responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5584
پهلوی، زبان و ادبیات
جلد: 14
     
شماره مقاله:5584

پَهْلَوی، زَبانْ وَ اَدَبیّات، واژۀ پهلوی در اصل به معنای «منسوب به پهلو (= پارت)» است که از دورۀ هخامنشی به بعد از استانهای شمال شرقی ایران بود و در کتیبه‌های هخامنشی پرثوه1 نامیده شده است. بنابراین، پهلوی در اصل نام زبان رایج در استان پارت بوده است که امروزه پارتی نامیده می‌شود. در دورۀ ساسانی زبان رایج در استان پارت (پارتی) را پهلویگ2 (در متون مانوی: پهلوانیگ3؛ نک‌ : بویس، 40) و زبان رسمی شاهنشاهی ساسانی را پارسیگ4 می‌نامیدند (مثلاً نک‌ : «متنهای پهلوی5»، 31)، زیرا خاستگاه و مرکز آن استان پارس بود. از سدۀ 3ق به بعد، اصطلاح پارسی یا فارسی تنها به فارسی دری اطلاق می‌شد و اصطلاح پهلوی را برای زبان به کار رفته در متنهای زردشتی که درواقع بازماندۀ زبان رایج در روزگار ساسانیان (= پارسیگ) بود، به کار می‌بردند. به عبارت دیگر، واژۀ پهلویگ که در روزگار ساسانیان تنها به زبان پارتی اطلاق می‌شد، در دورۀ اسلامی به صورت پهلوی(یا فهلوی)برای زبان ساسانیان ــ که‌خودشان آن را پارسیگ می‌نامیدند ــ به‌کار رفت(مثلاً نک‌ : جاحظ، 3/10).
از این‌رو، اکنون برای رفع ابهام، زبانی را که خاستگاهش استان پارت بوده است، پارتی یا پهلوانی یا پهلوی اشکانی، و زبان رسمی شاهنشاهی ساسانی را فارسی میانه یا پهلوی ساسانی یا فقط پهلوی می‌نامند (نیز نک‌ : آموزگار و تفضلی، 13-14). اصطلاح پهلوی، و به‌خصوص صورت معرب آن فهلوی (جمع: فهلویات)، بعدها به گویشهای محلی غرب ایران نیز اطلاق شده است (نک‌ : صادقی، 11؛ لازار، 68). در این مقاله به جای اصطلاح رایج پهلوی، از اصطلاح دقیق‌تر فارسی میانه استفاده خواهد شد. صورت باستانی این زبان، فارسی باستان بوده، و چنان‌که از نامش پیداست، در استان پارس (در کتیبه‌های هخامنشی: پارسه6)، مرکز حکومت هخامنشیان، رایج بود. البته باید توجه‌داشت که فارسی‌میانۀ دورۀ ساسانی دقیقاً بازماندۀ‌گونۀ فارسی‌باستان به‌کار رفته در کتیبه‌های شاهان هخامنشی نیست.
کهن‌ترین آثار برجای مانده به زبان فارسی میانه، نوشته‌هایی بسیار کوتاه بر سکه‌های شاهان محلی پارس پیش از تأسیس سلسلۀ ساسانی است (درسدن، 17). این زبان در دورۀ ساسانی به زبان رسمی شاهنشاهی بدل شد و در زمینه‌های مختلف کاربرد گسترده یافت.
به علاوه در پی ظهور مانی در آغاز تأسیس سلسلۀ ساسانی و درنتیجۀ فعالیتهای گستردۀ مبلغان مانوی در شمال شرق ایران و آسیای مرکزی، فارسی میانه به‌تدریج به یکی از مهم‌ترین زبانهای آیینی مانویان بدل شد. بیشتر آثار مانوی به زبان فارسی میانه، متعلق به پیش ا‌ز سدۀ 3ق/ 9م است. فارسی میانه کاربرد خود را به عنوان زبان آیینی مانویان تا سدۀ 7ق/13م حفظ کرد. در آثار متأخر مانوی به زبان فارسی میانه، اشتباهات و گاه آمیختگیهایی با پارتی و حتى فارسی نو دیده می‌شود.
آثار بازماندۀ فارسی میانه را می‌توان به ۴ دسته تقسیم کرد و آنها را آثار فارسی میانۀ کتیبه‌ای، فارسی میانۀ زردشتی، فارسی میانۀ مسیحی و فارسی میانۀ مانوی یا ترفانی نامید (ابوالقاسمی، 1/156). این آثار به 4 خط نوشته شده‌اند: 1. خط منفصل (گسسته یا کتیبه‌ای)، 2. خط تحریری (پیوسته، متصل، شکسته یا کتابی)، 3. خط زبوری، 4. خط مانوی. همۀ این خطوط اصل آرامی دارند و از راست به چپ نوشته می‌شوند. از دشواریهای 3 خط نخست چندارزشی بودن برخی از حروف، ننمایاندن بسیاری از مصوتها، کاربرد املاهای تاریخی و شبه تاریخی و وجود عناصری به نام هزوارش است. هزوارشها واژه‌هایی با اصل آرامی‌ بودند که به خط پهلوی نوشته می‌شدند، ولی در هنگام قرائت معادل پهلوی آنها به تلفظ درمی‌آمد. اما خط مانوی فاقد هزوارش است و هر حرف تنها یک آوا را می‌نمایاند. این خط بسیار شبیه خط سطرنجیلی سریانی است و احتمالاً خط رایج در زادگاه مانی بوده است، هرچند عده‌ای ابداع آن را به شخص مانی نسبت می‌دهند. در میان آثار مانوی به زبان فارسی میانه قطعاتی نیز به خطوط رونی ترکی، سغدی و حتى چینی دیده می‌شود (زوندرمان، «پارتی1»، 121). به‌علاوه، در برخی از کتابهای عربی و فارسی جمله‌ها و واژه‌هایی پراکنده به فارسی میانه به خط عربی ـ فارسی ذکر شده است.
آثار بازماندۀ فارسی میانه اینهاست: 1. کتیبه‌ها، 2. کتابها، 3. جمله‌ها و واژه‌های پراکنده در کتابهای عربی و فارسی.
1. کتیبه‌های فارسی میانه: منظور از کتیبه‌های فارسی میانه، متونی است که به این زبان بر روی سنگ، گل، آجر، گچ، فلز و چوب نگاشته شده است. به‌علاوه، نوشته‌هایی به این زبان با مرکب بر روی پاپیروس، پوست، سفال و دیوار موجود است که آنها را نیز تحت همین عنوان معرفی خواهیم کرد.
سنگ‌نوشته‌ها، سکه‌ها و مهرهای اوایل دورۀ ساسانی (سده‌های 3 و 4م) به خط منفصل نگاشته شده است، اما گونه‌هایی از خط تحریری که در اصل مخصوص نوشتن کتابها بود، در پوست‌نوشته‌ها و پاپیروس نوشته‌ها، و نیز بر روی
سنگ‌نبشته‌ها، سکه‌ها، مهرها و دیگر آثار متأخر دیده می‌شود.
کتیبه‌های به‌جامانده از نخستین شاهنشاهان ساسانی غالباً 3زبانه یا دو زبانه‌اند و علاوه بر متن اصلی به فارسی میانه، ترجمۀ پارتی و یونانی، یا فقط ترجمۀ پارتی نیز دارند. افزون بر این، در زمانی که سپاهیان خسروپرویز مصر را در تصرف خود داشتند، آنچه در آن سرزمین به فارسی میانه بر پاپیروس نوشته می‌شد، گاه ترجمۀ قبطی یا یونانی نیز داشت. برخی ازکتیبه‌هایی که در سده‌های نخستین هجری به نگارش درآمده‌اند، ترجمۀ عربی نیز دارند. تا آنجا که می‌دانیم، در یک مورد متن فارسی میانه ترجمۀ چینی نیز دارد. به‌علاوه، متن فارسی میانه در یک مورد همراه با متنی به زبان ترکی کهن و در یک مورد به همراه عبارتی به زبان سغدی است. تنها کتیبۀ 3 زبانه از دورۀ اسلامی، لوحۀ مسینی است که کتیبه‌های بسیار کوتاه به فارسی میانه، فارسی یهودی و عربی دارد (دربارۀ کتیبه‌ها و منابع مربوط به آنها، نیز نک‌ : آموزگار و تفضلی، 19-27؛ تفضلی، 81-110؛ راشد محصل، 84-106؛ زرشناس، 42-51؛ ژینیو، «واژه‌نامه...2»، 9-14، «کتیبه‌های فارسی میانه3»، 1205-1215).
کتیبه‌های بازمانده به فارسی میانه را می‌توان چنین تقسیم کرد:
الف ـ سنگ‌نوشته‌های شاهنشاهان ساسانی: همۀ این سنگ‌نوشته‌ها به خط منفصل نوشته شده، و عبارت‌اند از:
1 - 2. دو سنگ‌نوشتۀ 3 زبانۀ بسیار کوتاه از اردشیر بابکان در نقش رستم در نقش برجسته‌ای که در آن اوهرمزد نمادهای پادشاهی (حلقه و عصای سلطنت) را به اردشیر بابکان اهدا می‌کند، یکی بر شانۀ اسب اردشیر در معرفی او، و دیگری بر اسب اوهرمزد در معرفی پیکر اوهرمزد (بک، 281-282).
3. سنگ‌نوشتۀ شاپور اول بر روی دو طاقچه در درون غاری طبیعی در نزدیکی روستای حاجی‌آباد فارس به دو زبان فارسی میانه و پارتی در شرح تیراندازی شاپور در حضور درباریان. رونوشتی از ترجمۀ پارتی این کتیبه بر لوحی سیمین یافت شده است که در موزۀ بریتانیا نگهداری می‌شود و در اصالت آن تردیدهایی وجود دارد (همو، 372-378؛ مکنزی، «تیراندازی....4»، 499-511).
4. سنگ‌نوشتۀ بسیارمهم شاپور اول بر دیوارهای کعبۀ زردشت درنقش رستم به 3 زبان (فارسی میانه، پارتی و یونانی) در معرفی شاپور، استانهای شاهنشاهی پهناورش و نیز در شرح 3 نبرد او با رومیان. بخشی از این سنگ‌نوشته نیز به ذکر آتشگاههایی اختصاص دارد که شاپور برای آمرزش روان خویش یا بزرگان دربار خود بنا نهاده است. این سنگ‌نوشته جدا
از اهمیت فراوان تاریخی دربارۀ جنگهای ایران و روم، از لحاظ جغرافیای تاریخی اهمیت فراوان دارد و جای نامهای بسیاری را شامل می‌شود. به‌علاوه، گنجینه‌ای بسیار گرانبها از اسامی خاص ایرانی و القاب و مناصب درباری دورۀ ساسانی در زمان بابک، اردشیر و شاپور است (بک، 284-371؛ اسپرنگلینگ، 1-35؛ «مجموعه...1»، Part III/vol.I/Texts I/Bände 1-2).
5. سنگ‌نوشتۀ‌شاپور اول در تنگ براق در غرب آباده در شرح تیراندازی شاپور (بک، 372-378؛ گروپ، «چند...2»، 229-237 ؛ مکنزی، همان، 506-507).
6. سنگ‌نوشتۀ 3 زبانۀ شاپور اول در نقش رجب در دامنۀ کوه رحمت در حدود 3 کیلومتری شمال تخت جمشید در معرفی پیکر شاپور (بک، 282-283).
7. سنگ‌نوشتۀ 3 زبانۀ شاپور اول در نقش رستم درکنار صحنۀ پیروزی شاپوراول بر والِریانوس،قیصرروم که اکنون تنها بخشهایی از ترجمۀ یونانی آن باقی مانده است. متن این کتیبه با کتیبۀ شاپور در نقش رجب یکسان است (گروپ، همان، 256-257).
8. سنگ‌نوشتۀ دوزبانۀ نَرسه بر دیوارهای برجی سنگی به شکل مکعب در پایکولی، در جنوب سلیمانیۀ عراق. این برج اکنون ویران شده، و تنهاشماری از سنگهای‌آن برجای‌مانده‌است. این سنگ‌نوشته نیز گنجینه‌ای گرانبها از اسامی خاص ایرانی و القاب دورۀ ساسانی است (هومباخ و شروو3، سراسر کتاب).
9. سنگ‌نوشتۀ نرسه در بیشاپور در کنار نقش‌برجستۀ بهرام اول. این کتیبه در اصل در معرفی پیکر بهرام بوده است، اما نرسه پس از تکیه بر تخت سلطنت فرمان داد نام برادرش، بهرام را محو کنند و به جای آن نام او را بنویسند. با وجود این، هنوز آثاری از نام بهرام در زیر نام نرسه قابل تشخیص است (بک، 490-491 ؛ مکنزی، «کتیبه4»، Lieferung 10/14-17).
10. سنگ‌نوشتۀ شاپور دوم بر صخره‌ای در باغ نوروز در مشکین‌شهر. این کتیبه در اصل از آن نرسه بوده که شامل فرمان او دربارۀ ساختن دژی در آن محل بوده است؛ اما چون بنای دژ در زمان پادشاهی شاپور دوم به پایان رسید، کتیبه‌ای جدید با نام شاپور جای کتیبۀ پیشین را گرفت. با وجود این، هنوز بخشهایی از کتیبۀ پیشین قابل تشخیص است و در چند جا با کتیبۀ جدید درآمیخته است (گروپ، «کتیبه...5»، 149-158؛ نیبرگ، «کتیبۀ پهلوی...6»، 144-153).
11. سنگ‌نوشتۀ شاپور دوم در کنار تصویر او در سمت راست نقش‌برجستۀ طاق بستان در کرمانشاه در معرفی شاپور و
پدرانش (بک، همانجا).
12. سنگ‌نوشتۀ شاپورسوم درکنارتصویر او درسمت چپ نقش‌برجستۀ طاق‌بستان درکرمانشاه‌درمعرفی شاپور و پدرانش (همانجا).
ب ـ سنگ‌نوشته‌های بزرگان دربار ساسانی: همۀ این سنگ‌نوشته‌ها به خط منفصل نوشته شده، و عبارت‌اند از:
1. سنگ‌نوشتۀ اَبنون، رئیس تشریفات شبستان (= حرم) شاپور اول، بر۴ طرف پایۀ ستون آتشدانی سنگی کشف شده در برمِ‌دِلَک در10کیلومتری شرق شیراز درنزدیکی دهی به‌نام نصرآباد. موضوع کتیبه بنای آتشگاهی به فرمان ابنون به یادبود پیروزی شاپور در 243م بر سپاه مهاجم روم است (طاووسی، 203-212؛ ژینیو، «از ابنون...7»، 9-22؛ مکنزی، «آتشدان...8»، 105-109؛ طاووسی، 25-38).
2. سنگ‌نوشتۀ دوزبانۀ افسا، دبیری ازشهرستان‌حران، یافت شده در خرابه‌های بیشاپور در نزدیکی کازرون در معرفی پیکره‌ای از شاپور که به فرمان افسا ساخته بودند (بک، 378-383؛ گیرشمن، 123-129).
3. سنگ‌نوشته‌ای ناقص در نقش‌برجستۀ بهرام‌دوم در برم دلک درزیربازوی‌یکی‌ازبزرگان‌ساسانی‌به‌نام اردشیر(گروپ و نجم‌آبادی، 201-202).
4-7. سنگ‌نوشته‌های کردیر (یا کرتیر) در سرمشهد، نقش رستم، کعبۀ زردشت و نقش رجب. کردیر که در زمان شاپور اول هیربدی بیش نبود، به‌تدریج در زمان پادشاهی هرمز اول، بهرام اول و بهرام دوم درجات کمال را پیمود و «موبد و دادور (= قاضی) کل کشور» شد. از آن هنگام، او تعقیب و آزار پیروان دیگر ادیان را سرلوحۀ کار خویش قرار داد و به تأسیس آتشکده‌ها و رسیدگی به امور موبدان همت گماشت. کتیبۀ کردیر در سرمشهد در حدود 80 کیلومتری جنوب کازرون مهم‌ترین و احتمالاً قدیم‌ترین کتیبه از 4 کتیبۀ بازماندۀ اوست که‌در حدودسال 290م در بالای‌تصویرشیرکشی بهرام‌ دوم ــ که کردیرنیزدرآن‌صحنه حضور دارد ــ نگاشته شده است. موضوع این کتیبه معرفی کردیر و خدمات و عناوین او در دورۀ پادشاهی شاپور اول، هرمز اول، بهرام اول و بهرام دوم است. شرح معراج کردیر نیز از جالب‌ترین بخشهای این کتیبه است (ژینیو، «چهار...9»، 40-45). سنگ‌نوشتۀ کردیر در نقش رستم که در زیر نقش برجستۀ او کنده شده، رونوشتی از سنگ‌نوشتۀ سرمشهد است و بسیاری از سطرهای آن آسیب دیده است (بک، 384-487؛ ژینیو، همان، 48-52). سنگ‌نوشتۀ کردیر بر کعبۀ
زردشت بر ضلع شرقی ساختمان، در زیر تحریر فارسی میانۀ کتیبۀ شاپور اول، نگاشته شده، و کمتر از دیگر کتیبه‌های کردیر آسیب‌دیده است(رجبی،3- 68؛بک،384-489؛ ژینیو، همان، 45-48). سنگ‌نوشتۀ کردیر در نقش رجب که کوتاه‌ترین کتیبۀ کردیر است، در سمت راست تصویر کردیر در کنار نقش برجسته‌ای که در آن اوهرمزد نمادهای پادشاهی را به اردشیر اهدا می‌کند، نگاشته شده است (دریایی، «کتیبۀ کرتیر...»، 3-10؛ بک، 473-488 ؛ فرای، «کتیبۀ... کرتیر...1»، 211-225؛ ژینیو، همان، 35-39).
8. سنگ‌نوشتۀ یادبود بنای یک پل به فرمان مهرنرسه، وزیر ساسانی (در زمان یزدگرد اول، بهرام پنجم و یزدگرد دوم)، در فیروزآباد (بک، 498؛ هنینگ، «کتیبه...2»، 98-102).
9. کتیبۀ شاپور سگانشاه (شاه سیستان)، برادر شاپور دوم، بر ستون در جنوبی کاخ تچره در تخت جمشید. این کتیبه در سال دوم سلطنت شاپور دوم (311م) به نگارش درآمده، و موضوع آن ملاقات شاپور سگانشاه با شاپور دوم، و توقف او و همراهانش در بازگشت برای صرف غذا در «صد ستون» (تخت جمشید) است (دریایی، «کتیبۀ شاهپور...»، 107-114؛ بک، 492-494 ؛ فرای، «کتیبه‌های فارسی میانه...3»، 83-93).
10. کتیبۀ قاضی‌ای به نام سلوک در زیر کتیبۀ شاپور سگانشاه در تخت جمشید. در این کتیبه، سلوک پس از دعا به شاپور دوم و شاپورسگانشاه، دعا می‌کند که به سلامت به دربار شاپور برسد و به سلامت بازگردد (بک، 495-497 ؛ فرای، همانجا).
ج ـ کتیبه‌های مزارها: این کتیبه‌ها بر سنگ مزارها و سرپوش استودانها یا در کنار دخمه‌ها نوشته شده‌اند و خط به‌کار رفته در همۀ آنها تحریری است. مهم‌ترین آنها اینهاست: کتیبۀ استانبول بر سنگ مزار یک ایرانی مسیحی از سدۀ 9 یا 10م (همو، «کتیبه... استانبول...4»، 209-218 ؛ باگالیوبف، 291-301؛ دومناش، «کتیبه...5»، 59-71 ؛ نیبرگ، «کتیبه...6»، 443-449)؛ کتیبۀ اقلید در کنار دخمه‌ای موسوم به حوض دختر گبر (دوبلوا، 34-43؛ فرای، «کتیبه‌های...7»، 155-156)؛ کتیبۀ ایالت شیان چین به دو زبان فارسی میانه و چینی بر سنگ مزار شاه‌زاده خانمی ایرانی (قریب، 70-76؛ هارماتا، «کتیبه...8»، 363-376 ؛ هومباخ، 73-82)؛ کتیبۀ کشف شده درباغ لردی درمیان استخر و سیوندفارس برروی ستونی که سنگ استودان بوده است(دومناش، «کتیبه‌های...9»، 428-430 ؛ فرای، همان، 156؛ اسپرنگلینگ، 70-71)؛ کتیبۀ برج رادکان در ناحیۀ کردکوی، درشرق استراباد، بر بالای برجی استوانه‌ای شکل به دو زبان عربی (به خط کوفی) و فارسی میانه مربوط به زمان سپهبد ابوجعفر محمد بن وندرین باوند از اوایل سدۀ 5ق (هرتسفلد، «کتیبه‌های...10»، 140-147)؛ کتیبۀ برج رسگت در نزدیکی روستای رسگت در ساری بر سردر برجی استوانه‌ای شکل به دو زبان عربی (به خط کوفی) و فارسی میانه (گدار، 118-121)؛ کتیبۀ برج لاجیم در کسلیان سوادکوه قائم‌شهر بر پیرامون مقبرۀ استوانه‌ای شکل شاهزاده‌ای طبرستانی به نام کیا ابوالفوارس شهریار بن عباس بن شهریار به دو زبان عربی (به خط کوفی) و فارسی میانه (همو، 109-121؛ هرتسفلد، «کتیبه‌های عربی...11»، 78-81)؛ کتیبۀ کشف شده در تل سفید در 35 کیلومتری جادۀ نورآباد ـ فهلیان فارس بر سرپوش سنگی یک استودان (نصرالله‌زاده، «کتیبۀ سنگ مزار...»، 385-391؛ شروو، «قطعه‌ای...12»، 25)؛کتیبۀ کشف شده در تنگ جلو در 26 کیلومتری شمال غربی اردکان فارس بر یک سنگ مزار (گروپ و نجم‌آبادی، 203-204)؛ کتیبۀ کشف شده در ضلع جنوبی جادۀ دریاچۀ پریشان در 4 کیلومتری شرق کازرون (معروف به کتیبۀ دو دختر یا کازرون 2) بر سرپوش سنگی یک استودان (نصرالله‌زاده، «کتیبه‌های...»، 13-14، شم‌ 4؛ تفضلی، «کتیبه...13»، 197-202)؛ کتیبۀ کشف شده در دهکدۀ حسین‌آباد در کنار جادۀ شیراز به کازرون در حدود دو کیلومتری غرب بیشاور (معروف به کتیبۀ کازرون 4) (نصرالله‌زاده، همان، 15، شم‌ 4)؛ کتیبۀ کشف شده در یکی از زمینهای جنوب کازرون بر سنگی ستون مانند و میان‌تهی به خط تحریری و گاه آمیخته با خط منفصل (آموزگار، 63- 69)؛ کتیبۀ کشف شده در نزدیکی مشتان‌درحدود 5 کیلومتری جنوب کازرون (معروف به کتیبۀ کازرون 3) بر سرپوش سنگی یک استودان (نصرالله‌زاده، همان، 14-15، شم‌ 4؛ تفضلی و شیخ‌الحکمایی،265-267)؛کتیبۀ کشف‌شده از قاچاقچیان اشیاء عتیقه در اصفهان که به گفتۀ آنان در منطقۀ زیراب حاجی‌آباد داراب فارس خریداری شده است(نصرالله‌زاده، «کتیبۀ نویافته...»، 5-11)؛ کتیبۀ مکشوفه در کنار دخمه‌ای بر صخرۀ کوه در نزدیکی درۀ میدانک در جنوب کازرون (معروف به کتیبۀ کازرون 1) (همو، «کتیبه‌های»، 12-13، شم‌ 4؛ حصوری، 92-93؛ تفضلی، «دو...14»، 177-182)؛ 5 کتیبۀ ناقص از اواخر دورۀ ساسانی یا اوایل دورۀ اسلامی بر صخرۀکوه درضلع شمال‌شرقی پاسارگاد(ژینیو،در گیزلن، «نقدوبررسی...15»،309-312؛
استروناخ،163-165)؛ 4 کتیبه معروف به کتیبه‌های تخت طاووس در نزدیکی تپۀ استخر، در کنار جادۀ تخت جمشید به سیوند (3 کتیبه در کنار 3 گودال سنگی بر صخرۀ کوه، و کتیبه‌ای دیگر بر روی یک تکه‌سنگ که به پایۀ ستون می‌ماند) (نصرالله‌زاده، همان، 23-27، شم‌ 1؛ فرای، «کتیبه‌های»، 152-155؛ گروپ، «چند»، 258-261؛ تفضلی، «کتیبه...1»، 202)؛ 6 کتیبۀ ناقص در کنار 6 دخمه از 24 دخمۀ موجود در صخرۀ شاه اسماعیل در نزدیکی نقش‌رستم (گروپ و نجم‌آبادی، 205-207)؛ 4 کتیبۀ‌سیار کوتاه بر ۴ قطعه سنگ که در میان راه کازرون به بیشاپور یافت شده، و سرپوش استودان بوده‌اند (نصرالله‌زاده، همان، 5-12، شم‌ 3؛ دوبلوا، 30-34؛ ژینیو، «یادداشتهایی...2»، 221-223).
د ـ کتیبه‌های وقف: این کتیبه‌ها به خط تحریری است و مهم‌ترین آنها اینهاست: کتیبه‌ای بر روی چوب صندل که از معبدی بودایی در ژاپن یافت شده، با نام اهداکنندۀ چوب به فارسی میانه و عبارت «نیم سیر» به زبان و خط سغدی (رجب‌زاده، «نوشتۀ پهلوی تازه‌یاب...»، 352-353، «نوشتۀ پهلوی در...»، 462-467؛ کوماموتو، 16-17)؛ دو سنگ‌نوشتۀ بسیار کوتاه کشف شده در بیشاپور که دراختیارگیرشمن، باستان‌شناس فرانسوی بوده، اما مفقود شده است (دومناش، همان، 427-428)؛ 3 کتیبۀ کوتاه بر تخته سنگی بزرگ در تنگ خشک در نزدیکی سیوند فارس که اسناد مالکیت زمین هستند (گروپ، همان، 242-255)؛ 6 صلیب کتیبه‌دار یافت شده در جنوب هند که دربردارندۀ نام اهداکنندگان هستند، یکی بر صلیبی سنگی در کلیسای کوه سنت توماس در نزدیکی مدرس، و بقیه در ایالت کرالا (انکلساریا، 64-107)؛ دوکتیبۀ کوتاه یافت شده بر صخره‌ای از کوه رحمت در نزدیکی روستای مقصودآباد در جنوب تخت جمشید که از مالک یک ملک و یک چاه در آنها نام برده شده است (دومناش، همان، 423-427).
ﻫ ـ کتیبه‌های یادگاری: بیشتر این کتیبه‌ها به خط تحریری است: کتیبۀ بسیار کوتاهی در بیشاپور در کنار صحنۀ پیروزی شاپور اول بر والریانوس، قیصر روم، در زیر سر اسب شاپور و بالای سر قیصر که احتمالاً در دورۀ اسلامی نگاشته است (نصرالله‌زاده،«کتیبه‌های»، 8، شم‌ 3؛ دوبلوا، 34، حاشیه 25 ؛ گروپ و نجم‌آبادی، 204؛ مکنزی، «کتیبه»، Lieferung 11/21-23)؛ کتیبۀ کشف شده در ویرانه‌های قلعۀ بهمن در نزدیکی آباده که درواقع ترجمۀ یکی از کتیبه‌های کوفی یافت شده در همان قلعه است (حصوری، 94-97)؛ کتیبه‌ای ناخوانا در نقش رستم در کنار نقش برجستۀ شاپور اول در زیر پای راست اسب شاپور
(گروپ، همان، 258)؛ 8 قطعه سنگ بزرگ مکعب شکل در بیستون با نام سفارش‌دهندۀ سنگها (همو و نجم‌آبادی، 208, 319)؛ دو کتیبۀ کوتاه کشف شده در یک غار بودایی در قره تپه (ترمذ قدیم) در جنوب شرقی ازبکستان(لوکونین،40-46,181)؛دوکتیبۀ کوتاه در تنگ کرم در حدود 18 کیلومتری شرق فسا بر ضلعهای شمالی و غربی آتشدانی سنگی از دورۀ ساسانی (گروپ و نجم‌آبادی، 204-205)؛ دهها کتیبۀ کوتاه بر باروی شهر دربند قفقاز با نام و عنوان برخی از مسئولان سازندۀ بارو (ژینیو، «کتیبه‌های جدید...3»، 234)؛ دو کتیبۀ بسیار کوتاه به خط منفصل کشف شده در درۀ سند علیا در شمال پاکستان (نک‌ : «مجموعه»، Part II/vol. III/Bände 1-2)؛ 5 کتیبۀ کشف شده در غار بودایی کانهری در نزدیکی بمبئی (وست، 265-268)؛ چند قطعه سنگ مکعب شکل در نزدیکی کنگاور با نام سفارش‌دهندۀ سنگها (گروپ، همان، 174, 208, 319)؛ دو کتیبۀ کشف شده بر کوه حسین در نقش رستم که یکی از آنها محو شده است (نجم‌آبادی، 232-233)؛ 4 کتیبۀ کوتاه در معرفی چند شخصیت در گچ‌بریهای تالاری از حدود زمان بهرام پنجم در بندیان در 3 کیلومتری شمال غربی درگز (ژینیو، «کتیبه‌های فارسی میانه...4»، 251-258)؛ لوحه‌ای مسین با کتیبه‌ای 3 زبانه (فارسی میانه، فارسی یهودی و عربی) یافت شده در کویلون در جنوب هند. این کتیبه مربوط به واگذاری امتیازاتی به کلیسایی ایرانی است (هنینگ، «ایرانی میانه5»، 51).
و ـ دیوارنوشته‌ها: شهر دورااُروپوس بر ساحل رود فرات در سوریۀ کنونی در زمان شاهنشاهی شاپور اول مدتی در تصرف سپاهیان ساسانی بود. در ویرانه‌های یکی از کنیسه‌های این شهر 12 دیوارنوشته به فارسی میانه به چشم می‌خورد که دبیران سپاه ایران پس از بازدید از کنیسه از خود به یادگار نهاده‌اند. چند دیوارنوشتۀ بسیار کوتاه دیگر نیز در دیگر مناطق شهر یافت شده است. خط دیوارنوشته‌ها منفصل، اما بسیار متمایل به تحریری است (نک‌ : «مجموعه»، Part III/vol. III/Portfolio I).
ز ـ سفال‌نوشته‌ها: نوشته‌های روی سفالها غالباً با مرکب بوده، و نام صاحب ظرف، محتویات ظرف و یا مقدار محتویات ظرف را می‌نمایانده است. از ویژگیهای این‌دسته از متون کاربرد نشانه‌های ‌اختصاری ‌برای واژه‌های پر بسامد است (نک‌ : همان، Part III/vols.IV-V/Portfolio I, Part III/vols.IV-V/Texts I).
مهم‌ترین سفال‌نوشته‌های شناخته شدۀ فارسی میانه در این مناطق یافت شده‌اند: جنوب ترکمنستان (لیوشیتس، 313، شم‌ 3)، ویرانه‌های شهر دورااُروپوس (به خط منفصل) (هارماتا ـ پکاری،
467-475)، چال طرخان در نزدیکی عشق‌آباد، ری، شوش، قصر ابونصر در نزدیکی شیراز و در نزدیکی ورامین. در تپه یحیى سفالینه‌ای یافت شده که نوشتۀ روی آن با مرکب نیست، بلکه حکاکی شده است (فرای، «خمره...1»، سراسر مقاله). به‌علاوه، خمرۀ کتیبه‌داری در آپادانای شوش یافت شده که حاوی بیش از 1000 سکۀ خسروپرویز بوده است (ژینیو، «کتیبه‌های...2»، 140).
ح ـ پوست‌نوشته‌ها: همۀ این نوشته‌ها به خط تحریری است. در این متون نیز واژه‌های پربسامد را با نشانه‌های اختصاری نمایانده‌اند (نک‌ : «مجموعه»، Part III/vols. IV-V/Texts I). مهم‌ترین پوست‌نوشته‌های شناخته شده اینهاست: دو قطعۀ یافت شده ازویرانه‌های شهر دورااُروپوس،که‌یکی ازآنهانامه‌ای تجاری است (نک‌ : همان، Part III/vol. III/Portfolio I, nos. 39-40).
پوست‌نوشته‌های گوناگونی که از مصر به‌دست آمده، و مربوط به زمانی است که سپاهیان خسروپرویز مصر را در تصرف خود داشتند و پوست‌نوشته‌های گوناگونی که در ایران یافت شده‌اند و بیشتر اسناد اقتصادی و فهرست کالاها هستند (ژینیو،«یک...3»،683-700 ؛ وبر، «دربارۀ چند...4»، 123-129).
ط ـ پاپیروس نوشته‌ها: پاپیروس‌نوشته‌های بسیاری به خط تحریری‌ازمصر به دست آمده که همۀ آنها مربوط به زمانی است که سپاهیان‌خسروپرویزمصر رادرتصرف‌خود داشتند. برخی از این متون‌دوزبانه‌اندوعلاوه‌برمتن اصلی به فارسی میانه، ترجمۀ قبطی یا یونانی‌نیزدارند. این‌آثارنامه‌هاواسناد دولتی‌هستند و به‌خصوص به‌سبب‌دربرداشتن‌اسامی‌خاص‌ایرانی‌و القاب‌وعناوین واصطلاحات نظامی‌ازاهمیت بسیاربرخوردارند. دراین‌متون نیزبرخی از کلمات را با نشانه‌های اختصاری نمایانده‌اند (دومناش، «پژوهشهای...5»، 185-196؛ وبر، «قطعات...6»، 215-228 ؛ نیز نک‌ : «مجموعه»، Part III/vols.IV-V/Portfolio I, Part III/vols.IV-V/Texts I).
ی ـ ظرف نوشته ها: در موزه‌های مختلف دنیا و مجموعه‌های خصوصی، ظروف گرانبهایی با نوشته‌هایی به فارسی‌میانه نگهداری می‌شود. خط این دسته از متون غالباً تحریری، اما گاه منفصل است. از آنجا که خط به‌کار رفته بر ظروف بسیار ریز است، آن را سوزنی نیز می‌نامند. نوشته‌های روی ظروف سیمین (بشقاب، کاسه و جز آن) غالباً شامل نام صاحب ظرف(گاه به‌همراه نام پدر او و یا لقب او) و وزن ظرف، یا فقط وزن ظرف است (فرای، «کتیبه‌هایی بر...7»، 92-93، «اعداد ساسانی...8»، 2-11 ؛ ژینیو، «جامهای...9»، 269-276، «عناصر...10»، 19-40؛ هنینگ،«یک ظرف...11»، 353-356، «کتیبه‌های پهلوی نو...12»،
132-134؛ هرتسفلد، «کتیبه‌های»، 147-156). بر روی برخی از ظروف عنوان سپهبد نیز دیده می‌شود که لقب حاکمان طبرستان در سده‌های نخستین هجری بوده است. یکی از این‌گونه ظروف، تنگی سیمین است که در کلاردشت یافت شده است و اکنون درموزۀ ملی ایران نگهداری می‌شود. برگرداگرد لبۀ این تنگ کتیبه‌ای به فارسی میانه حک شده است (اکبرزاده، 265- 268، تصویرهای 272-274).
ک ـ سکه‌های پارسی، ساسانی، کوشانی ـ ساسانی، عرب ـ ساسانی، عرب ـ طبرستانی و بیزانسی ـ ساسانی: بر سکه‌های شاهان پارس پیش از پادشاهی اردشیر بابکان و تأسیس سلسلۀ ساسانی، و نیز بر سکه‌های ساسانی، کوشانی ـ ساسانی، عرب ـ ساسانی، عرب ـ طبرستانی و بیزانسی ـ ساسانی (سکه‌هایی که به جای آتشدان تصویر صلیبی بر روی چند پله بر آنها نقش گردیده است) کلمات و عبارات کوتاهی به فارسی میانه دیده می‌شود (دربارۀ سکه‌های شاهان پارس پیش از ساسانیان، نک‌ : سلوود، 299-306 ؛ دربارۀ سکه‌های ساسانی، نک‌ : گوبل، «سکه‌های ساسانی13»، 322-339، «سکه‌شناسی ساسانی14»، سراسر کتاب؛ پاروک15، سراسر کتاب؛ دربارۀ سکه‌های عرب ـ ساسانی، عرب ـ طبرستانی و بیزانسی ـ ساسانی، نک‌ : شمس اشراق، سراسر کتاب؛ کوریه و گیزلن، «مجموعه...16»، سراسر کتاب، «مجموعه...17»، سراسر مقاله). خط به کار رفته بر سکه‌ها تا زمان پادشاهی خسروانوشیروان منفصل است، اما از آن زمان به بعد به‌تدریج به خط تحریری نزدیک می‌شود.
درزمان‌حکومت امویان تامدتها سکه‌های ساسانی، به‌خصوص سکه‌های خسروپرویز، رایج بود، اما بعدها نام خلیفه به فارسی میانه و واژه یا عبارتی به کوفی بر روی سکه‌ها نقش می‌شد. در برخی از سکه‌ها نیز واژه‌ها یا جملات دیگری به فارسی میانه دیده می‌شود، مثلاً بر یکی از سکه‌های آن دوره در حاشیۀ سکه «بسم‌الله، لاحکم الا للّه» آمده، و در کنار تصویر شاه به فارسی میانه چنین‌آمده است: «nēst dādwar bē yazad» (نیست داوری به غیر از خدا) که ترجمۀ تقریبی «لاحکم الاللّه» است (حصوری، 83-89). بر درهمی عرب ـ ساسانی با چهرۀ خسروپرویز از سال ۵۳ یزدگردی (64-65ق) نیز عبارت «amīr ī wurrōyišnīgān» (امیرالمؤمنین) دیده می‌شود (کوریه، 321-328).
ل ـ مهرها و مهرواره‌های ساسانی: خط این دسته از متون غالباً تحریری، اما گاه منفصل است. در بسیاری از موارد تنها نام صاحب مهر دیده می‌شود که برخی از آنان نیز زن هستند (ژینیو
و گیزلن، «مهرهای...1»، 877-896). بر روی برخی از مهرها عنوان صاحب مهر و گاه نام محل نیز دیده می‌شود (ژینیو، «مهرواره‌های...2»، 204). بر روی برخی از مهرها واژه‌های دینی یا عبارتهای کوتاهی نیز به چشم می‌خورد که بیشتر دعا یا اندرز هستند. حتى از مسیحیان نیز مهرهایی با کتیبه‌های فارسی میانه به دست آمده است (همو، «مهرهای...1»، 299-314). مهرهای ساسانی را می‌توان به دو دستۀ کلی «رسمی» یا «اداری» و «شخصی» یا «خصوصی» تقسیم کرد. مهرواره‌ها را از گل مرغوب درست می‌کردند و در آنها سوراخی می‌نهادند تا نامه‌ها و اسناد را پس از پیچیدن، با اثر مهر به اصطلاح امروز مهر و موم کنند. به‌علاوه، اجناس و کالاها را با تکه‌های بزرگ‌تری از گل مهر و موم می‌کردند که بیشتر دارای یک اثر مهر بزرگ «رسمی»، یک اثر مهر بزرگ «شخصی» و از یک تا 10 اثر مهرهای کوچک است که از آن شاهدان بوده است (فرای، «کتیبه‌های مهرهای...3»، 79-80). از برخی مهرهای ساسانی فقط اثرآنها برجای مانده است(دربارۀ مهرها و مهرواره‌های ساسانی، نک‌ : همان، 77-84، نیز «کاربرد...4»، 117-124؛ ژینیو و گیزلن، «مهرواره‌ها...5»، سراسر کتاب؛ گوبل، «مهرواره‌های...6»، سراسر کتاب؛ یامااوچی7، سراسر کتاب؛ گیزلن، «طبقه‌بندی...8»، 139-146).
یکی‌از مهرهایی که بسیارجالب‌توجه‌است، دارای کتیبۀ بسیار کوتاهی در 3سطر به‌فارسی‌میانه به‌خط تحریری و کتیبۀ اندرزی بسیار کوتاهی در دو سطر به ترکی کهن است که به گونه‌ای از خط رونی نوشته شده است. این مهر متعلق به زمان حکومت جیگ/ زیگ‌خاقان (611-619م) است (هارماتا، «مهر...9»، 181-185). از دیگر کشفیات اخیر انگشتری (درواقع خاتمی) زرین‌است‌که در گوری در اوچ‌تپه درآذربایجان‌یافته‌اند و برروی آن به فارسی‌میانه چنین آمده است: «Silig ī abarzēnīgānbed» (سیلیگ، رئیس محافظان خیمۀ شاهی). این گور از آنِ یکی از بزرگان ترک به نام سیلیگ بوده است که به خدمت خسروانوشیروان درآمده‌بود(همو،«دولتمرد ترک...10»، 153-159).
از نکات جالب توجه این است که گاه فردی مهر فرد پیش از خود را با تغییراتی از آن خود کرده است. از جملۀ این تغییرات محو کتیبۀ پیشین، افزودن کتیبه، جای‌گزینی کتیبه‌ای نو به جای کتیبۀ پیشین و دخل و تصرف در کتیبۀ پیشین است (نک‌ : گیزلن، «کاربرد دوباره...11»، 203-210).
م ـ نشانها و افسونها: عبارات جالبی به فارسی میانه بر روی
چند نشان دیده شده است. برای نمونه بر نشانی از دورۀ ساسانی
چنین آمده است: «Yazad, man ōrōn wēn» (ایزدا، به سوی من بنگر) (ژینیو، «مجموعه‌های...12»، 541). نیز بر نشانی دیگر چنین نوشته شده است: «Šāmwār, maywār» (شاموار، ساقی) (همو، «نشانهای...13»، 22). از جمله نشانهای زیبای همان دوره، نشانی است که تصویر شاه‌زاده خانمی بر آن نقش بسته است و کتیبه‌ای در دو سطر دارد(کوریه و ژینیو،«دربارۀ...14»، 41-49).
نشان سیمین زیبایی از زیگ خاقان نیز به دست آمده که در سمت چپ تصویر نیم‌تنۀ او عبارت فارسی میانۀ «فره افزود زیگ»، و در سمت راست او به تقلید از ساسانیان عبارت «شاهان شاه» ذکر گردیده است. این نشان متعلق به زمانی است که خاقان ترک بر ایران چیره شده بود (616-617م) (هارماتا، «مهر»، 185). نشان سیمین دیگری نیز از خاقان بزرگ ترکان غربی از حدود سال 625م به دست آمده که بر روی آن عباراتی به فارسی میانه نوشته شده است (همان، 167-180).
ازنشانهای‌جالب‌توجه‌دورۀ اسلامی‌نشان‌زرین‌عضدالدولۀدیلمی با تصویر او و نوشته‌هایی به فارسی میانه است که در 359ق در فارس،و احتمالاًبرای بزرگداشت فتح طبرستان، ضرب شده است. بر روی آن دردوسوی تصویرعضدالدوله چنین نوشته شده است: «xwarrah abzūd šāhān šāh» (فره افزود شاهان شاه)، بر روی دیگر نیزدوبار چنین‌آمده‌است: «dēr zīw Šāh-Panāh-Husraw» (دیر زیوی شاه پناه خسرو) (بهرامی، 18).
افسونهایی نیز با نوشته‌هایی کوتاه به فارسی میانه یافت شده است (ژینیو، «فهرست...15»، سراسر کتاب).
ن ـ وزنه: چند وزنۀ عرب ـ ساسانی کتیبه‌دار نیز یافت شده است. مثلاً درگنجینۀنشانهای‌کتابخانۀ ملی پاریس وزنه‌ای مسین با ظاهری‌شبیه‌سکه‌های‌اموی وجود دارد که برروی آن در حاشیه و درمرکزنوشته‌هایی به‌عربی(به‌خط کوفی)، و برپشت آن ترجمۀ همان‌نوشته‌ها به‌فارسی‌میانه به خط تحریری دیده می‌شود. نوشتۀ حاشیۀوزنه،وزن‌آن‌را یک‌درهم‌مشخص‌کرده،ونوشتۀ مرکزی وزنه عبارت قرآنی بسیارمعروف«اِعْدِلوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوى» (مائده/5/8) است. ترجمۀ این عبارت در پشت وزنه به فارسی میانه احتمالاً چنین‌است:«abar ahlā nazdīktar ōy warišn ī az dād»(برپارسا نزدیک‌تر]است[ آن‌کنشی‌که از داد]برمی‌خیزد[»(رضایی‌باغ‌بیدی، 11-14؛ کوریه و ژینیو، «وزنه‌ای...16»، 165-169).
2. کتابهای فارسی میانه: کتابهای بازمانده به فارسی میانه را که بیشتر در سده‌های 3 و 4ق تدوین شده، یا صورت نهایی
یافته‌اند، می‌توان چنین تقسیم کرد:
الف ـ زند: در دورۀ ساسانی به سبب آنکه قرنها از مرگ زبان اوستایی می‌گذشت و فهم اوستا برای همگان مقدور نبود، موبدان اوستا را به فارسی میانه ترجمه و تفسیر کردند. این ترجمه و تفسیر زند نامیده می‌شود که به معنای «شرح» است. زندهایی که برجای مانده، عبارت‌اند از زند یسنها، ویسپرد، خرده اوستا، وندیداد، برخی از بخشهای یشتها، هیربدستان، نیرنگستان و اوگمدیچا (نک‌ : زرشناس، 52).
ب ـ پازند: دشواریهای موجود در خط پهلوی سبب شد که موبدان زردشتی هندوستان برخی از متون فارسی میانه را به خط اوستایی ــ که خواندن آن‌بسیار آسان است ــ آوانویسی کنند. این برگردان متون فارسی میانه به خط اوستایی را پازند می‌نامند. مهم‌ترین متونی که پازند نیز دارند، اینهاست: شکند گمانیگ وزار، بندهشن، مینوی خرد، زند وهمن یسن، اوگمدیچا، ارداویراف‌نامه، جاماسپ‌نامه، یادگار جاماسپی، پس دانشن کامگ، خویشکاری ریدگان، اندرز خوبی کنم به شما کودکان، آفرینها و دعاها، پتیتها (توبه‌نامه‌ها)، نیرنگها (اوراد)، برخی از روایات، ستایش سی‌روزه، ده و پنج خیم آسورنان (روحانیان) و صد و یک نام خدا.
ج ـ کتابهای تألیف شده براساس اوستا و زند: 1. دینکرد (کردۀ دینی)، دانشنامۀ دین زردشتی است که دو تن از گردآورندگان آن در سدۀ 3ق آذرفرنبغ فرخزادان و آذرباد امیدان بودند. دینکرد در اصل ۹ کتاب را شامل می‌شده است. کتابهای اول و دوم و بخشی از کتاب سوم از میان رفته است. موضوعات مطرح شده در دینکرد چنین است: اصول عقاید زردشتی از منظر کلامی و فلسفی (کتابهای سوم و چهارم)، پاسخهای آذرفرنبغ به پرسشهای یعقوب بن خالد و بخت‌ماری مسیحی (کتاب پنجم)، اندرزنامه (کتاب ششم)، سرگذشت پیامبران پیش از زردشت، زندگی زردشت و ظهور اوشیدر و اوشیدرماه و سوشیانس در پایان جهان (کتاب هفتم)، خلاصۀ مطالب اوستای موجود در دورۀ ساسانی (کتاب هشتم) و شرح 3 نسک (= کتاب) از بین رفتۀ اوستای ساسانی (کتاب نهم). 2. بندهشن (آفرینش آغازین)، این کتاب نیز دانشنامه‌ای است در 36 فصل دربارۀ اصول عقاید زردشتی، آغاز آفرینش، نبرد اوهرمزد و اهریمن و پایان جهان. به‌علاوه، بسیاری مطالب متنوع همچون تاریخ و جغرافیای اساطیری، نجوم، توصیف و طبقه‌بندی آفرینشها (آبها، کوهها، گیاهان و جانوران) و جز آن را می‌توان در آن یافت. از بندهشن دو تحریر دردست است. بندهشن ایرانی (یا بزرگ) و بندهشن هندی. 3. گزیده‌های زادسپرم. در این کتاب زادسپرم، موبد سیرجان در سدۀ 3ق، در 35 فصل به شرح نکاتی‌دربارۀ آفرینش، پیام‌آوران پیش‌از زردشت و زندگی زردشت، اجزاء بدن انسان و سرنوشت روان پس از مرگ، رستاخیز و پایان جهان می‌پردازد. 4. دادستان دینیگ (فتواهای دینی)، نوشتۀ منوچهر، برادر زادسپرم، موبد فارس و کرمان در سدۀ 3ق. این کتاب درواقع پاسخ به 92 پرسش اعتقادی و فقهی است. 5. نامه‌های منوچهر، مجموعۀ 3 نامۀ منوچهر در رد نوآوریهای برادرش زادسپرم دربارۀ چگونگی اجرای مراسم تطهیر. یکی از این نامه‌ها خطاب به مردم سیرجان، دیگری خطاب به زادسپرم و سومی خطاب به همۀ زردشتیان است. 6. روایات پهلوی، احتمالاً از سدۀ 4ق، دارای 65 فصل با مباحثی متنوع از جمله آیینهای دینی، اخلاقیات و سرنوشت روان پس از مرگ. 7. پرسشنیها، شامل 59 پرسش فقهی و پاسخهای آنها. 8. وجرکرد دینی، منسوب به میدیوماه، پسرعموی زردشت، دربارۀ زندگی زردشت و برخی مسائل فقهی.
د ـ کتابهای کلامی و فلسفی: 1. کتابهای سوم، چهارم و پنجم دینکرد. 2. شکند گمانیگ وزار، تألیف مردان فرخ پسر اوهرمزدداد در سدۀ 3ق، در 16 فصل در اثبات عقاید زردشتی و به‌خصوص ثنویت و نیز در رد اسلام، یهودیت، مسیحیت و مانویت. اصل این کتاب از میان رفته، و اکنون تنها تحریر پازند و ترجمۀ سنسکریت آن موجود است. بعدها 5 فصل نخست آن را به فارسی میانه بازنویسی کرده‌اند که آن نیز موجود است. 3. پس دانشن کامگ (یا چم کستیگ)، شامل پاسخ پدری به پسرش دربارۀ دلیل بستن کستی (کمربند آیینی زردشتیان). تنها تحریر پازند این متن برجای مانده است. 4. گجستگ ابالیش، در شرح مناظرۀ زردشتی مسلمان شده‌ای به نام ابالیش با آذرفرنبغ فرخزادان در حضور مأمون، خلیفۀ عباسی.
ﻫ ـ پیش‌گویی و الهام: 1. ارداویراف‌نامه، شرح سفر 7 روزۀ روان موبدی پارسا به نام ارداویراف (یا ارداویراز) به بهشت و دوزخ و اعراف. 2. زند وهمن یسن، در توصیف وقایع جهان آن‌چنان‌که در رؤیا به زردشت نمایانده شده است. 3. جاماسپ‌نامه، شامل پاسخهای جاماسپ، وزیر گشتاسپ، به پرسشهای گشتاسپ دربارۀ آیندۀ دین زردشتی. این متن فقط شرح حوادث هزارۀ اوشیدر را دربردارد. 4. یادگار جاماسپی، شامل پاسخهای جاماسپ به پرسشهای گشتاسپ. این متن که فقط تحریر پازند و ترجمۀ پارسی زردشتی آن برجای مانده است، شرح حوادث جهان را تا هنگام ظهور سوشیانس دربردارد. 5. آمدن شاه بهرام ورجاوند، شعری کوتاه در 14 بیت دربارۀ ظهور شاه بهرام از هند بر فیلی سفید و احیای دین زردشتی.
و ـ اندرزنامه‌ها: چنان‌که پیش‌تر گفته شد، مفصل‌ترین اندرزنامه کتاب ششم دینکرد است. اندرزنامه‌های دیگری نیز موجود است که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از 1. اندرزهای آذرباد مهرسپندان. آذرباد مهرسپندان موبدان موبد دورۀ شاپوردوم بود. از وی 4 اندرزنامه موجود است: اندرز آذرباد مهرسپندان به پسرش زردشت، واژه‌ای چند از آذرباد مهرسپندان به مردم گیتی در هنگام مرگش، اندرز انوشگ روان آذرباد مهرسپندان که درواقع فصل 62 از روایات پهلوی است، و «ده اندرز» به نام آذرباد مهرسپندان و دیگر پوریوتکیشان در کتاب سوم دینکرد. 2. یادگار بزرگمهر (وزیر خسرو انوشیروان). 3. اندرز اوشنر دانا (وزیر کیکاووس کیانی). 4. اندرز دانایان به مزدیسنان. 5. اندرز خسروقبادان، که در هنگام مرگش بیان کرده است. 6. اندرز پوریوتکیشان یا پندنامۀ زردشت (پسر آذرباد مهرسپندان)، که به نقل از دانایان پیشین است. 7. دادستان مینوی خرد. این اندرزنامۀ بسیار مهم دارای یک مقدمه و 62 پرسش و پاسخ است. در این کتاب روح خرد در برابر مردی دانا ظاهر می‌شود و به پرسشهای او پاسخ می‌گوید. 8. اندرزنامه‌های بسیار کوتاه و پراکنده همچون اندرز دستوران به بهدینان، اندرز بهزاد فرخ پیروز، خیم و خرد فرخ مرد، پنج خیم روحانیان، داروی خرسندی، خویشکاری ریدگان، اندرز مرد دانا، رسالۀ روزها، اندرز خوبی کنم به شما کودکان، آراء دین به مزدیسنان، و جز آن.
ز ـ رسالۀ یوشت فریان و اخت، شامل پاسخهای یوشت فریان به 33 پرسش اخت جادوگر. این کتاب درواقع نوعی چیستان‌نامه است.
ح ـ درخت آسوریگ، مناظره‌ای میان نخل و بز دربارۀ اینکه کدام‌یک برای آدمی سودمندتر است. در پایان بز به پیروزی می‌رسد. این کتاب در اصل به زبان پارتی و منظوم بوده است.
ط ـ کارنامۀ ادشیر بابکان، تاریخی آمیخته با افسانه دربارۀ چگونگی به قدرت رسیدن اردشیر.
ی ـ شهرستانهای ایرانشهر، کتابی جغرافیایی شامل فهرستی اساطیری از شهرهای ایران.
ک ـ یادگار زریران، کتابی حماسی دربارۀ جنگهای ایرانیان و خیونان پس از گرویدن گشتاسپ به دین زردشتی و دلاوریهای زریر، برادر گشتاسپ. این کتاب در اصل به زبان پارتی و منظوم بوده است.
ل ـ رسالات فقهی و حقوقی: 1. زند وندیداد، که درواقع بخش فقهی اوستای موجود است. 2. شایست نشایست، دربارۀ کارهای شایسته و ناشایست، تاوان گناهان و چگونگی اجرای آیینهای دینی. 3. روایات امید اشوهشتان، که درواقع پاسخهای امید، برادرزادۀ منوچهر و زادسپرم، به ۴۴ پرسش فقهی است. 4. روایات آذرفرنبغ فرخزادان، که پاسخ به 147 پرسش فقهی است. 5. روایات فرنبغ سروش، دربارۀ مسائلی چون قیمومت و ازدواج. 6. پرسشنیها، شامل 59 فتوای فقهی. 7. پیمان کدخدایی،
که پیمان‌نامۀ زناشویی و درواقع نوعی قبالۀ ازدواج است. 8. مادیان هزار دادستان، شامل صدها مسئلۀ حقوقی.
م ـ رسالات کوچک آموزشی: 1. شگفتی و برجستگی سیستان، دربارۀ اهمیت سیستان در دین زردشتی. 2. خسرو و ریدگ، شامل پاسخهای جوانی به نام خوش‌آرزو به پرسشهای خسرو (پرویز؟) دربارۀ بهترین خوراک، شراب، عطر، سرود، زن، اسب و جز آن. 3. گزارش شطرنج و نهش نرد، دربارۀ چگونگی ورود شطرنج از هندوستان به ایران در زمان خسرو انوشیروان و ابداع نرد توسط بزرگمهر حکیم، وزیر خسرو انوشیروان. 4. ماه فروردین روز خرداد، در شرح وقایعی که در روز خجستۀ ششم فروردین در گذشته رخ داده است و درآینده رخ‌خواهد داد. 5. سور سخن، شامل نمونه‌ای از سخنانی که باید بر سر سفرۀ میهمانی ایراد شود. 6. آیین نامه‌نویسی، که درواقع راهنمایی برای دبیران بوده است.
ن ـ فرهنگها: 1. فرهنگ اویم اوک1، واژه‌نامۀ موضوعی اوستایی به فارسی میانه. 2. فرهنگ پهلویگ، فرهنگ موضوعی هزوارشها و واژه‌های دشوار پهلوی (برای توضیحات بیشتر، نک‌ : آموزگار و تفضلی، 27-40؛ تفضلی، 111-330؛ زرشناس، 51-75؛ تاوادیا2، سراسر کتاب؛ چِرِتی3، سراسر کتاب).
س ـ زبور پهلوی، بخشهایی از ترجمۀ فارسی میانۀ زبور داوود، که از سریانی ترجمه شده، و در واحۀ تُرفان در ترکستان چین به‌دست آمده است. تاریخ این ترجمه سدۀ 6م است، اما دست‌نویسهای موجود به اوایل سدۀ 8م تعلق دارد (نک‌ : آموزگاروتفضلی، 41؛ ابوالقاسمی، 1/163؛ تفضلی، 353؛ زرشناس، 75؛ عریان، 11).
ع ـ آثار مانوی. آثار بازماندۀ فارسی میانۀ مانوی را در اوایل سدۀ 20م در خرابه‌های صومعه‌های مانوی در واحۀ تُرفان در ترکستان چین یافته‌اند. این آثار را می‌توان به دو دستۀ کلی تقسیم کرد: 1. آثار مانی و شاگردان بلافصل او، همچون بخشهایی از شاپورگان، انجیل زنده، کوان یا غولها، زبور (دعاها) و برخی از نامه‌های مانی. 2. آثار متأخر مانوی دربارۀ زندگی و مرگ مانی، اصول عقاید، اندرزها، دستورها، سرودهای دینی در ستایش خدایان، مانی، بزرگان مانوی و روح محبوس در تن که غالباً مربوط به فرقۀ دیناوران (= دیناوریه) هستند. بخش قابل توجهی از این آثار منظوم است (در این‌باره، نک‌ : آموزگار و تفضلی، 41-44؛ بویس، سراسر کتاب؛ تفضلی، 331-351؛ زرشناس، 99-104؛ زوندرمان، «متون...4»، سراسر کتاب).
3. جمله‌ها و واژه‌های پراکنده در کتابهای عربی و فارسی (در این‌باره، نک‌ : تفضلی، «برخی...5»، 337-349).
دستور زبان فارسی میانه:
نظام‌آوایی: فارسی‌میانۀبه‌کار رفته درکتابها که اندکی تحول یافته‌تر از فارسی میانۀ‌کتیبه‌های‌آغازین‌دورۀساسانی‌بوده،دست‌کم ‌دارای 20 صامت /p b t d k g m n č IJ f s z š x h l r w y / و 8 مصوت /a ā i ī u ū ē ō/ بوده است. برخی دو مصوت /e o/ را نیز جزو واجهای فارسی میانه به‌شمار آورده‌اند. آواهای [ž γ] نیز احتمالاً به ترتیب واجگونه‌های /IJ g/ بوده‌اند (نک‌ : آموزگار و تفضلی، 65).
برخی از مهم‌ترین تحولات‌آوایی خاص فارسی‌میانه که آن را از پارتی، دیگر زبان ایرانی‌میانۀغربی، متمایزمی‌سازد، اینهاست: ابدال č باستانی به z در میان دو مصوت (*raučah->rōz، «روز»)، ابدال IJ باستانی به z (*IJafra->zofr، «ژرف»)، ابدال ŗ باستانی پس ازآواهای‌غیردولبی به ar (*kŗta->kard، «کرده»)، ابدالy باستانی درموضع‌آغازین به IJ (*yavan- > IJuwān، «جوان»)،ابدال dˇz باستانی به d (*dˇzrayah->drayā، «دریا»)، حفظ gr باستانی (*šagra-> šagr، «شیر، اسد»)، ابدال hv باستانی به xw (*hvar->xwar-، «خورـ ، مادۀمضارع خوردن»)، ابدال rd باستانی به l (*tˇsard->sāl، «سال»)، ابدال dv باستانی به d (*dvar->dar،«در»)،و ابدال -āvaya- باستانی به
-āy-(*srāvaya->srāy-،«سرای ـ ، مادۀمضارع‌سرودن»).
نظام صرفی: در فارسی میانۀ متقدم اسم دارای دو شمار مفرد و جمع، و دو حالت فاعلی (صریح یا مستقیم) و غیرفاعلی (غیرصریح یا غیرمستقیم) بوده است. حالت فاعلی که بازماندۀ حالت فاعلی (نهادی) باستانی بود، بر نهاد جمله و گاه بر مفعول مستقیم؛ اما حالت غیرفاعلی که بازماندۀ حالت اضافی (ملکی) باستانی بود، بر مفعول مستقیم و غیرمستقیم، مضافٌ‌الیه، متمم حرف اضافه و عامل در ساخت مجهول دلالت می‌کرد. پایانه‌های صرف اسم عبارت بودند از (اشه، 7-10):
اسمهای مختوم به -ar
مفرد جمع مفرد جمع
حالت‌فاعلی ø -ø -ø -ar
حالت‌غیرفاعلی ē -ān, -īn, -ūn -ar -arān, -arīn, -arūn
تمایز حالت به‌تدریج از میان رفت، به گونه‌ای که در فارسی میانۀ زردشتی و مانوی حالت غیرفاعلی را فقط \ می‌توان در ضمیر منفصل اول شخص مفرد (غیرفاعلی man، فاعلی an/az) و اسامی خویشاوندی مختوم به -ar (مانند pidar «پدر»، mādar «مادر»، brādar «برادر»، که حالتهای فاعلی آنها به ترتیب عبارت‌اند از pid، mād و brād) یافت. بنابراین، فارسی میانۀ متأخر تنها دارای دو شمار مفرد و جمع است و نشانه‌های جمع اینهاست: -ān، -īn و -ūn (مانند yazadān «ایزدان»، frazendīn «فرزندان»، ardāyūn «پارسایان»). به‌علاوه، پسوند -īhā، که در اصل پسوندی قیدساز بود، به یکی از نشانه‌های جمع (غالباً برای بی‌جانها) بدل شده است (مانند kōfīhā «کوهها»؛ قس: šādīhā «به شادی، شادمانه»). به‌ندرت اسم معنی مختوم به -īh به عنوان اسم جمع به کار رفته است (مانند wizīdagīh «گزیدگی، برگزیدگی»؛ نیز «برگزیدگان») (همو، 6). عدد (w)ē «یک» گاه به عنوان حرف تعریف نامعین پس از اسم به‌کار رفته است (مانند IJāmag (w)dast-ē «دستی جامه، یک دست جامه») (همو، 37). مضاف می‌تواند پیش یا پس از مضافٌ‌الیه بیاید. در صورتی که مضاف پیش از مضافٌ‌الیه آمده باشد، پس از آن از موصول ī، که در اینجا معادل «کسرۀ اضافه» است، نیز استفاده می‌شود (مانند bayān gāh «جایگاه خدایان»، gilist ī dēwān «لانۀ دیوان»).
صفت که در زبان فارسی میانه می‌تواند به عنوان اسم نیز به‌کار رود، دارای دوشمار مفردوجمع است. صفت می‌تواند پیش یا پس‌از موصوف‌بیایدودرصورتی‌که پس‌از موصوف آمده باشد، غالباً از موصول ī نیز استفاده می‌شود (مانند kēnwar mard «مرد کینه‌ور»، pīl ī spēd «فیل سفید»). گاه صفت با موصوف خود از لحاظ شمار مطابقت می‌کند (مانند frēstagān wuzurgān «فرستادگان بزرگ»). به ندرت موصوف در شمار مفرد، اما صفت در شمار جمع است.
نشانۀ صفت تفضیلی پسوند -tar (مانوی -dar) و نشانۀ صفت عالی پسوند -tum (مانوی -dum) است. برخی از صفات تفضیلی بازماندۀ صفات تفضیلی ایرانی باستان مختوم به -yah هستند، مانند meh «مه، مهتر»، keh «که، کهتر»، weh «به، بهتر»، wēš «بیش، بیشتر»، frāy «پیش‌تر». برخی از صفات عالی نیز بازماندۀ صفات عالی ایرانی باستان مختوم به -išta هستند، مانند mahist «مهست، بزرگ‌ترین»، kahist «کوچک‌ترین»، wēšist «بیشترین»، frahist «پیش‌ترین»، wahišt «بهشت (در اصل: بهترین)». کلماتی که برای مقایسه استفاده می‌شوند kū «که» و az «از» هستند.
ضمایر فارسی میانه تنها دارای دو شمار مفرد و جمع هستند. ضمایرشخصی‌به‌دودستۀمنفصل ومتصل‌تقسیم‌می‌شوند و عبارت‌اند ازمنفصل: an/az «من(فاعلی)»(غیرفاعلی:man)،tō «تو»،ōy/awē «او»، (h)amā «ما»، (h)ašmā «شما»، ōyšān/awēšān «ایشان»؛ متصل: -m، -t، -š، -mān، -tān، -šān. ضمایر متصل می‌توانند در همۀ نقشهای نحوی، به جز در نقش فاعل دستوری، به جای ضمایر منفصل به کار برده شوند. به عبارت دیگر، این ضمایر می‌توانند در نقش مفعول صریح (مفعول مستقیم)، مفعول با واسطه (مفعول غیرمستقیم)، مضافٌ‌الیه، مرجع فعل غیرشخصی و عامل (فاعل منطقی) افعال متعدی در همۀ زمانهای ماضی به کار برده شوند.
در زبان فارسی میانه فعل و مشتقات آن از دو مادۀ مضارع و ماضی ساخته می‌شوند. مادۀ مضارع که بازماندۀ مادۀ مضارع ایرانی باستان است، در ساخت مضارع اخباری، مضارع التزامی (که گاه برای بیان آینده به کار می‌رود)، مضارع تمنایی (گاه با کاربرد شرطی)، وجه امری، اسم مصدر و صفت فاعلی به کار می‌رود. پسوندهای -ēn (ماضی: -ēn-īd) از مادۀ مضارع لازم و متعدی، مادۀ سببی (مانند raw-ēn-/raw-ēn-īd- «روانه کردن»، از raw- «رفتن») و از اسم، صفت و حرف اضافه، مادۀ جعلی متعدی (مانند abāg-ēn-/abāg-ēn-īd- «همراهی کردن»، از abāg «با») می‌سازند. برای ساخت مادۀ جعلی لازم از پسوندهای -īh (ماضی: -īh-ist) استفاده می‌شود (مانند šād-īh-/šād-īh-ist «شاد شدن»، از šād «شاد»).
شناسه‌های صرف فعل که به ماده‌های مضارع می‌پیوندند، اینهاست:
مضارع
اخباری مضارع التزامی مضارع تمنایی وجه امری
اول‌شخص‌مفرد -ēm
(-am, -om: گونه‌های متأخر) (-ān)
دوم‌شخص‌مفرد (h)-ē (-āy) (h)-ē -ø
سوم‌شخص‌مفرد -ēd -ād (h)-ē
اول‌شخص‌جمع -ēm
(-am, -om: گونه‌های متأخر) (-ām)
دوم‌شخص‌جمع -ēd (-ād) -ēd
سوم‌شخص‌جمع -ēnd, -and -ānd
گفتنی است که شناسه‌های داخل پرانتز در متون فارسی میانۀ زردشتی دیده نشده‌اند. چند مثال: wēnēd «می‌بیند» (مضارع اخباری)؛ wēnād «ببیند» (مضارع التزامی)؛ (h)wēnē «بیندی، باشد که ببیند» (مضارع تمنایی)؛ wēn «ببین» (وجه امری).
نشانۀ اسم مصدر پسوند -išn (kunišn «کنش») و نشانه‌های صفت فاعلی پسوندهای -endag، -āg و -ān (kunendag «کننده»؛ tuxšāg «کوشنده، کوشا»؛ griyān «گریان») است. اسم مصدر دارای -išn گاه بر لزوم عمل دلالت می‌کند.
مـادۀ ماضی بازماندۀ صفت مفعولی ایرانی باستان(مختوم‌ به *-ta) است و همواره به -t یا -d ختم می‌شود. بسیاری از ماده‌های ماضی فارسی میانه با افزودن پسوندهای -īd یا -ist به ماده‌های مضارع ساخته می‌شوند. از مادۀ ماضی برای ساخت ماضی مطلق، ماضی نقلی، ماضی بعید، ماضی شرطی (شرط غیرمحقق)، صفت مفعولی و مصدر استفاده می‌شود.
همۀ زمانهای ماضی لازم به صورت ترکیبی ساخته می‌شوند.

ماضی مطلق لازم از صفت مفعولی فعل اصلی و صیغه‌های مضارع اخباری فعل کمکی h- «بودن» ساخته می‌شود (مانند āmad hēm «آمدم»)، به استثنای سوم شخص مفرد که فعل کمکی نمی‌گیرد (مانند āmad «آمد»). ماضی نقلی لازم از صفت مفعولی فعل اصلی و صیغه‌های مضارع اخباری فعل کمکی est- «ایستادن؛ بودن» ساخته می‌شود (مانند raft estēd «رفته است»). ماضی بعید لازم از صفت مفعولی فعل اصلی و صیغه‌های ماضی مطلق فعل کمکی est- «ایستادن؛بودن»یاbaw- «بودن» ساخته می‌شود (مانند raft estād hēm «رفته بودم»). ماضی شرطی (شرط غیرمحقق) لازم از صفت مفعولی فعل اصلی و مضارع تمنایی (به ندرت مضارع التزامی) فعل کمکی h- «بودن» ساخته می‌شود (مانند mad hē «(اگر) می‌آمد»).
در کتیبۀ ابنون شناسۀ -ēn برای اول شخص مفرد ماضی استمراری است که یکی از کاربردهای آن روایت عملی است که در گذشته رخ داده است (شروو، «کتیبۀ ابنون...1»، 153-160).
مهم‌ترین‌ویژگی‌صرف‌فعل‌درزبان‌فارسی‌میانه،مانندپارتی،وجود ساخت ارگتیو2 درهمۀزمانهای‌ماضی‌افعال‌متعدی است. دراین‌گونه‌افعال‌فعل‌کمکی‌با مفعول‌مستقیم که‌درواقع‌فاعل‌دستوری است، مطابقت‌می‌کند؛ نه‌با عامل که فاعل‌منطقی است(مانند ماضی مطلق: tō mardān dīd hēnd «تومردان را دیدی(دراصل: توسط‌تو مردان دیده شدنـد)»؛ ماضی نقلی: u-m tō dīd (h)estē «من تو را دیده‌ام (دراصل: توسط من تو دیده شده‌ای)»؛ ماضی بعید: u-m ōy dīd estād «من او را دیده بودم»؛ ماضی شرطی: agar-im ...nē kard hē «اگر من... نمی‌کردم»).
فارسی میانۀ به‌کار رفته در کتیبه‌های اوایل دورۀ ساسانی علاوه بر تفاوتهایی آوایی با دیگر گونه‌های فارسی میانه و حفظ تمایز میان حالت فاعلی و حالت غیرفاعلی، دارای برخی افعال سوم شخص مفرد ماضی مجهول نیز هست که بقایای ماضی مجهول ایرانی باستان هستند (مانند nišāyī «نشانده شد، تأسیس شد»؛ akirī «کرده شد، ساخته شد») (در این‌باره و دربارۀ دیگر تفاوتهای فارسی میانۀ کتیبه‌ای با دیگر گونه‌های فارسی میانه، نک‌ : آموزگار و تفضلی، 63-85؛ برونر3، سراسر کتاب؛ شروو، «حالت در...4»، 47-62, 151-181؛ زوندرمان، «فارسی‌میانه5»، 138-164؛ اوتاس، 83-112).
فعل‌مجهول درفارسی‌میانه ازمادۀمجهول‌ساخته می‌شود. نشانۀ مادۀ مضارع مجهول پسوند -īh- است که به مادۀ مضارع معلوم می‌پیوندد (wēn- «بین ـ (مادۀ مضارع دیدن)»، اما: wēnīh- مادۀ مضارع‌«دیده‌شدن»).مادۀ‌ماضی‌مجهول به‌-īh-ist- و مصدر مجهول ‌به‌-īh-ist-an‌ختم‌می‌شود،‌مانند‌wēn-īh-ist-an «دیده‌شدن»).
در فارسی میانۀ مانوی برای ساخت فعل مجهول از ترکیب مادۀ ماضی فعل اصلی با فعل کمکی baw- «بودن» نیز استفاده شده است (مانند wišād bawēnd «گشوده می‌شوند»).
نشانه‌های صفت مفعولی پسوندهای -ø و -ag (مانند bast یا bastag «بسته») و نشانۀ مصدر پسوند -an (مانند dištan «ساختن») است. مصدر مرخم تفاوتی با مادۀ ماضی ندارد.
نشانۀ نفی فعل در زبان فارسی میانه nē، و نشانۀ نهی mā است. قید hamē «همی، همیشه» گاه در متون متأخر بر استمرار عمل دلالت می‌کند. ادات ē (در فارسی میانۀ مانوی hēb، در کتیبه‌ها و زبور ēw) پیش از مضارع اخباری به آن مفهوم تمنایی می‌دهد و برای پیشنهاد و توصیه به‌کار می‌رود.
مآخذ: آموزگار، ژاله،«گلی بر مزاری: مزارنوشتۀ نویافته‌ای به پهلوی ساسانی از کازرون»، نامۀ ایران باستان 3، تهران، 1381ش، س 2، شم‌ 1؛ آموزگار، ژاله و احمد تفضلی، زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن، تهران، 1375ش؛ ابوالقاسمی، محسن، راهنمای زبانهای باستانی ایران، تهران، 1375ش؛ اکبرزاده، داریوش، «دو نبشتۀ جدید پهلوی»، سروش پیر مغان، یادنامۀ جمشید سروشیان، به کوشش کتایون مزداپور، تهران، 1381ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، تهران، 1377ش؛ جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1932م؛ حصوری، علی، «یک شعار خارجی به زبان فارسی میانه»، مهر و داد و بهار، به کوشش امیر کاووس بالازاده، تهران، 1377ش؛ درسدن، م. ج.، «زبانهای ایرانی میانه»، ترجمۀ احمد تفضلی، بررسیهای تاریخی، تهران، 1353ش، س 9، شم‌ 6؛ دریایی، تورج، «کتیبۀ شاهپور سکانشاه در تخت جمشید»، فرهنگ، تهران، 1380ش، شم‌ 37 و 38؛ همو، «کتیبۀ کرتیر در نقش رجب»، نامۀ ایران باستان 1، تهران، 1380ش، س 1، شم‌ 1؛ راشد محصل، محمدتقی، کتیبه‌های ایران باستان، تهران، 1380ش؛ رجب‌زاده، هاشم، «نوشتۀ پهلوی تازه‌یاب در توکیو»، آینده، تهران، 1366ش، س 13، شم‌ 4-5؛ همو، «نوشتۀ پهلوی در گنجینۀ هوریوجی ژاپون»، آینده، تهران، 1366ش، س 13، شم‌ 6-7؛ رجبی، پرویز، «کرتیر و سنگ‌نبشتۀ او در کعبۀ زردشت»، بررسیهای تاریخی، تهران، 1350ش، س 6، شم‌ 33؛ رضایی باغ‌بیدی، حسن، «دربارۀ ترجمۀ عبارتی از قرآن به پهلوی»، نامۀ ایران باستان 1، تهران، 1380ش، س 1، شم‌ 1؛ زرشناس، زهره، زبان و ادبیات ایران باستان، تهران، 1382ش؛ شمس اشراق، عبدالرزاق، نخستین سکه‌های امپراتوری اسلام، اصفهان، 1369ش؛ صادقی، علی‌اشرف، تکوین زبان فارسی، تهران، 1357ش؛ طاووسی، محمود، «آتشدان
برم دلک و نتیجۀ تاریخی آن»، مجموعه مقالات اولین گردهم‌آیی زبان، کتیبه و متون کهن، تهران، 1375ش؛ عریان، سعید، زبور پهلوی، تهران، 1382ش؛ قرآن مجید؛ قریب، بدرالزمان، «کتیبه‌ای به خط پهلوی در چین»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تهران، تهران، 1345ش، س 14، شم‌ 53؛ نصرالله‌زاده، سیروس، «کتیبۀ سنگ‌مزار تل سفید»، سروش پیرمغان، به کوشش کتایون مزداپور، تهران، 1381ش؛ همو، «کتیبۀ نویافتۀ پهلوی»، نامۀ پارسی 23، تهران، 1380 و 1381ش، س 6، شم‌ 4؛ همو، «کتیبه‌های یادبود و سنگ‌مزارپهلوی ساسانی (1)»، نامۀ پارسی 22، تهران، 1380ش، س 6، شم‌ 3؛ همان (2)، نامۀ پارسی 23، 1380ش، س 6، شم‌ 4؛ همان (3)، نامۀ پارسی 24، 1381ش، س 7، شم‌ 1؛ نیز:
Anklesaria, B. T., »The Pahlavi Inscription on the Crosses in Southern India«, Journal of the Cama Oriental Institute, 1958, vol. XXXIX; Asha, R., The Persic »)Pahlavi(«, A Grammatical Précis, Vincennes, 1998; Back, M., Die sassanidischen Staatsinschriften, Acta Iranica, Tehran/Liège, 1978, vol. XVIII; Bahrami, M., »A Gold Medal in the Freer Gallery of Art«, Archaeologica Orientalia in Memoriam Ernst Herzfeld, ed. G. C. Miles, New York, 1952; Bogoliubov, M. N., »L'Inscription pehlevie de Constantinople«, Acta Iranica, Tehran/Liège, 1974, vol. II; Boyce, M., A Reader in Manichaean Middle Persian and Parthian, Acta Iranica, Tehran/Liège, 1975, vol. IX; Brunner, Ch. J., A Syntax of Western Middle Iranian, New York, 1977; Cereti, C. G., La Letteratura pahlavi, Milan, 2001; Corpus Inscriptionum Iranicarum; Curiel, R., »Monnaies arabo-sasanides: 1. Un Dirham au nom de l'Émir des croyants«, Revue numismatique, Paris, 1965, vol. VII; id and Ph. Gignoux, »Un Poids arabo-sasanide«, Studia Iranica, Paris, 1976, vol. V; id, »Sur une intaille sasanide du cabinet des médailles de Paris«, Studia Iranica, Paris, 1975, vol. IV; Curiel, R. and R. Gyselen, Une Collection de monnaies de cuivre arabo-sassanides, Studia Iranica, Cahier 2, Paris, 1984; id, »Une Collection de monnaies de cuivre sasanides tardives et arabo-sasanides I-III«, Studia Iranica, Paris, 1980-1981, vols. IX-X; De Blois, F., »Middle-Persian Funerary Inscriptions from South-Western Iran«, Medioiranica, eds. W. Skalmowski and A. Van Tongerloo, Louvain, 1993; De Menasce, J. P., »L'Inscription funéraire pehlevie d'Istanbul«, Iranica Antiqua, Leiden, 1967, vol. VII; id, »Inscriptions pehlevies en écriture cursive«, JA, 1956, vol. CCXLIV; id, »Recherches de papyrologie pehlevie«, JA, 1953, vol. CCXLI, 1953; Frye, R. N., »Funerary Inscriptions in Pahlavi from Fars«, W. B. Henning Memorial Volume, eds. M. Boyce and I. Gershevitch, London, 1969; id, »Inscriptions on the Sasanian Silver«, Bulletin of the Cleveland Museum of Art, Cleveland, 1964, vol. LI; id, »A Middle Persian Inscribed Sherd from Tepe Yahya«, Bulletin of the Asia Institute of Pahlavi University and American School of Prehistoric Research, dateless, vol. XXVII; id, »The Middle Persian Inscription from Constantinople: Sasanian or Post-Sasanian?«, Studia Iranica, Paris, 1990, vol. XIX; id, »The Middle Persian Inscription of Kartīr at Naqš-i Rajab«, Indo-Iranian Journal, 1965, vol. VIII; id, »The Persepolis Middle Persian Inscriptions from the Time of Shapur II«, Acta Orientalia, 1966, vol. XXX; id, »Sasanian Numbers and Silver Weights«, JRAS, 1973; id, »Sasanian Seal Inscriptions«, Beiträge zur alten Geschichte und deren Nachleben, Festschrift für Franz Altheim, eds. R. Stiehl and H. E. Stier, Berlin, 1970, vol. II; id, »The Use of Clay Sealings in Sasanian Iran«, Acta Iranica, Tehran/Liège, 1977, vol. XII; Ghirshman, R., »Inscription du monument de Châpour Ier à Châpour«, Revue des Arts Asiatiques, Paris, 1936, vol. X; Gignoux, Ph., »D'Abnūn à Māhān, étude de deux inscriptions sassanides«, Studia Iranica, Paris, 1991, vol. XX; id, »Les Bulles sassanides de Qasr-i Abu Nasr«, Acta Iranica, Leiden, 1985, vol. XXIV; id, Catalogue des sceaux, camées et bulles sasanides, Paris, 1978, vol. II; id, »Les Collections de sceaux et de bulles sassanides de la Bibliothèque nationale de Paris«, La Persia nel Medioevo, Quaderno N. 160, Rome, 1971; id, »Coupes inscrites de la collection Mohsen Foroughi«, Acta Iranica, Tehran/Liège, 1975, vol. IV; id, »Eléments de prosopographie: II. les possesseurs de coupes sasanides«, Studia Iranica, Paris, 1984, vol. XIII; id, Glossaire des inscriptions pehlevies et parthes, Corpus Inscriptionum Iranicarum )CII(, Supplementary Series, London, 1972, vol. I; id, »Les Inscriptions en moyen-perse de Bandiān«, Studia Iranica, Paris, 1998, vol. XXVII; id, »Les Inscriptions en surcharge sur les monnaies du trésor sasanide de Suse«, Cahiers de la Délégation Archéologique Française en Iran, Paris, 1978, vol. VIII; id, »Intailles sassanides de la collection Pirouzan«, Acta Iranica, Tehran/Liège, 1975, vol. VI; id, »Middle Persian Inscriptions«, The Cambridge History of Iran, vol. III)2(, ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983; id, »Notes d'épigraphie et d'histoire sassanides, IV: Inscription funéraire pehlevie de Bišāpūr«, Mélanges linguistiques offerts à Émile Benveniste, Louvain, 1975; id, »Une Nouvelle collection de documents en pehlevi cursif du début du septième siècle de notre ère«, Académie des Inscriptions & Belles-lettres, 1991; id, »Les Nouvelles Inscriptions de Darband«, Bulletin of the Asia Institute, London, 1990, vol. IV; id, Les Quatre inscriptions du mage Kirdīr , Studia Iranica, Cahier 9, Paris, 1991; id, in: Gyselen, R., »Review of D. Stronach, Pasargadae )Oxford, 1978«(, Studia Iranica, Paris, 1978, vol. VII; id, »Sceaux chrétiens d'époque sasanide«, Iranica Antiqua, 1980, vol. XV; Gignoux, Ph. and R. Gyselen, Bulles et sceaux sassanides de diverses collections, Studia Iranica, Cahier 4, Paris, 1987; id, »Sceaux de femmes à l'époque sassanide«, Archaeologia Iranica et Orientalis, Miscellanea in Honorem Louis Vanden Berghe, eds. L. de Meyer and E. Haerinck, 1989, vol. II; Göbl, R., »Sasanian Coins«, The Cambridge History of Iran, vol. III)1(, ed. E. Yarshater, Cambridge, 1983, id, Sasanidische Numismatik, Braunschweig, 1968; id, Der sāsānidische Siegelkanon, Braunschweig, 1973; Godard, A., »Les Tours de Ladjim et de Resget«, Athār-é Īrān, 1936, vol. I; Gropp, G., »Einige neuentdeckte Inschriften aus sasanidischer Zeit«, Altiranische Funde und Forschungen of W. Hinz,
Berlin, 1969; id, »Die sasanidische Inschrift von Mishkinshahr in Āzarbeidjān«, Archaeologische Mitteilungen aus Iran, Neue Folge, 1968, vol. I; id and S. Nadjmabadi, »Bericht über eine Reise in West- und Südiran«, Archaeologische Mitteilungen aus Iran, Neue Folge, 1970, vol. III; Gyselen, R., »Une Classification des cachets sasanides selon la forme«, Studia Iranica, Paris, 1976, vol. V; id, »Réemploi de sceaux a l'époque sassanide«, Studia Iranica, Paris, 1991, vol. XX; Harmatta, J., »The Middle Persian-Chinese Bilingual Inscription from Hsian and the Chinese-Sāsānian Relations«, La Persia nel Medioevo, Quaderno N. 160, Rome, 1971; id, »The Seal with Unintelligible Script of the Foroughi Collection«, Acta Antiqua, 1993, vol. XXXIV; id, »A Turk Officer of the Sāsānian King Xusrō I«, Acta Orientalia, 2002, vol. LV; Harmatta-Pékáry, M., »The Decipherment of the Pārsīk Ostracon from Dura-Europos«, La Persia nel Medioevo, Quaderno N. 160, Rome, 1971; Hassuri, A., »Two Unpublished Pahlavi Inscriptions«, ZDMG, 1984, vol. CXXXIV; Henning, W. B., »The Inscription of Firuzabad«, Asia Major, London, 1954, vol. IV; id, »Mitteliranisch«, Handbuch der Orientalistik, Iranistik, Leiden/Köln, 1958, vol. I; id, »New Pahlavi Inscriptions on Silver Vessels«, Bulletin of the School of Oriental and African Studies, 1959, vol. XXII; id, »A Sassanian Silver Bowl from Georgia«, ibid, 1961, vol. XXIV; Herzfeld, E., »Arabische Inschriften aus Iran und Syrien«, Archaeologische Mitteilungen aus Iran, 1937, vol. VIII; id, »Postsasanidische Inschriften«, ibid, 1932, vol. IV; Humbach, H., »Die pahlavi-chinesische Bilingue von Xi'an )unter Mitwirkung von Wāng Shìpíng«(, Acta Iranica, Tehran/Liège, 1988, vol. XXVIII; id and P. O. Skjærvø, The Sassanian Inscription of Paikulu, part 1, Wiesbaden/Tehran, 1978, part 2, Wiesbaden, 1980, part 3)1(, Wiesbaden, 1983, part 3)2(, Wiesbaden, 1983; Kumamoto, H. and Y. Toshida, »Inscriptions on the Scented Woods in Hōryūti Treasures«, Museum, 1987; Lazard, G., La Formation de la langue persane, Paris 1995; Livshits, V. A. and A. B. Nikitin, »Parthian and Middle-Persian Documents from South Turkmenistan«, Scythia to Siberia, 1994, vol. I)3(; Lukonin, V. G., »Srednepersidskie nadpisi iz Kara-Tepe«, Kara-Tepe, Moscow, 1969, vol. II; MacKenzie, D. N., »The Fire Altar of Happy *Frayosh«, Bulletin of the Asia Institute, London, 1993, vol. VII; id, »The Inscription«, Iranische Denkmäler, Lieferung 10, Reihe II, Iranische Felsreliefs, F, The Sasanian Rock Reliefs at Bishapur, Part 2, Berlin, 1981; id, »The Inscription«, Iranische Denkmäler, Lieferung 11, Reihe II, G, The Sasanian Rock Reliefs at Bishapur, Part 3, Berlin, 1983; id, »Shapur's Shooting«, Bulletin of the School of Oriental and African Studies, 1978, vol. XLI; Nadjmabadi, S., »Eine spätssasanidische Inschrift in Naqš-e Rostam«, Akten des VII Internationalen Kongresses für iranische Kunst und Archäologie, Berlin, 1979; Nyberg, H. S., »L'Inscription pehlevie d'Istanbul«, Byzantion, 1968, vol. XXXVIII; id, »The Pahlavi Inscription at Mishkīn«, Bulletin of the School of Oriental and African Studies, 1970, vol. XXXIII; Pahlavi Texts, ed. J. M. Jamasp-Asana, Bombay, 1913; Paruck, F. D. J., Sāsānian Coins, Bombay, 1924; Sellwood, D., »Minor States in Southern Iran«, The Cambridge History of Iran, vol.III)1(, ed. E. Yarshater, Cambridge; Skjærvø, P. O., »Case in Inscriptional Middle Persian, Inscriptional Parthian and the Pahlavi Psalter«, Studia Iranica, Paris, 1983, vol. XII; id, »A Fragment of a Column with a Pahlavi Funerary Inscription«, Iranische Denkmäler, Lieferung 12, Reihe II, H, Die elamischen Felsreliefs von Kūrāngūn und Naqš-e Rustam, Berlin, 1986; id, »L'Inscription d'Abnūn et l'imparfait en moyen-perse«, Studia Iranica, Paris, 1992, vol. XXI; Sprengling, M., Third Century Iran, Sapor and Kartir, Chicago, 1953; Stronach, D., Pasargadae, Oxford, 1978; Sundermann, W., Mitteliranische manichäische Texte Kirchengeschichtlichen Inhalts, Berlin, 1981; id, »Mittelpersisch«, Compendium Linguarum Iranicarum, ed. R. Schmitt, Wiesbaden, 1989; id, »Parthisch«, ibid; Tafazzoli, A., »Inscription de Takht-e Tāvus IV«, Studia Iranica, Paris, 1991, vol. XX; id, »L'Inscription funeraire de Kāzerun II )Parīšān«(, ibid; id, »Some Middle Persian Quotations in Classical Arabic and Persian Texts«, Mémorial Jean de Menasche, eds. Ph. Gignoux and A. Tafazzoli, Louvain/Tehran, 1974; id, »Two Funerary Inscriptions in Cursive Pahlavi from Fars«, Orientalia Suecana, 1994-1995, vols. XLIII-XLIV; id and E. Sheikh-al-Hokamayi, »The Pahlavi Funerary Inscription from Mashān )Kazerun III«(, Archaeologische Mitteilungen aus Iran, Neue Folge, 1994, vol. XXVII; Tavadia, J. C., Die mittelpersische Sprache und Literatur der Zarathustrier, Leipzig, 1956; Tavoosi, M., »An Inscribed Capital Dating from the Time of Shapur I«, with notes by R. N. Frye, Bulletin of the Asia Institute, London, 1989, vol. III; Utas, B., »Verbal Forms and Ideograms in the Middle Persian Inscriptions«, Acta Orientalia, 1974,
vol. XXXVI; Weber, D., »Zu einigen neuen Pahlavi-Dokumenten«, Studia Iranica, Paris, 1994, vol. XXIII; id, »Die Pehlevifragmente der Papyrussammlung der Österreichischen Nationalbibliothek in Wien«, Festschrift Papyrus Erzherzog Rainer [Textband], Wien, 1983; West, E. W., »The Pahlavi Inscriptions at Kanheri«, Indian Antiquary, Bombay, 1880; Yamauchi, K., The Vocabulary of Sasanian Seals, Tokyo, 1993.
حسن رضایی باغ‌بیدی

1. parθava
2. pahlawīg
3.pahlawānīg
4. pārsīg
5. Pahlavi Texts.
6. Pārsa1. »Parthisch«
2. Glossaire...
3. »Middle...«
4. »Shapur's...«
1. Corpus...
2. »Einige...«
3. Humbach and Skjærvø
4. »The Inscription«
5. »Die sasanidische...«
6. »The Pahlavi...«
7. »D'Abnūn...«
8. »The Fire Altar...«
9. Les Quatre...
1. »The Middle... Kartīr...«
2. »The Inscription...«
3. »The Persepolis...«
4. »The Middle... Constantinople...«
5. »L'Inscription...«
6. »L'Inscription...«
7. »Funerary...«
8. »The Middle...«
9. »Inscriptions...«
10. »Postsasanidische...«
11. »Arabische...«
12. »A Fragment...«
13. »L'Inscription...«
14. »Two...«
15. »Review of...«
15. »Inscription...«
17. »Notes...«
1. »Inscription…«
2. »Notes…«
3. »Les Nouvelles…«
4. »Les Inscriptions en moyen-perse...«
5. »Mitteliranisch«
1. »A Middle...«
2. »Les Inscriptions en surcharge...«
3. »Une Nouvelle...«
4. »Zu einigen...«
5. »Recherches...«
6. »Die Pehlevifragmente...«
7. »Inscriptions on...«
8. »Sasanian Numbers...«
9. »Coupes...«
10. »Eléments...«
11. »A Sassanian Silver Bowl...«
12. »New Pahlavi Inscriptions...«
13. »Sasanian Coins«
14. Sasanidische Numismatik.
15. Paruck
16. Une Collection de...
17. »Une Collection de...«
1. »Sceaux...«
2. »Les Bulles...«
3. »Sasanian Seal...«
4. »The Use of...«
5. Bulles et...
6. Der sāsānidische...
7. Yamauchi
8. »Une Classification...«
9. »The Seal...«
10. »A Turk Officer of...«
11. »Réemploi...«
12. »Les Collections...«
13. »Intailles...«
14. »Sur une...«
15. Catalogue...
16. »Un Poids...«
1. Ōīm ēwak.
2. Tavadia
3. Cereti
4. Mitteliranische...
5. »Some...«
1. »L'Inscription d'Abnūn...«
2. ergative
3. Brunner
4. »Case in...«
5. »Mittelpersisch«
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5584
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست