responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5581
پهلوان اسد خراسانی
جلد: 14
     
شماره مقاله:5581

پَهْلَوانْ اَسَدِ خُراسانی، پسر طغانشاه، از امرای‌شاه‌شجاع و حاکم کرمان (حک‌ ۷۷۶-۷۶۷ق/۱۳۷۴-۱۳۶۶م). وی نبیرۀ مؤیدالدین آی ابۀ خراسانی، امیر سلطان‌سنجر بود (وزیری، ۵۲۵). آگاهی از زندگی پهلوان اسد، محدود به سالهای امارت اوست. به گفتۀ یزدی، شاه‌شجاع از مشاهدۀ وضوساختن پهلوان اسد در زمستان به او ارادت یافت و وی را به دستگاه خویش خواند و در ۷۶۷ق که شاه‌شجاع برای رویارویی با برادر خود شاه‌محمود عازم شیراز بود، اسد را امارت کرمان داد (ص ۵۲۷؛ نیز نک‌ : میرخواند، 4/ 538).
دوران حکومت شاه‌شجاع همراه با آشوبهای پیاپی بود و عدم حضور پسران شاه‌شجاع در کرمان (وزیری، همانجا)، به مخالفان شاه‌شجاع مجال داد تا با فرستادن نامه‌هایی به پهلوان اسد، او را به شورش فراخوانند (کتبی، ۸۶؛ میرخواند، 4/ 539؛ خواندمیر، ۳۰۶/۲).
مخدومشاه، مادر شاه‌شجاع که در این هنگام در کرمان بود و با پهلوان اسد کینه و کدورتی داشت، شاه‌شجاع را از جریان امور آگاه ساخت؛ اما او از روی اعتماد به پهلوان اسد، به این اخبار توجهی نکرد (نک‌ : خواندمیر، وزیری، همانجاها). به دنبال درگیری و اختلافی که میان هواداران دو کشتی‌گیر کرمانی و خراسانی رخ داد، مخدومشاه با ناراحتی از کرمان به سیرجان رفت (کتبی، همانجا؛ یزدی، ۵۲۸). بنابراین، پهلوان اسد زمینه را برای استحکام قدرت خود آماده دید و لشکریان بسیار از اطراف کرمان و خراسان فراهم آورد و از مالداران و اطرافیان مخدومشاه مبالغ فراوان گرفت (کتبی، همانجا؛ میرخواند، ۵۴۰/۴).
در این میان، سلطان اویس پسر بزرگ شاه‌شجاع، در پی رنجش از پدر و برای تصاحب کرمان نامه‌ای دروغین از سوی پدر به پهلوان اسد نوشت، اما وی از تسلیم کرمان خود داری کرد (نک‌ : کتبی، ۸۷؛ وزیری، ۵۲۷-۵۲۶؛ غنی، ۲۸۰-۲۷۹). سپس پهلوان اسد به قلعه‌کوه حمله برد و اموال آنجا را ضبط نمود و با قتل بعضی از بزرگان آن دیار، قیام خود را علنی کرد (کتبی، یزدی، همانجاها). از این‌رو، شاه‌شجاع با لشکر مجهز آهنگ کرمان کرد و به جیرفت و سپس به بم درآمد (کتبی، ۸۸؛ یزدی، همانجا؛ وزیری، ۵۲۷).
پهلوان اسد، ایلچی به نزد شاه‌شجاع فرستاد و در مقابل پرداخت خراج، از او خواست تا به شیراز بازگردد، اما شاه‌شجاع نپذیرفت (کتبی، وزیری، همانجاها). پهلوان اسد در نبرد با لشکر شاه‌شجاع شکست خورد و عقب نشست. شاه‌شجاع نیز سپاهیان خویش را به محاصرۀ آنها گمارد (کتبی، یزدی، همانجاها).
در این هنگام، شاه یحیى برادرزادۀ شاه‌شجاع، پهلوان خرم خراسانی حاکم شیراز را برضد شاه‌شجاع تحریک کرد. وی نیز با ارسال‌ نامه‌ای خدعه‌آمیز به کرمان سبب شد تا شاه‌شجاع آنجا را ترک کند. پس از آن، شاه‌شجاع برادر خود سلطان عمادالدین احمد را به‌ محاصرۀ کرمان گمارد و خود به‌ شیراز بازگشت (کتبی، ۸8- 89؛ وزیری، ۵۲8- 529). استمداد پهلوان اسد از شاه یحیى و شاه محمود برادر شاه‌شجاع و سلطان اویس ایلکانی به جایی نرسید (میرخواند، ۵۴۳-۵۴۱/۴). سلطان عمادالدین احمد که چشم به حکومت کرمان داشت (نک‌ : وزیری، ۵۳۱)، محاصره را سخت گرفت و قحطی در شهر افتاد و نیروهای پهلوان اسد در پی فرار از این محاصره برآمدند (نک‌ : کتبی، ۸۹)؛ چنان‌که شمار زیادی از آنان به‌سوی اصفهان و آذربایجان متواری شدند (نک‌ : میرخواند، ۵۴۳/۴؛ خواندمیر، ۳۰۷/۲).
پهلوان اسد برای رهایی از این اوضاع، نزد سلطان عمادالدین
اظهار ندامت کرد و از وی خواست تا نزد شاه‌شجاع او را شفاعت کند و تعهد کرد که مال مقرر به خزانه برساند و سکه و خطبه به نام شاه‌شجاع کند، مشروط بر اینکه حکومت کرمان به او واگذار شود. اما شاه‌شجاع تنها راه مصالحه را گرو فرستادن برادر و پسر پهلوان اسد و تحویل دادن قلاع اندرون شهر دانست (وزیری، ۵۳۰-۵۲۹).
در این میان، چون سلطان عمادالدین احمد، نتوانست موافقت ‌شاه‌شجاع را برای حکومت کرمان جلب کند، پس از ۸ ماه محاصره به‌درخواست خود، به شیراز بازگشت و شاه‌شجاع پهلوان خرم و پهلوان علیشاه مزینانی را با تجهیزات یکساله به کرمان ‌روانه کرد (کتبی،‌همانجا؛ میرخواند،‌۵۴۴/۴؛ خواندمیر،‌همانجا).
در این ایام، قحطی و اوضاع داخلی شهر، پهلوان اسد را بر آن داشت تا در ملاقات با فرستادۀ پهلوان خرم، صلح را بپذیرد. سرانجام قرار شد که پهلوان اسد خطبه و سکه به نام شاه‌شجاع کند و قلعۀ میان شهر را بدو واگذارد. به‌علاوه، برادر خویش، پهلوان محمدِ طغانشاه و یکی از پسران خود را به نزد شاه‌شجاع به شیراز بفرستد. بدین‌ترتیب، با ورود پهلوان علیشاه مزینانی به قلعه کوه، محاصرۀ کرمان پس از ۹ ماه و ۲۰ روز در رجب ۷۷۶/ دسامبر ۱۳۷۴ پایان یافت (کتبی، 89-90؛ میرخواند، 1/544-545؛ خواندمیر، همانجا). چندی بعد، پهلوان علیشاه دست به نیرنگ زد و نامه‌ای از زبان شاه‌شجاع برای همسر پهلوان اسد فرستاد و در مقابل کمک به دفع پهلوان اسد، به وی قول همسری داد (کتبی، ۹۰؛ میرخواند، 4/545-546؛ باستانی، 533). زن نیز طی قراری، افراد پهلوان علیشاه را از نقبی که بر سر راه حمام پهلوان اسد بود، به قصر وارد کرد (جمعه نیمۀ رمضان ۷۷۶) و آنان بر سر پهلوان اسد ریختند و او را به قتل رساندند (کتبی، 90-91؛ میرخواند، 4/547؛ قس: خواندمیر، 2/ 308: 775 ق) و جسدش را در میدان کشتی‌گیری شهر به دار آویختند. به گفتۀ یزدی، گرسنگان کرمان زر می‌دادند و گوشت او را می‌خریدند (ص ۵۳۰). پهلوان علیشاه سر پهلوان اسد را به شیراز فرستاد (کتبی، ۹۱) و پس از آن، سر وی به یزد برده شد و در مقابر باغ کمال کاشی دفن شد (کاتب، ۱۷۹).

مآخذ: باستانی پاریزی، محمدابراهیم، تعلیقات بر تاریخ کرمان (نک‌ : هم‌ ، وزیری کرمانی)؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش؛ غنی، قاسم، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، تهران، ۱۳۶۶ش؛ کاتب، احمد، تاریخ جدید یزد، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۷ش؛ کتبی، محمود، تاریخ آل مظفر، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۵ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، تهران، 1339ش؛ وزیری‌کرمانی، احمدعلی، تاریخ کرمان، به کوشش محمدابراهیم باستانی‌پاریزی، تهران، ۱۳۶۴ش؛ یزدی، حسن، جامع‌التواریخ حسنی، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی ایران، شم‌ ۱۳۳۰ف.
علیرضا علاءالدینی
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 14  صفحه : 5581
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست