responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5311
بیان بن سمعان تمیمی نهدی
جلد: 13
     
شماره مقاله:5311

بَیانِ بْنِ سَمْعانِ تَمیمیِ نَهْدی (د119ق/737م)، از غُلات کیسانی که فرقۀ بیانیه به او منسوب است.
بیان بن سمعان ـ که گاه در برخی منابع بر اثر تصحیف به اشتباه «بنان» خوانده شده(نک‌: کشی، 301، 304؛ فخرالدین، 57، 63؛ تستری، 2/400-405، نیز نک‌: 414، که خطای خود را استدراک کرده است) ـ در کوفه می‌زیسته است(نوبختی، 25؛ مقدسی، 5/130). از لقب وی «تَبّان»، پیداست که ظاهراً کاه‌فروش بوده است(نوبختی، همانجا؛ قاضی نعمان، 229). در زمرۀ گروههای فعال در منطقۀ عراق در دو دهۀ نخست قرن دوم هجری و در سالهای پس از مرگ ابوهاشم عبدالله بن محمدبن حنفیه(ه‌ م)، بیان از نظریه‌پردزانی بود که با ایجاد انشعاب در کیسانیه و با ادعاهایی گزاف ـ از امامت تا الوهیت ـ پیروانی را گرد آورد که بیانیه نامیده می‌شوند. باورها و اندیشه‌های او، اگر چه به تداوم کیسانیه کمکی نکرد، اما زمینه‌ساز رواج و رشد برخی فرقه‌های شیعی و مکتبهای فکری پس از وی از جمله غلات و مشبِّهه گردید.
بیان در 1119ق، همراه با یکی دیگر از غالیان به نام مغیرةبن سعید، به دست حاکم وقت کوفه، خالدبن عبدالله قسری به سبب ادعاهای گزاف و یا قیام برضد حکومت، به همراه جمعی دیگر دستگیر و کشته شد(نوبختی، همانجا؛ طبری، 7/128-130؛ ابن اثیر، 5/207-209؛ صفدی، 10/327؛ مقدسی، همانجا). دربارۀ چگونگی و زمان دستگیری و اعدام وی، روایتهای متفاوتی وجود دارد(نک‌: بلاذری، 3/307، 9/76؛ ابوالفرج، 15/121؛ العیون...، 230-231؛ ابوحیان، 3/167؛ ابن حزم، 5/44) که نمی‌توان در مورد آنها با قاطعیت اظهارنظر کرد، اما دست‌کم شعارهای قیام برضد حکومت را نمی‌توان در این گزارشها چندان جدی تلقی نمود، چرا که شمار همراهان بیان در این جنبش، برای علنی ساختن یک قیام کافی نبود. از این گذشته، هیچ گزارشی از درگیری میان ایشان و مأموران حکومت وجود ندارد. همچنین گزارشهای فرقه‌نویسان شیعی، همچون نوبختی و اشعری قمی به وقوع قیام مشترک بیان و مغیره، و کشته شدن آنها در یک روز، هیچ اشاره ندارد(نک‌: نوبختی، همانجا؛ سعدبن عبدالله، 33؛ تبصرة...، 169-170؛ نیز نک‌: بلاذری، 3/307؛ عبدالعال، 34-35، که تاریخ قتل بیان را پیش از مغیره تخمین زده است).
به گزارش بسیاری از منابع، بیانیه به انتقال امامت از محمدبن حنفیه به فرزندش، ابوهاشم عبدالله و از ابوهاشم به بیان‌بن‌سمعان باور داشتند(اشعری، 67؛ بغدادی، الفرق...، 236-237؛ سعدبن عبدالله، 35؛ شهرستانی، 1/246؛ اسفراینی، 32؛ ابن تیمیه، 3/479)، اما در عین حال معتقد بودند که این امامت در جانشین محمدبن حنفیه، نوعی استخلاف و جانشینی در زمان حیات است ـ چنان که پیامبر(ص) در زمان حیات خود، هنگامی که به قصد جنگ از مدینه خارج می‌شد، کسانی را به عنوان جانشینی خود منصوب می‌کرد ـ و امامت در اعقاب شخص وصی تداوم نخواهد یافت و با مرگ او امامت به اصل خود، یعنی محمدبن حنفیه باز می‌گردد و او در آینده به عنوان مهدی ظهور خواهد کرد(اشعری، 95؛ سعدبن عبدالله، 34؛ نشوان حمیری، 161؛ قاضی عبدالجبار، 20(2)/178. همچنین به روایت برخی از منابع(نوبختی، 30؛ سعدبن عبدالله، 37)، گروهی از بیانیه ابوهاشم را به عنوان مهدی می‌دانسته‌اند. به گمان برخی(بغدادی، الملل...، 53-54)، از دیدگاه بیانیه دربارۀ امامت، چنین برمی‌آید که آنان امامت را از اهل بیت(ع) خارج ساخته‌اند، اگر چه به استناد نظریۀ استخلاف که پیش‌تر توضیح داده شد، می‌توان دربارۀ صحت این ادعا درنگ کرد.
بیان به ادعای امامت بسنده نکرد و پس از مرگ ابوهاشم، دعوی نبوت کرد و با غلو دربارۀ شخصیت ابوهاشم، مدعی شد که وی بیان را پیامبر قرار داد و گفت که منظور از آیۀ شریفۀ «هَذٰا بَیانٌ لِلنّاسِ»(آل‌عمران/3/138) نیز خود اوست(نوبختی، 30-31؛ سعدبن عبدالله، همانجا؛ قاضی نعمان، 230؛ ابوحاتم، 297؛ بغدادی، الفرق، 237؛ ابن اثیر، 5/209؛ تبصرة، 169).
ادعاهای گزاف وی بدانجا رسید که نامه‌ای به امام محمدباقر(ع) نوشت و آن حضرت را به اقرار به نبوت خود فراخواند(نوبختی، سعدبن‌عبدالله، ابوحاتم، قاضی نعمان، صفدی، همانجاها؛ شهرستانی، 1/246-247؛ ذهبی، 230). گفتنی است که بیان به همراه جمعی دیگر از غالیان معروف، همواره مطرود و مورد تکذیب امامیه و امامان شیعه بوده است(نک‌: کشی، 290-291، 301-305). از این گذشته بنابر گزارشهایی، میان وی و یاران امام باقر(ع) روابط دوستانه‌ای برقرار نبوده است و او به اتفاق مغیرةبن سعید، یاران حضرت را تکفیر می‌کرده‌اند(بلاذری، همانجا؛ العیون، 230). بنابراین، به گزارش نوبختی(ص25) و سعدبن عبدالله اشعری(ص33)، دالّ بر اینکه بیان زمانی مدعی جانشینی امام محمدباقر(ع) بوده است، نمی‌توان چندان اعتماد کرد و به‌رغم نظر برخی از محققان(وات، 51)، صحیح‌تر آن است که بگوییم در این مورد میان بیان‌بن سمعان و مغیرةبن سعید خلط شده است و به علت یکی بودن زمان و مکان و اعتقادات مشترک آن دو، ادعاهای یکی را به دیگری نسبت داده‌اند(نک‌: قاضی، 247؛ عبدالعال، 35-36).
به گزارش ابن‌قتیبه(2/65)، بیان‌بن‌سمعان نخستین کسی است که نظریۀ خلق قرآن را مطرح کرده، و بدان باور داشته است(نیزنک‌: احمدابن‌ابراهیم، 1/56)، اما چنان‌که برخی‌ازمحققان اظهار داشته‌اند، درگزارش مذکور، میان بیان و جعدبن‌درهم(ه‌ م) که وی نیز به دست خالدبن‌عبدالله‌قسری کشته شد، خلط شده است(نک‌: مادلونگ، 505).
بیانیه تنها به این دلیل یکی از فرق کیسانی به شمار می‌آیند که بیان‌بن‌سمعان در رقابت با دیگر گروههای کیسانی، مدعی جانشینی ابوهاشم بوده است. اما صرف‌نظر از این نکته، باورهای فرقۀ بیانیه، دربرگیرندۀ طیفی از اندیشه‌های غالیانه و ادعاهای گزاف است ـ فارغ از انگیزه‌های سیاسی و مبارزه‌طلبی نهفته درآن ـ که از این جهت، در زمرۀ یکی از گروههای مهم غلات شیعی جای می‌گیرد(اشعری، 66؛ بغدادی، همان، 23؛ قاضی، 238-239). نوبختی(ص32) که از قدیم‌ترین و معتبرترین منابع در شناساندن فرقه‌ها و جریانهای داخلی شیعه به‌شمار می‌آید، پس از ذکر فرقه‌های کیسانیه و برخی انشعابهای آن، همچون عباسیه و حارثیه، اظهار می‌دارد که نخستین جریانهای فکری غالیان، از درون فرقه‌ها بیرون آمده است. سعدبن‌عبدالله اشعری(ص55-56) نیز بیانیه را در زمرۀ گروههای پیشگام و پیشین غلات شمرده است.
بیان به گزارش منابع شیعی(نوبختی، 25؛ سعدبن عبدالله، 32-34)، نخست تحت‌تأثیر شخصی به نام حمزةبن‌عمارۀ بربری قرار گرفت که خود از غالیان شیعی و مورد طعن وتکذیب امامان شیعه بود و جامعۀ شیعیان از وی برائت می‌جست. وی که از پیروان کربیه و از اهالی مدینه بود، از ایشان جدا شد و ادعای الوهیت محمدبن‌حنفیه و امامت و پیامبری خود را مطرح ساخت و به اباحۀ محرمات و ارتکاب معاصی و گسترش اندیشه‌های غلوآمیز پرداخت. بیان‌بن‌سمعان که خود زمینه‌های گرایش به غالیان را داشت، سرشناس‌ترین فرد در حلقۀ پیروان حمزةبن‌عماره بود و با توجه به اینکه تاریخ حرکت و مواضع انشعابی حمزه، در سالهای پایانی قرن اول و چندی قبل از وفات ابوهاشم تخمین زده می‌شود(نک‌: قاضی، 206)، می‌توان بیان را سرآمد غلات منشعب از کیسانیه، و بیانیه را از نخستین فرقه‌های غالیان در کوفه دانست(نک‌: شیبی، 134).
گفته‌اند که بیان به الوهیت علی(ع) باور داشت و معتقد بود که جزئی الاهی در وی حلول کرد و با جسد او یکی شد و آن حضرت به یاری آن جزء الاهی بود که از غیب خبر می‌داد، یا برکفار پیروز می‌شد و یا توانست در خیبر را از جایش بکند(شهرستانی، 1/246؛ ذهبی، همانجا؛ ابن حجر، 2/69؛ صفدی، همانجا). بیان معتقد بود که ممکن است امام علی(ع)، در برخی زمانها ظاهر شود و منظور از آیۀ شریفۀ «هَلْ یَنْظُرونَ اِلّا اَنْ یَاْتِیَهُمُ اللهُ فی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ»(بقره/2/210) علی(ع) است و اوست که در سایۀ ابرها می‌آید و رعد صدای او، و برق تبسم اوست(شهرستانی، همانجا؛ کشی، 324-325). نیز در تأویل آیۀ شریفۀ «هُوَ الّذی فی السَّماءِ اِلهٌ وَ فی الّأَرْضِ اِلهٌ»(زخرف/43/84) به دوگانگی الوهیت در آسمان و زمین قائل بوده است و اینکه امامان، در واقع الاه زمین‌اند(کشی، 304، 324-325). به نظر می‌رسد که در دو مورد اخیر، یعنی تأویل آیات میان باورهای بیان و برخی از غالیان پس از وی، خلط شده باشد، چراکه در گزارشهای کشی، بیان در طبقۀ اصحاب و معاصران امام صادق(ع) جای گرفته است که با سال درگذشت او (119ق) مطابقت ندارد. همچنین به گزارش برخی منابع، بیانیه به معنایی غیر از ظاهر لفظ برای قرآن قائل نبوده، و منکر هرگونه تأویل بوده‌اند(نک‌: ابوتمام، 67)، از این‌رو، نمی‌توان تأویل آیات مذکور را به بیان منتسب دانست.
بنابر روایتی، بیان به الوهیت امام علی(ع) و پس از او امام حسن و امام حسین(ع) و محمدبن‌حنفیه و سپس ابوهاشم معتقد بود و اینکه روح‌الاهی به شیوه‌ای تناسخ‌گونه در پیامبران و امامان منتقل گردیده، تا به ابوهاشم، رسیده، و از ابوهاشم به وی منتقل شده است(بغدادی، همان، 40، 236-237؛ مقریزی، 2/252؛ تبصرة، همانجا؛ سمعانی، 1/427؛ اسفراینی، 124؛ ابن‌اثیر، صفدی، همانجاها). بنابراین، بیانیه از این دیدگاه در زمرۀ حلولیه جای می‌گیرند(سمعانی، 2/249؛ بغدادی، همان، 255، 272) و از جهتی جزء نخستین فرق اسلامی‌اند که باور به تناسخ، به شکلی در بافت اعتقادی ایشان جای گرفته است(نک‌: ‌مقدسی، 5/130؛ بغدادی، الملل، 117). همچنین بیان معتقد بود که اسم اعظم را می‌داند و به واسطۀ آن، با ستارۀ زهره سخن می‌گوید(ابوتمام، 68؛ بغدادی، الفرق، 237؛ اشعری، همانجا؛ نشوان حمیری، 161؛ ابن تیمیه، 2/502). ناگفته پیداست که بسیاری از این ادعاها و باورها که بیش از همه در میان فرقه‌های غالی رواج داشته، و متأثر از اندیشه‌های گنوسی بازمانده از دیرباز در منطقۀ بین‌النهرین و عراق بوده، دست‌مایه‌ای برای یافتن پیروان بیشتر بوده است(نک‌: عبدالعال، 34).
به گزارش بسیاری از منابع، بیان‌بن‌سمعان در امر توحید، در زمرۀ مشبه بوده، و می‌پنداشته است که خداوند به انسان شباهت دارد و همچون او دارای اعضا و جوارح است و به استناد آیۀ «کُلُّ شَیْءٍهالِکٌ اِلّا وَجْهَهُ»(قصص/28/88)، تمامی اعضای او به جز وجه، دستخوش فنا و نیستی خواهد شد(سعدبن عبدالله، 37-38؛ اشعری، همانجا؛ ابوتمام، 67؛ بغدادی، همان، 226، 227). همچنین بیانیه در معنای آیۀ شریفۀ «کَتَبَ عَلٰی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»(انعام/6/12) معتقد بودند که خداوند بر جمیع اعضا و جوارح خود کلمۀ «رحیم» را نوشته است.
برخی دانشمندان مسلمان(نک‌: بغدادی، همان، 225-226؛ فخرالدین، 63) غالیان شیعه، به ویژه بیان‌بن‌سمعان را نخستین معتقدان به تشبیه و تجسیم در اسلام دانسته‌اند و برخی در تبیین علت آن گفته‌اند که اعتقاد به الوهیت انسان، زمینه‌ساز پایین آوردن مقام الاهی و نزدیک ساختن آن به جایگاه انسان، یعنی تشبیه و تجسیم است(شیبی، 134-135). هالم بازتاب اندیشه‌های گنوسی بیان و باورهای او در تشبیه را در غلات پس از وی همچون مخمسه و در برخی متون گنوسی همچون ام‌الکتاب، بررسی کرده است(ص62-64).
گفتنی است ابوتمام نویسندۀ اسماعیلی، نظریه‌ای فقهی، دربارۀ وضو با استناد به آیۀ شریفۀ «اِذا قُمْتُمْ اِلَی الصِّلوٰةِ فَاغْسِلوا وُجوهَکُم»(مائده/5/6) به بیانیه نسبت داده است. بدین شرح که به دلیل ظاهر آیه، هر کس به نماز برخیزد، باید که وضو سازد، حتیٰ اگر پیش از آن وضو داشته باشد(ص68).
مآخذ: ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن تیمیه، احمد، منهاج‌السنةالنبویة، به کوشش محمدرشاد سالم، ریاض، 1406ق/1986م؛ ابن‌حجر عسقلانی، احمد، لسان‌المیزان، حیدرآباد دکن، 1329-1331ق؛ ابن‌حزم، علی، الفصل، به کوشش محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، جده، 1402ق/1982م؛ ابن قتیبه، عبدالله، عیون‌الاخبار، به کوشش یوسف علی طویل، بیروت، 1977م؛ ابوتمام خراسانی، باب‌الشیطان من کتاب‌الشجرة، به کوشش و. مادلونگ و پ. واکر، لیدن، 1998م؛ ابوحاتم رازی، احمد، بخشی از «الزینة»، همراه الغلو و الفرق الغالیۀ عبدالله سلوم سامرایی، بغداد، 1392ق/1972م، ج3؛ ابوحیان توحیدی، الامتاع و المؤانسة، به کوشش احمدامین و احمدزین، قاهره، 1358ق/1939م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش صلاح یوسف خلیل، بیروت، 1390ق/1970م؛ احمدبن‌ابراهیم بن‌عیسیٰ، توضیح المقاصد و تصحیح القواعد، به کوشش زهیر شاویش، بیروت، 1406ق؛ اسفراینی، شاهفور، التبصیرفی‌الدین، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، 1403ق/1983م؛ اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1405ق/1985م؛ بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1408ق/1988م؛ همو، الملل و النحل، به کوشش البیرنصری نادر، بیروت، 1970م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت،1417ق/1996م؛ تبصرةالعوام، منسوب به مرتضی‌بن‌داعی‌حسنی‌رازی، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1364ش؛ تستری، محمدتقی، قاموس‌الرجال، قم، 1410ق؛ ذهبی، محمد، تاریخ‌الاسلام(حوادث101-120ق)، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1410ق/1990م؛ سعدبن‌عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، 1361ش؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، 1408ق/1988م؛ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش احمد فهمی محمد، قاهره، 1368ق/1948م؛ شیبی، کامل مصطفیٰ، الصلة بین التصوف و التشیع، بیروت، 1402ق/1982م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش ژاکلین سوبله و علی عماره، ویسبادن، 1401ق/1981م؛ طبری، تاریخ؛ عبدالعال، محمدجابر، حرکات الشیعةالمتطرفین، قاهره، 1373ق/1954م؛ العیون و الحدائق، بغداد، مکتبة المثنیٰ؛ فخرالدین رازی، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، به کوشش علی سامی نشار، قاهره، 1356ق/1938م؛ قاضی، وداد، الکیسانیة فی التاریخ و الادب، بیروت، 1974م؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، به کوشش عبدالحلیم محمود و دیگران، قاهره، 1385ق/1965م؛ قاضی نعمان، الارجوزةالمختارة، به کوشش اسماعیل قربان حسین پوناوالا، مونترآل، 1970م؛ قرآن کریم، کشی، محمد، معرفةالرجال، اختیار شیخ طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، 1348ش؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، 1916م؛ مقریزی، احمد، الخطط، بولاق، 1312ق؛ نشوان حمیری، الحورالعین، به کوشش کمال مصطفیٰ، قاهره، 1367ق/1948م؛ نوبختی، حسن، فرق الشیعة، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، 1931م؛ نیز:
Halm, H., Die islamische Gnosis, Zurich, 1982; Madelung, W., Religious Schools and Sects in Medieval Islam, London, 1985; Watt, W. M., The Formative Period of Islamic Thought, Edinburgh, 1973.
مسعود حبیبی مظاهری
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5311
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست