responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5257
بهرام شاه بن فرخ شاه
جلد: 13
     
شماره مقاله:5257

بَهْرامْ شاهِ‌بنِ فَرُّخْ‌شاه، ملک امجد ابوالمظفر مجدالدین(د 628ق/1231م)، نوۀ برادر صلاح‌الدین، از امیران ایوبی شام و شاعر. در هیچ‌یک از منابع به سال تولد و دوران زندگی وی پیش از امارت بعلبک اشاره نشده است؛ اما مسلماً امیری دوراندیش همچون صلاح‌الدین، ادارۀ منطقۀ بعلبک را نبایستی به دست نوجوانی سپرده باشد(نک‌: دنبالۀ مقاله).
پس از مرگ فرخ‌شاه(578ق/1182م)، صلاح‌الدین که به سبب شایستگی و دلاوریهای وی در جنگهای صلیبی(نک‌: ابن واصل، 2/72-73، 77، 81، 86، 114، 124؛ ابن‌شاهنشاه، 31-33، 95-96)بعلبک را به رسم اقطاع به او داده بود(نک‌: طرخان، 37)، اینک به فرزندش بهرام شاه که در آن زمان احتمالاً 20 ساله بوده است، سپرد(ابوشامه، 1/33؛ سبط ابن‌جوزی، 8(1)/372؛ ابن خلکان، 2/453؛ نیز نک‌: احمد، 5؛ عاشور، 277).
بهرام شاه همچون دیگر امیرزادگان تربیتی ویژه یافت. از میان دانشمندانی که در بارگاه ایوبیان تقربی خاص داشتند، تاج‌الدین ابوالیمن کندی(د 613ق/1217م) شاعر و محدث بزرگ بغدادی را می‌توان یکی از استادان وی به‌شمار آورد، زیرا وی از 563ق به بعد در خدمت فرخ‌شاه بود(نک‌: ه‌ د، ابوالیمن کندی؛ نیز رشید، 25-27) و حتى زمانی که مجبور به ترک دمشق و اقامت در مصر شد، مراودات استاد و شاگرد همچنان ادامه داشت(سبط ابن جوزی، 8(1)/576، اگرچه ابوشامه نخستین دیدار آنها را در قاهره می‌داند(1/35).
دوران امارت بهرام‌شاه در بعلبک، مقارن با جنگهای صلیبی بود؛ از این‌رو، او نیز گاه در کنار دیگر امیران ایوبی به پیکار برخاسته است(نک‌: ابن واصل، 4/93).
در 589ق/1193م پس از مرگ صلاح‌الدین، قلمرو ایوبیان ـ که پیش از آن میان پسران و دیگر افراد خاندان وی تقسیم شده بود(ابن واصل، 3/43)ـ دچار مخاطره گردید؛ چه، هریک مدعی استقلال شدند و گاه سهمی بیش از حد مقرر می‌طلبیدند، و درعین حال از یکدیگر بیمناک بودند. از این‌رو، هر امیری می‌کوشید متحدانی برای خود دست‌و‌پا کند تا به هنگام ضرورت از او مدد خواهد. سرانجام، پس از درگیریهای متعدد(نک‌: ابن‌واصل، 3/16-18، 28-31)در 590ق میان ملک عادل و برادرش ملک عزیز برای استقرار صلح و امنیت پیمانی منعقد شد که یکی از مفاد آن اعلام حمایت ملک امجدبهرام شاه و ملک مجاهداسدالدین شیرکوه از ملک افضل حاکم دمشق بود(همو، 3/31-32). از این زمان، بهرام شاه بارها در کنار متحدان خود با مخالفان به نبرد پرداخت(نک‌: عمادالدین، 633؛ ابن واصل، 3/141، 173، 190؛ رشید، 32-34؛ نیز نک‌: ه‌ د، افضل ایوبی).
بهرام شاه با پشتیبانی حامیان قدرتمندی چون ملک افضل و ملک معظم، 50 سال در بعلبک فرمانروایی کرد. اما این دوران طولانی به سبب جنگهای متعدد و کشمکش میان سران ایوبی، سراسر پرآشوب بود و در این مدت تنها نشانی که از عمران و آبادی در بعلبک دیده می‌شود، تقویت برجهای دفاعی در دروازۀ جنوبی شهر است(نک‌: EI2, I/971). فساد مالی از یک سو و بی‌توجهی به وضع معیشت عامۀ مردم از سوی دیگر، روزبه‌روز برشمار ناراضیان می‌افزود(برای نمونه، نک‌: ابن ابی اصیبعه، 3(1)/382) و حتى این ناخشنودی به خانوادۀ بهرام شاه نیز راه یافت و یکی از پسران او با ملک عزیزعثمان مکاتبه کرد واز او خواست پنهانی به بعلبک درآید و بهرام‌شاه را عزل کند. بهرام‌شاه پس از اطلاع از توطئه، پسر و تنی چند را کشت و بقیه را زندانی کرد، عزیز که نتوانسته بود از درهای سرّی قلعه وارد بعلبک شود، به محاصرۀ آن پرداخت، اما سرانجام دست از محاصره کشید و به ملک کامل پیوست و از او قول گرفت که پس از استقرار در حکومت، امارت بعلبک را به وی واگذار کند (سبط ابن‌جوزی، 8(1)/668، 678؛ ابن‌واصل، 4/227؛ رشید، 40-41؛ گوتشالک، 148).
بهرام‌شاه با مرگ حامیان قدرتمندش، ملک افضل(622ق/1225م) و ملک معظم(624ق)، و شعله‌ور شدن آتش کینه‌های دیرین، دوران حکومتش به پایان رسید. چه، پس از اتحاد میان ملک کامل و ملک اشرف برای تصرف دمشق، اشرف در 626ق آهنگ بعلبک کرد و بهرام‌شاه پس از 10 ماه در 627ق مجبور به تسلیم شهر شد، اما در عوض زَبَدانی و بخشهایی از حومۀ دمشق را گرفت و خود پس از آن در خانه‌ای درباب‌النصر اقامت گزید(سبط ابن‌جوزی، 8(1)/666-667؛ ابن‌واصل، 4/284؛ مقریزی، 1(1)/237-238).
اقامت وی در دمشق دیری نپایید و کشته شد. 50 سال حکومت مستبدانه در بعلبک از او حاکمی جابر ساخته بود که هیچ کس را برنمی‌تافت و جز سخن خویش را نمی‌پسندید. درباب کیفیت کشته شدن وی اندکی اختلاف است، اما همۀ منابع متفق‌اند براینکه بهرام‌شاه یکی از خواص غلامان خود را به اتهامِ دزدی در سرای خویش زندانی کرد، اما غلام خود را از زندان رهانید و اورا به قتل رساند(سبط ابن جوزی، همانجا؛ ابن‌واصل، 4/284-285؛ ابن‌شاکر، 1/150؛ نویری، 29/166-167؛ رشید، 42-43).
بهرام شاه را در کنار پدرش در مدرسه‌ای که خود به وصیت پدر ساخته، وبه«مدرسۀ فرخشاهیه» موسوم بود، به خاک سپردند(ابن واصل، 4/285؛ ذهبی، 22/330). بعدها فرزندش ملک مظفر نیز به وصیت پدر مدرسه‌اش ساخت و آن را «مدرسۀ امجدیه» نام نهاد(نعیمی، 1/169؛ رشید، 45).
گویند: وی شاعری بزرگ و ادیبی فاضل بود(ابن‌واصل، همانجا؛ سبط ابن جوزی، 8(1)/668) و ابن‌واصل(همانجا) اشعار او را با شعر بهترین شاعرانِ زمان برابر دانسته، و گفته است که در میان ایوبیان کسی به خوبی او شعر نمی‌سرود. صفدی شعر او را متوسط می‌داند(10/304). وی شاعران و دانشمندان را سخت گرامی می‌دانست و در مقابل قصاید مدح، صله‌های درخور می‌پرداخت؛ ازاین‌رو، بارگاه وی محل تجمع آنان بود. از جمله کسانی که به ملازمت بهرام شاه پیوست، می‌توان به ابن‌عنین شاعر هجوسرای دمشقی(د630ق/1233م) اشاره کرد. وی با قصیده‌ای بلند بهرام‌شاه را مدح گفت و درضمن آن از اینکه بهرام‌شاه به او اجازۀ روایت اشعار خویش را داده، و او توانسته بردیگر شاعران پیشی گیرد، برخود بالیده است(نک‌: ابن‌عنین، 55-58؛ ابن‌واصل، 4/291-293؛ رشید، 37-38). نیز فتیان شاغوری(د 615ق/1218م) که درجای جای دیوانش اشعاری در مدح بهرام شاه و وصف برخی پیکارهای وی یافت می‌شود(نک‌: ص18، 32، جم‌ ؛ برای شاعران دیگر، نک‌: ابن واصل، 4/293؛ رشید، 36-40). دانشمندی که سخت مورد اعتنای بهرام شاه بود، علی بن خلیفه ابن ابی اصیبعه(ه‌ م) نام داشت. وی سالها ملازم بارگاه بهرام شاه بود و به سبب تبحر کامل در علم حساب، بهرام شاه از او خواست تا به نام وی چیزی بنگارد، ابن ابی اصیبعه الموجز المفید فی علم الحساب را به نام او به رشتۀ تحریر درآورد(نک‌: ابن ابی اصیبعه، 3(1)/405؛ نیز ه‌ د، 2/629).
دیوان ملک امجد بهرام شاه به نقل منابع در اختیار همگان بود، چه، او خود برخی شاعران را واداشته بود که اشعار او را روایت کنند(از جمله ابن عنین چنان که گذشت). بنابراین، دیوان بهرام‌شاه در زمان حیات خود وی گردآوری شده است(ابن شاکر، همانجا؛ ابن تغزی بردی، 6/276). اگر تدوین اشعار او را به 20 سال پایان عمر او مربوط بدانیم، پیداست که او بارها اشعار خود را مورد بررسی قرار داده، و به تهذیب و تنقیح دیوان خود پرداخته بوده است(نک‌: رشید، 46). عیب بزرگی که متأسفانه در دیوان بهرام‌شاه به چشم می‌خورد، آن است که وی ـ مانند بسیاری از شاعران عرب و عجم ـ مصرانه از تأثیر فضاهای اجتماعی و تاریخی زمان پرهیز می‌کرد و شعر را چیزی جز تقلید از آثار فاخر کهن که حال و هوای بادیه برآن حاکم است، نمی‌دید؛ چنان‌که اگر کسی دیوان او را به شاعران قرون پیشین یا پسین نسبت دهد، چندان راه خطا نپیموده است. وی به جای گریه در سوگ شهیدان اسلام در جنگهای دیرپای صلیبی، مانند جاهلیان برویرانه‌های منزلگه یار که همیشه لیلى و سلمى و رباب خوانده شده، می‌گرید. در قصایدش پیوسته از نظامِ «نسیب + وصف» پیروی کرده، و به مناسبت حال، مدح را فرو نهاده است. در سراسر این اشعار تقلیدی، هیچ‌گاه بارقۀ هنر و نبوغ به چشم نمی‌خورد. دیوان سخن لفظ‌پردازی مقلد است که جز تحسین درباریان نشنیده است و بازیهای بی‌پایان و خسته‌کنندۀ خود را مسحور کننده، و موجب رشک شاعران می‌پندارد(نک‌: ص331، بیتهای31 بب‌ ؛ قس: رشید، 62؛ احمد، 7-8).
دیوان بهرام شاه که نسخه‌های متعددی از آن در کتابخانه‌های بزرگ دنیا موجود است، یک بار در 1983م به کوشش ناظم رشید در بغداد و بار دیگردر قاهره به کوشش غریب محمدعلی احمد در 1991م به چاپ رسیده است.
مآخذ: ابن‌ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء، بیروت، 1377ق/1957م؛ ابن‌تغری بردی، النجوم؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن‌شاکر، محمد، فوات الوفیات، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قاهره، 1951م؛ ابن‌شاهنشاه ایوبی، محمد، مضمارالحائق و سرالخلائق، به کوشش حسن حبشی، قاهره، 1968م؛ ابن عنین، محمد، دیوان، به کوشش خلیل مردم بک، دمشق، 1365ق/1946م؛ ابن‌واصل، محمد، مفرج‌الکروب، ج2و3، به کوشش جمال‌الدین شیال، اسکندریه، 1377-1379ق، ج4، به کوشش حسنین محمد ربیع و سعدعبدالفتاح عاشور، قاهره، 1972م؛ ابوشامه، عبدالرحمان، الذیل علی الروضتین(تراجم الرجال)، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، 1366ق/1947م؛ احمد، غریب محمدعلی، مقدمه و حاشیه بر دیوان بهرام شاه، قاهره، 1991؛ بهرام شاه، دیوان، به کوشش ناظم رشید، بغداد، 1403ق/1983م؛ ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش بشارعواد معروف و محیی هلال سرحان، بیروت، 1406ق/1986م؛ رشید، ناظم، مقدمه و حاشیه بر دیوان بهرام شاه(هم‌ (؛ سبط ابن‌جوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآباد دکن، 1370ق/1951م؛ شاغوری، فتیان، دیوان، به کوشش احمدجندی، دمشق، 1976م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش ژاکلین سوبله و علی عماره، ویسبادن، 1402ق/1982م؛ طرخان، ابراهیم علی، النظم الاقطاعیة، قاهره، 1388ق/1968م؛ عاشور، سعید، «نظم الحکم والادارة»، موسوعة الحضارة العربیة الاسلامیة، بیروت، 1987م؛ عمادالدین کاتب، محمد، الفتح القسی فی الفتح القدسی، به کوشش محمد محمود صبح، بیروت، الدار القومیة للطباعة و النشر؛ مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد مصطفى زیاده، قاهره، 1956م؛ نعیمی، عبدالقادر، الدارس فی تاریخ المدارس، به کوشش جعفر حسنی، دمشق، 1367ق/1948م؛ نویری، احمد، نهایةالارب، به کوشش محمد ضیاءالدین ریس، قاهره، 1992م؛ نیز:
EI2; Gottschalk, H. L., Al-Malik al-Kāmil von Egypten und seine Zeit, Wiesbaden, 1958.
ایران‌ناز کاشیان

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5257
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست