عقایدبسیاری مرتبط با آن شده است. در نگاه شاعران از یک‌سو تاک مادر «می» است که خدا آن را «از قِبَل» شادی آفریده، و خرمی و شادی سرچشمۀ آن است(نک‌ : یاوری، 70؛ نیز نک‌ : لغت‌نامه) و گریۀ رگ آن، همان شراب است و در این رگ پیوسته هزاربادۀ ناخورده مانده است. تاک که در باغ آفرینش گاه دست بر دلهای غمگین می‌نهد، به سبب ظاهر و نوع بالیدن و آویزان شدنش به درختان مجاور و تکیه‌گاهها، نماد تکیدگی و سربارگی هم بوده است (نک‌ : گلچین معانی، 1/296، 2/633؛ کلیله و دمنه، 65؛ نیز ایرانیکا، II/73).
در اسطوره‌های ایرانی انگورنمادخون و ازاین‌رو، نماد نیروی زندگانی است (یاحقی، 107). در ایران باستان تاک را در خوابگاه شاهان می‌آویختند(ادی، 33، 34). تاک اغلب با چنارهمراه بوده است، از این‌رو، برخی چنار را نماد شاه و تاک را مظهر همسر او و دوام سلطنت دانسته‌اند که خون‌شاهی از طریق آن به نسل دیگر می‌رسیده است (بهار، 96). در متون کهن به تاک‌داری اشاره شده است که معمولاً تاک را به چنار پیوند می‌زدند (یواقیت العلوم، 224؛ نیز نک‌ ‌: یاوری، 67).
در عرصۀهنراسلامی نقش اسلیمی را نمودارتجریدی درخت و به‌ویژه ‌تاک و متأثر از هنردورۀساسانی(زمانی، 169-171)، و ریشۀ آن را برگرفته از نقش درخت زندگی دانسته‌اند که پیشینه‌ای بسیار کهن در اعتقادات و هنر ایرانی دارد(پوپ،82؛ نیز نک‌ : ه‌ د، 8/600). نقش خوشه‌های انگور و شاخ و برگ تاک را در آثار هنری نواحی مرزهای غربی ایران دورۀ باستان و سپس دورۀاسلامی به‌خوبی می‌توان دید (همانجا).
درواقع درسراسر شرق‌باستان تاک را گیاه زندگی می‌دانستند. این گیاه از آنِ ایزدان بزرگ بود و ایزد بانوی مادر، در آغاز «مادر یا ایزد بانوی بوتۀرز» نام داشت(الیاده، 274). نزد منداییان تاک درخت کیهانی، و خدای روشنایی و فرزانگی و حیات‌بخش (مندای حیه) و بن زندگی دانسته شده است؛ در اساطیر یونان هم رز نمادِ گیاهیِ زندگانی جاوید بوده است (همو، 275). معرفی تاک به عنوان درخت آگاهی از نیک و بد، ظاهراً از متون یهودی به تاریخهای اسلامی راه یافته است(مقدسی،مطهر، 2/93). سرانجام آنکه تا دوران متأخر، انگور و شراب رمز حکمت انگاشته می‌شدند (الیاده، همانجا).
قرآن مجید چندین‌بار به انگور (معمولاً به همراه درخت خرما، و به صورت عنب و اَعناب) در زمرۀ میوه‌های نیکو و بهشتی و شگفتیهای آفرینش اشاره می‌کند (برای نمونه: بقره/2/266؛ انعام/ 6/99؛اسراء/17/91). همچنین‌زن به عنوان کشتزار نامیده شده (بقره/2/223)، و الیاده او را تاک و تاکستان خوانده است (ص 252). با این‌همه، به سبب شهادت امام رضا(ع) با انگور مسموم، نزد شیعیان از ارج و قرب این میوه کاسته شده، و حتى در باورهای مردمی تأکید شده است که دانۀ انگور بر زمین افتاده را باید با پا له کرد (مهجوریان، 22)؛ گو اینکه کندن بیخ تاک همچنان نهی می‌شود (هدایت، 122؛ شاملو، 1033، نیز برای زبانزدهای مربوط به انگور، نک‌ ‌: 1035 بب‌ ‌).
در باورهای دینی ایرانیان باستان انگور مظهر خون، و از این‌رو نیروی اصلی حیات بوده است (یاحقی، همانجا). در دورۀ باستان موبدان در روزمهرگان میوه‌هایی از جمله ‌انگور سپید برای پادشاه به ارمغان می‌آوردند و اعتقاد داشتند که خوردن آنها بسیاری از آفات و بلایا را دور می‌دارد (فرهنگ جهانگیری، 2/2201).
تعبیر دیدن تاک و انگور در خواب، ازجملۀ موارد پر بسامد در کتابهای خواب‌گزاری است. نخستین اشارۀ تاریخی به این موضوع، خواب آستیاگ، شاه ماد دربارۀ روییدن تاک از شکم دخترش و گستردن آن در پهنۀ گیتی است که خواب‌گزاران آن را به زادن فرزندی جهانگشا تعبیر کرده‌اند (هرودت، 1/194). برای دیدن تاک، انگور، و برخی فرآورده‌های آن در خواب، تعبیرهای مختلفی از بیماری، سرما، غم و زیان، گرفته تا شفای بیماری، به دست آوردن زن نیکو، مال حلال، روزی، علم، سود، جاه و مقام و باران آورده‌اند (فخرالدین، 135-136؛ خواب‌گزاری، 282؛ شهمردان، 486-487؛ نیز نک‌ : شاملو، 1033-1035).

مآخذ: آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1336ش؛ ابن بلخی، فارس‌نامه، به کوشش لسترنج و نیکلسن، تهران، 1363ش؛ ابن حوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1938م؛ ابن رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن 1891م؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346ش؛ ابونصری هروی، قاسم، ارشادالزراعه، به کوشش محمد مشیری، تهران،1346ش؛ احسن، محمدمناظر، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1369ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایةالمتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344ش؛ ادی، سموئیل، آیین شهریاری در شرق، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران،1347ش؛ اشکال‌العالم، منسوب‌به ابوالقاسم جیهانی، ترجمۀ عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، 1368ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، به‌کوشش ایرج افشار،تهران، 1368ش؛الیاده، میرچا، رساله در تاریخ‌ادیان،

ترجمـۀ‌جلال‌ستاری، تهـران،1372ش؛ الئاریوس،آدام، سفرنامه (بخش ایران)،ترجمۀ

ترجمۀ احمد بهپور، تهران، 1363ش؛ انجوی‌شیـرازی، ابوالقاسم، جشنهـا، آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1379ش؛ اوبهی هروی،حافظ سلطانعلی، تحفةالاحباب، به کوشش فریدون تقی‌زادۀ طوسی و نصرت‌الزمان ریاضی هروی، مشهد، 1365ش؛ برتشنایدر، امیلی، ایران و ماوراءالنهر در نوشته‌های چینی و مغولی سده‌های میانه، ترجمۀ هاشم رجب‌زاده، تهران، 1381ش؛ برهان قاطع، محمدحسین ابن خلف تبریزی، به کوشش محمد معین، تهران، 1376ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369ش؛ بهار، مهرداد، «درخت مقدس»، الفبا، س 1، شم‌ 1؛ بهمنیار، احمد، تعلیقات بر الابنیة... (نک‌ : هم‌ ، ابومنصور موفق هروی)؛ بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ترجمۀ ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، 1358ش؛ بیگدلی،محمدرضا، ترکمنهای ایران، تهران، 1369ش؛ بیهقی، علی، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1317ش؛ پتروشفسکی، ا. پ.، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1344ش؛ پوپ، آرتور، شاهکارهای هنر ایران، ترجمۀ پرویز ناتل خانلری، تهران، 1338ش؛ پورداود، ابراهیم، هرمزدنامه، تهران، 1331ش؛ تبریزی خیابانی، محمدعلی، بهارستان، تبریز، 1309ش؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، 1355ش؛ جکسن، ا. و. و.، سفرنامه، ترجمۀ منوچهر امیری و فریدون بدره‌ای، تهران، 1357ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخ‌نامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346ش؛ حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1333ق/1915م؛ خواب‌گزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346ش؛ خیام، عمر، نوروزنامه، به کوشش علی حصوری، تهران، 1379ش؛ دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، تهران، 1379ش؛ راوندی، محمد، راحةالصدور، به‌کوشش محمداقبال و مجتبى مینوی، تهران،1364ش؛ رستم‌الحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1348ش؛ رشیدالدین فضل‌الله همدانی، مکاتبات رشیدی، به کوشش محمد ابرقوهی و محمد شفیع لاهوری، پنجاب، 1364ق/1945م؛ رضایی باغ‌بیدی، حسن، دستور زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، تهران، 1381ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1345ش؛ زمانی، عباس، تأثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی، تهران، 1355ش؛ شاردن، ژان، سفرنامه، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران، 1374ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه (حرف الف)، تهران، 1377ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346ش؛ شمس فخری، واژه‌نامۀ فارسی، به کوشش صادق‌کیا، تهران، 1337ش؛ شهمردان بن ابی‌الخیر، نزهت‌نامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهان‌پور، تهران، 1362ش؛ طبری، تاریخ؛ عریان، سعید، واژه‌نامۀ پهلوی ـ پازند، تهران، 1377ش؛ عهد عتیق؛ فخرالدین رازی، محمد، التحبیر فی علم التعبیر، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1354ش؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجوشیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1351ش؛ قرآن مجید؛ قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی قمی، به کوشش جلال‌الدین طهرانی، تهران، 1353ق؛ قواس، مبارکشاه، فرهنگ، به کوشش نذیراحمد، تهران، 1353ش؛ کلیله و دمنه، ترجمۀ نصرالله منشی، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1381ش؛ گلچین معانی، احمد، فرهنگ اشعار صائب، تهران، 1373ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لمتن، ا. ک. س.، مالک و زارع در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، 1339ش؛ ماسون، و. م.، «دوران برنز در خراسان و ماوراء آمودریا»، تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی، ترجمۀ صادق ملک شهمیرزادی، تهران، 1374ش، ج 1(1)؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به‌کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ مقدسی، مطهر، البدء والتاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، 1899م؛ مهجوریان نمازی، علی‌اکبر، باورها و بازیهای مردم آمل، ساری، 1374ش؛ نخجوانی، محمدبن هندوشاه، صحاح الفرس، به کوشش عبدالعلی طاعتی، تهران، 1355ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان درفرهنگ مردم، تهران، 1370ش؛ ولفنسن، ا.، تاریخ اللغات السامیة، بیروت، 1980م؛ ویلبر، دونالد، باغهای ایران و کوشکهای آن، ترجمۀ مهین‌دخت صبا، تهران، 1363ش؛ ویلز، چارلز جیمز، ایران در یک قرن پیش، ترجمۀ غلامحسین قراگوزلو، تهران، 1368ش؛ هاکس، جیمز ، قاموس کتـاب مقدس،بیروت، 1928م؛ هدایت،صادق، نیرنگستان، تهران، 1334ش؛ هرودت،تاریخ،
ترجمۀ هادی هدایتی، تهران، 1336ش؛یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر، تهـران،

1369ش؛ یاوری، احمدرضا، شناختی از کشاورزی سنتی ایران، تهران، 1359ش؛ یواقیت العلوم، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1364ش؛ نیز:


Boyce, M., A Word-List of Manichaean Middle Persian and Parthian, Tehran/Liège, 1977; Durkin-Meisterernst, D., Dictionary of Manichaean Middle Persian and Parthian, Turnhout, 2004; Gignoux, Ph., Glossaire des inscriptions pehlevies et parthes, London, 1972; Hallock, R. T., Persepolis Fortification Tablets, Chicago, 1969; Iranica; Laufer, B., Sino-Iranica, Taipei, 1967; MacKenzie, D. N., A Concise Pahlavi Dictionary, London, 1971; Needham, J., Science and Civilization in China, Cambridge, 1975.
عسکر بهرامی
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5721
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست