responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5406
بیمارستان
جلد: 13
     
شماره مقاله:5406

بیمارِسْتان، محل نگهداری بیماران، واژه‌ای فارسی است(بیمار یا وِمار+ پسوند مکان ستان). بی‌گمان از آغاز ارتباط مسلمانان با بیمارستان و پزشکان جندی‌شاپور ایران، به همان شکل یا به صورت مارستان در منابع عربی وارد شده، و به کار رفته است(مثلاً نک‍: رازی، 1/259؛ ابن‌منظور، 6/217). اما در مارستان در بسیاری مواضع، خاصه در قرون متأخرتر مجانین را نیز نگهداری می‌کردند(مثلاً ابشیهی، 1/328-329؛ ابوالفرج اصفهانی، 20/154؛ ابن‌جوزی، صفة...، 2/519؛ ابونعیم، 10/368؛ جبرتی، 1/219، 616؛ ابن‌عماد، 2/340، 4/227). در بعضی مناطق یا دوره‌های تاریخی، دارالشفا و دارالمرضیٰ نیز به جای بیمارستان به کار رفته است.
دربارۀ نخستین بیمارستانی که در سرزمینهای اسلامی ساخته شد، اطلاع دقیقی در دست نیست. گرچه سابقۀ نوعی بیمارستان ابتدایی به عصر پیامبر اکرم(ص) و غزوۀ خندق و بنی‌قریظه باز می‌گردد که زنی رفیده نام در مسجد النبی(ص) خیمه‌برافراشته بود و مجروحان جنگی را مداوا می‌کرد(طبری، 2/100-101)؛ ولی گفته‌اند که نخستین بیمارستان ثابت را به دستور ولیدبن‌عبدالملک اموی در 88ق/707م در دمشق ساختند(مقریزی، 2/405). با این حال، کهن‌ترین بیمارستان بزرگ و معتبر در قلمرو اسلام، جندی‌شاپور است که پیشینۀ آن لااقل به روزگار شاپور دوم ساسانی بازمی‌گردد که در روزگار خسروانوشیروان به اوج شکوه وشکوفایی دست یافت(فردوسی، 4/1798؛ اقبال، 133؛ دانلپ، 219؛ الگود، 46-47؛ نیز نک‍: کریستن‌‌سن، 296). این بیمارستان در پایان عصر ساسانی در برابر فاتحان عرب(نک‍: نصر، 396) از آسیب مصون ماند. برخی روایات نشان می‌دهد که عربهای صدر اسلام با این شهر و بیمارستان آن آشنا بوده‌اند، زیرا آورده‌اند که حارث‌بن‌کلده، پزشکی که در جندی‌شاپور تحصیل کرده بود، یک وقت به دعوت پیامبر(ص)، یکی از مسلمانان را مداوا کرد(ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/110-111؛ ابن جلجل، 54؛ قس: الگود 66؛ نسیمی، 823، که از دیگر عربهای تحصیل‌کرده در جندی شاپور نیز یاد کرده است). با آنکه دربارۀ ارتباط این بیمارستان با دربار امویان نیز سخن گفته‌اند(عیسیٰ‌بک، 63)، ولی آغاز ارتباط رسمی و وسیع آن با مرکز خلافت به روزگار منصور عباسی بازمی‌گردد(قفطی، 158-159؛ براون، 23). از همین زمان نخستین بیمارستانها به سبک جندی‌شاپور و متأثر از ساخت و بافت آن در دنیای اسلام پدیدار شد و روی به تکامل نهاد، تا آنجا که بیمارستانهای جهان اسلام را از نظر تعداد و سطح عالی خدماتی که ارائه می‌دادند، باید از مهم‌ترین جلوه‌های بی‌مانند تمدن اسلامی در سده‌های میانه به شمار آورد. ماندگاری نام بیمارستان در سراسر این قلمرو وسیع، خود مؤید نقش و تأثیر جندی‌شاپور بر تأسیس بیمارستانها و شکل‌گیری ساختار علمی و اداری آنهاست.
سازمان علمی و اداری بیمارستان: بیمارستانهای بزرگ سازمان اداری، خدماتی و علمی گسترده‌ای، مرکب از رسته‌های مختلف پزشکان، داروسازان، انواع خدمه و پرستاران، بخشهای مختلف درمانی، خازنان، وکیلان، ناظران و جز آن بود. چنین سازمانی در مقیاس کوچک‌تر در برخی از بیمارستانهای شهرهای کم‌اهمیت‌تر، مانند بیمارستان واسط نیز دیده می‌شد(ابن‌جوزی، المنتظم، 8/8). رؤسای بیمارستانها همواره از میان پزشکان انتخاب می‌شدند و یک پزشک می‌توانست ریاست چند بیمارستان در یک یا حتیٰ چند شهر را در دست داشته باشد؛ چنان که سنان‌بن‌ثابت روزگاری رئیس بیمارستانهای بغداد بود(ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/221-222) و سعیدبن‌یعقوب دمشقی ریاست بیمارستانهای بغداد و مکه و مدینه را در دست داشت(همو، 1/234).
رئیس پزشکان بیمارستان را ساعور می‌نامیدند که در برخی بیمارستانها متولی آنجا نیز به شمار می‌رفت. ساعور در حقیقت از ماهرترین و نامورترین پزشکان بود. به همین‌ سبب، انتخاب پزشکان لایق، و نیز عزل و نصب کارگزاران بلند پایۀ بیمارستان مانند متصرف و غیره در دست او بود. امین‌‌الدولةبن‌التلمیذ و سیعدبن‌اثردی دو تن از بلند پایه‌ترین ساعوران بودند(ابن‌ابی اصیبعه، 1/259؛ نخجوانی، 2/235-236). انتخاب پزشکان مجرب و ماهر برای بیمارستانها، دست‌کم از آن هنگام که به دستور مقتدر عباسی به آزمایش و انتخاب آنها پرداختند، امری رایج بود(ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/222؛ نخجوانی، همانجا)، چنان‌که عضدالدوله و کارگزارانش برای انتخاب بهترین اطبا برای بیمارستان عضدی دقت بسیار به کار بردند(ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/310).
بیمارستانهای بزرگ دارای بخشهای متنوع پزشکی، مانند بخش امراض داخلی، بیماریهای عفونی، چشم‌پزشکی، جراحی، شکسته‌بندی، و گاه بخش بیماران روانی، بخش بیماران سرپایی و بخشهای بیماران بستری، و تالارها و اتاق‌های جداگانه برای زنان و مردان بودند که هریک خدمه و پرستاران مخصوص داشت(ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/254، 310؛ مقریزی، 2/405-407؛ نوبری، 31/107-108؛ ابن‌جبیر، 51-52؛ رشیدالدین، وقف‌نامه...، 145بب‍(. پزشکان در اتاقها می‌نشستند و معاینه می‌کردند و به نوشتن نسخه می‌پرداختند(ابن‌ابی‌اصیبعه، 2/243). افزون براین، موظف بودند هر روز بیماران بستری را نیز معاینه و به امورشان رسیدگی کنند، درحالی که کارگزاران بیمارستان نیز آنها را همراهی می‌کردند تا هر دستوری برای بیماری می‌دادند، بی‌درنگ اجرا گردد(ابن‌جبیر، 51؛ ابن‌ابی‌اصیبعه، 2/155).
مطابق گزارشی، در برخی یا همۀ بیمارستانهای معتبر، پزشکان به نوبت، روز یا شب، در بیمارستان حاضر می‌شدند(مثلاً نک‍: قفطی، 148). در ربع رشیدی، خانۀ پزشکان نزدیک بیمارستان قرار داشت(رشیدالدین، همان، 42، 145، 146) و دسترسی بیمارستان به اطبا را بسیار تسهیل می‌کرد. اثر منصوب به رازی، یعنی کتاب فی صفات البیمارستان(ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/310) که اکنون مفقود است، احتمالاً مشتمل بر وصف بخشهای خدماتی بیمارستان نیز بوده است. به‌علاوه، زاهدالعلما نیز کتابی موسوم به کتاب البیمارستانات داشته(همو، 1/309)، که لابد در آن به بررسی موضع و محل بیمارستان و بخشهای درمانی و اداری آن پرداخته بوده است.
بیمارستانها در کنار ارائۀ خدمات درمانی و بهداشتی، مراکز اصلی آموزش پزشکی نیز به شمار می‌رفتند. افزون بر جندی‌شاپور که رسماً مدرسۀ پزشکی داشت، بیمارستانهای متعددی در شرق و غرب جهان اسلام به داشتن چنین مدارسی شهرت داشتند؛ چنان که از جمله وظایف بزرگ‌تری پزشکان بیمارستان عضدی، تدریس طب به دانشجویان پزشکی بود(همو، 1/239، 254) و در بیمارستان نوری دمشق علاوه بر تدریس، انجمنهای مباحثات پزشکی با حضور استادان و دانشجویان رواج داشت(همو، 2/242-243). در بیمارستان رشیدی تبریز هم چنین بود(رشیدالدین، همان، 145-146) و در بیمارستان منصوری قاهره رسماً کلاسهای درس وجود داشت(نویری، 31/108؛ مقریزی، 2/407). از رساله‌ای که ابن مندویۀ اصفهانی خطاب به پزشکان بیمارستان اصفهان نوشته، یعنی رسالة الی المتقلدین علاج المرضی بیمارستان اصفهان(ابن‌ابی اصیبعه، 2/22)؛ و نیز آثاری از امین‌الدولة بن التلمیذ، چون الموجز البیمارستانی و المقالة الامینیة فی الاودیة البیمارستانیة(همو، 1/276)، برمی‌آید که پزشکان بزرگ خود را موظف به بازآموزی پزشکان جوان‌تر نیز می‌دانسته‌اند.
داروخانه از اجزای اصلی بیمارستان به شمار می‌رفت و داروهای بیماران را براساس نسخۀ پزشک همانجا می‌دادند(همو، 2/243؛ ابن‌کثیر، 11/299، 12/14؛ ابن‌بطوطه، 1/54؛ ابن‌جبیر، همانجا) و به همین سبب، در بیمارستانها بخش داروسازی وجود داشت و داروسازان زیرنظر رئیس بخش یا صیدلانی ارشد به کار می‌پرداختند(ابن‌ابی اصیبعه، 1/309). در برخی از داروخانه‌ها، داروهای بسیار کمیاب نیز وجود داشت(بلوی، 180). داروخانه را بیت‌الادویه و شرابخانه و داروخانه هم می‌نامیدند و رئیس آن را خازن می‌خواندند(رشیدالدین، همان، 42، 181-182، 194).
نخستین بیمارستان بزرگ در جهان اسلام که دارای داروخانه و بخش‌ داروسازی بود، جندی‌شاپور است که ماسویه، پدر یوحنا 40سال در آنجا به داروسازی اشتغال داشت(قفطی، 383-384)؛ و این سنت شاید از همین‌جا به قلمرو اسلام راه یافته است. کتابهای داروسازی و داروشناسی معتبری، مانند اقراباذین شاپوربن‌سهل مورد استفادۀ داروسازان و داروخانه‌های بیمارستانها قرار داشت(ابن‌ندیم، 355).
در شماری از بیمارستانهای بزرگ، حمامهای زنانه و مردانه برای نظافت بیماران وجود داشت و هریک از بیماران از تخت و ملحفه و پتو ولباس مستقل و مخصوص بیماران استفاده می‌کردند و دارو و غذای بیماران را هم بیمارستان تأمین می‌کرد(نویری، همانجا؛ ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/222؛ مقریزی، 2/405). در بعضی بیمارستانها، علاوه بر تسهیلات مخصوص، وقتی بیماری فقیر مداوا و مرخصی می‌شد، به او پولی نیز می‌دادند تا مدتی با آن زندگی کند(مثلاً نک‍: مراکشی، 287-288).
اما امور مالی و اداری بیمارستانها را گویا دیوان بیمارستان می‌نامیدند که ریاست آن در دست متولی یا ناظر یا کاتب دیوان بود. تفاوت میان این عناوین معلوم نشده است، ولی به نظر می‌رسد که در دوره‌هایی به جای هم نیز به کار می‌رفته‌اند. از بررسی و مقایسۀ گزارشهای مربوط به فعالیت ناظر، یا ناظر دیوان بیمارستان برمی‌آید که وظیفۀ اصلی او ادارۀ اوقاف و اموال بیمارستانها بوده است و به همین سبب صاحبان این عنوان را غالباً از میان فقیهان و قاضیان و محتسبان عالی‌رتبه و وکیلان بیت‌المال و متصدیان اوقاف کشور و امرای بزرگ و کاتبان برمی‌گزیدند(ابن‌قاضی شهبه 2/292؛ ذهبی، 23/272؛ ابن‌عماد، 3/38، 65، 79، 184، 361، 388، 4/25؛ قلقشندی، 4/34؛ ابن‌تغری بردی، 16/170؛ ابن‌کثیر، 14/46، 50، 152؛ بصروی، 41). ممکن بود نظارت بر خزانۀ دولت و جامع و بیمارستان در یک شخص جمع گردد(مثلاً نک‍: ابن‌کثیر، 14/76). به همین سبب، با آنکه نظارت بیمارستان را از مناصب ارباب وظایف دیوانی دانسته‌اند، ولی از اصحاب سیف و امرا و اتابکان و حکام به عنوان ناظر بیمارستانها یاد کرده‌اند(قلقشندی، همانجا، نیز 4/184؛ ابن‌تغری بردی، 16/359، 380-381؛ ابن‌عماد، 4/347).
ناظر بیمارستان در عصر ممالیک معمولاً با حکم نایب‌السلطنه یا نایب‌الحکومه منصوب می‌شد(مثلاً نک‍: قلقشندی، 4/220). متولی و متصرف گویا بیشتر امور اداری را راه می‌برده، و در عزل و نصب کارگزاران دون پایه تابع ساعور بوده‌اند(نخجوانی، 2/236). در برخی گزارشها از دیوان و صحابۀ دیوان بیمارستان که گویا مراد از آن بخش اداری و مالی آن بوده، یاد شده است(قلقشندی، 4/34). از دیگر کارگزاران بیمارستان می‌توان از امین که در بعضی جاها خود طبیب بود ومنصبی در حد رؤسا یا کارگزاران بلندپایۀ بیمارستان داشت(ابن‌ابی‌اصیبعه، 2/79) و گاه به عنوان امانت‌دار بیمارستان(مقریزی، همانجا)که البته طبیب نبود، و نیز مشرفان و مباشران و امنا و انواع خدمه نام برد(نک‍: ابن جوزی، المنتظم، 10/128؛ نویری، 31/108-109).
مخارج و اوقاف بیمارستان: هزینه‌های ساخت بیمارستانها همیشه از سوی سازندگان آنها که غالباً از امرا و سلاطین و خلفا و وزرا بودند، پرداخت می‌شد و هم‌اینان معمولاً اوقافی نیز برای تأمین مخارج آیندۀ بیمارستان تعیین می‌کردند یا تا زمانی که زنده بودند، مخارج آن را مستقیماً می‌پرداختند(مثلاً ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/222، که آورده است مقتدرماهانه مخارج بیمارستان را می‌پرداخت). برخی از این اوقاف، مانند بازار برده‌فروشی، بازار کالاها، املاک، و حتیٰ جزیره حائز اهمیت است(ابن‌تغری بردی، 14/28؛ نویری، همانجا، دربارۀ بیمارستان منصوری؛ جعفری، 112-113، برای اوقاف بیمارستان یزد؛ اصطخری، 241، برای بیمارستان زرنگ؛ ابن‌ابی‌صیبعه، 1/221-222، برای بیمارستانهای سیده و مقتدری و بدر معتضدی بغداد؛ ابن‌دقماق، 1/99، برای بیمارستان ابن‌طولون؛ دربارۀ اوقاف، نیز نک‍: نخجوانی، 2/237). البته کسان دیگری جز سازندگان بیمارستانها نیز ممکن بود اوقاف برای این‌گونه نهادها تعیین کنند، چنان‌که ابن‌نفیس، پزشک‌ نامدار، املاک و کتابخانه‌اش را وقف بیمارستان منصوری کرد(ابن‌عماد، 3/402؛ صدیق حسن‌خان، 3/115). گاه ممکن بود متولی اوقاف، همۀ درآمد موقوفات بیمارستان را تحویل ندهد و ادارۀ آن دچار مشکل شود، مانند آنچه برای بیمارستان بدر معتضدی رخ داد و سنان‌بن‌ثابت از آن متولی شکایت به وزیر برد و کار به سامان آمد(ابن‌ابی‌اصیبعه، همانجا). مقرری پزشکان و داروسازان و کارمندان بیمارستان هم غالباً از محل موقوفات پرداخت می‌شد و گاه در وقف‌نامه‌ها به همین معنی اشاره می‌گردید(نخجوانی، همانجا). این مقرریها ممکن بود مستقیماً از سوی سازنده و واقف بیمارستان نیز پرداخت گردد، چنان‌که عضدالدوله مقرری جبرائیل بن‌عبیدالله را برای کار در بیمارستان، خود پرداخت می‌کرد و ظاهراً برای این کار یا دیگر موارد، درهم مخصوصی به نام شجاعیه ضرب کرده بود(ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/145).
انتخاب محل بیمارستان نیز مهم بود. حتیٰ اگر این روایت که رازی برای انتخاب جای بیمارستان دست به آزمایش زد، نادرست باشد(همو، 1/310)، نشانۀ این معنی است که لااقل به طور نظری این اعتقاد وجود داشته که بیمارستان باید در جای خوش آب‌وهوا و عاری از آلودگیها بنا گردد. با این همه، به نظر می‌رسد که اگر به همین دلیل بیمارستان را اندکی خارج از مرکز شهر می‌ساختند، به سرعت در اطراف آن ساخت‌وساز رواج می‌یافت و محله یا محلاتی در اطراف آن پدید می‌آمد. وجود محلۀ سوق‌المارستان در بغداد(ابن‌رافع، 1/406) می‌تواند مؤید این نظر باشد.
یکی از پدیده‌های ابتکاری در عرضۀ خدمات درمانی بیمارستانی، ایجاد بیمارستانهای سیار بود. این نوع بیمارستانها افزون بر فوایدی که در مواقع خاص مانند جنگها داشتند، عامل مهمی در گسترش بهداشت در امکنه و مناطقی که دسترسی دائم به پزشک و بیمارستان نداشتند، به شمار می‌رفتند؛ چنان‌که علی‌بن‌عیسی‌ابن‌جراح، وزیر مقتدر عباسی طی نامه‌ای به سنان‌بن‌ثابت از او که رئیس بیمارستانهای بغداد بود، خواست تا ترتیبی دهد که پزشکان با انواع داروها در ولایت سواد عراق بگردند و در هر نقطه‌ای مدتی بمانند و مردم را معاینه و مداوا کنند و در این کار میان مسلمانان و ذمیان و انسان و حیوان تفاوت نگذارند. وی همچنین مأمور شد پزشکانی برای سرکشی به زندانها تعیین کند تا هر روز با انواع داروها به این اماکن روند و به معاینه و مداوای زندانیان بپردازند(ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/221)، در سدۀ 6ق/12م نیز سلطان محمود سلجوقی بیمارستانی سیار در کنار اردوی نظامی خود ترتیب داده بود که وسایل و ابزار آن را 40 شتر حمل می‌کردند. پزشکان مشهوری چون ابوالحکم مغربی و ابوالوفا یحییٰ، معروف به ابن‌مرخم در آنجا طبابت می‌کردند(ابن‌خلکان، 3/123-124).
نگاهی به بیمارستانهای مهم جهان اسلام: نخستین بیمارستان بزرگ و مهم قلمرو اسلام، گرچه پیشینۀ آن به پیش از اسلام باز می‌گردد، جندی‌شاپور است که علاوه بر بیمارستان، مهم‌ترین مرکز آموزش پزشکی نیز به‌شمار می‌رفت. تاریخ انقراض این بیمارستان به درستی معلوم نیست، ولی دست‌کم تا 255ق/869م که شاپوربن‌سهل، رئیس آن درگذشت، پای برجای بوده است(ابن‌‌ندیم، 355). اهمیت و اعتبار جندی‌شاپور، دیگر مراکز مشابه آن را چنان تحت‌الشعاع قرار داده بود که نویسندگان و مورخان به ندرت به دیگر بیمارستانهای جهان اسلام، مقارن حیات جندی‌شاپور، اشاره کرده‌اند. با این حال، از بیمارستان دیگری که در عصر امویان در مصر ساخته شد، اطلاع داریم(ابن‌دقماق، همانجا). همچنین می‌توان حدس زد که منصورعباسی که دارالمجانینهای متعدد ایجاد کرد(زیدان، 3/205-206)، شاید به یاری پزشکان جندی‌شاپور، بیمارستان نیز پدید آورد. همچنین می‌دانیم که برمکیان هم در سدۀ 2ق بیمارستانی در بغداد ساختند و ریاستش را به ابن‌دهن‌هندی دادند(ابن‌ندیم، همانجا). برخی محققان احتمال داده‌اند بیمارستان ری که گویا محمدبن‌زکریای رازی زمانی رئیس آنجا بود و لااقل تا اوایل سدۀ 4ق فعالیت داشت، بازمانده از پیش از اسلام باشد(ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/310؛ کریمان، 2/362).
ساخت بیمارستان در بغداد از سدۀ 2ق ظاهراً روندی رو به رشد داشته است، زیرا افزون بر برامکه، هارون‌الرشید هم جبرائیل‌بن‌بختیشوع را به بنای بیمارستانی فرمان داد و قرار بود که دهشتک، رئیس جندی‌شاپور برآن نظارت کند، ولی او خود نیامد و ماسویه را معرفی کرد(ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/174). از این پس، اطلاعات بیشتری دربارۀ بیمارستانهای دیگر شهرهای بزرگ و کوچک اسلامی در دست است. اولین بیمارستان مصر در عصر عباسی، برخلاف مشهور، بیمارستان ابن‌طولون نیست(مقریزی، 2/405)، بلکه بیمارستان المغافر است که به دستور فتح‌بن‌خاقان وزیر متوکل عباسی در آن دیار ساخته شد(مقریزی، 2/406؛ زیدان، 3/206). متوکل هم در ناحیۀ نعمان میان واسط و بغداد، بیمارستانی برای مجانین ایجاد کرد(مسعودی، 4/7). اما بیمارستان احمدبن‌طولون در مصر که به سال 1259 یا 261ق ساخته شد و به بیمارستان اعلیٰ یا عتیق هم موسوم گردید، بزرگ‌ترین مرکز پزشکی عصر به شمار می‌رفت. حدود یک سده بعد در مصر بیمارستان بزرگی توسط الخازن ساخته شد که آن را در برابر بیمارستان ابن‌‌طولون، بیمارستان اسفل نامیدند(ابن‌دقمان، همانجا). بدر غلام معتضد عباسی نیز در نیمۀ دوم قرن 3ق بیمارستانی در بغداد ساخت(ابن‌ابی اصیبعه، 1/221).
در اوایل سدۀ 4ق بیمارستانهای متعدد در عراق ساخته شد، مانند بیمارستانی که علی‌بن‌عیسی‌ابن‌جراح در 302ق در محلۀ حربیۀ بغداد بنا کرد، بیمارستان ابن‌فرات وزیر در درب المفضل بغداد، بیمارستانی که به دستور و نفقۀ سیده مادر مقتدر عباسی در بغداد ساخته، و در 305ق افتتاح شد، و بیمارستانی که در همان زمان و همان‌جا به دستور و نام مقتدر ایجاد گردید و در همۀ آنها سنان‌بن‌ثابت، پزشک نامدار آن عصر دست داشت و از او و پسرش، ثابت‌بن‌سنان با عنوان رئیس بیمارستانهای بغداد یاد شده است(ابن‌ابی اصیبعه، 1/221-224؛ ابن‌کثیر، 11/128). در همین زمان، به سبب اشتباه یکی از پزشکان که به درگذشت بیمار انجامید، سنان‌بن‌ثابت به دستور مقتدر، به آزمایش پزشکان و اعطای گواهی‌نامه پرداخت(ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/222) و بدون این مجوز، کسی حق نداشت در بیمارستان یا جای دیگر به طبابت بپردازد.
در میانۀ سدۀ 4ق باید از بیمارستانی یاد کرد که کافور اخشیدی در مصر بنا کرد و اوقاف بسیار برای آن قرار داد. این بیمارستان را بیمارستان اسفل می‌نامیدند(ابن‌دقمان، همانجا؛ عیسیٰ‌بک، 74). بزرگ‌ترین و معتبرترین بیمارستان در قلمرو خلافت عباسی را به دستور عضدالدولۀ بویهی در بخش غربی بغداد ساختند و در صفر یا ربیع‌الاول 372 آن را افتتاح کردند و بزرگ‌ترین پزشکان عصر را در آنجا به کار گماشتند(ابن‌جوزی، المنتظم، 7/112؛ ابن‌ابی اصیبعه، 1/238-239، 254، 310؛ قس: ابن‌کثیر، 11/200، که اشاره کرده است، بنیان این بیمارستان را بجکم، سردار و امیرالامرای ترک بغداد ریخته بود، نیز نک‍: 11/299).
در سدۀ 4ق در اصفهان بیمارستانی مشهور وجود داشت که ظاهراً ابن‌مندویۀ اصفهانی در آنجا طبابت می‌کرد(ابن‌ابی‌اصیبعه، 2/21-21). گفته‌اند ممکن است این بیمارستان از آثار دورۀ بویهیان بوده باشد(نجم‌آبادی، 768). در همین سده، در ترمذ نیز بیمارستانی با اوقاف مخصوص توسط ابوالحسن محمدبن‌حسن ماه بنا شد(ابن‌حوقل، 2/454-455) و در فیروزآباد فارس نیز بیمارستانی معتبر وجود داشت که ابن‌بلخی(ص139)از آن یاد کرده است.
از بیمارستانهای متعدد سدۀ 5ق/11م هم اطلاعاتی در دست است. مانند بیمارستان مؤیدی در واسط، ساختۀ مؤید الملک ابوعلی رخجی، وزیر مشرف‌الدولۀ بویهی که در 413ق افتتاح شد و پزشکان و خازنان و وکیلان برآن گماردند و اوقاف بسیار برایش تعیین کردند و علاوه بر آن، مقرری مخصوصی نیز از معاملات سلطانی برای آن برقرار ساختند(ابن‌جوزی، همان، 8/8). دیگر، بیمارستانی در میافارقین که در آغاز این سده توسط زاهدالعلما و با حمایت امیرنصرالدوله احمدبن مروان ساخته شد(ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/253) و بیمارستانی در نیشابور که در همین ایام توسط ابوسعید نیشابوری، معروف به خرگوشی، از فقیهان این دوره، بنا گردید و ممکن است همان بیمارستانی باشد که خطیب سمرقندی در 409ق مدتی در باغ آن سکنا گزید(اسنوی، 1/477؛ صریفینی، 214). در همین شهر بیمارستان دیگری هم بعدها به فرمان خواجه‌نظام‌الملک ساخته شد(سبکی، 4/314). بیمارستان خوارزم که ابن‌بطوطه در 733ق آن را دیده بوده(1/400)، و بیمارستانی در مرو که ابن‌بیطار از آن یاد کرده(1(2)/15)، ممکن است مربوط به همین دوره باشند.
بیمارستانها به هنگام شیوع بیماریهای همه‌گیر می‌توانستند نقش مهمی در ارائه خدمات پزشکی به مردم ایفا کنند؛ چنان‌که در ایام خلافت المقتدی که منطقۀ وسیعی از ایران و دیگر بلاد را طاعون فرا گرفت، خلیفه نوعی حالت فوق‌العاده برای بیمارستانها برقرار کرد و پزشکان را به توجه و مراقبت بیشتر فرمان داد(ابن‌جوزی، همان، 9/15).
یکی از مهم‌ترین بیمارستانهای سدۀ 6ق، بیمارستان کبیر نوری دمشق بود که به دستور نورالدین زنگی، با اموالی که از فدیۀ اسیران صلیبی به دست آورد، ساخته شد و نورالدین خود در آنجا کتابخانه‌ای برآورد و کتب طبی فراوان به آن اهدا کرد و اطبای بزرگ را به کار در آنجاگمارد(ابن‌ابی‌اصیبعه، 2/155؛ ابن‌عماد، 2/230؛ ذهبی، 20/536؛ نیز نک‍: ابن‌بطوطه، 1/83). همو در حلب نیز بیمارستان کهن ابن‌بطلان را که به بیمارستان صغیر یا عتیق معروف بود، تجدید عمارت کرد(قفطی، 296، 297؛ عیسیٰ‌بک، 224). بیمارستانی هم بعداً در حلب ساخته شد که بیمارستان جدید نام گرفت(قلقشندی، 4/220). صلاح‌الدین ایوبی چون به قدرت رسید، بیمارستان مهمی در قاهره، ظاهراً در داخل کاخ خلفا ایجاد کرد که ناصری یا صلاحی نام گرفت و بعداً به بیمارستان عتیق نیز مشهور شد. این بیمارستان دارای بخش بیماران روانی هم بود(همو، 3/365؛ ابن‌جبیر، 51-52؛ بدلیسی، 98). وی همچنین پس از تصرف عکا، بیمارستانی در آنجا ساخت و یکی از قاضیان را ناظر آنجا کرد(عیسیٰ‌بک، 233؛ قس: ابن‌کثیر، 12/327)؛ ساخت بیمارستانی در اسکندریه نیز به صلاح‌الدین ایوبی منسوب است(عیسیٰ‌بک، 82). در همین سده در قزوین نیز بیمارستانی مهم فعالیت می‌کرد(رافعی، 1/416).
در سده‌های 6تا8ق در شرق و غرب جهان اسلام بیمارستانهای معتبر بسیار وجود داشت، همچون بیمارستان مستنصری بغداد که ظاهراً جزئی از مدرسۀ بزرگ مستنصریه بود(ابن‌عماد، 3/209)؛ بیمارستان مستنصری در مکه(عیسیٰ‌بک، 261)؛ بیمارستانی در قدس که ابن‌صوری در آنجا طبابت می‌کرد(ابن‌ابی‌اصیبعه، 2/216)؛ بیمارستانهایی که در آناتولی به روزگار حکومت سلاجقۀ متأخر ساخته شد(مثلاً نک‍: قلقشندی، 14/152-153؛ عیسیٰ‌بک، 275)؛ دو بیمارستان در شیراز که توسط مقرب‌الدین مسعود و فخرالدین ابوبکر، وزیران ابوبکربن‌سعد زنگی بنا گردید(احمد زرکوب، 59-60)؛ بیمارستان مظفری در همان‌جا که قطب‌الدین شیرازی از پزشکان آن بود(میرخواند، 4/612؛ فسایی، 2/1148-1149)؛ بیمارستان بزرگ صاحبی یزد، ساختۀ خواجه شمس‌الدین محمد صاحب دیوان(جعفری، 111-113)؛ بیمارستانی در کرمان از بناهای قتلغ ترکان خاتون، بانوی قدرتمند قراختایی(نفیسی، 18)؛ و بیمارستان السقطین در قاهره(ابن‌ابی‌اصیبعه، 2/247). در شبه قارۀ هند، خاصه در قلمرو سلاطین دهلی نیز بیمارستانهای بزرگ و متعدد وجود داشت. تنها فیروزشاه 5 بیمارستان ساخت(فرشته، 1/151) و به روزگار تغلقیان فقط در دهلی 70 بیمارستان وجود داشت(قلقشندی، 5/69). سلاطین قطب شاهی در حیدرآباد، و امیران خیراندیش در اتاوه نیز بیمارستانهایی برآوردند(صدیقی، 168-169).
بیمارستان منصوری قاهره که به فرمان ملک‌منصور قلاوون، سلطان مملوک مصر در ربیع‌الاخر 683 افتتاح شد، از لحاظ بزرگی و تنوع بخشها و سازمان اداری و علمی، کم‌مانند بود و تنها می‌توانست با بیمارستان ربع رشیدی در تبریز مقایسه گردد. این بیمارستان در محل خانۀ دختر العزیزفاطمی بنا گردید و شامل ایوانها، و حمامها و بخشهای طبی متعدد بود و به دستور سلطان همۀ مردم اعم از بنده و آزاد و سپاهی و کشوری و مرد و زن و کوچک و بزرگ، می‌بایست از خدمات آن برخوردار می‌شدند. قلاوون مدرسه و آرامگاهی برای خود در همین‌جا ساخت و پس از مرگ در آنجا دفن گردید(مقریزی، 2/406-407؛ نوبری، 31/105-109؛ قلقشندی، 3/363، 431).
بیمارستان بزرگی که خواجه رشیدالدین همراه با ابنیۀ ربع رشیدی در تبریز ساخت، دارای خصایص منحصر بفرد بود و موقوفات بسیاری که شرح آنها در وقف‌نامه(نک‍: ص145بب‍( آمده است، مخارج هنگفت آن را تأمین می‌کرد. رشیدالدین همچنین بیمارستان اتابکی شیراز را که در شرف ویرانی بود، بازسازی و دایر کرد و بیمارستان همدان را نیز دوباره به فعالیت واداشت(نک‍: سوانح...، 231-236؛ الگود، 312). همسر ایلخان اولجایتو هم در آماسیه بیمارستانی برآورد(عیسیٰ‌بک، همانجا).
در مصر وشام، علاوه بیمارستان منصوری، ملک مؤِد شیخ هم بیمارستانی در قاهره، و امیرارغون کاملی بیمارستان بزرگی در حلب بنا کرد(ابن‌تغری بردی، 12/186؛ طباخ، 2/353). در مدینۀ همین روزگار از بیمارستانی یاد شده است که سلطان رکن‌الدین بیبرس آن را با اعزام پزشک و ارسال دارو تقویت کرد، ولی به نظر می‌رسید که به روزگار پیش از ممالیک ساخته شده است(ابن‌شاکر، 1/168).
در شمال افریقا و اندلس نیز چندین بیمارستان بزرگ و معتبر وجود داشت. ابن‌خطیب(2/50، 515)به برخی از بیمارستانهای غرناطه و فاس اشاره کرده است. سلطان ابویوسف‌بن‌عبدالحق‌مرینی، فرمانروای مراکش، در نیمه‌های سدۀ 7ق‌ در کلیۀ شهرهای قلمرو خود بیمارستانهایی برآورد و اوقافی برای آن تعیین کرد(ابن‌بطوطه، 2/821). مراکشی از بیمارستانی بزرگ در مراکش یاد کرده که باغی بزرگ از انواع گلها و درختان میوه داشته، و خدمات ویژه به بیماران عرضه می‌کرده است(ص 287-288). احتمالاً این همان بیمارستانی است که سلطان الغالب بالله در 970ق/1563م برآورد و اوقاف فراوان برای آن تعیین کرد(سلاوی، 2/39، 3/38) و به نظر می‌رسد که این غیر از بیمارستانی است که در فاس فعالیت می‌کرد و بعدها بر اوقاف آن افزوده شد(همو، 3/70).
در سدۀ 9ق/15م تیمور گورکانی دستور داده است که در هریک از شهرهای قلمرو او لااقل یک بیمارستان بنا کنند(تزوکات...، 368، 370) و این کار در دورۀ فرمانروایان عثمانی رواج بیشتر یافت. از آن میان می‌توان به بیمارستانهای متعدد در استانبول و ادرنه اشاره کرد(طاش کوپری‌زاده، 125، 256، 312؛ عیسیٰ‌بک، 276-278).
در قرن 11تا13ق در سرزمینهای شرق اسلامی نیز هنوز ایجاد بیمارستان اهمیت خود را از دست نداده بود، ولی شوق و رغبت به این کار به تدریج در سرزمینهای اسلامی فروکش کرد تا با ورود پزشکی نوین و ساخت بیمارستانهای جدید، این‌گونه خدمات اجتماعی شیوه‌ها و سازمان دیگری یافت.
مآخذ: ابشیهی، محمد، المستطرف فی کل فن مستظرف، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، 1986م؛ ابن‌ابی اصیبعه، احمد، عیون‌الانباء، به کوشش آگوست مولر، قاهره،1299ق/1882م؛ ابن‌بطوطه، رحلة، به کوشش علی منتصر کنانی، بیروت، 1405ق؛ ابن‌بلخی، فارس‌نامه، به کوشش لسترنج و نیکلسن، تهران، 1363ش؛ ابن‌بیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویه، بولاق، 1291ق؛ ابن‌تغری‌بردی، النجوم، ابن‌جبیر، محمد، رحلة، لیدن، 1907م؛ ابن‌جلجل، سلیمان، طبقات الاطباء و الحکماء، به کوشش فؤادسید، بیروت، 1405ق/1985م؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، صفةالصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمدرواس قلعه جی، بیروت، 1399ق/1979م؛ همو، المنتظم، بیروت، 1358ق؛ ابن‌حوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1939م؛ ابن‌خطیب، محمد، الاحاطة، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1394ق/1974م؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن‌دقمان، ابراهیم، الانتصار لواسطةعقد‌الامصار، بیروت، دارالآفاق الجدیده، ابن‌رافع سلامی، احمد، الوفیات، به کوشش عادل نوبهض، بیروت، 1978م؛ ابن‌شاکر کتبی، محمد، فوات‌الوفیات، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1951م؛ ابن‌عماد، عبدالحی، شذارت الذهب، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ ابن‌قاضی شهبه، ابوبکر، طبقات الشافعیة، به کوشش حافظ عبدالعلیم‌خان، بیروت، 1407ق؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، مکتبةالمعارف؛ ابن‌منظور، لسان؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش سمیر جابر، بیروت، 1407ق/1986م؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیةالاولیاء، بیروت، 1405ق/1985م؛ احمدزرکوب، شیرازنامه، به کوشش بهمن کریمی، تهران، 1350ش؛ اسنوی، عبدالرحیم، طبقات‌الشافعیة، به کوشش عبدالله جبوری، بغداد، 1390ق/1970م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1927م؛ اقبال آشتیانی، عباس، مجموعۀ مقالات، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1350ش؛ بدلیسی، شرف‌خان، شرف‌نامه، به کوشش محمدعباسی، تهران، 1343ش؛ بصروی، علی، تاریخ، به کوشش اکرم‌حسن‌علبی، دمشق، 1408ق؛ بلوی، عبدالله، سیرة احمدبن طولون، به کوشش محمدکردعلی، دمشق، 1358ق؛ تزوکات تیموری، تحریر ابوطالب حسینی تربتی، آکسفرد، 1773م؛ جبرتی، عبدالرحمان، عجائب الآثار، بیروت، دارالجلیل؛ جعفری، جعفر، تاریخ یزد، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1343ش؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، 1413ق؛ رازی، محمد، مختارالصحاح، به کوشش محمود خاطر، بیروت، 1415ق/1995م؛ رافعی، عبدالکریم، التدوین فی اخبار قزوین، به کوشش عزیزالله عطاردی، بیروت، 1408ق/1987م؛ رشیدالدین فضل‌الله، سوانج الافکار، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1358ش؛ همو، وقف‌نامۀ ربع رشیدی، به کوشش مجتبیٰ مینوی و ایرج افشار، تهران، 1356ش؛ زیدان جرجی، تاریخ التمدن الاسلامی، بیروت، دارمکتبةالحیاة، سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبریٰ، به کوشش عبدالفتاح محمدحلو و محمود محمدطناحی، قاهره، 1385ق/1964م؛ سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، 1997م؛ صدیق حسن‌خان، محمدصدیق، ابجدالعلوم، به کوشش عبدالجبار زکار، بیروت، 1978م؛ صریفینی، ابراهیم، تاریخ نیسابور(منتخب السیاق عبدالغافر فارسی)، به کوشش محمد کاظم محمودی، قم، 1403ق/1362ش؛ طاش کوپری‌زاده، احمد، الشقائق‌النعمانیة، بیروت، 1395ق؛ طباخ، محمد راغب، اعلام النبلاء، به کوشش محمد کمال، حلب، 1408ق/1988م؛ طبری، محمد، تاریخ، بیروت، 1407ق؛ عیسیٰ بک، احمد، تاریخ البیمارستانات فی الاسلام، دمشق، 1357ق/1939م؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش محمددبیرسیاقی، تهران، 1335ش؛ فرشته، محمدقاسم، تاریخ، کانپور، 1290ق/1874م؛ فسایی، حسن، فارس‌نامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1367ش؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، اختصار زوزنی، به کوشش لیپرت، لایپزیگ، 1903م؛ قلقشندی، احمد، صبح‌الاعشیٰ، قاهره، 1383ق/1963م؛ کریستن‌سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ رشیدیاسمی، تهران، 1317ش؛ کریمان، حسین، ری‌باستان، تهران، 1349ش؛ مراکشی، عبدالواحد، المعجب، به کوشش محمدسعید عریان و محمدعربی علمی، قاهره، 1368ق/1949م؛ مسعودی، علی، مروج‌الذهب،قم، 1404ق/1363ش؛ مقریزی، احمد، الخطط، بولاق، 1270ق/1853م؛ میرخواند، محمد، روضةالصفا، تهران، 1339ش؛ نجم‌آبادی، محمود، تاریخ طب در ایران پس از اسلام، تهران، 1353ش؛ نخجوانی، محمدبن‌هندوشاه، دستورالکاتب، به کوشش عبدالکریم علی‌زاده، مسکو، 1976م؛ نسیمی، محمودناظم، ابداع‌الرسول‌العربی فی فن‌الصحة، ابحاث‌الندوةالعالمیة‌الاولیٰ لتاریخ العلوم عندالعرب، حلب، 1396ق/1976م، ج1؛ نفیسی، سعید، تاریخ بیمارستانهای ایران، شیروخورشید سرخ ایران، 1329-1330ش، س3، شم‍ 9و10؛ نویری، احمد، نهایةالارب، به کوشش البازعرینی، قاهره، 1412ق/1992م؛ نیز:
Browne, E. G., Arabian Medicine, Cambridge, 1962; Dunlop, D. M., Arab Civilization to A. D. 1500, London, 1971; Elgood, C., A Medical History of Persia and the Eastern Caliphate, Amsterdam, 1951; Nasr, S. H., Life Sciences Alchemy and Medicine, The Cambridge History of Iran, vol. IV, ed. R. N. Frye, Cambridge, 1975; Siddiqi, M. Z., The Unani Tibb (Greek Medicine) in india, Islamic Culture, 1968, vol. XLII, no. 1.
صادق سجادی

برخی مشخصات معماری بیمارستانها: در پژوهشهای جدید دربارۀ معماری جهان اسلام، به ریخت‌شناسی معماری بیمارستانها کمتر توجه شده، و پژوهشگران بیشتر به اشاراتی کوتاه، مانند اینکه بیمارستانها گاه فقط بخشی از مجموعۀ بنا بوده است، بسنده کرده‌اند(بلر، 215-216، نقشه‌های 271, 273). در منابع کهن نیز معمولاً از وصف معماری بیمارستانها غفلت شده است. باید یادآور شد که کهن‌ترین بیمارستانهای موجود در جهان اسلام، متعلق به سرزمینهای عثمانی، مصر و شام و مربوط به سده‌های متأخرند. بیمارستانهای قرنهای 7-10ق/13-16م، در آسیای صغیر، بیشتر دارای سرایی باز هستند که نمونه‌های آن در سراسر آناتولی دیده می‌شود و تفاوت چندانی در نقشه یا تزیینات آنها به چشم نمی‌خورد(کرین، 202-203).
بیمارستان سیواس که در دورۀ سلاجقه و در 615ق/1218م ساخته شد، بزرگ‌ترین نمونۀ بیمارستان در منطقه، و از بیمارستانهای چهار ایوانی است. این بیمارستان از آجر و سنگ ساخته شده، و مقبرۀ یکی از شاه‌زادگان نیز در آنجاست. احمد مرندی معمار در ساختمان آن بیشتر آجر لعابدار با کبالت(معمول در دورۀ سلجوقی) به کار برده است. روی گنبد یک برج 10 گوشه رو به ایوان شرقی وجود دارد که احتمالاً زمانی به یک مدرسۀ طب منتهی می‌شده است. دیوارهای سنگی ناتراش سادۀ بیرونی، به مدخلی که با نقشهای درهم بافته و نمادهای خورشید تزیین شده، پیوسته است، و به تالاری که طاق دو پوش دارد و منتهی به ایوان سوم است، افزوده شده است. در مقابل انتهای صحن، ایوان اصلی با یک محراب و اتاقهای طرفینی قرار دارد. احتمالاً زمانی در هر سمت صحن 10 حجره وجود داشته است(گودوین، 245؛ کربن، 184).
مسجد و بیمارستان دیوریگی(626ق/1229م) از دورۀ آل‌منگوجوک هم به جهاتی مانند ابعاد متعادل خود قابل ملاحظه است. این بیمارستان دو طبقه دارای 4 جرز بزرگ است، که گنبدی را نگاه می‌دارند و برفراز حوض مرکزی آن نورگیری قرار گرفته، و یکی از اتاقهایش آرامگاه است(گودوین، 240).
نقشه‌ها و ابنیۀ مختلف از دورۀ بایزید دوم عثمانی(حک‍ 886-918ق) نشان می‌دهند که فعالیت معماری اصالت بومی و محلی هم دارد و درعین حال، مطابق با شیوۀ خاص عصر عثمانی است(بلر، 217). در سمت غربی مجموعۀ بایزید دوم در ادرنه که ساختمان آن در 889ق/1484م شروع شد، بیمارستانی قرار دارد. صحن بیرونی آن دارای ردیفی از حجره‌ها برای مجانین در پس ستون‌بندی، و اتاقهای خدمات است. صحن بیرونی، از بین حجره‌ها به تالاری که دارای فواره، 4 ایوان و یک برآمدگی طویل است، راه دارد. مدرسۀ طب با 18حجره نیز منضم به همین بیمارستان است(گودوین، همانجا).
مجموعۀ چلیپایی چهار ایوانی که از ایران، به واسطۀ عراق، به شام رفته بود، خود گونه‌ای خاص از ساختمان به شمار می‌رفت و بیمارستان نورالدین زنگی در دمشق(549ق/1154م)نماد این‌گونۀ معماری است که حتیٰ ساختمان بیمارستانهای مهم ایوبی یعنی صالحیه و قیمری(646-647ق) از آن اخذ شده است(گونلا، 193). سنت محلی بنّایی و فنون آجرکاری شرقی در مدخل بیمارستان نورالدین با هم به چشم می‌خورند. بنای مدخل سنگی است و نیم طاقی از مقرنس گچ و آجر آن را زینت می‌بخشد و در خود یک سنتوری کوچک دارد. پشتبغل و افریز آن نیز زمانی مزین بوده است. این شیوۀ طاق‌آرایی که در زمان خود نوبود، از گنبدهای مقرنس سایر ساختمانهای نورالدین الهام گرفته شد، مانند گنبدی لانه زنبوری که روی هشتی بیمارستان بود و سابقه در معماری عراق داشت(گونلا، 192، تصویر و شرح آن). یکی از ویژگیهای این بیمارستان و بیمارستانهای مقتبس از آن 4 ایوان و صحن مرکزی است. قسمتهای مختلف این بیمارستانها با مقرنس‌کاری زینت شده است(پاپادوپولو، 482؛ غالب، 347؛ دیکی، 39).
بیمارستان ارغون در حلب، بنایی است که دست‌نخورده باقی مانده است. این بنا در ابتدا قصری بوده(755-756ق)، و بعداً به صورت بیمارستان درآمده است. بیمارستان دارای حیاطی بزرگ و چند صحن کوچک با فواره‌هاست که هرکدام شکلی متفاوت دارد. سرمشق حیاط اصلی بیمارستان که ایوان و طاقگان دارد، مدرسه‌ای از دورۀ ایوبی است. نقش برجسته‌های سنگی چهارگوش و درهم که در اواخر قرن 8ق عمومیت یافت نیز برگرفته از تزیینات معماری ایوبی است(گونلا، 179).
از بیمارستان معروف عصر ممالیک در مصر، بیمارستان سلطان قلاوون را می‌توان نام برد که دارای خصایص معماری عصر فاطمی است و در ضلع غربی قصر فاطمیان در قاهره واقع بوده است(سامح، 39). امروزه تنها بخشهایی از آن همچون دو ایوان بزرگ و سقفها و افریزهای چوبی شکیل باقی مانده است. در مجاورت هریک از ایوانها، برای استفادۀ عموم حوضی مرمری با آبراهی خاص وجود داشت. در پی فرسودگی بنا، چیزی جز بخشی از آن در سمت شرقی که دارای حوض مرمری و روزنه‌های گچی است، باقی نماند(رزق، 41؛ مصطفیٰ، 55؛ مازوت، 150؛ نیز نک‍: هیلنبراند، 195, 325). این بیمارستان در اطراف صحنی 4 ایوانی قرار داشته(مینیک برگ، 225)که ظاهراً در ابنیۀ دیگر نیز از سبک آن تقلید شده است(هیلنبراند، همانجا). بیمارستان قلاوون برای هر نوع بیماری بخشی مجزا و حتیٰ اتاقهایی برای مراقبت ویژه داشته است. دومین بیمارستان مهم مصر بیمارستانی است که آن را سلطان مؤید شیخ محمودی بین سالهای 821-823ق ساخت و بخشهایی از آن تاکنون نیز باقی است(رزق، مصطفی، همانجاها). در بیمارستانهای عصر ممالیک، حمامهایی برای مردان و زنان و حیاطهایی برای استفاده‌های مختلف و نمازخانه و تأسیسات رفاهی دیگر وجود داشته است(غالب، 326).
مآخذ: رزق، عاصم محمد، معجم مصطلاحات العمارة و الفنون الاسلامیة، قاهره، 2000م؛ سامح، کمال‌الدین، المعمارةالاسلامیة فی مصر، قاهره، 1983م؛ غالب، عبدالرحیم، موسوعةالعمارةالاسلامیة، بیروت، 1408ق؛ مصطفیٰ، صالح لمعی، التراث المعماری الاسلامی فی مصر، بیروت، 1404ق؛ نیز:
Blair, Sh. S. and J. M. Bloom, The Art and Architecture of Islam, 1250-1800, New Haven/London, 1994; Crane, H., Islam Art: Architecture, The Dictionary of Art, London/New York, 1998, vol. XVI; Dikie, J., Allah and Eternity: Mosques, Madrasas and Tombs, Architecture of the Islamic World, ed. G. Michell, London, 1987; Gonnella, J. and V. Meinecke-Berg, Syria, Palestine and Egypt: Ayyubids, Mamluks and Crusaders:Architecture, Islam, Art and Architecture, ed. M. Hattstein and P. Delius, Cologne, 2000; Goodwin, G., Turkey, Architecture of the Islamic World, ed. G. Michell, London, 1987; Hillenbrand, R., Islamic Architecture, Edinurgh, 1994; Mazot, S., Tunisia and Egypt: The Aghlabids and Fatimids, Islam, Art and Architecture, ed. M. Hattstein and P. Delius, Cologne, 2000; Meinecke-Berg, V., Egypt, Architecture of the Islamic World, ed. G. Michell, London, 1987; Papadopoulo, A., LIslam et Lart musulman, Paris, 1976.
یدالله غلامی


 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5406
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست