responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5509
پروین اعتصامی
جلد: 13
     
شماره مقاله:5509

پَرْوین اِعْتصامی، از شاعران زن ایرانی و بلند آوازه‌ترین ایشان که زندگی پربار، شخصیت و اندیشۀ والای او و نیز وجود معانی بلند در سروده‌هایش، او را از جایگاهی ممتاز در ادر فارسی برخوردار کرده است.
زندگی: پروین(رخشنده) در 25اسفند1285ش/15مارس1907م در تبریز به دنیا آمد. پدرش، یوسف اعتصامی ـ اعتصام الملک ـ (د1316ش)، فرزند میرزا ابراهیم مستوفی، و مادرش، اخترالملوک(د1352ش) فرزند عبدالحسین‌خان بخشایشی قوم‌العداله(یا قوام‌الدوله) ـ متخصلص به شوری ـ بود(اعتصامی، ابوالفتح، «تارخچه...»، 6؛ میرانصاری، 1/131، 85-186؛ اسناد...، 1/135؛ نصیری، 27). پروین سالهای نخست زندگی را در تبریز گذارند. در همین سالها و پس از آنکه پدرش در 1328ق به عنوان نمایندۀ مردم این شهر به مجلس دوم راه یافت، در 1291ش همراه خانوادۀ خود روانۀ تهران شد(ه‌ د، اعتصامی، یوسف؛ میرانصاری، همانجاها؛ اژدرپناه، 10).
پروین تحصیلات ابتدایی را در یکی از مدارس تهران آغاز کرد و هم‌زمان نزد پدر خود و برخی از معلمان دیگر، ادب فارسی وعربی را در منزل فرا گرفت(بهار، «دیباچه...»، 12-13؛ اژدرپناه، همانجا). در 6-8 سالگی در محافل علمی پدرش که در منزل آنان، با شرکت سخن‌شناسان و روشنفکران آن روزگار از جمله: ملک‌الشعرا بهار، علی‌اکبر دهخدا، نصرالله تقوی و شاهزاده افسر تشکیل می‌شد، حضور می‌یافت و با وجود خردسالی از مباحث آنان بهره می‌برد(داوران، 288؛ اژدرپناه، 10-11). در همین سالها بود که سروده‌های ترجمه شده از دیگر زبانها را به زبان فارسی و به سبک و سیاق انوری، منظوم ساخت و شگفتی بسیاری از استادان، از جمله تقوی را برانگیخت(بهار، «سنخ فکر...»، 78؛ اژدرپناه، 39). در 11 سالگی، آثار شاعران بزرگی چون ناصر خسرو، انوری، مولوی و نظامی را می‌شناخت و دربارۀ آنها اظهارنظر می‌کرد(همو، 12). در 14 سالگی برای نخستین بار شعری از وی به نام «ای مرغک» توسط پدرش در مجلۀ بهار به چاپ رسید(2/134-135، نیز نک‌: دیوان، 111-112).
پروین تحصیلات متوسطه را در حدود سال 1300ش/1921م با ورود به مدرسۀ آمریکایی دختران(معروف به ایران بیت‌آل1) که در 1253ش به دست میسیونرهای آمریکایی در تهران تأسیس شده بود، آغاز کرد و چندی بعد، یعنی در 29 خرداد 1303ش/18ژوئن1924م، زیرنظر بانوانی مانند مک هِنری، کِلْسی شِرک، یانگ و چِیْس، فارغ‌التحصیل شد(ندیمی، 474؛ میرانصاری، 1/136؛ اسناد، 1/171). شولر، رئیس مدرسه پروین را در یادگیری دروس بسیار مشتاق وصف می‌کند و می‌افزاید که وی هنگام تحصیل با دختری امریکایی به نام هلن‌کالینز مکاتبه داشته، و این مکاتبه را تا آخر عمر ادامه داده است(ص28).
پروین در جشن پایان تحصیل خود، خطابه‌ای با عنوان «زن و تاریخ» قرائت کرد که مقایسه‌ای میان وضعیت ناهمگون زنان در اروپا و شرق بود(نک‌: ص 23-26). او در این مدرسه با اندیشه‌های نو غربی آشنا شد و بر زبان انگلیسی تسلط یافت. این موضوع نظر بسیاری از محققان، از جمله بهار(«دیباچه»، 13) را به خود جلب کرد. پروین پس از پایان تحصیل، دوسال در محل تحصیل خود به تدریس زبان انگلیسی و فارسی پرداخت(اژدرپناه، 13). وی در 1304ش از طرف دربار دعوت شد تا به عنوان معلم ملکه و فرزندانش به کاخ شاهی برود و تاریخ ایران را به طور شفاهی برای رضاشاه بخواند، اما او از پذیرش این دعوت امتناع ورزید(اعتصامی، ابوالفتح، «تاریخچه»، 7؛ ندیمی، 483).
پروین در تیر 1313 با پسرعموی پدرش، فضل‌الله آرتا(همایون فال)که رئیس نظمیۀ کرمانشاه بود، ازدواج کرد و 4 ماه بعد، همراه او راهی کرمانشاه شد. این پیوند چندان نپایید و پروین در بازگشت به تهران، در مرداد 1314، رسماً از همسر خود جدا شد(اعتصامی، ابوالفتح، همانجا؛ روحانی، 169-170؛ میرانصاری، 1/132، 210-211، حاشیه). ابوالفتح اعتصامی علت این امر را ناسازگاری «اخلاق نظامی آرتا با روح لطیف و آزاد پروین» دانسته است(«پاسخ...»، 65). تنها واکنش پروین در برابر این جدایی، سرودن قطعه‌ای بود که با این بیت آغاز می‌شود:
ای گل تو ز جمعیت گلزار چه دیدی؟
جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟
(دیوان، 313؛ اعتصامی، ابوالفتح، «تاریخچه»، 7).
پس از این واقعه، ظاهراً یوسف اعتصامی به قصد تسلای خاطر پروین و برای شناساندن او در سطحی گسترده‌تر از پیش، اقدام به چاپ دیوان وی کرد. پیش از این، پروین ـ در پی چاپ نخستین سروده‌هایش در مجلۀ بهار(نک‌: «ای مرغک»، همانجا)ـ در محافل ادبی شناخته شده بود، چنان‌ک در 1303ش، هشترودی در کتاب منتخبات آثار، سروده‌هایی از وی را با تحسین بسیار به چاپ رسانده(ص86-101)، دهخدا هم در اثر معروف خود، امثال و حکم(1308-1311ش) در بسیاری از جایها، اشعاری از پروین را به عنوان شاهد ثبت کرده بود(1/45، 55، جم‌ ، 2/695، 774، جم‌ ، 4/1721، 1755).
چاپ دیوان پروین با مقدمۀ بهار در 1314ش، حادثه‌ای ادبی تلقی شد و در مدتی اندک غوغایی برپا کرد و استقبالی درخور از آن به عمل آمد تاجایی که سعید نفیسی به معرفی آن در روزنامۀ ایران پرداخت و وزارت معارف هم به عنوان تقدیر، نشانی «علمی» به پروین اهدا کرد(نفیسی، 485، 486؛ اسناد، 1/143-146؛ میرانصاری، 1/143، حاشیه). این استقبال سبب گردید تا پروین از انزوای خانه خارج گردد و نخستین حضور خود را در فضایی غیرزنانه تجربه کند. پس محیط دانشسرای عالی و کتابخانۀ آن را که با روحیۀ خود سازگارتر می‌یافت، برگزید و از خرداد 1315، در آنجا به عنوان کتابدار مشغول به کار شد(اسناد، 1/147-159)، اما انزواطلبی پروین و حجب و حیایی که خاص او بود(نک‌: متینی، 208)، در این محیط نیز نمود پیدا کرد(نفیسی، 486-487؛ گرکانی، 5، 6، 9: ملاقات با پروین کتابخانۀ دانشسرای عالی) و سبب گردید او حضور خود را در دانشسرای عالی چندان استمرار نبخشد و پس از 9ماه و از آغاز سال 1316ش به خدمت خود در آنجا پایان دهد(اسناد، 1/156-159)؛ هرچند در این سال بیماری پدرش شدت گرفته بود(میرانصاری، 1/159، حاشیه) و بعید نمی‌نماید که با توجه با ارتباط عاطفی میان آن دو، پروین ترجیح داده باشد که در خانه به پرستاری از پدر بپردازد. به هر تقدیر، یوسف اعتصامی در زمستان همین سال در تهران درگذشت(همانجا) و با مرگ خویش، تأثیری عمیق بر پروین نهاد تا جایی که به گفتۀ داوران(ص294-295) او را به سرودن تنها شعر شخصی خود با این مطلع واداشت: «پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل/ تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من»(دیوان، 316).
از خروج پروین از دانشسرای عالی و مرگ پدرش(1316ش)تا زمان مرگ خود او(1320ش)، حدود 4 سال طول کشید. در این فاصله اطلاع چندانی از فعالیتهای پروین در دست نیست. تنها می‌دانیم که او مکاتبات خود را با سرور مهکامه(محصص) ادامه داده، و با برخی از خانواده‌ها از جمله خانوادۀ سیمین بهبهانی رفت‌وآمد داشته است(مهکامه، 30؛ بهبهانی، 90؛ اسناد، 1/137-142)؛ در 1316ش نیز تقاضایی از طرف وزارت معارف دریافت کرده بود که از او خواسته بودند به مناسبت هفتصدمین سال تصنیف گلستان و بوستان، قطعه‌ای در ستایش از مقام سعدی بسراید(همان، 1/160-161)؛ هرچند به گمان زرین‌کوب، پروین در این دوره «در تلخی و حسرت» روزگار می‌گذرانده است(ص364).
پروین سرانجام، در نیمه شب 16فروردین1320 بر اثر ابتلا به بیماری حصبه در تهران درگذشت. پیکر او را به قم منتقل کردند و در کنار پدرش به خاک سپردند(اسناد، 1/162-163). بدین‌ترتیب، کارنامۀ زندگی بلندآوازه‌ترین شاعر زن ایرانی بسته شد. شاعری که محمدقزوینی او را ستوده(4/999)، و دهخدا وی را «هم‌رتبۀ استادان قدیم‌نظم» برشمرده(«تاریخچه...»، «و») و بهار هم او را از «نوادر» و «شایستۀ هزاران تمجید» دانسته بود(«دیباچه»، 13).
شخصیت و اندیشه: مهم‌ترین موضوع در این بخش شناخت عوامل تأثیرگذار بر شخصیت و اندیشۀ پروین است. در نگاهی کلی به زندگی او دانسته می‌شود که پدر وی، دوستان پدرش، مدرسۀ آمریکایی دختران و فراگیرتر از همه، تحولات سیاسی جامعۀ ایران در طول زندگی او، از مهم‌ترین این عوامل بوده‌اند. یوسف اعتصامی ک برکشیده و پروردۀ انقلاب مشروطیت بود، به عنوان چهره‌ای سیاسی و نیز مترجم و روزنامه‌نگاری متجدد(نک‌: ه‌ د، اعتصامی، یوسف؛ میرانصاری، 1/185-188)از مهم‌ترین واسطه‌های آشنایی دخترش با ادبیات کلاسیک غربی به شمار می‌رفت(زرین‌کوب، 365) و محفل ادبی او با دوستان ادیب و اندیشمندش، مانند بهار، دهخدا، تقوی و افسر(نک‌: همانجا؛ اژدرپناه، 10-11؛ داوران، 288) که بی‌تردید از محتوایی عمیق و کم‌نظیر برخوردار بود، پروین را با بسیاری از مسائل و موضوعات ادبی مأنوس کرد؛ هرچند از حضور دو سالۀ پروین در مدرسۀ آمریکایی دختران در تهران نیز نباید غافل شد(میرانصاری، 1/136) که او را با اندیشه‌های غربی از جمله مسائل زنان آشنا ساخت(نک‌: پروین، «زن و تاریخ»، 23-26).
در کنار تمامی این عوامل، تأثیر تحولات سیاسی ـ اجتماعی روی داده در دوران زندگی پروین نیز از اهمیتی بسزا برخوردار است. در این دوره(1285-1320ش) که از پر اُفت و خیزترین مقاطع تاریخ سیاسی ایران به شمار می‌رود، حوادث مهمی روی داد، از آن جمله است: امضای فرمان مشروطیت؛ استبداد صغیر؛ گشایش نخستین پارلمان ایران؛ جنگ جهانی اول؛ مهاجرت اندیشمندان و سیاستمداران ایرانی به عثمانی؛ کودتای رضاخان؛ خاموشی، انزوا و ترور شدن روشنفکران (مانند بهار، عارف و عشقی)؛ فروپاشی حکومت قاجار و رسمیت یافتن حکومت پهلوی؛ و سرانجام، استبداد 20 سالۀ رضاشاه. تردیدی نیست که تمامی این حوادث، چشم پروین را بر روی بسیاری از مسائل و سیاسی و اجتماعی گشود و حساسیت او را نسبت بدانها برانگیخت.
