responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5611
پیرعلی آق سرایی
جلد: 14
     
شماره مقاله:5611

پیرْعَلیِ آقْ‌سَرایی، بهاءالدین، معروف به پیرعلی دده، پیرعلی سلطان و شیخ‌علی (د اواخر نیمۀ اول سدۀ 10ق/16م)، از صوفیان مشهور آناتولی و پدر اسماعیل معشوقی که در گسترش طریقۀ ملامیۀ بیرامیه در آناتولی میانه، استانبول و مناطق اطراف ادرنه سهم مهمی داشت. پس از درگذشت حاجی بیرام ولی (833ق/1430م)، سرسلسلۀ طریقۀ بیرامیه، این طریقه به 3 شاخه تقسیم شد که یکی از آنها ملامیۀ بیرامیه به خلافت عمر دده سکینی بورسوی (د 880ق/1475م) بود (نک‌ : ﻫ د، بیرامیه). پیرعلی آق‌سرایی در این‌شاخه مراتب سلوک‌خود را طی کرد و خلیفۀ‌بنیامین آیاشی (د 926ق/1520م)، یعنی دومین شیخ این‌طریقه پس از عمر دده سکینی شد (نک‌ : گولپینارلی، ملامت...، 52، 109؛ ‌عطایی،‌65؛ EI2, VI/226؛ «دائرةالمعارف‌دیانت2»، XXIX/30,33).
دربارۀ تاریخ تولد و جزئیات زندگی پیرعلی اطلاع چندانی دردست نیست. در برخی منابع تنها به ادعای مهدویت او و ملاقاتش با سلطان سلیمان اول، مشهور به سلیمان قانونی (900-974ق/1495-1566م) اشاره شده است. براساس این روایتها ظاهراً سلطان سلیمان پیش از حرکت خود به سوی ایران در 940ق/1533م، با شنیدن آنکه پیرعلی در آق‌سرای مدعی مهدویت شده است، دستور داد تا جلسه‌ای با حضور برخی مخالفان برای بررسی این ادعای او تشکیل شود. گفته می‌شود که حاضران در این جلسه چنان از هیبت و جذبۀ او دچار وحشت شدند که وی را از این اتهام بری دانستند (گولپینارلی، همان، 52-53؛ افندی، 246؛ «دائرةالمعارف دیانت»، XXIX/30).
براساس برخی روایتهای دیگر که صحت آنها مورد تردید است، سلطان سلیمان در مسیر خود به قصد جنگ با ایران، با گذر از آق‌سرای به دیدن او رفت و پس از مشاهدۀ کراماتش، وی را از اتهامات بری دانست و با تکریم او، طلب دعا نمود. بنابر همین روایتها، سلطان پس از بازگشت از سفر خود در 942ق نیز به دیدار پیرعلی رفت و به او املاک و زمینهایی اهدا نمود، اما پیرعلی نپذیرفت و سلطان را به عدالت توصیه کرد. به‌علاوه، سلطان از او خواست که پسرش، اسماعیل معشوقی (914-935ق/ 1508- 1529م) را نزد او به استانبول بفرستد. پیرعلی با بیان این مطلب که پسرش اسماعیل از قربانی شدن در راه حق روی نمی‌گرداند، این خواسته را پذیرفت و پس از بازگشت سلطان به استانبول، او را به همراهی چند تن از مریدانش روانۀ آنجا کرد (گولپینارلی، همان، 53؛ افندی، 247- 248؛ «دائرةالمعارف دیانت»، همانجا)؛ اما برخی محققان فرستادن اسماعیل معشوقی به استانبول را به سبب درخواست دراویش


استانبول دانسته‌اند و برخی دیگر نیز کسب علم را علت این امر خوانده‌اند (نک‌ : همان، XXIX/30-31).
نکته‌ای که صحت این روایتها را دستخوش تردید می‌سازد، تاریخ درگذشت پیرعلی است. به گفتۀ عطایی، تاریخ وفات پیرعلی سال 934ق/ 1528م است (ص 65)، اما گولپینارلی در ملامت و ملامتیان، به نقل از کتیبۀ آرامگاه وی، واقع در آق‌سرای، نام کامل او را «درویش چلبی پیرعلی بهاءالدین خلیفه»، و درگذشت وی را در ربیع‌الاول یا ربیع‌الآخر 935ق/ 1528م می‌داند (ص 53-54، 248- 249). به این ترتیب، با درنظر گرفتن تاریخ درگذشت او (934 یا 935ق) و زمان عزیمت (940ق) یا بازگشت (942ق) سلیمان قانونی از جنگ با ایران، احتمال دیدار میان آنها وجود نداشته است و این داستان، ظاهراً به سبب یکی پنداشتن پیرعلی بهاءالدین آق‌سرایی با فرد دیگری به نام علاءالدین آق‌سرایی، از خلفای شیخ‌علی سمرقندی، شکل گرفته است (گولپینارلی، همان، 53-55؛ «دائرةالمعارف دیانت»، XXIX/30؛ نیز نک‌ : بروسه‌لی، 1/112).
پیرعلی علاوه بر هدایت و دستگیری از جمع کثیری از پیروانش در آق‌سرای با فرستادن دراویش به مناطق دور و نزدیک، ملامیۀ بیرامیه را در بسیاری مناطق دیگر گسترش داد («دائرةالمعارف دیانت»، همانجا).
گفته می‌شود که پیرعلی درقیصریه وفات یافت، اما جنازه‌اش را به آق‌سرای بردند و در آنجا دفن کردند (همانجا). پاره‌ای محققان این احتمال را که پیرعلی به سبب ادعای مهدویت به شهادت رسیده، باتوجه به نبود چنین اشاره‌ای در منابع رسمی عثمانی، و در حالی که این منابع در موارد مشابه اطلاعات شفاف داده‌اند، کاملاً منتفی می‌دانند (نک‌ : همانجا). مقبرۀ او از اماکن مقدس آق‌سرای است و دربارۀ تقدس آن، مردم شهر حکایات بسیاری نقل می‌کنند (نک‌ : گولپینارلی، همان، 54).
دربارۀ جانشین پیرعلی آق‌سرایی نیز میان منابع مختلف اختلاف نظرهایی وجود دارد. پاره‌ای منابع پسر او، چلبی شیخ اسماعیل معشوقی را خلیفۀ وی دانسته‌اند و پاره‌ای دیگر شیخ یعقوب حلوایی، معروف به حلوایی بابا (د ح 1000ق/1592م) را جانشین او شمرده‌اند («دائرة المعارف اولیا1»، IX/436؛ عطایی، 65؛ گولپینارلی، همان، 55، 57، 251)؛ برخی دیگر نیز فردی به نام احمد ساربان را که ظاهراً در سپاه سلطان سلیمان قانونی در جنگ با ایران شرکت داشته، و در بازگشت در آق‌سرای با پیرعلی ملاقات کرده، و با او دست بیعت داده بود، خلیفۀ او شمرده‌اند؛ اما این قول به سبب آنچه گذشت، ضعیف به نظر می‌رسد و از این‌روست که برخی منابع دیگر احمد ساربان را خلیفۀ پسر پیرعلی، یعنی اسماعیل معشوقی به‌شمار آورده‌اند (عطایی، 65، 70؛ افندی، 252؛ گولپینارلی، همان، 54-55، 57، 66، 250-251؛ بروسه‌لی، 1/20؛ «دائرةالمعارف دیانت»، XXIX/33).
از پیرعلی سخنانی نقل شده است که نشان می‌دهد او با ترک دنیا و مقام ــ که‌بسیاری از صوفیه‌بدان توصیه‌کرده‌اند ــ مخالف بوده است. این سخنان همچنین ارادت خاص او را به حضرت علی(ع) نشان می‌دهد (برای اقوال وی، نک‌ : گولپینارلی، همان، 52، تصوف، 122؛ «دائرةالمعارف اولیا»، IX/434؛ «دائرةالمعارف دیانت»، همانجا).
افندی برای کرامات او حدی نمی‌شناسد (ص 246)، در حالی که ملامیۀ بیرامیه به کرامت چندان اهمیتی نمی‌دهند و اساساً با خانقاه، لباسهای خاص، خرقه و تاج، ذکر جلی، ورد، و حتى مراسم‌پذیرش تازه‌واردان مخالف‌اند (گولپینارلی، ملامت، 202، تصوف، همانجا؛ نیز نک‌ : «دائرةالمعارف دیانت»، XXIX/29). گفته‌اند که‌در مجالس‌پیرعلی گاه نطق‌کلمات نمی‌شد و با سکوت ذکرالله‌می‌گفت‌و همه«مست»می‌شدند(نک‌ :گولپینارلی،196-197).

مآخذ: افندی، عبدالله، ثمرات الفؤاد، استانبول، 1288ق؛ بروسه‌لی، محمدطاهر، عثمانلی مؤلفلری، استانبول، 1333ق/ 1915م؛ عطایی، عطاءالله، حدائق الحقائق فی تکملة الشقائق، به کوشش عبدالقادر اوزجان، استانبول، 1989م؛ گولپینارلی، عبدالباقی، تصوف، ترجمۀ توفیق هاشم‌پور سبحانی، تهران، 1369ش؛ همو، ملامت و ملامتیان، ترجمۀ توفیق هاشم‌پور سبحانی، تهران، 1378ش؛ نیز:

EI2; Evliyâlar ansiklopedisi, Istanbul, 1992; Gölpınarlı, A., Mevlânâ dan sonra mevlevîlik, Istanbul, 1953; Türkiye diyanet vakfı İslâm ansiklopedisi, Ankara, 2004.
لیلا رحیمی بهمنی
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5611
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست