پَنْجاب، سرزمینی باستانی در شمال غربی شبه
قارۀ هند. نام فارسی پنجاب به معنای 5 رود ترجمۀ واژۀ سنسکریت «پنجه نده1» است که
پس از چیرگی مسلمانان بر این سرزمین بر آن اطلاق شد. 5 رودخانه اینهاست: جهلم،
چناب، راوی، بیاس و ستلج. نام قدیمیتر این سرزمین «سپته سندهوه2» است که در زبان
سنسکریت به معنای 7 رود است. تغییر نام 7 رود به 5 رود حاکی از آن است که در این
سرزمین در طول زمان رودخانههایی خشک شده است. هنگامی که آریاییها در پنجاب ساکن
شدند. هنوز 7 رودخانه در این سرزمین جاری بوده است(نک: رکلو، VIII/207-208, 211؛
بریتانیکا، XV/285؛ انکارتا3؛ «فرهنگ سلطنتی...4»، XX/245).
کانینگم برآن است که نام «تسه ـ کیا5» یا «تاکی6» که در سفرنامۀ هیوئنتسیانگ، زائر
بودایی چینی از آن یاد شده، منطبق با پنجاب است(ص 125-129). به نوشتۀ
کانینگم(همانجا)مرکز این سرزمین «تاکین7» یا «تکاور8» نام داشته که مطابق با
«طیفند» است که قزوینی(ص101) آن را در زمرۀ شهرهای هند برشمرده است. ظاهراً سلیمان
تاجر اولین مسلمانی است که به «تاکی» اشاره کرده است(ص 42). ابنخردادبه(ص16) نیز
از شهری به نام «طافن» یاد کرده است که به باور کانینگم(همانجا) باید همان طیفند
مورد اشارۀ قزوینی(همانجا) باشد که سلطان محمود غزنوی در لشکرکشی به هند آن را تصرف
کرد.
ارتباط پنجاب با سرزمینهای شمال غربی خود در گذشته همچون امروز از طریق 4 گذرگاه
صورت میگرفت که مهمترین آنها خیبر بود که این سرزمین را از طریق درهای باریک
میان صحرا و کوهها به داخل هند متصل میکرد و از لحاظ اهمیت نظامی خط اول دفاعی
سرزمینهای هند در برابر تهاجم دشمنان بهشمار میرفت( مجومدار، «دورنمایی9»، 93؛
بهاتچریه، 666). این معابر کوهستانی نقش بسزایی در تاریخ پنجاب داشته است، زیرا
اقوام مهاجر که بیشتر از سرزمینهای شمال غربی به این سرزمین وارد میشدند، از همین
گذرگاهها عبور میکردند. به همین سبب عنصر نژادی آریایی در پنجاب نسبت به دیگر
عناصر نژادی قویتر است. راجپوتها و جتها و بسیاری دیگر از اقوام ساکن در پنجاب، از
لحاظ جسمانی همانند نخستین مهاجران آریایی پنجاب هستند(رکلو، VIII/206؛ اسپیر، 12؛
پاول ـ پرایس، EI2; 9).
پیشینۀ تاریخی: یافتههای باستانشناختی دیرینگی این سرزمین را به دورۀ نوسنگی
میرساند. افزون برآن بقایای برجای مانده از خانههای آجری و نظام پیشرفتۀ آبیاری و
کشاورزی در پنجاب بیانگر آن است که به تمدن سند مربوط است. تمدن سند که پیدایی آن
را از 000‘3 تا 500‘2قم تخمین زدهاند، از گجرات تا کرانههای رود جمنا در پنجاب
گسترش داشته است(نک: براون، 128؛ اسپیر، 33؛ پاول ـ پرایس، 7).
بنابر سرودههای حماسی ریگودا که پس از 700قم پدید آمده است، درزمان ورود
آریاییها به پنجاب که تاریخ آن را از 500‘1 تا 000‘1قم دانستهاند، سوداس
فرمانروای جامعۀ هاراپا در غرب پنجاب بود(نک: براون، 130؛ تیپر، 33).
با مهاجرت آریاییها به پنجاب در این سرزمین حکومت جمهوری برقرار شد. این جمهوری در
518قم به وسیلۀ داریوش اول هخامنشی تسخیر شد و پنجاب به قلمرو پادشاهی هخامنشیان
پیوست(اسپیر، 52؛ بهاتچریه، همانجا). در 326قم که اسکندر مقدونی براین سرزمین جیره
شد، پنجاب به چند دولت کوچک تقسیم شده بود. سلطۀ یونان بر پنجاب در 317قم پایان
گرفت(همانجا؛ اسپیر، 53). پس از آنها موریاها بر این سرزمین مسلط شدند. در دورۀ ضعف
دولت موریا، شاهزادگان یونانی، شرق پنجاب را تصرف کردند و تا زمان تسلط سکاها که
در حدود سال 60قم به پنجاب رسیدند، بر این سرزمین فرمانروایی داشتند. سکاها در
30قم آخرین یونانیها را از آنجا راندند. سکاهای آریایینژاد پادشاهی تکسیلا را در
پنجاب بنیاد نهادند و تا حدود نخستین سالهای میلادی که دولت آنان توسط کوشانیان
برچیده شد، بر این سرزمین فرمانروایی داشتند(اسپیر، 74؛ «دائرةالمعارف...10»، 898)
و پس از مدتی جای خود را در پنجاب به گوپتاها دادند. مناندر11 پادشاه هندی ـ یونانی
گوپتا سلطۀ خود را بر پنجاب گستراند. در مدت تسلط گوپتاها بر پنجاب، اقوام دیگری از
آسیای مرکزی بر آنان تاختند، اما موفق شدند آنها را برانند و تا آغاز سدۀ 7م بر
پنجاب حکومت کردند(تیپر، 94-95, 136-137).
چون سپاه اسلام به فرماندهی محمدبنقاسم در 94ق/713م سند را فتح کرد، حکومت گوپتا
برای مقابله با آنان از دولت چین کمک خواست و بدین طریق مانع نفوذ مسلمانان بر
پنجاب شد(تیپر، 255؛ اسپیر، 95). با این همه، اسلام توسط بازرگانان مسلمانی که به
هند سفر میکردند، در میان مردم پنجاب رواج یافت(نک: هاردی، 16).
در سدۀ 3ق/9م حاکمان هندوشاهی کابل و قندهار بر پنجاب استیلا یافتند و تا زمان حملۀ
سلطان محمودغزنوی در 396ق/1006م بر این نواحی فرمانروایی کردند. پس از فتح این
سرزمین توسط سلطان محمود، اسلام در آنجا با سرعت بیشتری گسترش یافت(اسپیر، 103؛
تیپر، 226-227)، اما مردمان غیر مسلمان پنجاب در برابر اینان به مقابله پرداختند و
محمود دوباره مجبور به لشکرکشی به این سرزمین در 410 و 411ق گردید که منجر به چیرگی
قطعی غزنویان بر پنجاب شد. لاهور شهر مرکزی پنجاب پس از افول قدرت غزنویان، آخرین
پایگاه جانشینان سلطان محمود غزنوی بود(نک: هیگ، 21-22؛ بازورث، 270؛ EI2)، تا
اینکه در 582ق/1186م شهابالدین غوری با تصرف لاهور، بساط فرمانروایی آنها را برچید
و پنجاب را به تصرف خود درآورد(بهاتچریه، 667).
در 602ق/1206م پنجاب به یکی از ایالتهای قلمرو قطبالدین ایبک بدل شد. پنجاب تا
932ق/1526م که ابراهیم لودی(حک 915-932ق)، از سلاطین دهلی در جنگ پانیپت از
ظهیرالدین بابر شکست خورد، همچنان در دست سلاطین دهلی باقی بود(بابر، 1/411 بب ؛
EI2).
در دورۀ فرمانروایی مغولان هند، پنجاب ضمیمۀ صوبۀ لاهور شد(نک: ابوالفضل، 2/37).
با افزایش قدرت سیاسی سیکها در پنجاب که ناشی از سیاستهای انعطافناپذیر جانشینان
اکبر(حک 963-1014ق)بود، در 1123ق/1711م بهادرشاه(حک 1119-1124ق) برای سرکوب
سیکها به پنجاب لشکر کشید. سیکها که توان مقابله با او را در خود نمیدیدند، به
کوههای شمالی پنجاب پناه بردند و بهادرشاه در 1124ق به سیکها به شرط خودداری از
آشوب پیشنهاد صلح داد(نک: «استیلای...12»، 126؛ تیلر، EI2; 361).
با روبه ضعف نهادن قدرت سیاسی سلاطین مغول هند، نادرشاه افشار در 1152ق/1739م با
لشکرکشی به هند به سلطۀ مغولان بر پنجاب پایان داد. در این زمان حاکم پنجاب
زکریاخان بود و به دستور نادر در حکومت خود ابقا شد و مولتان نیز بر قلمرو او
افزوده شد.
احمدخان ابدالی که پس از مرگ نادر، در قندهار خود را شاه خوانده بود، از خلأ قدرتی
که بر اثر قتل نادر و ضعف دولت گورکانی هند به وجود آمده بود، استفاده کرد و به
سرعت موضع خود را در شرق ایران استوار ساخت و مالیاتهای گرفته شده از پنجاب و دیگر
نواحی شرقی هند را که به وسیلۀ دو تن از دیوانسالاران نادرشاه به خراسان آورده
میشد، میان امرا و فرماندهان قبایل تقسیم کرد(حسینی، 1/56؛ موسوی، 51؛ ابوالحسن
گلستانه، 60). او در مدت 26 سال حکومت خود 8 بار به پنجاب لشکر کشید؛ در
1163ق/1750م معینالملک، حاکم پنجاب با احمدشاه درانی مصالحه کرد و به سرکوب سیکها
پرداخت(نک: «استیلای»، 37-38, 130؛ واتسن، 124؛ کارو، 256).
پس از معینالملک آدینهبیگ حکومت پنجاب یافت و در 1171ق/1758م درگذشت و رقابت بر
سر احراز حکومت پنجاب آغاز شد(هیگ، 437-438؛ «استیلای»، 189). این وضع به قیام
سیکها و تصرف پنجاب به وسیلۀ مراتههها انجامید، تا آنکه در 1174ق/1761م احمدشاه
درانی به سلطۀ مراتههها پایان داد. پس از مرگ احمدشاه سیکها بار دیگر قدرت یافتند
و یکی از رؤسای آنها به نام رانجیت سینک(1790-1839م)پنجاب را به یک دولت قدرتمند
مستقل بدل ساخت. او با اعلام برابری سیکها، هندوها و مسلمانان یک حکومت متحد ایجاد
کرد که در سرتاسر کشمیر تا مرزهای افغانستان گسترده بود. رانجیت سینگ پس از آنکه
انگلیسیها سند و افغانستان را تسخیر کردند، در برابر آنها قرار گرفت؛ انگلیسیها که
نگران نفوذ فرانسویها در هند بودند، او را به اتحاد و اتخاذ برنامۀ مشترک دفاعی با
خود دعوت کردند. به موجب پیمانی که در 1224ق/1809م میان سینگ و کمپانی هند شرقی
امضا شد، رودخانۀ ستلج مرز طرفین تعیین گردید(«استیلای»، 124-125؛ کارو، 275؛
منسینگ، 32)، اما در ادامۀ سلطهجویی انگلستان و پس از دو جنگ میان سیکها و
انگلیسیها، پنجاب در 1265ق/1849م به تصرف انگلستان درآمد(منسینگ، کارو، همانجاها؛
تیلر، 729).
در مدت اشغال پنجاب بهوسیلۀ انگلستان، قیامهای مردمی در پنجاب روی داد. از آن جمله
«جنبش غدر»(1914-1915م)، متشکل از کلیۀ جوامع پنجابی بود که اگرچه خیلی سریع توسط
انگلیسیها سرکوب شد، اما دهقانان را تحتتأثیر قرار داد(نک: مجومدار،
«بنگال...13»، 98؛ اسمیث، 236-237).
در مبارزات استقلالطلبانۀ مردم هند نظامیان پنجابی با آنکه خلعسلاح شده بودند،
فعالانه شرکت کردند و برای پیوستن به دیگر انقلابیون به دهلی رفتند(پاول ـ پرایس،
551) و به دنبال آن حزب وحدتطلب ملی پنجاب در 1923م تشکیل شد(مشیرالحسن، 289).
تقسیم پنجاب به دو پارۀ مسلماننشین و هندونشین، پس از استقلال هند از انگلیس در
1326ش/1947م ضربۀ شدیدی بر جامعۀ سیک پنجاب وارد کرد(بندرلی، 170؛ بهاتچریه،
همانجا).
امروزه پنجاب با 706‘255 کم 2 وسعت میان پاکستان و هندوستان تقسیم شده است. استان
پنجاب پاکستان که مرکز آن شهر تاریخی لاهور است، دارای 344‘205کم 2 وسعت و
495‘575‘85 تن جمعیت(1383ش) است که نیمی از جمعیت پاکستان را در خود جای داده است.
استان پنجاب هند که مرکز آن چندیگر است، پارۀ کوچکتر سرزمین پنجاب را شامل میشود
و دارای 362‘50 کم 2 وسعت و 906‘710‘25 تن جمعیت(1383ش/2005م)است. تا پیش از 1956م
پنجاب هند اراضی وسیعی را شامل میشد، اما در همین سال بخشی ازپنجاب هند با عنوان
استان هیماچال پرادش از آن جدا شد. در 1345ش/1966م استان پنجاب هند بار دیگر به دو
بخش پنجاب، با اکثریت پنجابی زبان، و هاریانا با اکثریت هندی زبان تقسیم
شد(انکارتا؛ «فرهنگ جهانی14»؛ کلمبیا15).
مآخذ: ابنخردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1889م؛
ابوالحسن گلستانه، مجملالتواریخ، تهران، 1369ش؛ ابوالفضل علامی، آیین اکبری،
کانپور، 1893م؛ بابر، ظهیرالدین محمد، بابرنامه، کیوتو، 1995م؛ بازورث، ک. ا.،
سلسلههای اسلامی، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1349ش؛ حسینی، محمود، تاریخ
احمدشاهی، چ تصویری، به کوشش دوستمردا سیدمرادوف، مسکو، 1974م؛ سلیمان تاجر، اخبار
الصین و الهند، به کوشش ابراهیم خوری، بیروت، 1411ق/1991م؛ قزوینی، زکریا،
آثارالبلاد، بیروت، 1404ق/1984م؛ مشیرالحسن، جنبش اسلامی و گرایشهای قومی در
مستعمرۀ هند، ترجمۀ حسن لاهوتی، مشهد، 1367ش؛ موسوی اصفهانی، محمدصادق، تاریخ گیتی
گشا، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1363ش؛ هاردی، پ.، مسلمانان هند بریتانیا، ترجمۀ
حسن لاهوتی، مشهد، 1369ش؛ نیز:
Benderly, B. L., »Basic Concepts of South Asian Religions-Hinduism«, India: A
Country Study, ed. R. F. Nyrop, Washington, 1985; Bhattachary, S., A Dictionary
of India History, New York, 1967; Britannica, macropaedia, 1978; Brown, W. N.,
»Archaeology«, India, Pakistan, Ceylon, New York, 1951; Caroe, O., The Pathans
550 B. C.-A. D. 1957, London, 1964; The Columbia Encyclopedia, 2003; Cunningham,
A., The Ancient Geography of India, Varanasi, 1963; EI2; Encarta Reference
Library, 2004; Encyclopedia of World Art, New York, 1962; Haig, W., »The
Ghaznavids«, The Cambridge History of India, New Delhi, 1987, vol. III; The
Imperial Gazetteer of India, New Delhi, 1972; Majumdar, R. C., »Eastern Bengal
and Assam«, Struggle for Freedom, Bombay, 1969; id, »The Geographical Background
of Indian History«, The Vedic Age, Bombay, 1971; Mansingh, S., »Historical
Setting«, India: A Country Study, ed. R. F. Nyrop, Washington, 1985; The Maratha
Supermacy, ed. R. C. Majumdar, Bombay, 1977; Powell-Price, J. C., A History of
India, London, 1955; Reclus, E., Nouvelle géographie universelle, Paris, 1885;
Smith, W. C., Modern Islam in India, Lahore, 1969; Spear, P., India, Michigan,
1961; Toylor, M., The History of India, New Delhi, 1986; Thapar, R., A History
of India, 1975; Watson, F., A Concise History of India, London, 1979; The World
Gazetteer, www.world-gazetteer.com.
پرویز امین
1. Panca nada 2. Septa Sindhaveh 3. Encarta… 4. The Imperial… 5. Tse-kia 6. Taki
7. Takin 8. Takawar 9. »The Geographical…« 10. Encyclopedia… 11. Menander 12.
The Maratha… 13. »Eastern…« 14. The World… 15. The Columbia…