تأثیر عوامل یاد شده بر شخصیت و اندیشۀ پروین به طور عینی در سروده‌هایش تجلی و نمود یافته، و وجوه شخصیتی او را در دو بُعد ادبی و سیاسی ـ اجتماعی برجسته ساخته است:
الف- بعد ادبی: در بعد ادبی باید به تأثیرپذیری پروین از ادبیات کهن فارسی و ادبیات نوین غربی توجه داشت. در باب ادبیات فارسی، چشمگیرتر از همه، تتبع و استقبال او از سروده‌های شاعران سده‌های 5-8ق/11-14م است و این نیست جز به سبب تأثیر گرفتن از محفل ادبی پدرش و اعضای تشکیل‌دهندۀ آن، از جمله: بهار که استاد شعر خراسانی بود و با آثار فرخی، انوری و معزّی آشنایی تمام داشت؛ نصرالله تقوی که جامع و مصحح دیوان ناصرخسرو بود و به طرز شعر سنایی و تتبع در اشعار او عشق می‌ورزید؛ دهخدا که با مثنوی مولوی و حدیقۀ سنایی مأنوس بود و خود در سرودن مسمطهای جدید قریحۀ خاص داشت؛ و سرانجام، یوسف اعتصامی که در زبان و اندیشۀ شاعرانی چون فردوسی، سعدی و نظامی بررسیهای فراوان کرده بود(زرین‌کوب، همانجا). بدین سبب که غالب مسمطهای پروین، لحن و وزن مسمطهای دهخدا را به یاد می‌آورد که در سوگ جهانگیرخان صوراسرافیل سروده شده بود؛ قصایدش به شیوۀ ناصرخسرو، و نزدیک به طرز بیان سنایی، مسعودسعد و ظهیر فاریابی سروده شده، و قطعات او از انوری تأثیر پذیرفته، و بعضی مثنویاتش هم یادآور نظامی، مولوی و سعدی است(همو، 365-366). از باب نمونه، قطعۀ «اشک یتیم»(نک‌: دیوان، 105)، متأثر از یکی از سروده‌های انوری است(زرین‌کوب، 366) و قطعه‌های «مست و هشیار»، «دزد و قاضی»، «پایمال آز»، «جولای خدا»، «لطف حق»(همان، 128-130، 147-151، 161-162، 278-281، 284)، یادآور قصه‌های مشابه در مثنوی معنوی و پیروی او از فکر و لحن مولوی است(زرین‌کوب، 367، 371) و یا منظومه‌های «جامۀ عرفان»، «صید پریشان» و «کعبۀ دل»(همان، 144-145، 211-214، 239-241)، نشان از سوز و گداز عطار دارد(زرین‌کوب، 371).
در باب ادبیات غرب، تقلید و پیروی پروین از سروده‌های شاعران انگلیسی، آمریکایی و فرانسوی مانند هُراشیواسمیت، ازوپ، لافونتن و آرتور بریزبان، قابل توجه است. سروده‌هایی که بیشتر آنها در مجلۀ بهار توسط پدرش به چاپ رسیده بود، مانند «به یک مومیایی»، «خروس و گوهر»، «خروس و مروارید»، «زنجره و مورچه»، «عزم و نشاط عنکبوت» و «نغمۀ پیراهن». پروین با مطالعۀ این آثار، بر آن شد تا قطعه‌هایی به تقلید از برخی از آنها بسراید(نک‌: اعتصامی یوسف، بهار، 2/11، 12، 165؛ پروین، همان، 103-104، 116-118، 147-150، 158-160، 177-178، 295، 310-312؛ نیز نک‌: زرین‌کوب، 367-368؛ یوسفی، 532-533).
ب- بعد سیاسی ـ اجتماعی: در بعد سیاسی ـ اجتماعی باید بدین نکته توجه داشت که حضور پروین در مقطعی از تاریخ ایران واقع شده بود که تقریباً در هر دو یا سه سال، تحول سیاسی چشمگیری رخ می‌نمود؛ تحولاتی که موجب دگرگونیهایی عمیق در سطح جامعۀ ایران شده بود. پروین در این روزگار که کمبودِ روزنامه و نبودِ دیگر وسایل ارتباط جمعی از مشخصه‌های بارز آن بود، تنها به واسطۀ برخورداری از پدری هوشمند و آشنا به مسائل سیاسی، با بسیاری از این حوادث و تحولات آشنا می‌شد و از دیدگاه او به محیط اطراف می‌نگریست و شعور سیاسی خود را شکل می‌داد و می‌کوشید تا شعرش تجلی این شعور و جهان‌بینی باشد. از این‌رو، برخی پروین را از معماران طراز اول تاریخ اندیشۀ اجتماعی و سیاسی ایران برشمرده‌اند که در شعر او، حساسیت فوق‌العاده نسبت به اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی مردم، همدردی با آلام و مصایب طبقات محروم و خصومت با ظلم و بی‌عدالتی موج می‌زند(دباشی، 241، 243). مهم‌ترین محورهای فکری پروین اینهاست: 1. ظلم‌ستیزی (نک‌: دیوان، 208-210)؛ 2. فقرستیزی (همان، 108، 109، 127، 137-139، 141-142، 214-216، 232-233)؛ 3. عدالت‌خواهی و نقد دستگاه قضا(همان، 161-162، 284، 290-292)؛ 4. ضدیت با حکومت رضاشاه (همان، 203، 207-271، 287-288، 294)؛ 5. آرمان‌خواهی (همان، 95-97).
پایگاه شاعری: دیدگاهها در زمینۀ پایگاه شاعری پروین از نفی شاعری وی تا قرار دادن او در زمرۀ شاعران بزرگ در نوسان است:
الف- دیدگاه منفی(دیدگاه اقلیت): این دیدگاه مشتمل بر دو نظریه است: 1. نظریۀ نفی مطلق، که بر طبق آن پروین نه شاعر است و نه حتیٰ ناظم. سروده‌های منسوب به وی «متعلق به یکی از شاعران متصوف» است(نک‌: بهار، «سنخ فکر»، 78)، یا از کسان دیگر و فی‌المثل از پدر وی؛ و به همین سبب، در باب پروین نه از شاعری، که از «تهمت شاعری» سخن باید گفت(نک‌: گرکانی، 97بب‌(. 2. نظریۀ نفی نسبی، که برطبق آن پروین نه شاعر، که حداکثر ناظم است، ناظم تمثیلهای حیوانی2 ؛ و از این جهت یک لافونتن مؤنث است و از جهت پرداختن به نظمهای تعلیمی، یک ناصرخسرو مؤنث که از پویایی خردِ برترِ ناصرخسرو هم بهره‌ای ندارد و در سخنش از هیجان و شور و حال ـ که لازمۀ شعر است ـ نشانی نیست(براهنی، 1/252-253، 3/1960).
ب- دیدگاه مثبت(دیدگاه اکثریت): به رغم نظریۀ اقلیت، از دیدگاه اکثر محققان، پروین نه فقط شاعر است، بلکه شاعری است بزرگ که می‌توان او را با سرایندگان درجه اول در زبان فارسی مقایسه کرد. بهار دیوان پروین را «گلدسته‌ای از ازهار نوشکفته» می‌خواند(«دیباچه»، 7) و به تحلیل سبک‌شناسانۀ شعر وی می‌پردازد و تصریح می‌کند که هرگاه، تنها غزل «سفراشک»(دیوان، 196) از پروین باقی مانده بود، دربارگاه شعر و ادب جایگاهی عالی و ارجمند داشت، تا چه رسد به قطعه‌هایی چون «لطف حق»، «کعبۀ دل» و... (همان، 239-241، 278-280، نیز 247-150، 152، 158-160، 171-172، 174-175، 181-182، 275-278، 299-301) و دیگر قطعه‌ها که هریک برهان آشکارِ بلاغت و سخندانی اوست(بهار، همان، 13-14).
پدر شاعر، یوسف اعتصامی نیز در یادداشتهای خود، پروین را در ردیف چند تن سخن‌سرای بزرگ قرار می‌دهد و شعر او را چونان شاعران بزرگ، «روح جامعه» می‌خواند و سخن آن کس را که گفته است: در این کهنه زمین گاه سعدی، و گاه پروین به ظهور می‌رسد، سخنی نیکو می‌شمارد(«یاداشتها»، 16) و محمدقزوینی با عناوینی چون «خنساء عصر» و «رابعۀ دهر» و «ملکۀ النساءالشواعر» پروین را می‌ستاید و اشعار و به ویژه قصاید وی را «لفظاً و معناً و مضموناً و فکراً» با بهترین قصاید استادان ادب فارسی، خاصه ناصرخسرو برابر می‌داند(4/999، 1003) و بدین سان، بر نظر بهار و اعتصام‌الملک مُهر تأیید می‌زند.
یارشاطر تصریح می‌کند که از قاآنی به این سو، شاعری به اهمیت و اعتبار پروین نیست؛... وی در اصالت و استقلال از همۀ شاعران ما، پس از حافظ و صائب برتر است. آن‌گاه می‌افزاید که جمال‌زاده هم با این سخنان موافق است(ص525). سرانجام، اسلامی ندوشن پروین را بزرگ‌ترین شاعر زن در ادب فارسی می‌شمارد(ص235) و نادرپور وی را نخستین زن ایرانی می‌داند که به معنی واقعی کلمه شاعر بوده است(ص405؛ نیز نک‌: یوسفی، 528بب‌( و ندیمی از او به عنوان بزرگ‌ترین شاعرۀ سبک کلاسیک در زبان فارسی یاد می‌کند(ص479).
در میان آراء موافق و مخالف، این امر قطعی است که ـ به تعبیر خود شاعرـ نقادِ هوشیار زمان که مس و روی را در کورۀ زمان، سیاه می‌کند و زر عیار را نگاه می‌دارد(نک‌: دیوان، 22)، زر عیار پروین را نگاه داشته است؛ که اگر چنین نبود، دیوان این شاعر طی 70 سال، از زمان نخستین چاپ(1314ش) تاکنون بارها به چاپ نمی‌رسید.
سبک پروین و جهان‌بینی او
پروین به یکی از دو جریان شعر فارسی که پس از سرکوب شدن نهضت مشروطه پدید آمد و می‌توان از آن به جریان تلفیقی تعبیر کرد، تعلق دارد(جریان دیگر جریان نیمایی است). خصیصۀ کلی جریان تلفیقی آن است که در آن قالبهای سنتی با افکار و اندیشه‌های تازه تلفیق شد و مسائل سیاسی ـ اجتماعی انسان امروز مورد توجه قرار گرفت. جریان تلفیقی دنبالۀ سبک «بازگشت ادبی»(ه‌ م)است، اما صورتی متعالی‌تر و امروزی‌تر دارد(شمیسا، سبک‌شناسی...، 343؛ نیز نک‌: آرین‌پور، 3/541). در تحلیلی که بهار از سبک پروین به دست می‌دهد و آن را سبکی مستقل می‌شمارد، چنین اظهارنظر می‌کند که این سبک برآیندِ دو شیوۀ لفظی و معنوی شاعران خراسان، خاصه ناصرخسرو(ه‌ م)، و شیوۀ شاعران عراق و فارس، خاصه سعدی(ه‌ م)است که در سبکی مستقل و متناسب با امروز ترکیب یافته، و شیوه‌ای بدیع به بار آورده است(«دیباچه»، 7-8).
ویژگیهای سبکی: سبک یا شیوۀ بدیعی که بهار از آن سخن می‌گوید، همانند دیگر سبکها از 4 منظر قابل بررسی است:
الف- منظر لفظی و زبانی: این منظر مشتمل است بر ویژگیهای لفظی و صرفی شاعران قدیم، خاصه شاعران سبک خراسانی، چنان‌که می‌توان از خصیصۀ کهن‌گرایی لفظی و صرفی در شعر پروین سخن گفت، مثلِ استفاده از واژه‌های کهن چون «مانا»، «خُلقان»، «موزه»، «بوریا»(نک‌: دیوان، 232-233، بیتهای، 4، 5، 6، 7 و 14) و به کارگیری شیوه‌های کهنِ صرفی چون «شنیدستم»، «گفتا»، «سرخْ گل» (نک‌: همان، 121-123)، «کشیدی» و «خمیدی»، به جای «می‌کشید» و «می‌خمید»، و آوردنِ حرف اضافه، قبل و بعد از متمم(یا مفعول با واسطه)، مثل «به راهی در»(نک‌: همان، 194).
ب- از منظر نحوی و ساختاری: گرایش به زبان محاوره و روانی سخن، و دوری از تعقید و تصنع لفظی و معنوی، به ویژه در قطعه‌ها و مثنویهای پروین چشمگیر است(اعتصامی، یوسف، «یادداشتها»، 14). این سخن بدان معناست که کهن‌گرایی شاعر در حوزه‌های لفظی‌و‌صرفی و مانندگی سخن وی به شاعران قدیم، یک تقلید صرف نیست؛ بلکه بدان معناست که زبان پروین ـ با وجود رعایت کامل تکنیک قویم و مستحکم شعر کلاسیک ـ ساده و روان و بسیار زیبا و دلنشین است(آرین‌پور، همانجا)؛ این زبان و بیان در قطعه‌ها و مثنویها امروزی‌تر و آشناتر و در قصیده‌ها دیروزی‌تر و ناآشناتر است. حکم قزوینی مبنی بر اینکه «قصاید پروین در درجۀ اول فصاحت و سلامت و متانت است»(4/999)، معلول علاقۀ پروین به زبان قدماست و حکم نفیسی مبنی بر اینکه «قطعاً پست‌ترین اقسام شعر پروین قصاید اوست»(ص488)، نتیجۀ نوگرایی وی و ترجیح دادن زبان امروز بر زبان دیروز است. نظر بهار مبنی بر اینکه قطعه‌های پروین، روح دیوان اوست و خستگی خواننده را که ممکن است از مطالعۀ قصاید به بار آمده باشد، از دل او می‌زداید(همان، 10)، مؤید نظر نفیسی است.
ج- منظر بلاغی: از این منظر، تمام یا دست‌کم غالب ویژگیهای سخن فصیح و بلیغ را در اشعار پروین می‌توان یافت. بهار قطعه‌های پروین را «برهان آشکار بلاغت و سخندانی او» می‌داند(همان، 13-14) و قزوینی سخن شیوای این شاعر را خالی از عیوب فنی شعر، و فصاحت آن را فصاحتی بی‌مانند می‌شمارد و اعلام می‌کند که اشعار پروین، به ویژه قصاید وی در درجۀ اول از فصاحت و سلامت و متانت است. نیز بر استحکام الفاظ و بر صحت صرفی، نحوی و لغوی آن تأکید می‌ورزد و به حُسن انتخاب الفاظ، کلمات، جملات، تعبیرات و اصطلاحات و برگزیدن قالب [و وزن] مناسب برای هر سخن، به شیوۀ متداول قدما تصریح می‌کند(4/999، 1003).
این سخنان بدان معناست که اگر اشعار پروین را با معیارهای متداول در علوم بلاغی(نک‌: ه‌ د، بلاغت) بسنجیم، نتیجۀ سنجش مطلوب خواهد بود و اشعار پروین از جمله نمونه‌های سخن بلیغ به شمار خواهد آمد. با آنکه شعر پروین ـ همانند شعر دیگر شاعران بزرگ ـ آکنده از صنایع بدیعی و بیانی است، برخی از محققان برشماری معدود از صنایع بدیعی و بیانی در شعر این شاعر انگشت نهاده، و استفاده از این صنایع را از جمه خصایص سبکی وی دانسته‌اند؛ این صناعی عبارت‌اند از ارسال مثل؛ مناظره، خلاف آمد، تشخیص و تمثیل:
1. ارسال مثل (ذیل، ه‌ م)، صنعتی بدیعی که به وفور در شعر پروین یافت می‌شود و به قول یوسف اعتصامی تعیین حد و اندازۀ آن دشوار اشت(«یادداشتها»، 12).
2. مناظره(ه‌ م)، یا صنعت سؤال و جواب که در قطعه‌های جاویدان پروین به گونه‌ای مبتکرانه احیا شده(بهار، همان، 8-9)، و تحولی کمی و کیفی یافته است، چنان‌که تأثیر پایدار و حال و هوای تازۀ آنها انکارناپذیر است و این امر می‌رساند که برخلاف نظر برخی از محققان(نک‌: حمیدیان، 56). این صنعت در شعر پروین از پویایی دیالوگهای نمایشی برخوردار شده است.
3. خلاف آمد، که عنوانی است برای شماری از صنایع بدیعی و بیانی که برخلاف کاربرد عادی به کار می‌روند. خلاف آمد در شعر پروین چشمگیر است، مثل«استفاده از یک ضرب‌المثل و گرفتن نتیجه‌ای خلاف مفهوم رایج آن»: «رنگ بالای سیه بسیار است...»(دیوان، 132)که از ضرب‌المثل «نیست بالاتر از سیاهی رنگ» برگرفته شده، و نتیجه‌ای خلاف آن به دست آمده است. «ساختن نماد، خلاف عرف و عادت»، نیز در شمار خلاف آمدهاست، چنان‌که «هما» را نیز که نماد «سعادت» است، نماد «شقاوت» سازند(نک‌: همان، 223؛ نیز حمیدیان، 52).
4. تشخیص(شخصیت بخشیدن3)، یا به تعبیر یوسف اعتصامی «خاصۀ تشخیص»(همان، 11)که در تعبیر قدما گونه‌ای استعارۀ مکنیه (ذیل، ه‌ م)به شمار می‌آید و می‌توان از آن به «انسان انگاری» و توسعاً به «جاندارانگاری» پدیده‌ها تعبیر کرد. در شعر پروین، به ویژه در قطعه‌ها و مثنویها چشمگیر(به عنوان نمونه، نک‌: دیوان، 106-108، 115، 119-120، 123، 136)، و به قول بهار از زبان همه چیز سخن گفتن و بدین سان ، به آنها شخصیت بخشیدن از جملۀ ویژگیهای سبکی پروین است(«دیباچه»، 11).
5. تمثیل4(ه‌ م)، که معمولاً بیان داستانی از زبان انسان، یا از زبان حیوانات است و با شیوۀ مبتکرانۀ پروین از زبان اشیاء بی‌جان مثل لاله و نرگس، آینه و شانه، سیر و پیاز و...، حتیٰ از زبان مفاهیم مثل امید و نومیدی نیز بیان می‌شود(به عنوان نمونه، نک‌: دیوان، 94، 102-103، 106-107، 115، 130-131، 135-136، 139-140، 170-171، 302)، تا بدین سان، معانی باطنی موردنظر گوینده به مدد الفاظ نمادین و معانی ظاهری آنها به شنونده القا گردد. این گونه تمثیل البته در ادب فارسی بی‌سابقه نیست(به عنوان نمونه، مثلاً ناصر خسرو، 143)، اما بسامد بالا و چگونگی به کارگیری آن، امری است که به شعر پروین اختصاص دارد و می‌توان گفت که از ویژگیهای سبکی وی به شمار می‌آید. برخی از محققان پروین را در تمثیل‌پردازی به لافونتن، تمثیل‌پرداز نامبردار فرانسوی مانند کرده‌اند(جمال‌زاده، 103؛ براهنی، 1/252-253).
د- منظر فکری ـ فلسفی: شعر فارسی جلوه‌گاه اندیشه‌های حکیمانه است و شعر پروین نیز آیینه‌ای است که حکمت و فرهنگ ایران‌زمین را می‌نماید و چنین است که به رغم نظر آنان که معتقدند از شعرهای پروین نمی‌توان یک نظام منسجم استنتاج کرد(حمیدیان، 55)، سخن محققانی که دیوان پروین را مجموعه‌ای یکپارچه، با خصایص سبک‌شناختی هماهنگ و نمایندۀ گونه‌ای تفکرات متجانس می‌دانند(مؤید، 165-166)، پذیرفته است. این نظام یا این «باغ حکمت»(پروین، دیوان، 113-114)که به تعبیر بهار (همان، 7)آمیزه‌ای است از «افکار و خیالات حکما و عرفا»، چونان هر نظام حِکْمی دیگر به دو حوزۀ نظری و عملی قابل تقسیم است:
1. حوزۀ نظری: هرچند نمی‌توان انتظار داشت که جست‌وجوگرِ مسائل حکمت‌نظری در اشعار پروین به همان میزان کامیاب گردد که جویندۀ این گونه مسائل، مثلاً در مثنوی معنوی، یا در دیوان حافظ، با این همه، تردید نیست که جای جای در اشعار این شاعر، برخی از مسائل برجستۀ حکمت نظری جست‌وجوگر را به خود می‌خواند:
یک- عشق، که از دیدگاه عارفان هم نخستین آفریده است و هم منشأ صدور کثرت ـ که به تعبیر حافظ «طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری»(ص903)ـ و هم یگانه ابزار کسبِ معرفت که «در مکتب حقایق پیش ادیب عشق»(همانجا)می‌توان راه و رسم معرفت آموخت و به حقیقت رسید. بهار عشق را «تنها چاشنی شعر»(همان، 14)می‌خواند و ضمن بیگانه شمردن پروین با عشقهای مبتذل، او در سراسر دیوان سخنگوی عشق حقیقی معرفی می‌کند(همانجا).
این معنا از یک سو، به گواهی بسیاری از اشعار پروین، از جمله به شهادت دو قطعۀ غزل‌گونه(دیوان، 95، 96) که در آنها از عشق سخن به میان آمده است، تأیید می‌شود؛ اما از سوی دیگر، چنانچه بدین نکتۀ مهم توجه کنیم که «عشقبازی دگر و نَفْس‌پرستی دگر است»(نک‌: سعدی، 436) و با عزت‌نفس و عفاف و عصمت شاعر که بهار به حق بر آن تأکیدی خاص می‌ورزد(همانجا)، ناسازگار نیست، پذیرش عشق مجازی پروین ـ به عنوان پلی به سوی عشق حقیقی ـ منتفی نیست که به تصریح عارفان «المَجازُ قنطرةُ الحقیقة»(لاهیجی، 409-410)؛ زیرا اولاً، دل شاعرـ حتیٰ دل شاعر عارف ـ در برابر زیباییها لرزان است که برطبق یک حدیث «دوستدار خدا، دوستدار چهرۀ زیبا نیز هست»(روزبهان، 9)؛ ثانیاً، در میان اشعار پروین ابیاتی هست که معنای عاشقانۀ آن قابل انکار نیست(نک‌: دیوان، 104، 153، بیتهای 7-8، نیز ص243) و این بیت: «کس ندانست که من می‌سوزم/سوختن، هیچ نگفتن هنر است» تعبیر شاعرانه‌ای است از حدیثِ «مَن عَشِقَ وَ عَفَّ و کَـتَمَ و ماتَ، ماتَ شهیدا»(نک‌: روزبهان، 9)که مراد از عشق در آن عشق پاک مجازی است؛ ثالثاً، در سکوتِ پروین ـ که غالباً بر آن تأکید می‌شود(نک‌: اعتصامی، ابوالفتح، «پاسخ»، 64)ـ بسا که حرفها هست در زمینه‌های مختلفِ زندگی خصوصی و اجتماعی وی که به راستی «سکوت چیست بجز حرفهای ناگفته؟»(فرخزاد، 39) و به گفتۀ منتقدی معروف، به نام پیِر ماچری «هنر از طریق آنچه نمی‌گوید به ایدئولوژی مربوط می‌شود، نه از طریق آنچه می‌گوید... کار منتقد به حرف واداشتن این سکوتهاست»(شمیسا، نگاهی...، 64، 221-223).
دو- مذهب تجلی، که بر طبق آن، هستی تجلی جمال حق است. پروین این باور کهن عارفانه را ـ‌که با عشق پیوندی ناگسستنی داردـ در یک قطعه، موسوم به «جمال حق» چنین بیان می‌کند: «فضای باغ تماشاگه جمال حق است»(دیوان، 147) و براین معنا تأکید می‌ورزد که سراسر هستی انوار خورشید حق و قطره‌هایی از دریای حقیقت یگانه است(همانجا، بیت19). در این سخنان از یک سو چگونگی ظهور هستی از طریق تجلی بیان می‌شود که مهم‌ترین مسئلۀ جهان‌شناسی است و از سوی دیگر، اشارتی هست به بنیادی‌ترین مسئلۀ خداشناسی و توحید، یعنی وحدت وجود.
سه- قضاوقَدَر، که برطبق آن، وجود ارادۀ آزاد انسان نفی می‌شود و برخی از محققان آن را از جمله باورهای پروین به شمار آورده‌اند(نک‌: علی‌آبادی، 288-289؛ حمیدیان، 55). به نظر می‌رسد که طرح مسئلۀ قضاوقدر از سوی پروین طرح باوری به مثابۀ ابزار است؛ اما گفتنی است که همواره طرح یک باور به مثابۀ باور بدان نیست. توضیح آنکه پروین نیز همانند حافظ از قضا و قدر و از جبرگرایی ابزاری می‌سازد تا به مدد آن شکوه و شکایت سرکند(نک‌: دیوان، 135-136، بیتهای 12-21) و در نهایت ستم و ستمگر را مورد انتقاد قرار دهد(نک‌: دادبه، 22، 31-36).
تأکید دائم پروین بر جنبش و حرکت و عمل، و تفسیر کردارهای نابخردانه(مثل از بام سرنگون شدن) به دیوانگی، و نابه‌جا دانستن انتساب آن به بخت و قضاوقدر (همان، 37، بیتهای 34-35، نیز ص 49، بیت 16) مؤید این معناست که قضاوقدرـ دست کم همواره ـ به مثابۀ باور گوینده مطرح نمی‌شود. نفی سیه‌روزی ازلی از زبان کودک تیره‌بخت(همان، 142، بیت24) و تصریح بدین معنا که «ما نمی‌ترسیم از تقدیر و بخت»(همان، 149، بیت46)نیز تأییدی دیگر براین معناست.
2. حوزۀ عملی(با حوزۀ حکمت عملی): این حوزه که مشتمل است بر تهذیب اخلاق، تدبیر منزل، و سیاست مُدُن(به تعبیر قدما)، در شعر پروین، حوزه‌ای در خور است:
یک. تهذیب نفس، یا اخلاق ـ یعنی دانش رفتار نیک فردی ـ مورد توجه خاص پروین است. وی در این زمینه، از دستور عمل جاودان حکما و عارفان که همانا تخلیه یا تهذیب نفس از صفات بد(رذایل) و تحلیه، یعنی آراستن نفس به صفات نیک (فضایل) است (نک‌: نصیرالدین، 2/120)، سخن می‌گوید؛ امری که اگر بتوان در شیوه‌های ترویج و تعلیم آن تجدید نظر کرد، هیچ‌گاه در اصل آن تردید روانیست. به همین سبب، پروین کوشیده است تا با شیوه‌ای دیگرگون و تازه، یعنی با زبان مؤثر شعر، رذایل را در نظر خوانندگان خوار سازد و فضایل را در چشم آنان بیاراید و بدین‌سان، در کار تهذیب مخاطبان خود مؤثر واقع شود(به عنوان نمونه، نک‌: دیوان، 100، 102، 113، 126-127، 144-146).
اخلاقی که پروین از آن سخن می‌گوید، نه زاهدانه است و نه راهبانه؛ بلکه اخلاقی است مثبت و پویا که آدمی را به ترک دنیا و خوار شمردن زندگی نمی‌خواند و توصیه به حرکت و پویایی، دعوت به زندگی، تأسف برگذرِ عمر و غنیمت شمردن فرصتها جزء اصول آن است(همان، 131-133، بیتهای، 10، 11 و 12، نیز ص147-150). از جمله نتایج این اصول دلبستگی به حیات، اظهار«درد جاودانگی» و تأسف بر مرگ است که جای جای در شعر پروین مجال ظهور و بروز می‌یابد و برخی از محققان از آن به «اندوه فلسفی» تعبیر کرده، و آن را با اندوه ژرف خیام و حافظ سنجیده‌اند(نک‌: مؤید، 170-175). برترین جلوۀ این اندوه را در منظومۀ «بنفشه»(نک‌: همان، 70)، و تکان‌دهنده‌ترین بیان این درد را در بیت 16 این منظومه می‌توان سراغ کرد:
به جرم یک دو صباحی نشستن اندر باغ
هزار قرن در آغوش خاک باید خفت
دو- تدبیر منزل(حکمت منزلی)، یا نظام خانواده در نظر پروین با وجودِ زن معنی می‌یابد. پروین نیک دریافته بود که بنیاد منزل زن است و اگر زن، نقش خود را چنان که باید، ایفا کند، خانواده چنان که باید، شکل می‌گیرد و اداره می‌شود و راه سعادت می‌پوید. به همین سبب، در منظومۀ «فرشتۀ انس»(همان، 225-226)از مقام زن سخن می‌گوید و او را نه تنها بنیاد منزل که اساس خانۀ هستی معرفی می‌کند تا بگوید: بدون وجود زن شایسته و ایفای نقشهایی که به عهدۀ اوست، نه تنها منزل تدبیر نمی‌شود و سامان نمی‌یابد، که جامعه سامان نمی‌پذیرد. پروین این معانی را در اشعار مختلف، همراه با احساسات پاک مادرانه بیان کرده است(همان، 98-99، 137-139، 141-142، 225-226، 278-282).
سه- سیاست مدن، پروین چونان هر فیلسوف یا هر شاعر اندیشمند در طراحی آرمانشهر خود از دو مرحله می‌گذرد: مرحلۀ منفی و مرحلۀ مثبت:
یکم- مرحلۀ منفی ستیز با واقعیت: در این مرحله، پروین واقعیات نابهنجار، یا اوضاع نامطلوبِ موجود را مورد انتقاد قرار می‌دهد. وی «دیوظلم» و «دیوفقر» را بنیاد زشتیها می‌شمارد و با زبان مؤثر شعر و با سلاح تمثیل و نماد، با زشتیها به پیکار برمی‌خیزد. آشکارترین و احتمالاً جامع‌ترین بیانیۀ پروین برضد ظلم و فقر منظومه‌ای است با عنوان «صاعقۀ ما ستمِ اغنیاست» (همان، 208-210)که در آن هم ستمگران معرفی شده‌اند، هم نشان داده شده است که چگونه از ظلم فقر و نابسامانی به بار می‌آید. این منظومه که حدود سال 1300ش، هم‌زمان با ورود رضاشاه به عرصۀ سیاست سروده شده، روشنگر این معناست که شاعر در انتقادهای خود به سرچشمۀ ستم توجه می‌کرده، و قلب بیداد را نشانه می‌گرفته است(متینی، 207؛ دباشی، 56-58).
در شماری از منظومه‌های پروین به بهانۀ نقد کردار و رفتار پادشاهان، کردارها و رفتارهای پادشاه وقت مورد انتقاد قرار گرفته است(نک‌: همان، 109، 203، 270-271، 287-288، 294؛ نیز نک‌: متینی، همانجا؛ روحانی، 179؛ دباشی، 60-62). در منظومۀ «اشک یتیم» که در آن نیز پادشاهِ وقت مورد طعن و انتقاد است، از پادشاه بیدادگر تا پارسای متجاوز محکوم شده‌اند(همان، 105) و در مثنوی «دزد و قاضی»(همان، 161-162) و در قطعۀ «مست و هشیار»(همان، 284) دستگاه ستم‌پیشۀ عدالت مورد نقد قرار گرفته، و قضاتِ خودفروختۀ به خدمت ظلم و جور درآمده افشا شده‌اند(نک‌: روحانی، 179-180). پروین در ستیز با دیو فقر، چهرۀ کریه این پدیده را به صورتهای مختلف تصویر می‌کند و خواننده را برضد این زشتی که منشأ تباهیهای بسیار است، برمی‌انگیزد(به عنوان نمونه، نک‌: همان، 108، 127، 137-139، 141-142، 214-216، 232-233).
دوم- مرحلۀ مثبت، در جست‌وجوی حقیقت: در این مرحله که مرحلۀ حقیقت‌جویی و آرمان‌خواهی است، حقایق و آرمانها به جای واقعیتهای نامطلوب می‌نشیند و آرمانشهر تحقق می‌یابد. پروین ویژگیهای آرمانشهر خود را به دو صورت بیان می‌کند: غیر مستقیم و مستقیم. صورت غیرمستقیم چنان است که با نفی واقعیت‌های نامطلوب در مرحلۀ منفی، حقایق مطلوب ـ که طرح آنها در مرحلۀ مثبت مورد نظر است ـ به ذهن خواننده القا می‌شود: با نفی ظلم، عدل اثبات می‌گردد و به ذهن می‌آید و با نقد و نفی پادشاه ستمگر، این معنا به ذهن متبادر می‌شود که در آرمانشهر شاعر، پادشاه باید عادل و دادگر باشد. چنین است که نقد و نفی فقر و تهی دستی اثبات غنا و رفاه را در پی دارد، نفی جهل اثبات علم را به بار می‌آورد و نفی تبعیض قرین اثبات تساوی و برابری است. صورت مستقیم بیان آرمانها و آرزوهای شاعر است که جای جای در اشعار وی به چشم می‌آید، از جمله در 5 قطعۀ غزل‌گونۀ پروین(همان، 95-97)با عنوان مشترک «آرزوها» که می‌توان با تأمل در آنها آرمانهای شاعر و در نتیجه ویژگیها یا بخشی از ویژگیهای آرمانشهر وی را بازشناخت. در تحلیلی که برخی از محققان از این 5 قطعه به دست داده‌اند(نک‌: قانون‌پرور، 104-116)آرمانشهر پروین را جهانی دانسته‌اند که در آن عشق کامل، دانش کامل، هنر کامل، همت کامل و شوق کامل حاکم است(همو، 106).
در میان اشعار پروین که در آنها از ویژگیهای آرمانشهر وی سخن در میان آمده، قطعۀ موسوم به «نامه به انوشیروان»ـ که نامۀ بزرگمهر به انوشیروان است ـ حکایتی دیگر دارد(همان، 294). بنابر مفاد این قطعه، حاکم آرمانشهر پروین باید «کیمیای بزرگی» به دست آورد. این کیمیا از یک سو در گرو دور شدن از رذایلی چون پندار و عُجب و غفلت و بیداد و ظلم است و از سوی دیگر در گرو آراسته شدن به فضایلی چون خردمندی و تدبیر و رای و عدل و داد وعلم(بیتهای 5، 11، 15، 18). در جنب این دوری و آراستگی(تخلیه و تحلیه)پادشاه دادگر دارای این ویژگیهاست: در کار تأمین امنیت و رفاه مردم می‌کوشد(بیت1)؛ خود شخصاً به کار مردم می‌پردازد و از کار فروبستۀ آنان گره‌گشایی می‌کند(بیت7)؛ بر امور کشوری و برکار حکام نظارت مستقیم دارد(بیت8)؛ خود جواب نامۀ مظلومان را می‌دهد، یعنی خود دادِ آنان را می‌ستاند(بیت6)؛ به اصلاح قضات و امر قضا می‌پردازد تا عدالت تحقق یابد(بیتهای 9، 10).
در یک کلام، بدان سبب که پروین «دیوظلم» را اساس و سرچشمۀ بدیها و زشتیها می‌شمارد، تشنۀ عدل و داد است و ویژگی بنیادی حاکم آرمانی در نظر او دادگری است و صفت اصلی آرمانشهر او، عدالت‌گستری است که اگر عدالت، یعنی اعتدال و پایداری در راه حق(جرجانی، 169)شیوۀ رایج گردد و اگر هرچیز در جای خود قرار گیرد(شهرستانی، 1/42، 45)، آرمانشهر واقعیت می‌یابد.
مآخذ: آرین‌پور، یحییٰ، از نیما تا روزگار ما، تهران، 1374ش؛ اژدرپناه، یعقوب، «پروین اعتصامی، شاعر درد و رنج»، یادنامۀ پروین اعتصامی، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1370ش؛ اسلامی، ندوشن، محمدعلی، جام جهان‌بین، تهران، 1355ش؛ اسنادی از مشاهیر ادب معاصر ایران، به کوشش میرانصاری، تهران، 1376ش؛ اعتصامی، ابوالفتح، «پاسخ به مقالات مجلۀ روشنفکر»، «تاریخچۀ زندگانی پروین اعتصامی»، مجموعۀ مقالات و قطعات اشعار، تهران، 1355ش؛ اعتصامی، یوسف، بهار، تهران، 1321ش؛ همو، «یادداشتها»، مجموعۀ مقالات و قطعات اشعار(نک‌: هم‌ ، اعتصامی، ابوالفتح)؛ براهنی، رضا، طلا درمس، تهران، 1371ش؛ بهار، محمدتقی، «دیباچۀ چاپ اول»، دیوان پروین اعتصامی(هم‌(؛ همو، «سنخ فکر دلالان استعمار»، یادنامۀ پروین اعتصامی(نک‌: هم‌ ، اژدرپناه)؛ بهبهانی، سیمین، «پروین شاعر احساس و عاطفه»، یادنامۀ پروین اعتصامی(نک‌: هم‌ ، اژدرپناه)؛ پروین اعتصامی، «ای مرغک»، بهار، به کوشش یوسف اعتصامی، تهران، 1321ش؛ همو، دیوان، تهران، 1323ش؛ همو، «زن و تاریخ»، مجموعۀ مقالات و قطعات اشعار(نک‌: هم‌ ، اعتصامی، ابوالفتح)؛ جرجانی، علی، التعریفات، به کوشش عبدالمنعم حفنی، قاهره، 1991م؛ جمال‌زاده، محمدعلی، «چاپ دیوان پروین به زبان آلمانی»، یادنامۀ پروین اعتصامی(نک‌: هم‌ ، اژدرپناه)؛ حافظ، دیوان، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1359ش؛ حمیدیان، سعید، «برخی از ویژگیهای سخن پروین»، یادمان پروین، به کوشش محمود طباطبایی اردکانی، تهران، 1376ش؛ دادبه، اصغر، «جبرگرایی حافظ: باور یا ابزار»، مجموعۀ مقالات نخستین یادروز حافظ، به کوشش کورش کمالی سروستانی، شیراز، 1377ش؛ داوران، فرشته، «شعر غیرشخصی پروین اعتصامی؛ ایران‌شناسی، کالیفرنیا، 1368ش/1989م، س1، شم‌ 2؛ دباشی، حمید، «شعر، سیاست و اخلاق: ارمغان پروین اعتصامی به شعر معاصر فارسی»، همان؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1308-1311ش؛ همو، «تاریخچۀ زندگانی یوسف اعتصامی(اعتصام الملک)»، بهار، به کوشش یوسف اعتصامی، تهران، 1321ش؛ روحانی، محمدحسین، «پروین اعتصامی»، یادنامۀ پروین اعتصامی(نک‌: هم‌ ، اژدرپناه)؛ روزبهان بقلی، عبهرالعاشقین، به کوشش هانری کربن و محمد معین، 1335ش؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، با کاروان حله، تهران، 1374ش؛ سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، 1362ش؛ شمیسا، سیروس، سبک‌شناسی شعر، تهران، 1374ش؛ همو، نگاهی به فروغ، تهران، 1372ش؛ شولر، «خطابه»، مجموعۀ مقالات و قطعات اشعار(نک‌: هم‌ ، اعتصامی، ابوالفتح)؛ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش محمدبن‌فتح‌الله بدران، قاهره، 1956م؛ علی‌آبادی، «پروین اعتصامی»، یادنامۀ پروین اعتصامی(نک‌: هم‌ ، اژدرپناه)؛ فرخزاد، فروغ، ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، تهران، 1363ش؛ قزوینی، محمد، «شعر پروین»، مقالات، به کوشش عبدالکریم جزیره‌دار، تهران، 1363ش؛ گرکانی، فضل‌الله، تهمت شاعری، تهران، 1356ش؛ لاهیجی، محمد، مفاتیح‌الاعجاز فی شرح گلشن راز، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، 1381ش؛ متینی، جلال، «چند کلمه دربارۀ پروین اعتصامی»، ایران‌شناسی، کالیفرنیا، 1368ش/1989م، س1، شم‌ 2؛ مهکامه(محصص)، سرور، «مقاله و قطعه»، مجموعۀ مقالات و قطعات اشعار(نک‌: هم‌ ، اعتصامی، ابوالفتح)؛ میرانصاری، علی، پژوهشها(نک‌: هم‌ ، اسنادی از مشاهیر...)؛ نادرپور، نادر، «دربارۀ پروین اعتصامی»، یادنامۀ پروین اعتصامی(نک‌: هم‌ ، اژدرپناه)؛ ناصرخسرو، دیوان، تهران، 1373ش؛ ندیمی، سوزان، «پروین اعتصامی شاعری شیرین سخن و مبارزی خاموش»، ترجمۀ عطاالله ندیمی، یادنامۀ پروین اعتصامی(نک‌: هم‌ ، اژدرپناه)؛ نصیرالدین طوسی، شرح الاشارات، قم، 1404ق، نصیری، محمدرضا، «بانوی شعر ایران»، مجموعۀ مقالات، تهران، 1383ش؛ نفیسی، سعید، «پروین اعتصامی»، یادنامۀ پروین اعتصامی(نک‌: هم‌ ، اژدرپناه)؛ هشترودی، محمدضیاء، منتخبات آثار(از نویسندگان و شعرای معاصر)، تهران، 1343ش؛ یارشاطر، احسان، «در جهان‌دانش و هنر»، سخن، 1335ش، س7، شم‌ 5؛ یوسفی غلامحسین، «شوق رهایی»، یادنامۀ پروین اعتصامی(نک‌: هم‌ ، اژدرپناه)؛ نیز:
Dabashi, H., »Of Poetics, Politics and Ethics: The Legacy of Parvin E’tesami«, Once A Dewdrop, ed. H. Moayyad, California, 1994; Ghanoonparvar, M. R., »Parvin E’tesami’s Utopia«, ibid; Moayyad, H., »Parvin E’tesami’s Niche in the Pantheon of Persian Poetry«, ibid.
اصغر دادبه ـ علی میرانصاری

























1. Iran Bethal 2. Fable 3. personification 4. allegory

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5509
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست