responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5252
بهرام
جلد: 13
     
شماره مقاله:5252

بَهْرام، ابوالمظفر(د 24ربیع‌الآخر535ق/7دسامبر1140م)، سردار ارمنی که مدتی وزیر الحافظ لدین الله(حک‌ 525-544ق/1131-1149م)، یازدهمین خلیفۀ فاطمی مصر بود.
به نوشتۀ مقریزی، پدر بهرام اُسید نام داشت و آنان خود را از نسل داوودنبی می‌دانستند(المقفى...، 2/512). وی از مسیحیان ناحیه تل‌باشر، در شمال حلب بوده است(ابن‌میسر، 78؛ مقریزی، همان، 2/512-513). برخی برآن‌اند که او به یک خاندان کهن مسیحی در مصر که مقام مذهبی نیز داشته‌اند، وابسته بوده است(EI2). مهاجرت بهرام به مصر، براثر اختلافی بود که میان مسیحیان ناحیۀ حلب بر سر رهبری درگرفت و سرانجام وی تل‌باشر را ترک کرد. پس از چندی به دربار فاطمیان راه یافت و مراحل ترقی را تا مقام وزارت پیمود(ابن‌میسر، مقریزی، همانجاها؛ قلقشندی، 6/460). البته نباید از یاد برد که از حدود سدۀ 5ق/11م شماری از مسیحیان به مصر مهاجرت کردند و برخی از آنان مانند بدرالجمالی(ه‌ م)، پسرش افضل(نک‌: ه‌ د، افضل‌بن‌بدرالجمالی)و ابوالفتح یانس حافظی در دستگاه فاطمیان به مقام وزارت دست یافتند. از این رو، اقامت بهرام در مصر و ترقی او نباید چندان شگفت‌انگیز باشد(نک‌: ابن‌اثیر، 10/672-673؛ حشیمه، 19-20؛ دفتری، 223؛ لنگ، 186).
احتمالاً نخستین باری که از بهرام در خدمت فاطمیان یاد شده، در شورش افراد قبیلۀ لواته در غرب مصر(517ق/1123م) است که بهرام به همراهی ابوتراب حیدره، برادر وزیر مأمون بطائحی، در رأس سپاهیان ارمنی در سرکوب شورش شرکت جست و سپس به قاهره بازگشت(مقریزی، اتعاظ...، 3/97، المقفى، 2/513؛ قس: ابن اثیر، 10/616، که در این واقعه نامی از بهرام به میان نیاورده است).
ظاهراً شایستگیهای بهرام و شاید اتحاد اولیۀ او با حسن، فرزند و وزیر الحافظ، موجب شد که او ولایت برخی نواحی مصر را نیز عهده‌دار شود(ابن‌میسر، 79؛ مقریزی، اتعاظ، 3/155). زمانی که حسن با شورش بخشهایی از سپاهیان خود روبه‌رو شد و از وی یاری خواست، بهرام با سپاهی به سوی قاهره به راه افتاد(ابن‌طویر، 38، 43-44؛ ابن‌ظافر، 12/78)؛ در حالی که به روایت مقریزی، لشکرکشی بهرام به سمت قاهره نه برای یاری حسن، بلکه در پی توافق نهانی با الحافظ بوده است(همانجا).
به هرحال، پس از قتل حسن(ابن طویر، 38؛ ابن دواداری، 6/515؛ مقریزی، همان، 3/154-155)، خلیفۀ فاطمی، ظاهراً با کراهت، در جمادی‌الآخر529/آوریل1135، وزارت را به بهرام ارمنی سپرد(ابن‌ظافر، 12/98؛ ابن‌طویر، 44؛ ابن‌میسر، 78) و القابی چون «تاج‌الدوله» و «سیف‌الاسلام» بدو بخشید(مقریزی، همان، 3/156، المقفى، همانجا؛ نیزنک‌: ابن میسر، همانجا).
با آنکه ظاهراً بهرام در ادارۀ امور کفایت نشان می‌داد، اما مسیحی بودن وی به هر حال موجب ناخشنودی و گفت‌وگو می‌شد(ابن ظافر، 12/97؛ مقریزی، اتعاظ، همانجا). همچنین گفته‌اند که بهرام خویشاوندان و بستگان خود را نهانی به مصر دعوت می‌کرد و اغلب آنان را به کار می‌گماشت(ابن‌اثیر، 11/24، 48؛ مقریزی، همان، 3/159). به همین سبب، اندک اندک شمار ارمنیان در دیار مصر فزونی گرفت. حتى در نامه‌ای از الحافظ به این امر اشاره شده است(نک‌: قلقشندی، 6/461). سرانجام سرداری به نام رضوان که از بهرام دلخوشی نداشت(نک‌: ابن طویر، 44-45)، به احتمال بسیار به تحریک الحافظ(قلقشندی، 6/426)، از غربیه که بر آنجا ولایت داشت، در رأس سپاهی بزرگ در 531ق/1137م به قصد قاهره بیرون آمد(ابن‌ظافر، 12/98؛ ابن‌طویر، همانجا). بهرام با جماعتی از مصریان و نیز ارمنیان به مقابلۀ او شتافت، اما با تدبیر رضوان، مسلمانان از سپاه بهرام جدا شدند و به رضوان پیوستند(همو، 45؛ ابن‌اثیر، 11/48). بهرام که نبرد را بی‌فایده می‌دید، به قاهره بازگشت، اما در غیاب او، در شهر شورشی برضد وی به پا خاسته بود(ابن‌طویر، 45-46)؛ وی ناچار روبه سوی قوص نهاد که برادرش والی آنجا بود(همانجا؛ ابن‌میسر، 80)، اما در این شهر نیز مردم بر والی شوریده، و او را به قتل رسانده بودند. گفته‌اند که بهرام از خشم، تیغ در مردمان نهاد، سپس به سوی اسوان گریخت(ابن‌طویر، 46؛ مقریزی، المقفى، 2/515). در آنجا نیز از ورود او به شهر جلوگیری شد؛ ظاهراً در همین ایام، از خلیفه امان طلبید و الحافظ پذیرفت(ذهبی، 201-202؛ قلقشندی، 6/463).
وی مدتی در دیرهای نواحی اسوان به سر برد(ابن میسر، همانجا؛ مقریزی، اتعاظ، 3/161، المقفى، 2/514-515). به او پیشنهاد شد که خود و خانواده‌اش اگر خواهند، به وطن خویش بازگردند، یا در زمینهای اطراف دیرها به کشاورزی بپردازند(همان، 2/516)، ولی خلیفه الحافظ از بیم توطئه، بهرام را به قاهره خواند و در قصر خویش جای داد و گفته‌اند که ظاهراً در پاره‌ای امور با او به مشورت می‌پرداخت(ابن طویر، 48؛ ابن‌میسر، 84؛ مقریزی، اتعاظ، 3/168). سرانجام، بهرام در همین قصر درگذشت(ابن‌طویر، همانجا؛ قس: ابن‌ظافر، 12/98، که می‌گوید مسموم شد) و پیکر او در مراسمی خاص با حضور خلیفه که سخت محزون بود، در دیری بیرون قاهره مدفون شد(نک‌: مقریزی، همان، 3/169، المقفى، همانجا؛ نیز ابن میسر، 84).
مآخذ: ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌دواداری، ابوبکر، کنزالدرر، به کوشش صلاح‌الدین منجد، قاهره، 1380ق/1961م؛ ابن‌طویر، عبدالسلام، نزهةالمقلتین، به کوشش ایمن فؤاد سید، بیروت، 1412ق/1992م؛ ابن‌ظافر، علی، اخبارالدول المنقطعة، به کوشش آندره، فره، قاهره، 1972م؛ ابن‌میسر، محمد، اخبار مصر، به کوشش هانری ماسه، قاهره، 1919م؛ حشیمه، کمیل، مقدمه بر وزراءالنصرانیة و کتابها فی الاسلامِ لویس شیخو، بیروت، 1987م؛ ذهبی، محمد، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای 521-540ق، به کوشش عمرعبدالسلام تدمری، بیروت، 1417ق/1997م قلقشندی، احمد، صبح‌الاعشى، قاهره، دارالکتب المصریه؛ احمد، اتعاظ الحنفاء، به کوشش محمد حلمی محمد احمد، قاهره، 1393ق/1973م؛ همو، المقفی الکبیر، به کوشش محمدیعلاوی، بیروت، 1411ق/1991م؛ نیز:
Daftari, F., The Ismā’īllis: their History and Doctrines, Cambridge, 1995; EI2; Lang, D.M., Armenia Cradle of Civilization, London,1970.
پروین قدسی‌زاد ـ بخش تاریخ

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5252
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست