responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5291
بهمنیان
جلد: 13
     
شماره مقاله:5291

بَهْمَنیان، اعضای خاندانی از مسلمانان که در شبه‌جزیرۀ هند با تشکیل حکومتی مستقل و قدرتمند برفلات دکن فرمان راندند(748-933ق/1347-1527م).
پیشینۀ تاریخی: امیران دکن پس از شورش برضد پادشاهی دهلی، محمدشاه تُغلُق(حک‌ 725-752ق/1325-1351م)، یکی از فرماندهان خویش به نام اسماعیل فتح(مجومدار، 356: مُخ) را به حکومت برگزیدند. به قولی، اسماعیل پس از دو سال به علت ناتوانی در ادارۀ کشور، از حکومت کناره گرفت و داوطلبانه قدرت را به حسن گانگو(کانکو)، ملقب به ظفرخان داد. برپایۀ گزارشی دیگر، حسن گانگو اسماعیل را برانداخت وخود با لقب ابوالمظفر علاءالدین بهمن‌شاه(ه‌ م) در 748ق به سلطنت رسید و سلسلۀ بهمنیان دکن را پایه‌گذاری کرد(فرشته، 1/275-277؛ بدائونی، 1/236؛ احمد، نظام‌الدین، III/(1)/2-3؛ مجومدار، همانجا).
خاستگاه بهمنیان به درستی روشن نیست. برخی نژاد ایشان را افغان دانسته‌اند(نک‌: جوشی، 248؛ نیز حسینی، 115). گروهی از تاریخ‌نگاران سده‌های میانۀ هند، حسن گانگو را خواهرزادۀ هژیرالدین ملقب به ظفرخان از امیران بلندمرتبۀ علاءالدین خَلْجی و برادر علی‌شاه از سرداران محمدشاه تغلق دانسته‌اند(نک‌: همو، 113-115؛ شروانی، «بهمنیان1»، 149؛ نیز نک‌: ه‌ د، بهمن‌شاه).
اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی: از سدۀ 7ق/13م با آغاز عصر جدیدی در دکن این سرزمین مدت 300 سال زیر فرمان مسلمانان قرارگرفت. این تغییر سبب شکل گرفتن طبقۀ جدیدی از اشراف سنی مذهب در دکن شد که خلجیان و تغلقیان وابسته به آنان بودند. همچنین برخی از حبشیان که همراه سپاه اسلام به دکن رفته بودند، از جملۀ این اشراف بودند که خود را «دکنی» می‌خواندند. با شکل‌گیری حکومت مستقل بهمنیان در دکن، این اشراف فرمان‌بردار ایشان شدند(مجومدار، 359؛ جوشی، 263-266).
پس از قدرت یافتن بهمنیان، توجه مسلمانان دیگر مناطق جهان اسلام به دکن جلب شد. پادشاهان بهمنی برای رهایی از وابستگی به دولتمردانی که در حکومت تغلقیان رشد یافته بودند، شروع به فراخواندن فرهیختگانی از دیگر سرزمین‌های اسلامی، از جمله ایران، ماوراءالنهر و بین‌النهرین کردند. بدین سبب، در این دوره، با نامهای سیستانی، آذربایجانی، گیلانی و بصری در مآخذ تاریخ دکن روبه‌رو می‌شویم. این مهاجران جدید به نامهای آفاقیان(ه‌ م) و «غریبان» خوانده می‌شدند. با ورود مهاجران جدید که بیشتر شیعه بودند، به آرامی تحولی فرهنگی آغاز گردید و به نفوذ تشیع در دستگاه حکومتی منجر شد(شروانی، «بهمنیان دکن2»، 77-78؛ غوری، 156-157). هندوان نیز بخشی از اشراف بهمنی بودند، اما در دستگاه حکومت مرکزی نفوذی نداشتند و بیشتر در ارتش و جاگیرهای(اقطاعاتِ) خود قدرت داشتند؛ چنان که به دستور علاءالدین حسن بهمنی، هندوانی که در ارتش خدمت می‌کردند، از پرداخت جزیه معاف شدند(شروانی، «بهمنیان»، 152).
تاریخ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بهمنیان به دو دورۀ گُلبرگه و بیدر تقسیم می‌شود که هریک از آنها دارای ویژگیهای مشخصی است. با تأسیس سلسلۀ بهمنیان، در دورۀ احمدشاه اول در 827ق/1424م، پایتخت از گلبرگه به بیدر(محمدآباد) انتقال یافت(طباطبا، 54-55؛ نیزنک‌: شروانی، همان، 165). از این دوره به بعد، ویژگیهای فرهنگ و تمدن ایرانی، برفرهنگ سلاطین دهلی و دکن چیره شد. قدرت دولتمردان آفاقی در سازمانهای حکومتی بهمنیان افزایش یافت و اختلاف دکنیان و آفاقیان شدت گرفت. انتخاب یک آفاقی به نام خلف‌الدین بصری برای نخستین‌بار به مقام وکیل‌السلطنه، و تشکیل نیروی 3هزار نفری کماندار از آفاقیان باعث گسترده شدن اختلاف در دورۀ احمدشاه شد. سرانجام، اختلاف دو گروه باعث فروپاشی سلسلۀ بهمنیان دکن گردید(همو، «بهمنیان دکن»، 80, 132، «بهمنیان»، 164-165؛ جوشی، 264-265؛ طباطبا، 81-84؛ فرشته، 1/322).
با نفوذ آفاقیان در دستگاه حکومت، نقش دولتمردان و فرهیختگان شیعه مذهب مهاجر از ایران و بین‌النهرین، باعث گسترش مذهب شیعه در دکن شد؛ چنان‌که برخی از پادشاهان بهمنی مانند فیروزشاه و احمدشاه اول را شیعه مذهب دانسته‌اند(شروانی، «تأثیرات...3»، 374-375؛ فرشته، 1/285، 307؛ هیگ، «مذهب...4»، 78-79؛ رضوی، I/250-251). دعوت احمدشاه از شاه نعمت‌الله ولی و آمدن گروهی از خانواده و طرفدارانش به دکن باعث گسترش فرهنگ ایرانی در دکن و کاهش نفوذ فرقۀ چشتیه و طرفداران گیسو دراز گردید(طباطبا، 65؛ رضوی، I/255-257). در دورۀ وزارت محمود گاوان در زمان محمدشاه سوم، با تقسیم متناسب مناصب بین دکنیان و آفاقیان، موازنۀ قدرت میان دولتمردان دو گروه به وجود آمد؛ اما با کشته شدن محمود گاوان، دوباره اختلاف و درگیری شدت گرفت(شروانی، «بهمنیان دکن»، 201؛ فرشته، 1/349-351).
قلمرو بهمنیان سرزمین گسترده‌ای بود که در دورۀ وزارت محمود گاوان به بیشترین وسعت خود رسید و مرزهایش از خلیج‌بنگال در شرق تا دریای عرب در غرب، و از سرزمین ویجانگر در جنوب تا گجرات در شمال گسترده بود و با سرزمین مالوا و وَرانگل هم‌مرز بود(شروانی، همان، 10-11).
افزون بر مسلمانان و اکثریت هندو، شماری از اقلیتهای یهودی و مسیحی نیز در بخشهایی از قلمرو بهمنیان می‌زیستند(همو، «بهمنیان»، 207, 209، «بهمنیان دکن»، 81).
بهمنیان برای ادارۀ یک سرزمین وسیع که جایگاه مذاهب و فرقه‌های گوناگون بود، احتیاج به سازمان‌بندی دقیق اداری و نظامی داشتند. پادشاه در رأس ساختار حکومتی قرار داشت و برتمام نهادهای اداری، قضایی و نظامی از طریق نمایندگان منتخبش فرمان می‌راند و قدرتش نامحدود بود. حکومت 11 سالۀ علاءالدین حسن بهمن‌شاه بیشتر در درگیری با مخالفان داخلی و خارجی گذشت و فرصت مناسبی برای سازمان‌دهی و برقراری نظم نبود. در دورۀ محمدشاه اول که به سازمان‌دهندۀ حکومت بهمنیان شهرت دارد، با تشکیلات جدید دیوانی، بخشهای مدنی، نظامی و قضایی ایجاد شد و هر بخش زیرنظر یک دیوان‌سالار قرار گرفت. عنوان برخی از دیوان‌سالاران دورۀ بهمنیان اینهاست: 1. وکیل‌السلطنه که مقام برجسته‌ای داشت و قائم‌مقام شاه بود و همۀ دستورها، پیش از اجرا به امضای او می‌رسید؛ 2. وزیرکل که رؤسای دیوانها زیر نظارت او قرار داشتند؛ 3. امیر جُمله که رئیس دیوان مالی بود؛ 4. وزیر اشرف که به رابطه با کشورهای خارجی و مراسم دربار رسیدگی می‌کرد؛ 5. ناظربیان؛ 6. پیشوا؛ 7. کوتوال که رئیس نظمیه و ادارۀ شهر بود؛ 8. صدر جهان که رئیس قضا و مأمور رسیدگی به امور مذهبی بود(جوشی، 256-257؛ هیگ، «پادشاهی...5»، 377).
درزمان علاءالدین بهمن‌شاه کشور به 4 بخش بیدَر، بِرار، دولت‌آباد و گُلبرگه تقسیم گردید و در زمان فرزندش، محمد هر یک از این بخشها «طرف»، و حاکمان آنها «طرفدار» خوانده می‌شدند. طرفداران، حاکمان قدرتمندی بودند که جمع‌آوری مالیات و گردآوری نیرو و فرماندهی آنها و انتصابهای نظامی و اداری برعهدۀ آنان بود و در دورۀ قدرت شاهان بهمنی تحت نظارت دقیق شاه قرار داشتند.
با گسترش تدریجی قدرت و قلمرو حکومت که در دورۀ محمدشاه سوم(= لشکری) به اوج خود رسید، محمود گاوان، وزیر مشهور محمدشاه با سازمان‌دهی تازه‌ای قلمرو پادشاهی را به 8 «سرلشکری» تقسیم کرد که هدف از آن نظارت بر قدرت «طرفداران» بود؛ اما توفیق چندانی حاصل نشد(شروانی، همان، 47؛ فرشته، 1/280-281؛ جوشی، 257-258).
بهمنیان برای تصرف سرزمینهای جدید و مقابله با همسایگان قدرتمند، سپاهی نیرومند ایجاد کردند. به نوشتۀ نیکیتین، سیاح نیمۀ دوم سدۀ 9ق/15م(نک‌: چودهری، 696) سپاه بهمنیان از 300 هزار پیاده، 190هزار سواره، و 575 فیل تشکیل می‌شد. شاه در رأس سپاه بود و پس از او، فرمانده سپاه که امیرالامرا نامیده می‌شد، قرار داشت. تمام افسران، منصب‌دار نامیده می‌شدند و درجاتی از 100 تا 000‘2 داشتند. دسته‌های جدید نظامی در سپاه بهمنیان ایجاد گردید؛ از جمله «باربرداران» که به بسیج سپاه می‌پرداختند و «سلاح‌داران» که محافظت شاه را عهده‌دار بودند و شمار آنها 4 هزار نفر بود و از اروپاییان و ترکان نیز استفاده می‌شد. بیدر نیز مرکز تولید سلاح برای بهمنیان بود(شروانی، همان، 57-58، «بهمنیان»، 154؛ فرشته، 1/282، 290؛ چودهری، همانجا).
افزون بر غنایم جنگی، مالیات ارضی، منبع اصلی درآمد پادشاهان بهمنی را تشکیل می‌داد و بخشی از زمینها قابل کشت به صورت «جاگیر» به دولتمردان داده می‌شد. پادشاهان بهمنی برای بهبود وضع کشاورزان و کشت زمین کوشش بسیار کردند و مجاری آبیاری برای زمینهای کشاورزی احداث نمودند(شروانی، «بهمنیان دکن»، 50؛ مجومدار، 362-363؛ جوشی، 250).
سکه‌های ضرب‌شدۀ دورۀ بهمنیان از جنس طلا، نقره و مس بود که ویژگیهای یکسانی از لحاظ وزن و اندازه داشت؛ اما محمدشاه بهمنی در شکل و طرح سکه‌ها تغییراتی به وجود آورد. این تغییرات اگرچه در معاملات با سرزمین ویجانگر اخلال ایجاد می‌کرد، اما وی بر این امر پای می‌فشرد؛ چنان‌که برای تثبیت سکه‌های خود، از کشتار برخی صرافان نیز ابایی نداشت(فرشته، 1/283؛ گوپتا، 134-137).
ارتباط بازرگانی بهمنیان با دیگر سرزمینها، سبب افزایش گسترۀ روابط فرهنگی وسیاسی آنان شد؛ چنان‌که سلسلۀ بهمنیان، نخستین حکومتی در هندوستان بود که با عثمانیان رابطۀ سیاسی برقرار کرد و نمایندگانی به مصر فرستاد(احمد، عزیز، 48؛ هیگ، «پادشاهی»، 376).
اوضاع فرهنگی: دورۀ بهمنیان اوج شکوفایی فرهنگ اسلامی در دکن بود. پادشاهان این سلسله که خود نیز از ذوق ادبی بهره داشتند، ضمن تشویق عالمان، ادیبان و هنرمندان دکنی، روحانیان، دانشمندان و شاعران ایران و بین‌النهرین را فراخواندند و بدین ترتیب، به غنای فرهنگی خویش افزودند. در همین زمان است که فضل‌الله اینچو وزیر و ادیب دورۀ فیروزشاه بهمنی کوشش بسیاری برای آوردن حافظ شیرازی به دربار بهمنیان کرد، اگرچه حافظ از نیمه راه سفر به شیراز بازگشت(شروانی، «بهمنیان دکن»، 77-78, 98-100؛ کرمی، 24، 28 بب‌ ؛ لاو، 82-83؛ فرشته، 1/302؛ رضوی، I/248-250).
پادشاهان بهمنی غیر از ادبیات، به علوم نیز علاقه‌مند بودند؛ از جمله، فیروزشاه به نجوم و ستاره‌شناسی علاقه داشت و رصدخانه‌ای بنا نهاد و منجم معروف حکیم حسین گیلانی در خدمت او بود(لاو، 85).
از اقدامات مهم پادشاهان بهمنی برای گسترش فرهنگ و علوم اسلامی، تأسیس مدارسی در ایلچپور و دولت‌آباد بود. بزرگ‌ترین این مدارس در بیدر به فرمان محمودگاوان ساخته شد که دارای کتابخانه‌ای بزرگ بود. افزون بر این، مدارسی نیز برای آموزش یتیمان تأسیس کردند(شروانی، همان، 203-204؛ لاو، 82؛ فرشته، همانجا).
پادشاهان بهمنی به آبادانی و ایجاد بنا علاقه‌مند بودند و آثار بسیاری از این دوره، به جا مانده است. معماری دورۀ بهمنیان به دو سبک گلبرگه و بیدر تقسیم می‌شود. آثار معماری گلبرگه که به دورۀ نخست پادشاهان بهمنی تعلق دارد، تأثیر گرفته از سبک معماری اسلامی پادشاهان دهلی است که در مواردی ویژگیهای معماری ایرانی در آن دیده می‌شود؛ مانند مسجد جامع گلبرگه، مسجدِ شاه بازار، و مقبرۀ گیسو دراز. در دورۀ فیروزشاه تأثیر معماری هندی دربناها مشاهده می‌شود؛ چنان‌که مقبرۀ فیروز نمونۀ جالبی از التقاط معماری هندی، ایرانی و سبک روزگار پادشاهان دهلی است. در دورۀ بیدر، با ورود مهاجران ایرانی به دکن، ویژگیهای معماری ایرانی نمود بیشتری یافت(شروانی، همان، 58, 103, 123؛ براون، 67ff.؛ کرمی، 21).
فروپاشی سلسلۀ بهمنیان: حکومت بهمنیان شاهد فراز و نشیبهای بسیار بود. در دورۀ وزارت محمودگاوان، حکومت بهمینان به اوج شکوفایی فرهنگی و گستردگی وسعت خود رسید. پس از کشته شدن این وزیر خردمند و شدت گرفتن درگیری آفاقیان و دکنیان، ارکان حکومت مرکزی سست شد و حکمران منطقه‌ای با سرپیچی از فرمان حکومت مرکزی، خود را حاکمان مستقل خواندند. به تدریج، شاه در درگیری میان دولتمردان، قدرت خویش را از دست داد و به صورت بازیچه‌ای دردست آنان درآمد. سرانجام، کلیم‌الله، آخرین پادشاه بهمنی توسط امیر بریدی از حکومت خلع شد و سرزمین بهمنیان به 5 سرزمین مستقل تقسیم شد که بریدشاهیان(ه‌ م)، عماد شاهیان، قطب شاهیان، نظام شاهیان و عادل شاهیان بر آن فرمان می‌راندند(فرشته، 1/375-376؛ شروانی، همان، 239-241).
مآخذ: بدائونی، عبدالقادر، منتخب التواریخ، به کوشش کبیرالدین احمد، کلکته، 1869م؛ طباطبا، علی، برهان مآثر، دهلی، 1355ق/1936م؛ فرشته، محمدقاسم، تاریخ فرشته، کانپور، 1290ق/1874م؛ کرمی، مجتبیٰ، نگاهی به تاریخ حیدرآباد دکن، تهران، 1373ش؛ نیز:
Ahmad, Aziz, Studies in Islamic Culture in the Indian Environment, Oxford, 1964; Ahmad, Nizāmuddin, The Tabaqāt-i-Akbari, tr. Brajendranath De, Calcutta, 1939; Brown, P., Indian Architecture, Bombay,1981; Chowdhury, J.N., »Administration of the Bahmani Kingdom«, The India Historical Quarterly, ed. N.N. Law, Delhi,1926, vol. II; Ghauri, I.A., »Muslims in the Deccan in the Middle Ages: An Historical Survey«, Islamic Culture, Hyderabad, 1975, vol. XLIX, no. l; Gupta, P.L., Coins, Delhi, 1996; Haig, W., »The Kingdom of the Deccan«, The Cambridge History of India, New Delhi, 1987, vol. III; id, »The Religion of Ahmad Shah Bahman«, JRAS, London, 1924; Husaini, A.Q., »Career of Hasan (Bahman Shah) Befor He Became the Sultan of the Deccan«, Islamic Culture, Hyderabad, 1959, vol. XXXIII; Joshi, P.M., »The Bahmani Kingdom«, The Delhi Sultanate, ed. R.C. Majumdar, Bombay, 1967; Law, N.N., Promotion of Learning in India, Varanasi, 1958; Majumdar, R.C., An Advanced History of India, London, 1958; Rizvi, A.A., A Socio- Intellectual History of the Isnāʼ Ashari Shiʼis in India, Canberra, 1986; Sherwani, H.K., »The Bahmanis«, History of Medieval Deccan, ed. H.K. Sherwani and P.M. Joshi, New Delhi, 1974, vol. I; id, The Bahmanis of the Deccan, New Delhi, 1985;id, »Cultural Influences Under Ahmad Shāh Walī Bahmanī«, Islamic Culture, Hyderabad, 1944, vol. XVIII.
مجید سمیعی















1.»The Bahmanis« 2.The Bahmanis of … 3.»Cultural…« 4. »The Religion…« 5.»The Kingdom…«
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5291
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست