بومُسْلِمِ رازی(مق ح 488ق/1095م)، از
بزرگان ری درعهد سلجوقیان که مقارن وزارت نظام الملک طوسی(451-
458ق/1059-1066م)میزیسته، و از او با عنوان «رئیسری» یاد شده است.
آنچه از سوابق خانوادگی بومسلم میدانیم، به یکی از قصاید معزی، امیرالشعراء دربار
سنجر مربوط میشود؛ معزی در یکی از ابیات این قصیده از بومسلم با عنوان «سروشیار»
یادکرده است(ص 212)، اما دربارۀ این عنوان نکتهای در مآخذ موجود دیده نمیشود. به
هرحال، گویا بومسلم از خاندان پرنفوذی در ری برخاسته بود، زیرا با آنکه در نوخاستگی
پدر خویش را از دست داد(همانجا)، بعدها از چندان اهمیتی برخوردارشد که به مقام
«ریاست ری» و خویشاوندی با وزیر قدرتمندی چون خواجه نظامالملک دستیافت(ابن اثیر،
10/316؛ منجم باشی، 1/گ 473 ب؛ دفتری، 339؛ قس: کانپوری، 166). در یکی از کهنترین
مآخذ از بومسلم با القاب «استاد» و «ثقة الملک» یاد شده است(قزوینی، 33) که هر دو
لقب میتواند اشارهای به منزلت اجتماعی او باشد.
درمنابع نام بومسلم نخستین بار در شرح وقایع مربوط به دستگیری حسن صباح ذکر شده
است. در این زمان که بومسلم ریاست ری داشت، فعالیت شبکههای پنهانی دعوت اسماعیلیان
ایران در این شهر گسترش یافته، و حسن صباح نیز خود در این نواحی اقامت گزیدهبود.
گرچه زمان وقایع یادشده در مآخذ موجود به طور دقیق معین نشده، اما میدانیم که حسن
صباح دستکم تا 467ق/1075م در ری بوده است(رشیدالدین، ج دبیرسیاقی، 4؛ ابوالقاسم،
1/138؛ حافظ ابرو، 192؛ دفتری، 337). نظامالملک که از فعالیتهای حسنصباح و
رفتوآمد داعیان اسماعیلی مصر به نزد او آگاهی داشت، بومسلم را به دستگیری حسن صباح
فرمان داد و بومسلم، گر چه در طلب وی از هیچ تلاشی فروگذارنکرد، اما چون حسن از ری
گریخت، نتوانست او را دستگیر کند(جوینی، 3/193؛ ابوالقاسم، 1/138-139؛ رشیدالدین، چ
دانشپژوه، 103؛ منجمباشی، همانجا)؛ تا 483ق/1090م که حسن صباح مخفیانه وارد قلعۀ
الموت شد(رشیدالدین، همان چ، 104؛ دفتری، 339)، احتمالاً بومسلم همچنان در پی او
بود.
در485ق/1092م که برکیارق به سلطنت نشست(ابنجوزی، 16/301)، بومسلم نخستین کسی بود
که در ری تاج بر بالای سرش بیاویخت(ظهیرالدین، 35؛ راندی، 140-141؛ رشیدالدین، چ
آتش، 2/302؛ شبانکارهای، 106).
فعالیتهای ضداسماعیلی بومسلم احتمالاً با شدت ادامه یافت؛ بنابراین، اسماعیلیان
حضور او را تاب نیاوردند، و بومسلم در 488ق/1095م به دست یکی از فدائیان اسماعیلی
به نام خداداد رازی به قتل رسید(ابوالقاسم، 169، حافظ ابرو،223؛ خواندمیر، 2/467؛
دفتری، همانجا). اقبال آشتیانی تاریخ قتل بومسلم را در 494ق/1101م آورده است(ص82)که
درست به نظر نمیرسد، زیرا اولاً در هیچ مآخذ دیگری به این تاریخ اشاره نشده، و
ثانیاً ابن اثیر(همانجا) ـ یکی از منابع اقبال ـ در ذیل این تاریخ تنها به بومسلم
اشاره کرده، و از ماجرای قتل او به دست فدایی اسماعیلی سخنی به میان نیاورده است.
با این همه، از گزارش بنداری در زیدة النصرة برمیآید(نک: ص 85-86)که شاید بومسلم
رازی تا دورۀ وزارت سعدالملک آبی(488-500ق) نیز حیات داشته است.
مآخذ: ابن اثیر، الکامل؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر
عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412ق/1992م، ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، زبدة
التواریخ، به کوشش محمدتقی دانش پژوه، تهران، 1366ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، وزارت در
عهد سلاطین بزرگ سلجوقی، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و یحیى ذکاء، تهران، 1338ش؛
بنداری اصفهانی، فتح، زبدة النصرة، قاهره، 1947م؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای،
به کوشش محمدقزوینی، لیدن، 1355ق/1937م؛ حافظ ابرو، عبدالله، مجمع التواریخ
السلطانیه، به کوشش محمدمدرسی زنجانی، تهران، 1364ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب
السیر، به کوششش محمددبیر سیاقی، تهران، 1353ش؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش
محمد اقبال، تهران، 1333ش؛ رشیدالدین فضل الله، جامع التواریخ، به کوشش احمدآتش،
تهران، 1362ش؛ همان، تاریخ فرقۀ رفیقان و اسماعیلیان الموت، به کوشش محمددبیر
سیاقی، تهران، 1337ش؛ همان، قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و…، به کوشش
محمدتقی دانشپژوه و محمدمدرسی زنجانی، تهران، 1356ش؛ شبانکارهای، محمد، مجمع
الانساب، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1363ش؛ ظهیرالدین نیشابوری، سلجوقنامه، به
کوشش اسماعیل افشار، تهران، 1332ش؛ قزوینی رازی، عبدالجلیل، نقض، به کوشش جلال
الدین محدث ارموی، تهران، 1358ش؛ کانپوری، عبدالرزاق، زندگانی ابوعلی حسن بن علی بن
اسحاق طوسی یا خواجه نظام الملک، ترجمۀ مصطفى طباطبایی، 1350ش؛ معزی، محمد دیوان،
به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1318ش؛ منجم باشی، احمد، جامعالدول، نسخۀ عکسی
موجود درکتابخانۀ مرکز؛ نیز:
Daftary, F., The Ismāilis: Their History and Doctrines, Cambridge, 1990.
کیانوش صدیق