responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5560
پنجیکنت
جلد: 13
     
شماره مقاله:5560

پَنْجیکَنْت، شهر و ناحیه‌ای در جلگۀ رود زرافشان، در جمهوری تاجیکستان. نام پنجیکنت در متون اسلامی به صورتهای بنجیکت(طبری، 6/622؛ اصطخری، 319؛ سمعانی، 1/401؛ گردیزی، 266؛ ابن‌حوقل، 1/495؛ ادریسی، 1/499)، بُنجِکث(مقدسی، 49، 269، به نقل از جیهانی) و بنجیکت(قدامه، 206)آمده است. مارکوارت نام پیشین آن را با باء مجهول پنجیکت(ص91)، و لسترنج بنجیکت نوشته است(ص465؛ نیز نک‌: بارتولد، II(1)/38, 212). در اواخر سدۀ 1ق/اوایل سدۀ 8م پنجیکنت را «پنج» می‌نامیدند؛ در آن زمان شهر پنج تابع فرمانروای بزرگ زرافشان بود(غفورف، I/250).
ناحیۀ پنجیکنت که تاجیکها آن را پَنجَکنت می‌نامند(نک‌: «دائرةالمعارف جغرافیایی1»، III/222)، 670‘3 کم‌ 2 مساحت دارد و در 1362ش/1983م، 456‘101 تن جمعیت داشته است. پنجکینت سرزمینی است کوهستانی که در شمال آن رشته کوههای ترکستان(ارتفاع: ح 2تا3هزارمتر) و در مرکز آن بلندیهای زرافشان(ارتفاع: ح 3تا4هزار متر)قرار دارد. بلندترین قلۀ این سرزمین 494‘5 متر است. جلگۀ زرافشان که پنجیکنت در آن واقع است، در ارتفاع 900تا950متری قرار دارد. دمای آن در نواحی جلگه‌ای در ژوئیه‌ °25 تا °30 و در ژانویه °5 تا °10، و در نواحی کوهستانی میان صفر تا °5 در فصل گرما و °15- تا °20- سانتی‌گراد در فصل سرماست. میزان بارندگی در نواحی جلگه‌ای 200-300میلی‌متر و در کوهستانها، 500-700میلی‌متر است. حدود 200‘107 هکتار از اراضی این ناحیه، پوشیده از درختان جنگلی است(«دائرةالمعارف تاجیک2»، V/472). مساحت کشتزارهای ناحیۀ پنجیکنت در 1982م حدود 218‘22 هکتار بوده که 355‘10 هکتار آن کشت آبی می‌شده است(همانجا).
شهر پنجیکنت تا 1332ش/1953م قصبه‌ای بود تابع شهرستانی به همین نام در استان خجند(لنین‌آباد سابق)از جمهوری تاجیکستان؛ اما از آن سال به عنوان شهر و مرکز شهرستان شناخته شد. این شهر در فاصلۀ 68کیلومتری جنوب شرقی سمرقند و 320کیلومتری جنوب غرب شهر خجند واقع است(BSE3, XIX/326). در پنجیکنت کارخانه‌های کنسروسازی، برنج‌کوبی و فرآورده‌های انگور، تهیۀ لبنیات، دخانیات و محصولات دامی فعالیت دارند. شهر دارای مرکز تربیت معلم و موزۀ محلی تاریخ است. حدود 5/1 کیلومتری مشرق شهر، ویرانه‌های شهر قدیمی واقع است که یکی از رستاقهای سغد در سده‌های 7-8م بود («دائرةالمعارف تاجیک»، V/473).
پنجیکنت را زیستگاه انسان از 50هزار تا 25هزار سال پیش(عصر پارینه سنگی)دانسته‌اند. در سده‌های 6و5ق‌م هنگامی که سغد در قلمرو دولت هخامنشی قرار داشت، پنجیکنت یکی از مراکز کشاورزی به‌شمار می‌رفت. باستان‌شناسان برآن‌اند که پنجیکنت در سده‌های 4و3ق‌م پرجمعیت‌ترین شهر سغد بوده است(اسحاقی، 199). سکه‌هایی با خط یونانی متعلق به سده‌های 2-1ق‌م کشف شده که بر روی آنها تصاویر فرمانروایان محلی، و بر پشت سکه‌ها نام آنتیوخوس فرمانروای سلوکی نقش شده است(غفورف، I/134-135). در میان سکه‌های پنجیکنت، سکه‌ای با عنوان «اِخشید شش پیر» به دست آمده که ظاهراً چنین برمی‌آید شش پیر نام یا عنوان پادشاه سراسر سغد بوده است(همو، I/249-250).
در سده‌های 1-4م پنجیکنت تابع دولت کوشانیان بود(اسحاقی، همانجا)، اما در سدۀ 6م سرزمینی مستقل به شمار می‌رفت. در اوایل سدۀ 8م افزون بر مسیر علیای رود زرافشان، یَغْناب، پَتَمَن(بوتمان)، ناحیۀ کوههای حصار و زرافشان نیز از توابع پنجیکنت بودند. یکی از فرمانروایان پنجیکنت دیوا شتیچ نام داشت که از تبار شاهان سغد نبود(غفورف، I/251). طبری نام این شخص را «دیواشتی» آورده است(6/622). در 96ق/715م که قتیبة بن‌مسلم باهلی، عامل بنی‌امیه در بخارا و آسیای مرکزی به قتل رسید و به دنبال آن، خان ترکان شمالی در 97ق درگذشت، آشفتگیهایی در منطقه پدید آمد. در 100ق/719م طُغشاده، امیربخارا، غورک، اِخشیدسغد و نیز قراتگین ترک سفیری نزد امپراتور چین فرستادند و از او برای مقابله با عربها یاری خواستند. در این ماجرا دیواشتیچ، فرمانروای پنجیکنت تنها کسی بود که به سوی عربها دست دوستی دراز کرد. نامۀ او به جراح‌بن‌عبدالله، عامل بنی‌امیه در خراسان حاکی ازاین امر است(اسمیرنووا، 213-214). این نامه از مجموعۀ اسناد کوه‌مغ(شم‌I, 1) به دست آمده است(همو، 222). در این نامه دیواشتیچ خود را دیواستی و مولای جراح نامیده است: «للامیرالجراح [ب‌[ ن عبد [الله] من مولاه دیواستی»(کراچکوفسکی، I/184).
ابن‌اثیر ضمن اشاره به نام «دیواشنج»، او را دیواشتی نوشته است(5/109، 110، 115). اینکه طبری و ابن‌اثیر او را دهقان سمرقند نامیده‌اند، از آن روست که وی در سالهای 103-104ق/722-723م بر سمرقند نیز فرمانروایی داشت(اسمیرنووا، 227). نام این فرمانروای پنجیکنت با اینکه در آثار طبری و ابن‌اثیر آمده است، در آغاز مورد توجه اهل تحقیق نبود، تا اینکه نامه‌ای از عبدالرحمان‌بن‌سبحه خطاب به وی در اسناد کوه‌مغ به دست آمد. در این نامه دیواشتیچ فرمانروای سغد و سمرقند معرفی شده است. یعقوبی عنوان فرمانروای سغد را «اخشید سغد» و عنوان فرمانروایان سمرقند را «افشین سمرقند» نوشته است(2/287).
عربان دیواشتیچ را یکی از یاران خود می‌پنداشتند و به همکاری او امیدوار بودند، اما این وضع دیر نپایید. در 101یا102ق/720یا721 دیواشتیچ در رأس جنبش سغدیان برضد عربان قرار گرفت(اسمیرنووا، 231). سغدیان در دو گروه، یکی به فرماندهی شخصی به نام کارزنچ(کارزنگ) و برادرزادۀ او چالنچ، و دیگری به فرماندهی دیواشتیچ متشکل شدند(همو، 243؛ نیز نک‌: طبری، 6/621، 622، 7/9، 10). در این زمان سعید حرشی، عامل خلیفۀ اموی در خراسان بود(غفورف، I/319). در این پیکار سلیمان‌بن‌ابی‌السری قلعه‌ای را که دیواشتیچ، فرمانروای پنجیکنت در آن قرار داشت، به محاصره گرفت. دیواشتیچ تقاضا کرد که به حکم حرشی تسلیم شود و به همراه مسیّب‌بن‌بشر نزد سعید حرشی رود، پس از خروج دیواشتیچ، اهالی قلعه تسلیم شدند. سلیمان‌بن‌ابی‌السری، دیواشتیچ و گروگانها را همراه با غنایم نزد سعید حرشی فرستاد. حرشی پس از تسلیم اهالی قلعه، دیواشتیچ و دیگر گروگانها را با خود به کش(شهر سبز کنونی)برد و با مردم آن دیارپیمان صلح بست. به قولی دیگر پیمان صلح با ویک3 دهقانِ کش منعقد شد(اسمیرنووا، 252, 253-254؛ نیز نک‌: طبری، 7/9-11؛ کراچکوفسکی، I/192).
حرشی پس از آنکه به اَربِنجَن(رَبِنجَن) رفت و دیواشتیچ را در آنجا به شیوه‌ای بی‌رحمانه کشت و جسد او را بر مدخل یکی از گورستانهای شهر آویخت و نامه‌ای بر آن نوشت که هر کس جسد را از آن محل بردارد، در مقابل، صد تن از مردم اربنجن را خواهد کشت. حرشی سپس سر دیواشتیچ را به عراق، و دست راست او را به تخارستان برای سلیمان‌بن‌ابی‌السری فرستاد(اسمیرنووا، 254؛ نیز نک‌: طبری، 7/11).
استیلای عرب مانع رشد و توسعۀ پنجیکنت شد. در برخی از بخشهای شهر آثار حریق مهیبی دیده می شد که به احتمال مربوط به سال 104ق/722م، و با اینکه پس از آن در سالهای 120-121ق/738-739م روی داده بوده است. در فاصلۀ سالهای 120-122ق/738-740م شهر بازسازی شد، اما در جریان قیام مقنع، عربها پنجیکنت را چنان ویران کردند که دیگر روی آبادانی به خود ندید(غفورف، I/270-271).
درتابستان 1933م درقلعۀمغ درکرانۀجنوبی رود زرافشان، جایی‌که نهرکوم‌ بدان می‌پیوندد، حفاریهای پنجیکنت باستان آغازگردید. درپاییز همان‌سال مجموعه‌ای از اسناد و آثار تاریخی به‌دست‌آمد که به «بایگانی کوه‌مغ» معروف است (کراچکوفسکی، I/182).
پنجیکنت قدیم را باستان‌شناسان شامل 4 قسمت: شهرستان، کهندز، حومه(ربض) و گورستان دانسته‌اند. شهرستان در ساحل مرتفع‌ رود زرافشان قرار داشت. کهندز به وسیلۀ رودخانه از شهرستان جدا می‌شد و مساحت آن حدود یک هکتار بود. ارتفاع کهندز حدود 30متر و همانند کهندز بخارا شامل ارگ، محل استقرار فرمانروا و اعیان بود(غفورف، I/266, 267؛ اسحاقی، 200). مطالعات به عمل آمده مؤید وجود کوشک و قصری در کهندز پنجیکنت متعلق به سده‌های 5تا8م بوده است. گورستان در شمال تا شمال شرق شهرستان قرار داشت. تپه‌های گورستان شرقی دارای نظم خاصی بود و 400متر از دیوار شهر فاصله داشت(همو، 201). ربض در پیرامون شهرستان، شامل باغ و زمین کشاورزی بود. شهر دارای آتشکده‌هایی متشکل از مجموعۀ بناها و صحن بزرگ بوده است(همو، 202-203).
عمده‌ترین موادی که در کارهای ساختمانی پنجیکنت به‌کارمی‌رفت. خشتهای مستطیل فاقد اندازه‌های یکسان به ابعاد تقریبی12× 25× 50 سانتی‌متربوده‌است. بناها بیشتر دوطبقه بودوپلکانهای مارپیچ وسقف گهواره‌ای داشت(بلنیتسکی، 187-188). معماریهای‌مذهبی پنجیکنت با معماریهای بودایی و‌مسیحی و نیز با معماری‌آتشکده‌های ایران تفاوتهایی داشته‌است (همو، 217).
شاهکارهای هنری این شهر بر 3 گونه است: نقاشیهای دیواری چند رنگ بزرگ، کنده‌کاری روی چوب و نقوش روی گِل‌رس. در بیش از 50 اتاق، آثار نقاشی بر روی دیوار با رنگهای گوناگون به چشم می‌خورد که در واقع نموداری از شکوه هنری گذشتۀ آن شهر است(همو، 221، 223). بیشتر نقاشیها یا بزرگان و مجالس مهمانی و شکار و یا شمایل دینی است، ولی بسیاری نیزازداستانهایی است که بعدها فردوسی به نظم کشیده‌است و داستان رستم یکی از آنهاست(همو،223-224؛ فرای، 41).
از شخصیتهای اسلامی پنجیکنت می‌توان به ابومسلم مؤمن بن‌عبدالله‌بن‌یونس پنجیکتی اشاره کرد(سمعانی، 1/401؛ یاقوت، 1/744). برخ نیز پنجیکنت را زادگاه رودکی دانسته‌اند(یاحقی، 83).
مآخذ: ابن‌اثیر، الکامل، ابن‌حوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1938م؛ ادریسی، محمد، نزهةالمشتاق، پورت سعید، 1970م؛ اسحاقی، عبدالله‌جان، «آثار باستانی پنج کنت»، فصلنامۀ مطالعات تاریخی، تهران، 1369ش، س2، شم‌ 2؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870م؛ بلنیتسکی، آ.، خراسان و ماوراءالنهر(آسیای میانه)، ترجمۀ پرویز ورجاوند، تهران، 1371ش؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408ق/1988م؛ طبری، تاریخ؛ قدامةبن‌جعفر، «نبذمن کتاب الخراج و صناعة الکتابة»، همراه المسالک و الممالک ابن‌خردادبه، به کوشش دخویه، لیدن، 1889م؛ گردیزی، عبدالحی، زین‌الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347ش؛ مارکوارت، یوزف، وهرود و اَرنگ، ترجمۀ داوود منشی‌زاده، تهران، 1368ش؛ مقدسی، محمد، احسن‌التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ یاحقی، محمدجعفر و مهدی سیدی، از جیحون تا وخش، گزارش سفر به ماوراءالنهر، مشهد، 1375ش؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، 1415ق/1995م؛ نیز:
Barthold, W. W., Sochinenya, Moscow, 1963; BSE3; Entsiklopediyai Sovetii Tochik, Dushanbe, 1984; Frye, R. N., The Golden Age of Persia, London, 1975; Gafurov, B. G., Tadzhiki, Moscow, 1972; KrachkovskiĮ, I. Yu., Izbrannye Sochinenya, Moscow/Leningrad, 1955; Kratkaya geograficheskaya entsiklopediya, Moscow, 1962; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Smirnova, O. I., Ocherki iz istorii Sogda, Moscow, 1970.
عنایت‌الله رضا
1. Kratkaya… 2. Entsiklopediyai… 3. Weik
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5560
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست