responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5529
پشتکوه
جلد: 13
     
شماره مقاله:5529

پُشْتْکوه، منطقه‌ای تاریخی در باختر ایران که تقریباً با استان ایلام کنونی مطابقت دارد. از آغاز پادشاهی شاهان صفوی، منطقۀ لُر کوچک به لرستان فِیلی معروف شد و لرستان فیلی در زمان سلطنت آقامحمدخان قاجار(1210-1211ق/1796-1797م) به دو منطقۀ پشتکوه و پیشکوه تقسیم گردید(افشار، 133). کبیرکوه(کوه کَوَر، کَبَر) از کوههای بلند و مهم کوهستان زاگرس و مرز میان دو منطقه است(ایزدپناه، تاریخ...، 1/8؛ کرزن، II/275). برخی از جغرافی‌نویسان، رودبزرگ سیمره را نیز مرز میان پشتکوه و پیشکوه دانسته‌اند(کریمی، جغرافی...، 75؛ کیهان، 1/48). پشتکوه بدان سبب که در پشت(باختر)کبیر کوه قرار گرفته، به این صورت نامیده شده است(ساکی، 4؛ کوکلان، 143).
این منطقه از شمال غرب به سرزمین کلهرها(از ایلهای کُرد کرمانشاهان)، از شمال شرق و جنوب شرق به رودخانۀ سمیره و کرخه، و از جنوب و جنوب غرب به جلگۀ بین‌النهرین محدود است(مرگان، 2/222). پشتکوه بیشتر از پیشکوه شناخته شده است، زیرا در سدۀ 13ق/19م، فرمانروایانی بر این ناحیه حکومت کرده‌اند که توانسته بودند نظم را در این سرزمین برقرار سازند(گابریل، 372)، همچنین این منطقه به سبب مرز مشترک با عراق، همواره از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است(کریمی، راهها...، 129).
ویژگیهای طبیعی: پشتکوه را شامل رشته‌های کوهستانی و جلگه‌هایی در میان کوهها دانسته‌اند که به صورت نفوذناپذیری از کرانۀ راست رود کرخه تا مرز امتداد دارد(کرزن، II/277). کوههای این منطقه از شمال غربی به جنوب شرقی کشیده شده‌اند(کیهان، 2/464). کبیرکوه عظیم‌ترین و منظم‌ترین کوهستان ناحیه‌ است که به طول 160کم‌ مانند دیواره‌ای پشتکوه را از داخل ایران جدا می‌کند(مرگان، 2/224-225) و گردنه‌های کوچکی آن را به پیشکوه پیوند می‌دهد(کریمی، جغرافی، 27-28).
وجود کبیرکوه و کوههای دیگری مانند دینار و اناران، دو گونه آب‌وهوا در پشتکوه پدید آورده است: نخست نواحی کوهستانی با قله‌های بلند و پربرف که از آب‌وهوای معتدل برخوردارند، و دوم جلگه‌های گرم و سوزان که دارای آب‌وهوای گرمسیری هستند. از ارتفاعات پوشیده از برف پشتکوه، رودهایی سرچشمه می‌گیرند که برخی به رود سیمره می‌ریزند و بعضی به سوی جلگۀ بین‌النهرین سرازیر می‌شوند(کوکلان، 143-146). پوشش گیاهی پشتکوه را در دره‌های 500-1500متری، جنگلهای انبوه از درختان بلوط، اقاقیا، افرا، انار، گردو، انجیر و انگور تشکیل می‌دهند. در ارتفاعات بالاتر، این درختان جای خود را به گیاهان خاردار و غلات می‌دهند و پایین‌تر از 500متر، درختان خرما و مرکبات می‌رویند(مرگان، 2/235-236).
پیشینۀ تاریخی: با نشانیهایی که برخی از مورخان از زیستگاه قوم کاسی(کاشو یا کاشی)در غرب ایران و در دامنه‌های کوهستان زاگرس به دست داده‌اند، دانسته می‌شود که سرزمین لرها، از جمله منطقۀ پشتکوه، در نیمۀ نخست هزارۀ 2ق‌م، زیستگاه این قوم باستانی بوده است و آنها از همین‌جا به جلگۀ بین‌النهرین سرازیر شده، بر امپراتوری بابل دست یافتند و توانستند نزدیک 6قرن بر آن فرمان رانند(بهمنش، 186، 327؛ دیاکونف، 120-121؛ گیرشمن، ایران...، 54-56). پشتکوه منطبق با ناحیۀ تاریخی «ماسَبَدان» (ماسپتان، ماه سُبُدان، ماسَبَذان) است(ایزدپناه، تاریخ، 1/67؛ راولینسن، 48؛ کام‌بخش فرد، 252؛ مارکوارت، 20). استرابن از این منطقه با نام «مساباتیس» نام برده، و افزوده است که به ماد(مدیا) تعلق دارد، و برخی نیز آن را از سرزمینهای ایلام دانسته‌اند. او جای مساباتیس را در جنوب ماد، در کوههای زاگرس ذکر کرده است(V/309).
چنین به نظر می‌رسد که این منطقه در دورۀ پارتی متقدم جزئی از سرزمین ایلام بوده است(مارکوارت، همانجا) و احتمالاً در دورۀ ساسانیان بخشی از سرزمین ماه(ماد) به شمار می‌رفته است(برانر، 754). راولینسن جلگۀ آریوخ را کهن‌ترین نام برای این منطقه دانسته، و به نظر او پیش از سدۀ 13م، اینجا به نام آریوحان شهرت داشته است. نام آریوخ پیش از اسکندر به «سَبَد» که جمع آن «سَبَدان» است، تغییر یافت و با پیشوند «ماه» به معنی سرزمین و منطقه به صورت «ماه سَبَد» و «ماه سَبَدان»(عربی: ماسبذان)درآمد(ص43). این ایالت در زمان پادشاهی اردشیر بابکان(224-240م)به همین صورت، ماه سبدان نامیده می‌شد و سرزمینی از جلگۀ ایوان در امتداد کوههای زاگرس تا حدود شوش را در برمی‌گرفت و جاده‌ای که از اینجا می‌گذشت، از راههای مهم ارتباطی جهان باستان بود و همان راهی است که در لشکرکشی اسکندر از شوش به اکباتان، مورد استفاده قرار گرفت(همو، 44-45).
از ماسبذان در تاریخ اسطوره‌ای ایران نیز یاد شده است(مقدسی، 3/150-152). از نوشته‌های برخی جغرافی‌نویسان اسلامی چنین برمی‌آید که ماسبذان از سرزمینهای پهلویان(اشکانیان)بوده(ابن‌خردادبه، 57)، و یاقوت نیز از قول شیرویه پسر شهردار، آن را یکی از شهرهای هفت‌گانۀ پهلویان به شمار آورده است(3/925). اساساً منطقۀ گستردۀ زاگرس در دورۀ اشکانیان به پایگاه دفاعی و نفوذی آنان در غرب ایران تبدیل شد و پهله، پَهْلَوْ و یا پَهل نام گرفت(ایزدپناه، همان، 1/19، 67). دینوری ماسبذان را از سرزمینهایی دانسته که اردوان، شاه اشکانی بر آن فرمانروایی کرده است(ص40).
به نظر می‌رسد، این منطقه در زمان ساسانیان و نیز تا سده‌های 2 و 3ق، سرزمین پهله نامیده می‌شد(ایزدپناه، همان، 1/19). به عقیدۀ برخی، نامِ «فِیلی» که به بخشی از لرستان(لُر کوچک) گفته می‌شد، دگرگون شدۀ واژۀ «پهله یا پهلوی» است و بدین سبب زبان و دو بیتیهای این سامان نیز «فهلویات= پهلویات» نام گرفته است(همان، 1/74).
در زمان سلطنت خسروپرویز(590-627م) چندی، بسطام دایی او که بر ضد شاه شوریده بود، بر ماسبذان دست یافت(دینوری، 103). وجود برخی از محلهای جغرافیایی با نام مهر و یا ترکیبی از آن، مانند مهران(شهری مرزی در استان ایلام کنونی)، مهرگان کده(در عربی: مهرجان قُذَق)، مهراب کوه(مِهروکو)، روستای چم‌مهر(در جایی که رود کشکو به سیمره می‌پیوندد) و مهرابه‌ویزیهار در قلعۀ کهزاد را نشانه‌ای از گسترش آیین‌مهرپرستی در این سرزمین دانسته‌اند(ایزدپناه، همان، 1/46-47).
در حملۀ تازیان به ایران، ماسبذان(پشتکوه) در 16ق/637م در معرض یورش آنان قرار گرفت. آذین پسر هرمزان سپاهی برای دفاع از این سرزمین در دشت ماسبذان گردآورد، ولی او در برابر سپاه ضِراربن‌خطاب ـ سردار تازی ـ شکست خورد و کشته شد. مردم ماسبذان به کوهستان گریختند و ضرار آنها را فرا خواند و آنان پذیرفتند و به شهر خود بازگشتند(طبری، 4/37؛ ابن‌اثیر، 2/525). بلاذری گشودن ماسبذان را به ابوموسیٰ اشعری نسبت داده است. بنابه نوشتۀ او، ابوموسیٰ پس از بازگشت از نهاوند و پیروزی بر مردم دینور، به ماسبذان رفت، مردم آنجا و نیز اهل شیروان یا سیروان(یکی از مراکز ولایت ماسبذان) با وی صلح کردند و جزیه و خراج پرداختند و او بر سرزمینشان تسلط یافت. بلاذری افزوده است که به عقیدۀ برخی، ابوموسیٰ ماسبذان را پیش از نبرد نهاوند گشوده بود(ص307).
پس از پیروزی تازیان، ماسبذان جزو منطقۀ جبال(کوهستان)قرار گرفت و جغرافی‌نویسان اسلامی عموماً از آن به عنوان بخشی از این منطقه یاد کرده‌اند(ابن‌خردادبه، 20؛ ابن‌رسته، 106؛ یعقوبی، 38-39). ولایت ماسبذان دارای دو شهر حاکم‌نشین بوده است: شیروان و اریجان یا اریوجان(ایزدپناه، آثار، 2/434). شیروان در زمان ساسانیان و نیز تا دورۀ خلفای عباسی، آباد بوده است و مردم تا پایان سدۀ 4ق در آن زندگی می‌کرده‌اند(همان، 2/436؛ کریمی، راهها، 127). ابن‌حوقل شیروان را شهری کوچک، با ساختمانهای سنگی و گچی، دارای میوۀ زیاد، فرآورده‌های گرمسیری و سردسیری، آبها، درختان و کِشتهای بسیار توصیف کرده است(1/368-369). ابودلف اریوجان را شهری زیبا نوشته که در دشتی میان کوههای پردرخت قرار داشته، و دارای آبهای معدنی و گوگردی بوده است(ص63-64).
در 169ق/785م، مهدی خلیفۀ عباسی در ماسبذان درگذشت(مسعودی، التنبیه...، 343). گویا او، آوازۀ آب‌وهوای خوش آنجا را شنیده، و برای بهره‌مندی از آن، بدانجا سفر کرده بود(همو، مروج...، 3/319). در ماسبذان و دو شهر عمدۀ آن(شیروان و اریوجان)، از چشمه‌های آبگرمی سخن گفته شده که آب آنها آتشناک است و آب آتش را خاموش نمی‌کند که از شگفتیهای جهان شمرده می‌شود(همان، 2/35).
چنین پیداست که در سدۀ 4ق/10م، نهضت خرم‌دینان در میان مردم ماسبدان گسترش داشته، و شهرهای شیروان و اریوجان از زیستگاههای پیروان این آیین بوده است(همو، التنبیه، 353، مروج، 3/305). مقدسی خرم‌دینان ماسبذان را مردمانی پاکیزه و نیک‌رفتار توصیف کرده است(4/31). در زمان خلیفۀ عباسی الطائع‌الله(363-381ق/974-991م) که هم‌زمان، شاهان آل‌بویه نیز در ایران سلطنت داشتند، حسنویه پسر حسین برزکان(برزیکانی)بر پشتکوه و پیشکوه فرمانروا گردید(ایزدپناه، تاریخ، 145) تا زمانی که در دژ «سرماج» درگذشت(مجمل، 394).
اتابکان لر کوچک از 580 تا 1006ق/1184 تا 1597م بر این سرزمین حکومت کردند(افشار، 133؛ کرزن، II/277). با کشته شدن شاه‌وردی‌خان، واپسین اتابک لر در 1006ق به فرمان شاه‌عباس کبیر، فرمانروایی آنان در پشتکوه و پیشکوه پایان پذیرفت و به جای آنان، حکومت سلسلۀ دیگری از فرمانروایان لُر به نام «والیان لرستان» بر این سرزمین آغاز گردید(افشار، 144؛ مرگان، 2/239-240). حکومت والیان تا 1211ق/1796م به درازا کشید و در این هنگام، آقامحمدخان قاجار پس از برانداختن سلسلۀ زندیه به منظور کاستن از قدرت والی لرستان، پشتکوه را از دیگر نقاط لرستان جدا کرد و از این پس، قلمرو والی، تنها به پشتکوه محدود گردید. والی در همان سال از اقامتگاه خود در خرم‌آباد نقل مکان کرد و به همراه بخشهایی از طایفه‌ها، به پشتکوه عقب‌ نشست(مورتنسن، 50-51). به همین سبب، از آغاز سلطنت فتحعلی شاه قاجار، عنوان والی لرستان به والی پشتکوه تبدیل شد(ساکی، 304). به هنگام سلطنت فتحعلی‌شاه، والیگری پشتکوه با حسن‌خان بود، و او از حکومت مرکزی ایران فرمانبرداری می‌کرد و مرکز حکومت را از خرم‌آباد به ایلام منتقل ساخت(همو، 306).
از مشهورترین والیان پشتکوه، می‌توان حسینقلی‌خان ابوقداره را نام برد که مردی جنگجو و کاردان بود. او در موضوع اختلاف مرزی، با عربها به جنگ پرداخت و آنها را تا کرانۀ دجله عقب راند(همو، 310). حسینقلی‌خان در سپاه ایران درجۀ امیرتومانی(سرلشکری)داشت(کرزن، II/279). او در پیشکوه نیز اِعمال نفوذ کرد و چندبار مأمور جنگ با طایفه‌های پیشکوه شد(ساکی، 314، 315). حاج سیاح که در 1297ق/1880م از پشتکوه دیدن کرده، با حسینقلی‌خان و پسرانش در مرکز والی «ده بالا» ملاقات کرده، و از مهابت و سطوت او سخن گفته است(ص225-227). پس از حسینقلی‌خان، پسرش غلامرضاخان ابوقداره، والی پشتکوه گردید و تا 1299ش بر پشتکوه حکومت کرد. وی در 1307ش به عراق پناهنده شد و در همان‌جا درگذشت و بدین‌سان حکومت والیان برچیده شد(رجبی، 441).
آثار تاریخی: در پشتکوه آثار تاریخی فراوانی از دوره‌های گوناگون باستانی برجای مانده است که برخی از آنها را بقایای آبادیها و دژهای نظامی دورۀ ایلامی دانسته‌اند، مانند سلیمان‌تپه(زیر زیرتپه)، متعلق به حدود سال 2500ق‌م، تل بِکسایه نزدیک سلیمان تپه، تلهای سَبَعات خَریز(چهار ریز)شامل 4 تل نزدیک به هم، و ویرانه‌های تل‌لالار که آن را بقایای شهر باستانی «توبوی» دانسته‌اند که در عهد آشور بانی‌پال(سدۀ 7ق‌م) آباد بوده، و در دورۀ ساسانیان نیز یکی از مراکز مهم نظامی پشتکوه به شمار می‌رفته است. ویرانه‌های شهر شیروان(سیروان) نیز شامل بناهایی از سنگ و گچ، متعلق به دورۀ ساسانیان است(مشکوٰتی، 289-290). شیروان تا پایان سدۀ 4ق‌ آباد بوده، و از آن پس احتمالاً به علت زمین‌لرزه ویران شده است(ایزدپناه، آثار، 2/436).
جایگاه اریوجان دومین شهر باستانی پشتکوه(ماسبذان)را، شهر ایلام کنونی دانسته‌اند که آن را حسین‌خان والی به عنوان مرکز خود برگزید و به حسین‌آباد معروف شد که در زمان رضاشاه به ایلام تغییر نام یافت(همان، 2/437). حسین‌آباد بیشتر ده بالا نامیده می‌شد(استارک، 185)که در دامنۀ مانشت کوه قرار داشت و روزگاری اقامتگاه تابستانی والیان نیرومند پشتکوه بود(استاین، 228).
بخشی از مفرغهای معروف لرستان که در فاصلۀ سالهای 1928-1930م بازارهای عتیقۀ بین‌المللی را به خود جلب کرده بود، در گورستانهای واقع در دره‌های میان کوهی پشتکوه یافت شده است و متعلق به آغاز نیمۀ دوم هزارۀ 3ق‌م تا سدۀ 7ق‌م بوده است(مورتنسن، 69, 72). در 1317ش/1938م مجسمۀ برنزی کوچکی در پشتکوه یافت شد که به سبب ویژگیهایش مورد توجه بسیار قرار گرفت. این مجسمه نمایندۀ خدایی است که ایستاده با خنجری به کمر و تیردانی در پشت که روی لباس او مطالبی به خط بابلی متأخر نوشته شده است و نشان می‌دهد خدای شهر «ایتیرگَزی» است(واندنبرگ، 94). گیرشمن این اثر را نشانه‌ای از پیشرفت فن ساخت پیکره‌های 3 بعدی دانسته است(هنر...، 55). برخی نیز پوشش رزمی آن را تقریباً همانند لباس عشایر کنونی لُر تلقی کرده‌اند(نک‌: سهرابی، 214-215).
از نوشته‌های برخی از گردشگران که به پشتکوه رفته‌اند، چنین برمی‌آید که لرهای این سرزمین چهره و اندامی زیبا داشته‌، و مردمانی دلیر بوده‌اند(سیاح، 234). استارک نیز زیباترین ساکنان شهر بغداد را، لرهای پشتکوهی دانسته است و بنا به نوشتۀ او، پشتکوهیان در نمایشی که هرسال یک‌بار در بغداد برپا می‌کنند، طرز زندگی و نیز منطقۀ خویش را به تماشاچیان نشان می‌دهند و ترانه‌هایی با صدای بلند می‌خوانند که مانند آواهای نواحی کوهستانی آلپ است. همۀ صحنه‌های این نمایش را می‌توان در خود سرزمین پشتکوه به چشم دید(ص67-71).
مآخذ: ابن‌اثیر، الکامل، ابن‌حوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1938م؛ ابن‌خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1306ق/1889م؛ ابن‌رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، 1309ق/1891م؛ ابودلف، مسعر، الرسالةالثانیة، به کوشش بولگاکف و خالدوف، قاهره، 1970م؛ استارک، فریا، سفری به دیار الموت، لرستان و ایلام، ترجمۀ علی محمدساکی، تهران، 1363ش؛ افشار سیستانی، ایرج، ایلام و تمدن دیرینۀ آن، تهران، 1372ش؛ ایزدپناه، حمید، آثار باستانی و تاریخی لرستان، تهران، 1376ش؛ همو، تاریخ جغرافیایی و اجتماعی لرستان، تهران، 1376ش؛ بلاذری، احمد، فتوح‌البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1865م؛ بهمنش، احمد، تاریخ ملل قدیم آسیای غربی، تهران، 1339ش؛ دیاکونف، ا. م.، تاریخ ماد، ترجمۀ کشاورز، تهران، 1345ش؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1960م؛ راولینسن، هنری، سفرنامه(گذر از زهاب به خوزستان)، ترجمۀ شکندر امان‌اللهی بهاروند، تهران، 1362ش؛ رجبی، امین و اصغر رجبی، «والیان لرستان»، فصلنامۀ مطالعات تاریخی، مشهد، 1370ش، س3، شم‌ 3و4؛ ساکن، علی محمد، جغرافیای تاریخی و تاریخ لرستان، خرم‌آباد، 1343ش؛ سهرابی، محمد، لرستان و تاریخ قوم کاسیت، خرم‌آباد، 1376ش؛ سیاح، محمدعلی، خاطرات، به کوشش حمیدسیاح و سیف‌الله گلکار، تهران، 1356ش؛ طبری، تاریخ؛ کام‌بخش‌فرد، سیف‌الله، آثار تاریخی ایران، تهران، 1380ش؛ کریمی، بهمن، جغرافی مفصل تاریخی غرب ایران، تهران، 1316ش؛ همو، راههای باستانی و پایتختهای قدیمی غرب ایران، 1329ش؛ کوکلان، ابراهیم، جغرافیای نظامی ایران، تهران، 1333ش؛ کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ گابریل، آلفونس، تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوری، به کوشش هومان خواجه نوری، تهران، 1348ش؛ گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمۀ محمدمعین، تهران، 1355ش؛ همو، هنر ایران، ترجمۀ عیسیٰ بهنام، تهران، 1346ش؛ مجمل‌التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318ش؛ مرگان، ژاک، جغرافیای غرب ایران، ترجمۀ کاظم ودیعی، تبریز، 1339ش؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، 1893م؛ همو، مروج‌الذهب، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1384-1387ق/1964-1967م؛ مشکوٰتی، نصرت‌الله، فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران، تهران، 1349ش؛ مقدسی، مطهر، البده و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، 1903م؛ واندنبرگ، لوئی، باستان‌شناسی ایران باستان، ترجمۀ عیسیٰ بهنام، تهران، 1348ش؛ یاقوت، بلدان، یعقوبی، احمد، البلدان، بیروت، 1408ق/1988م؛ نیز:
Brunner, Ch. J., »Geographical and Administrative Divisions: Settlements and Economy«, The Cambridge History of Iran, vol. VIII(2), ed. Yarshater, London, 1983; Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, London, 1892; Markwart, J., Ērānšahr, Berlin, 1901; Mortensen, I., Nomads of Luristan, ed. I. Nicolaisen, Copenhagen, 1993; Stein, A., Old Routes of Western Īrān, London, 1940; Strabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London, 1961.
محسن احمدی

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5529
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست