بَهادُرْشاهِ گُجَراتی، سلطان گجرات(د
934ق/1536م)، دومین پسر سلطان مظفردوم. با توجه به اینکه بهادرشاه در هنگام مرگ 31
ساله بود(اسمیت، 278)، تاریخ تولد وی را باید 912ق/1506م دانست. او در 931ق/1525م
به دُنگرپور، چیتور، مِوات و دهلی سفر کرد(داف، 273)و در زمان جنگ ابراهیم لودی(حک
923-932ق)با بابر(حک 932-937ق)همانجا بود و حتى گفتهاند وقتی که امرای ابراهیم
لودی از او رنجیدند، به فکر افتادند تا بهادر را جانشین وی کنند(عبدالحلیم، 163).
پس از آشفتگیهای سیاسی ناشی از قتل سکندرشاه(932ق) و حکومت کوتاه مدت محمدشاه دوم،
برادر دیگر بهادرشاه در گجرات، سرانجام وی در همان سال بر تخت نشست(داف، همانجا؛ قس:
EI2).
درگیریهای میان سلاطین محلی و اقتدار رو به ازدیاد بهادرشاه، سبب شد تا در 935ق
علاءالدین عمادالملک، حکمران «برار» برای مقابله با برهان نظامشاه از وی مدد جوید
و به تحریک همو بهادرشاه به دکن لشکر کشید(طباطبا، 270؛ احمد، 3/212؛ خافیخان،
3/371، 446). سرانجام عمادالملک که خود از پیشروی بهادرشاه هراسان شده بود و نیز به
سبب اتحاد سلاطین محلی با برهان نظام شاه، کار به مذاکره و بازگشت بهادرشاه به
گجرات انجامید، ولی اعتبار و اقتدار بهادرشاه تثبیت شد(نک: طباطبا، 271-274؛
خافیخان، 3/165، 167-169، 447، 463)؛ چنانکه در 937ق/1531م با استفاده از ضعف
سلطان محمودخلجی، حکمران مالوه، به بهانۀ حمایت او از مدعیان حکومت گجرات، به پیکار
وی رفت(تتوی، 459؛ پاول پرایس، 217). در این جنگ محمود خلجی را درهم شکست و چندین
قلعه و ولایت مالوه را تصرف کرد(نک: احمد، 3/226-227؛ تتوی، 459-460؛ پاول پرایس،
212,217). در این میان به سبب رسیدن پرتغالیها به دیو1 ، بهادرشاه بدان سو حرکت کرد
و آنان بدون کسب نتیجهای بازگشتند.
بهادرشاه در 938ق چندین شهر را از راجپوتها گرفت و این نواحی را به سلطان عالم،
حکمران کالپی که از برابر لشکریان همایون گریخته، و به وی پناه آورده بود،
داد(احمد، همانجا؛ EI2). بهادرشاه در 940ق/1533م چیتور را به محاصره گرفت و سرانجام
حکمران آنجا را وادار به تسلیم و اطاعت کرد(تتوی، 476؛ احمد، 3/227). در همین سال
محمدزمان میرزاتیموری از زندان همایون گریخت و به بهادرشاه پناه آورد و او به
درخواستهای همایون مبنی بر تحویل یا اخراج محمد زمان وقعی ننهاد. همایون همین امر
را بهانه کرد و برای توسعۀ قلمرو خود دست به لشکرکشی زد و تاتارخان و لودی را که از
سوی بهادرشاه حمایت میشدند، درهم شکست و روی به گجرات نهاد(ابوتراب ولی، 12-13؛
تتوی 475-476، 479؛ احمد، 3/227-228؛ گلبدن بیگم، 29، 36-37).
خبر حرکت همایون به سوی گجرات وقتی به بهادرشاه رسید که دومین بار قلعۀ چیتور را
محاصره کرده بود(تتوی، 479). همایون که نمیخواست در جنگ بهادرشاه با راجپوتها
مداخله کند، در سارنگپور توقف کرد و منتظر نتیجه ماند. سرانجام چیتور فتح شد.
در 942ق بهادرشاه و همایون در قلعۀ مندسور در برابر یکدیگر قرار گرفتند. بهادرشاه
شبانه با 5 تن از امرای نزدیک خود به مندو و سپس چانپانیر گریخت. همایون در پی او
روان شد و بهادرشاه همهجا از برابر او میگریخت(ابوتراب ولی، 13-14؛ ابوالفضل،
1/132-134؛ احمد، 3/230-231؛ تتوی، 482-483؛ لین پول، 224-225). پس از آنکه همایون
به سوی برهانپور بازگشت، بهادرشاه به تصرف احمدآباد همت گماشت. مردم آن دیار، در
برابر بهادرشاه چندان مقاومت نکردند(ابوالفضل، 1/143-144؛ گلبدن بیگم، 39).
بهادرشاه آنگاه به جانپانیر بازگشت و حدود دو هفته در آنجا ماند و پس از آن برای
ممانعت از تصرف بنادرگجرات توسط پرتغالیها به دیو رفت. وی پیش از آن در پی شکست از
همایون در 941ق بسین را به پرتغالیها واگذار کرده بود(اسمیت، 227)و در 942ق به امید
برخورداری از کمک پرتغالیها در برابر همایون، اجازۀ ساخت قلعهای را در دیو به آنها
داده بود؛ اما چون همایون بازگشت، وی نیز از تأیید امتیازات اعطایی به پرتغالیها
سرباز زد و درصدد برآمد مانع تصرف این نواحی گردد. پس برای مذاکره با معدودی از
یارانش به کشتی فرمانده پرتغالیان رفت و چون خواستند او را توقیف کنند، مقاومت کرد
و همراه یارانش کشته شد.
از بهادرشاه پسری برجای نماند و چون جسد وی را نیافتند، تا مدتها در گجرات و دکن
کسانی پیدا میشدند که خود را با نام وی میخواندند و مدعی حکومت بودند(ابوتراب
ولی، 32-35؛ ابوالفضل، 1/145-146؛ طباطبایی، 1/180؛ احمد، 3/233-234؛ اسمیت،
277-278).
مآخذ: ابوتراب ولی، تاریخ گجرات، به کوشش دنیسن راس، کلکته، 1909م؛ ابوالفضل علامی،
اکبرنامه، به کوشش احمدعلی و عبدالرحیم، کلکته، 1877م؛ احمد، نظامالدین، طبقات
اکبری، کلکته، 1927م؛ تتوی، احمد و آصف خان قزوینی، تاریخ الفی، به کوشش علی آل
داوود، تهران، 1378ش؛ خافیخان نظامالملکی، محمد هاشم، منتخب اللباب، به کوشش
ولزلی هیگ، کلکته، 1925م؛ طباطبا، علی، برهان مآثر، دکن، 1355ق/1936م؛ طباطبایی،
غلامحسین، سیرالمتأخرین، لکهنو، چ سنگی؛ گلبدن بیگم، همایوننامه، لاهور، 1974م؛
نیز:
Abdul Halim, History of the Lodi Sultans of Delhi and Agra, Delhi, 1974; Duff,
C.M., The Chronology of Indian History, Delhi, 1972; EI2; Lane Poole, S.,
Mediaeval India, Delhi, 1980; Powell-Price, J. C., A History of India, London,
1995; Smith, A., The Oxford History of India, Oxford, 1958.
هدى سیدحسینزاده