responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5182
بوکان
جلد: 13
     
شماره مقاله:5182

بوکان، شهرستان و شهری در جنوب آذربایجان غربی، بوکان را واژه‌ای کردی و مرکب از «بوک»(عروس)و «ان»(نشانۀ جمع یا نسبت)دانسته‌اند(نک‌: افخمی، 1/18-19؛ توکلی، 1/216؛ برهان…، نیز لغت‌نامه…، ذیل بیوگ، بیوگان و بیوگانی).
شهرستان بوکان: این شهرستان با 451’2کم‌ 2 وسعت، از شهرستانهای 14گانۀ آذربایجان غربی است که از شمال به میاندوآب، از خاور به شاهین‌دژ، از جنوب به سقز(کردستان)و از باختر به مهاباد محدود است(نشریه…، 5؛ سرشماری، نتایج، نقشه؛ آمارنامه…، 34). سیمینه رود(تاتائو یا تغتو)و رود بوکان در این شهرستان جاری است(بدیعی، 1/165؛ دایرة المعارف…، 1/467؛ جعفری، رودها…، 286؛ هویدا، 157-158). در 1350ش، در 36 کیلومتری جنوب خاوری بوکان بربستر زرینه رود (جغتو)سدی احداث گردید که به نام زرینه رود بوکان(شهید کاظمی)نام‌گذاری شده است(نجفی، 492-493؛ جعفری، همان، 250-251؛ سرشماری، شناسنامه، 22). بلندترین قلۀ ارتفاعات بوکان موسوم به ترغه 670’2متر است. از دیگر قلل آن می‌توان به کَلْ‌تَگه، بناکیله، تولَکه، چرش، بَردِ زرد(برده زرد) و ناله شکینه اشاره کرد(افخمی، 1/70، 182؛ جعفری، کوهها…، 99،144، 168، 190، 436).
در 1368ش، برابر تصویب‌نامۀ هیئت دولت، بوکان از بخش به شهرستان تبدیل شد(مجموعه قوانین‌…، 67، 768). جمعیت این شهرستان در 1375ش، بالغ بر541’175 نفر گزارش شده است(سرشماری، نتایج، سی و نه). شماری از ایلهای دِهبُکری، منگور و فیض الله بیگی در این شهرستان زندگی می‌کنند(افشار، 2/705، 717؛ فرهنگ…، 4/98). مردم بوکان به زبان کردی با گویش کرمانجی جنوبی(سورانی)سخن می‌گویند(میرنیا، 16؛ کلباسی، 249-250). شهرستان بوکان دارای دو بخش به نام سیمینه و مرکزی، 7 دهستان و 183آبادی مسکونی است(آمارنامه، 22، 24؛ نشریه، همانجا). غلات این شهرستان به ویژه گندم بوکان از شهرت و مرغوبیت ویژه‌ای برخوردار است(افشار، 2/874، 877). از معادن بوکان خاک نسوز را می‌توان نام برد. (همو، 2/898؛ جغرافیا…، 1/281).
شهر بوکان: این شهر در دورۀ ناصرالدین شاه قاجار، روستایی کوچک را حدود 60 نفر سکنه از املاک عزیزخان مکری به شمارمی‌رفت(افخمی، 1/6). در 1316ش، بنا بر قانون تقسیمات کشوری مرکز بخشی به نام بوکان، تابع شهرستان مهاباد شد (دانشنامه…، 4/602)و به تدریج جمعیت آن رو به افزایش نهاد تا در 1368ش، به عنوان مرکز شهرستانی به همین نام شناخته شد(مجموعه قوانین، همانجا). جمعیت این شهر در 1375ش، 188’118 نفر گزارش شده است(سرشماری، نتایج، چهل).
بوکان با هوایی معتدل در ارتفاع 350’1 متری از سطح دریا، در 56 کیلومتری جنوب خاوری مهاباد و 35 کیلومتری سقز واقع شده، و حد فاصل دو استان آذربایجان غربی و کردستان است(پاپلی، 111؛ افخمی، 1/5؛ دایرة المعارف، همانجا؛ جغرافیا، 1/267). در این شهر چشمه‌ای وجود دارد که به حوض بوکان معروف است و آب آن به مصرف آشامیدن می‌رسد(افخمی، 1/176-178؛ بدیعی، 1/201، 3/533؛ زنده‌دل، 2/54، 146). درگذشته باغهای بزرگ و سرسبز، بوکان را چون نگینی در میان گرفته بود، و شاید یکی از علل نام‌گذاری شهر به بوکان(عروسان)وجود همین باغها بوده است(نک‌: افخمی، 1/6، 19).
پیشینۀ تاریخی: تا پیش از دورۀ قاجاریه نامی از بوکان در منابع تاریخی و جغرافیایی دیده نمی‌شود، اما نتایج حاصله از کاوشهای باستان شناسان، تاریخ این منطقه را به هزارۀ نخست ق م می‌رساند(نک‌: افخمی، 1/15-17). آثار یافت شده از دژقه‌لایچی(قلایچی، قلعه‌چی) واقع در 7کیلومتری بوکان که قدمت آن به 800’2 سال پیش می‌رسد، نشان دهندۀ آبادانی این ناحیه و وجود تمدنی مهم در آن است و چنین می‌نماید که اینجا مرکز دولت مانّا بوده است و حتى برخی گمان برده‌اند آنچه مورخان یونانی و از جمله هرودت در وصف اکباتان گفته‌اند، ممکن است با قلایچی بوکان تطبیق کند(پدرام، 24، 30، 32).
در ضمن کاوشهای سالهای 1364 و 1369ش در روستای قلایچی، کتیبه‌ای به خط و زبان آرامی کهن به دست آمده است که تاریخ آن را، 716ق‌م تخمین زده‌اند. مضمون کتیبه، به رسمیت شناختن فرمانروایی تختگاه مانا به وسیلۀ «خدای معبد شاهی» و ادامۀ حکمرانی آنان در آن سرزمین اشاره دارد(بشاش، 25-39). قراین نشان می‌دهد که سرزمین مانا بر جنوب دریاچۀ اورمیه تا حدود سنندج و بیجار کنونی اطلاق می‌شد که همه آباد و مسکون بود و بوکان نیز در همین منطقه قرار داشت(پدرام، 26، 30؛ نیاکان، 166).
این سرزمین به سبب موقعیت حساس سپاه‌گردانی خود که میان دولتهای آشور، اوراتو و ماد قرار داشت، در کشمکشهای این دولتها دست به دست می‌گشت(همانجا). یافته‌های باستان‌شناسان مؤید این نظر است که سرزمین بوکان در دوره‌های بعدی نیز موقعیت سپاه‌گردانی خود را همچنان حفظ کرد و در دوره‌های اشکانیان و ساسانیان، از این منطقه به عنوان پادگان نظامی بهره‌برداری می‌شده است(افخمی، 1/15).
از تاریخ این منطقه در دورۀ فتوحات اسلامی آگاهیهای روشنی دردست نیست؛ اما با توجه به نزدیکی بوکان به شیز(تخت سلیمان امروزی)، و فتح شیز در 22ق/643م، این منطقه نیز همچون دیگر نواحی آذربایجان، می‌بایستی در همان تاریخ به دست مسلمانان گشوده شده باشد(نک‌: بلاذری، 455-457؛ طبری، 4/153-155؛ ابن اثیر، 3/27). از رویدادهای تاریخی این بخش از ایران در دورۀ اسلامی کمتر آگاهی داریم و از منابع تاریخی نیز در این باره اطلاعات مهمی به دست نمی‌آید، اما نامهای مغولی که بر نقاط جغرافیایی و طوایف منطقه اطلاق می‌شده، و همچنان در گویش کردی مکری باقی مانده است، نشانۀ چیرگی مغولان و مبین حضور دراز مدت آنان بر این نواحی از جمله بوکان است(مینورسکی، 58-75).
در اواخر سدۀ 9 سر دودمان حاکمان محلی، یعنی خاندان مکری به نام سیف‌الدین که نسب او به حاکمان بابان (ه‌ م) می‌رسید، مناطق آختاچی و ایل تیمور، از دهستانهای امروزی بوکان را جزو سرزمینهای تابع خود درآورد. شاه اسماعیل صفوی (حک‌ 907-930ق/1501-1524م)چندین بارکوشید تا آنان را سرکوب کند، اما موفق نشد و سرانجام صارم، پسر سیف‌الدین به اطاعت سلطان سلیم عثمانی(حک‌ 918-926ق/1512-1520م)درآمد تا از تحکم شاهان صفوی رهایی یابد(بدلیسی، 372-374؛ مردوخ، 3(2)/371-372؛ نیکیتین، 355؛ نشریه، 5). از استقرار مکریان در نواحی تابع بوکان امروزی می‌توان حدس زد که این محل دست کم از اواخر سدۀ 9ق آباد و مسکون بوده است. به سبب کوچ‌نشینی طوایف کرد مکری، هیچ‌گاه مراکز مسکونی بزرگ در این بخش از کردستان به وجود نیامد(مرگان، 46).
بوکان در دورۀ قاجاریه دهی کوچک متشکل از خانه‌های کوچک گلین در پیرامون چشمه‌ای بیش نبوده است(افخمی، 1/19)و اهمیت آن به واسطۀ ارتباط این شهر با خاندان سردار عزیزخان مکری(1207-1287ق/1793-1870م) بوده است. پس از در‌گذشت سردار عزیزخان، پسرش سیف‌الدین(1278-1308ق/1861-1891م)که در آن زمان کودکی بیش نبود، برمسند پدر نشست و مادرش که نیابت او را برعهده داشت، از خردسالی وی به نفع خود استفاده کرد و هنگامی که سیف‌الدین به سن بلوغ رسید، از 800 پارچه آبادیِ قلمرو پدرش، تنها بوکان برای او باقی مانده بود. از این زمان بوکان به عنوان مرکز قلمرو مکریان نقش و اهمیت سیاسی و فرهنگی بیشتری یافت(مرگان، 43؛ ایرانیکا).
مآخذ: آمارنامۀ استان آذربایجان غربی(1373ش)، سازمان برنامه و بودجۀ استان آذربایجان غربی، تهران، 1375ش؛ ابن اثیر، الکامل؛ افخمی، ابراهیم، تاریخ فرهنگ و ادب مکریان(بوکان)، تبریز،1364ش؛ افشارسیستانی، ایرج، نگاهی به آذربایجان غربی، تهران، 1369ش؛ بدلیسی، شرف‌خان، شرف نامه، به کوشش محمدعباسی، تهران، 1343ش، بدیعی، ربیع، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1362ش؛ برهان قاطع، محمدحسین‌بن خلف‌تبریزی، به کوشش محمدمعین، تهران، 1361ش؛ بشاش کنزق، رسول، «قرائت کامل کتیبۀ بوکان»، مجموعۀ مقالات اولین گردهمایی زبان، کتیبه و متون کهن، تهران، 1375؛ بلاذری، احمد، فتوح‌البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمرانیس طباع، بیروت، 1407ق/1987م؛ پاپلی یزدی، محمد حسن، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، مشهد، 1367ش؛ پدرام(زوزان)، محمود، تمدن مهاباد، تهران، 1373ش؛ توکلی مقدم، غلامحسین، وجه تسمیۀ شهرهای ایران، تهران، 1375ش؛ جعفری، عباس، رودها و رودنامۀ ایران، تهران، 1367ش؛ همو، کوهها و کوه‌نامۀ ایران، تهران، 1368ش؛ جغرافیای کامل ایران، وزارت آموزش و پرورش، تهران، 1366ش؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1377ش؛ دایرة‌المعارف فارسی؛ زنده دل، حسن و دیگران، مجموعۀ راهنمای جامع ایرانگردی(استان آذربایجان غربی)، تهران، 1377ش؛ سرشماری عمومی نفوس و مسکن(1375ش)، شناسنامۀ آبادیهای کشور، شهرستان بوکان، مرکز آمار ایران، تهران، 1376ش؛ همان، نتایج تفصیلی؛ طبری، تاریخ؛ فرهنگ جغرافیایی ایران(آبادیها)، استان3و4(آذربایجان)، دایرۀ جغرافیایی ستاد ارتش، تهران، 1330ش؛ کلباسی، ایران، «فعل در گویش کردی مهاباد»، سومین کنگرۀ تحقیقات ایرانی(بیست و پنج خطابه)، به کوشش محمد روشن، تهران، 1351ش، ج 2؛ لغت نامۀ دهخدا؛ مجموعه قوانین و مقررات مربوط به وزارت کشور، وزارت کشور، تهران، 1370ش؛ مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، به کوشش ماجد مردوخ روحانی، تهران، 1371ش؛ مرگان، ژاک، جغرافیای غرب ایران، ترجمۀ کاظم ودیعی، تبریز، 1339ش؛ میرنیا، علی، ایلها وطایفه‌های عشایری کرد ایران، تهران، 1368ش؛ نجفی، یدالله، جغرافیای عمومی استان کردستان، تهران، 1369ش؛ نشریۀ دفتر تقسیمات کشوری، معاونت سیاسی اجتماعی وزارت کشور، تهران، 1379ش، شم‌ 2؛ نیاکان، لیلی، «خلاصه‌ای از مطالعات فنی آجرهای بوکان»، باستان شناسی و هنر ایران، به کوشش عباس علیزاده و دیگران، تهران، 1378ش؛ نیکیتین، واسیلی، کرد و کردستان، ترجمۀ محمد قاضی، تهران، 1366ش؛ هویدا، رحیم، جغرافیای طبیعی آذربایجان، تبریز، 1352ش؛ نیز:
Iranica; Minorsky, V.,»Mongol Place-Names in Mukri Kurdistan«, Bulletin of the School of Oriental and African Studies, London, 1957, vol.XIX.
کریم شریعت
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5182
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست