responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5333
بیت الحکمه
جلد: 13
     
شماره مقاله:5333

بِیْتُ‌الْحکْمه، یا خزانةالحکمه، کتابخانۀ دولتی بغداد که دست‌کم از اواخر عصر هارون تا پایان خلافت مأمون فعال بود، اما از سدۀ 4ق/10م تنها شماری از کتابهای آن به‌طور پراکنده دردست بود.
تصویری که مراجع کهن از بیت‌الحکمه به دست می‌دهند، با تصور پژوهشگران معاصر از چیستی و کارکرد آن، تفاوتی شگرف دارد. به عبارت دیگر تقریباً همۀ آنچه دراین‌گونه مآخذ آمده، و بیش از آنکه مستند به منابع معتبر باشد، متکی بر حدس و گمان بسیار و نیز مقایسۀ آن با نهادهای علمی کهن، یا بازسازی براساس الگوی نهادهای علمی معاصر است. بیشتر مؤلفان معاصر، این نهاد را سازمانی دولتی، بسیار منظم و گسترده وصف کرده‌اند که همۀ فعالیتهای علمی عصر اول عباسی در قالب آن صورت گرفته است. گویا علت روی آوردن محققان به گمانهای بسیار، اطلاق عنوان گمراه‌کنندۀ «بیت‌الحکمه» بر این نهاد، بوده است(نک‌: ادامۀ مقاله).
اینان براساس تشابهی که به‌رغم خود میان عبارت بیت‌الحکمه و موزۀ اسکندریه یا بخشی از آن موسوم به «سراپیوم کهن» یافته‌اند، گاه حوزۀ علمی اسکندریه و گاه جندی‌شاپور را الگوی بیت‌الحکمه، و اقدامات منسوب به اسکندر، شاهان ساسانی و بطالسۀ مصر در گردآوری آثار مختلف آنها را (حمزه، 37، 151-153؛ ابن ندیم، 238، 240-241؛ ثعالبی، 459، 485؛ گردیزی، 22؛ مقدسی، 3/156؛ دینکرد، IX/578) نیز سرمشق خلفای عباسی دانسته‌اند(مثلاً نک‌: مکنسن، LII/26؛ عش، 42-48؛ حتی، 310؛ شریف، 16؛ سوردل، «بیت‌الحکمه»، 1141؛ غنیمه، 87؛ نیز نک‌: بالتی گسدن، 131؛ در مورد تحلیل معنای بیت‌الحکمه، نک‌: محفوظ، سراسر مقاله).
در نتیجه اینان بیت الحکمه یا بخشی از آن را، یک دارالترجمۀ رسمی و زیر نظر شخص خلیفه، برای نگهداری و ترجمۀ آثار یونانی و دیگر زبانها به عربی دانسته‌اند که مترجمان بسیار در آن مشغول به کار بوده‌اند(مکنسن، LI/124؛ حتی، 310, 410؛ شریف، همانجا؛ عش، 23-24؛ کونیچ، 96؛ کرنکو، 1045؛ الگود، 104؛ اولمان، 9؛ ژاکار، 34-35؛ لامنس، 131-132؛ نیز نک‌: سامرایی، 309؛ زقروق، 210؛ محقق، 176؛ عباس، 313؛ عبدالمنعم، 384). برخی از این فراتر رفته، و اصولاً هدف از تأسیس بیت‌الحکمه را سامان دادن به کار ترجمه بر شمرده‌اند(مایرهوف، «دانش...1»، 316؛ مکنسن، LII/23؛ نصر، 12؛ صدیقی، 18؛ اُلیری، 166؛ تیلر، 271؛ مک‌پیک، 739؛ سمیر، 233؛ نیز نک‌: سارتن، I/544). در نتیجه هنگام پرداختن به بیت‌الحکمه، به جای توجه به آنچه از این نهاد معلوم است، بیشتر از ویژگیهای مختلف نهضت ترجمه و شیوۀ حنین بن‌اسحاق در ترجمه و مسائلی از این قبیل سخن رانده‌اند(مثلاً عش، 9-57؛ سامرایی، 305-319؛ تکریتی، 197 بب‌ ؛ فانی، 19بب‌(. برخی دیگر به این نیز بسنده نکرده، ارصاد دورۀ عباسی را نیز از جمله وظایف بیت‌الحکمه و رصدخانۀ شماسیۀ بغداد و گاه رصدخانۀ کوه قاسیون دمشق را بخشی از بیت‌الحکمه دانسته‌اند(نیکلسن، 359؛ حتی، 373-374, 410؛ سارتن، I/558؛ سوردل، نیز شریف، همانجاها؛ میه‌لی، 79؛ عش، 10, 22، نیز 237؛ ژولیوه، 39؛ بروکلمان، GAL, I/220-221; 414؛ عبیدی، 39). برخی دیگر نیز بیت‌الحکمه را یک کتابخانۀ عمومی بزرگ به‌شمار آورده‌اند(کرنکو، نیز حتی، همانجاها).
جالب آنکه اغلب این محققان به همان اندک شواهد مذکور در مراجع کهن که تنها بر وجود بیت‌الحکمه، و کار کردن چند دانشمند مشهور در آن دلالت دارد، استناد نکرده‌اند و اغلب مطالب مآخذ دست چندم را تکرار، و گاه در نقل از این گونه مآخذ نیز اغراق بسیار کرده‌اند. عش هنگام بررسی کتابخانه‌های عمومی و نیمه عمومی عربی، با اختصاص فصلی به بیت‌الحکمه، گرچه برخلاف محققان قبلی، تقریباً همۀ شواهد موجود در مراجع کهن را، به جز چند مورد، بررسی کرده، اما همان گونه‌ که خود وی نیز چند بار اعتراف کرده است(ص10, 34, 42)، نتایج وی، بیش از آنکه مبتنی بر این شواهد باشد. مبتنی بر فرضهای اثبات نشده و حدس و گمان بسیار است. وی بیت‌الحکمه را سازمانی تقریباً عمومی، دارای یک کتابخانه و احتمالاً رصدخانه دانسته که کارمندانی از علمای علوم مختلف، به ویژه مترجمان و ستاره‌شناسان و نیز شماری کاتب و صحاف و غیره در استخدام خود داشته، و برای همۀ آنان حقوق ماهانه و محل اقامت فراهم بوده است(ص9-57). وی حتیٰ با استناد به این افسانه که «حنین‌بن‌اسحاق، هم‌وزن ترجمه‌های خود از مأمون طلا پاداش می‌گرفت»، کوشیده‌اند است این پاداش را براساس معیارهای امروزی محاسبه کند(ص34؛ نیز نک‌: محمد، 48)؛ در حالی که نخستین راوی این افسانه، یعنی ابن‌ابی‌اصیبعه(1/187) آن را با تردید بیان کرده است.
عش بیت‌الحکمه را یکی از کانونهای معتزله و محلی برای تبادل افکار آنان، و نیز مرکزی برای شعوبیان می‌داند(ص53-57؛ نیز کسیدون، 243-246). سوردل از این نیز فراتر رفته، به صراحت هدف مأمون از تأسیس بیت‌الحکمه را تقویت معتزله می‌داند؛ زیرا به زعم وی، این مؤسسه به ترجمۀ آثار فلسفی یونانی اختصاص داشت و مبانی کار معتزله نیز از آنها گرفته شده بود(خلافت...2»، 124).
اخیراً خضراحمدعطاءالله در رسالۀ دکترای خود تحت عنوان بیت‌الحکمة فی عصرالعباسین(چ‌قاهره) ضمن حدود 500 صفحه قلم‌فرسایی دربارۀ عظمت و شوکت بیت‌الحکمه، در واقع همۀ فعالیتهای علمی شرق جهان اسلام تا میانۀ سدۀ 7ق را به بیت‌الحکمه نسبت داده است. در این رساله، به تأکید مؤلف، مطالب جدید بسیاری آمده است که البته در هیچ‌یک از مآخذ معتبر بدانها کوچک‌ترین اشاره‌ای نشده است. مؤلف مانند دیگر نویسندگان طرفدار بیت‌الحکمه تدریس علوم پزشکی را نیز یکی از وظایف این نهاد برشمرده، و به تفصیل دربارۀ نظام اداری بیت‌الحکمه، تأثیرش بر زندگی علمی روزگار عباسیان، جایگاه دانشگاه بیت‌الحکمه در میان دانشگاههای کنونی و... قلم زده است. عطاءالله برای اثبات همین معنی گاه برخی مطالب را به منابع کهن نسبت داده است. طه‌الراوی در بغداد مدینةالسلام حتیٰ محل بیت‌الحکمه را ساختمان ویژه‌ای در کاخ رشید می‌داند(تکریتی، 199؛ غنیمه، 89).
در 2001م نیز مؤسسۀ بیت‌الحکمۀ عراق که به دستور صدام حسین و به یادبود بیت‌الحکمۀ کهن تأسیس شده، کنفرانسی به مناسبت هزار و دویستمین سالگرد تأسیس بیت‌الحکمه برگذار کرد که متن سخنرانیهای آن در دو مجلد با عنوان بیت‌الحکمةالعباسی به چاپ رسیده است. در این مجموعه، بیت‌الحکمه گاه با دانشگاههای نوین مقایسه شده(جواهری، 471 بب‌ ؛ میشو، 566)، و گاه از تأثیر آن بر علم و تمدن در اندلس سخن به میان آمده است(عتبی، 506بب‌ ؛ عامری، 530بب‌(. یاور حتیٰ کوشیده است نقشه‌ای «اجتهادی» برای آن ترسیم کند(ص206-208) و زرکانی مدعی است که ابن وحشیه(ه‌ م که یقیناً شخصیتی برساخته بوده) در این نهاد مشغول ترجمه از نبطی به عربی بوده است! (ص317). در واقع محور اصلی این کنفرانس نیز ـ که از میان 73 سخنران آن، 67 تن عرب بوده‌اند ـ مانند آثاری که پیش از این یاد شد، خیال‌پردازی دربارۀ بیت‌الحکمه است. جالب آنکه در شمار قابل توجهی از این مقالات عبارت «بیت‌الحکمه» تنها در عنوان مقاله آمده، و در متن کمتری اشاره‌ای به آن نشده است(مثلاً نک‌: عبدالحلیم، 574بب‌ ؛ ناجی، 91بب‌ ؛ نقشبندی، 146بب‌(.
مطالبی که در دائرةالمعارفهای عمومی(مثل بریتانیکا) دربارۀ بیت‌الحکمه آمده، همگی مبتنی بر مطالب مذکور در منابع معاصر است. در مقالۀ بیت‌الحکمۀ دانشنامۀ جهان اسلام نیز افزون بر تأیید تقریباً همۀ دعاوی عجیب منابع دست چندم، آمده است که گنجینۀ بیت‌الحکمه با 100 بار شتر کتاب که از خراسان آمده بود و نیز «منابع فراوانی که در زمان ساسانیان در علوم مختلف از زبانهای یونانی و هندی در این دانشگاه(جندی‌شاپور) گرد آمده بود، و همچنین ترجمۀ پهلوی آنها»، غنی‌تر شد(5/81).
از میان محققان معاصر تنها بالتی‌گسدن توانسته است تصویری نسبتاً قابل قبول از بیت‌الحکمه ارائه دهد(ص131-150). البته وی نیز به‌رغم مراجعه به بسیاری از منابع کهن، گاه به برخی شواهد مهم(مثلاً چند مورد مهم از اشارات ابن‌ندیم) استناد نکرده است و در ارجاعات وی نیز بی‌دقتی به چشم می‌آید. اما گوناس در بخشی از کتاب «اندیشۀ یونانی، فرهنگ عربی» که به بررسی بیت‌الحکمه اختصاص دارد(نک‌: ص 53-60)، گرچه به حق دیدگاههای مورخان پیشین را مبالغه‌آمیز خوانده، اما در این راه به تفریط گراییده است. وی مسئلۀ بیت‌الحکمه را از همان دیدگاهی که در سراسر کتاب بدان پای‌بند بوده، یعنی «پیروی صرف منصور و جانشینانش از پادشاهان ساسانی» بررسی کرده، و در نتیجه بدون ارائه دلایل معتبر حتیٰ برخی شواهد قابل قبول را نیز انکار کرده، و سپس با رد احتمال ترجمۀ آثار یونانی در بیت‌الحکمه، آنجا را مرکز ترجمۀ آثار پهلوی به عربی دانسته است. روی‌هم‌رفته، بررسی گوتاس نکتۀ تازه‌ای ندارد، زیرا بحث تاریخی مربوط به بیت‌الحکمه بیشتر مبتنی بر مقالۀ بالتی گسدن است و کلیات نظریۀ وی دربارۀ پیروی عباسیان از ساسانیان نیز پیش از این در آثار برخی نویسندگان که به بیت‌الحکمه پرداخته‌اند(مثلاً غنیمه، 87)، به اختصار آمده است.
تاریخچۀ ساختگی بیت‌الحکمه در آثار معاصر: مؤلفان معاصر، با تصوری که از کارکرد بیت‌الحکمه داشته‌اند. برخی اخبار و روایات تاریخی را به زعم خود تفسیر کرده، و تاریخچه‌ای برای بیت‌الحکمه رقم زده‌، و گاه با دقتی شگفت‌انگیز دربارۀ جزئیات آن سخن رانده‌اند. مثلاً برپایۀ اخباری که دربارۀ علاقۀ منصور عباسی به پزشکی و نجوم و دانشمندان این رشته‌ها، و نیز تألیف و ترجمۀ برخی آثار نجومی و پزشکی در روزگار این خلیفه در دست بوده، فرض کرده‌اند بیت‌الحکمه از روزگار منصور عباسی اندک‌اندک شکل گرفته، و با افزود شدن چند تألیف و ترجمه در روزگار مهدی، در روزگار هارون به‌طور رسمی تأسیس شده، و در عصر مأمون نیز به اوج شکوفایی خود رسیده است(عش، 20, 22, 26؛ نیز نک‌: ایوب، 46؛ فانی، 20؛ درویش، 391). عش حتیٰ تئوفیل‌بن‌توما، سرپرست منجمان مهدی را سرپرست بیت‌الحکمۀ روزگار معرفی کرده است(ص22). تأکید برخی مؤلفان معاصر بر ریاست ابن‌ماسویه بر بیت‌الحکمه در روزگار هارون یا مأمون نیز تنها متکی بر روایتی نسبتاً مشکوک از ابن‌جلجل است. وی هنگام یادکرد احوال و آثار ابن‌ماسویه آورده است که هارون ترجمۀ آثار کهن طبی را «که هنگام فتح آنکارا و عموریه و سرزمینهای روم به دست آمده بود» به ابن‌ماسویه سپرد و او را امین ترجمه گردانید و کاتبانی چیره‌دست را برای کتابت زیرنظر وی قرار داد(ص65؛ نیز نک‌: صاعد، 191؛ قفطی، 380؛ ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/175؛ ابن‌عبری، 227؛ ابن‌فضل‌الله، 9/209).
برخی با توجه به اینکه شواهدی اندک، اما مطمئن دربارۀ وجود بیت‌الحکمه در روزگار هارون(نک‌: ادامۀ مقاله) دردست است، با استناد به سخن ابن‌جلجل پنداشته‌اند که این کتابها به بیت‌الحکمه راه یافته، و هارون نیز بی‌درنگ ابن‌ماسویه را به ریاست آنجا برگزیده، و به ترجمۀ آثار فرمان داده است(کرزون، 303-304؛ تامر، 79؛ عبداللطیف، 15؛ عش، 23, 26). صدیقی از این فراتر رفته، و براساس روایت حضور ابوسهل‌بن‌نوبخت در بیت‌الحکمه در زمان هارون(نک‌: ادامۀ مقاله)، وی و ابن‌ماسویه را به ترتیب بخش ترجمۀ پهلوی به عربی و یونانی به عربی دانسته‌ است(ص18). سباط و مایرهوف با پیش کشیدن این قضیه که احتمالاً ابن‌ماسویه در روزگار هارون کودکی بیش نبوده، فرض کرده‌ان که روایت ابن‌جلجل مربوط به روزگار مأمون بوده، و با توجه به اینکه گفته‌اند مأمون آثاری از بیزانس یا قبرس آورده است(نک‌: ادامۀ مقاله). در مقالات خود تاریخ تأسیس بیت‌الحکمه و انتخاب ابن‌ماسویه به ریاست آنجا را در حدود سال 215ق/830م یاد کرده‌اند(سباط، 235؛ مایرهوف، «انتقال...3»، 23، «آغاز...4»، 122، «از اسکندریه...5»، 213). اما جالب آنکه خود مایرهوف در برخی مقالات دیگر گاه این تاریخ را 217ق ـ تاریخ یکی از نبردهای مأمون با بیزانس ـ یعنی تنها یک سال پیش از مرگ او یاد کرده(«پرتوی نو بر دورۀ آغازین...6»، 26؛ شریف، 16؛ نیز رکایا، 338؛ ژولیوه، 39)، و توجه نداشته که این همه کارهای شگرفی که به بیت‌الحکمۀ مأمون نسبت داده‌اند، چگونه یک ساله به انجام رسیده است. مایرهوف در جایی دیگر سال تأسیس را 215ق و نخستین رئیس آن را نیز حنین دانسته که آن هنگام تنها 21 سال داشته است(ص 16؛ قس: الیری، 166، که ضمن دارالحکمه نامیدن این مؤسسه، تأسیس آن را نیز به توصیۀ جبرئیل‌بن‌بختیشوع دانسته است؛ سعدی، 412، که انتصاب حنین را به توصیۀ جبرئیل می‌داند؛ صدیقی، 20-21، که تأسیس را به دورۀ هارون و ریاست حنین را به 830 تا 833م نسبت می‌دهد؛ زقزوق، 208، که می‌افزاید این منصب پس از حنین به فرزندش اسحاق و خواهرزاده‌اش حبیش رسید!؛ نیز: سبع، 188؛ زرکان، 171). درواقع گویا هریک از نظرات مایرهوف به نحوی مستشرقان و نیز مؤلفان معاصر عرب را به اشتباه انداخته است. برخی نیز بدون اشاره به رئیس بیت‌الحکمه تنها به تأسیس آن در 830م اشاره کرده‌اند(حتی، 310, 410؛ الگود، 104).
مایرهوف با استناد به روایتی از قفطی(ص171؛ البته راوی اصلی این حکایت ابن‌جلجل، ص69، است و دیگران، از جمله ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/189، آن را تکرار کرده‌اند) که براساس آن متوکل کاتبان زبردست و آگاه بر امر ترجمه را زیرنظر حنین قرار داد تا ترجمه‌های آنان را بررسی کند؛ فرض کرده که متوکل در حدود سال 242ق/856م بیت‌الحکمه را دوباره باز کرده، و در آن دارالترجمه‌ای به ریاست حنین ترتیب داده است(«پرتوی نو بر زندگی حنین...7»، 705-706، «از اسکندریه»، 213, 223، «دانش»، 318؛ نیز نک‌: الیری، 168-169، که دورۀ متوکل را دوران اوج بیت‌الحکمه می‌داند؛ صدیقی، 18؛ تامر، 78). در حالی‌که برخی دیگر با توجه به مخالفت متوکل با علوم عقلی، تصور کرده‌اند که وی قاعدتاً باید با فعالیت بیت‌الحکمه‌ای که مرکز علوم عقلی است، مخالف باشد(مثلاً سوردل، «بیت‌الحکمة»، 1141) و گاه به صراحت سیاستهای وی را علت اصلی زوال بیت‌الحکمه دانسته‌اند(بالتی گسدن، 150، که البته جریان محنه در روزگار مأمون را نیز مؤثر می‌داند).
از طرفی اغلب محققان با استناد به برخی اشارات ابن‌ندیم(و نیز حمزۀ اصفهانی)، تأکید کرده‌اند که بیت‌الحکمه با خزانةالمأمون دست کم تا نیمۀ دوم سدۀ 4ق همچنان فعال بوده است(در این باره، نک‌: ادامۀ مقاله). اما اشارۀ برخی نویسندگان به باقی بودن بیت‌الحکمه تا هجوم مغول در 656ق به بغداد(نک‌: کرنکو، 1045؛ عنایت‌الله، 160؛ غنیمه، 89؛ صفا، 1/50؛ فانی، 21؛ تکریتی، 203)، تنها مبتنی بر اشارۀ قلقشندی(1/466) به از میان رفتن «کتابخانۀ خلفای عباسی در بغداد، یکی از 3 کتابخانۀ بزرگ جهان اسلام» پس از حملۀ مغولها، و شاید خبری از ابن‌شاکر کتبی است که براساس آن، 400هزار کتاب موجود در کتابخانۀ رصدخانۀ مراغه را سربازان مغول از عراق و شام گرد آورده بودند. گرچه هیچ‌یک از این دو اشاره‌ای به بیت‌الحکمه نکرده‌اند، اما مؤلفان یاد شده فرض کرده‌اند که برای نگهداری این همه کتاب(که در شمار آن بسیار اغراق شده) هیچ جایی مناسب‌تر از بیت‌الحکمۀ آرمانی آنان نبوده است. درحالی که منظور قلقشندی احتمالاً کتابخانۀ مدرسۀ مستنصریۀ بغداد بوده که هنگام یورش مغولها تنها 25 سال از تأسیس آن می‌گذشته است.
کاربرد عبارات بیت‌الحکمه یا خزانةالحکمه در آثار دورۀ اسلامی: پیش از بررسی چیستی و کارکردی نهادی که در دورۀ نخست خلافت عباسی، چنین نامی بر خود داشته، باید نخست دانست که اصولاً دردورۀ اسلامی این دو عبارت در چه مواردی به‌کار می‌رفته است؛ زیرا چنان‌که گفته شد، گویا بیشتر مؤلفان معاصر با پیش داوری در خصوص بار معنایی این دوعبارت دچار اشتباه شده‌اند.
در ردیه‌ای که عثمان‌بن‌سعیددارمی بر بشرمریسی(ه‌ م) نوشته، عبارت بیت‌الحکمه در کنار نام معاویة‌بن‌ابی سفیان آمده است؛ اثری که بشر در آن به بیت‌الحکمه اشاره کرده، همچون دیگر آثارش از میان رفته، اما دارمی در ردیۀ خود سخن بشر را چنین آورده است: «رقیب همچنین مدعی است که ... معاویه «بیتی» داشت به نام بیت‌الحکمه. هرگاه حدیثی می‌یافت، در آنجا ثبت می‌کرد»(ص135؛ نیز نک‌: عش، 11-12؛ بالتی گسدن، 133). مهم نیست که در روزگار معاویه چنین جایی وجود داشته، یا نه، بلکه مهم آن است که در این روایت، بیت‌الحکمه به وضوح معادل جایی شبیه به کتابخانۀ قصر به کار رفته است. خبری که مسعودی دربارۀ عادات معاویه یاد کرده است، وجود کتابخانۀ سلطنتی را در قصر تأیید می‌کند. براساس این روایت معاویه تا پاسی از شب می‌خوابید و سپس برمی‌خاست تا کتابدارانش کتابهایی دربارۀ سیاستها، جنگها و نیرنگهای سلاطین برایش بخوانند(مروج...، 3/222؛ نیزعش، 12-13).
در مورد اطلاق نام بیت‌الحکمه بر کتابخانۀ سلطنتی شواهد دیگری نیز دردست است. در برخی روایات ترجمۀ عربی دیباچۀ کلیله و دمنه به قلم ابن‌مقفع، کتابخانۀ سلطنتی پادشاه هند بیت‌الحکمه و کتابخانه‌های پادشاهان پیشین خزائن‌الحکمة نامیده شده است(ص31، 38). حمزۀ اصفهانی نیز در الامثال الصادرةعن بیوت الشعر، کتابخانه‌های سلطنتی ساسانیان را بیوت‌الحکمه نامیده است. سرخسی نیز در آداب‌الملوک این نام‌گذاری را تأیید می‌کند(نک‌: فان اس، III/200؛ گوتاس، 54-55).
واقدی از بیرون آوردن پرچمهای اسکندرمقدونی از محلی به نام بیت‌الحکمه یاد می‌کند(1/302) که چنین چیزی نیز می‌تواند بخشی از یک کتابخانۀ سلطنتی باشد. در موردی دیگر مسعودی از تالارهایی در مصر که در آنها بتهایی طلایی به نشانۀ هریک از ستارگان مهم نگاهداری می‌شده، با عنوان «برب»(جمع آن: برابی) یا «بیت‌الحکمه» یاد کرده است(اخبار...، 91). مقریزی افزون بر تکرار همین موارد به نقل از اخبارالزمان مسعودی، آورده است که هر شهر مصر قدیم دارای «خزائن من الحکمة» بوده که یکی به نگاهداری بتی با سیمای انسان برای خورشید و چیزهایی از این قبیل اختصاص داشته است(1/130، 144، 186، قس: 1/160). ابن‌ندیم نیز در آخرین سطور الفهرست و در مبحث علوم غریبه تنها به وجود «برابی» و بیوت‌الحکمه در مصر اشاره می‌کند(ص360) و قفطی هنگام اشاره به «ذوالنون اخمیمی» او را یکی از ملازمان (خادمان؟)«بربا» در سرزمین اخمیم ـ بیتی از بیوت الحکمۀ کهن ـ می‌داند و می‌افزاید که در این بیت تصاویری بوده که مؤمنان را ایمان، و کافران را طفیان می‌افزاید(ص185؛ نیز نک‌: واقدی، 1/301، که از البیت المصور بالحکمة یاد کرده است). همچنین در اخبار فتح اندلس از وجود بیت‌الحکمه‌ای در این سرزمین آگاه می‌شویم که در آن برخی تصاویر طلسمات وجود داشته است(ابن‌خلکان، 5/323-328؛ مقری، 1/243-248).
پس می‌توان گفت که دو عبارت بیت‌الحکمه و خزانةالحکمه در دورۀ اسلامی بر جایهای مختلف، از اتاقی حاوی چند مجسمه، تصویر یا طلسم گرفته تا کتابخانۀ سلطنتی که در آن روزگار وظیفۀ کنونی موزه‌ها را نیز عهده‌ داشته، اطلاق می‌شده است. اما از سوی دیگر عنوان خزانةالحکمه که ابن‌ندیم و دیگران به وضوح آن را معادل بیت‌الحکمه به کار برده‌اند، دست‌کم بر دو کتابخانۀ دیگر که هر دو را علی‌بن‌یحیی‌بن‌منجم، یکی را در اوایل سدۀ 3ق برای فتح‌بن‌خاقان و دیگری را مدتی بعد برای خودش تأسیس کرده بود(یاقوت، 5/2008؛ ابن‌طاووس، 157)، اطلاق شده است. به‌کار رفتن عنوان «صاحب بیت حکمة من بیوت حکم المأمون» در خصوص حسن‌بن‌مرار‌صنوبری، نیای شاعر معروف ابوبکر احمدبن‌محمدبن‌حسن‌ضبی(ابن‌عساکر، 5/239؛ ذهبی، تاریخ...، 100؛ صفدی، 7/379؛ نیز نک‌: ابن‌شاکر، 1/122) و نیز اطلاق عنوان بیت‌الحکمه بر کتابخانۀ فتح بن خاقان در یک مورد ـ که در آن از «سند(در اصل: سندی) بن‌علی وراق» به عنوان «صاحب بیت‌الحکمة فتح‌بن‌خاقان» یاد شده است(صفدی، 15/487) ـ این تردید را پدید می‌آورد که شاید هر دو عنوان بیت‌الحکمه یا خزانةالحکمه اسامی عام و معادل «خزانةالکتب» باشند؛ اما چون وجود یک کتابخانۀ وابسته به دارالخلافه در دورۀ عباسیان رایج بوده، به ناچار فرض می‌کنیم که این کتابخانه به‌طور خاص بیت‌الحکمه و گاه خزانةالحکمه، و از روزگار مأمون به بعد نیز خزانةالمأمون نامیده می‌شده است و نیز به ناچار همۀ اخباری را که ارتباط آنها با بیت‌الحکمه‌ها(در صورت درستی تعدد این‌گونه مراکز) یا خزانةالحکمه‌های شخصی مسلم نباشد، به این کتابخانۀ دولتی مربوط فرض می‌کنیم(نیز نک‌: براون، 5؛ گوتاس، 55).
اشارات مآخذ کهن: همۀ آنچه از متون کهن دربارۀ این نهاد درمی‌یابیم، آن است که تنی چند از دانشمندان آن روزگار در آنجا به‌کار مشغول، یا دارای عنوان صاحب بیت/خزانةالحکمه بوده‌اند.
دربارۀ وجود جایی به نام بیت‌الحکمه در روزگار هارون، تنها دو شاهد دردست است. ابن‌ندیم آورده است که علان شعوبی ایرانی، پیوسته با خاندان برمکی رفت‌وآمد داشت و در بیت‌الحکمه برای هارون، مأمون و برمکیان نسخه‌برداری می‌کرد(ابن‌ندیم، 105؛ یاقوت، 4/1631؛ صفدی، 19/558، که وی را علان وراق نیز نامیده‌اند). اما برخلاف تصور مؤلفان معاصر، نمی‌توان تنها با استناد به آنچه ابن‌ندیم آورده است، وی را از کارمندان بیت‌الحکمه(به ویژه با تصوری که امروزه از کارمندان داریم) دانست؛ زیرا به تأکید یاقوت، او دکان وراقی داشته، و به کار استنساخ، تجلید و فروش نسخ خطی مشغول بوده(همانجا)، قاعدتاً همکاری وی با بیت‌الحکمه گاه به گاه و موردی(به تعبیر امروزی: پاره‌وقت) بوده است. ابن‌ندیم آورده است که ابوسهل‌بن‌نوبخت در خزانةالحکمۀ هارون کار می‌کرد(ص274). قفطی که ابوسهل منجم را بر اثر خلط با دیگر اعضای خاندان نوبختی از «ائمۀ متکلمین» برشمرده، هنگام نقل از سخن ابن‌ندیم آورده است که هارون وی را بر ریاست «خزانة کتب‌الحکمة» گمارد و او آنچه را که از کتب حکمت می‌یافت، به فارسی ترجمه می‌کرد(ص255). گویا قفطی در اینجا سخن ابن‌ندیم را به میل خود و براساس برداشتی که از آن داشته، تغییر داده است.
از آنچه گذشت می‌توان دریافت که این نهاد پیش از نابودی برمکیان(187ق/803م) وجود داشته است. سرپرست بیت‌الحکمه را ظاهراً «صاحب» می‌نامیده‌اند. گویا نخستین کسی که این منصب را داشته، شخصی به نام سلم است که همواره از او به صورت «سلم صاحب بیت‌الحکمه» یاد شده است. کهن‌ترین مدرکی که از وی در دست است و هیچ‌یک از محققان قبلی نیز بدان توجه نداشته‌اند، قطعه‌ای از آثار جاحظ است. جاحظ در رسالۀ «فصل ما بین‌العداوة و الحسادة» آورده است که گاه برخی آثار خود را که از لحاظ لفظ و معنی کمتر از آثار دیگرش بوده، به کسانی چون ابن‌مقفع، خلیل بن‌احمد فراهیدی، سلم صاحب بیت‌الحکمه، یحیی‌بن‌خالد، عتابی و دیگر مؤلفانی که از لحاظ زمانی جلوتر از وی بوده‌اند، نسبت داده است(ص351، نیز المحاسن...، 4، که خطبۀ آن تکرار بخشی از همین رساله است).
براساس آنچه ابن‌ندیم دربارۀ سلم آورده است، می‌دانیم که یحیی‌بن‌خالدبرمک ـ که از نخستین ترجمۀ عربی مجسطی راضی نبود ـ ابوحسان و سلم صاحب بیت‌الحکمه را به فراهم آوردن ترجمه‌ای نیکو گمارد و آنان پس از فراخواندن مترجمان با دقت و تلاش بسیار، این کار را به پایان رساندند(ص267-268؛ نیز نک‌: قفطی، 97-98؛ قس: حاجی خلیفه، 5/386، که او را سلمان نامیده). سلم همچنین یکی از اعضای گروه فرستاده شده به فرمان مأمون به بیزانس برای انتخاب کتاب(ابن‌ندیم، 243؛ ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/187؛ حاجی خلیفه، 3/95؛ قس: صفدی، 13/216-217، که وی را سلمان نامیده)، «صاحب بیت‌الحکمه با شراکت سهل‌بن‌هارون»، از جملۀ مترجمان پهلوی به عربی، و نیز فراهم آوردندۀ یکی از آثار مبتنی بر کلیله و دمنه (ابن‌ندیم، 120-305) بوده است. ابن عبدریه نیز در مورد «سلیمان صاحب بیت‌الحکمه» ـ که باید همان سلم باشد ـ آورده است که روزی جعفربن‌یحییٰ برمکی با لباس مردم عادی به نزد وی رفت و سلم پس از آنکه ثمامة‌بن‌اشرس‌جعفر را به او شناساند، گفت که نمی‌داند چگونه به خاطر لطف بزرگی که جعفر در حق وی روا داشته، تشکر کند(2/127؛ در مورد کسانی که با سلم تشابه اسمی داشته‌اند، نک‌: بالتی گسدن، 142).
از آنچه گفته شد برمی‌آید که سلم، یکی از ادبای روزگار هارون و مأمون بوده که در ترجمۀ آثار پهلوی و یونانی به عربی نیز دست داشته، و در روزگار مأمون مدتی سرپرست بیت‌الحکمه بوده است. اما از سخن جاحظ و ابن‌ندیم نمی‌توان استنباط کرد که وی در روزگار هارون نیز چنین منصبی داشته است، زیرا بعید نیست که این دو وی را به لقبی که بعدها گرفته، ملقب ساخته باشند.
به هرحال سلم در روزگار مأمون در این منصب دو شریک نیز داشته است: یکی شخصی به نام سعیدبن‌هُریم(یا هارون) کاتب که به گفتۀ ابن‌ندیم از مترجمان فارسی به عربی و از جملۀ بلغای عرب بوده، و جاحظ به آثار وی استناد می‌کرده است(ص120، 125؛ نیز نک‌: یاقوت، 3/1379؛ صفدی، 15/269؛ سعیدبن‌هریم؛ نیز عش، 39؛ بالتی گسدن، 143) و دیگری سهل‌بن هارون‌بن‌راهیون‌دستمیسانی(اهل دشت میشان) مشهور به این‌راهیون، ادیب برجستۀ ایرانی که یقیناً مشهورترین دارندۀ این عنوان بوده است. او نیز مانند دو تن دیگر از جملۀ بلغا و از مترجمان فارسی به عربی بوده است(ابن‌ندیم، 10، 120، 125، 305، که در مورد وی هر دو عبارت «صاحب بیت‌الحکمه» و «صاحب خزانةالحکمه» را به کار برده است؛ نیز نک‌: خطیب، 3/369؛ یاقوت، 3/1409؛ صفدی، همانجا). گویا اشارۀ ابن‌ندیم در مورد استناد جاحظ به آثار سعیدبن‌هارون در واقع مربوط به سهل بوده، زیرا جاحظ در بیشتر آثار خود بارها به سهل‌بن‌هارون استناد کرده است، اما استنادی به سعیدبن‌هارون(یا هریم) یافت نشد. سهل‌بن‌هارون را با لقب «کاتب علیٰ خزانةالحکمه» نیز خوانده‌اند(ابوحیان، 1/37؛ ابن‌نباته، 242) که در این مورد کاتب به همان معنی رئیس به‌کار رفته است. حسن‌بن‌مرار مشهور به ضبی نیز چنان که گفته شد، عنوان «صاحب بیت حکمة من بیوت حکم‌المأمون» داشته است(ابن‌عساکر، 5/239؛ ذهبی، تاریخ، 100؛ صفدی، 7/379؛ نیز نک‌: ابن‌شاکر، 1/122).
شخصی به نام احمدبن‌محمد نیز عنوان صاحب بیت‌الحکمه داشته است که در مورد وی تنها می‌دانیم یکی از راویان متروک حدیث بوده، و از مالک بن انس روایتی کرده است(ابن‌جوزی، کتاب الضعفاء...، 1/84؛ ذهبی، میزان...، 1/152، المغنی، 1/58؛ ابن حجر، 1/323). گذشته از این، به گفتۀ ابن ندیم: ابن‌ابی الحریش در خزانةالحکمه برای مأمون جلدسازی می‌کرد و محمدبن‌موسیٰ خوارزمی نیز پیوسته در خزانةالحکمۀ مأمون مشغول به کار بود یا در خزانةالحکمه برای مأمون کار می‌کرد(ص10، 274).
به گفتۀ بالتی گسدن در کتاب سریانی به نام «تاریخ سیرت8» ضمن اشاره‌ به نسخه‌ای مجعول از معاهدۀ میان حضرت محمد(ص) و مسیحیان نجران، از حضور شخصی به نام حبیب در بیت‌الحکمه یاد شده است(ص144). همچنین در افسانه‌ای که نخستین بار قفطی بدان اشاره کرده، موسی‌بن‌شاکر، پدربن موسیٰ (ه‌ م) راهزنی توبه‌کار است که هنگام مرگ وی فرزندانش خردسال بوده‌اند. پس مأمون آنها را به اسحاق‌بن‌ابراهیم مصعبی می‌سپارد و او (یا خود مأمون؟) این 3 برادر را زیرنظر یحیی‌بن‌ابی‌منصور، ستاره‌شناس بنام ایرانی در بیت‌الحکمه جای می‌دهد(ص441؛ نیز نک‌: ابن‌عبری، 264؛ قس: ه‌ د، 12/687، که به استناد همین روایت مصعبی را «مسئول بیت‌الحکمه» خوانده است). گرچه این افسانه حتیٰ با آنچه خود قفطی دربارۀ موسی‌بن‌شاکر آورده، تناقض دارد(ص315؛ نیز ه‌ د، همانجا)، اما برخی با استناد به همین نکته، بنی موسیٰ و یحیی‌بن‌ابی‌منصور را نیز از کارکنان بیت‌الحکمه دانسته‌اند(مثلاً عش، 41؛ بالتی گسدن، 145-146).
تنها سندی که در مورد برخی وظایف بیت‌الحکمه، افزون بر نگاهداری کتاب، در دست داریم، بر پایۀ روایتی از کتاب الحیدة است. این کتاب شرح داستان گونه و یقیناً اغراق‌آمیز مناظراتی میان عبدالعزیزبن‌یحییٰ کنانی(د240ق/854م)، از یک‌سو و بشر مریسی و یاران وی(یعنی متعزله و جهمیه) از سوی دیگر، دربارۀ قدیم یا مخلوق بودن قرآنکریم است. براساس این روایت، کنانی با شنیدن ماجرای محنه ـ که براساس آن اعتقاد به قدیم بودن قرآن ممنوع شده بودـ از مکه به بغداد می‌آید و جسورانه اعلام می‌کند که قرآن مخلوق نیست. وی در مناظره‌ای، به گفتۀ خود حریف را به سختی درهم می‌شکند. سپس بشر و طرفداران وی، به انگیزۀ انتقام، بر آن می‌شوند که در جلسه‌ای که هر جمعه در بیت‌الحکمه و معمولاً با حضور مأمون برگذار می‌شده است، خشم خلیفه را برضد کنانی برانگیزانند. کنانی یک بار نیز به برگذاری جلسه‌ای دیگر در «جایی جز بیت‌الحکمه» اشاره می‌کند و شرح ماجرا را با تفصیل و آب و تاب تمام می‌آورد. با صرف‌نظر از جنبه‌های اغراق‌آمیز این روایت، از سخن وی می‌توان دریافت که ظاهراً هر جمعه جلسه‌ای در بیت‌الحکمه برگذار می‌شده، و مأمون دراین جلسه در جایگاهی خاص و در پس پرده می‌نشسته است، چنان که سخنان همۀ حاضران را می‌شنیده، و البته حاضران نیز از حضور وی در پس پرده آگاه بوده‌اند و گاه نتایج مباحثات خود را بر وی عرضه می‌داشته‌اند(نک‌: ص148-151). البته سبکی در طبقات الشافعیة انتساب کتاب به او را ساختگی می‌داند(1/265-266؛ قس: ابن‌ندیم184؛ نیز خطیب، 10/449، که بر درستی انتساب این کتاب به کنانی تأکید کرده‌اند) و حتیٰ گفته‌اند که کتاب الحیدة، پس از مرگ عبدالعزیز کنانی نوشته شده است(دربارۀ این کتاب، نک‌: فان‌اس،III/504-508 ).
گوتاس با تکیه بر احتمال جعلی بودن این کتاب برآن است که بیت‌الحکمه نمی‌توانسته جایی برای این گونه مناظرات باشد و اصولاً چنین کار سبکی(یعنی برگذاری مناظره در کتابخانه) را از مأمون بعید دانسته است(ص59). اما در اصل ماجرا نمی‌توان چندان تردید کرد، چه، این مناظره چندان مشهور بوده که خلیفه القادربالله در 420ق/1029م در اعلامیه‌ای مبنی بر تفسیق معتقدان به خلق قرآن، بدان اشاره کرده است(ابن ‌جوزی، المنتظم، 9/223-224). به هرحال درستی یا نادرستی انتساب این کتاب به کنانی به درستی آن جزء از ماجرا که به برگذاری جلسه‌ای در بیت‌الحکمه اشاره دارد، لطمه نمی‌زند؛ زیرا بعید است که مؤلف، با دروغ‌پردازی در این خصوص ـ که هیچ کمکی به وی نمی‌کرده ـ اثر خود را بیش از پیش در معرض اتهام قرار داده باشد؛ ضمن اینکه برگذاری جلسات مناظره میان علما در یک کتابخانه آن‌قدر عجیب و خارق‌العاده نیست که برای باور داشتن آن به شواهد متعدد و اخبار متواتر نیاز باشد.
در هیچ‌یک از مآخذ معتبر به تأسیس بیت‌الحکمه کمترین اشاره‌ای نشده است. بیشتر مؤلفان معاصر با اساس قرار دادن روایات پراکنده و گاهی مشکوک مربوط به آورده شدن برخی آثار یونانیان از بیزانس، تاریخی تقریبی برای تأسیس بیت‌الحکمه یاد کرده‌اند. در مآخذ کهن تنها ارتباطی که میان این انتقال کتابها و بیت‌الحکمه به چشم می‌خورد، حضور «سلم صاحب بیت‌الحکمه» در زمرۀ فرستادگان مأموران برای گزینش کتاب است؛ اما از آنجا که معمول‌ترین مکان برای حفظ کتبی که برای خلیفه فرستاده می‌شده، کتابخانۀ سلطنتی است، به ناچار فرض می‌کنیم که این کتابها به بیت‌الحکمه می‌رسیده‌اند. گذشته از روایت مشکوک ابن‌جلجل در خصوص انتقال کتب عموریه و آنکارا به بغداد در روزگار هارون، روایات دیگری در خصوص دریافت کتاب در روزگار مأمون وجود دارد که مؤلفان معاصر، به ویژه یوسف‌عش(ص28-31)، با جداگانه فرض کردن آنها، تا 3 نوبت دریافت کتاب برشمرده‌اند.
قاضی صاعد اندلسی آورده است که مأمون با ارسال هدایایی گران‌قدر از امپراتور بیزانس خواست تا برخی آثار فلسفی را برای وی بفرستند. امپراتور نیز در پاسخ شماری از آثار افلاطون، ارسطو، بقراط، جالینوس، اقلیدس، بطلمیوس و... را فرستاد(ص 213-214؛ نیز نک‌: ابن عبری، 235-236). عش تاریخ این رویداد را پیش از 204ق/819م، یعنی پیش از ورود مأمون به بغداد حدس زده(ص28) که غیر معقول است. براساس روایت دیگر مأمون در نامه‌ای از امپراتور بیزانس اجازه خواست تا گزیده‌ای از آثار موجود در کتابخانه‌های بیزانس را به بغداد آورد. امپراتور نخست سرباز زد، اما سپس موافقت کرد و مأمون نیز حجاج‌بن‌یوسف‌بن‌مطر، ابن‌بطریق، سلم صاحب بیت‌الحکمه و دیگران و «چنان که گفته‌اند: ابن‌ماسویه» را برای انتخاب کتاب فرستاد تا آنچه را مناسب می‌دانند، به بغداد آوردند و به ترجمۀ این آثار فرمان داد(ابن‌ندیم، 243؛ ابن‌ابی‌اصیبعه، 1/187؛ صفدی، 13/216-217؛ حاجی خلیفه، 3/95). یوسف‌عش تاریخ این رویداد را با اشتباه در نقل از مقریزی ـ که اشاره‌ای مختصر به این ماجرا دارد ـ «چند سال پیش از 210ق» و به احتمال قوی اندکی پس از 204ق دانسته است(همانجا؛ نیز نک‌: بالتی گسدن، 134-135، که ظاهراً استناد وی به مقریزی به واسطۀ عش بوده، و در نتیجه اشتباه او را تکرار کرده است)؛ درحالی که مقریزی در موضعی که عش بدان استناد کرده، از «سالهای 210 و اندی» یاد کرده است(2/357: فی اعوام بضع عشرة سنة و مأتین). به نظر می‌رسد که مقریزی براساس تاریخ جنگ میان مأموران امپراتور بیزانس(215-218ق/830-833م) این تاریخ تقریبی را ارائه کرده باشد.
روایتی دیگر در خصوص دریافت کتاب حاکی از آن است که این کتابها احتمالاً ما بازاء غرامت جنگ با حکمران قبرس، یا تحفه‌ای برای خودداری مأمون از هجوم به بیزانس بوده است(ابن‌نباته، 242؛ طاش کوپری‌زاده، 1/242؛ حاجی خلیفه، همانجا؛ قفطی، 29-30). در روایات مختلف داستانی که عش آن را نوبت سوم دریافت کتاب نامیده، دو عنصر مشترک وجود دارد: مخالفت اولیۀ حکمران بیزانس یا قبرس پس از مشورت با امیران و دانشوران کشور و تغییر نظر وی پس از مشورت با یکی از روحانیان برجسته که معتقد بود با فرستاده شدن آثار فلسفی و علمی به سرزمینهای اسلامی، ایمان مسلمانان سست خواهد شد. صرف‌نظر از جنبه‌های داستان‌پردازانه و عوام‌پسند این ماجراها که با گذشت زمان جزئیات آنها بیشتر می‌شود، در روزگار مأمون به احتمال قوی تنها در یک نوبت آثاری از بیزانس به بغداد آورده شده، به ویژه آنکه در هر یک از مآخذ کهن، تنها به یکی از روایات مختلف دریافت کتاب اشاره شده است و اگر بخواهیم بر درستی اصل روایت مخدوش ابن جلجل نیز اصرار بورزیم، در مجموع دو بار شماری کتاب به بغداد آمده است. به هرحال به نظر می‌رسد شمار این کتابها چندان قابل توجه نبوده است. اگر مجموعۀ آثار یونانی بیت‌الحکمه چندانی که مؤلفان معاصر پنداشته‌اند، غنی بوده است(مثلاً نک‌: عش، 30-31)، چرا بنی موسیٰ برای نسخ خطی اثری به شهرت و اهمیت مخروطات آپولونیوس به شهرهای مختلف سفر می‌کردند(بنی‌موسیٰ، 621-629)، یا حنین‌بن‌اسحاق را برای یافتن نسخۀ یونانی برخی آثار مشهور جالینوس به بیزانس و جاهای دیگر می‌فرستادند؛ چرا که حنین در رساله‌ای که دربارۀ ترجمه‌های آثار جالینوس نگاشته، هرگز به بهره‌وری از نسخ یونانی کتابخانۀ بیت‌الحکمه اشاره نمی‌کند و همواره بر کتابخانۀ شخصی خود متکی است. در واقع باید گفت که برخلاف تصور مؤلفان معاصر نه تنها شاهدی دربارۀ اشتغال مترجمان مشهور در بیت‌الحکمه در دست نیست. بلکه همان اندک شواهد موجود نیز حاکی از آن است که این کتابخانه حتیٰ از فراهم آوردن نسخه‌های خطی یونانی قابل اعتماد، مهم‌ترین نیاز مترجمانی چون حنین، عاجز بوده است. گذشته از این، حنین درمیان حامیان خود نیز هرگز از هیچ خلیفه‌ای یاد نمی‌کند. بیشتر ترجمه‌های سریانی به عربی وی به درخواست ابن‌ماسویه، آل بختیشوع و چند پزشک جندی‌شاپوری دیگر، و اغلب ترجمه‌های یونانی یا سریانی به عربی وی نیز به سفارش بنی موسیٰ و علی بن یحییٰ مشهور به ابن‌منجم بوده است(نک‌: ه‌ د، 12/685، 689-690). حال اگر فعالیتهای حنین و شاگردانش و دیگر وابستگان بنی موسیٰ، بنی منجم و دیگر حامیان مشهور نهضت ترجمه را از بیت‌الحکمه جدا کنیم، از دوران شکوفایی نهضت ترجمه در میانۀ سدۀ 3ق چه چیزی باقی می‌ماند؟ در نتیجه چنان‌که گوتاس(ص60) و صلیبا(ص26) نیز پیش از این یادآور شده‌اند، باید درخصوص نقش بیت‌الحکمه، حاکمیت سیاسی و به ویژه نقش مأمون در فرایند انتقال و ترجمۀ علوم بازنگری کنیم.
بیت‌الحکمه اگر آن چنان که به نظر می‌رسد کتابخانۀ داراخلافه بوده، عجیب نخواهد بود که از روزگار مأمون به بعد خزانةالمأمون نیز نامیده شود. با این همه، از سرنوشت آن پس از خلافت وی، چیزی نمی‌دانیم. ابن ندیم اشاراتی کوتاه در این باره دارد: نخست به نقل از مأخذی ناشناس(«وقدقیل...») آورده است که در خزانة‌المأمون نامه‌ای منسوب به جد پیامبر(ص) بود. سپس به دیدن «نمونه‌ای از خط حمیری که جزئی از خزانةالمأمون، و به فرمان مأمون ترجمه شده بود» و نقل «حروف الفبای حبشی که شبیه الفبای حمیری است. از [یکی از دست‌نوشته‌های] خزانةالمأمون» اشاره می‌کند(ص10، 19) و سرانجام مطلبی را از «کتابی با کتابت بسیار کهن، گویا از نسخه‌های خزانةالمأمون» نقل می‌کند(نک‌: ص21: یشیه ان یکون من خزانةالمامون). حمزۀ اصفهانی نیز یکی از مآخذ خود در نگارش تاریخ سنی ملوک‌الارض را «تاریخ ملوک‌الفرس‌المستخرج من خزانةالمأمون» می‌داند(ص10). برخی از محققان این اشارات ابن‌ندیم و حمزۀ اصفهانی را حاکی از برجای بودن بیت‌الحکمه یا خزانةالمأمون تا روزگار ابن‌ندیم دانسته‌اند(مثلاً نک‌: بالتی گسدن، 149)؛ درحالی که نه تنها هیچ یک از اشارات این دو را نمی‌توان شاهدی بر این امر دانست، بلکه از تردیدی که ابن‌ندیم درمورد انتساب نسخه‌ها به خزانةالمأمون داشته، می‌توان استنباط کرد که برعکس، در آن روزگار این کتابخانه پراکنده شده، و جای مشخصی نداشته است.
از آنچه گذشت، می‌توان گفت که براساس شواهد معتبر بیت‌الحکمه یا خزانة‌الحکمه کتابخانه‌ای بوده که در روزگار هارون‌الرشید، دست‌کم پیش از نابودی برمکیان در 187ق/803م، وجود داشته، در اواخر روزگار مأمون(یعنی زمانی که ماجرای محنه پیش آمد)، جلسات مناظره، گاه با شرکت خلیفه نیز درآن برگذار می‌شده، و در سدۀ 4ق کتابهای آن پراکنده شده بوده است. بیت‌الحکمه هیچ نقش مستقیمی در نهضت ترجمه نداشته است و مترجمان عمدتاً با پشتیبانی برخی دولتمردان دانشور و دانش‌دوست(و نه پشتیبانی دولت) به‌کار مشغول بوده‌اند. هر چند بعید نیست برخی مترجمان عصر هارون و مأمون(همچون ابن‌بطریق)، از کتابهای آن بهره برده باشند. البته انکار نمی‌توان کرد که در آن روزگار نظر مثبت شخص خلیفه، گرچه شاید هرگز به صراحت ابراز نشده باشد، لازمۀ انجام دادن هر کار مستمر و از جمله نهضت ترجمه بوده است.
مآخذ: ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون النباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، 1299ق/1882م؛ ابن جلجل، سلیمان، طبقات الاطباء و الحکماء، به کوشش فؤادسید، قاهره، 1955م؛ ابن‌جوزی، عبدالرحمان، الضعفاء و المتروکین، به کوشش ابوالفدا عبدالله قاضی، بیروت، 1406ق/1986م؛ همو، المنتظم، به کوشش سهیل زکار، بیروت، 1415ق/1995م؛ ابن‌حجر عسقلانی، احمد، لسان‌المیزان، بیروت، 1408ق/1988م؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن‌شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1973م؛ ابن‌طاووس، علی، فرج‌المهموم فی تاریخ علماء النجوم، قم، 1363ش؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، 1359ق/1940م؛ ابن‌عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، به کوشش انطون صالحانی، بیروت، 1890م؛ ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، 1415ق/1995م؛ ابن‌فضل‌الله عمری، احمد، مسالک‌الابصار فی ممالک‌الامصار، چ‌تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1408ق/1988م؛ ابن‌نباته، محمد، سرح‌العیون، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1383ق/1964م؛ ابن ندیم، الفهرست، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، 1871-1872م؛ ابوحیان توحیدی، علی، البصائر و الذخائر، به کوشش احمد امین و احمدصقر، قاهره، 1373ق/1953م؛ ایوب، یوسف، «المراکز الثقافیة المهتمة بالترجمة و التی اثرت فی الحضارة العربیة»، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالد ماغوط و محمد علی خیاطه، حلب، 1984م؛ بنی موسیٰ، تحریر المخروطات(نک‌: ما، آپولونیوس)؛ تامر، عارف، «اثر الترجمة فی الحضارة العربیة»، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالد ماغوط و محمد علی خیاطه، حلب، 1984م؛ تکریتی، سلیم طه، «بیت الحکمة فی بغداد»، المورد، بغداد، 1400ق/1979م، ج‌8، شم‌ 4؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرراخبار ملوک الفرس و سیرهم، به کوشش زُتنبرگ، پاریس، 1900م؛ جاحظ، عمرو، «فصل مابین العداوة و الحسادة»، الرسائل، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، 1411ق/1991م، ج1؛ همو، المحاسن و الاضداد، به کوشش فوزی عطوی، بیروت، 1969م؛ جواهری، عماد، «بین بیت الحکمة و الجامعات الحدیثة»، بیت الحکمةالعباسی، بغداد، 2001م، ج2؛ حاجی خلیفه، کشف‌الظنون، به کوشش گوستاو فلوگل، 1835-1858م؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوک‌الارض و الانبیاء، بیروت، دارمکتبة الحیاة؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ دارمی، عثمان، الرد علیٰ بشر المریسی، به کوشش محمد حامدفقی، بیروت، 1358ق؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1379ش؛ درویش، محمود، احمد، «اصول التخطیط المعماری للمدارس الاسلامیة فی ضوء بیت الحکمة بقصر الذهب ببغداد»، بیت الحکمة العباسی، بغداد، 2001م، ج2؛ ذهبی، محمد، تاریخ‌الاسلام، حوادث سالهای 331-350ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1413ق/1992م؛ همو، المغنی، به کوشش نورالدین عتر، حلب، 1391ق/1971م؛ همو، میزان‌الاعتدال، به کوشش علی محمدبجاوی، قاهره، 1382ق/1963م؛ زرکان، محمدعلی، «حنین‌بن‌اسحٰق، شیخ المترجمین العرب»، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالدماغوط و محمدعلی خیاطه، حلب، 1984م؛ زرکانی، خلیل حسن، «بیت‌الحکمة و حریةالعمل‌العلمی»، بیت الحکمة العباسی، بغداد، 2001م، ج1؛ زقزوق، عبدالرزاق، «تاریخ الطب عندالعرب فی العصر الاسلامی»، ابحاث المؤتمر السنوی الثالث للجمعیة السوریة لتاریخ العلوم، به کوشش احمد یوسف حسن و مصطفیٰ موالدی، حلب، 1980م؛ سامرایی، کمال، مختصر تاریخ طب العراقی، بیروت، 1409ق/1989م؛ سبع، محمدمروان، «حرکةالترجمةالعلمیة و توسعها فی‌العصر العباسی»، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالد ماغوط و محمد علی خیاطه، حلب، 1984م؛ سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیةالکبریٰ، قاهره، 1323ق؛ سمیر، عبدالرزاق، «الطب البیطری فی عصر الحضارة الاسلامیة»، ابحاث المؤتمر السنوی الثالث للجمعیةالسوریة لتاریخ العلوم، به کوشش احمد یوسف حسن و مصطفیٰ موالدی، حلب، 1980م؛ صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، به کوشش غلامرضا جمشیدنژاد اول، تهران، 1376ش؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، تهران، 1356ش؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش احسان عباسی و دیگران، ویسبادن، 1982م؛ طاش کوپری‌زاده، احمد، مفتاح‌السعادة، حیدرآباددکن، 1329ق؛ عامری، محمدبشیر حسن راضی، «بصمات بیت الحکمةعلیٰ حرکةالترجمة و التألیف فی الاندلس»، بیت الحکمة العباسی، بغداد، 2001م، ج2؛ عباس، صالح مهدی، «ترجمة بیت‌الحکمة لکتب جالینوس الطبیة و اثرها فی المؤلفات الطبیة العربیة»، همان؛ عبدالحلیم، می خالد، «بیت‌الحکمة العباسی، التخصص و الموسوعیة، بین الافراط و التفریط»، همان، ج1؛ عبداللطیف، بهجت کامل، «یوحنا بن ماسویه اول رئیس لبیت الحکمة البغدادی و رائدمن رواد علمی التشریح و الطب»، همان، ج2؛ عبدالمنعم، شاکرمحمود، «اثربیت‌الحکمة فی ترجمة الکتب الطبیة»، همان؛ عبیدی، صلاح حسین، «بیت‌الحکمة و اثره فی تصنیع آلات الرصد»، همان؛ عتبی، محمدسعیدرضا، «اثر بیت‌الحکمة البغدادی فی ثقافة الاندلس، عصر حکم المستنصر انموذجا»، همان؛ عش، یوسف، تاریخ عصر الخلافةالعباسیة، به کوشش محمد ابوالفرج عش، بیروت، 1402ق/1982م؛ غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاههای بزرگ اسلامی، ترجمۀ نورالله کسایی، تهران،1372ش؛ فانی، کامران، «بیت‌الحکمة و دارالترجمة»، نشر دانش، آذر و دی 1360ش، س2، شم‌ 1؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، به کوشش لیپرت، لایپزیگ، 1903م؛ قلقشندی، احمد، صبح‌الاعشیٰ، قاهره، 1913-1919م؛ کرزون، شحاده، «الترجمة: بدایاتها ـ اطوارها ـ توجهاتها ـ بعض نتائجها»، ابحاث المؤتمر السنوی السادس لتاریخ العلوم عند العرب، به کوشش خالد ماغوط و محمدعلی خیاطة، حلب، 1984م؛ کسیدون، ماری، «بیت الحکمة و السیاسة الثقافیة للخلیفة المأمون»، بیت الحکمة العباسی، بغداد، 2001م، ج1؛ کلیلة و دمنة، ترجمۀ کهن پهلوی به عربی از ابن مقفع، به کوشش محمود حسن ربیع، قاهره، مکتبةالهلال؛ کنانی، عبدالعزیز، الحیدة، به کوشش جمیل صلیبا، بیروت، 1412ق/1992م؛ کونیچ، پاول، «حرکتا الترجمة الی العربیة و من العربیة و اهمیتهما فی تاریخ الفکر»، تاریخ العلوم العربیة و الاسلامیة، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1408ق/1987-1988م، ج4؛ گردیزی، عبدالحی، زین‌الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347ش؛ لامنس، هانری، «دور العلم و بیوت الحکمة»، المشرق، 1940م، ج38؛ مایرهوف، ماکس، مقدمه بر کتاب العشر مقالات فی العین، منسوب به حنین بن اسحاق، قاهره، 1928م؛ محفوظ، حسین، علی، «بیت‌الحکمة: الاسم، تحلیل و توثیق و تشریح و توضیح»، بیت‌الحکمةالعباسی، بغداد، 2001م، ج1؛ محقق، مهدی، «رسالة حنین بن‌اسحاق محصول بیت الحکمة»، بیت الحکمةالعباسی، همان، ج2؛ محمد، ماهر عبدالقاهر، حنین بن اسحاق، العصر الذهبی للترجمة، بیروت، 1987م؛ مسعودی، علی، اخبارالزمان، به کوشش عبدالله صاوی و دیگران، بیروت، 1386ق/1966م؛ همو، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1966-1979م؛ مقدسی، مطهر، البدأ و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، 1903م؛ مقری، احمد، نفح‌الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1388ق/1968م؛ مقریزی، احمد، الخطط، بولاق، 1270ق؛ مبشو، لیونی ماریا، «اسهامات العراق و البیت الحکمة فی الحضارة الانسانیة، العلاقات التاریخیة مع ایطالیا»، بیت‌الحکمة العباسی، بغداد، 2001م، ج2؛ ناجی، عبدالجبار، «محمدبن اسحاق الندیم، رائد علم الفهرسة و التصنیف فی بیت الحکمة»، همان؛ نقشبندی، اسامه ناصر، «ابوالحسن ثابت بن قرةالحرانی من اعلام بیت الحکمة»، همان؛ واقدی، محمد، فتوح الشام، بیروت، دارالجیل؛ یاقوت، معجم‌الادباء، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1993م؛ باور، طلعت رشاد، «بیت الحکمة فی بغداد، النشأة و التطور»، بیت الحکمة العباسی، بغداد، 2001م، ج1؛ نیز:
Apollonius, Conics Books V to VII, The Arabic Translation of the Lost Greek Original in the Version of the BanūMūsā, ed. And tr. G.j Toomer, New York, 1990; Balty-Guesdon, M.G., »Le Bayt al-Hikma de Baghdad«, Arabica, Leiden, 1992, vol. XXXIX(2); Brockelmann, C., »Arabia«, EI1; Browne, E.G., Arabian Medicine, Cambrige, 1962; The Dinkard, tr. B. Sanjana, Bombay, 1900; Eche, Y., Les Bibliothèques arabes, Damascus, 1967; Elgood, C.L., A Medical History of Persia and the Eastern Caliphate, Amsterdam, 1951; GAL; Gutas, D., Greek Thought, Arabic Culture, New York, 1998; Hitti, ph., History of the Arabs, London, 1956; Inayatullah, »Bibliophilism in Mediaeval Islam«, Islamic Culture, Hyderabad Deccan, 1938, vol. XII(1); Jacquart, D. and F. Micheau, La Médecine arabe et l’occident médiéval, Paris, 1990; Jolivet, J., »The Development of Philosophical Thought in its Relationship with Islam up to Avicenna«, Islam, Philosophy and Science, Paris, 1981; Krenkow, F., »Kitābkhāna«, EI1; Mackensen, R. S., »Background of the History of Moslem Libraries«, The American Journal of Semitic Languages and Literatures, Chicago, 1935-1936; McPeak, W.J., »Meteorology in the Islamic World«, Encyclopaedia of the History of Sciences, Technology, and Medicine in Non-Western Cultures, ed. H. Selin, London, 1997; Meyerhoff, M., »Von Alexandrie nach Bagdad«, Sitzungsberichte der preussischen Akademie der Wissenschaften Phil-Hist. Kl,1930; id, »Die Anfänge der arabischen Ophthalmologie«, VI me Congrès International d’Histoire de la Médecien, Leyde-Amsterdam, 18-23 Juillet 1927, Antwerp, 1929; id, »New Light on the Early Period of Arabic Medical and Ophthalmological Science« , Bulletin of the Ophthalmological Society of Egypt, 1926, vol.XIX;id, »New Light on Hunain Ibn Ishâq and his Period«, Isis, Philadelphia, 1926, vol. VIII; id, »Science and Medicine«, The Legacy of Islam, ed. Th. Arnold and A. Guillaume, Oxford, 1931; id, »On the Transmission of Greek and Indian Science to the Arabs«, Islamic Culture, Hyderabad, 1937, vol. XI; Mieli, A., La Science arabe, Leiden, 1966; Nasr, H., Islamic Science, World of Islam Festival Publishing Company Ltd., 1976; Nicholson, R.A., A Literary History of the Arabs Cambridge, 1907; O’leary, De Lacy, How Greek Science Passed to Arabs, London, 1949; Rekaya, M., »Al-Ma’mūn B. Hārūn al-Rashid«, EI2; Rosenthal, F., »From Arabic Books and Manuscripts, XVI: As-Sarakhsi on the Appropriate Behavior for Kings«, Jurnal of the American Oriental Society, 1995, vol. CXV, Sa’di, L. M., »A Bio-Bibliographical Study of Hunayn Ibn Is-haq al-Ibadi (Johannitius)«, Bulletin of the Institute of the History of Medicine, 1934, vol.II(7); Saliba, G. »Arabic Science and the Greek Legacy«, From Baghdad to Barcelona, ed. J. Casulleras & J. Samsó, Barcelona, 1996, vol. I; Sarton, G., Introduction to the History of Science, Philadelphia, vol. I, 1927, vol. II, 1948; Sbath, P., »Kitab al-Azmina, le livre des temps d’Ibn Massawaïh, médecin Chrétien célèbre décédé en 857«, Bulletin de l’Institut d’Egypte, Cairo, 1932-1933, vol. XV; Sharif, M.M., Muslim Thought: Its Origin and Achievements, Lahore, 1980; Siddiqi, M.Z., Studies in Arabic and Persian Medical Literature, Calcutta, 1959; Sourdel, D., »The Abbasid Caliphate«, The Cambridge History of Islam, Cambridge, vol. I(A), ed. P. M. Holt et al., 1970; id, »Bayt al-Hikma«, EI2; Taylor, R.C., »East and West: Islam in the Transmission of Knowledge from East to West«, Encyclopaedia of the History of Sciences, Technology, and Medicine in Non-Western Cultures, ed. H. Selin, London, 1997; Ullmann, M., Islamic Medicine, Edinburgh, 1978; Van Ess, J., Theologie und Gesellschaft im 2. und 3. Jahrhundert Hidschra, Berlin, 1992.
یونس کرامتی


 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5333
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست