پِرْلاک، بندری در اندونزی و قلمرو قدیمترین
سلسلهای از شاهان مسلمان به همین نام در سوماترای شمالی.
نام پرلاک ـ که در زبان مالایی به صورت تانجونگپرلاک1 رواج دارد ـ در منابع
گوناگون به اشکال متفاوت همچون برلاک، فرلک و فرلق ضبط شده است و برخی محققان،
مجموعهای از یادکردهای این نام، به ویژه در آثار و نقشههای چینی را
گردآوردهاند(فران، «مالاکا...2»، 174؛ پلیو، II/8). این بندر در شرق سوماترا، در
شمال غربی اندونزی قرار دارد که امروزه نیز با نام پرلاک یا پورولاک3، به ویژه به
سبب وجود پایانههای نفتی آن در منطقۀ سوماترا، معروف است(«اندونزی4»).
گرچه در منطقۀ آسیای جنوب شرقی، مخصوصاً مجمعالجزایر مالایا، از سدههای نخست
اسلامی حضور مسلمانان به گونههای مختلف بهویژه در هیئت بازرگانان، به چشم میخورد
و میتوان ارتباط ساکنان منطقه را با سرزمینهای اسلامی و یاد کرد آنها را در منابع
عصر اسلامی و برخی مدارک چینی بازجست(مثلاً انصاری، 227-229؛ نیز فران،
«سفرها...5»، 30 ff؛ هریسن، 50)؛ اما ظاهراً قدیمترین اطلاع نسبتاً دقیق دربارۀ یک
دولت اسلامی در سوماترای شمالی مربوط به حدود سدۀ 7ق/13م و منطقۀ پرلاک است(نک:
هال، 176، نیز وان بروینسن6).
مارکوپولو در 691ق/1292م در گزارش خود از سفر به شمال سوماترا، از بندری با دولت
اسلامی و مردم شهرنشین مسلمان، به نام فرلک(پرلاک) سخن گفته است. او پذیرش اسلام
توسط ایشان را نتیجۀ مراودات آنها با بازرگانان عرب دانسته، و دیگر ساکنان مناطق
پیرامون را، همانند جانوران خوانده است(نک: «سفرنامه...7»، 338-339؛ برای گزارش او
دربارۀ برخی از حکومتهای غیراسلامی منطقه، نک: یول، II/288).
مارکوپولو به گونهای از اسلام در پرلاک سخن گفته که باید گفت این دین قریب به همان
سالها وارد پرلاک شده بوده است. یک سده پس از مارکوپولو، ابنبطوطه نیز ضمن گذار از
آن دیار از سُمَطره(سوماترا) سخن میگوید. براساس اشارات ابنبطوطه(746ق/1345م)، به
نظر میرسد که در طی یک قرن، اسلام تا حد زیادی در منطقه رسوخ کرده بوده است و
پادشاه پرتوان پرلاک در این زمان، سرزمین زیرنفوذ خود را وسعت بخشیده، با ایجاد
ارتباط با کشورهای اسلامی به ویژه ایران، پایههای اعتقادی و فرهنگی خود را استوار
کرده بوده است؛ پادشاه بر مبانی دینی احاطه داشته، و ابنبطوطه او را مسلمانی
شافعی مذهب معرفی کرده، و از حضور انبوه انبوه فقیهان، متکلمان و ادیبان در دربار
وی سخن گفته است(ص630).
برپایۀ آنچه در متون بومی بازمانده از آن منطقه همچون «سیرۀ مالایا8» آمده است،
میتوان تصویری از پیشینۀ این پادشاهی را در نظر آورد. از لابهلای این متون اگرچه
غالباً با افسانهها و مبالغهها درآمیخته، میتوان دریافت که پادشاهی این منطقه
پیش از روی آوردن به اسلام هم از قدرت قابل توجهی، به ویژه در دریانوردی برخوردار
بوده است و بیشتر باید آن را حکومتی مبتنی بر تجارت دانست که دریا منبع اصلی زندگی
آنها بهشمار میآمد و این معنی را «سیرۀ مالایا» که با ارتباط یک ماهیگیر و دریا
آغاز میشود، تأیید میکند(نک: ص 77 ff.).
به رغم انباشتگی متن «سیرۀ مالایا» از افسانه، برخی اطلاعات آن قابل توجه مینماید.
راوی داستان، ماراسیلو که در سوماترا به اسلام میگرود و خود را ملک صالح
مینامد(نک: یول، II/294؛ دربارۀ ملکصالح، نک: جایا دینینگرات، 375-376)، با یکی
از دختران شاهپرلاک ازدواج میکند و صاحب دو فرزند به نامهای ملکظاهر و ملکمنصور
میشود. سالها بعد پرلاک بر اثر جنگ دچار ضعف میشود و مردم آن پراکنده میشوند و
از آن پس ملکصالح هرکدام از دو فرزند را بر بخشی از سرزمین فرمانروایی
میدهد(«سیره»، 79-80). در پایان داستان، اسلام در تمام آن سرزمین رواج مییابد.
این ملک صالح(د697ق/1297م) در واقع نخستین پادشاه سوماترا بود(عطاس، 156) و پادشاه
معرفی شده توسط ابنبطوطه را یکی از دو فرزند ملکظاهر، و نوادۀ ملکصالح
دانستهاند(نک: آرنولد، 368).
از روایت مورد بحث برمیآید که افزون بر سوماترا، پرلاک نیز در گسترش اسلام در
منطقه نقشی پراهمیت داشته است. ملکظاهر بندر تجارتی پرلاک را طی کشمکشهایی با
بیگانگان و به ویژه غیرمسلمانان رونق بخشید(ابنبطوطه، همانجا) و پس از آن
مجمعالجزایر مالایا در حرکت به سمت اسلام سرعت گرفت.
در برخی روایات دیگر به حضور یک هیئت تبلیغی از سوی شریف مکه به سوماترا سخن به
میان آمده است. در رأس این هیئت شخصی به نام شیخ اسماعیل قرارداشته که ضمن سفر به
مناطق مختلف منطقه همچون مالایار، پاسوری و لامبری، در ترویج دین اسلام در آن
جزایر، به ویژه پایگیری حکومت پرلاک گامهای مهم برداشته بوده است(نک: آرنولد،
367).
به هرحال دربارۀ پرلاک سدههای میانی باید گفت که به نظر میرسد پذیرش اسلام از سوی
مردم این منطقه را بیشتر باید از جانب دستگاه دولت نگریست. ضعف دولت پرلاک در طی
زمان و آمیختگی آن با دیگر حکومتهای مسلمان اطراف همچون پاسای(یکی از 3 شهر اصلی
جاوه)و مالاکا، موجب سقوط این دولت شد. پس از آن پرلاک تنها به عنوان بندری که تا
مدتها زیرنفوذ حکومت ماجاپاهیت قرار داشت(نک: هریسن، 50؛ لفان، 20)، یاد شده است؛
درحالی که حکومت معاصر او، یعنی پاسای تا مدتها در عرصههای گوناگون تاریخی حضور
داشت(مثلاً نک: همو، 14-15).
مآخذ: ابنبطوطه، رحلة، به کوشش محمدعبدالمنعم، عریان، بیروت، 1407ق/1987م؛ انصاری
دمشقی، محمد، نخبةالدهر، بیروت، 1408ق؛ نیز:
Alatas, F., »Notes on Various Theoties Regarding the Islamization of the
MalayArchipeolago«, Muslim World, Hartford, 1985, vol. LXXV; Arnold, T. W., The
Preaching of Islam, Delhi, 1984; Djajadiningrat, Hoesein, »Islam in Indonesia«,
Islam-The Staight Path, New York, The Ronald Press; Ferrand, G., »Malaka, le
Malayu etMalayur«, »Les Voyages des Javanais á Madagascar«, Etudes sur la
géographie arabo-islamique, Frankfurt, 1986, vol. I; Hall, D. G. E., A History
of Southeast Asia, New York, 1955; Harrison, B., Southeast Asia, New York, 1955;
»Indonesia«, Country Analysis Briefs, www.eia.doe.gov/cabs/indonesia.html;
Laffan, M. F., Islamic Nationhood and Colonial Indonesia, London, 2003; Pelliot,
P., Notes on Marco Polo, Paris, 1963; »Sedjarat Malayou«(Legends of the Malay
Archipelago), tr. M. Devic and Ch. C. Starkweather, Malayan Literature,
www.blackmask.com; The Travels of Marco polo, London/New York,1946; Van
Bruinessen, M., »Origins and Development of the Sufi Orders in Southeast Asia«,
Universiteit Utrecht, www.let.uu.nl/-martin.
Vanbruinessen/personal/publications/sufiordersin Indonesia.htm; Yule, H., The
Book of Ser Marco Polo, New York, 1926.
فرامرز حاج منوچهری
1. Tanjung Parlak 2. »Malak…« 3. Peureulak 4. »Indonesia« 5. »Les Voyages…« 6.
Van Bruinessen 7. The Travels… 8. »Sedjarat Malayou«