بُهلول، ابووُهَیْب بهلولبنعمر صیرفی یا
صوفی(د 190ق/806م)، مشهور به دانا، عاقل یا مجنون، نام شخصیتی نیمه افسانهای که در
ادبیات عامیانۀ ایران نیز شهرت بسیار دارد(نک: دنبالۀ مقاله).
نخستین گزارشهایی که از بهلول به دست رسیده، متعلق به نیمۀ اول قرن 3ق است که وی را
در زمان مهدی عباسی(حک 158-169/775-785م)قرار میدهد. جاحظ(د255ق/869م)در نخستین
روایت خود(1/182)، او را در گفت و گویی نکتهآمیز، مقابل اسحاق بن صبّاح(والی حجاز
در زمان مهدی)قرارداده است و تشیع او را به روشنی باز مینماید. در دو روایت
دیگر(همانجا)، بهلول مردی گول و حتیٰ خالی از ظرافت جلوه میکند (به یک قیراط آواز
میخواند و یک دانق میستاند تا ساکت شود). در آغاز سدۀ 4ق/10م، دو روایت دیگر از
همان نوع بر روایات جاحظ افزوده میشود که باز بر بیپروایی او در تشیع دلالت
دارد(ابنعبدربه، 6/151). این خود نشان میدهد که در آن زمان حکایات متعددی دربارۀ
او نقل شده است، به خصوص که در پایان همین قرن، نیشابوری(د406ق/1015م)کتابی با
عنوان عقلاءالمجانین نگاشت و در آن بابی را(ص100-109)به بهلول اختصاص داد. در این
باب 20 روایت ـ که گاه با شعر همراهاند ـ و نیز 80 قطعه شعر مستقل آمده است:
در این روایات، وی گاه دیوانۀ سرگردانی است(ظاهراً همیشه در کوفه) که کودکان کوی و
برزن به آزارش میپردازند(ص102، 103، 107)؛ در 4 روایت، با خلیفه هارونالرشید
برخورد میکند(ص100-102) و در عین دیوانگی(برچوبی سوار است)او را چنان پندهایی
میدهد که بغض گلوی خلیفه را میگیرد(ص100-101). در اینجا، مضمونِ تقریباً جهانی
«بیزاری فیلسوف از پادشاه» دوباره تکرار شده است و یک بار نیز(همانجا) اندرز او را
حدیثی نبوی(با ذکر اسناد)کمال میبخشد.
بیشتر پندهای بهلول، دربارۀ روزبازپسین و آخرت است: به فرجام خویش بیندیش که جهان
گذراست؛ حال آنکه جهان دیگر، سخت زیباست. این اندیشه به پیدایش قطعهای زیبا و
صوفیانه در وصف جهان آخرت انجامیده است(نک: ص105، نیز قس:106). یک مناظره نیزدرباب
بخشندگی(ص103)، بوی تصوف دارد. برخی داستانها، زیرکی و هوشمندی او را در امر دنیا
نشان میدهد. درباب میراث خود با قاضی حیله میورزد(ص104)، یکی را ازغم میرهاند و
دیگری را از خیانت بازمیدارد(ص106)، یا میراث مردی را که هیچ ندارد، تقسیم
میکند(ص109).
3نامه نیز خطاب به خلیفه، وزیر و صاحب شرطه نقل شده که حال و هوای اندرزنامههای
کهن، یا حتیٰ نهجالبلاغه بر آنها غالب است(همو، 107-108). در یک روایت نیز از
ابوبکر و عمر ستایش شده است(همو، 103)که باید در واکنش به تشیع او ساخته شده باشد.
مجموعۀ اشعاری که در عقلاءالمجانین نیشابوری گرد آمده، 39 بیت(در 13قطعۀ کوتاه) است
که مضمون بیشتر آنها دربارۀ آخرت و قناعت در این جهان میگردد؛ اما 3 دو بیتی نیز
نقل شده(نک: ص108)که مضمونی ظریف و عاشقانه دارد. این اشعار بسیار ساده، بیتکلف و
گاه خالی از لطف است؛ و یکی از آنها(نک: ص109، رائیه) ظاهراً قافیۀ درستی هم
ندارد(مگر آنکه همه را به وقف بخوانیم که پسندیده نیست).
اندک مدتی پس از نیشابوری، آبی(د 421ق/1030م)در نثر الدر، روایاتی دربارۀ بهلول نقل
میکند(نک: ص259-274)که 9تای آنها ـ با اندکی اختلاف ـ در عقلاءالمجانین نیز آمده
است. اما روایت آبی فضای زاهدانه و گاه صوفیانه را از دست داده، و به داستانهای
مضحک و گاه مبتذل تبدیل شده است.
از قرن 5ق به بعد، انبوه کتابهایی که از بهلول یاد کردهاند، هرکدام بریکی از
جنبههای شخصیت او تکیه میکنند. راغب(ص719-721)، ابن جوزی(ص516-518) و بعدها
برهانالدین وطواط(د 718ق/1318م) در غررالخصائص(ص127-128) در وجود بهلول، جز شخصیتی
گول و خندهآور نمیبینند. صوفیانی چون مستملی(د 434ق) نیز در شرحالتعرف(4/1491،
1639)، او را نماد فرزانهای که مردم سخنانش را در نمییابند، پنداشتهاند. ابن
عربی بابی بانام «بهالیل» گشوده، و شیوۀ آن را «بَهْلَلَة» خوانده است(1/247). در
همین زمان، در آثار صوفیان ایرانی نیز از بهلول به عنوان شخصیتی دانا و حاضرجواب
یاد شده است(مثلاً شمس تبریزی، 137؛ مولوی، 40، 108-110). در قرن بعد،
یافعی(ص63-66، 74، 75، 100-102) داستانهای مربوط به به او را سخت گسترش داده، و به
آنها رنگی کاملاً صوفیانه بخشیده است. اینک بهلول در قالب یکی از قهرمانان تصوف
جلوه میکند.
از سوی دیگر، شیخ طوسی(ص60) و بعدها دیگران چون ابن حجر(2/68) از مردی بهلول نام و
اهل حدیث که از امام صادق(ع) روایت کرده، نام بردهاند. گویی این محدث در آثار
متأخرتر، به خصوص در مجالس المؤمنین نورالله شوشتری(نک: دنبالۀ مقاله) با شخصیت
بهلول مجنون درآمیخته، و از او مردی محدث و شاگرد و مرید امام(ع) ساخته شده است،
حدیث گویی بهلول، از قرن 4ق در ماجرای ملاقات با هارون پذیرفته شده بود؛ منابع پس
از آن نیز بر این نکته تأکید کرده، و اندکی آن را گسترش نیز دادهاند(ابن جوزی،
517-518؛ ابن دمیاطی، 91-92). ابن شاکر کتبی نیز علاوه براینکه به محدث بودن او
اشاره کرده، و بسیاری از روایات کهن را آورده، ظاهراً نخستین بار تاریخ وفات او را
حدود سال 190ق/806م قرار داده است(1/228-231). یک قرن بعد، ابن تغری
بردی(2/110-111) سال 183ق را با اندکی تردید پیشنهاد کرده است.
چون به سدۀ 11ق/17م میرسیم، در ادبیات دینی ایرانی، شخصیت بهلول از نظر پارسایی،
مجاهدت در راه آیین تشیع و فضایل عرفانی شکل نهایی مییابد. قاضی نورالله شوشتری
زیر عنوان «شیخ فاضلِ واصل» روایات تازهای دربارۀ او نقل میکند(2/14-20). در این
روایات، بهلول مردی دانشمند و فرزانه است که آثار دیوانگی در رفتار و کردارش کمتر
پیداست. مؤلف روایات خود را به استناد حمدالله مستوفی(نک: ص637) با این اطلاعات
آغاز میکند که بهلول خویشاوند هارون، و شاگرد خاص امام جعفر صادق(ع) و مردی
پرهیزکار بود. سبب تظاهر او به دیوانگی نیز آن بود که به توصیۀ امام(ع) خواست از
اجرای فرمان نابخرادانۀ هارون بگریزد.
در نخستین روایت که مفصل است، با ابوحنیفه در دفاع از امام مناظره میکند و پیروز
میشود(شوشتری، 2/14-15). ماجرای روایت دوم که از ایضاح طبری نقل شده، در دربار
محمدبن سلیمان، والی بصره رخ داده که با مناظرهها و نکتهپردازیها و حوادث پیچاپیچ
همراه است و در پایان به برخورد او با کودکان در کوچههای بصره و تکرار یکی از
روایات کهن میانجامد(همو، 2/15-19). پس از آن 8 روایت دیگر دربارۀ او نقل شده که
برخی ـ با تحریفات فراوان ـ تکرار روایات کهن است. در این مجموعه، دو قطعه شعر(4بیت
و 3بیت) نیز به اشعار گذشتۀ او افزوده شده است.
دامنۀ این روایات، در آثار نویسندگان بعدی همچون حبله رودی(د1054ق/1644م)، باز هم
گسترش مییابد(نک: ص155-159، که عمدتاً تکرار روایات نورالله شوشتری است؛ نیز نک:
جزایری، 2/265).
در قرن 12ق/18م، عباس حسینی موسوی مکی در نزهةالجلیس خود، علاوه بر نقل ده/دوازده
روایت نو و تکراری، نکتۀ جدید و شگفتی براخبار بهلول افزوده(نک: ص579)، میگوید
قصیدۀ بسیار معروف «فیاشیۀ» او، همه جا معروف است«و من همۀ آن را میآورم تا بدانی
که او از بزرگان صوفیه بود». اما نکتۀ جالب آنکه این قصیده، اساساً به لهجۀ عامیانۀ
مصری سروده شده است: در آغاز، دو بیت با قافیۀ «نی»، به همان لهجه آمده است، سپس دو
بیت فصیح، با وزن و قافیۀ دیگر نقل شده که «بیت» نام دارد، آنگاه دوباره، 6بیت به
همان وزن و لهجۀ عامیانه میآید که دو بیت 5 و 6، همان دو بیت آغازین
است(ترجیعبند). این قطعه «دور» نام دارد. این ترکیت، 29بار(ص579-591) تکرار
میشود. درواقع، این قصیده «بهلولیه» و «قصیدة بن عروس» نیز نام دارد. از آنجا که
محمد بهنسی(د1001ق) آن را شرح کرده است. ناچار خود قصیده باید اندکی پیش از سدۀ 11ق
پدید آمده باشد(دربارۀ نسخههای خطی آن، نک: GAS, I/637-638). آنچه حسینی موسوی
آورده، ظاهراً تخمیس از آن قصیده است.
مضامین قصیده برخلاف نظر مؤلف، بر بزرگی بهلول در تصوف دلالتی ندارد. همه جا با
لحنی بیپیرایه و عامیانه به نعمتهای خداوند که «برای ما آب و خوراک و روزیهای دیگر
آفریده است»(حسینی، 580)، اشاره میکند، گاه اندرز میدهد و به آیات قرآنی نظر
میافکند.
در قرن 14ق/20م روایات مربوط به بهلول در آثار شیعی ایران بازهم فزونی مییابد،
خوانساری(د1313ق) در روضاتالجنات خود فصلی نسبتاً گسترده(2/145-157)دارد که طی آن
هم روایات نورالله شوشتری را میآورد و هم روایاتی دیگر.
بهلول از دیرباز تا زمان حاضر در ادبیات فارسی، چون نمادِ «دیوانۀ عاقل» حضور داشته
است، اما در دهههای اخیر برخی کوشیدهاند، از مجموعۀ روایات او کتابهای سرگرم
کنندۀ عامهپسند تدارک ببینند: محمود متدین، کتاب کوچک ماجراهای بهلول عاقل را در
تهران منتشر کرد. در 1339ش، آقا میرزا علی صدر جلد دوم بهلول عاقل را در تهران به
چاپ رساند. این کتاب سرانجام به 5 جلد رسید و در 1343ش در تهران انتشار یافت.
داستانها در این آثار، همان روایت کهن عربی است. اما گاهی با روایات پراکندۀ دیگر و
حتیٰ اشعار فارسی نیز درآمیخته است.
انتشار داستانهای سرگرم کنندۀ بهلول در زبان ترکی، به چگونگی آن در زبان فارسی شبیه
است(قس: میدان لاروس، II/244؛ نیز نک: ایرانیکا).
مآخذ: آبی، منصور، الدر، به کوشش محمدعلی قرنه و علی محمد بجاوی، قاهره، 1983م؛ ابن
تغزی بردی، النجوم؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، صفةالصفوة، به کوشش محمود فاخوری و محمد
رواس قلعهجی، بیروت، 1405ق/1985م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، بیروت،
1406ق/1986م؛ ابن دمیاطی، احمد، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش قیصر ابوفرح،
بیروت، 1399ق/1978م؛ ابن شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس،
بیروت، 1973م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، بیروت، 1402ق/1982م؛ ابن عربی،
محییالدین، الفتوحات المکیة، قاهره، 1329ق؛ جاحظ، عمرو، البیان و التبیین، به کوشش
حسن سندوبی، قاهره، 1351ق/1932م؛ جزایری، نعمتالله، الانوارالنعمانیة، بیروت،
1404ق/1984م؛ حبله رودی، محمد، جامعالتمثیل، بمبئی، 1329ق؛ حسینی موسوی مکی، عباس،
نزهةالجلیس، نجف، 1387ق/1967م؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین
نوایی، تهران، 1362ش؛ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، تهران، 1390ق؛ راغب
اصفهانی، حسین، محاظراتالادباء، بیروت، 1961م؛ شمس تبریزی، مقالات، به کوشش
محمدعلی موحد، تهران، 1356ش؛ شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، 1376ق؛ طوسی،
محمد، رجال، نجف، 1380ق/1961م؛ مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف، به کوشش
محمدروشن، تهران، 1366ش؛ مولوی، مثنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1363ش؛ نیشابوری،
حسن، عقلاءالمجانین، به کوشش مصطفیٰ عاشور، قاهره، 1989م؛ وطواط، محمد، غررالخصائص
الواضحة، بیروت، دارصعب، یافعی، عبدالله، روضالریاحین، قبرس، مؤسسۀ عمادالدین؛
نیز:
GAS; Iranica; Meydan Larouse.
آذرتاش آذرنوش