responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5459
پاگشا
جلد: 13
     
شماره مقاله:5459

پاگُشا، یا پاگُشاکُنان، جشنها یا میهمانیهایی است که پدر و مادر و خویشاوندان و بستگان عروس و داماد پس از پایان دورۀ «حجله‌نشینی» برای بازکردن و گشودن پای زوج جوان به زندگی جدید و فعالیتهای دوبارۀ اجتماعی برپا می‌دارند.
حجله‌نشینی: عروس و داماد پس از مراسم شب زفاف چند تا چندین روز از دیگران و فعالیتهای اجتماعی کناره می‌گیرند و در حجله‌خانه می‌مانند و از حجله بیرون نمی‌آیند، مگر به ضرورت و یا رفتن به حمام. طول مدت در حجله ماندن یا حجله‌نشینی در هر حوزۀ جغرافیایی‌ـ فرهنگی ایران بنا بر سنتهای فرهنگی مردم آن حوزه فرق می‌کرده، و معمولاً از 3روز، و گاه تا یک سال به درازا می‌کشیده است(یادداشتهای مؤلف).
جدایی‌گزینی عروس و داماد از جامعه و طایفه‌های خود و در حجله‌نشینی موقت آنها و دوباره پیوستن به اعضای جامعه پس از ترتیب دادن مراسم پاگشایی، با مرحلۀ دوم و سوم از مراحل سه‌گانۀ «مناسک‌گذار1»: 1. «جدا شدن» یا «گسستن2»، 2. «جدایی گزینی3» یا «گذار4»، 3. «باز پیوستن5» یا «همبستگی6» در جامعه‌ها، به ویژه جامعه‌های کهن و سنتی که نخستین‌بار مردم‌شناس برجستۀ فرانسوی، آرنلدوان جنپ در 1908م در ادبیات مردم‌شناسی مطرح کرد(ص 10-11, 21, 116-117, 124, 129-130)، تطبیق می‌کند(نیز نک‌: بارنارد، 489؛ بلوکباشی، نقد...، 224-225).
مراحل سه‌گانۀ‌گذار بازتابندۀ دگرگونی در روند زندگی اجتماعی فردی یا گروهی در جامعه است. در جامعه‌های کهن و ابتدایی و جامعه‌های سنتی کنونی جهان‌شماری از رفتارهای فرهنگی و آیینی مردم با گذر و انتقال برخی از پدیده‌های طبیعی و وضع و حالتی به وضع به وضع و حالتی دیگر، یا انتقال انسان از یک پایگاه اجتماعی به پایگاهی دیگر پیوند و رابطه داشته است(همو، نوروز...، 105). مراسم عروسی هر سه مرحله، یعنی جدا شدن دختر و پسر از خانواده و گروه و طایفۀ خود، جدایی گزینی از جامعه و در حجله نشستن در یک دورۀ محدود، و بازپیوستن به خانواده و گروه و جامعه را دربرمی‌گیرد که مرحلۀ پاگشایی، یعنی بازپیوستن به گروه و طایفه، مهم‌ترین آنهاست(همو، نقد 6).
طول مدت حجله‌نشینی در هرجای ایران، بنا بر سنتهای فرهنگی مردم آن جا فرق می‌کند؛ مثلاً دورۀ حجله‌نشینی در کُهنَک(دهی از بخش حومۀ شهرستان دزفول) و دَوان(روستایی از توابع شهرستان کازرون در استان فارس) 3روز(کریمی، 43؛ لهسایی‌زاده، 144)؛ در شیراز، گیلان، کردستان، بلوچستان و در ایل بیرانوند(ه‌ م) 7روز(فقیری، 80؛ پاینده، آیینها...، 62؛ نیکیتین، 110؛ ناصری، 125؛ حنیف، 124-125)؛ در تهران قدیم و در میان ایلها و طایفه‌های ترک دره‌گز 40 روز(مستوفی، 1/351؛ کتیرایی، 214؛ میرنیا، 77)؛ در آینه‌وَرزان(روستایی از دهستان ابرشیوۀ پشت‌کوه شهرستان دماوند)به مدت یک سال(خلج، 13)؛ و در مناطق کوهمره‌نودان، جروق و سرخی استان فارس 3روز؛ در ایل ممسنی(ه‌ م)3 تا 4روز بوده است(موسوی، 23؛ حبیبی، 451).
در سروستان فارس در حجله‌ماندن عروس و داماد 7 تا 10 روز به درازا می‌کشید. روز هفتم یا دهم مادر عروس و مادر داماد، یا به جای هریک از آنها بزرگ‌تر دو خانواده به حجله می‌رفتند و با کشیدن نخ یا نخهایی از پارچه‌ها یا فرشهای تزیینی آویخته به در و دیوار، حجله را به صورت نمادین برمی‌چیدند. آن‌گاه عروس را به حمام می‌بردند. از آن پس، 4 تا 6 ماه عروس اجازه نداشت بجز حمام به جایی دیگر برود(همایونی، 509).
در جامعۀ بلوچ عروس و داماد 3 روز در حجله‌ای که در اقامتگاه خانوادۀ عروس برپا می‌شد، می‌ماندند. پس از آن عروس و داماد دیداری کوتاه از پدر و مادر داماد می‌کردند که به این دیدار اصطلاحاً «گِنْدَگان» می‌گفتند. آن‌گاه دوباره به اقامتگاه خانوادۀ عروس بازمی‌گشتند و یک هفته تا 3 ماه در آنجا می‌زیستند. بعد برای اقامت دائم به اقامتگاه خانوادۀ داماد بازمی‌گشتند(امان‌اللهی، 122).
پاگشاکنان: پس از پایان دورۀ حجله‌نشینی و بیرون آمدن عروس و داماد از حجله یا «گِرْدَک»(برهان...، ذیل گردک؛ مردم مشکین شهر آن را «گَرْدَک»، به معنای قوروق و کردها «گِردِک»، به معنای شب زفاف و ماه عسل می‌نامند، نک‌: ساعدی، 144-145)، نخستین خانواده‌هایی که عروس و داماد را به جشن و میهمانی بزرگ با حضور جمعی از وابستگان دو خانواده پاگشا می‌کردند، غالباً پدر و مادر عروس، و بعد پدر و مادر داماد بودند. در جامعۀ زردشتیان رسم است که نخست پدر و مادر پسر پاگشاکنان می‌گیرند(به‌آذین، 60). پس از آن، هریک از خویشاوندان بزرگ و نزدیک دو خانواده به ترتیب میهمانی ترتیب می‌دهند و خانوادۀ عروس و داماد و جمعی از بستگان و آشنایان را دعوت می‌کنند. در برخی جاها، مانند تهران، پس از مراسم «پاتختی» در روز پس از شب زفاف، پاگشاها شروع می‌شود(یادداشتهای مؤلف).
این مجلس میهمانی را مردم نقاط مختلف چنین می‌نامند: تهرانیها «پاگشا»، «پاگشا کردن»(کتیرایی، همانجا)، یا «پاگشا کُنون»(= پاگشاکنان) (یادداشتهای مؤلف)؛ کردها عموماً «پاگشایی» (مردوخ، 1/258) یا «پاگوشاد»(اورنگ، 48) وکردهای کرمانشاه «پاگشا»(درویشیان، 117)؛ شیرازیها، کرمانیها و مردم سروستان فارس «پاگشا»(بهروزی، 96؛ پورحسینی، 88؛ صرافی، 50؛ واعظ تقوی، 16؛ همایونی، 510)؛ سیستانیها «پاگُشو»(افشار، 40)؛ شوشتریها «پاگشون»(نیرومند، 57)؛ راوریها «پاگشا» و «پاگشونی» (کرباسی، 1/138)؛ لرهای بالاگریوۀ لرستان «پاگشوند» و لرهای خرم‌آباد «پاگشا» (امان‌اللهی، 121؛ ایزدپناه، 19)؛ بختیاریها «پاگشا»(خسروی، 322)؛ گیلانیها «پاکَشُن» و «پاکَشون» [پاکشان: پاکشانیدن] (پاینده، آیینها، 62، فرهنگ...، 179)؛ مردم کهنک «پاگُشون»(کریمی، 43)؛ کلیمیان اصفهان «پاگشا»(کلباسی، 202)؛ مردم آینه‌ورزان «خون بیرونی»(= خانه بیرونی: از خانه بیرون رفتن) (خلج، 13)؛ دوانیها و مردم کوهمرۀ سرخی فارس «واتِلَوون» و «واتَلَبون» [= واطلبان؛ جشن بازطلبیدن] (لهسایی‌زاده، 144؛ موسوی، 23)؛ گروهی از کردها «پاکِردِنَوه» (مردوخ، 1/255، 258)؛ آذربایجانیها «آیاق آچْما» و «آیاق آچْماق»، و قشقاییها «آیاق آچما»(بهزادی، 129؛ کیانی، 294).
میهمانیهای پاگشاکنان غالباً شب هنگام و گاهی نیز در روز و در هر دو مورد همراه با شام یا ناهار برگذار می‌شوند. در برخی جاها پیش از پاگشا کردن، عروس و داماد، به دست‌بوس مادرزن و پدرزن و یا مادرشوهر و پدرشوهر می‌رفتند. در تهران روز سوم که عروس و داماد از حجله در می‌آمدند، به دست‌بوس مادرعروس می‌رفتند که آن را «مادرزن سلام» می‌گفتند و از او «رونما» هم می‌گرفتند. در قدیم داماد یک میهمانی به نام «پا حِنْجِله»(پای حجله) ترتیب می‌داد و آن‌گاه دعوتهای پاگشا شروع می‌شد(شهری، 3/143-144). در آن زمان پدر و مادر عروس معمولاً دو شب جشن پاگشا می‌گرفتند و شبی را به زنان و شبی دیگر را به مردان اختصاص می‌دادند(کتیرایی، 214). لیکن امروزه یک جشن شبانه با شرکت مرد و زن باهم می‌گیرند(یادداشتهای مؤلف). در آینه‌ورزان خانوادۀ عروس جشن‌ پاگشا را در دو شب پیاپی برگذار می‌کردند: شب نخست دخترشان را با پدر و مادر و خویشاوندان نزدیک داماد، و شب دوم دامادشان را با همان میهمانانِ شب پیش دعوت می‌کردند(خلج، همانجا).
در سروستان فارس، پس از پایان میهمانی‌ای که خانوادۀ دختر می‌داد، عروس و داماد به خانه‌شان بازنمی‌گشتند و 3 تا 5 شبانه‌روز آنجا می‌ماندند(همایونی، همانجا).
در میانه، میهمانانی که در جشن پاگشایی در خانۀ خانوادۀ عروس گرد می‌آمدند، پس از خوردن شام، هر کس می‌کوشید تا چیزی از خانه برباید و با خود ببرد. بعداً چیزهای نفیس و گرانبها را در برابر گرفتن هدیه باز می‌گرداندند و چیزهای کم‌بها را به قصد تبرک نزد خود نگه‌می‌داشتند. این رسم را به گویش محلی «اوغورْلوق»(«اوغورلو» کلمه‌ای ترکی و به معنای خوش یمن و پربرکت است)می‌گفتند (یادداشتهای مؤلف، به نقل از دست‌نویس «مراسم عروسی میانه»، نوشتۀ داوود محمودی، آرشیو واحد فرهنگ مردم، شم‌ 0336/545/F؛ برای اصطلاح «اوغورلوق» نک‌: بهزادی، 232، ذیل «اوغور»، «اوغورلو» و «اوغورلوق»).
پاگشایانه: پدر و مادرعروس، یا هر دو از دو خانواده، در میهمانیهای پاگشاکنان به عروس و داماد خود هدایایی به عنوان «پاگشایانه» یا «رونما» می‌دهند. در بسیاری جاها رسم بود که هر یک از محارم و بستگان نزدیک نیز هدایایی به عروس و داماد می‌دادند. رونماهای تهرانیها معمولاً چیزهایی مانند النگو، یا گوشوارۀ الماس، انگشتری طلا و یا انگشتری نقرۀ فیررزه یا لعل نشان بود(کتیرایی، همانجا). در سروستان مادرعروس در میهمانی پاگشاکنان به دختر و دامادش و به هریک از میهمانان رونمایی که «پیش‌رُو» می‌نامیدند، می‌داد. پیش‌رو چیزهایی مانند پیراهن، پارچه و آجیل بود. آجیل پیش‌رو از دانه‌های بودادۀ کنجد، شاهدانه، بادام، تخمۀ هندوانه و تخمه کدو ترکیب یافته بود(همایونی، 509-510).
دوانیها پاگشایانۀ پدر و مادر به دخترشان را «پاندازون» (= پااندازان)(لهسایی‌زاده، همانجا)، و لرهای بالاگریوه پاگشایانه را که عموماً چند رأس دام است«بُوانی» می‌گویند(امان‌اللهی، همانجا). پاگشایانۀ پدرعروس به دختر و دامادش در روستای کهنک معمولاً یک گاوشیرده یا گوسفند بود(کریمی، همانجا).
مآخذ: افشار سیستانی، ایرج، واژنامۀ سیستانی، تهران، 1365ش؛ امان‌اللهی بهاروند، سکندر، کوچ‌نشینی در ایران، تهران، 1360ش؛ اورنگ، م.، فرهنگ کردی، تهران، 1347ش؛ ایزدپناه، حمید، فرهنگ لری، تهران، 1343ش؛ برهان قاطع، محمدحسین‌ابن خلف تبریزی، به کوشش محمدمعین، تهران، 1342ش؛ بلوکباشی، علی، نقد و نظر، تهران، 1377ش؛ همو، نوروز، جشن نوزایی آفرینش، تهران، 1380ش؛ به‌آذین، داریوش، «مراسم ازدواج زردشتیان»، هنر و مردم، تهران، 1348ش، شم‌ 85، بهروزی، علینقی، واژه‌ها و مثلهای شیرازی و کازرونی، شیراز، 1348ش؛ بهزادی، بهزاد، فرهنگ آذربایجانی ـ فارسی، تهران، 1382ش؛ پاینده، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355ش؛ همو، فرهنگ گیل و دیلم، تهران، 1366ش؛ پورحسینی، ابوالقاسم، فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم کرمان، تهران، 1370ش؛ حبیبی فهلیانی، حسن، ممسنی در گذرگاه تاریخ، شیراز، 1371ش؛ حنیف، محمد، شناخت ایل بیرانوند، خرم‌آباد، 1377ش؛ خسروی، عبدالعلی، فرهنگ بختیاری، تهران، 1368ش؛ خلج، حسین، «آیین زناشویی در آینه‌ورزان»، انتشارات ادارۀ فرهنگ عامه، تهران، 1341ش، شم‌ 2؛ درویشیان، علی اشرف، فرهنگ کردی کرمانشاهی، تهران، 1375ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکین‌شهر، تهران، 1354ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371ش؛ صرافی، محمود، فرهنگ گویش کرمانی، تهران، 1375ش؛ فقیری، ابوالقاسم، «مراسم عروسی در شیراز»، هنر و مردم، تهران، 1355ش، شم‌ 162؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348ش؛ کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور، تهران، 1365ش؛ کریمی، اصغر، «کهنک»، هنر و مردم، تهران، 1348ش، شم‌ 85؛ کلباسی، ایران، گویش کلیمیان اصفهان، تهران، 1373ش؛ کیانی، منوچهر، سیه چادرها، شیراز، 1371ش؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، 1379ش؛ مردوخ کردستانی، محمد، فرهنگ، سنندج، 1362ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1341ش؛ موسوی، حسن، گوشه‌هایی از فرهنگ و آداب و رسوم کوهمره‌نودان، جرون و سرخی فارس، شیراز، 1362ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، 1369ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، 1358ش؛ نیرومند، محمدباقر، واژه‌نامه‌ای از گویش شوشتری، تهران، 1355ش؛ واعظ تقوی، محمدتقی، فرهنگ اصطلاحات کرمان، کرمان، 1351ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1349ش؛ یادداشتهای مؤلف؛ نیز:
Barnard, A. and J. Spencer, Encyclopedia of Social and Cultural Anthropology, London, 2002; Gennep, A. van, The Rites of Passage, tr. M. B. Vizedom and G. L. Caffe, London, 1977; Nikitine, B., Les Kurdes, Paris, 1956.
علی بلوکباشی




































1. rites of passage 2. separation 3. segregation 4. transition 5. incorporation 6. integration
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5459
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست