بَیِّنه، کلمهای به کار رفته در قرآن کریم
که در طول تاریخ نزد مسلمانان به اصطلاحی قرآنی و فقهی گراییده است و بیشتری بار
معنایی آن را میتوان در حالات فعلی و اسمی، در مفاهیم روشن و آشکار شدن و نیز دلیل
و گواه دانست. در نگاهی ابتدایی، این واژه صفت مینماید، اما در بررسی کاربردهای آن
در قرآن و فقه اسلامی، چنین به نظر میرسد که این واژه اسمی است که در هریک از این
متون به یک اصطلاح به معنایی خاص به کار رفته، و غالباً هر یک از این متون آن را در
معنایی متفاوت از دیگری به کار برده است.
معناشناسی تاریخی: بینه از ریشۀ فعلی «بان ـ یبین» اشتقاق یافته که با پیشینهای
قدیم، در دیگر زبانهای سامی از جمله عبری، آرامی، سریانی، حبشی و سبایی کاربرد
داشته، و غالباً به معنای جدا، متمایز و مجزا شدن، واضح و شفاف سخن گفتن و تشخیص
دادن به کار رفته است(نک: گزنیوس، I/106-107؛ مشکور، 1/93-94). براین اساس، در
زبانهای سامی، «تمایز» از مهمترین مؤلفههای معنایی این واژه به شمار میرود. در
زبان عربی هم که معنای این واژه عمدتاً «آشکارشدن» آمده(نک: ازهری، 15/495-496؛
راغب، 68-69)، بیشترین کاربرد بر معنای «آشکاری حاصل از تفکیک و تمایز میان دو چیز
مشابه» متمرکز بوده است(شریفرضی، 57؛ طوسی، التبیان، 4/449؛ مصطفوی، 1/347-348).
برهمین اساس، در کتب لغت و تفسیر غالباً بینه صفت مشبهه از فعل «بان ـ یبین» و مونث
«بیّن» به معنای روشن و آشکار آمده است(نک: همو، 1/348). در عین حال، بینه بدون
موصوف، به معنای حجت، گواه و دلیل است(مثلاً نک: پنرایس، 21).
با بافتار نزول، بینه افزون بر کاربرد به معنای شهادت در دعاوی(مثلاً نک: ثقفی،
2/723)، معنایی نزدیک به حجت و استدلال محکم نیز داشته است(همو، 2/403؛ ابومخنف،
312؛ نصربن مزاحم، 95، 315). باید گفت بینه آن هنگام که در بافتهایی مرتبط با
اختلاف و درگیری به کار رفته، منحصراً به معنای شاهد بوده، و معنایی فراتر از آن
نداشته است.
بینه در قرآن کریم: واژۀ بینه و جمع آن بینات با بسامد 71بار تکرار، در قرآن کریم
به کار رفته که از آن میان، 54بار کاربرد اسمی است که با دور شدن از کاربرد وصفی،
به اصطلاحی قرآنی گراییده است. این واژه غالباً با آنچه پیامبران به مردم ارائه
کردهاند، ارتباط دارد؛ اما گاه این مفهوم گسترش یافته، و به معنای بصیرت، بینش
عمیق و قدرت تشخیصی که خدا به برخی از انسانها موهبت میکند، آمده است.
واژۀ قرآنی بینه در حالت مفرد، غالباً به معنای دلیلی است که موجب دانش و بصیرت
میشود(مثلاً نک: انعام/6/57؛ انفال/8/42؛ هود/11/28)؛ اما تمرکز مصادیق بینه در
حالت جمع(بینات) غالباً بر جهانبینی، آموزههای فکری، اخلاقی و دینی پیامبران و
استدلالهای آنهاست(مثلاً نک: اعراف/7/85؛ هود/11/28؛ زخرف/43/63). قرارگیری واژۀ
علم(آلعمران/3/19؛ شوریٰ/42/14؛ جائیه/45/17)، بصائر(انعام/6/104؛ اعراف/7/203؛
جائیه/45/20)، حکمت(زخرف/43/63)، به عنوان جانشینی برای بینه، مفهوم قرآنی این واژه
را آشکارا به دانایی نزدیک میسازد. همچنین قرارگیری آن در کنار واژگانی چون تفرقه،
اختلاف، لغزش، کتمان و تکذیب(نک: بقره/2/159، 209، 213، 253؛ آلعمران/3/105؛
انعام/6/57؛ جائیه/45/17)، معنای کهن سامی را بیشتر به ذهن متبادر میکند.
در میان انواع آموزههای پیامبران، مفهوم صدور بینۀ قرآنی از سوی خداوند، آن را از
دیگر آموزهها مجزا میسازد. از همینرو قرآن در برخورد انسان با این اموزهها،
تجاوز از حدود الاهی پس از آگاهی از بینات را مهمترین و اصلیترین عاملی میداند
که سزاوار نکوهش انسان است(بقره/2/213؛ آلعمران/3/19؛ شوریٰ/42/14؛ جائیه/45/17).
بینه در تفسیر: به دلیل وضوح معنا و یا سادگی اندیشۀ اسلامی در سدههای آغازین،
مفسران نخستین، برای واژۀ بینه یا تفسیری ارائه نکردهاند، یا در هر آیه به تناسب
بافت آبات، به تفسیر یا بیان مصداقی از بینات پیامبران اشاره کردهاند؛ اما بهطور
کلی مفسران سدههای نخستین بینه را به معنای بصیرت و بینش، حلال و حرام، بیانی از
سوی خدا، امر و نهی الاهی، فرایض و حدود، عامل رفع شبهات و موجبات گمراهی، خبر
عذاب، برهان و استدلال و نشانههای پیامبری یک پیامبر بدون به کار بردن واژۀ معجزه
تفسیر کردهاند(نک: تنویر...، 13، 14، 15، 22، 28، جم ؛ مقاتل، 1/121، 126، 152،
161، جم ؛ طبری، 12/63).
با طرح مسئلۀ کلامی نیاز نبی به معجزه(نک: وات، 122-123)، متکلمان مسلمان به ارائۀ
نظراتی، به ویژه با استفاده از آیات قرآن پرداختند(نک: ماوردی، 1/57 بب ؛
ابنتیمیه، 14/188-189؛ سیدمرتضیٰ، رسائل، 2/102). مفسرانی هم که بر ظرایف کلامی
آگاه بودند، تحتتأثیر این آراء، بینه و بینات را در بسیاری از آیات قرآن به معنای
معجزات پیامبران تفسیر کردند(مثلاً نک: طوسی، همان، 2/190، 4/461؛ فخرالدین،
12/13، 20، 46؛ بیضاوی، 1/357، 550، 3/35؛ فیض، 1/280، 516). برای آیاتی نیز که
بافت آنها چنین تفسیری را بر نمیتافت، تفاسیری ارائه کردهاند، چون بیان و بصیرت،
علم و نبوت، وحی، قرآن، اشاراتی به ظهور پیامبر اسلام(ص)، دلایل و شواهد حقانیت
پیامبر(ص)(نک: طبری، همانجا؛ طوسی، همان، 4/153؛ بیضاوی، 3/243؛ فیض، 2/124؛
طباطبایی، 1/388).
در کنار این مسئله در برخی از آیات که به دلیل وجود قرائنی میتوان بینات را به
معجزات پیامبران تفسیر کرد، برخی از مفسران تفاسیری ارائه دادهاند که در آنها
بینات از سنخ دانش، علم، بصیرت و احکام الاهی تفسیر شده است(نک: بغوی، 3/139؛
قرطبی، 10/335؛ بیضاوی، 3/469).
بینه در فقه: از آنجا که در اختلافات و دعاوی، ارائۀ شاهد، خصوصاً در دوران
شکلگیری دانش فقه، مهمترین بینه تلقی شده است، لذا این واژه در فقه از معنای عرفی
خود خارج، و به یکی از مهمترین مصادیق خود، یعنی شاهد، تخصیص یافته است. به نظر
میرسد در آثار و احادیث نیز بیشتر معنای عام و عرفی آن غالب بوده است. از اینرو
برخی از محققان بر آناند تا بینه را، همچنان در معنای عام خود، به هر آنچه بتوان
ادعاییرا به وسیلۀ ثابت کرد، معنا کنند(نک: ابنقیم، 12، 24). دامنۀ این گسترش
چنان شد که سیدمرتضیٰ(الانتصار، 486)، علم قاضی، و سلار و ابنحمزه، قسامه را ـ از
آنرو که متضمن علم است ـ در شمار بینات آوردهاند(سلار، 232-233؛ ابنحمزه، 221).
اصطلاح بینه، بدون تعریف روشنی از آن، غالباً در ابواب قضا و شهادات مطرح شده
است(نک: مالک، 5/179بب ؛ شافعی، 6/249بب ؛ طوسی، الخلاف، 6/329بب ؛ سلار،
230بب(. با چشمپوشی از ظرایف فنی میتوان گفت که بینه نزد فقها، شهادتی است که
بنا بر شروطی توسط شرع معتبر شده است(نک: طوسی، النهایة، 342؛ سلار، 233؛ ابن
ادریس، 2/164). حدیث مشهور پیامبر اکرم(ص): «البینة علی المدعی و الیمین علیٰ من
انکر(ادعی علیه)»(ترمذی، 2/399؛ طوسی، تهذیب...، 6/229) که گویا منشاء این اصطلاحی
در فقه بوده، سبب شده است تا فقها به دنبال کشف مصادیق بینه برآمده، آن را شهادت یک
مرد و دو زن، یا یک مرد به همراه قسم او بدانند(ابنحمزه، 211).
تقابل بینه وعلم قاضی موضوع دیگری است که مورد توجه فقها قرار گرفته است، اما گویا
بیشتر آنان علم قاضی را بر بینه مقدم دانستهاند(برای این نظرات، نک: سمرقندی،
3/370بب ؛ سیدمرتضیٰ، همانجا؛ ابنزهره، 436).
مآخذ: ابنادریس، محمد، السرائر، قم، 1410ق؛ ابنتیمیه، احمد، مجموع فتاوی، به کوشش
عبدالرحمان عاصمی، ریاض، 1412ق/1991م؛ ابنحمزه، محمد، الوسیلة، به کوشش محمدحسون،
1408ق؛ ابنزهره، حمزه، غنیةالنزوع، به کوشش ابراهیم بهادری، قم، 1417ق؛ ابنقیم
جوزیه، محمد، الطرقالحکمیة، به کوشش محمدحامدفقی، بیروت، 1372ق؛ ابومخنف، لوط،
مقتل الحسین، به کوشش حسن غفاری، قم، 1398ق؛ ازهری، محمد، تهذیب اللغة، به کوشش
ابراهیم ابیاری، قاهره، 1967م؛ بغوی، حسین، معالم التنزیل، به کوشش خالدعک و مروان
سوار، بیروت، 1407ق/1987م؛ بیضاوی، عبدالله، انوار التنزیل، به کوشش عبدالقادر
حسونه، بیروت، 1416ق/1996م؛ ترمذی، محمد، السنن، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان،
بیروت، 1403ق؛ تنویرالمقیاس من تفسیرابنعباس، بیروت، دارالفکر؛ ثقفی، ابراهیم،
الغارات، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، 1355ش؛ راغب اصفهانی، حسین،
المفردات فی غریب القرآن، به کوشش محمدسید گیلانی، قاهره، 1381ق؛ سلار، حمزه،
المراسم العلویة، به کوشش محسن حسینی امینی، قم، 1414ق؛ سمرقندی، محمد،
تحفةالفقهاء، بیروت، 1414ق؛ سیدمرتضیٰ، علی، الانتصار، قم، 1415ق؛ همو، رسائل، به
کوشش مهدی رجایی، قم، 1405ق؛ شافعی، محمد، الأم، بیروت، 1403ق/1983م؛ شریفرضی،
محمد، حقائقالتأویل، به کوشش محمدرضاآلکاشف الغطا، بیروت، دارمهاجر، طباطبایی،
محمدحسین، المیزان، قم، 1402ق؛ طبری، تفسیر؛ طوسی، محمد، التبیان، به کوشش احمد
حبیب قصیرعاملی، قم، 1409ق؛ همو، تهذیبالاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، تهران،
1365ش؛ همو، الخلاف، به کوشش علی خراسانی و دیگران، قم، 1417ق؛ همو، النهایة،
بیروت، دارالاندلس؛ فخرالدین رازی، محمد، تفسیر، بیروت، دارالفکر؛ فیض کاشانی،
محسن، تفسیرالصافی، به کوشش حسین اعلمی، قم، 1416ق؛ قرآن کریم؛ قرطبی، محمد، الجامع
الاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، قاهره، 1372ق؛ مالکبنانس،
الموطاً، قاهره، 1323ق؛ ماوردی، علی، اعلا النبوة، به کوشش محمد معتصم بالله،
بیروت، 1407ق/1987م؛ مشکور، محمدجواد، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی،
تهران، 1357ش؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، 1360ش؛
مقاتلبنسلیمان، التفسیر، به کوشش عبدالله محمود شحانه، بیروت، 1423ق؛ نصربن
مزاحم، وقعة صفین، به کوشش عبدالسلام محمدهارون، قاهره، 1382ق؛ وات، ویلیام
مونتگمری، فلسفه و کلام اسلامی، ترجمۀ ابوالفضل عزتی، تهران، 1370ش؛ نیز:
Gesenius, W., A Hebrew and English Lexicon of the Old Testament, ed. F. Brown et
al., Boston/New York, 1906; Penrice, J., A Dictionary and Glossary of the Korân,
Beirut, 1873.
مهدی غفاری