بِهْشَهْر، شهرستان و شهری در استان
مازندران.
شهرستان بهشهر: این شهرستان از شمال به دریای مازندارن و خلیج گرگان، از شرق به
کردکوی و بندر گز، از جنوب به دامغان و از غرب به نکا و ساری محدود است(نقشه...).
شهرستان بهشهر از 3 بخش مرکزی، گلوگاه و یانهسر، و 3 شهر بهشهر، رستمکلا و گلوگاه،
و 6 دهستان تشکیل شده است(نشریه...، 55-56). شبه جزیرۀ میانکاله در شمال شرقی این
شهرستان واقع است(نقشه...).
بخشهای شمالی شهرستان بهشهر از نوار ساحلی نسبتاً باریکی تشکیل شده، و در نواحی
جنوبی آن بلندیهای البرز واقع است(جعفری، دائرةالمعارف...، 221). کوه شادر با
ارتفاع 251‘3 متر و بادله با ارتفاع 211‘3 متر از بلندترین کوههای اطراف
بهشهرند(همو، کوهها...، 90، 351). رود نکا و زارم رود از مهمترین و پرآبترین
رودهای بهشهرند(همو، رودها...، 246، 465). آب و هوای این شهرستان معتدل و مرطوب
است(عسکری، 19). شهرستان بهشهر پوشیده از انواع گیاهان جنگلی است. در گذشته، تمام
جلگۀ بهشهر پوشیده از جنگل بوده، که امروزه از وسعت آن کاسته شده است(همو، 81).
اقتصاد این شهرستان برپایۀ کشاورزی، دامپروری، صید ماهی و صنایع جانبی آنها استوار
است. کشاورزی در این شهرستان به دو طریق دیمی و آبی صورت میگیرد و آب لازم از
رودخانه و چاههای ژرف و نیمهژرف تأمین میشود، از عمدهترین محصولات آنجا گندم،
برنج، پنبه، توتون، دانههای روغنی و مرکبات است(فرهنگ...، 107). کارخانههای
چیتسازی، پنبهپاککنی، روغنکشی، نئوپانسازی، ریسندگی، توتون خشککنی، نیروگاه
گازی و شیلات از مراکز صنعتی مهم بهشهرند(همانجا؛ قلعهبندی، 15، 22؛ شایان، 94).
تأسیسات شیلات این شهرستان در 20 کیلومتری شمال نکا واقع است(فرهنگ، همانجا).
دامپروری نیز درشهرستان بهشهر توسعه یافته است و محصولات آن به نقاط دیگر صادر
میشود(همانجا). جانوران گوناگون از جمله پلنگ، خرس، گراز، شغال، گرگ و جز آنها در
جنگلهای آنجا یافت میشود(همانجا؛ عسکری، 94).
براساس سرشماری عمومی آبان ماه 1375، جمعیت شهرستان بهشهر 731‘176 نفر بوده است که
از این شمار 19/56٪ در نقاط شهری، و بقیه در روستاها اقامت داشتهاند(سرشماری...،
شانزده). از آبان ماه 1316، بخش اشرف(بهشهر) در شمار بخشهای تابع شهرستان ساری
بود(مجموعه قوانین...، 84)، ولی از 1333ش خود به شهرستان بدل گردید(عسگری، 267).
شهر بهشهر: این شهر که مرکز شهرستان بهشهر است، در °53 و ´32 طول شرقی و °36 و ´41
عرض شمالی و در ارتفاع 15 متری از سطح دریا واقع است(جعفری، دائرةالمعارف، همانجا).
این شهر در منطقۀ جلگهای قرار دارد و تا 10 کیلومتری جنوب آن را از زمینهای
کشاورزی و جنگلی پوشانیده است. راهآهن تهران ـ بندر ترکمن از این شهر
میگذرد(فرهنگ، 108، 109). برمبنای آخرین سرشماری رسمی، بهشهر بیش از 71 هزار نفر
جمعیت داشته است(سرشماری، «چهل»).
نامگذاری: درطول تاریخ همواره از تمام و یا قسمتی از این شهرستان با نامهای
کبودجامه، پنجاه هزار یا پنجهزار، هزارجریب، کلباد، قره طغان، طاحونه سر، آسیاب سر،
خرگوران، اشرف و بهشهر یاد شده است(چکنگی، 16، 26، 48، 120؛ حجازی، 148؛ برزگر،
2(1)/33؛ ستوده، 5(2)/615؛ اقبال، 1/40).
پیشینۀ تاریخی: یافتههای باستانشناختی در غارهوتو، واقع در غرب بهشهر دیرینگی
زیست انسان را در این منطقه به دوران پیش از تاریخ میرساند(مشکٰوتی، 182؛ صمدی،
«انسان قدیم...»، 237-239، «کشف آثار...»، 21-24). بهشهر امروزی که از نواحی
طبرستان بود، یکی از زیستگاههای نخستین تپوران به شمار میآید(نک: فرهوشی، 429؛
مارکوارت، 131؛ مهجوری، 1/24). این ناحیه در دورۀ ساسانی از بخشهای کوست شمال ایران
بود و با فرمانروایی مرزبانان(اسپهبدان) اداره میشد(مارکوارت، همانجا). پس از سقوط
دولت ساسانی، اسپهبدان طبرستان سالها به عنوان امرای مستقل در این ناحیه فرمانروایی
داشتند و تا قرنها استقلال خود را حفظ کردند(نک: نولدکه، 673-674؛ کریستن سن،
501). حکمرانان محلی آن ناحیه که به اسپهبدان مشهور بودند، از 45 تا 750ق/665 تا
1349م بر بخشهایی از طبرستان حکومت میکردند(نک: ه د، آل باوند). باو مؤسس سلسلۀ
باوندی یکی از سرداران یزدگرد سوم به هنگام فتوحات اسلامی در ایران بود. در روزگار
او طبرستان دستخوش فتنه و آشوب هپتالیان شده بود. مردمان آنجا که از آسیبهای
هپتالیان به ستوه آمده بودند، فرمانروایی طبرستان را به وی پیشنهاد کردند. وی با
شرایطی فرمانروایی طبرستان را پذیرفت و این خطه را از وجود هپتالیان پاک کرد و پس
از 15 سال فرمانروایی کشته شد؛ اما چندی بعد فرزندش سهراب قاتل پدر را کشت و بار
دیگر براین ناحیه چیره گشت(ابن اسفندیار، 154-156).
طبرستان و از جمله ناحیۀ بهشهر در حدود سال 225ق/840م توسط عبدالله بن طاهر گشوده
شد و در زمرۀ قلمرو طاهریان قرارگرفت(نک: بلاذری، 474-475؛ زرینکوب، 606). در
سدههای 3 تا 5ق/9-11م نصرتالدین اسپهبد کبودجامه به فرمان حسامالدوله اردشیر
باوندی بر جناشک در قلمرو تکش خوارزمشاه حمله برد و حکمران آنجا را به قتل رساند.
خوارزمشاه نیز به تلافی، ولایت کبودجامه و نواحی اطراف آن را ویران کرد(مرعشی،
183-184؛ نیز نک: قفس اوغلی، 150). 15 سال پس از این واقعه به هنگام یورش مغولان
به مازندران، رکنالدین کبودجامهای برادرزادۀ نصرتالدین از فرصت استفاده کرد و با
مغولان متحد شد و به یاری ایشان بر کبودجامه دست یافت(نک: نسوی، 68؛ نیز اقبال،
همانجا؛ قس: رشیدالدین، 1/470-471).
مقارن با نخستین لشکرکشی امیرتیمور به مازندران در 784ق/1382م، این سامان قلمرو
امیرولی بود. در این سال تیمور تا حدود کبودجامه پیش راند، اما تصرف آنجا تا 786ق
به تأخیر افتاد(شرفالدین، 1117؛ نظامالدین، 89، 94-96؛ میرجعفری، 27-28).
چون مادرشاه عباس صفوی اهل مازندران بود(هدایت، 24؛ فلسفی، 1/19-20)، به این ناحیه
توجه خاصی مبذول میداشت. در 1021ق/1612م به فرمان شاه عباس شهر «اشرف» بنا نهاده
شد(برزگر، 2(1)/33). به روایت اسکندربیک(ص1411)، این نام از آنرو بر آنجا نهاده شد
که از نظر «نزاهت و خرمی اشرف امکنۀ» مازندران بوده است. چون شاه عباس به هنگام سفر
به مازندران در اشرف اقامت میکرد، نزدیکان و همراهان او عمارتهایی درآن ساختند و
شهر رو به آبادانی نهاد(نک: همو، 1412). همچنین در 1023ق/1614م پس از لشکرکشی
شاهعباس به گرجستان بسیاری از ارمنیان و گرجیان قفقاز به مازندران کوچانیده شدند و
در اشرف و دیگر شهرهای مازندران جای گرفتند(حکیم، 57-58).
شاهعباس برای جلوگیری از تاخت و تاز قبایل ترکمن به اشرف، خندقی احداث کرد که از
دامنۀ کوهها تا دریا ادامه داشت. سالها به سبب این اقدام مازندران و اطراف آن از
غارت مصون ماند و چون این خندق در نزدیکی کُلباد واقع بود، به «جَرّکلباد» معروف
شد(نامی، 77-78؛ اعتمادالسلطنه، مرآة...، 1022؛ بامداد، 3/413).
دلاواله اشرف را شهری آباد با باغهای بسیار، خیابانی عریض و مناظر دلپذیر و
خانههایی که بدون نظم در میان درختان بنا شده، وصف کرده است(1/641). با انقراض
حکومت صفوی و ناآرامیهای پس ازآن، شهر اشرف دستخوش حوادث گوناگون گردید و آبادانی و
شکوفایی خود را از دست داد. با هجوم افغانها به ایران، پیش از تسخیر اصفهان، طهماسب
میرزا برای گردآوری سپاه به مازندران رفت و در 1137ق/1725م وارد اشرف شد(مفتون، 9؛
اعتمادالسلطنه، 11).
نادرشاه افشار در دوران پادشاهی خود در آبادانی اشرف کوشید. از جمله عمارت چهل ستون
را که هنگام نابسامانیهای دورۀ تهاجم افغانها ویران شده بود، بازسازی کرد(نامی، 83؛
ملگونف، 192). پس از درگذشت نادرشاه، محمدحسن خان قاجار بر استراباد و مازندران
مستولی شد. کریمخان زند برای مقابله با او سپاهی به آن ناحیه فرستاد و در جنگی که
در حدود جرکلباد در 1172ق/1759م روی داد، محمدحسن خان قاجار کشته شد و شهر اشرف به
دست سپاهیان زندیه افتاد و ویران شد(نامی، 81؛ اعتمادالسلطنه، تاریخ...،
1375-1376). در نتیجۀ این جنگها شهر اشرف که در دوران صفویه پایتخت دوم ایران به
شمار میرفت، آبادانی خود را از دست داد(نامی، همانجا).
در آغاز قدرت یافتن آقامحمدخان قاجار، ناوگان جنگی روسیه برای احداث پایگاه نظامی
در کنارههای جنوبی دریای مازندران، اشرف را اشغال کردند(رابینو، 112). جهانگردان
اروپایی که در دورۀ قاجار از اشرف دیدن کردهاند، آنجا را شهری نیمه ویران وصف
نمودهاند(نک: خانیکف، 81؛ مرگان، 1/230-239). ناصرالدین شاه در سفر اول خود به
مازندران(1283ق) چند روزی در اشرف اقامت کرد و دستور داد تا کاخهای ویران شده را
بازسازی نمایند که در سفر دوم خود در 1292ق هنوز تعمیر و مرمت آن به اتمام نرسیده
بود(نک: ناصرالدینشاه، 197؛ عسکری، 173). در دورۀ پهلوی نام اشرف به بهشهر تغییر
داده شد(برزگر، 2(1)/34).
مآخذ: ابن اسفندیار، محمد، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران،
1320ش؛ اسکندربیک منشی، عالمآرای عباسی، به کوشش محمد اسماعیل رضوانی، تهران،
1377ش؛ اعتضادالسلطنه، علیقلی میرزا، اکسیرالتواریخ، به کوشش جمشید کیانفر، تهران،
1370ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمداسماعیل رضوانی،
تهران، 1367ش؛ همو، مرآةالبلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران،
1367ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران، تهران، 1341ش؛ بامداد، مهدی، شرح
حال رجال ایران، تهران، 1357ش؛ برزگر، اردشیر، تاریخ تبرستان پس از اسلام، تهران،
1334ش؛ بلاذری، احمد، فتوحالبلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمرانیس طباع،
بیروت، 1407ق/1987م؛ جعفری، عباس، دائرةالمعارف جغرافیایی ایران، تهران، 1379ش؛
همو، رودها و رودنامههای ایران، تهران، 1376ش؛ همو، کوهها و کوهنامههای ایران،
تهران، 1368ش؛ چکنگی، علیرضا، فرهنگنامۀ تطبیقی نامهای قدیم و جدید مکانهای
جغرافیایی، مشهد، 1378ش؛ حجازی کناری، حسن، پژوهشی در زمینۀ نامهای باستانی
مازندران، تهران، 1372ش؛ حکیم، محمدتقی، گنج دانش(جغرافیای تاریخی شهرهای ایران)،
به کوشش محمدعلی صوتی و جمشید کیانفر، تهران، 1366ش؛ خانیکف، نیکولای ولادیمیرویچ،
سفرنامه، ترجمۀ اقدس یغمایی و ابوالقاسم بیگناه، مشهد، 1375ش؛ دلاواله، پیترو،
سفرنامه، ترجمۀ محمودبهفروزی، تهران، 1380ش؛ رابینو، ی. ل.، سفرنامۀ مازندران و
استراباد، ترجمۀ غلامعلی وحیدمازندرانی، تهران، 1343ش؛ رشیدالدین فضلالله،
جامعالتواریخ، به کوشش بهمن کریمی، تهران، 1338ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، تاریخ
ایران بعد از اسلام، تهران، 1343ش؛ ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، تهران،
1375ش؛ سرشماری عمومی نفوس و مسکن(1375ش)، نتایج تفصیلی، شهرستان بهشهر، مرکز آمار
ایران، تهران، 1376ش؛ شایان عباس، مازندران، تهران، 1364ش؛ شرفالدین علی یزدی،
ظفرنامه، به کوشش عصامالدین اورونبایف، تاشکند، 1972م؛ صمدی، حبیبالله، «انسان
قدیم غار هونو»، مهر، تهران، 1331ش، س8، شم 4؛ همو، «کشف آثار انسانهای قدیم در
ایران ـ کنار دریای خزر»، گزارش دو ماهۀ کمیسیون ملی یونسکو در ایران، تهران،
1330ش، ج4، شم 1 و 2؛ عسکری، علیبابا، بهشهر(اشرفالبلاد)، تهران، 1350ش؛ فرهنگ
جغرافیایی آبادیهای کشور(ساری)، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1370ش، ج28؛
ج28، فرهوشی، بهرام، فرهنگ پهلوی، تهران، 1346ش؛ فلسفی، نصرالله، زندگی شاهعباس
اول، تهران، 1369ش؛ قفس اوغلی، ابراهیم، تاریخ دولت خوارزمشاهیان، ترجمۀ
داووداصفهانیان، تهران، 1367ش؛ قلعهبندی، حسن، تاریخ و جغرافیای شهرستان بهشهر،
ساری، 1347ش؛ مجموعه قوانین سال 1316ش، وزارت کشور، تهران، 1316ش؛ مرعشی،
ظهیرالدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش عباس شایان، تهران، 1333ش؛
مرگان، ژاک، ایران، مطالعات جغرافیایی، ترجمۀ کاظم ودیعی، تبریز، 1338ش؛ مشکٰوتی،
نصرتالله، فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران، تهران، 1349ش؛ مفتون دنبلی،
عبدالرزاق، مآثر سلطانیه، به کوشش غلامحسین صدری افشار، تهران، 1351ش؛ ملگونف، گ.،
کرانههای جنوبی دریای خزر یا استانهای شمالی ایران، ترجمۀ امیرهوشنگ امینی، تهران،
1367ش؛ مهجوری، اسماعیل، تاریخ مازندران، ساری، 1342-1345ش؛ میرجعفری، حسین، تاریخ
تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دورۀ تیموریان و ترکمانان،
اصفهان، 1375؛ ناصرالدین شاه، روزنامۀ سفرمازندران، تهران، 1356ش؛ نامی، ابراهیم،
سفرنامۀ استراباد و مازندران و گیلان، به کوشش مسعود گلزاری، تهران، 1355ش؛ نسوی،
محمد، سیرت جلالالدین مینکبرنی، ترجمۀ کهن، به کوشش، مجتبیٰ مینوی، تهران، 1365ش؛
نشریۀ دفتر تقسیمات کشوری، معاونت سیاسی اجتماعی وزارت کشور، تهران، 1379ش، شم 2؛
نظامالدین شامی، ظفرنامه، به کوشش پناهی سمنانی، تهران، 1363ش؛ نقشۀ تقسیمات
کشوری، گیتاشناسی، تهران، 1377ش؛ نولدکه، تئودُر، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان
ساسانیان، ترجمۀ عباس زریاب، تهران، 1358ش؛ هدایت، رضاقلی، سفارتنامۀ خوارزم، به
کوشش علی حصوری، تهران، 1356ش؛ نیز:
Christensen, A., L’Iran sous les Sassanides, Copenhagen, 1936; Markwart,
J.,Ërānšahr, Berlin, 1901.
شیوا جعفری