پانْدوا1، یا پندوه، شهری باستانی و نام
حکومتی اسلامی در ایالت بنگال غربی هند. این شهر در گذشته پوندروردهنه2 خوانده
میشده که برگرفته از حماسۀ باستانی پاندواست و به صورتهای پندو، پاروهآه و پروآه
نیز آمده است. نویسندگان یونانی از این شهر با نامهای پاندوا، پندوو و پانده یاد
کردهاند و در منابع لاتین نام این شهر به صورتهای پاندانوروم، پاندونوروم،
پاندوروم و پاندیانا آمده است(تارن، 511؛ «فرهنگ...3»، XIX/392, 394؛ دی، 62؛
مجومدار، «هند...4»، 136). امروزه ویرانههای این شهر را «حضرت پاندوا» مینامند تا
از پاندوای دیگری که در نواحی جنوبیتر در شهرستان هوقلی(هوگلی)واقع در ایالت بنگال
غربی است، متمایز شود(دی، همانجا؛ «فرهنگ»، XIX/392).
دیرینگی پاندوا به سدههای پایانی پیش از میلاد میرسد. در سدۀ 4قم اقوام آریایی
به این منطقه مهاجرت کردهاند(مجومدار، همانجا). پلینی از پادشاهی بزرگی متشکل از
300 شهر به پایتختی مدورا در سرزمین پاندوا نام برده است که فرمانروایان آن زن
بودهاند و ارتش آن مرکب از 150هزار پیاده و 500فیل بوده است(II/395, 419).
نویسندگان دوران باستان از حضور سفیران کشور پاندوا در دربار امپراتوران روم یاد
کردهاند. بنابر شواهدی، مقارن با میلاد حضرت مسیح(ع) قلمرو پادشاهی پاندوا بخشهای
بزرگی از جنوب شبه قارۀ هند را در برمیگرفت(آسیاتیکا، VII/104-105). بنا برگزارش
هیوئن تسیانگ سیاح ـ زائر چینی که در 638م از بنگال دیدار کرده، این ناحیه مشتمل بر
5 پادشاهی، و از آن میان پوندروردهنه(پاندوا)بوده است و مردم آن پیرو دو فرقه از
آیین بودا به نامهای هینیانه5 و مهایانه بودهاند(مجومدار، «شمال...6»، 142،
«مذهب...7»، 382).
پادشاهی پاندوا تا سدههای 4و5ق/10و11م رو به گسترش و شکوفایی داشت و تنها در مدت
کوتاهی تابع پادشاهی بلاله شد(آسیاتیکا، VII/105). در سدۀ 7ق/13م با گسترش اسلام در
بنگال، پاندوا به یکی از مراکز مهم انتشار اسلام تبدیل شد و بسیاری از معابد آن به
مسجد و درگاه(خانقاه)بدل گشت(سرکار، 19, 57). در دورۀ استیلای مسلمانان بر هند،
بنگال از نخستین نواحی بود که به استقلال دست یافت. اول بار علاءالدین علی شاه(حک
740-746ق/1339-1345م)در شمال بنگال اعلام استقلال کرد و پایتخت خود را به سبب
موقعیت سوقالجیشی پاندوا، در این شهر قرار داد(مجومدار، «تاریخ...8»، 343).
پس از علاءالدین، سلطنت بنگال به برادر رضاعی او حاجی الیاس علایی رسید که با نام
سلطان شمسالدین در پاندوا بر تخت نشست(سلیم، 95؛ مجومدار، همان، 344). هنگامی که
الیاس درصدد برآمد تا قلمرو حکومت خود را گسترش دهد، فیرزشاه از دهلی در 754ق/1353م
به بنگال لشکر کشید و چون به پاندوا رسید، خطبه به نام او خواندند و شهر را
فیروزآباد نامیدند(بنارسی، 583؛ شمس سراج، 122؛ مجومدار، همان، 328). در این
لشکرکشی الیاس در دژی در نزدیکی پاندوا موضع گرفت و با وجود پیروزی سپاهیان دهلی بر
نیروهای الیاس، فیروزشاه بدون بهرهگیری از این برتری به دهلی بازگشت(همانجا).
الیاس در 758ق/1357م در پاندوا درگذشت و فرزندش سکندر بر جای او نشست. او کوششهای
دربارِ دهلی برای چیرگی دوباره بر بنگال را بیاثر گذاشت. دوران حکومت وی با آرامش
و پیشرفت همراه بود. سکندرشاه بناهای باشکوه بسیار برپا کرد و مسجد جامعی در
766ق/1365م ساخت که امروزه ویرانههای آن نشان از شکوه گذشتۀ آن دارد(سلیم، 101؛
پاولپرایس، 207؛ مجومدار، همان، 344).
پس از درگذشت سکندر در 795ق/1393م غیاثالدین اعظم به حکومت رسید. بنابه روایتی او
با خواجهحافظ شیرازی مکاتبه داشته است. پس از او در 813ق/1410م پسرش سیفالدین
حمزه شاه برتخت نشست، اما پس از درگذشت یک سال و اندی مغلوب یک راجۀ زمیندار برهمنی
شد که پس از چیرگی بر پاندوا قدرت را به پسر خود واگذارکرد. این پسر پس از اسلام
آوردن خود را جلالالدین محمدشاه نامید(همان، 344-345) که در گسترش اسلام بسیار
کوشید و در دورۀ حکومتش پاندوا به اوج آبادانی خود رسید. جلالالدین محمدشاه در
812ق/1409م پایتخت را از پاندوا به شهر گور9 منتقل ساخت(سلیم، 116-117)؛ با این حال
پاندوا بنا به روایتی تا 823ق/1420م و به روایتی دیگر تا 850ق/1446م با نام
فیروزآباد مرکز منطقۀ بنگال بود. احتمالاً از این تاریخ تا متروکه شدن پاندوا، این
شهر به عنوان استراحتگاه شاهان بنگال مورد استفاده قرار میگرفته است(لینپول، 164؛
«فرهنگ»، XIX/393).
در طول حیات این شهر، علمای دینی بزرگی در آنجا پرورش یافتهاند. شیخ جلالالدین
تبریزی در سدۀ 8ق/14م خانقاهی در دئوتله10 در نزدیکی پاندوا بنا نهاد. شیخ
سراجالدین عثمان، معروف به اخی سراج، طریقۀ چشتیه را در این شهر رواج داد. شیخ
علاء الحق و پسرش نور قطب عالم در این شهر به ارشاد میپرداختند و نور قطب عالم در
آنجا مدرسهای بزرگ و یک بیمارستان ساخت(یاسین، 90؛ سلیم، 49؛ سرکار، 19).
خرابههای پاندوا نمونههای بسیار جالبی از معماری قدیم اسلامی را در خود حفظ کرده
است. این شهر که مدتها زیر انبوه درختان جنگلی پنهان مانده بود، در دهههای اخیر
شناسایی، و مورد توجه واقع شد. برای نگهداری آثار تاریخی آن نیز کوششهایی به عمل
میآید. مهمترین بنای برجای مانده از دورۀ اسلامی در پاندوا مسجد آدینهای است که
سکندر شاه آن را ساخت. این بنا با 400 گنبد ـ که طرح آن تقلیدی از معماری مسجد جامع
دمشق است ـ در فاصلۀ 5/1 کیلومتری شمال ویرانههای شهر پاندوا واقع است(«فرهنگ»،
XIX/392-394؛ مجومدار، همان، 417-418).
مآخذ: سلیم غلامحسین، ریاض السلاطین، به کوشش عبدالحق عابد، کلکته، 1890م؛ شمس
سراج، عفیفالدین، تاریخ فیروزشاهی، به کوشش ولایت حسین، کلکته، 1891م؛ نیز:
Asiatica; Banarsi, P. S., »The Tughluqs«, A Compprehensive History of India, New
Delhi, 1982; Dey, N. L., The Geographical Dictionary of Ancient and Mediaeval
India, Lahre 1899; The Imperial Gazetteer of India, New Delhi, 1972; Lane0Poole,
S., Mediaeval India, Delhi, 1890; Majumdar, R. C., An Advanced History of India,
London, 1958; id, Ancient India, Delhi, 1960; id, »Northern India During A. D.
650-750«, »Religion and Philosophy«, The Classical Age, Bombay, 1970; Pliny,
Natural History, tr. H. Rackham, London, 1947; Powell-Price, J. C., A History of
India, New York, 1955; Sarkar, J. N., Hindu-Muslim Relations in Bengal, Delhi,
1985: Tarn, W. W., The Greeks in Bactria and india, Cambridge, 1951: Yasin, M.,
A Social History of Islamic India 1605-1748, New Delhi, 1974.
پرویزامین