بُوَیْب، جَنْگ، یکی از نبردهای مشهور عرب با
سپاه ساسانی، در کنار رودخانۀ بویب درعراق که به پیروزی عربها انجامید. رودبویب، از
شاخههای فرات، از نزدیک محل کوفۀ کنونی میگذشت و در روزگار ساسانیان مرداب فرات
به شمار میرفت(یاقوت، 1/764-765؛ عبدالمؤمن، 1/232؛ بلاذری، 254؛ طبری، 3/463،
470؛ دربارۀ موقعیت جغرافیایی بویب، نک: اطلس…، نقشۀ شم 62؛ کمال، 249،
427).
این جنگ را «نبرد مهران»، «نبرد نُخَیله» و «یوم الاَعشار» نیز خواندهاند(نک:
بلاذری، 253؛ طبری، 3/468؛ ابن حبیش، 2/93؛ کمال، 424). دربارۀ تاریخ وقوع جنگ بویب
اتفاق نظر وجود ندارد. بعضی آن را درحوادث رمضان13/نوامبر634(طبری،3/407؛ ابن حبیش،
2/96؛ نیز نک: تقیزاده، 189؛ کمال، همانجا)، اما بیشتر مورخان آن را در 14ق
آوردهاند(بلاذری، 254؛ خلیفه، 1/98؛ یعقوبی، 2/121؛ حمزه، 121؛ نیز نک: کائتانی،
«سال شمار…1»، I(1)169، «سالنامه…2»، جIII ، مقدمه، 79؛ والیری، 61؛ زرینکوب، 314،
نیز 9). به هرحال، گزارش یاقوت که این جنگ را مربوط به روزگار خلافت ابوبکر(د
جمادیالآخر13/اوت634)دانسته(1/765)، نادرست است.
شرح جنگ بویب، بیشتر براساس روایات ابومخنف(ه م)، سیفبنعمر تمیمی و
ابناسحاق(ه م)به ما رسیده است(مثلاً نک: بلاذری، 253؛ طبری، 3/460، 462، 471؛
نیز نک: ابنحبیش، 2/85)؛ هرچند که مداینی نیز در کتاب گم شدۀ فتوحالعراق، اخبار
این جنگ را نقل کرده بودهاست(نک: ابنندیم، 115). اگرچه مفصلترین گزارش از آنِ
سیفبن عمر است، اما محققان روایات او را مبالغهآمیز، غیردقیق و مشحون از تعصبهای
قبیلهای دانستهاند(نک: امین، 2/343؛ زرینکوب، 294، 313؛ عسکری، 1/61-64،
2/5-6).
به روایت ابومخنف، تایک سال پس از شکست مسلمانان درنبرد جِسر، با آنکه
مُثَنّیبنحارثۀشیبانی عریان را به جنگ فرا میخواند، اما عمربن خطاب اقدامی نکرد
و آنگاه که خلیفه مردم را به جهاد دعوت کرد، مردم سرباز زدند. چندی بعد، جَریربن
عبدالله بَجَلی خواست با طایفۀ بَجیله برای جنگ به شام رود. خلیفه آنها را با وعدۀ
پاداش و غنیمت، به جنگ در عراق تشویق کرد و به همراه عدهای از اهل رِدّه روانۀ
آنجا ساخت(بلاذری، نیز حمزه، همانجاها؛ دینوری، 114؛ زرین کوب، 9، نیز، 312-313؛
برای روایتی دیگر، نک: طبری، 3/462-463). به گزارش بلاذری، به فرمان یزدگرد
سوم(قس: دینوری، همانجا: بوران)، شاهنشاه ایران، مهران، پسر مهربُنداد همدانی(قس:
طبری، 3/472؛ دینوری، همانجا). با 12هزار سپاهی، روانۀ نبرد شد(همانجا)؛ بر پایۀ
برخی از گزارشهای منقول(نک: طبری، 3/461، 464). مهران از سوی دوتن از بزرگان
ساسانی، فیروزان و رستم برای مقابله با اعراب برگزیده، و یا پیشنهاد شد. به هر حال،
سردار ساسانی که خود از پهلوانان ایران بود(دینوری، 115)، از مداین راهی حیره شد و
بر ساحل شرقی فرات اردو زد، درحالیکه سپاه مسلمانان بر ساحل دیگر رودخانه
بودند(طبری، 3/461، 463، 464؛ نیز نک: کمال، 427). در این زمان، گروهی از قبایل
مسیحی عرب، مانند نَمِر و بنیتَغلِب نیز به مسلمانان پیوستند(طبری، 3/464).
بعضی از روایتها، جریربن عبدالله و برخی دیگر مثنیبن حارثه را فرمانده کل سپاه
مسلمانان دانسته، و جریر را تحت امر او شمردهاند. به علاوه، چنین مینماید که هر
قبیلهای زیر فرمان رئیس خویش بود(نک: بلاذری، 254؛ دینوری، 114؛ طبری، 3/461،
463، به نقل از سیف؛ قس: همو، 3/471، 472، به نقل از ابن اسحاق).
به فرمان عمر، مسلمانان فقط در صورت پیروزی اجازه داشتند از رود و پل بگذرند(طبری،
3/463). از اینرو، سپاه عرب بر ساحل شرقی رودبویب، و یا در محل نُخَیله(برای
موقعیت آن، نک: یاقوت، 4/771)مستقر شد(طبری، 3/463، 472؛ بلاذری، همانجا). سرانجام
مهران از یکی از پلهای فرات گذشت و جنگ در گرفت. به روایت سیف، سپاه ساسانی از3 صف
تشکیل شده بود که هر صف یک فیل جنگی داشت و پیادگان در جلو فیلان حرکت
میکردند(طبری، 3/465؛ تقیزاده،188). در جریان جنگ، مسعودبن حارثه، برادر مثنى
کشته شد و نبرد شدت گرفت، اما عاقبت مهران به قتل رسید و سپاه بیسردار ساسانی
گریختند(بلاذری، همانجا؛ طبری، 3/466، 472؛ ابن حبیش، 2/91؛ قس: دینوری، 115). به
هرحال، برسرتقسیم غنایم بازمانده از مهران، میان دو سردار عرب اختلاف افتاد، تا
سرانجام مثنى لباس و سلاحهای مهران را میان ایشان تقسیم کرد(بلاذری، همانجا،
3/466).
سپاه عرب در بویب غنایم و اسیر بسیار به چنگ آورد(طبری، 3/469، 470). براساس
روایات، عربها این جنگ را بدان سبب بومالاعشار خواندند که بسیاری از آنان هر یک 10
تن از لشکر ساسانی را کشته بودند(طبری، 3/468؛ زرین کوب،313). اما در شمار کشتگان
ایرانی، بسیار مبالغه شده است، حتى گاه از عدد 100هزار یاد کردهاند(نک: طبری،
3/467).
ظاهراً پیوستن قبایل عرب مسیحی به سپاه مسلمانان، در پیروزی ایشان مؤثر بوده
است(مثلاً نک: همو3/466). به هر حال مثنى گروهی از سپاهیان خود را به تعقیب
فراریان فرستاد. بازماندگان سپاه ساسانی نیز به ساباط(= وَلاشآباد، در ساحل غربی
دجله) پناه بردند. اعراب روستاهی اطراف را غارت کردند و سپس بازگشتند، بر اثر این
جنگ، مسلمانان بر ناحیۀ سواد تا ساحل غربی دجله مسلط شدند(همو، 3/469-470؛ نیز نک:
دینوری، 115-116؛ تقیزاده، 189).
مآخذ: ابن حبیش، عبدالرحمان، الغزوات، به کوشش سهیل زکار، بیروت، 1412ق/1992م؛ ابن
ندیم، الفهرست؛ اطلس تاریخ الاسلام حسین مونس، قاهره، 1407ق/1987م؛ امین، احمد، ضحی
الاسلام، قاهره، 1353ق/1935م؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن،
1865م؛ تقیزاده، حسن، از پرویز تا چنگیز، تهران، 1349ش؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی
ملوک الارض و الانبیاء، بیروت، دارمکتبة الحیاة؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش
اکرم ضیاء عمری، نجف، 1386ق/1967م؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش
عبدالمنعم عامر و جمال الدین شیال، قاهره، 1960م؛ زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ ایران
بعد از اسلام، تهران، 1362ش؛ طبری، تاریخ؛ عبدالمؤمنبن عبدالحق، مراصد الاطلاع، به
کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، 1373ق/1954م؛ عسکری، مرتضى، عبدالله بن سبا و اساطیر
اخرى، ج 1، بیروت، 1393ق/1973م، ج2 ، تهران، 1392ق/1972م؛ کمال، احمد عادل، الطریق
الی المدائن، بیروت، 1406ق/1986م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، نجف، 1358ق؛
نیز:
Caetani, L., Annali dell’Islām, Hildesheim/New York, 1972; id, Chronographia
islamica, Rome, 1912; Vaglieri, L.V.,»The Partiarchal and Umayyad Caliphates«,
The Cambridge History of Islam,vol.I(A),eds. P.M. Holt et al., Cambridge, 1970;
Zarrinkūb, A.H., »The Arab Conquest of Iran and its Aftermath«, The Cambridge
History of Iran, vol. IV, ed. R.N.Frye, Cambridge, 1975.
روزبه زرینکوب