پاسه1، یا پاسی، شهر و ناحیهای کهن در استان
آچۀ اندونزی واقع در شمال جزیرۀ سوماترا و نام یکی از کهنترین حکومتهای اسلامی در
مجمعالجزایر اندونزی.
این نام که در منابع پرتغالی پاسم و در مآخذ محلی پاسای(جرینی، 614؛ دولوریه،
553)آمده است، نام نخستین پادشاهی مسلماننشین در سواحل شمال جزیرۀ سوماترا
است(جردینی، 528). بنا به روایات محلی این ناحیه از رودخانۀ «جمبوآجی» در شرق تا
سواحل رودخانۀ پاسه در غرب وسعت داشته است(EI2). پاسه در دوران رونق خود، نخستین
لنگرگاه کشتیهای بازرگانی بود که از هند و دیگر نواحی از طریق سوماترا راهی چین
بودند(جونز، 133). ازاینرو، میتوان گفت که پاسه یکی از نخستین مناطق اندونزی بود
که اسلام توسط بازرگانان در آن راه یافت. نشانههایی چند از جمله سنگمزار ملکصالح
به زبان عربی به تاریخ 696ق/1297م، حضور اسلام را در سدۀ 7ق/13م در این منطقه تأیید
میکند(همانجا).
بنابر داستان محلی حکایت راجه ـ راجه پاسای2 (داستان پادشاهان پاسای) که با افسانه
درآمیخته است، پیامبر اسلام(ص) فرموده بود که در آینده شهری بزرگ به نام «سامودرا»
بنا خواهد شد که اولیایی در خود پرورش خواهد داد. زمانی که از آن خبری شنیدید، به
آنجا بروید و مردم آن را به اسلام دعوت کنید. در سدۀ 7ق شریف مکه هنگامی که از
اخبار سامودرا آگاه شد، شیخ اسماعیل نامی را به آنجا گسیل داشت تا به سفارش
پیامبر(ص) عمل کند. مقارن این زمان، «مِراه سیلائو»، فرمانروای سامودرا، حضرت
محمد(ص) را در خواب دید که شهادتین را به او آموخت و او را ملکصالح نام نهاد. بنا
برهمین روایت، او پس از بیداری با آنکه عربی نمیدانست و هرگز قرآن نیاموخته بود،
30جزء قرآن را حفظ شد(ریکلفس، 12؛ جونز، 133-135). پس از کوتاه زمانی کشتی شیخ
اسماعیل به پاسه رسید، و هنگامی که از اسلام آوردن ملکصالح و چگونگی آن آگاه شد،
با پوشاندن خلعت اهدایی که از مکه آورده بود، او را تأیید کرد و خود به تبلیغ و
ترویج اسلام میان مردم بومی پرداخت(ریکلفس، 12-13). امروزه مزار ملکصالح به همراه
چندین سنگ مزار دیگر در کنارۀ چپ رودخانۀ پاسه در نزدیکی کرانههای دریا به دست
آمده است(EI2). این سنگ مزارها که از منطقۀ گجرات هند به پاسه آورده شدهاند، نشان
از وجود رابطه میان پاسه و هند در آن دوران دارد(نک: هوکر، 5).
بنا بر «سالنامۀ مالایو3» و «داستان پادشاهان پاسای»، در اوایل سدۀ 8ق/14م،
ملکظاهر پادشاه پاسه در نبردی از نیروهای سیامی شکست خورد و اسیر شد و چند سال در
اسارت ماند و سپس اجازه یافت تا به سرزمین خود بازگردد(جرینی، 645). همزمان با
پادشاهی ظاهر، ابنبطوطه بر سر راه خود به چین و در بازگشت از آنجا از این سرزمین
دیدار کرد(ابنبطوطه، 618، 647؛ رنو، 431). به گزارش ابنبطوطه پاسه سرزمینی سرسبز
با تجارتی پررونق بود که دادوستد در آن با سکههای چینی از جنس قلع و طلا انجام
میگرفت و مرکز آن شهر سُمُطْره(سوماترا)بود که او آن را شهری بزرگ و نیکو وصف کرده
است که به دور آن بارویی از چوب کشیده شدهبود، به نوشتۀ همو، ملکظاهر پادشاه
آنجا، مسلمانی پرشور و پیرو مذهب شافعی بود که به جهاد با بومیان غیرمسلمان
میپرداخت و در دربار او مجالس بحث برقرار بود و فقها و علما از اعتبار و احترام
خاص برخوردار بودند. گزارشهای ابنبطوطه حکایت از نفوذ ایرانیان در این نخستین
پادشاهی مسلماننشین جزایر اندونزی دارد. به نوشتۀ او، کفیل فرماندهی ناوگان دریایی
پاسه «بهروز» نام داشته است و در میان هیئت بلندپایهای که از جانب پادشاه پاسه به
استقبال ابنبطوطه رفته بودند، دو فقیه ایرانی به نامهای قاضی امیرسیدشیرازی و
تاجالدین اصفهانی نیز بودند(ص 617-620).
مارکوپولو که او نیز در سدۀ 8ق/14م از جزیرۀ سوماترا دیدار کرده، در «سفرنامۀ4»
خود(ص 339-341)از شهرهایی به نام باسمان و سامارا نام برده است که حکومتهای مستقلی
داشتهاند. بیشتر محققان این دو شهر را همان پاسه و سامورا دانستهاند؛ اما
احتمالاً سامارایی که مارکوپولو نام برده است، سامودرا نیست و اگر هست، گزارش او
دربارۀ بتپرست بودن مردم این شهر، درست نخواهد بود(ریکلفس، 4؛ «سفرنامه»، 341).
در اوایل سدۀ 10ق/16م تومهپیرش5 سیاح پرتغالی که از پاسه دیدار کرده است، در
سفرنامۀ خود، پاسه را یک مرکز پررونق بازرگانی بینالمللی وصف کرده، و انتشار اسلام
را در آنجا نتیجۀ فعالیت بازرگانان مسلمان دانسته، وافزوده است که پادشاه و بیشتر
مردم شهر پاسه که تبار بنگالی داشتهاند، پیرو اسلام بودهاند، اما با این همه در
آن زمان، هنوز اسلام به بخشهای داخلی قلمرو حکومت ایشان نفوذ نکرده بود(ریکلفس، 9؛
هوکر، 4). یک سیاح ایتالیایی که او نیز در همان سده به پاسه سفر کرده، از قاضیای
در آنجا یاد میکند که بر اثر مسافرتهای بسیارش به زبان ایتالیایی به خوبی سخن
میگفته است(میلنر، 34). این امر نشان از ارتباطات گستردۀ مردم این سرزمین با دیگر
مناطق دارد.
جاذبههای اقتصادی پاسه پرتغالیها را در 927ق/1521م به این سرزمین کشاند. آنها با
ساختن پایگاهی که دارای استحکامات نظامی بود، در پاسه مستقر شدند، اما در 1524م علی
مغایتشاه(حک 1514-1530م)، نخستین فرمانروای قدرتمند پادشاهی روبه گسترش
آچه(آچۀکبیر)، پرتغالیها را از پاسه بیرون راند و اراضی دولتهای همسایه را برقلمرو
خود افزود و با یکپارچه ساختن تمام دولتهای کوچک منطقه، اولین حکومت متحد اسلامی را
در جنوب شرقی آسیا به نام «آچۀدارالسلام»، بنیان نهاد و از آن پس پاسه تحتالحمایۀ
آچه شد(EI2؛ ریکلفس، 48؛ «تاریخ...6»).
مآخذ: ابنبطوطه، رحلة، بیروت، 1384ق/1964م؛ ریکلفس، م. س.، تاریخ جدید اندونزی،
ترجمۀ عبدالعظیم هاشمی نیک، تهران، 1370ش؛ نیز:
Dulaurier, E., »Liste«, JA, 1846, vol. VII; EI2 Gerini, G. E., Researches on
Ptolemy’ Geography of Eastern Asia, New Delhi, 1974; »The History of Acsh«, The
Jakarta post, www.thejakartapost.com/special/os_7_history. asp; Hooker, M. B.,
»The Translation of Islam into South-East Asia«, Islam in South-East Asia,
Leiden, 1983; Jones, R., »Ten Conversion Myths from Indonesia«, Conversion to
Islam, ed. N. Levtzion, New York, 1979; Milner, A. C., »Islam and the Muslim
State«, Islam in South-East Asia, ed. M. B. Hooker, Leiden, 1983; Reinaud,
J.-T., introd. Géographie d’ Aboulféda, Frankfurt, 1985; The Travels of Marco
Polo, tr. W. Marsden, London, 1946.
پرویز امین
1. Pasé 2. Hikāyat Rāja-rāja Pāsai 3. Malay Annals. 4. The Travels… 5. T. Pires
6. »The History…«