responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5179
بوطیقا
جلد: 13
     
شماره مقاله:5179

بوطیقا، عنوان کتابی از ارسطو دربارۀ شعر. «بوطیقا» معرّب واژۀ یونانی پوئتیکا1ست که صورتهای مختلف معادل واژۀ شعر در زبانهای اروپایی از همان ریشه گرفته‌شده‌است(برای صورتهای دیگر این واژه در زبان عربی، نک‌: ابن ندیم، 309؛ خوارزمی، 178؛ ابوالبرکات، 1/276). اما ریشۀ یونانی پوئتیکا به واژۀ «پوئسیس2» برمی‌گردد که به معنای صناعت یا عمل ساختن است و از اینجاست که پوئتیکا به معنای وسیع کلمه، به انواع آفرینشهای هنری دلالت می‌کند، همچنان که مباحث ارسطو نیز در این کتاب به معنای خاص و مصطلح «شعر» محدود نمی‌شود(نک‌: کادن، 489,678؛ راس، 276-277؛ نیز نک‌: متّی‌بن یونس، 85، که در ترجمۀ عربی کتاب، کلمۀ «فواسیس» را به جای پوئسیس به کار برده‌است). این مفهوم وسیع، بازتابی از تقسیم‌بندی کلی ارسطو از شعبه های فلسفه یا حکمت نیز هست. در دستگاه شناخت ارسطویی، علاوه بر دو شاخۀ فلسفۀ نظری و فلسلفۀ عملی، شاخۀ سومی از حکمت با عنوان حکمت ابداعی وجود دارد که مبدأ آن قوۀ صناعت، و حاصل آن اثرِ آفرینش یافته است(نک‌: تسلر، I/181ff.).
از اشارات ارسطو در همین کتاب و در آثار دیگرش برمی‌آید که نگارش بوطیقا3 پیش از خطابه4 و پس از سیاست5 بوده است و از اینجا برخی نتیجه گرفته‌اند که ارسطو این اثر را در دوران پختگی خویش و در فاصلۀ سالهای 335و333ق م نوشته است(ارسطو، خطابه، گ 1404b، سطرهای 7-8، گ 1405a، سطرهای 2-3، سیاست، گ 1341b، سطر 17؛ نیز نک‌: بدوی، 38-39).
بوطیقا در شمار «نوشته های شنیدنی» یا خصوصی ارسطوست، یعنی درس نامه‌هایی است که برای انتشار در سطح وسیع و گسترده تنظیم نشده‌است و ویژگی این دسته از آثار ارسطو فشردگی، دشواری و ساختار نامنظم آنهاست(نک‌: گ 1445b، سطر 18؛ نیز نک‌: ه‌ د، 7/575).
برخی قراین در متن بوطیقا و گزارشهای راجع به آن از ناتمام بودن این اثر حکایت می‌کند. ارسطو در این کتاب(گ 1449a، سطر21) و نیز در خطابه(گ 1419b، سطر6)وعده می‌دهد که دربارۀ نوع کمدی باز هم سخن خواهد گفت، اما این مبحث در بوطیقا نیامده‌است. گزارش دیوگنس لائرتیوس(I/471-472 )هم دربارۀ این کتاب، آن را شامل دو بخش معرفی می‌کند، اما متن موجود تنها بخش اول را در بردارد. بنابراین، می‌توان گفت طرح ارسطو در تدوین بوطیقا از آنچه در این کتاب آمده، گسترده‌تر بوده است.
5 فصل نخست کتاب به مباحث کلی شعر، نظریۀ ارسطو دربارۀ جوهر و عناصر شعر، و تعریف و تاریخچۀ انواع شعر اختصاص دارد، اما بحث از شعر به معنایی که در این کتاب آمده است، به سبب خصلت نمایشی ادبیات در یونان باستان، حوزه‌های وسیع‌تری از ادبیات و هنر را در برمی‌گیرد. ارسطو نظریۀ ادبی خود را برپایۀ «محاکات»(تقلید واقعیت)بنا می کند و 3عنصر وزن(ایقاع)، لفظ و هماهنگی را ارکان شعر و ابزارهای محاکات می‌شمارد. براین اساس، در طبقه‌بندی ارسطو، انواع اصلی شعر، یعنی حماسه، تراژدی، کمدی، و اقسام وابسته به آن مانند آواز دیتیرامب6، موسیقی و شعر غنایی و رقص، همگی در جوهرهنریِ تقلید مشترک‌اند و تمایز آنها از یکدیگر به سبب تفاوت در ابزارهای تقلید(عناصر سه گانه)، مضمون تقلید و شیوۀ تقلید است(نک‌: گ 1447a، سطرهای 1-27). فصول بعدی کتاب که حجم عمدۀ آن را تشکیل می‌دهد، شامل بحثهای تفصیلی در انواع شعر است که از آن میان، تنها مباحث مربوط به تراژدی و حماسه در متن موجود آمده است.
ارسطو در بوطیقا نظریه‌ای دربارۀ نظام فلسفی خویش عرضه نکرده است، اما در جایگاه والای این اثر به عنوان نخستین کوشش منظم در تحلیل ماهیت هنر و ساختار آفرینش ادبی در تاریخ بشر، تردید نمی‌توان کرد. نمونه‌هایی که ارسطو در خلال هر مبحث به آنها می‌پردازد، هم از دیدگاه نقد ادبی نوآورانه است و هم در زمینۀ خاص هنر و ادبیات یونان حاوی آگاهیهای ارزشمندی است(برای تفصیل بیشتر، نک‌: هالیول، 149ff.).
جنبۀ مهم‌تر درکار ارسطو نگاه مثبت و واقع‌گرایانۀ او به شعر و هنر است که نظریۀ زیبایی شناختی متمایزی را در برابر افلاطون به میان می‌آورد. ارسطو در این نظریه که ماهیت اثر هنری را تقلید واقعیت می‌داند، به راه افلاطون رفته است، اما افلاطون در توضیح مراتب حقیقت و شناخت، این ویژگی را موجب نازل شدن قدر هنر در برابر واقعیت راستین شمرده، و آن را برای آرمانشهر خود زیان بخش دانسته بود. ارسطو برمبنای نظریۀ محاکات، از دیدگاه افلاطون انتقاد می‌کند و بر ارزش هنر به عنوان محاکات زیبایی محسوس تأکید می‌ورزد. زیبایی از دید او صورت آرمانی واقعیت است و مفهوم آن کلی تر از خیر اخلاقی است و از همین رو، معیار زیبایی که تناسب و هماهنگی است، برخیر اخلاقی نیز صدق می‌کند(نک‌: بوطیقا، فصلهای 13,15؛ راس، 279 ,283؛ نهاماس، III/296 ff.؛ تسلر، II/301-303). ارسطو در بحث تراژدی، در برابر تصور افلاطون که شعرا را به سبب برانگیختن عواطف و انفعالات، مایۀ تباهی اخلاقی می‌دانست، براحساس ترس شفقتی که از تراژدی به انسان دست می دهد، تأکید می‌کند وآن را وسیله‌ای برای پالایش نفس و از فواید اخلاقی شعر به شمار می‌آورد. پالایش(کارتاسیس7 در اصطلاح ارسطو) یکی از مفاهیم بحث‌انگیز در فن شعر ارسطو بوده است(بوطیقا، گ 1449، سطر 26؛ هالیول، 163-164).
نظرگاهی که در تحلیل ارسطو از ماهیت هنر تازگی داشته، توجه به خصلت بی‌طرفانۀ تقلید و حس زیبایی ناشی از آن است. ایراد مخالفان ارزش هنر از آنجا بوده است که موضوع تقلید را بازتاب عینی امر جزئی می پنداشته اند. در حالی‌که در آفریدۀ هنری، واقعیتی که در قالبی جزئی ‌ـ مانند هزل یک شخصیت ـ به تصویر کشیده می شود، نمونه‌ای است که نگاه ما را به موضوع و صورتی کلی هدایت می کند و از این حیث شعر و هنر نسبت به تاریخ، انتزاعی‌تر و به فلسفه نزدیک‌تر است (بوطیقا، گ 1450b، سطرهای7-8، گ 1451a، سطر36، گ 1451b، سطر6، گ 1456a، سطرهای34-36، خطابه، گ1354a ، سطر 1؛ والیس، 124-125).
بوطیقا سرگذشتی کم‌وبیش متفاوت با دیگر آثار ارسطو داشته است. در اروپا عصر یونانی مآبی وقرون وسطى ، به رغم چیرگی سنت ارسطویی، این کتاب چندان مورد توجه نبود. این وضع پس از رنسانس تغییر کرد و از حدود نیمۀ دوم سدۀ 16م، هم‌زمان با زوال نفوذ فلسفی ارسطو، بوطیقا در شمار آثار پر ارزش کلاسیک شناخته شد. یکی از ویژگیهای این دوران که تا پایان عصر روشن اندیشی اروپا تداوم یافت، پذیرفته شدن بوطیقا به عنوان اثری معیار در نقد ادبی بود(بدوی، 11-27).
اما در جهان اسلام، تعالیم ارسطو در فن شعر هیچ‌گاه به پای نفوذ اندیشه‌های دیگر او در فلسفه و دانشهای عقلی نرسید و به خلاف اروپای پس از رنسانس، در قلمرو شعر و نقد ادبی چندان به‌کار گرفته‌نشد(نک‌: ه‌ د، شع). با این همه، این کتاب به عنوان بکی از اجزاء میراث ارسطویی از آغاز تاریخ فلسفۀ اسلامی مورد توجه بود و کوشش فیلسوفان اسلامی در شناخت و تفسیر این اثر بعدها در رویکرد جهان غرب به آن نقش میانجی ایفا کرد(نک‌: دنبالۀ مقاله).
بوطیقای ارسطو در جهان اسلام در شمار آثار منطقی او طبقه‌بندی شده است. این مجموعه که ارغنون8 نامیده می‌شود، با الحاق ریطوریقا(خطابه)و بوطیقا به دیگر نوشته‌های ارسطو در منطق شکل گرفته، و این کتاب جزء واپسین از اجزاء هشت‌گانۀ آن است. الگوی مرسوم ارغنون برمبنای تفسیری از جایگاه خطابه و شعر و نسبت آنها با دیگر فنون منطبق پدید آمده است و سابقۀ آن به دورۀ یونانی مآبی و دست‌کم به سیمپلیکیوس9(د 533م)، از مفسران نوافلاطونی ارسطو باز‌می‌گردد(نک‌: بلک، 34ff.؛ دحیه، 12-17). بدین ترتیب، دراین زمینه نیز همچون بخش عمدۀ میراث ارسطو مترجمان و شارحان سریانی زبان واسطۀ انتقال فهم رایج از آثار ارسطو به فیلسوفان مسلمان بوده‌اند.
برداشتی که مبنای از طبقه‌بندی بوده است، از اینجا سرچشمه می‌گیرد که ارسطو از یک سو بسیاری از مفاهیم و دسته‌بندیهای فن شعر را در کتاب خطابه نیز آورده است و از اشارات او برمی‌آید که شعر را نوعی از خطابه به شمار می‌آورده است. از سوی دیگر در آغاز همان کتاب نیز از مشابهت خطابه و جدل سخن می گوید و آن را با برهان مقایسه می‌کند، در حالی که برهان از اجزاء بنیادی منطق اوست(خطابه، گ1355a ، سطرهای 3-5، گ 1355b، سطرهای 7-8، گ 1354a، سطر1، بوطیقا، گ 1450b، سطرهای 7-8). از همین رو، در طرح جامعی که همۀ گونه‌های ترکیب گفتار و تشکیل قیاس را در برمی‌گیرد، از فنون یا صناعات پنج گانه ـ برهان، جدل، سفسطه، خطابه و شعر ـ سخن گفته می‌شود. در این چارچوب، شعر قیاسی است که مقدمات آن از مخیلات تشکیل شده باشد(فارابی ، احصاء...، 63-64، 67؛ خوارزمی، 178؛ ابن‌رشد،58؛ نصیرالدین، 586-587؛ نیز نک‌: ه‌ د، شعر).
ابن‌ندیم بوطیقا را به عنوان هشتمین کتاب از مجموعۀ آثار منطقی ارسطو معرفی کرده است(ص 308-309). وی می‌گوید که این کتاب را ابوبشرمتّی‌بن‌یونس قُنّایی(د 328ق/940م) از سریانی به عربی ترجمه کرده، و یحیی‌بن عدی نیز آن را به عربی برگردانده است(ص 310، 322). ترجمۀ یحیی بن عدی اکنون در دست نیست و تنها ترجمۀ کهن موجود همان ترجمۀ متی‌بن یونس است که نسخۀ خطی منحصر به فرد آن با عنوان کتاب ارسطو طالس فی الشعر در کتابخانۀ ملی پاریس(نک‌: دوسلان، شم‌ 2346) نگهداری می‌شود. اصل سریانی این ترجمه باقی نمانده است و مترجم آن نیز معلوم نیست؛ اما ابن‌ندیم در ضمن گزارش مربوط به اسکندر افرودیسی، از یحیی‌بن عدی نقل می‌کند که در میان ذخایر کتب ابراهیم‌بن عبدالله مترجم، بوطیقا و نیز خطابه و سفسطۀ ارسطو به ترجمۀ اسحاق‌بن حنین(د 298ق/911م) وجود داشته، و یحیی‌بن عدی خواستار خرید آن بوده است، اما او نپذیرفته، و پیش از وفات آنها را سوزانده است(ص 313). اینکه ترجمۀ اسحاق به عربی بوده است، یا به سریانی، از این گزارش برنمی‌آید. مارگلیوث که چند سطر بازمانده از ترجمۀ سریانی را چاپ کرده است، آن را به حنین‌بن اسحاق نسبت می‌دهد، اما تکاچ10 معتقد است که ترجمۀ سریانی همان ترجمۀ اسحاق ـ یاد شده در گزارش ابن‌ندیم ـ بوده است (نک‌: بدوی، 51-52).
در ترجمۀ عربی ابوبشر متی‌بن یونس پاره‌ای خطاها و بدفهمیها دیده می‌شود که به برخی شرحهای بعدی نیز راه یافته است، از جمله اینکه او در برگردان دو اصطلاح اساسی ارسطو، یعنی«تراژدی»و«کمدی»، دو نوع ادبی آشنای عرب، یعنی«مدح»و «هجا»را گذاشته است(نک‌: ص 85؛ قس: باترورث، 23-24؛ نیز نک‌: بدوی، 88). گویا وجود همین اشکالات، یحیی‌بن عدی را به ترجمۀ دوبارۀ این اثر، شاید با دسترسی به ترجمۀ سریانی، واداشته است(نک‌: خلیفات، 26).
کندی(د ح252ق/866م)در رسالۀ «فی کمیة کتب ارسطوطالیس» از بوطیقا نام برده، و آن را مشتمل بر بحث از اوزان مورد استفاده در هر نوع از اشعار، مانند مدح و رثا و هجو معرفی کرده است(1/382). از اینجا می‌توان به سابقۀ آشنایی با این اثر پیش از ترجمۀ متی‌بی‌یونس و اصل سریانی آن پی برد. اما اشارۀ ابن‌ندیم(ص310)که تلخیصی از بوطیقا را به کندی نسبت می‌دهد، این پرسش را پیش می‌آورد که مأخذ کندی در این اثر از میان رفته به چه زبانی بوده است؟ به احتمال قوی اساس کار او ترجمه یا شرحی غیر مستقیم و متعلق به سنت ارسطوی مجعول باشد، به ویژه اینکه معرفی او از این کتاب و اصطلاحاتی که از آنها یاد کرده است، با مقاصد واقعی ارسطو مغایرت دارد(نک‌: دحیه، 10).‌
از فارابی(د 339ق) رساله‌ای کوتاه در عصر حاضر به دست آمده است، با عنوان «فی قوانین صناعة الشعر» که به احتمال، همان اثری است که ابن‌ابی‌اصیبعه(3(1)/232)با نام «کلام‌له‌فی‌الشعر و القوافی» به او نسبت می‌دهد. فارابی موضوع رسالۀ خود را اصناف و معانی اشعار یونانیان بر پایۀ اقوال منسوب به ارسطو در صناعت شعر، و اقوال ثامسطیوس و دیگر مفسران اشعار معرفی کرده است(نک‌: «فی قوانین...»، 270). آنچه فارابی از ثامسطیوس در اختیار داشته است، باید همان حواشی او بر بوطیقا باشد که به گفتۀ ابن ندیم(همانجا) برخی آن را مجعول دانسته‌اند. از عبارت فارابی این نکته نیز بر می‌آید که در زمان او شروح دیگری بر کتاب ارسطو یا در موضوع آن موجود بوده است. اما رسالۀ فارابی معلوم نیست که برگرفته از ترجمۀ همکار او متی‌بی‌یونس باشد و حتى برخی انواع و طبقه‌بندیهایی که در آن آمده است، در بوطیقا دیده نمی‌شود و می‌توان آنها را انعکاسی از حواشی ثامسطیوس و همان سنت مفسران متأخر ارسطو دانست(نک‌: دحیه،20-27).
روایت نزدیک‌تر به متن ارسطو، تلخیص آمیخته به شرحی است که ابن سینا(428ق/1037م) با عنوان «فی الشعر» نوشته است. این اثر جزء پایانی از بخش منطق شفاست. ابن‌سینا در این کتاب ضبط و فهم روشن‌تری از تعالیم ارسطو به دست می‌دهد و این حاکی از آن است که او به ترجمه‌ای غیر از ترجمۀ متی‌بن‌یونس دسترسی داشته است. اما تأثیر فارابی در کار او، به‌ویژه در آنچه در متن بوطیقا یافت نمی‌شود، به خوبی مشهود است(برای نمونه، نک‌: ابن سینا، 30-31). وی همچون فارابی اصل واژه‌های تراژدی و کمدی را به صورت معرّب به کار می‌برد و تعریف دقیق‌تری برای آنها می‌آورد(ص 29-30، 34). ابن‌سینا به تلخیص محض بوطیقا، اکتفا نکرده، و این معنی از توجه او به تفاوت مفهوم شعر در ادبیات عرب و یونان و نیز استشهاد او به پاره‌ای از نمونه‌های آشنا در فرهنگ ایرانی، به خوبی آشکار است، از جمله نام بردن از کلیله و دمنه ضمن بحث در بارۀ جایگاه وزن ، و از تصویر‌گری مانی در بحث از محاکات(ص 35، 54؛ پینس، 272-273؛ نیز نک‌: دحیه، 29ff.).
کار مهم دیگر در این زمینه، تلخیص کتاب الشعر از ابن‌رشد(د595ق/1199م) است. وی متنی کم و بیش متفاوت با ترجمۀ متی‌بن‌یونس به دست داده است، تا آنجا که می‌توان احتمال داد که او افزون بر متون پیشین، ترجمه‌ای دیگر نیز در اختیار داشته است. وی تأکید می‌کند که در این تلخیص به موازین عام و مشترک میان همۀ ملتها نظر دارد، چون برخی از آنچه در بوطیقا آمده است، در کلام عرب جایی ندارد(ص53). ابن‌رشد از همین، به حسب مورد به جست و جوی شواهدی از شعر عرب می‌پردازد و تعالیم ارسطو را بر آنها تطبیق می‌دهد. با آنکه به نظر می‌رسد که ابن‌رشد به جهت فقدان زمینۀ مشترک در این کار توفیق چندانی نیافته باشد، راهی به نقد نظری و اخلاقی شعر عرب گشوده است که نظیر آن را در جایی دیگر کمتر می‌توان یافت(نک‌: ص57، 97-98، 100-101، 131-132). علاوه بر این، تلخیص ابن‌رشد از این جهت حائز اهمیت است که همچون برخی دیگر از نوشته‌های او اصل اثر یونانی را به اروپای اواخر قرون وسطى شناساند. رویکرد تازۀ این عصر به بوطیقا مرهون ترجمۀ لاتینی کتاب ابن‌رشد به دست هرمان آلمانی در1256م بود. مانتینوس11 هم در سدۀ 14م آن را ترجمه کرد. برگردان عبری تودروس تودروسی12در 1337م نیز مرحله‌ای از این انتقال سنت بود(نک‌: رنان، 81-82, 191-192, 211-212؛ مینیو ـ پاوئلو، مقدمه، 18-22).
بوطیقا را نخستین بار جورجو والّا13به لاتینی ترجمه‌کرد و در 1498م در ونیز به چاپ رساند و پس از آن بود که نخستین چاپ متن یونانی در 1508م به کوشش آلدی14 در ونیز انتشاریافت. شرح مشهوری که فرانچسکو روبرتلّو15 به زبان لاتینی بر بوطیقا نوشت(فلورانس، 1548م)، آغازگر شرحها و تفسیرهای فراوانی بود که دربارۀ این اثر پدید آمد(برای گزارشی در این باره، نک‌: بدوی، 12-32).
در تحقیقات متن شناسانه‌ای که دربارۀ بوطیقا صورت گرفته، ارزش ترجمۀ عربی متی‌بن‌یونس بیش از پیش مورد توجه قرارگرفته است. مارگلیوث که نخستین‌بار این نکته را طرح کرد، این ترجمۀ عربی را به همراه شرح ابن‌سینا و چند قطعۀ دیگر به لاتینی برگرداند و در کنار متن یونانی در 1887 و سپس در 1911م در لندن به چاپ رساند. وی در پژوهش خود نشان داد که برگردان سریانی‌ای که اساس ترجمۀ عربی بوده، خود از روی متن یونانی اصیل‌تری ، مستقل از نسخه‌های موجود یونانی صورت گرفته است، و از این‌رو، پاره‌ای ابهامات نسخۀ اصلی یونانی را می‌توان با متن عربی حل کرد(مارگلیوث، 77ff.؛ برای بحثی انتقادی در این‌باره، نک‌: عیّاد، 5-13).
در تکمیل این‌کار، متن ترجمۀ عربی نخستین بار به کوشش گروهی به سرپرستی تکاچ در فاصلۀ سالهای 1928و1932 در دو جلد به همراه ترجمۀ لاتینی و پژوهشهای مفصل در وین به چاپ رسید. کتاب تحقیقی عبدالرحمان بدوی با عنوان فن‌الشعر(قاهر، 1953م)مشتمل بر ترجمۀ عربی کهن و ترجمۀ دیگری از خود او به همراه متن شرحهای فارابی، ابن‌سینا و ابن‌رشد است. تصحیح دیگری از ترجمۀ متی‌بن یونس به کوشش شکری محمد عیاد و با ترجمۀ تازۀ او در1387ق/1967م در قاهره به چاپ رسیده است.
از بوطیقا 3ترجمه به فارسی در دست است: نامۀ ارسطوطالیس در بارۀ شعر از سهیل افنان بر پایۀ یونانی(بیروت، 1948م)، فن شعر از عبدالحسین زرین‌کوب(تهران، 1337، 1357، 1369ش)، و هنر شاعری از فتح‌الله مجتبائی(تهران، 1337ش).
مأخذ: ابن ابی اصیبعه، علی، الانباء، بیروت، 1377ق/1957م؛ ابن رشد، محمد، تلخیص کتاب الشعر، به کوشش چارلز باترورت و احمد هریدی، 1987م؛ ابن سینا، «فی الشعر»، الشفاء، منطق، به کوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، 1386ق/1966م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابوالبرکات بغدادی، هبةالله، المعتبر فی الحکمة، حیدرآباد دکن، 1357ق؛ باترورث، چارلز، مقدمه بر تلخیص کتاب الشعر(نک‌: هم‌، ابن‌رشد)؛ بدوی، عبدالرحمان، مقدمه بر فن الشعر، قاهره، 1953م؛ خلیفات، سحبان، مقدمه بر مقالات یحیی‌بن‌عدی‌الفلسفیة، عمان، 1988م؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، 1404ق/1984م؛ عیاد، شکری محمد، مقدمه بر کتاب ارسطوطالیس فی الشعر، قاهره، 1387ق/1967م؛ فارابی، احصاء العلوم، به کوشش عثمان امین، قاهره، 1949م؛ همو«فی قوانین صناعة الشعر»(نک‌: ما، آربری)؛ کندی، یعقوب، الرسائل الفلسفیة، به کوشش محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، 1369ق/1950م؛ متی بن یونس، «کتاب ارسطوطالس فی الشعر»، فن الشعر(نک‌: هم‌، بدوی)؛ نصیرالدین طوسی، محمد، اساس الاقتباس، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1355ش؛ نیز:
Arberry, A.J., »Farabi’s Canons of Poetry«, RSO, 1983, vol. XVII; Aristotle, Poetica; id, Politica; id, Rhetorica; Black, D.L., Logic and Aristotle’s Rhetoric and Poetics, Leiden, 1990; Cuddon, J.A., A Dictionary of Literary Terms, Oxford, 1998; Dahiyat, I.M., Avicenna’s Commentary on the Poetics of Aristotle, Leiden, 1974; De Salne; Diogenes Laertius, Lives of Eminent Philosophers, tr.R.D.Hicks. London, 1972; Halliwell, S., »Aristotle’s Poetics«, The Cambridge History of Literary Criticism, ed. G.A.Kennedy, Cambridge, 1989, vol. I; Margoliouth, D.s., The Poetics of Aristotle, London, 1911; Minio-Paluello, introd. Aristoteles Latinus, Leiden, 1968, vol.XXXIII; Nehamas, A.,»Plato on Imitation and Poetry in Republic«, Plato, Critical Assessments, London, 1998, vol.III; Pines, S., Studies in Abu’ l-Barakāt al-Baghdãdl Physics and Metaphysics, Leiden, 1979; Renan, E., Averroès et I’Averroïsme, Paris, 1866; Ross, W.D., Aristotle, London, 1956; Wallace, E., Outline of the Philosophy of Aristotle, Cambridge, 1908; Zeller, Aristotle and the Earlier Peripatetics, tr.B.F.C. Costelloe & J. H. Muirhead, New York, 1962.
محمدجواد انواری

















1. poetica 2. poesis 3. Poetica 4. Rhetorica 5. Politica 6. dithyramb 7. katharsis 8. Organon 9. Simplicius 10. Tkatsch 11. Mantinus 12. Todros Todrosi 13. G. Valla 14. A. Aldi 15. F. Robertello


 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 13  صفحه : 5179
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست