بَنور، شهري كهن در شرقِ استان پنجاب هند كه در 0 و 4 عرض شمالى و 6 و 3
طول شرقى واقع شده است «اطلس...»، .I/14
نام شهر در زبان سنسكريت «وَهْنيور» بوده كه درگذر زمان به صورت بنيور و
بنور درآمده است. براي نخستينبار، بابر در سدة 0ق/ 6م از اين شهر با نام
امروزيِ آن نام برده است. در گذشته اين منطقه به سبب ياسمنهاي سفيدش
كه از آن عطر تهيه مىشده، شهرت داشته است. شايد به همين سبب است كه
برخى از منابع اين شهر را با نامِ پُشپانَگري و يا پُشپاوَتى، به معنى شهر
گلها ياد كردهاند؛ اما بايد گفت كه امروزه اين نام چندان درخور بنور نيست
نك: «فرهنگ...»، ؛ VI/414 بابر، 19-20؛ 2 .EIويرانههايى كه اين شهر را در بر
گرفته است، از قدمت تاريخ آن حكايت دارد «فرهنگ»، همانجا.
بنور در لشكركشى سلطان محمود غزنوي به هند در 95ق/005م به تصرف سپاهيان او
درآمد كوثر، 8. اهميت اين شهر به دوران حكومت خاندان سادات 17 -
55ق/414-451م باز مىگردد. اين خاندان نسب خود را به ابوالفرجِ واسطى
مىرساندند كه گفته شده: پس از استيلاي هلاكو بر بغداد در 56ق/258م به هند
مهاجرت كرده است. سر دودمان اين سلسله، خضرخان حك 17 -24ق/414- 421 بود كه
از جانب اميرتيمور گوركانى، حكمرانىِ ملتان را داشت. چون حكامِ اين سلسله
در آغاز متكى به تيموريان بودند، نزد طبقات نظامى، افغانها و تركانِ دهلى
محبوبيتى نداشتند . سرانجام در 55ق بساط حكمرانى آنان به دستِ بهلول خان
لودي از رؤساي طوايف افغان برچيده شد بازورث، 75، 81؛ 2 .EI
ظهيرالدين محمد بابر در 32ق/526م در بنور اردو زد و ضمن ستايش زيباييهاي
طبيعىِ اين منطقه دستور داد تا چارباغى در دهانة درة پرآب آنجا بسازند نك:
بابر، نيز «فرهنگ»، همانجاها. بنور در 177ق/763م به تصرف نيروهاي سيك درآمد
و در قلمرو دولت پاتياله قرار گرفت و تا 335ش/956م كه در ايالت پنجاب هند
ادغام گرديد، تحت تصرف آنان باقى بود همانجا؛ 2 .EI
از بزرگانِ اين شهر، شيخ آدم بنوري ه م از مشايخ نقشبنديه است كه در
دوران حكومت شاهجهان در سدة 1ق/7م در اين شهر مىزيست. شاهجهان كه از نفوذ
او در ميان مردم بيم داشت، او را در 052ق/642م به مكه تبعيد كرد رضوي،
.209
مآخذ: بابر، ظهيرالدين محمد، بابرنامه، كيوتو، 995م؛ بازورث، ك. ا.،
سلسلههاي اسلامى، ترجمة فريدون بدرهاي، تهران، 349ش؛ كوثر، مظفرعلى،
تاريخ سادات باهره، لاهور، 407ق/987م؛ نيز:
Britannica Atlas, Chicago etc., 1996; EI 2 ; The Imperial Gazetteer of India,
New Delhi, 1908; Rizvi, A. A., Sh ? h Wal / -All ? h and His Times, Canberra,
1980.
پرويز امين