responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5390
بیعت
جلد: 13
     
شماره مقاله:5390

بِیْعَت، شیوه‌ای رایج در فرهنگ اسلامی برای پیمان بستن مردم با حاکمان که برپایۀ آن به وفاداری گردن می‌نهند. بیشتر بیعتها در عصر پیامبر(ص) و خلفا از طریق دست دادن با حاکم صورت می‌گرفته است. البته بیعت حضوری بدون دست دادن(نک‌: ابن‌سعد، 8/5بب‌( و بیعت غیرحضوری با نمایندۀ حاکم، یا با فرستادن نامه(ابن عبدالبر، 16/347) نیز شناخته بوده است. این شیوه در سده‌های متمادی از تاریخ اسلام، از جانب عموم مردم برای مشروعیت داشتن حاکم در اعمال حاکمیت، ضروری دانسته می‌شده است. دربارۀ شرایط و لوازم آن نیز از سوی متکلمان سده‌های نخست، و پس از آن در فقه اسلامی بحثهایی شده است.
عرب پیش از اسلام برای پذیرش حاکمیت از فردی و تعهد به فرمانبرداری از وی بیعت می‌کرده است(برای نمونه، نک‌: طبری، 1/506). با آمدن اسلام این شیوه همچنان رایج ماند و کسانی که مسلمان می‌شدند، در پذیرش اسلام و دوری از محرمات(نک‌: ابن‌منده، 2/578بب‌( و گاه در مواردی چون بیعت رضوان(نک‌: ه‌ د، حدیبیه، صلح)، برای وفاداری و همراهی هنگام سختیهای جهاد، با پیامبر(ص) بیعت می‌کردند، در قرآن کریم از بیعت مسلمانان با پیامبر(ص) پیش از وقوع یک جنگ، همچون مایۀ آرامش مؤمنان و پیروزی آنها یاد شده است(فتح/48/10).
نخستین بیعت پس از ظهور اسلام را «بیعت عشیره» دانسته اند که در سال سوم بعثت صورت گرفت. پیامبر(ص) 40تن از نزدیکان خویش را دعوت کرد و خواستار بیعت ایشان شد(طبری، 1/542-543). از بیعتهای مهم دیگر در صدر اسلام، بیعت عقبۀ اول و دوم و بیعت رضوان است(نک‌: همو، 1/562، 2/121-122).
انتخاب ابوبکر به خلافت با به کار بستن همین روش صورت گرفت(نک‌: الامامة...، 1/24بب‌(. اما گروهی از مهاجران و انصار با او بیعت نکردند. گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که برای بیعت گرفتن از برخی مخالفان به زور متوسل شده‌اند(نک‌: همان، 1/30-31؛ طبری، 2/233).
عمر به موجب مکتوبی که ابوبکر پیش از درگذشت املا کرده بود، به خلافت رسید. در دوره‌های بعد، بیعت همگانی با وی و پذیرش خلافتش گونه‌ای رضامندی به پیشنهاد خلیفۀ اول دانسته شد و شیوۀ انتخاب او به استخلاف موسوم گردید(خالدی، 157). عمر تعیین خلیفۀ پس از خود را به شورایی 6 نفره سپرد تا از میان خویش یکی را برگزینند(نک‌: طبری، 2/548بب‌(. ویژگی همۀ این بیعتها آن بود که از جانب نخبگان جامعه، یک فرد به عنوان خلیفۀ پیامبر(ص) و حاکم اسلامی برگزیده می‌شد. در مرحلۀ بعد، مردم مدینه(پایتخت جهان اسلام) با او بیعت می‌کردند و آن‌گاه، مردمان مناطق دیگر نیز گردن می‌نهادند.
پس از قتل عثمان در 35ق/655م، مردم به سوی خانۀ علی(ع) هجوم آوردند و خواستار بیعت با او شدند. علی(ع) در برابر اصرار مردم با تأکید بر علنی بودن و لزوم رضای مردم، در مسجد حاضر شد و با او بیعت کردند(همو، 2/696). از ویژگیهای انتخاب علی(ع) به خلافت آن بود که جز مردم مدینه، مردمانی از شهرهای مصر و عراق نیز در بیعت عمومی با وی حضور داشتند(همو، 2/700-701). علی(ع) خود نیز در جاهای مختلف در این‌باره سخن گفته است و در نامه‌ای به معاویه بیعت را حق مهاجران و انصار ذکر می‌کند. او توضیح داده، که بیعت با او چنان مقبول مردمان بوده است که پس از به انجام رسیدن آن، نه حاضران حق تجدیدنظر دارند و نه غایبان حق رد(همو، 3/70؛ نهج‌البلاغه، نامۀ 6).
در دوران امویان و عباسیان، بیعت گرفتن از مردم حتیٰ با تهدید و تطمیع هم رواج داشته است(برای نمونه، نک‌: ابونعیم، 2/170-171). گاه مسجدی را با سربازان در محاصره می‌گرفته، و مردمان را مجبور به بیعت می‌کرده‌اند(همو، 7/42). گویا نخستین بار حجاج‌بن‌یوسف دست دادن را برای برقرار شدن بیعت کافی ندانسته، و سوگند خوردن به شیوه‌ای خاص را نیز از بیعت‌کنندگان مطالبه کرده است(نک‌: ذهبی، 5/45؛ نیز بهوتی، 6/241).
طبیعی است که در این میان، به ویژه افراد صاحب نفوذ برای بیعت با حاکم تحت‌فشار قرار می‌گرفته‌اند. در برابر، گاه نیز برخی بزرگان بیعت خود را به بیعت عموم مردم با حاکم جدید موکول می‌کرده‌اند(برای نمونه، نک‌: ذهبی، 4/229). از آن‌سو، گاه نیز کسی که در طلب قدرت بوده، با دادن وعده‌هایی به مردم از آنها بیعت می‌خواسته است(نک‌: بغدادی، 31).
با این همه، می‌توان گفت که در آن زمان از نگاه عموم، نقض بیعت چنان قبیح بوده است که حتیٰ اگر با اکراه بدان گردن می‌نهادند، اطمینان لازم برای حاکمان در اطاعت‌پذیری ایشان حاصل می‌شده است. نیز به نظر می‌رسد که در نگاه ایشان، هرگاه حاکمی می‌توانست از بیعت عمومی برخوردار باشد، حمایت از او مشروع می‌شده است.
در دوران امویان و عباسیان، گاه برخی حاکمان در حیات خویش برای جانشین خود نیز بیعت می‌گرفته‌اند(برای نمونه، نک‌: ابن‌عماد، 1/230، 2/52). از مردمان شهرهای مختلف نیز توسط والیان بیعت گرفته می‌شد(نک‌: ذهبی، 4/230).
کهن‌ترین گزارشها که از اهتمام مسلمانان به بحث نظری دربارۀ بیعت حکایت می‌کند، نشان از آن دارد که در سدۀ 2ق، بیعت همچون راهی برای دست‌یابی حکومتها به مشروعیت، موضوعی جدی در محافل کلامی، و سرمنشاء اختلاف در میان مسلمانان بوده است(برای نمونه، نک‌: شهرستانی، 1/72-73؛ بغدادی، 23؛ ابوعمرو، 1062). همانند برخی مباحث کلامی دیگر، شاید نخستین بار که بحث دربارۀ شروط و شیوه‌های بیعت میان متفکران مسلمان مطرح شد، زمانی بود که با بالا گرفتن ستم امویان، مسلمانان در التزام به عهد خویش با حاکمان دچار تردید شدند و از دیگر سو، دربارۀ بیعت با کسانی که پرچم مبارزه با امویان را برافراشته بودند، می‌اندیشیدند. در برخی از آثار کلامی، دستاورد این بحثها بازتاب یافته است(برای نمونه، نک‌: غزالی، 230؛ عضدالدین، 3/590بب‌(.
در دوره‌های بعد، بحث به آثار فقهی اهل سنت نیز راه یافت و به ویژه در ابواب قضا، و جهد و مانند آن (برای نمونه، نک‌: نووی، 7/263)، و گاه به صورت بابی مستقل(ابن‌مفلح، 10/10بب‌(، توجه فقیهان را برانگیخت. در کتابهایی که در سدۀ 5ق با عنوان «احکام السلطانیة» نوشته شد، همواره نخستین بحث، مسئلۀ بیعت با حاکم، شروط صحت آن، و تعهداتی بود که در پی داشت(نک‌: ماوردی، 49بب‌ ؛ ابویعلیٰ، 19بب‌ (. به عنوان نمونه‌ای از شروط، می‌توان از دیدگاه ابویعلیٰ یاد کرد. وی امور ده‌گانه‌ای را وظایف دینی و سیاسی حاکم برشمرده و گفته است که هرگاه بدانها قیام کند، امت مکلف‌اند که از یاری‌اش فروگذار نکنند(ص27-28).
شیعیان که انتخاب حاکم را از جانب خدا می‌دانستند، به شیوۀ بیعت گردن ننهادند و آن را مشروع نشمردند(نک‌: طوسی، 209-210؛ علامۀ حلی، 1/453). در این میان، دیدگاه ابن‌بابویه را باید استثنا کرد که در مقام تعلیل گفته است که امام زمان(ع) از آن‌رو در غیبت به سر می‌برد که بیعت حاکمان ظالم را بر گردن نداشت باشد و با قیام خویش نقض بیعت نکند(ص44). گویی در نگاه وی وفاداری در بیعت با حاکمان در هرحال واجب بوده است(برای روایتی با همین مضمون، نک‌: کلینی، 1/342).
گذشته از آن، هیچ‌گاه شیعیان در سده‌های نخست اسلامی به حکومت دست نیافتند. بدین‌سان، جز با اشاره‌هایی کوتاه و گذرا در مقام مجادلۀ کلامی با اهل سنت(برای نمونه، نک‌: سید مرتضیٰ، 3/245-246؛ بحرانی، 5/180)، یا در خلال برخی بحثهای فقهی(برای نمونه، نک‌: علامۀ حلی، 1/410، 453؛ شهید اول، 2/162)، به بحث دربارۀ بیعت و احکام آن نپرداخته‌اند.
در دوران اخیر، برخی از متفکران اهل سنت، بیعت را همچون تنها راه مشروعیت حکومت در قالب نظریۀ قرارداد اجتماعی که از سوی متفکران غربی ارائه شده است، تفسیر می‌کنند(زحیلی، 6/684). فقیهان معاصر شیعه نیز بیعت را همچون راهی برای مشروعیت بخشیدن به حکومت حاکمان در زمان غیبت امام معصوم(ع) دانسته‌اند(نک‌: بجنوردی، 5/170؛ منتظری، 1/78، 405).
گفتنی است که افزون بر بحثهای مفصل اهل سنت دربارۀ بیعت در جای جای ابواب فقهی، کلامی و جز آن، از دیرباز نگارش کتابهایی مستقل در این موضوع رایج بوده است(برای نمونه، نک‌: ابن‌ندیم، 140؛ ذهبی، 9/225؛ حاجی خلیفه، 1/851؛ صدیق‌حسن‌خان، 3/267؛ برای نمونه‌هایی از معاصران، نک‌: البیعة...، نیز عبدالمجید، سراسر کتابها).
مآخذ: ابن‌بابویه، محمد، کمال‌الدین، به کوشش علی‌اکبر غفاری، قم، 1405ق؛ ابن‌سعد، محمد، الطبقات الکبریٰ، بیروت، دارصادر؛ ابن‌عبدالبر، یوسف، التمهید، به کوشش مصطفیٰ‌بن‌احمدعلوی و محمدعبدالکبیر بکری، رباط، 1387ق؛ ابن‌عماد، عبدالحی، شذرات‌الذهب، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ ابن‌مفلح، ابراهیم، المبدع، بیروت، 1400ق؛ ابن‌منده، محمد، الایمان، به کوشش علی محمدناصرفقیهی، بیروت، 1406ق؛ ابن‌ندیم، الفهرست؛ ابوعمرو دانی، عثمان، السنن‌الواردة فی الفتن، ریاض، 1416ق؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیةالاولیاء، بیروت، 1387ق/1967م؛ ابویعلیٰ، محمد، الاحکام‌السلطانیة، به کوشش محمدحامد فقی، قاهره، 1386ق/1966م؛ الامامة و السیاسة، منسوب به ابن قتیبه، به کوشش علی شیری، بیروت، 1990م؛ بجنوردی، حسن، القواعد الفقهیة، قم، 1410ق؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، قم، 1363ش؛ بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، 1977م؛ بهوتی، منصور، کشف القناع، به کوشش هلال مصیلحی، بیروت، 1402ق؛ البیعة و الخلافة فی‌الاسلام، رباط، 1415ق/1994م؛ حاجی خلیفه، کشف؛ خالدی، محمود، البیعة فی الفکر السیاسی الاسلامی، عمان، 1405ق/1985م؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1401ق/1981م؛ زحیلی، وهبه، الفقه الاسلامی و ادلته، دمشق، 1403ق/1983م؛ سیدمرتضیٰ، علی، رسائل، به کوشش احمد حسینی، قم، 1405ق؛ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد سید کیلانی، بیروت، 1404ق؛ شهید اول، محمد، الدروس، قم، 1414ق؛ صدیق‌حسن‌خان، محمدصدیق، ابجد العلوم، به کوشش عبدالجبار زکار، بیروت، 1978م؛ طبری، تاریخ، بیروت، 1407ق؛ طوسی، محمد، الاقتصاد، به کوشش حسن سعید، تهران، 1400ق؛ عبدالمجید، احمد، البیعة عند مفکری اهل السنة، قاهره، 1998م؛ عضدالدین ایجی، عبدالرحمان، المواقف، به کوشش عبدالرحمان عمیره، بیروت، 1997م؛ علامۀ حلی، حسن، تذکرةالفقهاء، قم، مکتبۀ مرتضویه؛ غزالی، محمد، قواعد المقائد، به کوشش موسی بن‌نصر، بیروت، 1985م؛ قرآن کریم؛ کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی‌اکبرغفاری، تهران، 1377ق؛ ماوردی، علی، احکام السلطانیة، به کوشش محمدجاسم حدیثی، بغداد، 1422ق/2001م؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایة الفقیه، قم، 1409ق؛ نووی، یحییٰ، روضةالطالبین، به کوشش عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ نهج‌البلاغه.
احمد رضوانی

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5390
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست