responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5347
بیدآبادی
جلد: 13
     
شماره مقاله:5347

بیدْآبادی، آقامحمد(د 1197 یا 1198ق/1783 یا 1784م)، فرزند محمدرفیع گیلانی، حمیم متأله، مدرس و مرشد سلوک. پدرش از علمای گیلان بود که به اصفهان کوچ کرده، و در محلۀ بیدآباد ساکن شده بود(قزوینی، 162؛ زنوزی، محمدحسن، 688؛ خوانساری، 7/124؛ برای قولی دقیق‌تر در این باره، نک‌: امام، 206-207). وی در بیدآباد به دنیا آمد و همان‌جا پرورش یافت(زنوزی، محمدحسن، همانجا؛ معصوم علیشاه، 3/214؛ خوانساری، 7/122؛ قس: رستم الحکما، 406، که زادگاه او را به اشتباه مازندران دانسته است).
بیدآبادی در حدیث و علوم نقلی شاگرد محمدتقی‌الماسی(د 1159ق/1746م)، از نوادگان ملامحمدتقی مجلسی بودو از او اجازۀ روایت داشت(خوانساری، همانجا). میرزا محمد اخباری نیشابوری، معاصر او، از وی به عنوان حکیم، عارف و محدثی ثقه یاد می‌کند(گ 201ب؛ نیز نک‌: عبرت، 3/247). او حکمت را نزد ملا اسماعیل خواجویی مازندرانی(د 1173ق/1760م) و محمدتقی الماسی فرا گرفت(معصوم علیشاه، خوانساری، همانجاها؛ آشتیانی، مقدمه بر شرح...، 43-44). برخی احتمال داده‌اند که او نزد ملاعبدالله حکیم نیز حکمت خوانده باشد(همایی، پانزده). بیدآبادی در برخی منابع، مرید قطب‌الدین تبریزی(د 1173ق)، از پیشوایان سلسلۀ ذهبیه شمرده شده است. تبریزی خود از پیروان مکتب صدرالدین شیرازی(د 1050ق) به‌شمار می‌رود(نک‌: معصوم علیشاه، 2/345، 3/215؛ امین‌الشرع، 538، 554).
وی در اصفهان به تدریس علوم عقلی و نقلی پرداخت و شاگردان بسیاری پرورش داد که از آن جمله‌اند: ملاعلی نوری (د1246ق)، صدرالدین کاشف دزفولی(د1258ق)، محمدابراهیم کلباسی فقیه که بیدآبادی بنا به وصیت پدر او تربیتش را برعهده گرفته بود، ملامحراب گیلانی، ابوالقاسم حسینی اصفهانی معروف به مدرس خاتون آبادی و ملانظر علی گیلانی(معصوم علیشاه، 3/214؛ خوانساری، 7/122-123؛ معلم، 1/67-68؛ آقا بزرگ، طبقات...، 695-696، الذریعة، 22/128؛ آشتیانی، همانجا، منتخباتی...، 4/601-604؛ آیتی، 262-263). بجز اینان علمای بسیاری نیز از او دستور عمل گرفته، و از مشرب او پیروی کرده‌اند(نک‌: بخش آثار در همین مقاله).
زندگی زاهدانۀ بیدآبادی و حالات او در پرهیزگاری و سلوک اخلاقی شهرت زیادی داشته است. در این‌باره اوصاف و حکایاتی نقل کرده‌اند، مانند اینکه او در هیئت ظاهری و در کسب معاش به رعایت شئون متعارف وقعی نمی‌نهاد و با وجود منزلتی که نزد دولتمردان و امیران داشت، به ایشان بی‌اعتنا بود(رستم‌الحکما، 309، 406-407؛ خوانساری، 7/123؛ نیز نک‌: صدرایی، 93-111).
خوانساری و محمدحسن زنوزی(همانجاها) وفات بیدآبادی را در 1197ق نوشته‌اند(برای ماده تاریخ سروده شده برهمین اساس، نک‌: واله، 539)، اما مفتون دنبلی(1/158-159) که از ملاقات خود با بیدآبادی و نیز از دریافت خبر وفاتش سخن می‌گوید، آن را در 1198ق گزارش کرده، و معلم حبیب‌آبادی(1/68-70) نیز بنا به سند مکتوبی همین تاریخ را آورده است(دربارۀ توجیه این اختلاف، نک‌: جزی، 483).
مدفن وی در تخت فولاد اصفهان، جنب دیوارشرقی تکیۀ آقاحسین خوانساری، نزدیک آرامگاه پدرش واقع شده است(خوانساری، 7/123-124). به رغم سفارش خود او در 1254ق عمارتی چهارطاقی بر آرامگاهش بنا نهادند(نک‌: جزی، 79؛ مهدوی، 195). به او کراماتی نسبت داده، و برخی نیز زیارت قبر او را مایۀ توسل و برکت می‌شمرده‌اند(مفتون، 1/159؛ جزی، همانجا).
از دیدگاههای فقهی بیدآبادی، به رأی او دربارۀ وجوب نمازجمعه در زمان غیبت اشاره شده است. وی به همین سبب، چون نمی‌توانست در اصفهان به امام جمعه موجود اقتدا کند، برای رعایت شرط فاصله، هر هفته به قریۀ رُنان در اطراف آن شهر می‌رفت و نماز را در آنجا می‌خواند(خوانساری، 7/123؛ معصوم علیشاه، همانجا؛ جزی، 80). بنا برآنچه در نامه‌ای از ملاعلی نوری آمده است، بیدآبادی براین عقیده بود که در زمان غیبت جز شیوۀ احتیاط، راه رهایی متصور نیست( نک‌: تنکابنی، 153-154).
مشهور است که بیدآبادی در علم کیمیا نیز دستی داشت. در این باب رساله‌ای به او نسبت داده، و حکایتهایی نیز نقل کرده‌اند(نک‌: مفتون، 1/151؛ خوانساری، همانجا؛ زنوزی، محمدحسن، 688؛ رستم‌الحکما، 406، 408؛ کربن، 492-493).
بیدآبادی با آنکه بجز حکمت صدرالمتألهین، فلسفۀ مشاء و حکمت اشراق را نیز درس می‌گفت، نقش مهمی در رواج فلسفۀ ملاصدرا ایفا کرد. تا دوران او هنوز حکمت صدرایی به جریان مسلط تبدیل نشده بود و این مکتب به‌طور عمده در سلسله‌ای که با شاگرد برجستۀ او، ملاعلی نوری آغاز می‌شود، گسترش یافته است(نک‌: زنوزی، محمدحسن، همانجا؛ همایی، پانزده؛ آشتیانی، مقدمه بر شرح، 44).
تعالیم اخلاقی و عرفانی، از دیگر جنبه‌های شخصیت اوست. بیدآبادی را نمی‌توان پیرو هیچ طریقۀ صوفیانه‌ای دانست. اما اینکه او را به قطب‌الدین نیریزی منتسب کرده‌اند، جایگاه وی را به عنوان واسطه‌ای در اتصال برخی سلسله‌های عرفانی به نیریزی نشان می‌دهد، چنان که صدرالدین کاشف دزفولی را از طریق بیدآبادی به مکتب نیریزی مربوط ساخته‌اند(زین‌العابدین، 312؛ معصوم علیشاه، 2/345؛ صدرایی، 23، 39-41). علی شوشتری که از پیشوایان سلوک اخلاقی در حوزۀ نجف به‌شمار می‌رود، با صدرالدین کاشف دزفولی مرتبط بوده است و به این ترتیب شاگرد او ملاحسینقلی همدانی و پیروانش تا عصر حاضر، در سنت معنوی خاص خود مدیون تعالیم بیدآبادی بوده‌اند(آشتیانی، منتخباتی، 4/296، مقدمه بر مجموعه...، 42-43؛ صدوقی سها، 70-71). شاخۀ دیگری از استادان عرفان و اخلاق در دوره‌های اخیر به میرزا عبدالجواد شیرازی متصل می‌شود که برخی او را نیز از شاگردان بیدآبادی شمرده‌اند(آشتیانی، منتخباتی، 2/پانزده- شانزده).
بیدآبادی را می‌توان حکیمی جان‌شناس ـ در برابر جهان‌شناس ـ به‌شمار آورد، چنان‌که توصیۀ او این بوده است که انسان باید خودش باشد و خودش را بشناسد، هر موضوعی هرچند جذاب، اگر در این راستا نباشد، از دید او پیش‌پا افتاده است و ارزش پرداختن ندارد(بیدآبادی، حُسن دل، 24، 33، 37، «سه مکتوب»، 36-37، 40).
شیوۀ عرفانی بیدآبادی مبتنی بر جمع میان ظاهر و باطن، و شریعت و طریقت و حقیقت است، به این معنا که انسان باید ظواهر شریعت را پاس دارد، اما به صورت آن اکتفا نکند و همّ خویش را در تحصیل سرّ آنها به کارگیرد(نک‌: «دونامه...»، 72-73). به عقیدۀ وی راه رستگاری در پیروی قولی، فعلی و حالی از اولیای خداست(نک‌: «سه مکتوب»، 38-40، «فی علم التوحید»، 4/343). از این رو، وی انسان را از بسنده کردن به اسلام مقالی و توحید زبانی برحذر داشته، و دربارۀ مراتب توحید سخن گفته است: «باید خدا را بود تا خدا ما را باشد»(حسن دل، 29-30).
وی در نامه‌ها و اندرزها به شاگردان و کسانی که از او راهنمایی خواسته‌اند، آنان را از مادیت برحذر می‌دارد و به معنویت و بیداری فرا می‌خواند. جهل و نادانی از دیدگاه او کوری و مرگ معنوی است(همان، 35-37). از توصیه‌های او کوشش برای مرگ ارادی است؛ همچنان که مرگ طبیعی پرده از دیدگان انسان فرو می‌گیرد، سالک پیش از مرگ طبیعی باید به مرگ ارادی و اختیاری بمیرد تا زنده و بیدار ابد شود(همان، 35).
از دیگر تعالیم او اربعین اخلاص است. در دوره‌ای 40 روزه باید موانع یاد خدا را از نقس ناطقه دور کرد(تخلیه) و آن را به اسباب یاد و قرب حق مزین ساخت(تحلیه). مداومت بر نوافل و اذکار خاص، بخش مهم برنامۀ اربعین است. بیدآبادی به گرفتن اربعینهای چندگانه زیرنظر استاد سفارش می‌کند. او می‌گوید که بنا بر احادیث پیامبر(ص) و امامان(ع)، ثمرۀ این طریق سلوک، حیات یافتن قلب است و جاری شده چشمۀ حکمت از دل بر زبان، به حکم تجربه، از این راه است که علم به مطالب کلی برای انسان حاصل می‌شود(نک‌: «دو رساله...»، 394-395؛ نراقی، 389).
آثار چاپی: 1. آداب السیر و السلوک، رساله‌ای به زبان عربی در پاسخ به درخواست فقیه مشهور میرزا ابوالقاسم گیلانی، معروف به میرزای قمی. متن این نامه و ترجمۀ آن را علی صدرایی خویی در مجلۀ پیام حوزه (قم، 1373ش، شم‌ 6) به چاپ رسانده است. 2. «التوحید علی نهج الترجید»، یا «مبدأ و معاد»، یا «رسالۀ توحیدیه»، رسالۀ کوتاهی به فارسی. این اثر به کوشش جلال‌الدین آشتیانی در منتخباتی از آثار... چاپ شده است. 3. حسن دل، در سیروسلوک و اخلاق، به فارسی که بلندترین نامۀ اوست. 4. حواشی بر اسفار صدرالمتألهین، که به چاپ سنگی(تهران، 1282ق) رسیده است(دربارۀ یکی از اقوال حکمی او در این اثر، نک‌: زنوزی، ملاعبدالله، 425). 5. «دستورالعمل اخلاقی»، به کوشش عبدالرضا ایزدپناه(حوزه، قم، 1372ش، شم‌ 4). 6. «دو رساله در سیروسلوک»، مشتمل بر پاسخی به سیدحسین قزوینی و فصلی در آداب تخلیه و تحلیه، به زبان فارسی. 7. «رسالة فی السیر و السلوک»، یا «پندنامه»، یا «رسالۀ همتیه»، نامه‌ای به فارسی برای پاره‌ای از شاگردان که بارها از جمله در منتخباتی از آثار به کوشش جلال‌الدین آشتیانی(4/298-302) به چاپ رسیده است.
بیدآبادی نامه‌های دیگری نیز به فارسی و عربی ـ که موضوع آنها نیز دستورهای اخلاقی است ـ به برخی شاگردان و عالمان عصر نوشته است. در انتساب برخی از رساله‌ها به بیدآبادی جای تردید است(نک‌: کرباسی‌زاده، 34-36؛ صدرایی، 186-189).
آثار خطی: 1. تفسیر قرآن کریم، خلاصه‌ای از تفسیر غرایب القرآن نظام‌الدین نیشابوری که متن تدریس بیدآبادی در مدرسۀ حکیم اصفهان بوده است. نسخه‌ای از این اثر به تاریخ 1173ق به خط شکسته نستعلیق زیبای مؤلف در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران نگهداری می‌شود(نک‌: مرکزی، 8/448-449). 2. حاشیه بر مشاعر ملاصدرا (شورا، 23/302). 3. حاشیه بر معانی الاخبار شیخ صدوق(همانجا؛ نیز نک‌: آقا بزرگ، طبقات، 696؛ شورا، 22/304). 4. رساله‌ای در کیمیا(نک‌: مرکزی 6/2448-2449؛ آستان...، 475؛ فاضل، 2/398). 5. جُنگی در کیمیا، که از کتابهای مختلف گردآوری شده، و نسخه‌ای از آن به خط خود او موجود است(همو، 1/292؛ منزوی، 1/645؛ نیز نک‌: صدرایی، 183-185).
آثار یافت نشده: بیدآبادی آثار دیگری نیز داشته است که نسخه‌ای از آنها در دست نیست، از آن جمله است: 1. خلاصۀ الصافی فی التفسیر فیض کاشانی، مؤلف در پایان تفسیر خود(آثار خطی، شم‌ 1) وعده داده است که این اثر را در ادامۀ همان نسخه درج کند. 2. حاشیه بر قرةالعیون ملامهدی نراقی(نک‌: آقا بزرگ، الذریعة، 17/75)؛ 3. نامه‌نگاریهایی با کاشف دزفولی(نک‌: همان، 22/128؛ فتحی‌پور، «ج»؛ نیز برای نمونه، نک‌: کاشف، 129-130).
مآخذ: آستان قدس، ف. فهرست؛ آشتیانی، جلال‌الدین، مقدمه بر شرح رسالةالمشاعر لاهیجی، مشهد، 1342ش؛ همو، مقدمه بر مجموعۀ رسائل سبزواری، تهران، 1360ش؛ همو، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، تهران، 1358ش؛ آقابزرگ، الذریعة؛ همو، طبقات اعلام الشیعة، قرن 12، به کوشش علینقی منزوی، تهران، 1372ش؛ آیتی، محمدحسین، بهارستان در تاریخ و تراجم رجال قاینات و قهستان، مشهد، 1371ش؛ اخباری نیشابوری، محمد، منیةالمرتاد فی ذکر نفادةالاجتهاد، نسخۀخطی کتابخانۀ آیةالله مرعشی، شم‌ 9077؛ امام، محمدعلی، خاندان سادات گوشه، قم، 1413ق؛ امین‌الشرع خویی، ابوالقاسم، میزان الصواب، چ سنگی، تبریز، 1334ق؛ بیدآبادی، محمد، حسن دل، به کوشش علی صدرایی خویی و محمدجواد نورمحمدی، قم، 1376ش؛ همو، «دو رساله در سیر وسلوک»، به کوشش حسین مدرسی طباطبایی، وحید، تهران، 1352ش، شم‌ 115؛ همو، «دو نامۀ چاپ نشده»، حوزۀ اصفهان، به کوشش علی کرباسی‌زادۀ اصفهانی، اصفهان، 1379ش، س1، شم‌ 3؛ همو، «سه مکتوب»، به کوشش حسین مدرسی طباطبایی، وحید، تهران، 1357ش، شم‌ 246-247؛ همو، «فی علم التوحید»، منتخباتی... (نک‌: هم‌ ، آشتیانی)؛ تنکابنی، محمد، قصص‌العلماء، تهران، 1396ق؛ جزی، عبدالکریم، رجال اصفهان، به کوشش مصلح‌الدین مهدوی، اصفهان، 1328ش؛ خوانساری، محمدباقر، روضات‌الجنات، قم، 1392ق؛ رستم‌الحکما، محمدهاشم، رستم‌التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1348ش؛ زنوزی، محمدحسن، ریاض الجنة، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز، زنوزی، ملاعبدالله، لمعات الهیه، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی و حسین نصر، تهران، 1355ش؛ زین‌العابدین شیروانی، بستان‌السیاحة، تهران، کتابخانۀ سنایی: شورا، خطی؛ صدرایی، علی، آشنای حق، قم، 1379ش؛ صدوقی سها، منوچهر، دو ساله در تاریخ جدید تصوف ایران، تهران، 1370ش؛ عبرت نائینی، محمدعلی، مدینةالادب، چ تصویری، تهران، 1376ش؛ فاضل، محمود، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانۀ جامع گوهرشاد، مشهد، 1363ش؛ فتحی‌پور، علی، مقدمه بر حق الحقیقهْ صدرالدین کاشف دزفولی، اهواز، 1335ش؛ قزوینی، عبدالنبی، تتمیم امل الآمل، به کوشش محمود مرعشی و احمد حسینی، قم، 1407ق؛ کاشف دزفولی، صدرالدین، مصباح‌العارفین، اهواز، 1332ش؛ کرباسی‌زادۀ اصفهانی، علی، مقدمه بر شرح رسالۀ سیروسلوک حسن مدرس هاشمی، تهران، 1377ش؛ کربن، ه‌.، تاریخ فلسفۀ اسلامی، ترجمۀ جواد طباطبایی، تهران، 1377ش؛ مرکزی، خطی؛ معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1318ش؛ معلم حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم‌الآثار، اصفهان، 1377ش؛ مفتون دنبلی، عبدالرزاق، تجربةالاحرار، به کوشش حسن قاضی طباطبایی، تبریز، 1349ش؛ منزوی، خطی؛ مهدوی، مصلح الدین، لسان‌الارض یا تاریخ تخت فولاد، اصفهان، 1370ش؛ نراقی، احمد، الخزاین، به کوشش حسن حسن‌زادۀ آملی و علی‌اکبر غفاری، تهران، 1380ق؛ واله اصفهانی، محمدکاظم، دیوان، به کوشش رضا عبداللهی، تهران، 1371ش؛ همایی، جلال‌الدین،مقدمه بر شرح رسالةالمشاعر لاهیجی، به کوشش جلال‌الدین آشتیانی، مشهد، 1342ش.
مرتضیٰ قرائی گرکانی
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5347
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست