responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5642
تاتارستان
جلد: 14
     
شماره مقاله:5642

تاتارِسْتان، از جمهوریهای خودمختار فدراسیون روسیه. این جمهوری با 836‘ 67 کمـ 2 وسعت و 329‘786‘ 3 تن جمعیت
(1384ش/2005م) در مرکز فدراسیون روسیه و در خاور بخش اروپایی آن کشور در قسمت میانی رود ولگا جای دارد. تاتارستان از شمال به جمهوریهای خودمختار ماری و اودمورت، از خاور به جمهوری خودمختار باشقیرستان، از باختر به
جمهوری خودمختار چوواش، و از جنوب به استانهای اولیانوفسک، سامارا و اورنبورگ محدود است («اطلس...1»، 80-81؛ انکارتا2؛ «فرهنگ...3»؛ آکینر، 60).
تاتارستان سرزمینی کم‌ارتفاع است که حدود 90٪ وسعت آن را جلگه‌های پست و همواری با میانگین 200 متر ارتفاع از سطح دریا تشکیل می‌دهد. بلندترین ناحیۀ آن بوگولما ـ بلبی با بلندی 343 متر از سطح دریا در کرانۀ غربی رود ولگا واقع است
( انکارتا؛ بخارایف، مقدمه، 8؛ GSE, XXV/403).
جمهوری تاتارستان را می‌توان از لحاظ عوارض طبیعی به 3 ناحیۀ ساحل غربی رود ولگا، ناحیۀ شمالی رود کاما، و ناحیۀ جنوبی و جنوب شرقی رود کاما تقسیم کرد (همانجا). ولگا وکاما مهم‌ترین رودخانه‌های جمهوری تاتارستان است. رود ولگا با مسیر شمالی ـ جنوبی در انتهای غربی تاتارستان، و کاما به‌عنوان بزرگ‌ترین شاخۀ رود ولگا با جهت شرقی ـ غربی در بخش بزرگی از اراضی جمهوری تاتارستان جاری است. رودخانه‌های بِلایا و ویاتکا، از شاخه‌های رود کاما، از دیگر رودخانه‌های مهم و قابل کشتیرانی تاتارستان است که در شرق تاتارستان به کاما می‌پیوندند. این رودخانه‌ها در حمل و نقل کالا و مسافر در این جمهوری نقش بسزایی دارند. افزون بر اینها حدود 120 رودخانۀ کوچک در این سرزمین جریان دارد. بجز قازان که عمده‌ترین بندر رودخانه‌ای تاتارستان است، زلیونودولسک4، چیستوپل5 و نابرژنیه چلنی6 از بنادر مهم تاتارستان به‌شمار می‌آیند (بریتانیکا؛ GSE، همانجا؛ ویکی‌پدیا7». تاتارستان دارای آب و هوای معتدل برّی است و زمستانهای طولانی و سخت، و تابستانهای معتدل دارد. میانگین دمای آن در زمستان16- و در تابستان 19+ سانتی‌گراد است و میانگین بارش سالیانۀ آن بیش از 500 میلی‌متر است (همانجاها).
جمهوری تاتارستان ازلحاظ اقتصادی‌یکی از توسعه‌یافته‌ترین مناطق فدراسیون روسیه است و پس از استان سامارا دومین
منطقۀ صنعتی روسیه به‌شمار می‌رود. محصولات صنعتی 45٪ از تولیدات تاتارستان را تشکیل می‌دهد. 1/26٪ از نیروی کار تاتارستان در بخش صنعت مشغول به کارند. شهرهای قازان، نابرژنیه چلنی، زلیونو دولسک، نیژنی کامسک، چیستوپل، بوگولما و آلمتیفسک از مهم‌ترین مراکز صنعتی تاتارستان به‌شمار می‌روند. ماشین‌سازی، صنایع شیمیایی و پتروشیمی، صنایع غذایی مشتمل بر تهیۀ روغنهای خوراکی، آرد، کنسروسازی، لبنیات و نوشابه‌های الکلی عمده‌ترین محصولات صنعتی تاتارستان است (آکینر، 60؛ بریتانیکا).
بخش کشاورزی و دامداری با حدود 8/13٪ نیروی کار (1377ش/ 1998م) از دیگر بخشهای عمدۀ اقتصادی تاتارستان است. بیشترین محصولات کشاورزی آن غلات، شامل چاودار و گندم، کنف، چغندرقند، سیب‌زمینی و انواع میوه و سبزیجات است (آکینر، همانجا).
تاتارستان دارای ذخایر غنی نفت و گاز طبیعی است و حدود9٪ از نفت فدراسیون روسیه در این جمهوری استخراج می‌شود («تاتارستان»، «سازمان...1»). نخستین معادن نفت تاتارستان در 1322ش/1943م در آلمتیفسک و لنینوگورسک کشف شد. لوله‌های نفتی که از شرق به غرب این جمهوری کشیده شده است، دومین خط لولۀ نفت صادراتی روسیه به اروپا به‌شمار می‌رود (بریتانیکا؛ کلمبیا2، V/2099). از زمان استخراج نفت در تاتارستان تا 1372ش/1993م حدود 6/2 میلیارد تن نفت در تاتارستان استخراج شده است. استخراج نفت در برخی از سالها به بیش از 100 میلیون تن بالغ می‌گردید، اما در 1993م به 28 میلیون تن در سال کاهش یافت. در 1992م تاتارستان مجوز صدور مستقلانۀ 5 میلیون تن از نفت استخراجی خود را دریافت کرد (بوگومولُف، 290، 292).
مؤسسات آموزش عالی تاتارستان، این جمهوری را به یکی از مراکزآموزش عالی وفناوریهای مختلف در روسیه بدل ساخته است.ازمؤسسات آموزش‌عالی این‌جمهوری دانشگاه دولتی قازان است که در1804م بنیادنهاده شد. این دانشگاه با بیش از200 سال دیرینگی یکی‌ازکهن‌ترین مراکزدانشگاهی روسیه‌به‌شمار می‌رود. افزون بر آن، دانشکدۀ دام‌پزشکی در 1837م و دانشکدۀ علوم فیزیک و ریاضی‌در1880م و دانشکدۀ میکروب‌شناسی در1901م در تاتارستان تأسیس شد (GSE, XXV/406؛ «تاریخ...3»). در سالهای 2002 و 2003م، 64 مؤسسۀ آموزش عالی با 170 هزار دانشجو در این جمهوری به تحصیل مشغول بوده‌اند(«تاتارستان»، تاتار4).
50٪ از جمعیت تاتارستان را تاتارها، 40٪ روسها و کمتر از 10٪ آن را چوواشها تشکیل می‌دهند ( انکارتا).
تاتارها به زبان تاتاری گفت‌وگو می‌کنند که نباید با زبان تاتارهای کریمه اشتباه شود. زبان تاتاری متعلق به گروه ترکی باختری است. همچنین می‌توان زبان تاتاری را جزو گروه زبانهای قبچاق یا گروه فرعی قبچاق ـ بلغار برشمرد (همانجا؛آکینر، 64).
زبان تاتاری تا پایان دوران متوسطه در مدارس تاتارستان تدریس می‌شود؛ اما در مدارس روسی، زبانِ تاتاری به عنوان یک مادۀ درسی مستقل و اختیاری به‌شمار می‌رود. زبان تدریس و تعلیم در مؤسسات آموزش عالی تاتارستان، زبان روسی است، اما زبان و ادبیات تاتاری به عنوان یک رشتۀ درسی در دانشگاه قازان تدریس می‌شود (همو، 65-66).
تا پیش از 1920م در تاتارستان از الفبای عربی برای نگارش‌استفاده می‌شد، اما از آن پس الفبای لاتین جای آن را گرفت و در 1939م الفبای سیریلی جای‌گزین الفبای لاتین شد ( انکارتا).
نزدیک به همۀ مردم تاتارستان سنی، و پیرو مذهب حنفی‌اند. از سدۀ 16 تا 18م شمار نسبتاً اندکی تحت تأثیر مبلغان مذهبی کلیسای ارتدکس روسیه به مسیحیت گرویدند، اما این شمار اندک نیز در اواخر سدۀ 19 و اوایل سدۀ 20م دوباره به دین اسلام بازگشتند. مردم روس تبار تاتارستان بیشتر پیرو کلیسای ارتدکس روسی هستند (نك‌ : آکینر، 67؛ بخارایف، 44).
هرچند تاتارهای روسیه در شمار اولین گروههای مسلمانی بودند که به انقیاد حکومت روسیه درآمدند و سالیان متمادی در معرض تهاجم فرهنگ غربی قرار داشتند، اما همچنان در پای‌بندی به اسلام استوار ماندند و آن چنان با اشتیاق به تبلیغ اسلام درمیان اقوام ساکنِ روسیۀ اروپایی و سیبری می‌پرداختند که موجبات نگرانی مبلغان مسیحی را فراهم ساخته بود (آکینر، 67-68).
پیشینۀ تاریخی: اصطلاح تاتار در ادوار مختلف تاریخی معانی متفاوتی داشته است. روسها این اصطلاح را به تمامی مسلمانان ترک‌تبار ساکن روسیۀ اروپایی اطلاق می‌کردند. با این حال به معنی اخص به قبایل ترک‌تبار به‌ویژه قبچاقها که بخش بزرگی از ارتش مغول را تشکیل می‌دادند و در سدۀ 7ق/13م همراه مغولان به روسیه هجوم بردند، نیز گفته می‌شد (همو، 55). پیشینۀ حضور اقوام ترکی زبان که در حوالی ولگا ساکن شدند، به سده‌های 3-4م بازمی‌گردد که هم‌زمان با هجوم هونها به شرق اروپا بوده است. در سده‌های 1-2ق/7- 8م اقوام ترکی زبان دیگری که گروههایی از بلغارهای ولگا و کاما نیز در زمرۀ آنان بودند، در این سرزمین ساکن شدند. با هجوم مغولان به روسیه و تشکیل الوس جوجی یا اردوی زرین، قبایل ترکی زبان این نواحی به تابعیت اردوی زرین درآمدند (نك‌ : ه‌ د، تاتار). عناصر ترک در اردوی زرین چنان نیرومند بودند که اردوی زرین تا اوایل سدۀ 8ق/14م به زیر سیطرۀ آنان درآمد و اردوی زرین به کشوری ترکی‌زبان بدل شد. بدین‌ترتیب، عنصر ترکی ـ قبچاقی در ناحیۀ پهناوری که اردوی زرین را تشکیل می‌داد، یعنی از مرزهای لهستان کنونی تا دامنه‌های پامیر، و از دریای سیاه تا سیبری گسترده شد و از آن پس، تاریخ هریک از این گروهها به مسیر جداگانه‌ای افتاد و با گذشت زمان برخی از آنها نام قومی جدیدی یافتند. با این حال، کلمۀ تاتار همچنان به قبایل ترک ساکن نواحی ولگا اطلاق می‌شد. با ادامۀ انشعاب و تشکیل واحدهای کوچک‌تر، سرانجام خانات آستاراخان و قازان از آن سر برآوردند که هردو در اواسط سدۀ 10ق/16م به دست ایوان مخوف برافتادند (آکینر، 55-57؛ GSE, XXV/403).
اشراف تاتار که حقوق خویش را از دست رفته می‌دیدند، به‌زودی بر ضد استیلای روسیه بر اراضی تاتار دست به قیام زدند. نخستین قیام تاتارها یک سال پس از سقوط قازان در 960ق/1553م صورت گرفت که تا 1557م ادامه یافت. رهبر این قیام یکی از اشراف فئودال به نام سیدحسین بود که پس از سرکوب قیام تاتارها دستگیر و اعدام شد (بنیگسن، 111). روسها پس از استحکام بخشیدن بر موقعیت خود در خان‌نشین قازان طبقات حاکم تاتار را از میان بردند و با بیرون راندن مسلمانان از آنجا، تاجران و صنعتگران روس را اسکان دادند و در سراسر منطقه قلعه‌های نظامی ساختند و ترکیب جمعیتی خان‌نشین قازان را به سود خود تغییر دادند. در پایان سدۀ 16م اقوام گوناگونی در خان‌نشین سابق قازان اقامت داشتند، اما در پایان سدۀ 12ق/18م بیشتر جمعیت قلمرو کنونی جمهوری خودمختار تاتارستان را روسها تشکیل می‌دادند (براکساپ، 320؛ آوتورخانف، 140-141).
پس از چیرگی روسها بر خان‌نشین قازان، مبلغان مسیحی فعالیتهای خود را آغاز کردند و با تبلیغات صومعه‌های نوبنیاد آن سامان گروهی از تاتارها به کیش مسیحیت درآمدند؛ اینان که از زبان تاتاری به‌عنوان زبان دینی خود استفاده می‌کردند، رفته‌رفته جامعه‌ای جداگانه و منزوی با عنوان «کری یاش1» تشکیل دادند که هم مسلمانان و هم مسیحیان به دیدۀ نفرت بدانها می‌نگریستند.
از زمان حاکمیت خاندان رمانف (اواسط سدۀ 10ق/16م) بر خان‌نشین قازان تا زمان کاترین دوم (حک‌ 1762-1796م)، اقدامات سخت‌گیرانه‌ای برضد مسلمانان صورت گرفت و در برابر، تاتارهای مسیحی شده از امتیازاتی برخوردار شدند. در این دوره مساجد تخریب، و املاک وقفی مصادره شد؛ مسلمانان از روستاهایی که تاتارهای مسیحی شده در آنها ساکن بودند، به دیگر نقاط تبعید شدند. تبلیغ اسلام جرم به‌شمار آمد و مجازات مرگ برای آن درنظر گرفته شد. در همین دوره از 536 مسجدخان‌نشین قازان، 418 مسجد تخریب شد (گلی زواره، 349؛ براکساپ، 324) و هرگونه مقاومتی با شقاوت و بی‌رحمی کامل سرکوب شد، چنان‌که روح مقاومت در تاتارها رو به ضعف نهاد (بنیگسن، 112).
اما کاترین دوم کوشید تا از سیاستهای خشن اسلاف خود برضد تاتارهای ولگا پرهیز نماید. در دورۀ او از تبلیغات ضداسلامی جلوگیری شد و مدارسی که برای کودکان نومسیحی تاتار ایجاد شده بود، تعطیل گردید و به تاتارها اجازۀ احداث مسجد داده شد. او حتى یک مرکز روحانی اسلامی در اورنبورگ تأسیس کرد و با انتصاب یک مفتی به ریاست آنجا، او را مأمور رسیدگی به امور دینی تاتارها به استثنای تاتارهای کریمه کرد؛ مرکز این تشکیلات رسمی اسلامی پس از مدتی از اورنبورگ به اوفا، در خان‌نشین سابق قازان منتقل شد (همو، 42، 120؛ آوتورخانف، همانجا). این مرکز روحانی مهم‌ترین مرکز از 4 مرکز روحانی مسلمانان امپراتوری روسیه بود و حوزۀ فعالیت آن سراسر نواحی مرکزی و خاوری روسیه را دربرمی‌گرفت (آکینر، 68).
سیاستهای مسالمت‌جویانۀ کاترین دوم با تاتارها نتایج سودمندی برای هردو طرف دربرداشت. بازرگانان تاتار به مدت یک سده با دولت روسیه و بورژوازی تجارتی نوپای آن کشور همکاری صمیمانه‌ای داشتند که برای طرفین منافعی به همراه داشت. در نقاطی چون سیبری، چین و آسیای میانه ــ که تا آن زمان بر روی بازرگانان روسیه بسته بود ــ تاتارها قرارگاههای تجارتی تأسیس کردند و بازرگانان تاتار نقش واسطه میان روسیه و این نواحی را ایفا می‌کردند. در برابر، مقامات دولتی روسیه هم به تاتارها کمک کردند که در قلمرو باشقیرها و قزاقها مساجد و مکتبهایی ایجاد کنند. تاتارهای ولگا بیش از یک سده از این امتیاز استثنایی بهره‌مند بودند، چنان‌که در سراسر امپراتوری تزاری و حتى در اروپای غربی، اسکاندیناوی، منچوری و آسیای میانه نیز قرارگاههای تجارتی دایر کردند (بینگسن، 42-43).
در سدۀ 13ق/ 19م شهرهای تاتارنشین ولگا ـ اورال از مراکز عمدۀ فرهنگی‌گردید و در قازان، اوفا، اورنبورگ و ترویتسک مدارسی تأسیس شد که شهرت جهانی یافت (همانجا). مدارس مذهبی تاتارستان چنان اشتهاری یافتند که برخی آنها را بسیار برتر از حوزه‌های دینی سمرقند و بخارا می‌شمردند. در میان فقهایی که در این مدارس تربیت شدند، متفکرانِ صاحب‌نظری چون شهاب‌الدین مرجانی(1233-1306ق/ 1818- 1889م) بودند که‌تأثیر بسیار عمیقی در حال و هوای فرهنگ اسلامی در روسیه از خود بر جای نهادند (آکینر، همانجا؛ رورلیچ، 141-142).
با استیلای روسیه بر آسیای مرکزی در سدۀ 13ق/ 19م، بازرگانان تاتار نقش واسطه‌گری میان روسیه و آسیای مرکزی را از دست دادند و دوران رونق تاتارستان به‌سر آمد و بورژوازی روسیه و تاتارستان که روزگاری متحدان یکدیگر بودند، در مقام رقابت با یکدیگر برآمدند. دولت روسیه نیز بر تضییقات خود افزود و بار دیگر تصمیم گرفت با اتخاذ سیاست همسان‌گردانی اتباع تاتارهای روسیه در جهت حل «مسئلۀ ملی» منطقۀ ولگا اقدام کند؛ اما این‌بار دولت روسیه در مقایسه با سدۀ 18م سخت‌گیری چندانی به‌کار نبرد (بنیگسن، 43). هدف از این سیاستِ نوینِ همسان‌گردانی، ایجاد قشر جدیدی از روشنفکران تاتار بود که در عین اعتقاد به مسیحیت، به زبان تاتاری سخن بگویند و به همین زبان بنویسند. این همسان‌گردانی تنها به قلمرو دینی محدود می‌شد (همانجا).
پذیرفتن‌سیاست‌همسان‌سازی‌دینی برای مسلمانانِ محافظه‌کار، پذیرفتنی نبود و منجر به ناخرسندی تاتارها از روسها شد. تاتارها در این زمان دریافته بودند که برای ادامۀ حیات اجتماعی خود باید به حقوق برابر فکری، فرهنگی و اقتصادی با روسها دست یابند و برای دست یافتن به این هدف می‌خواستند اسلام را به عنوان اساس جامعۀ تاتار حفظ کنند. این طرز تفکر سبب پیدایش نوعی اندیشۀ اصلاح‌طلبانه و تجددگرایانه شد که تاتارها آن‌را «جدیدیسم» می‌خواندند؛ در مقابل آنان سنت‌گرایان (قدیمیستها)قرار داشتند که از لحاظ دینی و سیاسی محافظه‌کار، و به حکومت تزاری وفادار بودند. این جنبش به‌عنوان اصلاح دینی آغاز شد و آغازگر آن شهاب‌الدین مرجانی بود (براکساپ، 321-322؛ بنیگسن، 124). مرجانی تأثیر عمیقی بر اسلام رایج در روسیه گذاشت و راه‌گشای اصلاحات تجددخواهانه گردید. اندیشه‌های او سبب شد تا توجه مسلمانان روسیه به مسئلۀ عقب‌ماندگی علمی، فنی و سیاسی آنان معطوف گردد (همو، 123).
با وقوع انقلاب و جنگهای داخلی در روسیه در 1905م، «قدیمیستها» و «جدیدیستها» به هواداری از گروههای سیاسی درگیر در انقلاب روسیه و جنگهای داخلی شدند. قدیمیستها همچنان هوادار خاندان رمانف برجای ماندند، اما جدیدیستها به جانبداری از سوسیالیستهای دست راستی (منشویکها) و سوسیالیستهای انقلابی پرداختند و گروه اندکی نیز به بلشویکها پیوستند. این گروه نظام بی‌خدایی بلشویکها را بر ستیزه‌جویی مسیحی حکومت روسیه ترجیح می‌دادند (همو، 124-125).
با آغاز جنگ جهانی اول تاتارهای ولگا مانند تاتارهای کریمه به خدمت سربازی در ارتش روسیه ملزم شدند؛ اما بسیاری از تاتارها از خدمت در ارتش روسیه امتناع ورزیدند و در پی آن، ناآرامیهایی در نواحی تاتارنشین پدید آمد که به مهاجرت بسیاری از رهبران تاتار به عثمانی انجامید. این بحران در جنبش استقلال‌خواهان تاتار تبلور یافت، اما در عمل ثابت شد که جدایی کامل تاتارستان از روسیه غیرممکن به‌نظر می‌رسد (آکینر، 59).
با گسترش دامنۀ انقلاب روسیه و تضعیف حکومت مرکزی در آن کشور، تاتارهای ولگا در 1917م فدراسیون مستقلی از ایالات ولگا ـ اورال تشکیل دادند، اما نیروهای شوروی با چیرگی بر اراضی آن و بنا به فرمان «کمیساریای خلق امور ملیتها» در 23 مارس 1918، با ایجاد جمهوری شوروی تاتار ـ باشقیر در سرزمینهای اورال جنوبی و ولگای میانی در چارچوب فدراسیون روسیۀ شوروی، به عمر کوتاه این حکومت نوپا پایان بخشیدند؛ اما به‌زودی با آغاز جنگهای داخلی روسیه در مۀ 1918 که مرکز آن سرزمینهای تاتار ـ باشقیر بود، این اراضی به تصرف ارتش روسیۀ سفید به فرماندهی ژنرال کولچاک درآمد و بدین‌ترتیب، فرمان ایجاد جمهوری شوروی تاتار ـ باشقیر بی‌اثر ماند. در 1919م ارتش سرخ‌نیروهای‌ژنرال کولچاک را بیرون راند و نخست در23مارس همان سال جمهوری خودمختار شوروی سوسیالیستی باشقیرستان، و سپس در 27مۀ1920جمهوری خودمختارشوروی سوسیالیستی تاتارستان را در سرزمینهای تاتارنشین اورال جنوبی و ولگای میانی تأسیس کردند. مرزهای این جمهوریها به نحوی تعیین شد که 75٪ از مردم تاتار ولگا در بیرون از جمهوری خودمختار تاتارستان قرار گرفتند و شگفت آنکه در جمهوری خودمختار باشقیرستان، تاتارها اکثریت جمعیت را تشکیل می‌دادند (براکساپ، 323؛ آکینر، همانجا؛ GSE, XXV/404).
با ایجاد این دو جمهوری، امیدهای ملی‌گرایان تاتار برای ایجاد دولت بزرگ ترکی در ولگا از میان رفت (براکسا‌پ، همانجا). از 1300ش/1921م ناخشنودی ملی‌گرایان تاتار از وضع موجود، فقط از طریق حزب کمونیست اجازۀ بروز داشت. کمونیسم ملی مسلمانان خیلی زود از جانب حزب کمونیست اتحاد شوروی، به انحراف از خط حزب متهم شد. بزرگ‌ترین نمایندۀ کمونیسم ملی مسلمانان فردی تاتار به نام میرسعید سلطان قلی‌اف بود که می‌خواست به مارکسیسم چهرۀ اسلامی ـ ملی بخشد. وی برای ایجاد حزب مستقل مسلمانان کمونیست با کمیتۀ مرکزی منتخب خود و ایجاد ارتش سرخ اسلامی تلاش بسیار کرد. هدف او تشکیل کشور بزرگ ترکی ـ اسلامی با عنوان «جمهوری توران» بود که از قازان تا پامیر امتداد می‌یافت (همو، 323-324). تاتارها از بدو تشکیل حکومت شوروی ازاینکه‌سرزمینشان‌صرفاًیک‌جمهوری خودمختار به‌شمار می‌رفت، ناخرسند بودند. از این‌رو، خواستار تبدیل سرزمینشان به یک جمهوری متحد شدند که با مخالفت شدید مواجه گردید (گلی زواره، 356).
در فاصلۀ سالهای 1303- 1318ش/1924- 1939م نبرد سیاسی در درون حزب کمونیست جمهوری خودمختار تاتارستان میان دو جناح راست که طرفداران سلطان قلی‌اف بودند، و جناح چپ که بیشتر اعضای آن‌راکمونیستهای روس تشکیل می‌دادند، در جریان بود. جناح چپ، تاتارها را به خلط اهداف انقلاب جهانی با آرمانهای ملی‌گرایانۀ تاتارها متهم می‌کرد و در مقابل، جناح راستِ حزب نیز، آنها را به سبب در پیش گرفتن شوونیسم روسی و اجرای سیاستهای مخالف منافع ملی تاتارستان، مورد انتقاد قرار می‌داد. از سوی دیگر اعمال سیاستهای خشنِ اشتراکی کردن، مصادرۀ زمینهای کولاکها و ایجاد مبارزۀ طبقاتی در جامعۀ تاتار در فاصلۀ سالهای 1923- 1928م منجر به پدید آمدن موج شدیدی از ملی‌گرایی اسلامی در درون حزب کمونیست تاتارستان شد (براکساپ، 324-325).
پس از فروردین 1305/آوریل 1926 کمونیستهای تاتار که پیش‌تر به دو جناح راست و چپ تقسیم شده بودند، در یک جبهۀ ملی متحد در برابر اعضای روس حزب کمونیست تاتارستان قرار گرفتند و کوشیدند اجرای سیاستهای حزب کمونیست را متوقف سازند (همو، 325)؛ اما حزب کمونیست شوروی که این جریان را برنمی‌تابید، به سرکوب آنان پرداخت. سلطان قلی‌اف که در 1923م به دستور استالین به اتهام «توطئۀ ناسیونالیستی ضدانقلابی برضد قدرت شوراها» بازداشت، و در 1924م آزاد شده بود، در 1928م از نو دستگیر، و در 1929م به عنوان «خائن» محاکمه، و به 10 سال زندان با اعمال شاقه محکوم شد و سرانجام در دسامبر 1939 اعدام گردید. تاتارهای کمونیست راست‌گرا نیز به اتهام ایجاد حزبی غیرقانونی، ضدانقلابی، ضدشوروی، ضدکمونیست و ضدروسی و کوشش در جهت ایجاد نظامی سرمایه‌داری محکوم، و به هنگام تصفیه‌های استالینی معدوم شدند (همو، 324-325).
تاتارها در 1936م به هنگام تصویب قانون اساسی جدید شوروی بار دیگر خواستار ارتقای جمهوری خودمختار تاتارستان به یک جمهوری متحد بودند، اما درخواست آنان با مخالفت شدید استالین روبه‌رو شد. در همین دوران بود که استالین خاطرنشان ساخت جمهوریها تنها در صورت همسایگی با یک کشور خارجی، به عنوان «جمهوری متحد» به رسمیت شناخته شوند و این شرطی بود که تاتارستان از آن برخوردار نبود (گلی زواره، 356؛ شیهی، 232).
با آغازجنگ جهانی دوم (1939-1945م) سیاست مبارزه بر ضد ملی‌گرایی در اتحاد جماهیر شوروی به سبب جلب شدن توجه دولتمردان آن کشور به مسائل خارجی رو به کاستی نهاد و این امر فرصتی برای مسلمانان پدید آورد تا به احقاق بخشی از حقوق از دست رفتۀ خود بپردازند. از این‌رو، عبدالرحمان رسول اف، مفتی تاتارِ اوفا و یکی از معدود روحانیان طرفدار نهضت جدید که از تصفیه‌های استالین جان سالم به‌در برده بود، به‌خود اجازه‌داد تا به استالین نزدیک شود و پیشنهاد عادی‌سازی روابط میان حکومت شوروی و اسلام را مطرح کند. استالین برای حفظ یکپارچگی شوروی موافقت‌نامه‌ای با او به امضا رساند که بنابرآن اسلام در شوروی به رسمیت شناخته شد و شکل قانونی به‌خودگرفت (براکسا‌پ، 325-326؛ آکینر، 31-32).
سالهای پس از جنگ جهانی دوم، سیاست توسعۀ صنعتی و گسترش شهرنشینی در تاتارستان به اجرا درآمد و متعاقب آن شمار بسیاری روس در آنجا اسکان داده شدند. این موضوع به شکل خطرناکی موجب دوقطبی شدن جامعه و تغییر بافت جمعیتی به سود روسها در تاتارستان شد. تاتارها بیشتر به کارهای کشاورزی اشتغال داشتند و در روستاها به‌سر می‌بردند و روسها به عنوان کارگران صنعتی در شهرها ساکن بودند (براکسا‌پ، 326).
در دهه‌های 1960و 1970م موضوع ارتقای جمهوری خودمختار تاتارستان به یک جمهوری متحد از جانب تاتارها بار دیگر مطرح شد، اما این‌بار نیز به نتیجه نرسید. در دورۀ حاکمیت گورباچف و ایجاد فضای باز سیاسی (گلاسنوست) در دهۀ 1980م فرصتی برای روشنفکران تاتار پدید آمد تا بار دیگر رهبری احیای فرهنگی و تثبیت ارکان ملت تاتار را برعهده گیرند. «مرکز اجتماعی تاتار1» اهمیت ویژه‌ای در این جریان داشت. این مرکز درواقع نقش جبهۀ ملی را در تاتارستان ایفا می‌کرد. تصمیم به ایجاد این مرکز در ژوئن 1988 طی کنفرانس حزبی، توسط روشنفکران تاتار گرفته شد (همو، 326-327). مهم‌ترین هدف این گروه سیاسی ارتقای تاتارستان به‌عنوان یک جمهوری متحد بود و در پی آن برخی از اعضای افراطی «مرکز اجتماعی‌تاتار» حزب«اتفاق» را تأسیس کردند که هدف نهایی آن استقلال کامل تاتارستان بود. در این دوره بحث حاکمیت از دست‌رفتۀ تاتارها بیش از پیش اوج گرفت و در 1368ش/ 1989م ملی‌گرایان تاتار سالگرد فتح قازان را در 1552م توسط ایوان مخوف، روز سوگواری ملت تاتار اعلام کردند (شیهی، 233).
تاتارستان یکی از اولین جمهوریهای خودمختاربود که «بیانیۀ حاکمیت» را صادر کرد. این امر در 30 اوت 1990، یعنی کمتر از 3 ماه پس از اعلام حاکمیت فدراسیون روسیه صورت گرفت. از آن زمان شایمیف نخست به‌عنوان رئیس پارلمان تاتارستان و پس از ژوئن 1991 به‌عنوان رئیس‌جمهور، گرایش تاتارستان نسبت به انفصال و استقلال کامل از فدراسیون روسیه را بارها رد کرد. اما در عین حال او تأکید داشت که روابط با فدراسیون روسیه می‌باید بر مبنای قراردادهای منعقد شده میان طرفینِ برابر شکل گیرد و تاتارستان قرار داد اتحاد در قالب جمهوری متعلق به فدراسیون روسیه را به امضا نمی‌رساند (همو، 234).
پس از فروپاشی اتحاد شوروی در 1370ش/1991م و در پی آن ایجاد جامعۀ کشورهای مستقل هم‌سود در همان سال، تاتارستان درخواست کرد تا به‌عنوان یکی از اعضای بنیان‌گذار تلقی شود که درواقع این امر به منزلۀ شناسایی این جمهوری به‌عنوان یک کشور مستقل بود (همو، 235). در 21 فوریۀ 1991 پارلمان تاتارستان تصمیم گرفت برای روشن ساختن وضعیت جمهوری تاتارستان رفراندومی برگذار کند. این وضع، پارلمان و رهبری روسیه را نگران کرد، زیرا رأی مثبت می‌توانست به فروپاشی فدراسیون روسیه منجر شود و وخامت روابط اقوام را در تاتارستان به دنبال داشته باشد. 82٪ واجدین شرایط در این رفراندوم شرکت کردند و 64٪ آنان به استقلال تاتارستان رأی مثبت دادند (همو، 235- 238).
رهبری تاتارستان از جانب ملی‌گرایان تاتار تحت فشار قرار داشت تا «بیانیۀ حاکمیت» جمهوری را به مرحلۀ اجرا درآورد. در 5 مارس 1991 پارلمان روسیه رسماً از پارلمان و رئیس‌جمهور تاتارستان تقاضا کرد که از اقدامات جدایی‌طلبانه جلوگیری نماید. دیوان عالی روسیه نیز بخش پایانی متن رفراندوم و قسمتهایی از «بیانیۀ حاکمیت» تاتارستان که اعمال قوانین روسیه در این جمهوری را محدود می‌کرد و همچنین ضمیمۀ قانون اساسی تاتارستان را که در آوریل همان سال به تصویب رسیده بود و بنابر مفاد آن تاتارستان جزئی از فدراسیون روسیه محسوب نمی‌شد، غیرقانونی اعلام کرد. در پاسخ به حکم دیوان عالی روسیه، هیئت رئیسۀ پارلمان تاتارستان پذیرفت که بخش مورد انتقاد ملحوظ در رفراندوم را تغییر دهد؛ اما اجلاس ویژۀ پارلمان تاتارستان که در 16 مارس همان سال تشکیل شده بود، مانع از این کار شد و متذکر گردید که رفراندوم با انفصال سرزمینی ارتباط ندارد (همو، 236-237).
شایمیف رئیس‌جمهور تاتارستان که پس از رفراندوم موضعی مستحکم‌تر یافته بود، در مارس 1992 اعلام کرد که تاتارستان آمادگی امضای قرار داد فدرال با روسیه را ندارد، زیرا در پی امضای آن حاکمیت خود را از دست خواهد داد. او تأکید کرد که تاتارستان می‌باید قرارداد مستقیمی با روسیه به امضا برساند. وی درواقع قصد داشت نوعی رابطۀ کنفدراسیونی میان روسیه و تاتارستان برقرار سازد که براساس آن تاتارستان فقط مسئولیت دفاع و حفاظت از مرزها را برعهدۀ روسیه بگذارد (همو، 240). سرانجام در26 بهمن 1372ش/15 فوریۀ 1994م دولت تاتارستان با دولت فدراسیون روسیه در زمینۀ تعیین حدود اختیارات در حوزۀ روابط اقتصاد خارجی قراردادی به امضا رساند. این قرارداد از سوی برخی به‌عنوان استقلال تاتارستان از فدراسیون روسیه تلقی شد (ویکی‌پدیا؛ «تاتارستان»، «سازمان»؛ انکارتا). در میان سالهای 1994-2000م تاتارستان درواقع دولتی مستقل بوده است، اما پس از بازبینی قانون اساسی تاتارستان در 2000م این جمهوری به صراحت اعلام کرد که عضوی از جمهوری فدرال روسیه است (ویکی‌پدیا).
مآخذ: آوتورخانف، ا.، مسئلۀ اقلیتهای ملی در شوروی، ترجمۀ فتح‌الله دیده‌بان، تهران، 1371ش؛ براکساپ، مری، «تاتارهای ولگا»، ملیتهای شوروی، به کوشش حسین سرشار، تهران، 1375ش؛ بنیگسن، الکساندر و مری براکساپ، مسلمانان شوروی، گذشته، حال و آینده، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، 1370ش؛ بوگومولُف، الکساندر، «جزیرۀ تاتارستان؟»، مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، تهران، 1372ش، س 2، شم‌ 1؛ رورلیچ، آزاده عایشه، «منشأ و ریشۀ تاتارهای ولگا»، ترجمۀ الهامه فتاح، همان، شم‌ 3؛ شیهی، آن، «تاتارستان حاکمیت خویش را عنوان می‌کند»، ترجمۀ کاملیا احتشامی اکبری، همان، 1371ش، س 1، شم‌ 3؛ گلی زواره، غلامرضا، جغرافیای تاریخی و سیاسی آسیای مرکزی، تهران، 1373ش؛ نیز:
Akiner, Sh., Islamic Peoples of the Soviet Union, London, 1986; Britannica, 2004; Britannica Atlas, Chicago, 1996; Bukharaev, R., The Model of Tatarstan under President Mintimer Shaimiev, 1999; The Columbia Encyclopedia, New York, 1963; Encarta Reference Library, 2004; GSE; »History of Ksu«, www.ksu.ru/eng/history/index.htm; »Tatarstan«, www. tatar./ ru/index. php? DNSID;» Tatarstan«, Unrepresented Nations and Peoples Organisation, www.unpo.org/ member.php? arg=51; Wikipedia, en.wikipedia.org/ wiki/Tatarstan; The World Gazetteer, www.world-gazetteer.com.
داوود باقروند ارشد


1. Britannica...
2. Encarta...
3. The World...
4. Zelyonodolsk
5. Chistopol
6. Naberezhnye Chelny
7. Wikipedia.
1. »Tatarstan«, Unrepresented...
2. The Columbia...
3. »History...«
4. »Tatarstan«, www.tatar...1. Kryash

1. TOTS

 

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5642
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست