responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5212
بهاءالدین نقشبند
جلد: 13
     
شماره مقاله:5212

بَهاءُالدّین نَقْشْبَنْد، خواجه محمدبن محمدبن محمدبخاری(718-791ق/1318-1389م)، عارف نامدار و مؤسس سلسلۀ نقشبندیه که نزد ترکان به شاه نقشبند مشهور است. وی درقصر هندوان، روستایی در نزدیکی بخارا که بعدها به «قصرعرفان» شهرت یافت، به دنیا آمد(بخاری، 80؛ فضل‌الله، 43؛ کاشفی، 1/95)؛ پدرش، بابا صاحب سرمست، از صوفیان زمان خود بود که مزارش در نزدیکی مسجد جوزجانیۀ سمرقند قرار داشت(سمرقندی، 127).
جد بهاءالدین که نامش را جلال‌الدین نیز ذکر کرده‌اند(غلام سرور، 1/549)از مریدان خواجه محمدبابای سماسی (د 755ق/1354م)، شیخ صوفیان خواجگانی از پیروان خواجه‌یوسف همدانی بود. وی نوه‌اش را در سومین روز تولد نزد خواجه سماسی که به تازگی به قصر هندوان وارد شده بود، برد تا از او برکت یابد. سماسی نیز بهاءالدین را به فرزندخواندگی پذیرفت و او را «مقتدای روزگار» پس از خویش خواند(بخاری، 79-80؛ جامی، نفحات...، 385-386؛ خواجه محمد پارسا، قدسیه، 9).
ظاهراً بهاءالدین همچون پدر به کمخابافی(کمخا= پارچۀ منقش رنگارنگ)اشتغال داشت، زیرا به‌رغم سکوت متون متقدم نقشبندیه، متون متأخر اطلاق لقب نقشبند بر او را بدین سبب دانسته‌اند(محمدباقر، 8؛ داراشکوه، 78؛ نفیسی، 1/220؛ EI2). این پیشه در دوره‌های تیموری و صفوی نیز رواجی تمام داشت و در منابع مربوط به این دوران، نام نقشبندان متعددی را می‌توان یافت(نک‌: طاهری، مقدمه...، 47-49). برخی منابع نیز این لقب را به سبب نقش بستن اسم جلالۀ «الله» بر لوح دل او در اثر توجه دائم و ذکر قلبی مدام دانسته‌اند و در این باره داستانهایی نیز نقل کرده‌اند(برای نمونه، نک‌: کردی، 539؛ خانی، 9؛ جامی، همان، 500؛ زین‌العابدین، ریاض...، 482؛ معصوم علیشاه، 2/351). برخی منابع دیگر نیز لقب نقشبند را به برخاستن او از روستایی به نام نقشبند در نزدیکی بخارا مربوط می‌دانند(زین‌العالدین، معصوم علیشاه، همانجاها)که درست به نظر نمی‌رسد(طاهری، همان، 46-47).
بهاءالدین در 18سالگی به خدمت خواجه سماسی درآمد و تحت تعلیم او قرار گرفت(بخاری، 81؛ جامی، همانجا). پس از درگذشت سماسی به همراه جدش به سمرقند رفت و صحبت درویشان چندی را درک کرد. پس از آن به بخارا بازگشت و به محضر سید امیرکُلال(د 772ق/1370م)جانشین خواجه سماسی راه یافت و به وصیت سماسی، نزد او به سیرو سلوک ادامه داد (بخاری، 83-84؛ جامی، همان، 386-388؛ خانی، 125-126؛ کاشفی،1/97؛ نیز نک‌: الگار، 135-136).
وی پس از فراگیری ذکر خفی از امیرکلال، مدت 7 سال به خدمت عارف دیک کرانی، از خلفای امیرکلال درآمد و چندماهی را هم در ملازمت یکی از مشایخ ترک منسوب به خواجه احمد یسوی(ه‌ م)به مجاهدت و ریاضت سپری کرد. پس از آن 12سال در خدمت خلیل آتا، از دیگر مشایخ ترک بود و گویا در مدت حکومت 6سالۀ او بر ماوراءالنهر، در دستگاه اوسمتی داشت(خانی، 124-126؛ جامی، همان، 387-388؛ کاشفی، همانجا؛ زرین‌کوب، 208-209). برخی از محققان این منصب حکومتی را نمونه‌ای از نخستین گرایشهای نقشبندیه به همکاری با سلاطین به قصد اجرای شریعت دانسته‌اند(طوغان، 775-784 ؛ نیز نک‌: ایرانیکا، III/434).
علاوه بر مشایخ یاد شده، بهاءالدین بنا بر اشارت خود از تربیت روحانی شیخ عبدالخالق غجدوانی(د 575ق/1179م)، از مشایخ برجستۀ خواجگانی نیز بهره‌مند بوده‌است. به این سبب و نیز به دلیل آنکه وی از روحانیت اویس قرنی و خواجه محمدعلی حکیم ترمذی نیز بهره‌های بسیار برده‌بود، وی را از جمله صوفیان اویسی به شمار آورده‌اند(خواجه محمد پارسا، همان، 14؛ جامی، همان، 390؛ بخاری، 95-96). ظاهراً غجدوانی در شهودی، وی را به فراگیری احادیث نبوی و پیروی از شیوۀ پیامبر(ص)و صحابۀ او سفارش کرده بود، وبه همین سبب، او مدتی را نیز نزد چند تن از علما به آموختن حدیث مشغول بود(نک‌: جامی، همانجا؛ بخاری، 93، 105).
بهاءالدین دوبار به قصد گزاردن حج از بخارا رهسپار حجاز شد. براساس منابع موجود چنین به نظر می‌رسد که مسیر او در این سفرها عمدتاً از راه شهرهای خراسان و به ویژه از راه هرات بوده است. در یکی از این سفرها وی با ملک‌معزالدین حسین‌بن غیاث‌الدین از امرای آل‌کرت(نک‌: ه‌ د، 2/123) ملاقات نمود و در مجلسی از علمای هرات که در حضور معزالدین تشکیل شده بود، شرکت کرد(بخاری، 118-121؛ کاشفی، همانجا). در سفر دوم نیز وی با عبور از هرات به دیدار زین‌الدین ابوبکر تایبادی رفت(د791ق/1389م)و 3روز با او صحبت داشت(بخاری، 118؛ جامی، همان، 500؛ کاشفی، همانجا). علاوه بر این دو سفر، چنان‌که از کتاب انیس‌الطالبین بر می‌آید، به قصد دیدار سایر مشایخ به شهرهای دیگر خراسان و نیز ماوراءالنهر سفر کرده بود.
بهاءالدین در791ق در زادگاهش درگذشت و در همان‌جا به خاک سپرده شد. آورده‌اند که بنا بر وصیت او پیشاپیش جنازه‌اش شعر پارسی می‌خواندند(بخاری، همان، 161؛ کاشفی، 1/100).
پس از گذشت نزدیک به دو سده از مرگ بهاءالدین، عبدالعزیزخان دوم، از امرای ماوراءالنهر در 951ق/1544م بر مزار او سنگ قبری نهاد و به دور آن حصاری از سنگ مرمر کشید. در طول سده‌های بعد نیز در اطراف این مقبره ساختمانهایی چون مسجد، مناره و خانقاه ساخته شد، اما مزار شیخ همواره بدون سقف و در فضای آزاد باقی ماند. این مزار از همان ابتدا و در طول سده‌های متمادی زیارتگاه بخاراییان و زائرانی از شهرها و سرزمینهای دور و نزدیک دیگر بوده است، چنان که اهالی بخارا تا اوایل سدۀ 13ق/19م نیز هر شب و صبح چهارشنبه به زیارت این مزار که در زبان محلی «باوَدّین»(دگرگون شدۀ بهاءالدین)خوانده می‌شود. می‌رفته‌اند(معصوم علیشاه، 3/687؛ وامبری، 261-262؛ EI2 ؛ ایرانیکا، همانجا).
بهاءالدین که ظاهراً در جوانی ازدواج کرده بود، فرزندانی داشت که در منابع اشارات دقیقی دربارۀ آنها نشده است. تنها می‌دانیم که یکی از دختران او به عقد علاءالدین عطار، خلیفۀ او درآمده بود و پسری داشت که در زمن حیات بهاءالدین درگذشت(کاشفی، 1/140-141؛ داراشکوه، همانجا؛ غلام سرور، 1/552؛ معصوم علیشاه، همانجا؛ نیز نک‌: معینیان، 1/163).
هرچند پس از درگذشت بهاءالدین شاگرد و داماد او علاءالدین عطار بخاری(د 802ق/1400م) خلافت او را برعهده گرفت(کاشفی، 1/101، 144)، اما دیگر شاگردان و خلفای او نیز در تثبیت و گسترش طریقۀ نقشبندیه بسیار کوشیدند. از میان آنان به ویژه خواجه محمد پارسا(د 822ق/1419م)با تألیف آثار متعدد، و خواجه یعقوب چرخی(د 851ق/1447م)با تربیت عبیدالله احرار ـ که این طریقه را در آسیای صغیرمنتشر ساخت ـ نقشی برجسته داشتند(نک‌: الگار، 137-138؛ طاهری، «نقشی...»، 277-280).
شایان توجه است که سلسلۀ مشایخی که بهاءالدین به آنان منسوب است، از خواجه یوسف همدانی تا بهاءالدین نقشبند عموماً به «سلسلۀ خواجگان» معروف بود، اما پس از بهاءالدین این سلسله با عنوان «نقشبندیه» مشهور شد و این نشان‌دهندۀ اهمیت شخصیت و تعالیم او در شکل دادن به این طریقه است. اینک به پاره‌ای از ویژگیهای مهم طریقتی و تعالیم سلوکی او در این زمینه، اشاره می‌شود:
بهاءالدین حنفی مذهب بود و به ائمه شیعه نیز ارادت می‌ورزید. در منابع از یک سو سلسلۀ مشایخ او را از دو طریق، یکی از راه امام رضا(ع) و دیگری از راه حسن بصری به حضرت علی(ع) رسانده‌اند و از سوی دیگر، این سلسله را از راه امام صادق(ع) و پدر مادر آن امام، قاسم‌بن محمد به ابوبکر خلیفۀ اول متصل کرده‌اند(خواجه‌محمد پارسا، قدسیه، 9-13؛ بخاری، 113-115؛ بغدادی، 15؛ خانی، 5-6؛ چرخی، 15-16). به‌علاوه، چنان که پیش از این دربارۀ نسبت روحانی او با عبدالخالق غجدوانی و نیز توجه خاص او به روحانیت اویس قرنی و محمدبن علی حکیم ترمذی(د 320ق/932م)گفته‌ شد، وی را از اویسیان نیز دانسته‌اند و به سبب همین «تربیت روحانی» است که در سنت نقشبندیان، نسبت روحانی و اتصال ارواح از نسبت جسمانی و اتصال اشباح برتر دانسته شده است(خانی، 9-10).
طریقۀ نقشبندیه در میان دیگر طریقه‌های صوفیه به التزام به شریعت و سنت‌مداری مشهور است. این نکته را بی‌گمان باید به واکنش منفی بهاءالدین در مقابل برخی آداب صوفیان مانند ذکر جلی، خلوت و سماع و نیز تأکید او بر باطل دانستن شعایر مخالف رأی متشرعان نسبت داد(بخاری، 120؛ جامی، همان، 416؛ داراشکوه، 78). ظاهراً به سبب همین مخالفت او با برخی از آداب رایج در میان صوفیان زمان و سعی او در بازگشت به سنت است که او را مجدّد سدۀ 8ق خوانده‌اند(طاهری، مقدمه، 25). علت تعریض شیعیانی چون قاضی نورالله شوشتری(2/5)و صوفیانی چون نوربخشیه و نعمت‌اللهیه به نقشبندیه را نیز در این نکته باید جست(نیز نک‌: معصوم علیشاه، 2/11-12؛ مجذوب علیشاه، 117-119؛ زین‌العابدین، بستان...، 620). در عین حال باید توجه داشت که این پای‌بندی نقشبندیان به شریعت و سنت و نیز اعتدال حاکم بر این طریقه از یک سو سبب گرایش شمار بسیاری از علمای دین به این طریقه، و گسترش آن در پهنه‌ای گسترده از ماوراءالنهر، چین و هند تا ترکیه و مصر گشته، و از سوی دیگر موجب جلب حمایت حکومتهای سنی مذهب از این طریقه شده است.
پافشاری بهاءالدین بر ذکر خفی به پیروی از تعالیم روحانی عبدالخالق غجدوانی، در مقابل شیوۀ امیرکلال در تعلیم ذکر جلی و سرانجام مداومت او بر ذکر خفی، این سنت را از دیگر ویژگیهای این طریقه ساخته‌است(خواجه‌محمد پارسا، همان، 8-9، 38؛ کاشفی، 1/95-96؛ غلام سرور، 549-550؛ الگار، 132-133). بهاءالدین همچنین به اصول هشت‌گانۀ غجدوانی، یعنی هوش در دَم(حفظ هر نَفَس از غفلت)، نظر بر قَدَم(تمرکز بر درون و پرهیز از پراکندگی ذهن در امور بیرونی)، سفر در وطن(گذر از صفات بشری و رسیدن به صفات ملکی، یا گذشتن از صفات ذمیمه و رسیدن به صفات حمیده)، خلوت در انجمن(خدمت باطنی یا خلوت در عین حضور در جمع)، یاد کرد(ذکر خفی)، بازگشت(رجوع ذاکر به سوی خداوند در هنگام ذکر)، نگاه داشت (محافظت قلب از ورود خواطر در هنگام ذکر و غیر آن)، یادداشت(دوام آگاهی نسبت به حق بدون نیاز به کلمات). 3 اصل دیگر یعنی وقوف زمانی(وقوف سالک بر احوال خود در همۀ حالات)، وقوف عددی(رعایت عدد فرد در ذکر)و وقوف قلبی(وقوف قلب به حق در هنگام ذکر)را نیز به این 8 اصل افزوده‌اند که اصول یازده‌گانۀ طریقۀ نقشبندیه را تشکیل می‌دهد(خواجه محمد پارسا، همان، 34 بب‌؛ الگار، 134-135؛ طاهری، همان، 54-64).
احوال، مقامات و سخنان بهاءالدین همواره مورد توجه نقشبندیان بود وبه همین سبب، اندکی پس از درگذشت او کتابهای متعددی در این زمینه نگاشته شد که از آن جمله می‌توان به انیس‌الطالبین نوشتۀ صلاح‌بن‌مبارک بخاری(برای منتخب جامی و ترجمۀ این کتاب به ترکی و نسخه‌های آن؛ نک‌: صاری اوغلی، 46؛ منزوی، فهرستواره...، 3/2025، 2026؛ موله، 276)؛ رساله‌ای به همین نام از حسام‌الدین یوسف بخارایی(منزوی، همانجا)؛ محبوبیه، نوشتۀ خواجه محمد پارسا(اقبال، 31)؛ رسالۀ بهائیه، نوشتۀ ابوالقاسم‌بن محمد بخاری، از شاگردان خواجه محمد پارسا(کاشفی، 1/57؛ نیز نک‌: منزوی، همان، 3/2143-2144)؛ مقامات حضرت خواجۀ نقشبند، نوشتۀ ابوالحسن‌محمدباقر محمدعلی(همان، 3/2289؛ عابدی، 834)و نیز رساله‌های متعددی با عنوان مقامات خواجۀ نقشبند از مؤلفانی ناشناس(منزوی، همانجا) اشاره کرد. در این میان بی‌گمان رسالۀ قدسیۀ خواجه‌محمد پارسا جایگاه ویژه‌ای دارد. این اثر که مجموعه‌ای از سخنان کوتاه بهاءالدین و مشتمل بریک مقدمه و 12فصل است. از متون اصلی نقشبندیه به‌شمار می‌رود. خواجه محمد پارسا این رساله را با بهره‌گیری از برخی آثار عرفانی مانند قوت‌القلوب ابوطالب مکی، ختم ‌الاولیاء حکیم ترمذی، مرصادالعباد نجم رازی و... و افزودن توضیحاتی بر آنها تألیف کرده است(طاهری، همان، 77-80). این رساله همچنین با عناوین انفاس قدسیه، رسالة القدسیة النقشبندیة، مقالات خواجه بهاءالدین، کلمات بهاءالدین نقشبند، الرسالةالقدسیة البهائیة، کلمات قدسیة و الحاشیة القدسیة نیز مشهور است(منزوی، خطی مشترک، 3/1776، خطی، 2(1)1309؛ خواجه‌محمد پارسا، فصل‌الخطاب، 699؛ طاهری، همان، 78-79). به‌علاوه از سر همین توجه، شاعران نقشبندی نیز در مدح بهاءالدین و خلفای او اشعار متعددی سروده‌اند(نک‌: جامی، «تحفة...» 382-384؛ اقبال، 66-67، 82، 92).
از شخص بهاءالدین اشعاری به فارسی و عمدتاً در قالب رباعی ثبت شده(نک‌: همو، 94، 99-100؛ بخاری، 87، 120)، و آثاری بدین شرح نیز به او منسوب است: 1. الاوراد البهائیة، مجموعۀ کلماتی است که گفته می‌شود بهاءالدین آنها را از رسول خدا(ص) در رؤیا آموخته است(حاجی خلیفه، 1/200). بر این اساس رساله شرحهای متعددی چون شرح حمزةبن شمشاد، شرحی به نام منبع‌الاسرار فی بیان خواص الاوراد البهائیة، شرح عبدالقادربن محمد کیالی به‌نام الفیوضات الاحسانیة فی شرح الاوراد البهائیة و شرح مأمون‌بن‌احمدترونجی طرنوی(نک‌: حاجی خلیفه، همانجا؛ طاهری، همان، 45)نوشته شده است. 2. اوراد صفیر. 3. الواردات، به فارسی که نسخۀ آن در کتابخانۀ ایاصوفیه موجود است. 4. دلیل العاشقین، در تصوف(همانجا). 5. حیات‌نامه، در نصایح و مواعظ(همانجا؛ نیز نک‌: سامی، 1412).
مآخذ: اقبال، ملک محمد، مقدمه بر قدسیۀ خواجه محمد پارسا، راولپندی، 1354ش؛ بخاری، صلاح، انیس‌الطالبین، به کوشش خلیل‌ابراهیم‌صاری اوغلی و توفیق هاشم‌پور سبحانی، تهران، 1371ش؛ بغدادی، محمد، الحدیقة الندیة، قاهره، 1313ق؛ جامی، عبدالرحمان، «تحفة الاحرار»، مثنوی هفت اورنگ، به کوشش مرتضى مدرس گیلانی، تهران، 1361ش؛ همو، نفحات‌الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، 1370ش؛ چرخی، یعقوب، رسالۀانسیه، به کوشش محمد نذیر رانجها، پاکستان، مکتبه سراجیه؛ حاجی خلیفه، کشف؛ خانی خالدی نقشبندی، عبدالمجید، الحدائق الوردیة، دمشق، 1308ش؛ خواجه محمد پارسا، فصل‌الخطاب، به کوشش جلیل مسگرنژاد، تهران، 1381ش؛ همو، قدسیه، به کوشش احمد طاهری عراقی، تهران، 1354ش؛ داراشکوه، محمد، سفینة الاولیاء، کانپور، 1318ق؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، دنبالۀ جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، 1362ش؛ زین‌العابدین شیروانی، بستان‌السیاحة، تهران، 1315ق؛ همو، ریاض السیاحة، به کوشش اصغر حامد ربانی، تهران، 1339ش؛ سامی، شمس‌الدین، قاموس الاعلام، استانبول، 1306ق؛ سمرقندی، محمد، « قندیه»، قندیه و سمریه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1367ش؛ شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، 1375ق؛ صاری اوغلی، خلیل ابراهیم، مقدمه بر انیس الطالبین (نک‌: هم‌، بخاری)؛ طاهری عراقی، احمد، مقدمه بر قدسیه(نک‌: هم‌، خواجه محمد پارسا)؛ همو، «نقشی از نقشبندیان»، جشن نامۀ محمد پروین گنابادی، به کوشش محسن ابوالقاسمی، تهران، 1352ش؛ عابدی، محمود، تعلیقات بر نفحات الانس(نک‌: هم‌، جامی)؛ غلام سرور لاهوری، خزینة الاصفیا، کانپور، 1332ق/1914م؛ فضل‌الله‌بن روزبهان، مهمان نامۀ بخارا، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1355ش؛ کاشفی، علی، رشحات عین الحیات، به کوشش علی‌اصغر معینیان، تهران، 1356ش؛ کردی، محمد امین، تنویرالقلوب، بیروت، 1372ق؛ مجذوب‌علیشاه همدانی، محمدجعفر، مرآة الحق، تهران، 1353ش؛ محمدباقربن محمدعلی، مقامات حضرت خواجۀ نقشبند، بمبئی؛ معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1318ش؛ معینیان، علی اصغر، تعلیقات بر رشحات(نک‌: هم‌، کاشفی)؛ منزوی، خطی؛ همو، خطی مشترک؛ همو، فهرستوارۀ کتابهای فارسی، تهران، 1374ش؛ موله، ماریژان، «نقشیندیات»، فرهنگ ایران زمین، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1338ش؛ ج 6؛ نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، 1344ش؛ وامبری، آ.، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، 1337ش؛ نیز:
Algar, H.,»The Naqshbandi Order: A Preliminary Survey of its History and Significance«, SI, 1976,vol. XLIV; EI2; Iranica; Molé, M.,»Quelques traités naqshbandis«(vide; PB); Togan, Z.V., »Gazan-Han Halil ve Hoca Bahaeddin NakŞbend«, Necati Lugal armağani, Ankara, 1968.
محمدکریمی زنجانی اصل

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5212
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست