responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5425
بیهقی، ابوبکر
جلد: 13
     
شماره مقاله:5425

بِیْهَقی، ابوبکراحمدبن‌حسین‌بن‌علی خسروجردی (384-458ق/994-1066م)، محدث نامی اهل سنت که تلاش داشت پیوندی میان تعالیم مذهب شافعی و کلام اشعری با مکتب اصحاب حدیث برقرار سازد. اصل خاندان او از شامکان بیشابور بود و خود در بیهق تولد یافت(بیهقی، علی، 184).
بیهقی از نوجوانی به فراگیری علوم دینی پرداخت و بخشی از تحصیل خود را در زادگاهش سپری کرد(ذهبی، سیر...، 18/164). در آنجا از استادانی بومی چون ظفربن‌محمدعلوی بیهقی و ابوالحسن علی‌بن‌احمد مقری خسروجردی(نک‌: بیهقی، احمد، السنن الکبریٰ 2/237، 5/180، 230) و دانشورانی میهمان، چون ابوذر هروی، ابوعمرو محمدبن‌عبدالله ادیب بسطامی و ابومنصور احمدبن‌علی دامغانی حدیث آموخت(همان، 5/181، جم‌ ، شعب...، 4/356، فضائل...، 371)؛ سپس برای تکمیل آموخته‌هایش به نیشابور رفت و از بزرگانی چون حاکم نیشابوری حدیث شنید، تا آنجا که بخش وسیعی از نقلیات او در آثارش با نام حاکم نقش بسته است. او افزون بر حدیث و فقه، همان‌جا امکان یافت تا از محضر متکلمی بزرگ چون ابوبکر‌ابن فورک اصفهانی و صوفی برجسته‌ای چون ابوعبدالرحمان سلمی بهره گیرد(صریفینی، 127؛ ابن‌نقطه، 1/138). او از برخی مشایخ طوس نیز حدیث شنید(ذهبی، همان، 18/164-165).
گام بعدی بیهقی در تکمیل آموخته‌هایش سفر به عراق و حجاز بود که در طی آن از مشایخ برجستۀ آن حوزه‌ها، چون ابوالفتح هلال‌حفار، ابوالحسین ابن‌بشران و ابوعلی حسن‌بن‌احمد‌بن شاذان حدیث شنید(صریفینی، 128؛ ابن‌نقطه، همانجا؛ ذهبی، همان، 18/165). ابوشامۀ مقدسی در اثر مستقل به معرفی شیوخ بیهقی پرداخته است(نک‌: ص 39؛ نیز ذهبی، معرفة...، 2/674).
در دورۀ تعلیم، بیهقی نخست در موطن خود سکنا گزید و سالها به تدریس و تألیف پرداخت(همو، سیر، 18/165). در 441ق/1049م به درخواست مردم نیشابور، راهی آنجا شد و تنها اندکی پیش از مرگش به بیهق بازگشت. در نیشابور مرکز فعالیت او مدرسۀ سیوری بود(صریفینی، همانجا) که بعدها به «مدرسۀ بیهقی» مشهور شد(سمعانی، الانساب، 2/343، 5/658؛ ابن‌خلکان، 3/168؛ ذهبی، همان، 18/469). او در دوران فعالیت خود در بیهق و نیشابور کسانی را دانش آموخت که از جملۀ آنان ابوزکریا ابن‌مندۀ اصفهانی، محمدبن‌فضل‌فراوی، زاهرابن‌طاهرشحامی، عبدالجباربن‌محمد خواری، عبدالرحمان‌بن‌عبدالله بحیری و ابوالوفای زنجانی را می‌توان نام برد(سمعانی، التحبیر، 1/423؛ ابن‌نقطه، همانجا، سلفی، 42).
گرایش بیهقی به موطنش، در خلال آثارش چشم‌گیر است. او کوشش داشت تا میراث حدیثی بیهق را بزرگ‌تر بنمایاند و از همین‌روست که در آثارش، بارها اساتیدی را ارائه کرده است که در سلسله مشایخ آنها دو یا 3محدث از مردم بیهق جای داشته‌اند(نک‌: السنن‌الکبریٰ، 5/180، 8/170، 174، جم‌ ، شعب، 1/84، 5/326، جم‌(، یا از طریق حاکم نیشابوری به دو طبقه از استادان اهل بیهق راه یافته‌اند(همان، 2/213، 479، جم‌(. او در بیهق حوزه‌ای حدیثی پدید آورد که فرزندش حسین‌بن‌احمدبیهقی(نک‌: سمعانی، همان، 1/223) و نیز عبدالجباربن‌محمدخواری، شاگرد خاص وی(ذهبی، همان، 20/71، 459) از آن برآمدند.
جایگاه بیهقی در دانش حدیث: در تاریخ فرهنگ اسلامی، بیش از دیگر جنبه‌های شخصیت بیهقی، جایگاه او در دانش حدیث امکان بروز یافته است. فارغ از آنچه دربارۀ استماع و تعلیم وی در حدیث گفته شد، بیهقی در عالم حدیث به سبب آثار پرشمار روایی، به ویژه آثار گسترده‌ای چون السنن الکبریٰ و شعب الایمان نامی ماندگار یافته است.
افزون بر تألیف، بیهقی در انتقال کتب حدیثی پیشین اهتمامی خاص داشته، و به عنوان ناقل، نقش برجسته ای در اساتید روایی متون حدیثی برجای نهاده است. به عنوان نمونه، آثاری چون صحیفةالرضا به روایت طایی(نک‌: رافعی، 2/408). صحیفۀ جوبریةبن‌اسماء(همو، 4/178). صحیح بخاری(همو، 2/42)، مسند طیالسی،(ابن‌نقطه، 1/60؛ رافعی، 1/339) و معجم حاکم نیشابوری(رودانی، 371) را روایت کرده است. او همچنین به انتقاء(گزینش) روایات و تخریج احادیثی برخی مشایخ نیز توجه کرده، و در این راستا متونی برگزیده از احادیث سعیدبن‌احمدابن‌اشکاب نیشابوری(ابن‌نقطه، 1/289؛ ابن‌دمیاطی، 1/89)، ابوعثمان سعیدبن‌احمد‌عیار(رودانی، 327) و ابوسعدمحمدبن‌عبدالرحمان کنجروذی(همو، 348)گرد آورده بوده است.
ذهبی یادآور شده است که او در نقد و ارزیابی حدیث، به «علل الحدیث» و وجوه جمع در برخورد با اخبار متعارض توجهی خاص داشته(همان، 18/167)، و این ویژگی به طور گسترده در آثار او نمود یافته است(مثلاً نک‌: السنن الکبریٰ، 1/7، 12، جم‌(. علی‌بن‌زیدبیهقی تألیف اثری با عنوان معرفةعلوم الحدیث، هم نام با اثر استادش حاکم نیشابوری را به بیهقی نسبت داده(نک‌: ص183)که در منابع دیگر تأیید نشده است.
توان نظری و انتقادی بیهقی در کنار گسترۀ روایت و اساتید، از وی شخصیتی ساخته که در تاریخ حدیث نقشی تأثیرگذار برجای نهاده است. این بسیار پرمعناست که عبدالغافر فارسی با وجود جایگاه رفیعی که برای حاکم نیشابوری باور داشت. گسترۀ دانش بیهقی را بیش از استادش حاکم دانسته است(نک‌: صریفینی، 127؛ نیز نک‌: بیهقی، علی، همانجا).
شخصیت فقهی: در برخی منابع شرح‌حال، به هنگام معرفی شخصیت علمی بیهقی، از او به عنوان «فقیه» و «اصولی» نیز یاد شده است(مثلاً نک‌: صریفینی، همانجا؛ ذهبی، همان، 18/163، 167). افزون بر مشایخ حدیثی بیهقی که از دانش فقهی نیز برخوردار بوده‌اند، برخی از فقیهان منتسب به مذهب شافعی به عنوان استادان وی در فقه معرفی شده‌اند. در این باره، در کنار ابوالفتح ناصربن‌محمدعمری مروزی(نک‌: سمعانی، الانساب، 1/438؛ سبکی، 4/9؛ ابن‌قاضی شهبه، 1/220)، گاه از استادانی دیگر چون سهل صعلوکی و ابوالقاسم فورانی نیز یاد آمده است(نک‌: بیهقی، علی، 183، 184).
در میان آثار بیهقی، اثری با عنوان مناقب الشافعی دیده می‌شود که افزون بر شرح احوال و فضایل محمدبن‌ادریس شافعی، دربردارندۀ اطلاعاتی دربارۀ شاگردان شافعی و نیز اقوال وی در جرح و تعدیل رجال بوده است(چ‌قاهره، 1970م، به کوشش احمدصفر).
مهم‌ترین اثر بیهقی در فقه، کتابی از دست‌رفته با عنوان المبسوط در حجمی برابر 20 مجلد بوده که در آن نصوص شافعی گردآمده بوده است(سمعانی، همان، نیز سبکی، همانجاها؛ حاجی خلیفه، 2/1581-1582، قس: 1957: نصوص الشافعی). برخی از روایتهای بیهقی از اقوال شافعی و نیز برداشتهای او از اقوال وی، در نسلهای پسین مورد توجه فقیهان مذهب شافعی چون قاضی حسین مروروذی قرار گرفته است(مثلاً نک‌: نووی، 1/168؛ ابن‌حجر، فتح...، 2/223). سبکی نیز فهرست‌وار برخی از دیدگاههای فقهی بیهقی را گردآورده است(4/12بب‌( و اکنون در برابر مفقود شدن آثار فقهی بیهقی، آثار حدیثی او چون السنن الکبریٰ و السنن و الآثار نیز از ارزش فقهی فراوانی برخوردار است. بیهقی به برخی تک‌نگاریهای فقهی نیز، با عناوینی چون القرائة خلف الامام(نک‌: آثار) و کتاب العیدین (ابن حجر، تغلیق...، 5/323)پرداخته است(نیز نک‌: حاجی خلیفه، 1/400، 593).
طبقات‌نویسان شافعی نام او را در شمار فقیهان پیرو مذهب شافعی آورده‌اند(نک‌: سبکی، 4/8؛ ابن‌قاضی شهبه، همانجا). ذهبی ضمن تأیید شافعی بودن او یادآور شده است که بیهقی این توانایی را داشت تا مذهب مستقلی ایجاد کند و اظهار داشته که او در پاره‌ای مسائل فقهی، قولی را که خبر صحیحی درباب آن وارد شده، برقول مشهور مذهب ترجیح نهاده است(سیر، 18/169).
در مقام ارزیابی باید گفت: بیهقی همچون اسلاف خراسانی‌اش این خزیمه(برای پیوند او با این خزیمه، مثلاً نک‌: بیهقی، احمد، الدعوات...، 1/3). با آنکه مذهب شافعی را به عنوان مذهبی روشمند و در عین حال پای‌بند به حدیث پسندیده، اما همچنان پای‌بندی به حدیث را بر پای‌بندی به مذهب مقدم می‌دانسته است. آنچه بیهقی را از اسلافش چون ابن‌خزیمه دور، و به سنت فقهی شافعی نزدیک‌تر ساخته، این ویژگی است که وی دفاع از اصالت اقوال شافعی و نشان دادن پشتوانۀ روایی آن را وجهۀ همت خود ساخته است. در واقع همین اندیشه است که زمینۀ پدیداری السنن الکبریٰ را فراهم آورده، و این کتاب را با قدری تسامح به مجموعه‌ای در مستندات روایی مذهب شافعی بدل ساخته است. در این راستا، سخن امام الحرمین جوینی قابل درک می‌گردد که تمام فقهای شافعی رهین پیشوای خویش‌اند، جز بیهقی که به سبب آثارش در نصرت مذهب شافعی، شافعی را رهین خود ساخته است(ذهبی، همان، 18/168). در واقع همین ویژگی السنن‌الکبریٰ است که برخی از عالمان حنفی چون علاءالدین این ترکمانی و شهاب‌الدین ابن‌عربشاه را برآن داشته است تا با تألیف آثاری با عنوان الدر النقی فی الرد علی البیهقی(حاجی خلیفه، 1/736) و الجوهرالتقی فی الرد علی البیهقی (همو، 1/620)به نصرت مذهب فقهی خود و پاسخ‌گویی به دفاع اغلب غیرمستقیم بیهقی برخیزند.
در زمینۀ یاری مذهب شافعی، بیهقی آثار مستقیمی نیز تألیف کرده، و شاخص آنها، اثری با عنوان بیان من اخطأ علی الشافعی است که در آن برخی «خطاهای حدیثی» منتسب به شافعی را پاسخ گفته است(چ بیروت، 1402ق، به کوشش شریف‌نایف دعیس). همچنین در اثری با عنوان رد الانتقاد(الانتصار)علیٰ الفاظ الشافعی، انتقادهای صورت گرفته بر برخی از دیدگاههای شافعی در باب معنای واژگان پاسخ گفته است(نک‌: نووی، 3/60، 140، 248، 339، 349)(چ‌ریاض، 1406ق). او در احکام القرآن مستندات قرآنی اقوال شافعی را جست‌وجو کرده است(اشپیس، 107؛ نیز نک‌: ه‌ د، 6/679) و نیز افزون بر آن، از کتاب معرفةالسنن و الآثار می‌توان یاد کرد که در آن اقوال شافعی با ترتیب مختصر مُزَنی گرد آمده، و از آن دفاع شده است. بیهقی در این اثر مآخذ خود در نقل اقوال شافعی را مورد به مورد نشان داده، و با بیان ادلۀ حکم از کتاب و سنت نبوی و آثار صحابه به دفاع از شافعی برخاسته بوده است(نک‌: صریفینی، 128؛ نیز سمعانی، التحبیر، 1/424؛ نک‌: بخش آثار).
در شخصیت فقهی بیهقی، دیگر ویژگی درخور تأمل، گرایش او به فقه تطبیقی است که در کتاب الخلافیات رخ نموده است(مثلاً نک‌: ذهبی، همان، 7/452؛ ابن‌کثیر، 4/554؛ ابن‌حجر، الاصابة، 6/547، تلخیص...، 1/40، جم‌( که در آن اقوال شافعی و ابوحنیفه را مقایسه کرده است(صدیق‌ حسن‌خان، 2/278؛ برای شیوۀ کتاب، نیز نک‌: سبکی، 4/9؛ برای چاپ آن، نک‌: بخش آثار).
با آنکه بیهقی در نوشته‌هایش، مذاهب حنفی و مالکی را در عرض شافعی به رسمیت شناخته(ابن‌عساکر، تبیین...، 101)، اما از مذهب حنبلی نامی نبرده است. گفتنی است که در برخی از منابع، اثری با عنوان مناقب احمد از او یاد شده (ذهبی، همان، 18/166)، و در نسلهای پسین، در حکایاتی کوشش می‌شده است تا وی به عنوان شخصیتی مؤید شافعی و احمدبن‌حنبل معرفی گردد(نیز نک‌: همان، 18/168).
گرایشهای اعتقادی: در برهه‌ای که بیهقی در محفل ابوبکر ابن‌فورک در نیشابور تربیت می‌یافت، این شخصیت دلبسته به حدیث به گونه‌ای درگیر کلام اشعری شد که به جست‌وجوی گونه‌ای از جمع میان این دو گرایش وادار گردید. در واقع دیدگاه اعتقادی بیهقی نه حاصل مستقیم دریافتهای او از ابن‌فورک، که آمیزه‌ای از کلام اشعری و رویکرد اصحاب حدیث به عقاید است. بدین‌ترتیب، سخن آنان که به سادگی بیهقی را یک «اشعری» شمرده‌اند(مثلاً سبکی، همانجا)، باید با توضیحی همراه گردد.
گفتنی است که در خراسان، در نسلی پس از ابوبکر ابن‌خزیمه(د 311ق/923م)کلام اشعری نفوذی قابل ملاحظه یافت و پیوند این مذهب کلامی با سنت اصحاب حدیث خراسان، جریانی را در محافل اصحاب حدیث پدید آورد که کلام اشعری را در راستای سنت تلقی کرده، حدیث را در تأیید آن به کار می‌گرفت که اوج آن در شخصیت ابوبکر بیهقی بود. این جریان در مقام پدید آوردن آثار اعتقادی، در عین برخورداری از روشی روایی و مبتنی بر اسناد، با مبانی کلام اشعری در کلیت سازگاری داشت و با پیش گرفتن روش تأویل نسبت به برخی متون روایی، نوعی حدیث‌گرایی معتدل را عرضه می‌داشت.
یکی از رجال شاخص در این جریان، ابوعثمان صابونی از استادان بیهقی و تأثیرگذاران بر اندیشۀ اعتقادی اوست که بیهقی او را «امام المسلمین حقیقی و شیخ‌الاسلام راستین» خوانده است(ابن‌عساکر، تاریخ...، 9/5؛ برای اشعری بودن صابونی، نک‌: همو، تبیین، 108). همچنین باید به ابوذر هروی، دیگر استاد بیهقی اشاره کرد که محدثی گراینده به اشاعره است و پیش از بیهقی، اثری با عنوان الاسماء و الصفات، با سبکی مشابه بیهقی تألیف کرده بوده است(نک‌: ذهبی، سیر، 17/559؛ قس: قاضی عیاض، 4/697، که عنوان آن را کتاب السنة و الصفات آورده است).
برپایۀ آنچه دربارۀ جایگاه میانی بیهقی گفته شد، برخی موضع‌گیریهای او نیز قابل درک است. او در برخورد با شخصیتی از اصحاب حدیث چون ابن‌قتیبه، آشنا با تأویل، اما دور از کلام اشعری، به نحوی غیرقابل انتظار او را از وابستگان «کرامیه» خوانده است(ذهبی، همان، 13/298؛ برای درک این نسبت در تقابل با افکار اشعری، نک‌: ه‌ د، 8/746)و در برخورد با عالمی اشعری چون ابومحمد جوینی، در مقدمۀ نامه‌اش او را به «اعتصام» و پیروی حدیث فراخوانده است(نک‌: سمعانی، التحبیر، 1/592؛ رودانی، 248؛ نیز نک‌: بخش آثار).
به هر تقدیر، گرایش نسبی بیهقی به کلام اشعری، زمینه‌ساز شده است تا وی در رساله‌ای مستقل به دفاع از اشعری برخیزد و کوشش کند تا در برابر آنان که در عصر وی اشعری را بدعت‌گزار می‌شمردند، دیدگاههای وی را در راستای سنت حدیثی نشان دهد(برای متن رساله، نک‌: ابن عساکر، همان، 100-108). کتاب الاعتقاد بیهقی که چکیدۀ تعالیم اعتقادی اوست، با آنکه مشحون از احادیث نبوی است، در بردارندۀ موارد گسترده‌ای از نقل سخنان ابوالحسن اشعری و پیروش ابن‌فورک نیز هست(نک‌: ص 83، 96، جم‌(.
بیهقی در آثار خود کوشش دارد تا مذهب اشعری را مذهب اعتقادی شافعیان قلمداد کند و از همین‌رو، در کتاب الاعتقاد بارها نظیر باور اشعریان را در نقلیات محمدبن‌ادریس شافعی جست‌وجو کرده(ص 108، جم‌(، و در مباحث اعتقادی، تعبیر «اصحابنا» را برای اشاره به شافعیان و نه اشعریان به کار برده است(ص72).
جریان همگرایی میان مذاهب اهل سنت که از سدۀ 3ق/9م آغاز شده، و از کسانی چون ابومنصور بغدادی به صابونی و بیهقی انتقال یافته بوده است(برای رابطۀ صابونی و بغدادی، نک‌: ذهبی، سیر، 17/572). در آثار بیهقی نیز به روشنی دیده می‌شود، بیهقی در مقدمۀ رسالۀ خود در دفاع از اشعری، مذاهب حنفی، مالکی و شافعی را به عنوان مذاهب حقه معرفی می‌کند(ابن عساکر، همانجا) و در مباحث اعتقادی، کوشش دارد تا هم‌فکری ابوحنیفه و مالک‌بن‌انس را با اعتقادات پیشنهادی خود ثابت نماید(نک‌: الاعتقاد، 107، 116، 162، جم‌ ؛ نیز نک‌: ذهبی، العلو...، 134). چهرۀ ابوحنیفه در نقلیات بیهقی همان است که نز حنفیان اهل سنت و جماعت ترسیم شده است(نک‌: ه‌ د، 5/389).
کوشش بیهقی در جهت دفاع از آن چهرۀ ابوحنیفه و اثبات نزدیکی افکار او با اندیشه‌ای که از آن دفاع می‌کرد، آن‌گاه بهتر درک می‌شود که توجه گردد وزیر پرنفوذ سلاجقه در عصر او عمید الملک کندری(مق‌ 456ق/1064م)مدافع افکار حنفیان اهل عدل و دارای افکاری نزدیک به معتزله بوده است(نک‌: ه‌ د، 8/748).
بیهقی افزون بر کتاب الاعتقاد، بخشهای اعتقادی از شعب‌الایمان و رساله‌اش در دفاع از اشعری، در مباحث اعتقادی برخی تک‌نگاریها نیز داشته است که بیشتر معتزله و گروه نزدیک به آنان، یعنی حنفیان عدل‌گرا مخاطب انتقاد آنها بوده‌اند. آثاری چون الاسماء و الصفات، الرؤیة(ذهبی، سیر، 18/166؛ هندی، شم‌ 2422، جم‌(، در مسئلۀ رؤیت باری‌تعالیٰ در قیامت؛ القضاء و القدر(سمعانی، الانساب، 1/438؛ رودانی، 335)؛ الاسراء‌)سبکی، 4/10). ظاهراً در کیفیت اسراء پیامبر(ص)؛ ما روی فی حیاة الانبیاء بعد وفاتهم، در اثبات اینکه انبیا پس از درگذشت، همچنان دارای حیات‌اند؛ اثبات عذاب القبر، در رد متکلمانی که عذاب قبر را انکار دارند(حاجی خلیفه، 1/9) و کتاب البعث و النشور، در کیفیت رستاخیز(بیهقی، علی، 182؛ رودانی، 145؛ برای نسخۀ خطی، نک‌: غامدی، 70). احمدغامدی در کتابی مستقل، به مطالعه‌ای توصیفی از جایگاه بیهقی در الاهیات و موضع او در مسائل کلامی پرداخته است(نک‌: مآخذ).
رویکرد بیهقی به زهد و آداب: ثبت نام صوفیانی چون ابوعبدالرحمان سلمی و عبدالله بن‌یوسف اصفهانی در شمار شیوخ بیهقی(صریفینی، 128؛ ابن نقطه، 1/138) و کسانی چون خواجه عبدالله انصاری(ذهبی، همان، 18/169) و عبدالمنعم بن‌عبدالکریم قشیری(رودانی، 248) در شمار روایان او نشان از گونه‌ای پیوند میان بیهقی و صوفیه دارد. این رابطه را نباید به معنای تعلق بیهقی به اندیشۀ صوفیانه تلقی کرد و در طبقات صوفیه نیز شرح حالی برای بیهقی گشوده نشده است.
مروری بر کتاب الزهد الکبیر اثر بیهقی به روشنی حکایت از آن دارد که وی در تعریف زهد، براحادیث نبوی تکیه کرده، و به دنبال بازسازی سنت نبوی در باب زهد بوده است؛ با این حال، بخشی از کتاب را نیز اقوال زهاد و صوفیانی چون حسن‌بصری، مالک بن‌دینار، ذوالنون مصری، رابعۀ عدویه و جنید بغدادی تشکیل داده، و آشکار است که بیهقی از تلقی صوفیانه به یکباره جدا نگشته است(برای نمونه‌ها، نک‌: 2/63، 65، 66، 72، 102). در کنار کتاب الزهد باید به شماری از آثار بیهقی اشاره کرد که می‌توان آنها را در ادبیات اخلاقی اصحاب حدیث جای داد. از این آثار افزون بر مجموعۀ دائرةالمعارف گونۀ ‌شعب‌الایمان، باید به آثاری چون الترغیب و الترهیب(نک‌: ذهبی، همان، 18/166؛ منذری، 1/22، 23، جم‌ ، به عنوان مأخذ نقل حدیث) و کتاب الآداب(یا الادب) اشاره کرد(بیهقی، علی، 184؛ ابن‌نقطه، 1/147؛ رافعی، 1/348؛ نک‌: بخش آثار).
آثار: صریفینی گسترۀ آثار بیهقی را ـ احتمالاً با مبالغه ـ بیش از هزار جزء(نه الزاماً به معنای جلد) گزارش کرده است(همانجا). طیف موضوعی آثار بیهقی نیز متنوع است و از حدیث و فقه تا عقاید و زهد و آداب را در گرفته است. این آثار در عصری نزدیک به تألیف در مشرق جهان اسلام رواج داشته، و بسیار زودهنگام به سرزمینهای غربی نیز گسترش یافته ست. از جمله می‌دانیم که آثار او از طریف ابوالقاسم دمشقی، شاگر شاگردان وی و نیز ابوالحسن مرادی در همان طبقه به شام انتقال یافته است(ذهبی، سیر، 18/168). با این حال، بررسی اوراق فهرسۀ ابن خیر(ه‌ م)نشان می‌دهد که این آثار تا اواسط قرن 6ق، همچنان برای اندلسیان ناشناخته بوده است.
از مهم‌ترین آثار اوست:
1. الجامع لشعب الایمان، مجموعه‌ای با موضوع محوری ایمان و با دو رویکردی اعتقادی و اخلاقی که پس از السنن الکبریٰ، تأثیرگذارترین اثر بیهقی است(نک‌: مآخذ؛ برای ترجمۀ فارسی، نک‌: GAL, I/447). ابوجعفر عمرقزوینی(به کوشش عبدالقادر ارنؤوط، دمشق، 1405ق) و ابوحفص ابن‌ملقن(نسخۀ خطی، GAL, S, I/619) اختصارهایی از آن فراهم آورده‌اند.
2. السنن الصغریٰ، که گونۀ چکیده از السنن الکبریٰ است و چنان که در مقدمۀ آن آمده(ص17)، به عنوان مکملی فقهی بر کتاب الاعتقاد تدوین شده است(نک‌: مآخذ). این اثر نمونه‌ای از یک رسالۀ مختصر فقهی با ماهیت حدیثی است که در نوع خود، از نخستینهاست. محمدضیاءالرحمان اعظمی در المنةالکبریٰ آن را شرح، و احادیثش را تخریج کرده است(چ ریاض، 1422ق).
3. السنن الکبریٰ، دوره‌ای مفصل در احادیث فروع که بارها به چاپ رسیده است(نک‌: مآخذ) و در زمرۀ اساسی‌ترین کتب حدیث اهل سنت به شمار می‌رود. این مجموعه توسط کسانی چون ابوالمعالی محمدبن‌اسماعیل فارسی(فاسی، 2/249) و شمس‌الدین ذهبی(صدیق حسن‌خان، 3/99) اختصار شده، و شهاب‌الدین بوصیری در اثری با عنوان فوائدالمنتقی زوائد آن بر کتب سته را گرد آورده است(کتانی، 170-171؛ برای نسخۀ خطی آن، نک‌: GAL, S, I/618-619، که بروکلمان الجواهر المنتقی لزوائد البیهقی آورده است). نجم‌عبدالرحمان خلف در اثری با عنوان مواردالامام‌البیهقی فی کتاب السنن الکبریٰ، به مطالعۀ انتقادی روش بیهقی در این کتاب پرداخته است(چ ریاض، 1410ق).
4. معرفةالسنن و الآثار، که در آن مجموعه‌ای از احادیث نبوی در کنار آثار صحابه و تابعین در زمینۀ فروع گردآمده است(چاپ ناتمام آن به کوشش احمد صقر، قاهره، المجلس الاعلیٰ للشؤون الاسلامیة؛ برای نسخۀ خطی، نک‌: غامدی، 76).
افزون بر داده‌های بروکلمان(نک‌: GAL، نیز GAL, S، همانجاها)، غامدی کتاب‌شناسی مفصلی از آثار چاپی، خطی و یافت نشدۀ بیهقی به دست داده است(ص65بب‌(. اطلاعات مهمی که باید بر آن افزوده شود، اینهاست: 1. الآداب، به کوشش عبدالقدوس محمدنذیر(چ ریاض، مکتبةالریاض، نیز بیروت، 1406ق)؛ 2. اثبات عذاب القبر، به کوشش شرف محمودالقضات(چ عمان، 1405ق)؛ 3. الاربعون الصغریٰ، به کوشش ابواسحاق حوینی(چ بیروت، 1408ق)؛ 4؛ الربعون الکبریٰ (ذهبی، سیر، 18/166؛ رودانی، 89؛ برای نسخۀ خطی کتابخانۀ سلیمانیۀ استانبول، نک‌: بدر، 13)؛ 5. البعث و النشور(چ بیروت، 1406ق)؛ همچنین استدراکات البعث و النشور(چ بیروت، 1414ق)؛ 6. الخلافیات(چ ریاض، 1995م)؛ همچنین مختصر الخلافیات، از ابن فرح اشبیلی(چ ریاض، 1417ق)؛ 7. الدعوات الکبیر، به کوشش بدر عبدالله بدر(چ کویت، 1409ق)؛ 8. «رسالة الیٰ ابی محمدالجوینی»، ضمن مجموعۀ الرسائل المنیریة(2/280-290)، قاهره، 1343ق؛ 9. العوالی الصحاح، که ظاهراً در بردارندۀ مجموعه‌ای از احادیث صحیح و دارای اساتید عالی بوده است(رافعی، 2/190؛ ابن‌صلاح، 93) و نشانی از نسخ آن در دست نیست؛ 10. فضائل الصحابة(نک‌: بیهقی، علی، 184؛ سمعانی، التحبیر، 1/435؛ ذهبی، همان، 18/166-167) که به نظر می‌رسد در سده‌های اخیر نسخ آن سختیاب بوده است؛ 11. القرءة خلف الامام، به کوشش محمدسعیدبن‌بسیونی زغلول(چ بیروت، 1405ق)؛ 12. القضاء و القدر(چ بیروت، 1409ق).
مآخذ: ابن‌حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، 1412ق/1992م؛ همو، تغلیق التعلیق، به کوشش سعید عبدالرحمان موسیٰ قزقی، بیروت/عمان، 1405ق؛ همو، تلخیص الحبیر، به کوشش عبدالله هاشم یمانی، مدینه، 1384ق/1964م؛ همو، فتح الباری، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محب‌الدین خطیب، بیروت، 1379ق؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن دمیاطی، احمد، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش مصطفیٰ عبدالقادر عطا، بیروت، 1417ق/1997م؛ ابن‌صلاح، عثمان، صیانة صحیح مسلم، به کوشش علی شیری، بیروت/دمشق، 1415ق/1995م؛ همو، تبیین کذب المفتری، بیروت، 1404ق/1984م؛ ابن‌قاضی، شهبه، ابوبکر، طبقات الشافعیة، به کوشش حافظ عبدالعلیم‌خان، بیروت، 1407ق؛ ابن‌کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، 1401ق؛ ابن‌نقطه، محمد، التقیید، بیروت، 1408ق؛ ابوشامه، عبدالرحمان، تراجم رجال القرنین، به کوشش محمدزاهدکوثری و عزت عطار حسینی، قاهره، 1366ق/1947م؛ بدر، بدرعبدالله، مقدمه بر الدعوات الکبیر(نک‌: هم‌ ، بیهقی)؛ بیهقی، احمد، الاسماء و الصفات، به کوشش محمدزاهدکوثری، بیروت، داراحیاء و التراث العربی؛ همو، الاعتقاد و الهدایة الیٰ سبیل الرشاد، به کوشش احمد عصام کاتب، بیروت، 1401ق؛ همو، الدعوات الکبیر، به کوشش بدرعبدالله بدر، کویت، 1409ق/1989م؛ همو، «رسالة الیٰ ابی محمد الجوینی»، ضمن مجموعةالرسائل امنیریة، قاهره، 1343ق؛ همو، الزهدالکبیر، به کوشش عامر احمدحیدر، بیروت، 1996م؛ همو، السنن الصغریٰ، به کوشش محمد ضیاءالرحمان اعظمی، مدینه، 1410ق/1989م؛ همو، السنن الکبریٰ، به کوشش محمدعبدالقادر عطا، مکه، 1414ق/1994م؛ همو، شعب الایمان، به کوشش محمد سعیدبن‌بسیونی زغلول، بیروت، 1410ق؛ همو، فضائل الاوقات، به کوشش عدنان قیسی، مکه، 1410ق؛ بیهقی، علی، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1317ش؛ حاجی خلیفه، کشف؛ ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق/1985م؛ همو، العلو للعلی الغفار، به کوشش اشرف‌بن‌عبدالمقصود، ریاض، 1995م؛ همو، معرفةالقراء الکبار، به کوشش بشار عواد معروف و دیگران، بیروت، 1404ق؛ رافعی، عبدالکریم، التدوین فی اخبار قزوین، حیدرآباد دکن، 1985م؛ رودانی، محمد، صلةالخلف، به کوشش محمد حجی، بیروت، 1408ق/1988م؛ سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیةالکبریٰ، به کوشش محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، 1383ق/1964م؛ سلفی، احمد، معجم السفر، به کوشش عبدالله عمربارودی، مکه، المکبتةالتجاریة؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمربارودی، بیروت، 1408ق/1988م؛ همو، التحبیر، به کوشش منیره ناجی سالم، بغداد، 1395ق/1975م؛ صدیق حسن‌خان، محمدصدیق، ابجدالعلوم، به کوشش عبدالجبار زکار، بیروت، 1978م؛ صریفینی، ابراهیم، تاریخ نیشابور(منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، به کوشش محمدکاظم محمودی، قم، 1403ق/1362ش؛ غامدی، احمد، البیهقی و موقفه من الالهیات، ریاض، نشر مؤلف؛ فاسی، محمد، ذیل التقیید، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، 1410ق/1990م؛ قاضی عیاض، ترتیب المدارک، به کوشش احمد بکیرمحمود، بیروت/طرابلس، 1387ق/1967م؛ کتانی، محمد، الرسالةالمستطرفة، به کوشش محمد منتصر کتانی، بیروت، 1406ق/1986م؛ منذری، عبدالعظیم، الترغیب و التراهیب، به کوشش ابراهیم شمس‌الدین، بیروت، 1417ق؛ نووی، یحییٰ، تهذیب الاسماء و اللغات، بیروت، 1996م؛ هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، به کوشش بکری حیانی و صفوةالسقا، بیروت، 1409ق/1989م؛ نیز:
GAL; GAL, S; Spies, O., »Die Bibliotheken des Hidschas«, ZDMG, 1936, vol. XC.
احمدپاکتچی
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5425
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست