responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5450
پازوکی
جلد: 13
     
شماره مقاله:5450

پازوکی، یا پازُکی، پیزُکی، بازوکی، نام یکی از ایلهای کرد قدیم ایرانی که از نیمۀ دوم سدۀ 9ق، بیش از یک قرن در مناطق شمالی دریاچۀ وان در آناتولی فرمانروایی داشته است. اولین اشارۀ تاریخی به ایل پازوکی به دوران حکومت آق‌قویونلوها در ایران بازمی‌گردد. از این پس نام پازوکی بارها در منابع تاریخی آمده است.
خاستگاه قومی و جغرافیایی: منبع مهم قدیم کردشناسی، شرف‌نامه، کردهای ایران را مشهور به گوران و مشتمل بر 4 ایل بزرگ: سیاه منصور، چگنی، زنگنه و پازوکی، و خاستگاه آنان را لرستان و به روایتی گوران و اردلان، و امیران پازوکی را برخاسته از عشیرۀ سویدی(بدلیسی، 17، 423-424، 431)دانسته است. عشیرۀ سویدی یا سویدانلو ظاهراً حاکمان برمکی داشته‌اند که از بیم هارون‌الرشید به کردان پناه برده، و در کردستان به حکومت رسیده بودند(توحدی، 2/98). بعضی به اشتباه پازوکیها را از ترکان آذربایجان پنداشته‌اند(شاه‌حسینی، 43؛ نیز نک‌: اعتمادالسلطنه، مطلع...، 3/354؛ اسدی، 586-597). خاستگاه پازوکیها را بعضی مناطق شمالی و غربی دریاچۀ وان از همان سرزمین امارت پازوکی(میورسکی، 57؛ صفی‌زاده، 669) و برخی دیگر کوهستان شاهو، میان کرمانشاه و سنندج، به شمارآورده‌اند(مردوخ کردستانی، 83؛ تحقیقات میدانی). فارس را نیز موطن پازوکیها دانسته‌اند که آشکارا اشتباه است(بامداد، 3/196، احتمالاً به نقل از تاریخ عضدی). در خاطرات سپهبد امیراحمدی از کوههای پازوکی که در شمال بهبهان و در راه خرم‌آباد یاد شده است(ص379-380)که ارتباط آن با ایل پازوکی روشن نیست. به هرحال پذیرفتن مناطق شمالی دریاچۀ وان و یا کوهستان شاهو به عنوان خاستگاه ایل، بیشتر مقرون به صحت است.
مهاجرت و پراکندگی: دست به دست شدن مناطق زیست ایل پازوکی در شمال دریاچۀ وان، میان حکومتهای صفوی و عثمانی و جنگهای بین این دو قدرت بزرگ در این سرزمین عاقبت به انقراض امارت پازوکی و مهاجرت پازوکیها به قفقاز و مناطق مختلف فلات ایران انجامید.
از اواخر سلطنت شاه طهماسب اول(سل‌ 930-985ق/1524-1577م)گروههایی از کردان پازوکی در چخورسعد(ایروان)، نخجوان و اران(جمهوری آذربایجان کنونی) ساکن شده بودند(بدلیسی، 434؛ اسکندربیک، 1042؛ منجم یزدی، 310؛ حسینی استرابادی، 177). برخی از کوچاندن ایل پازوکی از اورمیه به خوار و ورامین در دوران صفوی خبر داده(افشار سیستانی، 1104-1106)، و نوشته‌اند که در 1010ق/1601م به دستور شاه‌عباس اول(سل‌ 996-1038ق/1588-1629م)بسیاری از کردان آذربایجان و مهاباد(مُکری قدیم)را ابتدا به جلگۀ خوار و ورامین، سپس 45هزار خانوار از آنها را به شمال خراسان کوچاندند. پازوکیها از گروههای کردی بودند که از انتقال به خراسان سرباز زدند و در اطراف دماوند، ورامین و خوار باقی ماندند(میرنیا، 43-44؛ تحقیقات میدانی). فیلد به حضور حدود هزار خانوار پازوکی در خوار و ورامین(ص112-113)، و توحدی به اقامت آنها در خراسان و اطراف تهران(1/473) اشاره می‌کند.
در اوایل قرن 20م حدود 5هزار خانوار پازوکی در اطراف ایروان ساکن بوده‌اند(زنگنه، 218-220). اکنون نیز آنان جزو نیم میلیون کردهایی هستند که در آن سوی ارس و اطراف ایروان زندگی می‌کنند(توحدی، 1/477). امروزه شماری از پازوکیها در کرمانشاه و سنندج(صفی‌زاده، همانجا) و پیرامون کوهستان شاهو، محال‌روانسر و محال‌لیلاخ(خاور سنندج)سکنا دارند(مردوخ کردستانی، همانجا؛ تحقیقات میدانی).
از دوران شاه‌عباس، نواحی اطراف تهران از مهم‌ترین مناطق زندگی کردان پازوکی بوده است. یکی از 4قریه و یا «بهنام» امروزی ورامین با 532کم‌ 2 مساحت به نام این مردم، بهنام پازوکی نامیده می‌شود که بیشتر ساکنان بومی آن پازوکی هستند(کیهان، 2/356؛ سرشماری...، 45-47). پازوکیها در خوار(گرمسار) بیشتر در آرادان و روستاهای پیرامون آن، قشلاق(شهر گرمسار) و روستاهای شاه‌بداغ، ساروزن، سزد و کَرَند، در دماوند در چندنی روستا، در فیروزکوه در روستاهای ترود(طرود) و حصارین و در شمیرانات، در روستاهای لواسانات بزرگ پراکنده بوده‌اند(اعتمادالسلطنه، همان، 3/341-379؛ شاه‌حسینی، 42-45؛ اسدی، 586؛ تحقیقات میدانی).
گروههای دیگری از پازوکیها که به پیزُکی(= پازوکی، تبدیل مصوت ā به ī در گویش کرمانج) شهرت دارند، در برخی نواحی خراسان مانند کلات نادری و ناحیۀ پیزکی چناران زندگی می‌کنند(توحدی، 1/473).
زبان: در طول سده‌های گذشته شمار بزرگی از پازوکیها زبان اصلی خود، کردی کرمانج را فراموش کرده، و شماری دیگر ترکی آذربایجان را جایگزین زبان مادری نموده‌اند(اعتمادالسلطنه، همان، 3/354). پراکندگی جغرافیایی پازوکیها و جدایی آنها از یکدیگر موجب شده است که گروه بسیاری از پازوکیها علاوه بر زبان مادری، تبار کردی خود را نیز از یاد ببرند(تحقیقات میدانی). از زبان کنونی پازوکین ایروان و قفقاز اطلاع دقیقی به دست نیامد.
تاریخچه: مینورسکی تاریخ ایل پازوکی را از لحاظ پراکندگی و تقسیم بین ترکیه و ایران دشوار دانسته است(ص57). اولین نشانۀ تاریخی از این ایل به 868ق/1464م باز می‌گردد که گروهی از جنگجویان پازوکی دژ مرزی گرگر بر سرراه تجاری حلب به ارزنجان را گشودند و حاکم مملوک مصری دژ را کشتند و کلیدهای قلعه را برای اوزون‌ حسن(حک‌ 857-882ق/1453-1477م)فرستادند و چندی بعد از پذیرش حاکم جدید تعیین شده توسط ممالیک مصر و تسلیم دژ به او خودداری کردند(وودز، 106, 209). اوزون حسن و سایر فرمانروایان آق‌قویونلو به پاس خدمات ایل پازوکی، حکومت کیفی، ازجیش، عَدَلجواز و الشکرد واقع در شمال دریاچۀ وان را به حسین‌علی‌بیگ، نخستین امیر شناخته شدۀ پازوکی و فرزندانش بخشیدند. از این پس امیران پازوکی بر مناطقی از شمال شرقی آناتولی و شمال غربی فلات ایران تا 993ق/1558م حکومت کردند(همانجا؛ بدلیسی، 431).
سلسلۀ امیران پازوکی پس از حسین‌علی‌بیگ به دو خاندان یا شعبه تقسیم شده‌اند: «خالدبگلو» یا «خالد بیگیان» که خاندان امیرخالدبیگ فرزند شهسواربیگ پسر حسین‌علی بیگ بوده‌اند و بیشتر امیران پازوکی از این خاندان برخاسته‌اند و «شُکُربگلو» یا «شکربیگیان» که خاندان شکربیگ پسر دیگر حسین‌علی‌بیگ و عموی امیرخالدبیگ بوده، واغلب از حاکمان بدلیس تبعیت می‌کرده‌اند(همو، 431-438؛ مردوخ روحانی، 367-370؛ صفی‌زاده، 669-673). در طول بیش از یک سده 9امیر پازوکی که 7نفر آنها از خالدبیگیان بودند، بر امارت پازوکی فرمان راندند(همانجاها) و به غیر از دوره‌هایی که سرزمین آنها در تصرف دولت عثمانی بود، همیشه به ایران، به حکومت آق‌قویونلوها و صفویان وفادار ماندند(توحدی، 1/473-489).
مشهورترین امیر پازوکی خالدبیگ، پسرشهسواربیگ و نوۀ حسین علی‌بیگ بوده است. خالدبیگ مردی دلیر، با اراده و نیرومند بود؛ در دوران پادشاهی سلطان یعقوب آق‌قویونلو(حک‌ 882-896ق/1477-1491م)ایل کرد چمشگزک را تحت سرپرستی خود درآورد و به تدریج دامنۀ نفوذ و متصرفاتش را گسترش داد و سرزمینهای دیگری را در شمال و غرب دریاچۀ وان بر امارت موروثی خود افزود(وودز، همانجا).
وی با ظهور دولت صفوی به شاه اسماعیل(سل‌ 907-930ق/1501-1524م)پیوست و همراه او در جنگهای بسیاری شرکت کرد و در یکی از جنگها یک دستش قطع شد. به روایتی شاه‌اسماعیل دستور داد تا دستی از طلا برای او ساختند. از این پس به «خالدبیگ یک‌دست» و «خان له پ زیرین»(خان زرین دست) معروف شد(بدلیسی، مردوخ روحانی، صفی‌زاده، همانجا). دشمنانش او را «چلاق‌خالد» می‌نامیدند(مردوخ روحانی، همانجا).
شاه‌اسماعیل اندکی بعد مناطق خنس، ملازگرد و ناحیۀ اوچکان، از توابع موش را به حکومت خالدبیگ افزود(همو، 432-433) و را امیرالامرای کردستان کرد(همو، 559). بعدها وی از اطاعت شاه اسماعیل سرباز زد و با سپاهیان خود نواحی دیگری را اشغال کرد و دستور داد تا خطبه به نامش خواندند و سکه زدند(همو، 432؛ صفی‌زاده، همانجا؛ مردوخ روحانی، 368). برخی سبب جدایی خالدبیگ از شاه اسماعیل را تلاش او برای کمک به بازگشت سلطان مراد(مق‌ 920ق/1514م)، آخرین پادشاه آق‌قویونلو، به قدرت نوشته‌اند(وودز، همانجا).
پس از چندی، خالدبیگ از بیم شاه اسماعیل، فرمانبردار سلطان سلیم عثمانی(سل‌ 918-926ق/1512-1520م)شد و سلطان سلیم حکومت بخشی از کردستان را به او داد. دیری نگذشت که از سلطان عثمانی هم روی‌گرداند و دوباره دم از استقلال زد. سرانجام، سلطان سلیم سپاهی به سرکوب او فرستاد و پس از جنگی خونین او را اسیر کرد و در استانبول به قتل رساند(بدلیسی، همانجا).
پس از خالدبیگ، 6 امیر پازوکی بر این امیرنشین فرمان راندند که از میان آنها قلیچ‌بیگ اول، نوۀ او ویادگاربیگ از شکربیگیان از شهرت بیشتری برخوردارند. در زمان قلیچ‌بیگ، شاه‌طهماسب حکومت ناحیۀ زکم، از توابع گنجۀ اران را به سرزمینهای موروثی پازوکیها افزود(همو، 434). با کشته شدن اویس‌بیگ دوم از شعبۀ خالدبگلو، در 993ق/1585م در جنگ با سپاه عثمانی، امارت پازوکی منقرض شد(همو، 437-438). از او پسری به نام امامقلی‌بیگ برجای ماند که به دستورشاه‌عباس اول منصب قورچیگری یافت(همانجا؛ برای آگاهی بیشتر از امارت و امیران پازوکی، نک‌: همو، 431-438؛ صفی‌زاده، 669-673؛ مردوخ روحانی، 367-370؛ توحدی، همانجا).
گروهی از پازوکیها که از زمان قلیچ‌بیگ اول در چخورسعدایروان و بخشهایی از اران استقرار یافته بودند و در سالهای تسلط عثمانی بر قفقاز، در آنجا اقامت داشتند، به هنگام محاصرۀ ایروان(1011-1012ق/1602-1603م)توسط شاه‌عباس اول به اردوی شاهی پیوستند(اسکندربیک، 1042)و جنگجویان ایل به فرماندهی خسروسلطان پازوکی در برابر سپاهیان عثمانی شجاعت بسیار نشان دادند(همو، 1044؛ منجم یزدی، 310؛ حسینی استرابادی، 177).
خسرو سلطان و جنگجویانش در فرونشاندن شورش امیرخان برادوست، حاکم ارومیه و گشودن دژ دُمدُم و قتل او(1018-1019ق/1609-1610م)شرکت داشتند(اسکندربیک، 1316-1318، 1330-1336؛ منجم یزدی، 401-409). خسروسلطان در 1020ق/1611م، پس از گشوده شدن دژ دُمدُم، سر از ورامین درمی‌آورد و در ده‌نمک‌خوار به پیشواز ولی محمدخان، پادشاه ازبک که عازم ملاقات شاه عباس در اصفهان بود، می‌رود و هدایای فراوانی پیشکش می‌کند(همو، 440). در 1031ق/1622م نیز شاه‌عباس در عملیات فتح قندهار، خسروسلطان را که در 1012-1013ق با یورش به زمین داور، قلعۀ بُست را گشوده بود(اسکندربیک، 1093-1096)، مأمور حمله به زمین داور کرد و قلعۀ بست به دست او گشوده شد(همو، 1610-1615؛ حسینی استرابادی، 218).
در آخرین سال زندگی شاه‌عباس(1038ق/1629م)، اوتارسلطان، رئیس ایل پازوکی و حاکم خوار، سمنان، دماوند و فیروزکوه بوده است(اسکندربیک، 1813). در همین سال سواران پازوکی به دستور حاکم دماوند که از پازوکیها بود، میرشاه‌میر مرعشی مازندرانی را در نزدیکی دماوند دستگیر می‌کنند و به اصفهان می‌برند(مرعشی، 389-391).
شمار غازیان پازوکی در قشون صفوی همراه با کردان کلهر برابر با شمار ترکمانان شاهسون(قزلباشان)بوده است(مینورسکی، 57-58). سپاهیان ذوالفقارخان موصلّو را در فتح بغداد(930ق/1524م) کردان کلهر، پازوکی، زنگنه و وند تشکیل می‌دادند. غازیان پازوکی تا پایان حکومت صفوی، در مناطق مختلف با مخالفان حکومت، غارتگران و شورشیان درگیر بوده‌اند و در حفظ امنیت برخی نقاط ایران نقش داشته‌اند(نصیری، 83، 194؛ مشیزی، 403، 413).
پازوکیها در استقرار حکومت قاجاریان نیز مؤثر بوده‌اند. آقامحمدخان قاجار پس از فرار از شیراز(1193ق/1779م)به دعوت مجنون‌خان، رئیس با نفوذ پازوکیها، به خوار و ورامین آمد و با میانجیگری او با بزرگان قاجار دولّو مذاکره و مصالحه کرد و دو شعبۀ ایل قاجار را متحد ساخت. آقامحمدخان مجنون‌خان را به سرکردگی سپاهی مأمور فتح تهران کرد. او پس از فتح تهران در 1199ق، حاکم تهران شد(بامداد، 3/196؛ اعتمادالسلطنه، مرآة...، 1/847). فتحعلی‌شاه خیرالنساء دختر مجنون‌خان را به همسری گرفت(بامداد، 3/197). در دوران فتحعلی‌شاه(سل‌ 1212-1250ق/1797-1834م)محمدامین‌خان پازوکی از سرکردگان لشکری و بزرگان خراسان بود که در 1242ق/1826م به دستور والی خراسان، حسنعلی میرزاشجاع‌السلطنه با 500 سوار به کمک کامران میرزا، حاکم هرات شتافت(ریاضی هروی، 22-23؛ سپهر، 1/368؛ هدایت، 658). در همین دوران، سردار حاجی عباسقلی‌خان، تنها پسر مجنون‌خان رئیس قشون خراسان بود. پسر او، حاجی ابوالفتح‌خان در زمان ناصرالدین‌شاه از دیوانیان بزرگ خراسان به شمار می‌آمد و مدتی نیز مأموریت حفظ نظم آذربایجان را داشت و چندی نیز معاون‌نظام‌الدولۀ شاهسون، والی خراسان بود. پسران او به نامهای محمدابراهیم‌خان رفیع‌الملک و محمدمهدی‌خان‌جلیل‌الملک نیز به زمان خود از برزگان ایل پاروکی خراسان بوده‌اند(امین لشکر، 155-157؛ توحدی، 1/480-489).
در سدۀ 13ق و سالهای آغازین سدۀ 14ق، میرزامحمدخان‌پازوکی و نواده‌اش حاجی خانباباخان امین الرعایا، رئیس و سربلوک ارادان، حاجی ‌عباسقلی‌خان‌پازوکی و پسرش جعفرقلی‌خان، رئیس سواران ایل اصانلو، رضاحسین‌خان پازوکی و پسرش ابوتراب‌خان، رئیس و سربلوک قشلاق(شهر گرمسار کنونی)، حاکمان و بزرگان ایل پازوکی و از امیران و رؤسای محلی خوار بوده‌اند(اعتمادالسلطنه، مطلع، 3/341-379؛ امین‌لشکر، 238). در 1329ق/1911م پازوکیهای خوار به سرکردگی علی‌خان‌بیگلربیگی و برادرانش عباس‌خان و امام‌ویردی‌خان همراه گروه مشروطه ایل اصانلو، به فرماندهی آقا رضاخان‌اصانلو، نیروهای حکومت مشروطه را در برابر ارشدالدوله، فرمانده سپاه محمدعلی شاه که به قصد حمله به تهران می‌آمد، کمک کردند و عبور او را از جلگۀ خوار حدود 9 روز به تأخیر انداختند تا حکومت با سامان‌دهی نیروهایش توانست ارشدالدوله را در پیشوای ورامین شکست دهد(تحقیقات میدانی).
دربارۀ مذهب و مشاغل قدیم ایل پازوکی، بیشتر منابع قول بدلیسی در شرف‌نامه را که آنها را بدون مذهب معین و شغلشان را چارواداری دانسته است(ص431، 435)، تکرار کرده‌اند. اما بررسیهای مختلف از جمله بررسیهای مینورسکی نشان می‌دهد که پازوکیها از شیعیان متعصب و حتیٰ افراطی بوده‌اند. هم از این‌روست که در دورۀ صفویان جنگجویان پازوکی را اصطلاحاً غازیان پازوکی می‌نامیدند(ص57). شغل اصلی پازوکیها به احتمال بسیار مانند عشایر دیگر کرد دامداری و کشاورزی بوده است. در شرف‌نامه آمده است که در زمان یادگاربیگ پازوکی حدود دوهزار خانوار از طوایف دیگر کرد که همگی دعوی «پازوکیگری» داشتند، در روستاها و مزارع پازوکیها در الشکرد به کشاورزی و دامداری پرداخته، و پازوکیها از همین راه غنی ومالدار شده، و الشکرد را آبادان کرده‌اند(بدلیسی، 435).
مآخذ: اسدی، نوش‌آذر، نگاهی به گرمسار سرزمین خورشید درخشان، تهران، 1378ش؛ اسکندربیک، منشی، عالم‌آرای عباسی، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1377ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآةالبلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، 1367ش؛ همو، مطلع‌الشمس، تهران، 1301-1303ق؛ افشار سیستانی، ایرج، مقدمه‌ای برشناخت ایلها، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران، تهران، 1364ش؛ امیراحمدی، احمد، خاطرات نخستین سپهبد ایران، به کوشش غلامحسین زرگری‌نژاد، تهران، 1373ش؛ امین لشکر، قهرمان، روزنامۀ سفر خراسان به همراهی ناصرالدین‌شاه(1300ق)، به کوشش ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت، تهران، 1374ش؛ بامداد، مهدی، شرح‌حال رجال ایران، تهران، 1347ش؛ بدلیسی، شرف‌خان، شرف‌نامه، به کوشش محمدعباسی، تهران، 1343ش؛ توحدی، کلیم‌الله، حرکت تاریخی کرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، مشهد، 1364ش؛ حسینی استرابادی، حسن، از شیخ صفی تا شاه صفی(تاریخ سلطانی)، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1364ش؛ ریاضی هروی، محمدیوسف، عین‌الوقایع، به کوشش محمدآصف فکرت، تهران، 1369ش؛ زنگنه، مظفر، دودمان آریایی، کرد و کردستان، تهران، 1347ش؛ سپهر، محمدتقی، ناسخ‌التواریخ، به کوشش محمدباقر بهبودی، تهران، 1353ش؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده(1377ش)، جمعیت عشایری دهستانها، کل کشور، مرکز آمار ایران، تهران، 1378ش؛ شاه حسینی، علیرضا و عنایت‌الله رنجبر، ایلها و عشایر استان سمنان، سمنان، 1378ش؛ صفی‌زاده، صدیق، تاریخ کرد و کردستان، تهران، 1378ش؛ کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش؛ مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، تهران، 1371ش؛ مردوخ کردستانی، محمد، تاریخ، تهران، چاپخانۀ ارتش؛ مرعشی، تیمور، تاریخ خاندان مرعشی مازندران، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1364ش؛ مشیزی(بردسیری)، محمدسعید، تذکرۀ صفویۀ کرمان، به کوشش محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1369ش؛ منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، به کوشش سیف‌الله وحیدنیا، تهران، 1366ش؛ میرنیا، علی، ایلها و طایفه‌های عشایری کرد ایران، تهران، 1368ش؛ مینورسکی، و.، سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1334ش؛ نصیری، محمدابراهیم، دستور شهریاران، به کوشش محمدنادر نصیری مقدم، تهران، 1373ش؛ هدایت‌، رضاقلی، ملحقات روضةالصفا، تهران، 1339ش؛ تحقیقات میدانی مؤلف؛ نیز:
Field, H., Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, 1939; Woods, J. E., The Aqquyunlu, Clan, Confederation, Empire, Minneapolis, 1976.
علی پازوکی
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5450
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست