بِهار، یا بیهار1 ، نام شهر و ایالتی در شمال
شرقی هند. نام این ایالت از شهر بهار و آن نیز از نام ویهاره(صومعۀ بودایی یا مدرسۀ
آموزشهای بودایی)گرفته شده است(کانینگم، I/399-400 ؛ «فرهنگ سلطنتی…2»، VIII/171؛
بریتانیکا، II/13).
ایالت بهار با مساحت 163‘94 کم2 بین °21و´58 تا °27و´31 عرضشمالی و°82و´19 تا
°88و´ 17طولشرقی واقع شده است(«مختصری…3»). این ایالت از شمال به کشور نپال، از
شرق به ایالت بنگال غربی، از جنوب و جنوبغربی به ترتیب به ایالتهای تازه تأسیس
جهرکهند4 و چهتیسگره5 ، و از غرب به ایالت به اوتارپرادش محدود است(انکارتا6).
ایالت بهار به مرکزیت شهر پتنه(ه م)(پاتَلی پوترای پیشین)متشکل از 9شهرستان و
37بخش است(«مختصری»). جمعیت آن در 1383ش/2004م حدود 700‘804‘87 تن برآورد شده
است(«فرهنگ جهانی7»).
بیش از 80٪ مردم بهارهندو مذهب، و بقیه مسلمان و مسیحیاند. بیشتر هندوان به
گویشهای بهبچوری، میتهیلی و ماگهی ـ که به گویشهای بهاری موسومند ـ سخن میگویند،
اما هندی زبان رسمی ادارات و سازمانهای آموزشی است(انکارتا؛EI2, I/1209).
اراضی بهار بیشتر از جلگۀ حاصلخیز رودخانۀ گنگ تشکیل شده است. خاک در بیشتر قسمتها
آبرفتی است و سستی و نرمی آن سبب رونق کشاورزی شده است. مهمترین محصولات کشاورزی
ایالت بهار اینهاست: جو، ذرت، برنج، گندم، نیشکر، تنباکو و دانههای روغنی(انکارتا؛
«اطلس…8»، 38؛ بهارتاچاریا، 143). افزون بر کشاورزی، بهار از لحاظ صنعتی نیز دارای
اهمیت است. صنایع شیمیایی، داروسازی، پارچهبافی، الکترونیک و کاغذسازی از مهمترین
فعالیتهای صنعتی این ایالت به شمار میرود(همانجاها). در طرح صنعتی کردن هند، بهار
به سبب دارا بودن معادن غنی نقشی عمده داشته، و مهار کردن آب رودخانهها برای
جلوگیری از جریان سیل و تأمین الکتریسیته نیز در این منطقه پیشرفت قابل ملاحظهای
کرده است(بهارتاچاریا، همانجاها).
پیشینه: بهار دارای تاریخ کهنی است. رود گنگ آن را به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم
کرده است؛ در پتنه، گایا و شاهآباد واقع در جنوب گنگ، پادشان مَگادهه9 فرمانروایی
داشتند و شمال گنگ در حدود سال 000‘1قم، مرکز مهمی برای آموزش سنسکریت بود(«فرهنگ
سلطنتی»، VIII/208, VIII/171). در دورانهای مختلف تاریخی، بهار همواره بخشی از
قلمرو پادشاهان بزرگ هند باستان و سلاطین مسلمان دهلی، لودی، سور و گورکانی بوده
است(نک: دسایی، 18). پایتخت پادشاهان مگادهه، نخست راجگیر و سپس پاتَلی پوتْرا
بود. در قلمرو پادشاهان مگادهه بود که بودا دین خود را رواج و توسعه داد و آیین
جَین را بنیان نهاد(«فرهنگ سلطنتی»، VIII/171).
در 321قم(دو سال پس از درگذشت اسکندر مقدونی)، چَنْدراگوپتا با بیرون راندن
سپاهیان یونانی از این ناحیه و پیروزی بر دمه نندا10، شهر پاتلی پوترا را فتح، و
امپراتوری موریا را ـ که اولین امپرواتوری بزرگ شمال هند بود ـ بنیان نهاد.
اوسلوکوس نیکاتور را که پس از اسکندر بر بخش شرقی امپراتوری اسکندر دست یافته بود،
شکست داد، و از پی آن صلحی بین دو طرف منعقد شد و مگاستنس، مورخ و سیاستمدار یونانی
به سفارت از سوی سلوکوس به پایتخت چندارگوپتا(پاتلی پوترا)رفت(«همان»، VII/209؛
نهرو، 1/205-206؛ جلالی، 40-41)و بدینسان، سلسلۀ جدیدی به نام گوپتا در بهار تشکیل
شد و تا حدود سال 544م در ناحیۀ بنگال ادامه یافت. این دوره به سبب حمایت
فرمانروایان این سلسله از هنرمندان به عصر طلایی شهرت یافته است(همو، 44-46).
با فتح بهار در589ق/1193م و شکست لَکْشمَنسِن11 آخرین پادشاه خاندان سِن(حک
574-597ق/1178-1201م)به دست اختیارالدینمحمدبنبختیار خلجی(د 601ق)، حاکمیت
مسلمانان در این ایالت آغاز شد(منهاج، 1/417-424؛ اکرام، 54؛ هیگ، «دولتها…12»،
514) که تا جنگ پلاسی13 در1170ق/1757م و سلطۀ انگلیس بر این ناحیه ادامه یافت(نهرو،
1/455، 2/490؛ اسعدی، 2/27). اختیارالدینمحمدبن بختیار خلجی از سوی قطبالدین
آیبک(د 607ق)حکمران بنگال و بهار شد(هیگ، «معزالدین…14»، 46؛ اکرام، همانجا). در
622ق/1225م التمتش(حک 607-633ق)علاوه بر لکهنوتی، بهار را نیز تصرف کرد و سلطان
غیاثالدین عوض خلجی را شکست داد و پسر بزرگ خود، ناصرالدین محمود را به حکمرانی
اوده و بهار گمارد و خود به دهلی بازگشت(منهاج، 1/437-438؛ هیگ، همان، 53). در
796ق/1394م ملک سروَر خواجه جهان (د802ق) که از سوی ناصرالدین محمودشاه از سلاطین
تغلقشاهی(حک 795-815ق)لقب «سلطان الشرق» یافته بود، ضمن سرکوب شورشهای مناطق
مختلف، از جمله شورش بهار، به تعمیر قلعههای ویران این نواحی پرداخت(سیهرندی، 156؛
فرشته، 1/154؛ نهاوندی، 1/389؛ هیگ، «پادشاهی…15»، 251).
ظهیرالدین محمدبابر (حک 932-937ق)در بابرنامه به اشغال بهار توسط محمودلودی در
935ق/1529م و حرکت خود برای آرام کردن این ناحیه اشاره کرده است(I/639,679-680). با
شکست لشکریان بنگال از همایون(نک: گلبدن بیگم، 40؛ لاهوری، 1/64؛ تتوی، 495)،
شیرخان سوری(د 952ق)در 943ق قلعۀ چنار بهار را تصرف کرد و در947ق/1540م همایون را
در قنوج شکست داد و با عنوان شیرشاه(حک 947-952ق)پادشاهی مستقل خود را در بهار
اعلام کرد(همو، 528؛ برجس، 25؛ دسایی،17). وی پایتخت را از بهار به پتنه منتقل
کرد(EI2 ، همانجا). با درگذشت سلیمان کررانی(980ق)که ضمن اطاعت از اکبرشاه(حک
963-1014ق)، در بنگال، اوریسه و بهار داعیۀ استقلال داشت، بر سر جانشینی او میان
فرزندان و سران دولت وی اختلاف پدید آمد(ابوالفضل، اکبرنامه، 3/20-21؛ بیات، 313).
و سرانجام، اکبرشاه منعمخان، خان خانان را مأمور فتح بنگال و بهارکرد و یک سال
بعد، وی از سوی اکبرشاه حکمران این دو ایالت شد(ابوالفضل، همان، 3/4، 40؛ برجس،
47). بهار در اواخر سدۀ 10ق/16م یکی از 4 «صوبۀ» پادشاهی گورکانی بود که به 8
«سرکار» تقسیم شده، و تابع صوبۀ بنگال بود(ابوالفضل، آیین...، 1/416؛ «فرهنگ
سلطنتی»، VIII/171).
در 1049ق/1639م شاهزاده محمد شجاع پسر شاه جهان(حک 1037-1068ق)حکمران بنگال شد و
حکومت بهار به شایستهخان واگذار گردید(برجس، 92). در 1131ق/1719م مرشد قلیخان
صوبهدار بنگال بود و بهار نیز در امور اداری از بنگال پیروی میکرد(بهادرتاچاریا،
142). با کشته شدن سرافرازخان، نواب بنگال(1153ق)، اللهوردی خان نواب بهار تا
1169ق/1756م حکومت بنگال و اوریسه را نیز به دست آورد(برجس، 179؛ نیز نک: زامباور،
444).
پس از تسلط انگلیسیها(1170ق/1757م)بر سراسر ایالتهای بنگال و بهار(نهرو،
2/490-491)و یک سال پس از پیروزی آنها در جنگ بوکْسا(دهکدهای در غرب بهار)در
1178ق/1764م، ادارۀ بهار و 3 ایالت بنگال، اوریسه و چوتیاناگْپور به کمپانی هندشرقی
در بنگال واگذار شد(«فرهنگ سلطنتی»، همانجا؛ بهاتاچاریا، 124؛ اسعدی، 2/27).
نابسامانی اوضاع و عدم توجه انگلیسیها، موجب قحطی بزرگی در 1184ق/1770م شد که طی آن
بیش از یک سوم مردم بنگال و بهار، جان خود را از دست دادند(نهرو، 2/493).
در 1323ق/1905م لردکرزن، نایبالسلطنۀ هند(1317-1323ق/1899-1905م)طرح تقسیم بنگال
به دو قسمت غربی و شرقی را پیشنهاد کرد. با اجرای این طرح بهار و اوریسه در قسمت
غربی، و آسام در قسمت شرقی قرار گرفتند که ادارۀ هرکدام به عهدۀ یک نایب الحکومۀ
مستقل گذاشته شد؛ اما این تقسیمبندی با اعتراض شدید هندوهای بنگال روبهرو شد؛ جرج
پنجم، پادشاه انگلیس در دسامبر1911 ناگزیر این تقسیمبندی را لغوکرد و بنگال غربی و
شرقی به حال اول بازگشت، اما بهار، اوریسه و آسام جداگانه ادارهمیشد(هاردی، 244؛
بهاتاچاریا، 124, 142؛ لاهوتی، 202). یکی از جنبشهای مخالف انگیسیها در هند، جنبش
بهار به رهبری کونوارسینگه بود که توسط دو کارگزار انگلیسی ـ ویلیامتیلور و
وینسنتایرـ سرکوب شد(مجومدار، 779).
بهار به سبب داشتن محصولات کشاورزی متنوع و معادن غنی از دیرباز مورد توجه
بازرگانان اروپایی بوده است. در خصوص فعالیت تجارتی این بازرگانان و در فاصلۀ
سالهای 932-1170ق/1526-1757م از منابع مختلف به ویژه از گزارشهای نمایندگان دفاتر
اروپایی و کنسولگریهای اطلاعات مفیدی میتوان به دست آورد(سرکار، 46). اگرچه
بازرگانان اروپایی نخست به گونۀ انفرادی در بهار فعالیت داشتند، اما فعالیت اصلی
اروپاییان در این ایالت، با تشکیل کمپانیهای تجارتی گسترش یافت. نخستین تاجران
اروپایی که به این منطقه آمدند، پرتغالیها بودند. هر ساله ناوهای آنها از مالاکا و
کوچین به دو بندر هوگلی و پیپلی میرفتند. آنها مجوز اقامت در این بنادر را از
جهانگیرگورکانی(حک 1014-1037ق)گرفته بودند. این کشتیها که حامل کالاهایی چون
ادویه، قلع و انواع ظروف چینی بودند، به پتنه میرفتند و در بازگشت، انواع پارچه،
به ویژه ململ، البسۀ نازک، ابریشم و قالیچههای ضخیم جونپور را با خود
میبردند(همو، 47).
با ورود هلندیها به پتنه پرتغالیها از هوگلی اخراج شدند. پس از تجدید سازمان کمپانی
هندشرقی هلند در 1011ق/1602م، فعالیتها بازرگانی آنها گسترش یافت. هلندیها نخست در
1036ق/1627م به پیپلی، و سپس به بالِسور در اوریسه و پس از آن در 1042ق/1632م به
پتنه آمدند. آنها مهمترین رقیبان تجارتی انگلیس در هند بودند، و تجارت نیترات
پتاسیم(شوره) و تریاک بیش از اجناس کتانی و ابریشمی مورد توجه آنان بود. در
1029-1030ق/1620-1621م اولین دفتر انگلیسی در پتنه که یکی از مراکز اصلی تجارت بود،
تأسیس شد(همو، 45, 48). در نیمۀ دوم قرن 11ق/17م به همان نسبت که به تدریج موقعیت
تجارتی هلندیها در هند ضعیف میشد، انگلیس در تجارت بنگال پیشرفت بیشتری میکرد، تا
اینکه سرانجام در 1170ق/1757م، هلند برتری خود را در بازار نیترات پتاسیم بهار از
دست داد(همانجا).
اوضاع اجتماعی و فرهنگی: دراویدیها نخستین ساکنان بهار بودند که پس از مهاجرت
آریاییها به این منطقه با آنان درآمیختند. مهمترین قبایل بومی بهار عبارتند از
قبایل کُل، مالا، سانتال ونات(آسیاتیکا، I/313). هر چند اقوام و قبایل و پیروان
مذاهب مختلفِ ساکن در بهار در طول تاریخ در کنار یکدیگر به صلح و آشتی به سر
میبردند، اما پس از جدایی پاکستان از هند، میان اکثریت هندو مذهب این ایالت با
مسلمانان درگیریهای شدیدی روی داد. اختلاف اینان باعث مهاجرت حدود یک میلیون تن از
مسلمانان بهاری به پاکستان شرقی(بنگلادش کنونی) شد. در درگیریهای استقلال طلبانۀ
مردم پاکستان شرقی برای جدا شدن از پاکستان، بهاریها از حکومت مرکزی پاکستان حمایت
کردند و به همین سبب، پس از استقلال بنگلادش(1350ش/1971م)برای انتقال به پاکستان یا
سرزمین خود در اردوگاههایی جای داده شدند، اما دولت پاکستان از پذیرش آنها خودداری
کرد. با وجود بازگشت 170هزارتن از مهاجران بهاری به سرزمین خود در 1353ش/1974م و
انتقال گروه دیگری نیز به پاکستان، این مسئله به طور کامل میان دو کشور بنگلادش و
پاکستان حل نشد و شمار بسیاری از این مهاجران در اردوگاههای بنگلادش اسکان داده
شدند(اسعدی 2/10؛ فرزیننیا، 215-216). در 1357ش/1978م در شهر پتنه، در
1357و1362ش/1978و1983م در شهر بهارشریف، در 1363ش/1984م در شهر اورنگآباد و در
1369ش/1990م در شهر رانچی درگیریهای شدیدی میان هندوها و مسلمانان
درگرفت(جمشیدی،224).
بهار به عنوان یک سرزمین فرهنگی دارای آثار تاریخی متعددی است. زبان و فرهنگ و تمدن
ایرانی تأثیر بسیاری در بهار داشته است. هنر امپراتوری موریا(322-185قم)از هنر
هخامنشی در ایران تأثیر پذیرفته بود و با پیروزی مسلمانان بر بهار، این تأثیرپذیری
بیشتر شد و زبان فارسی در فاصلۀ سالهای 602-932ق/1206-1526م زبان اداری،
تاریخنگاری و تصوف در بهار بود. در دورۀ گورکانیان نیز فارسی زبان اداری و آموزش
مذهبی بود. در مدارس مذهبی زینبیه در پهولواری16 شریف در نزدیکی پتنه و مدرسۀ
سیفخان در همین شهر دروس به زبان فارسی تدریس میشد(ایرانیکا، IV/252-253).
بهار در دورۀ پادشاهان مگادهه از مراکز اصلی بودایی بود و مبلغان بودایی از بهار به
سیلان، تبت، تاتارستان و چین فرستاده میشدند. بقایای بناهای بودایی در این ایالت ـ
به ویژه در گایا ـ حکایت از این تمرکز و پیشینۀ تاریخی دارد (آسیاتیکا، همانجا؛
جلالی، 39). در دورۀ اسلامی نیز علما و فضلای بسیاری در آنجا پرورش یافتند(ندوی،
13).
شهرهای پتنه و جمشیدپور(تاتانگر)از شهرهای تاریخی بهار است. معماری این ایالت
تلفیقی از معماری هندی ـ اسلامی است که میتوان آن را به 5 مرحله تقسیم کرد: 1.
سبک دهلی مانند بنای مقبرۀ ملک ابراهیم بایو که در 754ق/1353م ساخته شد؛ 2. سبک
بنگال که نمونۀ آن مقبرۀ شاه نافه درمونگیر(اواخر سدۀ 9 یا اوایل سدۀ 10ق)است؛ 3.
سبک سور؛ 4-5. سبک دورۀ مغول(دسایی، 18-19). در دورۀ پادشاهان گورکانی، مساجد
بسیاری در پتنه و شهرهای دیگر بهار ساخته شد که بقایای برخی از آنها تاکنون برجای
مانده است(نک: اشر، I/238-239 ، جم ). از مساجد این دوره میتوان از مسجد حاجی
تاتار در پتنه(همو، I/238) و مسجد حبشخان که اولین بنای گورکانیان در ایالت بهار
است و در 987ق/1578م در قلعۀ رُهتاس ساخته شد(همو، I/90)، نام برد.
یکی از شهرهای مهم ایالت بهار، شهر بهارشریف در ناحیۀ پتنه است که در شرق رودخانۀ
پیمارنَدی(شاخهای از گنگ)، قرار دارد. این شهر در °25و´12 عرض شمالی و °85و´33 طول
شرقی واقع است و پایتخت پادشاهان مگادهه و پالا بوده است («فرهنگ سلطنتی»، VIII/17
؛ بریتانیکا، II/13). این شهر در دوران اسلامی نیز اهمیت خود را حفظ کرد و مساجد و
مقابر بسیاری در آن ساخته شد. مقبرۀ شاه شرفالدین مخدوم که زیارتگاه صوفیان و
بسیاری از مردم مسلمان و غیر مسلمان است، دراین شهر قراردارد(«فرهنگ سلطنتی»، نیز
ندوی، همانجاها). مسجد بخاری که توسط شیخ فریدبخاری بناشد(اشر،I/141, 157) و مسجد
حبیبخان سور(همو، I/239) که در نیمۀ اول سدۀ 10ق ساخته شد، از دیگر بناهای اسلامی
بهارشریف است.
مآخذ: ابوالفضل علامی، آیین اکبری، به کوشش بلوخان، کلکته، 1872م؛ همو، اکبرنامه،
به کوشش عبدالرحیم، کلکته، 1886م؛ اسعدی، مرتضى، جهان اسلام، تهران، 1369ش؛ بیات،
بایزید، تذکرۀ همایون و اکبر، به کوشش محمد هدایت حسین، کلکته، 1941م؛ تتوی، احمد و
آصف خان قزوینی، تاریخ الفی، به کوشش علی آلداود، تهران، 1378ش؛ جلالی نائینی،
محمدرضا، هند در یک نگاه، تهران، 1375ش؛ جمشیدی بروجردی، محمدتقی، علل ریشهای
درگیریهای مسلمانان و هندوها، تهران، 1372ش؛ زامباور، نسبنامۀ خلفا و شهریاران،
ترجمۀ محمدجواد مشکور، تهران، 1356ش؛ سیهرندی، یحیى، تاریخ مبارک شاهی، به کوشش
محمدهدایت حسین، کلکته، 1931م؛ فرزین نیا، زیبا، بنگلادش، تهران، 1373ش؛ فرشته،
محمدقاسم، تاریخ، لکهنو، 1864م؛ گلبدن بیگم، همایون نامه، لاهور، 1974م؛ لاهوتی،
حسن، حاشیه بر مسلمانان هند بریتانیا(نک: هم، هاردی)؛ لاهوری، عبدالحمید، بادشاه
نامه، به کوشش کبیرالدین احمد و عبدالرحیم، کلکته، 1867م؛ منهاج سراج، عثمان، طبقات
ناصری، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، 1342ش؛ ندوی، معین الدین، معجم الامکنة،
حیدرآباد دکن، 1353ق؛ نهاوندی، عبدالباقی، مآثررحیمی، به کوشش محمد هدایت حسین،
کلکته، 1925م؛ نهرو، جواهر لعل، کشف هند، ترجمۀ محمود تفضلی، تهران، 1361ش؛ هاردی،
پ.، مسلمانان هند بریتانیا، ترجمۀ حسن لاهوری، مشهد، 1369ش؛ نیز:
Asher, C.B., The New Cambridge History of India, Cambridge, 1992; Asiatica; An
Atlas of India, Delhi, 1990; Bābur, Zahiru’d-din Muhammad, Bābur- Nāma, tr. A.S.
Beveridge, Delhi, 1970; Bhattacharya, S., A Dictionary of Indian History, New
York, 1967; »Bihar at a Glance- 200«, www. Bihar. Nic. In/Profile/Bihar-at a -
Glance. htm; Britannica, micropaedia, 1978; Burgess, J., The Chronology of India
History, Delhi, 1975; Cunningham, A., The Ancient Geography of India, Varanasti,
1963; Desai, Z. A., »The Indo-Islamic Architecture of Bihar«. Islamic Culture,
Hyderabad-Deccan, 1972, vol. XLVI, no. 1;EI2; Encarta Reference Library, 2003;
Haig, W., »The Kingdom of Jaunpur«, »Mu‘izz- ud – din Muhammad Bin Sām of
Kingdom of Ghūr and the Earlier Slave Kings of Delhi«, »The Native States of
Northern India From A.D. 1000 to 1526«, The cambridge History of India, New
Delhi, 1987, vol. III; Ikram, S. M., History of Muslim Civilisation in India and
Pakistan, Lahor, 1982; The Imperial Gazetteer of India, New Delhi, 1981;
Iranica; Majumdar, R. C., An Advanced History of India, London, 1958; Sarkar,
J.N., Glimpses of Medieval Bihar Economy, Calcutta, 1978; The World Gazetteer,
www. World- gazetteer, com/r/r- in. htm.
هدى سید حسینزاده