responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5447
پارغر
جلد: 13
     
شماره مقاله:5447

پارْغَر، یا فارغر، بارغر، شهر و رودی در ماوراءالنهر.
شهر پارغر: از این شهر اولین بار در منابع جغرافیایی نخستنی سده‌های اسلامی یاد شده است. ابن‌رسته در سدۀ 3ق/9م از پارغر به عنوان روستایی از توابع ناحیۀ تخارستان علیا واقع در کنار نهر وَخاب، یکی از شاخه‌های رود جیحون، یاد کرده است(ص93). جغرافیانویسان سدۀ 4ق عموماً پارغر را در زمرۀ شهرهای ناحیۀ ختل برشمرده‌اند(نک‌: اصطخری، 290؛ حدود...، 118-119؛ اشکال...، 181؛ ابن‌حوقل، 2/447؛ مقدسی، 49). بنابرگزارشهای برخی از متون جغرافیایی سدۀ 4ق، ختل ناحیه‌ای کوهستانی، آباد و پرنعمت، با مردمانی جنگاور بود. کوههای آن دارای معادن زروسیم، و مراتع آن از مراکز مم پرورش اسب بود که اسبهای آن به دیگر جایها نیز صادر می‌شد(نک‌: حدود، 119؛ اصطخری، همانجا). مؤلف گمنام حدود، پارغر را شهری پرجمعیت و آباد، با کشاورزی پررونق وصف کرده است(همانجا).
هرچند از پیشینۀ تاریخی شهر پارغر آگاهیهای چندانی در دست نیست و جز منابع جغرافیایی نخستین سده‌های اسلامی، در منابع تاریخی، از این شهر یادی نشده است، اما با توجه به موقعیت جغرافیایی آن، تاریخ این شهر با پیشینۀ تاریخی ناحیۀ ختل(ه‌ م) پیوستگی دارد. در دورۀ فتوحات تازیان در ایران، به نوشتۀ بلاذری، سعیدبن‌عثمان در روزگار معاویة‌بن‌ابی‌سفیان، ختل را به صلح گشود، اما مردم ختل بر این پیمان باقی نماندند(ص586). طبری عبور سعیدبن‌عثمان از جیحون را در 56ق/676م ذکر کرده است(5/306)، اما به گشوده شدن شهرهای ناحیۀ ختل در این تاریخ اشاره‌ای ندارد. به گزارش همو، ختل در 80ق/699م توسط مهلب‌بن‌ابی‌صفره گشوده شد(6/325). بلاذری این واقعه را در 99ق/718م به عنوان فتح دوبارۀ ختل ذکرکرده است(همانجا). ادریسی درسدۀ6ق، همانند جغرافی‌نویسان سدۀ 4ق، پارغررا ازشهرهای ناحیۀ ختل برشمرده است(1/487).
نام پارغر در زبان سغدی که به معنی «زمین بالای کوه» است(نک‌: غفورُف، I/250؛ نیز بارتولد، 318)، با وضع جغرافیایی ناحیه‌ای که پارغر در آن واقع بوده است، بی‌مناسبت نیست. امروزه شهری به نام پارخر در جنوب غربی شهر کولاب، در شمال کرانه‌های جیحون در مرزهای تاجیکستان با افغانستان(نک‌: «اطلس...1»، 137)، در خاور رودی که نهرهای بلجوان و کولاب آن را تشکیل می‌دهد، قرار دارد که با توجه به توضیحات جغرافیانویسان اسلامی، همان پارغر متون کهن جغرافیایی است(نک‌: مینورسکی، 208, 361).
در منابع جغرافیایی و تاریخی دورۀ اسلامی از ناحیه‌ای به نام بَرغَر یا پَرغَر، واقع در کوههای بُتَّم میانی یاد شده است که نباید آن را با شهر پارغر خلط کرد(برای آگاهی بیشتر، نک‌: ه‌ د، بتم).
رود پارغر: در متون جغرافیایی سده‌های نخستین اسلامی، نام پارغر بر یکی از 5 شاخۀ عمدۀ رودخانۀ خرناب یا جرناب(وخان دریان امروزی)که در ناحیۀ ختل و وخش به این رودخانه می‌پیوسته، اطلاق شده است(نک‌: ادریسی، 1/481-482). حوضۀ این 5 رود از دیرباز به «آبِ‌پنج» یا «پنج‌آب» موسوم بوده است(مارکوارت، 61-62). رودخانۀ پارغر در نظر جغرافیانویسان مسلمان، سومین رودخانه از این 5 رود به شمار می‌رفته است(نک‌: اصطخری، 318، 575، صورت(نقشه)خراسان و ماوراءالنهر...؛ ابن‌حوقل، 2/475؛ مقدسی، 22؛ ادریسی، همانجا). اما ابن‌حوقل در نقشۀ خراسان در کتاب صورةالارض، ترتیب این 5 رود را مغشوش ترسیم کرده، و پارغر را دومین رود نشان داده است(نک‌: نقشه مقابلِ ص426).
خاورشناسان در انطباق رودپارغر با رودخانه‌هایی که حوضۀ آب پنج یا پنج آب را تشکیل می‌دهند، اتفاق‌نظر ندارند. بارتولد در «ترکستان نامه» پارغر را با «کچی سرخاب2» از شاخه‌های شمالی جیحون(ص68)، لسترنج با یکی دیگر از شاخه‌های جیحون به نام «وَنج»(ص435)، و مارکوارت آن را با رودخانۀ «کوکچۀ» امروزی از شاخه‌های جنوبی جیحون(ص62)، منطبق دانسته‌اند.
مآخذ: ابن‌حوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1938م؛ ابن‌رسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن، 1891م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، بیروت، 1409ق/1989م؛ اشکال العالم، منسوب به ابوالقاسم جیهانی، ترجمۀ علی‌بن عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، 1368ش؛ اصطخری، ابراهیم، ممالک و مسالک، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1373ش؛ بارتولد، و. و.، «تاجیکان»، گزیدۀ مقالات تحقیقی، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1358ش؛ بلاذری، احمد، فتوح‌البلدان، به کوشش عبیدالله انیس طباع، بیروت، 1407ق/1987م؛ حدودالعالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ طبری، تاریخ؛ مارکوارت، یوزف، وهرود و رانگ، ترجمۀ داوود منشی‌زاده، تهران، 1368ش؛ مقدسی، محمد، احسن‌التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ نیز:
Atlas of the World, Stuttgart, 1997; Barthold, W. W., Turkestan Dawn to the Mongol Invasion, London, 1977; Gafurov, B. G., Tadzhiki, Moscow, 1972; Le Strange. G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Minoesky. V., notes on Hudūd al-‘Ālam, ed. C. E. Bosworth, Cambridge, 1937.
علی‌کرم همدانی
1. Atlas… 2. Kchi-Surkhab
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5447
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست