پَرْدهداری(حجابت)، از مناصب مهم دربار خلفا
و فرمانروایان. متصدی این منصب حساس را پردهدار(حاجب) میخواندند که در دورههایی
از قدرت بسیار برخوردار بود و نزدیکترین کس به خلیفه یا سلطان بهشمار میرفت. این
منصب را برخی از معاصران به سادگی به معنی دربانی پادشاه، ومتصدی آن را مأمور بالا
بردن پرده در دربار گرفتهاند(محقق، 56)؛ اما در منابع کهن رساندن اخبار رعیت به
خلیفه یا سلطان و اجازه گرفتن از او برای ایشان را از وظایف پردهدار دانسته، و
آوردهاند او را از این رو پردهدار میخوانند که خلیفه یا سلطان را از دید کسانی
که بخواند بیاجازه بر او وارد شوند، دور نگاه میدارد(قلقشندی، 5/449؛ نیز نک:
انوری، حسن، 23-24).
واژۀ حجابت در عربستان پیش از اسلام به معنی پردهداری کعبه کاملاً شناخته شده
بود(خوارزمی، 145)و پیداست که پردهدار وظیفۀ نگهداری و مراقبت از آن را برعهده
داشته است. به کار رفتن واژۀ پردهدار در روایات مربوط به ایران باستان، و نیز در
شاهنامۀ فردوسی که مبتنی بر روایات بازمانده از روزگاران کهن است، بیانگر وجود منصب
پردهداری در دربار شاهان ایران باستان، اهمیت پردهدار و نزدیکی او به شخص شاه
تواند بود(مثلاً نک: فردوسی، 1/178، 2/931؛ جاحظ، 39، نظامالملک، 33).
وارد شدن پردهدار و حاجب در قلمرو ادبیات در دورانهای گوناگون پس از اسلام بیانگر
تصویری به خوبی شکل گرفته از این شغل و کاربرد آن در ذهنیت اجتماعی مردم است(مثلاً
نک: منوچهری، 185؛ انوری، محمد، 1/39، 46؛ حافظ، 60، 78). جاحظ رسالهای در باب
حجابت پرداخته که نشان میدهد پردهداری یکی از مهمترین و بسا که مهمترین لوازم
حکومت به شمار میرفته است. وی صفتهایی را که از زبان شاهان و فرمانروایان برای
حاجب برمیشمارد، بیشتر بر چند اصل مشخص استوار میداند: عقل و کفایت، سیاست و
مردمداری، رازداری و موافقت تام با سلطان، درستی اخلاق و حتیٰ زیبایی
ظاهری(ص38-40؛ صابی، 76-77).
با توجه به این ویژگیها، حاجب در واقع اعتبار و آبروی شخص امیر یا سلطان به شمار
میرفت و در تعیین سیاست مملکت، ارتباط حکومت با مردم و نیز ارتباط سلطان با اجزاء
حکومت خود، نقش عمدهای داشت و از مهمترین عوامل نمایش نوع رابطۀ حکومت با مردم
بود، چنانکه چیزی مخربتر برای مملکت و نابودکنندهتر برای مردم از سختگیری
حاجبان نیست؛ حاجب اگر سهلگیر باشد، مانع ظلم بر مردم میشود و اگر سخت بگیرد،
آنان را به سوی ظلم میراند(ابشیهی، 1/145). حاجب به این صورت، حایل میان مردم و
دستگاه حکومتی بود.
دو واژۀ دیگر برای پردهدار آوردهاند: یکی پروانه(بیانی، 3/916)که لقب معینالدین
پسر مهذبالدین وزیر بود که پردهداری دربار سلجوقیان روم را در دست داشت و در واقع
همۀ امور در دست او بود(نک: آقسرایی، 41، 42، 97)؛ دیگر آغاجی(آغاچی)ترکی است که
ظاهراً حاجب و خادم خاصۀ سلطان بود(قزوینی، 1/347-348). گسترش و تحول معنی و کاربرد
پردهداری و حاجب را پس از اسلام میتوان در دو بخش مطالعه کرد:
1. قلمرو شرقی سرزمینهای اسلامی: در آغاز اسلام با آنکه جانشینان پیامبر(ص)درباری
نداشتند، ولی وظیفۀ پردهداری در سادهترین شکل آن به ضرورت وجود داشت و از کسانی
به عنوان حاجیان خلفای راشدین یاد شده است(قلقشندی، همانجا)که خدمتکار خاص و
نزدیکترین اشخاص به آنها بودند.
در دوران امویان این منصب اهمیت بسیار یافت و این معنی نشانۀ تغییر و تحول در
سازمان اداری حکومت بود که با گسترش قلمرو آن و به ویژه سیاست مملکتداری، تناسب
داشت. پدید آمدن مقام حاجبالحُجّاب یا رئیس پردهداران در عهد
عبدالملکبنمرواناموی(همو، 4/19؛ نیز نک: ابنتغری بردی، 3/272)، نشان دهندۀ
وجود سازمان اداری حجابت است. با گذشت زمان سازمان حجابت در دربارها جا افتاد و
حاجب تقریباً عهدهدار همۀ اموری گردید که یک سوی آن فرمانروا قرار داشت و به علت
گسترش وظایف و یا زیادهروی در تشریفات، شمار حاجبان نیز به تدریج بیشتر شد(نک:
قلقشندی، 4/20). حاجبان در دوران امویان و عباسیان و به رغم قدرت و نفوذ، غالباً از
استقلال برخوردار نبودند و زیرنظر وزیران قرار داشتند(ابنخلدون، 2/671).
از صفاریان ـ نخستین سلسلۀ مستقل ایرانی پس از اسلام ـ گزارشی صریح درباب حجابت و
پردهداری در دست نیست: و ظاهراً سبب این امر آن است که امیران صفاری فرصت تشکیل
دربار و نمایش تثبیت قرد سیاسی نیافتند. با این همه، آوردهاند در جنگها مردی به
نام عزیز نزدیک خیمۀ یعقوب خیمه داشت و هیچکس به جز او حق ورود به چادر یعقوب را
نداشت. این مرد تا حدی سمت حجابت او را داشت(مسعودی، 4/217). در عصر سامانیان، صاحب
این منصب نه فقط پردهداری سرای امیر را برعهده داشت، بلکه در رأس مجموعۀ سازمان
یافتۀ مأمورانی بود که زیرنظر رئیس خود حاجب بزرگ یا حاجبالحجاب، وظیفۀ اجرای
فرمانهای خاص امیر را برعهده داشتند. این سازمان دقیقاً نظامی بود و از غلامان ترک
تشکیل مییافت و رسیدن آنان به مقامهای برتر، نیازمند گذراند دورههای معین بود.
نظامالملک این مراحل را تا نیل به پردهداری وصف کرده است(ص129-130؛ نیز نک:
بارتولد، 227).
غزنویان که از همان غلامان ترک برکشیدۀ سامانیان بودند، بر اهمیت این منصب افزودند.
حاجبان این دوران از امیران بزرگ و بسیار مؤثر در ادارۀ کشور به شمار میرفتند و
حتیٰ در شخص سلطان نیز نفوذ داشتند(قس: لمتن، 146؛ برای آگاهی از نام حاجبان مشهور
غزنوی، نک: دانشپژوه، 2/1090).
نقش حاجب امیرعلیقریب از رجال عهد سلطان محمود و پیشکار او که سپس به مقام حاجبی
سلطان مسعود رسید و حرمت بسیار یافت، در انتقال آرام حکومت از محمد به مسعود، علاوه
بر کفایت شخصی نشان از قدرت و نفوذ مقام حاجب در آن دوران دارد(نک: بیهقی، 1/34).
در عهد سلجوقی با وزرات قدرتمند خواجهنظامالملکطوسی، کار حجابت زیرنفوذ وزارت
قرار گرفت. در این دوره هم امیر حاجب در جنگها گاه وظیفۀ فرماندهی داشت و مقامش از
همۀ امیران دیگر درگاه بالاتر، و وظیفۀ رسمی او ایجاد ارتباط میان سلطان و وزیر
بود(لمتن، 146-147؛ اقبال، 23). در سراپردۀ سلطان، پردۀ افتاده نشان نبودن بار، و
پردۀ بالاکشیده نشانۀ بار بود(نظامالملک، 147). امیرحاجب در هنگام مراسم بار،
فاصلۀ به حضور رسیدگان را تا محل جلوس سلطان تعیین میکرد(همو، 151).
در تواریخ از حاجبان بزرگ و کارهای بزرگی که به دست ایشان صورت گرفته، بسیار نام
برده شده است؛ مثلاً در مرگ مهدی خلیفۀ عباسی، نصر حاجب نشانههای خلافت را نزد
هادی جانشین مهدی به طبرستان برد. نیز شورش لشکر بغداد به مخالفت با بیعت با هادی
به سبب امتناع ربیع حاجب از پرداخت پول بود(گردیزی، 67). ربیع حاجب چنان نفوذی در
دولت عباسی یافت که پس از خود او، پسرش فضل ربیع، و نوادهاش عباسبنفضل حاجب خلفا
گردیدند(ثعالبی، 68). حوالی سال 582ق/1186م خوارزمشاه حاجب بزرگ خود، شهابالدین
مسعود را برای مذاکرات صلح با دشمن فرستاد(جوینی، 2/32-24؛ نیز نک: قفساوغلی،
131). گزارشهای عصر توراگیناخاتون همسر اوگتای قاآن نیز حاکی از آن است که این زن
قدرتمند که پس از مرگ شوهر تا رسیدن گیوکخان به سلطنت کارهای قلمرو چنگیزی را در
دست گرفت، حاجبهای فاطمه نام داشت که اصلاً اسیری خراسانی بود و در این ماجرا
کفایت و سیاست بسیار از خود نشان داد(رشیدالدین، 2/799).
وظیفۀ حجابت در دورۀ ایلخانان مغول و تیموریان همواره در اختیار امیران نظامی قرار
داشت و از مناصب عالی درباری به حساب نمیآمد(لمتن، 147). در این دوره از هند تا
مصر حاجبان کارهای مربوط به شاه و دربار و روابط آنها با مردم را در دست داشتند و
به علاوه رساندن فرمانهای شاه به صاحبان آن، تعیین وظایف صاحب منصبان اداری و
نظامی، تعیین جای بزرگان و مراجعان در بارگاه سلطان(نک: پراساد، I/300-301؛
ابنفضل الله، 36-37، 47). از وظایف آنان بود. در دورۀ صفویان نام حاجب به ایشیک
آغاسی تغییر یافت و برنامۀ وظایفش مانند دوران سلجوقیان گردید(لمتن، همانجا).
2. قلمروغربی، اندلس و افریقا: پردهداری در اندلس و افریقا داستان دیگری یافت. در
دولت امویان اندلس برای هر کاری وزیری معین شد که در میان آنان یکی مهمتر و
محتشمتر و واسطۀ میان وزیران و خلیفه بود و همو حاجب نام گرفت. از جمله حاجبان
بزرگ، منصوربنبنیعامر است که به عنوان حاجب هشام دوم اموی امور دولت را یکسر
دردست گرفت و به استبداد گرایید و خود و فرزندانش با عنوان حاجب به حکومت پرداختند.
این روش در دوران ملوکالطوایف نیز ادامه یافت(ابنخلدون، 2/670-672).
دولتهای شمال افریقا نیز به پیروی از امویان اندلس سازمان پردهداری
داشتند(همانجا). سلطان بنیحَفص برای تنظیم امور مالی و هرگونه کاری که در حد وظیفۀ
یک پیشکار قرار میگیرد، شخصی را تعیین کرد و او را حاجب نامید(همو، 2/672-673). در
مراکش، در دولت بنیمرین نامی از حاجب نیست، اما وظیفۀ او را مقامی با عنوان
«مِزوار» بر عهده داشت که بر سازمان «جانداریه» ریاست میکرد و افزون بر حجابت
وظیفۀ اجرای همۀ دستورهای سلطان از قبیل اعمال مجازاتها و نیز اجرای قوانین و
نگهداری از زندانیان درگاه را نیز برعهده داشت(همو، 2/673). دولت بنی عبدالواد فاقد
سازمانهای دیوانی بود، ولی سلطان کسی را برای بعضی کارهای خاص خود به نام حاجب
داشت(همو، 2/673-674).
در مصر عهد ممالیک، وظیفۀ حجابت بر عهدۀ «دواندار» بود که علاوه بر حاجبی سلطان، او
را از اخبار قلمرو حکومت و اطلاعات مخفی گزارشگران حکومتی آگاه میساخت، به این
ترتیب که واسطۀ میان «صاحب برید»(گزارشگر اخبار) و «کاتب السر»(کاتب مخصوص سلطان)در
امور محرمانۀ مملکت بود(همو، 2/671). آنچه وظیفۀ حجابت را در مصر از قلمرو شرقی
متفاوت میساخت، این بود که لفظ حاجب اندک اندک بر صاحبان وظیفه در درجههای
پایینتر هم اطلاق میشد و غیر از حاجب خاص سلطان و دستگاه زیر فرمان او، برخی از
ارباب مناصب نیز حاجب یا حاجبانی یافتند، مثلاً کاتب دیوان خلیفه یا
قاضیالقضات(مقریزی، 1/402، 403) خود حاجبانی داشتند.در مصر، همچنین شغلی به نام
«حجوبیت» پدید آمد که به گزارش سبکی(ص57)وظیفهای قدیمی بود که سابق بر آن «قیادت»
نام داشت و متولی آن به امور سپاه رسیدگی میکرد و نتیجه را به اطلاع سلطان
میرسانید. از اینرو، او را قائد الجیش هم میگفتند. در دورۀ مملوکان ترک کار حاجب
در وظیفۀ حجوبیت به قضا و حکم نسبت به مردم و سپاهیان و نیز واداشتن متمردان به
اطاعت تحول یافت. در جریان دادرسی 5 حاجب شرکت میکردند که دوتن از ایشان امیرهزاره
بودند و یکی از این دو خود حاجبالحجاب بود که همۀ امور دربار زیردست او قرار
داشت(ابنخلدون، 2/674؛ قلقشند، 4/19؛ پولیاک، 14). شمار اینگونه حاجبان در مصر
بسیار بود، و تنها اختصاص به پایتخت نداشت، بلکه در ولایات نیز دستگاه حجوبیت وجود
داشت که زیرنظر نایب ولایت کار میکردند(ابنخلدون، همانجا؛ نیز نک: قلقشندی،
4/185، 218، 233).
مآخذ: آقسرایی، محمود، مسامرةالاخبار و مسایرةالاخیار(تاریخ سلاجقه)، به کوشش
عثمان توران، تهران، 1362ش؛ ابشیهی، محمد، المستطرف فی کل من مستظرف، بیروت،
دارمکتبةالحیاة؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابنخلدون، عبدالرحمان، مقدمه، به کوشش علی
عبدالواحد وافی، قاهره، 1401ق؛ ابنفضلالله عمری، احمد، مسالک الابصار، چ تصویری،
به کوشش ایمن فؤاد، سید، قاهره، 1985م؛ اقبال آشتیانی، عباس، وزارت در عهد سلاطین
بزرگ سلجوقی، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و یحییٰ ذکاء، تهران، 1338ش؛ انوری، حسن،
اصطلاحات دیوانی دورۀ غزنوی و سلجوقی، تهران، 1355ش؛ انوری، محمد، دیوان، به کوشش
محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1347ش؛ بیانی، شیرین، دین و دولت در ایران عهد مغول،
تهران، 1375ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش منوچهر دانشپژوه، تهران، 1376ش؛
ثعالبی، عبدالملک، لطائف المعارف، به کوشش ابراهیم ابیاری و حسن کامل صیرفی، قاهره،
داراحیاء الکتب العربیه؛ حاحظ، عمرو، «الحجاب»، الرسائل، به کوشش عبدالسلام
محمدهارون، قاهره، 1384ق/1964م، ج2؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمد
قزوینی، لیدن، 1916م؛ حافظ، دیوان، به کوشش حسین پژمان، تهران، 1318ش؛ خوارزمی،
محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، 1404ق/1984م؛ دانشپژوه،
تعلیقات بر تاریخ(نک: هم ، بیهقی)رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، به کوشش
محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، 1372ش؛ سبکی، عبدالوهاب، معبدالنعم و مبیدالنقم،
به کوشش ویلهلم مورمان، لیدن، 1908م؛ صابی، هلال، رسوم دارالخلافة، به کوشش میخائیل
عواد، بغداد، 1383ق/1964م؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1335ش؛
قزوینی، محمد، تعلیقات بر لبابالالباب عوفی، به کوشش محمدعباسی، تهران، 1361ش؛ قفس
اوغلی، ابراهیم، تاریخ دولت خوارزمشاهیان، ترجمۀ داوود اصفهانیان، تهران، 1367ش؛
قلقشندی، احمد، صبحالاعشیٰ، قاهره، 1383ق/1963م؛ گردیزی، عبدالحی، زینالاخبار، به
کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347ش؛ لمتن، آ. ک. س.، سیری در تاریخ ایران بعد از
اسلام، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، 1363ش؛ محقق، مهدی، دومین بیست گفتار در مباحث
ادبی و تاریخی و کلامی و تاریخ علوم در اسلام، تهران، 1369ش؛ مسعودی، علی، مروج
الذهب، به کوشش عبدالامیرعلی مهنا، بیروت، 1411ق/1991م؛ مقریزی، احمد، الخطط،
بولاق، 1274ق؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1338ش؛
نظامالملک، حسن، سیاستنامه، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1369ش؛ نیز:
Barthold, W. W., Turkestan Dawn to the Mongol Invasion, tr. T. Minorsky, ed. C.
E. Bosworth, Karachi,1981; Poliak, A. N., Feudalism in Egypt, Syria, Palestine,
and the Lebanon, 1250-1900,Philadelphia, 1977; Prasad, I., Turks in India,
Allahabad, 1974.
منوچهر پزشک