بَهْمَنْیار، احمد متخلص به
دهقان(1262-1334ش/1884-1955م)، ادیب، شاعر، روزنامهنگار و استاد دانشگاه. وی در
کرمان به دنیا آمد. پدرش، آقا محمدعلی، معروف به معلم از مدرسان مدرسۀ ایراهیمیۀ
کرمان و از مریدان حاج محمدکریمخان پسرابراهیم خان ظهیرالدوله بود. استادان
بهمنیار عبارت بودند از پدر ـ که مقدمات را نزد او فرا گرفت ـ برادرش محمدجواد،
معروف به مدیر، غلامرضا رباطی و میرزاحسن کوهبنانی(باستانی، 1، 4-6، 8).
فعالیتهای علمی و سیاسی: بهمنیار از 16 سالگی به تدریس روی آورد. در 18 سالگی با
مرگ پدرش(1319ق/1901م)، به جای او به تدریس پرداخت(همو، 6). با آغاز شدن جنبش
مشروطیت ایران، بهمنیار بدان پیوست و یکی از مهمترین خواستههای این نهضت را که
پایهریزی نظام آموزشی نوین بود، در کرمان محقق ساخت(همو، 9). او با بهرهجویی از
موقعیت خود، به تغییر نظام آموزشی مدرسۀ ابراهیمیه اقدام کرد و در 1326ق/1908م،
مدرسهای 4 کلاسه به نام «تربیت» در همانجا برپا ساخت و پس از مدتی راهی بم شد و
درآنجا هم به همین شیوه مدرسهای به نام «اسلامیه» بنیاد نهاد(همو، 8).
به دنبال شکست محمدعلی شاه و پایان دورۀ استبداد صغیر، زمینهای مناسب برای تشکیل
احزاب در ایران پدید آمد. در کرمان نیز حزب دمکرات، به پایمردی بهمنیار و برخی از
همفکرانش، پا گرفت(همو، 12) و نفوذ و قدرت بسیار پیدا کرد، چنان که در 1328ق، به
دنبال تحدید احزاب از سوی ناصرالملک، نایبالسلطنه جنبشی گسترده در کرمان به راه
انداختند(همو، 15-16) و با شروع جنگ جهانی اول(1914م) نیروهای آلمانی و متحدان
آنها(اتریشیها و عثمانیها) را که در منطقه حضور داشتند، همسو و همراه خود ساختند و
متنفذان کرمان را که تحت حمایت انگلیس بودند، به هراس انداختند(همو، 17-20). با شدت
یافتن این اقدامات، انگلیسیها با حمایت نیروهای بومی، به کرمان تاختند و نیروهای
آلمانی، متحدان ایشان و همپیمانان داخلی آنها، یعنی اعضای حزب دمکرات و از جمله
بهمنیار را در 1334ق، به اسارت درآوردند و سپس به شیراز فرستادند(بهمنیار، 1، 6؛
باستانی، 20-23).
بهمنیار پس از تحمل مرارتهای بسیار، در طول راه(همو، 7-20) در شیراز محبوس شد و
بهرغم ناملایمات و نامساعد بودن وضع زندان، به فراگیری زبان ترکی استانبولی از
اسرای عثمانی پرداخت(همو، 18، 20، 22، 30-40، 41). وی سرانجام پس از یک سال و اندی،
در 8 رمضان 1335، از حبس رهایی یافت و راهی تهران شد(همو، 52-53، 83) و سردبیری
روزنامۀ صدای ایران را برعهده گرفت و برای روزنامۀ بهار اخبار انگلیسی را ترجمه
میکرد و به سختی روزگار میگذراند(همو، 84). در 1336ق، به استخدام وزارت مالیه
درآمد و روانۀ مشهد شد(همانجا؛ اسناد...، 3/15-16).
از این زمان، زندگی اداری بهمنیار و تشدید فعالیتهای سیاسی وی آغاز شد. اقامت
بهمنیار در مشهد تا 1302ش ادامه یافت(همان، 3/15-24، 48-49). در مشهد دو حادثۀ مهم
برای او پیش آمد: نخست، تعلیق وی از خدمت در وزارت مالیه در 1299ش/1920م، به جرم
همکاری با حزب دموکرات خراسان بود که پس از یک سال باردیگر به کار خود دعوت
شد(همان، 3/22-24، 32)؛ دوم، قیام کلنل محمدتقی خان پسیان در خراسان. پیشینۀ
وابستگی بهمنیار به حزب دموکرات و دلبستگی پسیان به این حزب، موجب نزدیکی بهمینار
به کلنل پسیان شد. بهمنیار به ایراد سخنرانیهایی به طرفداری از او پرداخت و
منظومهای نیز در ستایش وی به نام هدیۀ شرق سرود و آن را در 1300ش، در مشهد به چاپ
رساند(همان، 3/34-36).
در مهر همان سال، پسیان در جنگ با اکراد قوچان کشته شد و به دنبال آن، دستگیری و
تعقیب هوادارنش آغاز گردید. بهمنیار نیز دستگیر و زندانی شد(همان، 3/40-43). وی پس
از آزادی از زندان و در پی استعفا از خدمت در وزارت مالیه(همان، 3/48) مجال بیشتری
یافت تا با آزادیخواهان مشهد مانند شیخ احمدبهار همسو شود و در برخی حرکتهای
ضدانگلیسی(بهار، 188-191) شرکت جوید و در کار تأسیس شعبۀ «انجمن اتحاد ایران»، با
هدف اتحاد اسلامی و مخالفت با کشورهای غیراسلامی و همچنین تلاش برای راهیابی به
مجلس چهارم، فعالیت کند(همو، 186، 191-192).
بهمنیار در 1303ش، به تهران بازگشت؛ اما با به قدرت رسیدن رضاخان و اختناق ناشی از
قدرتطلبی او، از فعالیتهای سیاسی کناره گرفت و از 1305ش، همچون بسیاری از ادیبان
آن روزگار مانند ملکالشعرابهار و علیاکبر دهخدا به ناگزیر خاموشی گزید. در همین
سال به استخدام وزارت معارف درآمد(باستانی، 46) و سپس راهی تبریز شد و در مدرسۀ
محمدیه به تدریس پرداخت و ریاست دارالمعلمین آن شهر را برعهده گرفت(اسناد،
3/59-63).
بهمنیار در 1306ش به وزارت عدلیه دعوت شد(باستانی، 46-47) و راهی قزوین و همدان
گردید(اسناد، 3/64-70). در همدان با بهاءالملک قرهگوزلو آشنا شد. این آشنایی سبب
گردید تا به واسطۀ برادربهاءالملک، اعتمادالدوله یحییٰ قرهگوزلو، وزیر معارف بار
دیگر کارخود را در 1308ش در وزارت معارف از سر بگیرد(همان، 3/71-73؛ همایی، 2/66).
همکاری بهمنیار با وزارت معارف تا 1312ش ادامه داشت. وی در این مدت به تدریس در
مدارس تهران مانند دارالمعلمین و دارالفنون، و «مباشرت در طبع کتب درسی» و «تصحیح
کتب مطبوعه» همت گماشت(فروزانفر، 299؛ اسناد، 3/72-74، 82-90).
پس از تأسیس دانشگاه دانشگاه تهران در 1313ش، بهمنیار با نوشتن رسالهای دربارۀ
صاحب بنعبّاد، همانند دهخدا، فروزانفر و سعید نفیسی به مقام استادی این دانشگاه
رسید(باستانی، 48-49؛ اسناد، 3/93-98، 104، 109-110). همکاری بهمنیار با دانشگاه
تهران تا پیش از مرگش استمرار یافت و در این مدت به فعالیتهای دیگری چون همکاری با
علیاکبر دهخدا(1318ش) برای تدوین فرهنگ فارسی و نیز همکاری پیوسته با فرهنگستان
ایران(1321ش) مبادرت ورزید(همان، 3/113-115). بهمنیار سرانجام در آبان 1334ش، پس از
یک دوره بیماری در تهران درگذشت و بنا بروصیت خودِ او در کربلا به خاک سپرده
شد(باستانی، 49-50).
روزنامهنگاری: فعالیتهای روزنامهنگاری بهمنیار، بسیار گسترده، متنوع و بر روی هم
به دو گونۀ مختلف بود: نخست، همکاری با نشریات گوناگون، مانند نوشتن مقاله در
روزنامۀ کرمان پس از انقلاب مشروطیت(باستانی، 9)، سردبیری روزنامۀ صدای ایران و
ترجمۀ مقالات انگلیسی برای روزنامۀ بهار در 1335ق(بهمنیار، 84)؛ دوم، انتشار نشریات
گوناگونی که خود آنها را اداره میکرد.
نخستین نشریهای که بهمنیار منتشر ساخت، هفتهنامۀ دهقان بود. این نشریه با هدف
«طرفداری از استقلال ایران و حفاظت از حقوق ایرانیان»، در 26شوال 1329 در 4 صفحه با
چاپ سنگی در کرمان منتشر میشد. مندرجات روزنامه برخلاف سایر نشریات آن روزگار،
کمتر به اخبار روز اختصاص داشت و بیشتر شامل مقالاتی در طرفداری از آزادی و حقوق
فرودستان جامعه بود(صدر هاشمی، 2/307-308). انتشار این هفتهنامه تا 1344ق ادامه
داشت و پس از آن ظاهراً به واسطۀ تبعید بهمنیار متوقف شد(رزمآسا، 52). بهمنیار در
1300ش، یکبار دیگرکوشید تا این نشریه را در مشهد منتشر سازد، ولی در این امر
توفیقی به دست نیاورد(اسناد، 3/26-27). به گفتۀ برزین این نشریه پس از شهریور 1320،
تا مدتی منتشر میشده است(ص198).
از دیگر نشریاتی که بهمنیار به نشر آن اقدام کرد، روزنامۀ فکر آزاد بود که در دورۀ
جدا از هم صورت گرفت: دورۀ اول، از خرداد 1301، به مدت دوسال در مشهد، و این امر
مرهون قیام کامل محمدتقیخان پسیان(1300ش) بود که زمینهای مناسی برای انتشار این
نشریه فراهم آورد. در این دوره فکر آزاد به عنوان «نشریهای سیاسی، علمی، اخلاقی و
ادبی» شناخته شد(اسناد، 3/29-30، 37-39، 44؛ صدرهاشمی، 4/82)؛ دورۀ دوم، از آبان
1303، به مدت یک سال در تهران، و این امر پس از استعفای بهمنیار از خدمت در وزارت
مالیه و بازگشت وی به تهران صورت گرفت(اسناد، 3/52-54؛ صدر هاشمی، همانجا).
از دیگر روزنامههایی که بهمنیار به اخذ مجوز آنها اقدام کرد، روزنامههای کشکول
دهقان(زنبیل دهقان) و طهران (اسناد، 3/57-58، 77).
آثار: بهمنیار علاوه بر مقالات فراوانی که در روزنامههای خود منتشر میساخت، آثار
بسیاری اعم از مقاله و کتاب از او باقی مانده است. مقالات او عمدتاً در مجلاتی
مانند آموزش و پرورش، تعلیم و تربیت، یغما و مجلۀ دانشکدۀ ادبیات تهران چاپ شده
است(میرانصاری، 3/6). دیگر آثار وی عبارتاند:
الف- تصحیح و تحقیق: اسرارالتوحید(تهران، 1313ش)؛ التوسل الیالترسل(تهران، 1315ش)؛
تاریخ بیهق(تهران، 1317ش)؛ الابنیةعنحقائقالادویة(تهران، 1346ش).
ب- تألیف و تدوین: تحفۀ احمدیه، در شرح الفیۀ ابن مالک(کرمان، 1330ق)؛ داستاننامۀ
بهمنیاری، در امثال و حکم(تهران، 1361ش)؛ صاحب بنعباد(تهران، 1344ش)؛ صرف و
نحو(تهران، 1331ش)؛ منتخباسرارالتوحید(تهران، 1320ش).
ج- شعر: هدیۀ شرق(مشهد، 1300ش).
آثار منتشر نشده: تاریخ ادبیات عرب، ترجمۀ زبدةالتواریخ صدرالدین علی حسینی، دیوان
اشعار، رساله در منطق قدیم و جدید، صرف و نحو ترکی، منظومه در ازاحیف عروضی،
منتخبات نثر و نظم ادبی و یادداشتهای آوارگی(میرانصاری، 3/5-6، 127-130).
مآخذ: اسنادی از مشاهیر ادب معاصر ایران، به کوشش علی میرانصاری، تهران، 1378ش؛
باستانی پاریزی، محمدابراهیم، «ترجمۀ احوال استاد بهمنیار»، داستاننامۀ بهمنیاری،
به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1361ش؛ برزین، مسعود، شناسنامۀ مطبوعات ایران،
تهران، 1371ش؛ بهار، جلیل و مجید تفرشی، شناسنامه(زندگانی و آثار شیخ احمد بهار)،
تهران، 1377ش؛ بهمنیار، احمد، یادداشتهای آوارگی، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ
مرکز؛ رزمآسا، اسماعیل، تاریخ مطبوعات کرمان، تهران، 1367ش؛ صدر هاشمی، محمد،
تاریخ جرائد و مجلات ایران، اصفهان، 1367ش؛ فروزانفر، بدیعالزمان، مجموعۀ مقالات و
اشعار، به کوشش عنایتالله مجیدی، تهران، 1351ش؛ میرانصاری، علی، «آثار»(نک: هم،
اسنادی از مشاهیر ادب معاصر)؛ همایی، جلالالدین، «بیانات»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات
دانشگاه تهران، 1334ش، س3، شم 2.
علی میرانصاری