بَهاءُالدّینبَغْدادی، محمدبنمؤید
بغدادی(یابغدادکی)خوارزمی(زنده در588ق/1192م)، ازمنشیان و مترسلان بنام سدۀ 6ق/12م.
وی در بغدادک از نواحی خوارزم متولد شد(دربارۀ انتساب وی به بغدادکِ خوارزم، نک:
حمدالله، 668؛ جامی، 424؛ نیزنک: قزوینی، تعلیقات...، 1/349-350).
بهاءالدین در دربار سلطان علاءالدین تکش خوارزمشاه(د596ق/1200م) منصب دبیری
داشت(جوینی، 2/23؛ هدایت، 1/443). سال تولد، وفات و جزئیات زندگی او دانسته نیست؛
اما آنچه از منابعکهن به ویژه تاریخ جهانگشای جوینی برمیآید، این است که وی در
582ق/1186م، هنگامی که سلطان تکش خوارزمشاه، شادیاخ(نک: ه د، نیشابور) را محاصره
میکند، ملازم رکاب او بوده است. این محاصره دو ماه به طول میانجامد و سپس میان
سلطان تکش با سنجرشاه(د595ق)، حاکم شادیاخ صلحنامهای امضا میشود. سلطان تکش دست
از محاصره میکشد و منشی خود، بهاءالدین بغدادی را به همراه دو تن دیگر برای اتمام
مصالحه نزد منکُلبِک(یامنگلی بیک، مق 583ق)، اتابک سنجرشاه میفرستد، منکُلبِک
بهاءالدین را با همراهانش محبوس کرد و مقیّد نزد سلطان شاه(د589ق)، برادر کهتر تکش
که با وی در جنگ بود، فرستاد. بغدادی از 582تا585ق، در زندان به سربرد و سرانجام،
بعد از مصالحۀ تکش با سلطان شاه، با همراهان خود نزد تکش بازگشت(جوینی، 2/23، 26؛
قس: قزوینی، همان، 1/328-330).
دربارۀ سال وفات بهاءالدین بغدادی، برخی گفتهاند: وقتی که شمسالدین مسعود(مق
596ق)، وزیر سلطان تکش به دلیلی نامعلوم از بهاءالدین آزرده خاطر شد، وی را محبوس
کرد و او در حبس، به سال 545ق درگذشت(رازی، 1/106؛ هدایت، 1/444)؛ اما سال وفات یاد
شده مسلماً نادرست است، زیرا به روایت تاریخ جهانگشای، بهاءالدین بغدادی در 588ق
زنده بود و در جوین با جدپدری عطاملک جوینی، یعنی بهاءالدینمحمدبن علی در حضور
سلطان تکش مناظره کردهاست(جوینی، 2/28؛ قس: قزوینی، بیست مقاله، 2/255).
به گفتۀ برخی نویسندگان، بهاءالدین بغدادی برادر کهتر مجدالدین بغدادی، صوفی، شاعر
و نویسندۀ اواخر سدۀ 6 و اوایل سدۀ 7ق است(حمدالله، همانجا؛ هدایت، 1/443؛ آقابزرگ،
9(3)/990). ظاهراً بهاءالدین با خاقانی شروانی نیز آشنایی داشته است و برخی محققان،
قصیدۀ خاقانی(ص275) را به مطلع:
طفلیّ و طفیل توست آدم خردیّ و زبون توست عالم
در مدح بهاءالدین میدانند، چنانکه در یکی از نسخ خطی دیوان خاقانی، عنوان این
قصیده چنین است: «درمدح و ستایش بهاءالدین محمد، دبیر خوارزمشاه بن ایل
ارسلان»(نک: سجادی، 275).
فروزانفر(ص634) با استناد به این نکته و نیز با توجه به چند بیت از خاقانی(نک:
همانجا، نیز276)، برآن است که خاقانی قطعاً آن قصیده را در 580ق در ستایش بهاءالدین
بغدادی سروده است تا برای تدارک سفرش به خوارزم، نزد سلطان تکش سفارش کند.
آثار:
1. التوسل الی الترسل، یا رسالات بهایی. این کتاب مشهورترین اثر بهاءالدین بغدادی
است و نسخههای خطی آن در کتابخانههای لیدن، پاریس و نورعثمانیۀ استانبول موجود
است. عکس و میکروفیلم آن نسخهها نیز در کتابخانههای ملی و مرکزی دانشگاه تهران
نگهداری میشود(نک: بلوشه، II/260 ؛ منزوی، 3/2094-2095؛ مرکزی، 61، 593). این
کتاب براساس نسخههای لیدن و پاریس توسط احمد بهمنیار در 1315ش در تهران به طبع
رسیده است.
التوسل الی الترسل شامل یک مقدمه، دو فصل کوتاه و 3 قسم [باب] مفصل است: قسم اول،
مشتمل است بر منشورها، فرمانها و عهدنامههای حکومتی، فتحنامهها و یک سوگندنامه؛
قسم دوم، حاوی فرمانها، تحیتنامهها و نامههایی است که سلطان برای ملوک و بزرگان
وقت فرستاده است؛ قسم سوم، شامل نامههای خصوصی، رقعهها و مدایحی است که نویسنده
به دوستان خود و بزرگان عهد نوشته است.
بهاءالدین بغدادی شیوۀ نویسندگی خود را در این اثر التقاطی از سبکهای مختلف نثر
نویسی، ازنثر ساده تا نثر مسجع و متکلف، میداند(نک: ص10-11)؛ اما آنچه در سراسر
متن کتاب دیدهمیشود، نثری است مصنوع و مشحون از هنرهای و صنایع ادبی و نیز
واژگان، اشعار و امثلۀ عربی؛ چنانکه به گفتۀ بهار اگر چه منشآت بهاءالدین بغدادی
از حیث انسجام و صحت قواعد ادبی بینقص است، اما تکلفات ادبی مفرط در متونی از این
دست، مقدمۀ تباهی نثرنویسی را در سدههای بعد فراهم میکند(نک: 2/379-380).
این کتاب تا مدتها سرمشق منشیان، مترسلان و ادبا در نامهنگاری و فن انشا بوده است.
نویسندگانی چون عوفی، سعدالدین وراوینی در تحریر مرزباننامه(نک: مرزبان بن
رستم،4)، و محمدبن هندوشاه استادی او را در فن ترسل و بلاغت ستودهاند (عوفی،
1/139؛ نخجوانی، 1(1)/9، 2/340-341). التوسل الی الترسل، علاوه بر ارزش ادبی، از
لحاظ بررسی اوضاع تاریخی، اجتماعی و سیاسی ایران در اواخر دورۀ خوارزمشاهیان نیز
اهمیت شایانی دارد.
2. «رسالۀ شادیاخ» یا «رسالۀ حبسیه»، نامهای است بلند به سبک التوسل الی الترسل.
دو نسخۀ خطی از این رساله، یکی در کتابخانۀ لیدن و یکی نیز همراه با نسخۀ التوسل
الی الترسل در کتابخانۀ ملی پاریس موجود است(نک: قزوینی، تعلیقات، 1/330؛ بهمنیار،
«یب»). عوفی دربارۀ اهمیت «رسالۀ شادیاخ» مینویسد: «آن یک نامه برهزار دفتر ترجیح
دارد و آن نامه مشهور است»(1/142). این نامه را بهاءالدین بغدادی هنگامی که در قید
منکلبک گرفتار بوده ـ یا بعد از انتقال به زندان سلطان شاه ـ برای شهابالدین منشی
النظر(منشی حضور)، به خوارزم نوشته، و از گرفتاریهای حبس در زندان شادیاخ نالیده
است و ابیات شکوهآمیز او که در حبس شادیاخ سروده، گواه این مدعاست(نک: بهاءالدین،
323)، «رسالۀ شادیاخ» در انتهای التوسل الی الترسل به کوشش بهمنیار به چاپ رسیده
است(نک: همانجا).
3. اشعار. بهاءالدین بغدادی چند قصیدۀ عربی و فارسی، مفردات و قطعاتی سخته و زیبا
دارد که در جای جای منشآتش در کتاب التوسل الی الترسل درج کرده است. در بعضی از
تذکرهها اشعار دیگری هم از او نقل شده است(برای نمونه، نک: عوفی، 1/139-142).
بهاءالدین بغدادی ظاهراً دیوان اشعار مستقلی نداشته است و حتى صاحبالذریعه به وجود
ذکر «دیوان» اشعار به نام بهاءالدین، با قید«اَوشعره» مینمایاند که شخصاً دیوان وی
را ندیده است(آقابزرگ، 9(1)/143).
مآخذ: آقابزرگ، الذریعة؛ بهاءالدین بغدادی، محمد، التوسل الی الترسل، به کوشش احمد
بهمنیار، تهران، 1315ش؛ بهار، محمدتقی، سبکشناسی، تهران، 1356ش؛ بهمنیار، احمد،
مقدمه بر التوسل...(نک: هم، بهاءالدین بغدادی)؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس،
به کوشش مهدی توحیدیپور، تهران، 1366ش؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به کوشش
مهدی قزوینی، لیدن، 1334ق/1916م؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین
نوایی، تهران، 1339ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران،
1357ش؛ رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، 1340ش؛ سجادی،
ضیاءالدین، حاشیه بر دیوان خاقانی تهران(هم )؛ عوفی، محمد، لبابالالباب، به کوشش
ادوارد براون، لیدن، 1324ق/1906م؛ فروزانفر، بدیعالزمان، سخن و سخنوران، تهران،
1350ش؛ قزوینی، محمد، بیست مقاله، تهران، 1322ش؛ همو، تعلیقات بر لبابالالباب(نک:
هم ، عوفی)؛ مرزبان بن رستم، مرزباننامه، تحریرسعدالدین وراوینی، به کوشش محمد
قزوینی، تهران، 1336ش؛ مرکزی، میکروفیلمها؛ منزوی، خطی؛ نخجوانی، محمدبنهندوشاه،
دستور الکاتب، به کوشش علیزاده، مسکو، 1964م؛ هدایت، رضاقلی، مجمعالفصحا، به کوشش
مظاهر مصفا، تهران، 1336ش؛ نیز:
Blochet, E., Catalogue des manuscrits persans, Paris, 1912.
حمیدرضا شایگانفر