بَنْگالى، اَدَبيّات، زبان بنگالى امروزي در سدههاي و ق/ 1 و 2م از
پراكريت «مگدهه اپه بهرانشه» منشعب شد، و تا آغاز دوران حكومتاسلامى در
بنگال اوايلسدةق/3م زبان گفتوگوي تودههاي مردم بود. در اين دوران،
سيطره و اعتبار زبان سنسكريت كه زبان دين و دولت سلاطين هندو مذهب بود،
مانع از آن مىشد كه زبان محلى از لحاظ فرهنگى رشد و ترقى نمايد، هرچند كه
در عصر سلطنت شاهان بودايى مذهب پالا سدههاي تا 2م برخى از آثار بودايى،
از جمله مجموعة سرودهاي موسوم به چرياپده به زبان بنگالى قديم پديد آمده
بود. با آمدن مسلمانان، زبان سنسكريت از مقام زبان دولتى و درباري بودن
تنزل كرد و به حوزههاي دينى محدود شد، و زبان فارسى جاي آن را گرفت و
طبعاً راه براي پيشرفت زبان بنگالى و پيدايش ادبيات مكتوب به اين زبان
باز شد نك: كمبل، .I/227 در اين دوران، ادبيات بنگالى بيشتر پيرو سنتهاي
ادبى سنسكريت و پراكريت بود، و شعر غنايى غالباً به ستايش خدايان محبوب
هندوان، خصوصاً كريشنا و ويشنو اختصاص داشت آمريكانا،.III/514
در اوايل سدة 3م حكومت خاندان «سنا» به دست مسلمانان برچيده شد. شاهان
مسلمان بنگاله از دربار دهلى - كه در آن زمان مركز حكومت اسلامى در هند بود
- اطاعت نمىكردند، ولى در 84ق/ 576م دردوران پادشاهى اكبرشاه،حكومت بنگال
درقلمرو سلطنت پادشاهان سلسلة بابري دهلى قرار گرفت و در اين دوران بود كه
زبان و ادبيات فارسى در بنگال رشد و گسترش تمام يافت و فارسى رسماً زبان
دولتى و درباري شد امين، 2 و به موازات آن ادبيات بنگالى نيز به مرحلة
تازهاي از پيشرفت و تكامل خود رسيد.
پيش از اين دوران، با آنكه مردم بنگاله در جنگ و آشوب به سر مىبردند،
شاعرانى چون چانديداس قرن 4م و ويدياپتى قرن 5م به زبان بنگالى شعر
مىسرودند و سرودههاي عاشقانة آنها و نيز ستايش و وصف ويشنو، در سبك و شيوة
شاعران دورههاي بعد بسيار مؤثر بود نك: I/1168 , 2 ؛ EIچترجى، 0. در سدههاي 5
و 6م، شاعران فرقة «ويشنويى» ادبيات اين زبان را با غزليات عاشقانة دينى و
عرفانى پرشور خود رواج و رونق دادند همانجا؛ مجتبائى، . از سوي ديگر، در اين
دوران به تشويق سلاطين مسلمان، حماسههاي مهم دينىِ هندويى چون
مهابهارته، راماينه، بهاگوتا و برخى از پوراناهااز زبان سنسكريت به بنگالى
ترجمه شد ، EIهمانجا؛ تاراچند، .213-214
قرون و ق/4 و 5م را مىتوان به حق دوران شكوفايى ادبيات بنگالى ميانه
دانست كه در آن كرتيواس قرن 4م، با الهامگيري از راماينه، سنجيه قرن 4م
با الهامگيري از مهابهارته و مالادهر وسو با بهرهگيري از بهاگوت پورانا
منظومههاي دينى و يشنويى پديد آوردند آمريكانا،همانجا.در آثار اين شاعران و
مترجمان كه بنيانگذاران ادبيات بنگالى بهشمار مىروند، غالباً از حكمرانان
مسلمان به نيكى ياد مىشود چترجى، 9.موكوندارام چكرورتى - كه پس از
چانديداس و ويدياپتى، بزرگترين شاعر بنگالى دوران پيش از تسلط انگلستان
بهشمار مىرود، و در اواخر سدة 6م و پس از تسلط اكبرشاه بر بنگاله مىزيسته
است - در حماسهاي به نام «چاندي» زن شيوا به تشريح فساد حاكمان وقت و
آشفتگيهاي اجتماع پرداخته است مجتبائى، همانجا.
از قرن ق مسلمانان بنگال به تصنيف، تأليف و ترجمه به اين زبان پرداختند
و در حيات فرهنگى و ادبى اين ناحيه سهمى بزرگ و مؤثر يافتند. شاه محمد
صغير، در دوران سلطنت غياثالدين اعظم شاه سل 392-410م، داستان يوسف و
زليخا را براساس روايات اسلامى به نظم بنگالى درآورد. پس از او زينالدين
در رسول ويجيه به شرح احوال رسول اكرمص و اصحاب او پرداخت. مزمّل در
كتابى با عنوان ساعت نامه از ساعات سعدونحس و اوقات مناسب براي امور
زندگانى سخن گفت. افضل على در نصيحت نامه اصول اخلاقى و آداب و احكام
امور معاشى اسلامى را بيان كرده است عبدالكريم، 81 , - ¡ و سيد سلطان سدة
6م در وفات پيامبرص مطالبى از تاريخ اسلام و احوال مسلمانان بنگال را به
نظم درآورده است نك: همو، .81-82
سيد علاءالحسين معروف به علائول الااول منظومة مشهور پدماوتى، اثر ملك محمد
جائسى را از هندي به بنگالى درآورد، و دولت قاضى داستان ستى مينا را به
اين زبان منظوم ساخت. اهميت اين شاعران بيشتر از آن جهت است كه توانستند
تعبيرات و مضامين دينى اسلامى را در شعر بنگالى وارد سازند و دو فرهنگ
اسلامى و هندويى را در بنگال به هم نزديك كنند III/167) .(GSE, شايستة توجه
است كه شاعران مسلمان از ترجمه يا تصنيف داستانهاي حماسى يا عاشقانة
هندويى پرهيز نداشتند. چنانكه علائول، دولت قاضى و محمد كبير به نظم
اينگونه آثار پرداختند. از ديگر چهرههاي ممتاز اسلامى كه در تكوين و رشد
ادب بنگالى مؤثر بودهاند، مىتوان از چند شاعر و نويسندة نيز ياد كرد. دولت
وزير بهرام خان داستان ليلى و مجنون را به نظم درآورد، و صابردخان با
تصنيف كتاب حنيفه خيراپري، علائول با داستان سيف الملوك و بديع الجمال، و
محمد كبير با منظومة مدهومالتى در اين راه گامهاي مؤثر برداشتند 2 ، EIهمانجا.
كتاب جنگ نامه، اثر غريب الله، داستان فتوحات پيروان پيامبر اسلامص در
ايران است و كتاب ديگر او با عنوان مقتول حسين، از سرگذشت تلخ حسن و
حسينع، فرزندزادگان پيامبر اسلامص سخن مىگويد. حيات محمد نيز جنگ نامه
اي در سوگ حسين بن علىع تصنيف نمود و در اين دوران دربارة واقعة كربلا و
شهادت حسين بن علىع و ياران او چند كتاب ديگر به نظم ساخته شد. غريب
الله بخشى از داستان امير حمزه را به نظم درآورد، و چندي بعد سيد حمزه بخش
دوم آن را سرود اشرف، 61 ¡ و حتى شاعران هندو مذهب هم به اين موضوع توجه
و دلبستگى يافتند، چنانكه كريشنامنگل داستان كودكى حسن و حسين بن علىع
را ظاهراً به تقليد از داستانهاي دوران كودكى كريشنا و بالارام به صورت
منظومهاي به زبان بنگالى نقل كرده است. كتاب اسلام نبى كچّه داستانهاي
پيامبر اسلام، اثر عبدالمتين نيز به تقليد از منظومههاي كريشنامنگل سروده
شده است. روايات و داستانهاي مربوط به زندگى و اعمال پيران صوفيه نيز
زمينة پديد آمدن آثاري چون ستيه پيرپنچالى و نظاير آن گرديد.
اوايل قرن 2ق/8م را مىتوان دوران ركود و انحطاط ادب بنگالى دانست، زيرا
شعر بنگالى در اين دوره بيشتر به محافل اشراف و پادشاهان فئودال و محلى
محدود شده بود و به تودة مردم نمىپرداخت ، GSE همانجا. دو شاعري كه در اين
دوره شناخته شدهتر بودند، يكى بهارات چاندراري707-760م و ديگري رام
پرسادسن720- 775م بود. از بهارات چاندراري اشعاري پرتكلف ولى طنزآميز بر
جاي مانده است، ولى رام پرساد بيانى لطيف و شيرين داشت و غالباً در
موضوعات دينى شعر مىسرود. شعراي ديگر اين دوره مقلدان بىمايهاي بودند كه
در كار خود از سخنوران پيشين تقليد مىكردند مجتبائى، همانجا؛ چترجى، 1-2.
ويژگيهاي اصلى شعر اين دوره را مىتوان تكلف بيش از حد و غلبة
احساساتشهوانى دركلامشاعران ،همانجا.دانشمندان GSE–¨÷¢ مسلمان نيز در اين
دوران علاوه بر آثاري در شرح احوال بزرگان دين و چند حماسة دينى چون نبى
ونشه در تاريخ دينى اسلام، از تكوين عالم تا شهادت حسين بن علىع تصنيف
سيدسلطان سدة 6 و 7م و جنگ نامه در غزوات سرودة غريب الله و داستان
اميرحمزه ساختة سيدحمزه، با سرودن منظومههايى در تعليم احكام و اصول عملى
دين، در تقويت زبان و ادبيات بنگالى سهم عمده داشتند. از جملة اينگونه
آثار شريعت نامة نصرالله خان و كفايت المسلمين شيخ مطّلب و شريعت نامة
ديگري از عبدالحكيم شايستة ذكر است نك: اشرف، 63-64.
ادبيات صوفيانه نيز در اين احوال رشد و گسترش داشت و به موازات سرودههاي
شاعران ويشنوپرست و بيان مضامين عرفانى هندويى در وحدت ذات الهى و عبادت
عاشقانه، كسانى چون سيدسلطان در جنن پرديپ و جامى محمد در نور جمال به
بحث و نظر دربارة موضوعات عرفانى پرداختند. سيدسلطان به اهميت مراعات اصول
و موازين شريعت در احوال صوفيانه و لزوم پيروي از پير و مرشد توجه خاص
داشت و حاجى محمد در آراء صوفيانة خود از محيىالدين ابن عربى و شيخ احمد
سرهندي پيروي مىكرد. صوفيه در بنگال غالباً با عارفان هندو مذهب روابط
دوستانه داشتند و در هر دو طرف دادوستد و تأثير و تأثر فكري و روحى وجود داشت
نك: همو، 66-67.
ادبيات بنگالى تا پايان قرن 2ق/8م محدود به شعر بود و بهرغم وجود متون
منثور بسيار به زبانهاي فارسى و سنسكريت كه طبقة تحصيل كردة بنگال با آنها
آشنا بودند، عملاً تا اوايل قرن 9م و دوران تسلط انگلستان بربنگال،هيچگونه
نثرادبى قابل توجهى در زبان بنگالى پديد نيامد مجتبائى، . اين شايد از آن
روي باشد كه بنگالى هيچگاه زبانى رسمى و درباري نبود و دانشمندان آثار
علمى، فلسفى، حقوقى و يا دينى خود را يا به سنسكريت مىنوشتند، يا به
فارسى. از سوي ديگر رواج شعر قافيهدار را به جاي نثر، شايد بتوان به سبب
آب و هواي بنگاله دانست كه در آنجا رطوبت هوا و هجوم حشرات به آسانى و
به سرعت كتاب و نسخة خطى را نابود مىكند و همين باعث شده بود كه مطالب
مختلف در قالب اشعار موزون و قافيهدار و در حافظة اشخاص حفظ و نقل شود
چترجى، 2. در دوران تسلط انگليسيها بر بنگال 757-947م،فرهنگ و ادبيات
انگليسى روبه رواج نهاد و آشنايى با اين زبان در تحول ادبيات بنگالى مؤثر
افتاد و موجب پيدايش و رشد نثر بنگالى شد.
مأموران انگليسى چون خود را مجبور به يادگيري زبان بنگالى مىديدند، دست
به تهيه و نشر كتاب و فرهنگ لغت براي اين زبان زدند و در كتابهايى كه
براي تدريس نوشته مىشد، افسانهها و داستانهايى به زبان بنگالى گنجاندند،و
همين نخستين نمونههاي ساده و ابتدايى،بعدها اساس و پاية رمان بنگالى شد و
به تدريج در ميان تودههاي مردم راه يافت. عامل مهم ديگر فعاليتهاي
مبلغان مسيحى بود. در 799م، ويليام كيري، مبلّغى كه در ناحية سرآمپور مستقر
شده بود، به نشر كتب تبليغاتى و آشنا كردن مردم با اصول مسيحيت پرداخت. در
نتيجة كوششهاي او و همفكرانش، كتاب مقدس به بنگالى ترجمه شد، و اين ترجمه
نيز در رواج و رشد نثر ادبى بنگالى تأثيري بسزا داشت مجتبائى، چترجى،
همانجاها.
در كنار متون نثر، شعر نيز در اين دوران به حيات خود ادامه مىداد و موضوعات
دينى و اسطورهاي همچنان محور اصلى ادبيات منظوم در اواخر قرن 8 و اوايل
قرن 9م بود، ولى پيشرو نهضت نگارش دربارة مسائل دينى و فلسفى به نثر
بنگالى، رام موهان روي 774-833م بود كه «پدر نثر بنگالى» بهشمار مىرود
همو، 3. او پس از سفر به نقاط مختلف هند و آموختن زبانهاي فارسى، سنسكريت،
عربى، انگليسى، يونانى و عبري، با تعاليم تورات و انجيل هم آشنا شد و با
تشكيل جمعيتى به نام «براهمو ساماج»، به نشر آثار گوناگون در ذم بتپرستى،
دفع خرافات از دين، معرفى آيين مسيح و آشتى و سازش ميان اديان پرداخت
مجتبائى، -. وي شيوهاي را در نگارش پايهگذاري كرد كه پس از او نيز در
انواع مختلف نوشتار ادبى، از نمايشنامه و رمان تا آثار علمى و انتقادي به
كار گرفته شد و تا اواسط قرن 9م نيز ادامه يافت آمريكانا،.III/514 از ديگر
كسانى كه در رشد و شكوفايى نثر بنگالى با رام موهان روي همكاري داشتند،
مىتوان از اكشى كومارداتا د 886م، ايشوار چندرا گوپتا 811- 859م و ايشوار
چندرا بيدياپتى 820-891م نام برد. اين نويسندگان روشنفكرانى بودند كه
ادبيات ملى و نثر بنگالى را بنيان نهادند GSE, .III/167
در نيمة دوم قرن 3ق/9م، نهضت ادبى بنگاله به كمال خود رسيد. علل و عوامل
مختلفى براي اين رشد و پيشرفت سريع گفته شده است كه از همه مهمتر تأسيس
مدارس جديد، ترجمة آثار اروپايى، نوشتههاي تبليغاتى مسيحيان و آموختن زبان
انگليسى - كه به تدريج جاي زبان فارسى را مىگرفت و زبان رسمى دولتى
مىشد - در اين جريان مؤثر بوده است چترجى، همانجا. رواج روزنامه نگاري نيز
از ويژگيهاي اين دوره است و تقريباً 2 روزنامه به زبان بنگالى در كلكته
به چاپ مىرسيد امين، 3. از شخصيتهايى كه به موازات اين جنبش جديد،
ادبيات كهن را نيز ادامه مىدادند، بايد از مايكل مدهوسودن دات 824-873م
نام برد كه اولينبار در زبان بنگالى شعر سپيد بىقافيه سرود. او مىخواست
سبك مطنطن و پرشكوه ميلتون انگليسى را در شعر بنگالى تقليد كند و از همين
روي از آوردن واژههاي نامأنوس سنسكريت در شعر خود پرهيزي نداشت و همين
ويژگى، فهم شعر او را براي عوام سنگين و دشوار كرده بود مجتبائى، 0. او
نخستين كسى است كه غزلهاي بيتى سروده است كه اكنون از مطلوبترين انواع
شعر بنگالى بهشمار مىرود چترجى، 5.
ديگر شاعر اين دوره نابين چاندراست كه در شعر از سبك لرد بايرون پيروي
مىكرد. حماسة معروف او ريواناكا نام دارد كه مشتمل بر اساطير و افسانههاي
هند قديم در 0 جلد و به شيوة نو سروده شده است. از شاعران ديگر اين دوره
بايد به بابو و كتابش با عنوان سرودهاي هندي، و بهار لعل چكرواتى اشاره كرد
همو، 3.
ويژگى مهم ديگر ادبيات قرن 9م بنگالى، ظهور هنر داستاننويسى به سبك جديد
است كه افرادي چون بانكيم چندر چترجى 838- 894م،پياريچاد ميترا814-883مو
راما شچاندرا داتا848- 909م نمايندگان برجستة آنند ، GSE همانجا. علاوه بر اين،
ادبيات بنگالى در عرصة نمايشنامهنويسى نيز مراحل رشد و تكامل را پيمود. بيشتر
اين آثار جنبة انتقاد اجتماعى دارد و زندگانى مردم بنگال و مسائل و مشكلات
آنان را در عرصههاي مختلف به تصوير مىكشد.
اما بدون شك مهمترين و بزرگترين نمايندة ادبيات بنگالى در قرنهاي 9 و 0م
رابيندرانات تاگور 861-941م است كه اشعار، نمايشنامهها و داستانهاي او باعث
شهرت گستردهاش در بنگال گرديد و انتشار ترجمة انگليسى مجموعهاي از اشعار وي
به نام گيتانجالى در 913م، برندة جايزة ادبى نوبل شد. تا گور در شعر انگليسى
از جفري چاسر و ويليام شكسپير تا ييتس و اليوت مطالعات وسيع داشت، و
دلبستگى او به ادبيات انگليسى به حدي بود كه تأثير اشعار شلى در مجموعة
نغمههاي شامگاهى او بسيار آشكار است. از آثار تاگور، گورا، خانه و جهان و
چيترا شهرت جهانى دارند. سبك زنده و واقعگراي تاگور به اندازهاي در آن
روزگار فراگير شد كه بسياري از شاعران معاصر را تحت تأثير قرار داد و از شيوة
او پيروي كردند.
اينگونه تحولات در آثار شاعران و نويسندگان مسلمان بنگال نيز نمايان بود و
راه و روش خلق آثار ادبى به شيوهها و در زمينههاي جديد در ميان اين مردم
نيز رواج گرفت. نخستين داستاننويس مسلمان در اين ناحيه مجيب الرحمان بود
كه داستان او با عنوان انور بيان واقعيتهاي زمان و مسائل اجتماعى مسلمانان
بنگال را شرح مىدهد. در قرن 0م، اهل شعر و ادب در بنگال مانند گذشته
غالباً از رويدادهاي تاريخ گذشته سخن مىگويند، با اين تفاوت كه در اين
زمان مىكوشند تاريخ گذشته را نقادانه و به روش علمى تفسير و ارزيابى كنند.
آنچه در قرن 0م بيش از هر موضوع ديگر فكر و خاطر روشنفكران مسلمان را به
خود مشغول مىداشت، مسئلة استقلال هند و آزادي مسلمانان نه تنها از قدرت
استعماري انگلستان، بلكه از خطر مضمحل شدن در قدرت و فشار اكثريت هندو مذهب
بود. به همين سبب، ادبيات مسلمانان بنگال هرگز از گرايشهاي دينى و قومى
خالى نبود و اين كيفيت در آثار شاعرانى چون فرح احمد، واجد على و مجيب
الرحمان مشاهده مىشد.
در دوران پس از استقلال، نذرالاسلام ز 899م، شاعر انقلابى و مسلمان بنگال
توانست با بهرهگيري از روشهاي سنتى شعر فارسى و بنگالى قديم، مكتب جديدي
از شعر زنده و واقعگراي بنگالى را پديد آورد نك: اشرف، 71 و در پرتو كارهاي
او كسانى چون جسيمالدين ز 902م با پرداختن به احوال روستاييان بنگال و
تصوير زندگانى اجتماعى آنان به گسترش ادبيات جديد و مردمى بنگال كمك
كردند، و شاعرانى چون ميرمشرف حسينى، عبدالودود و محمد شهيدالله در اين حركت
سهيم و مؤثر بودند چترجى، 5.
پس از استقلال هند و تشكيل كشور پاكستان، بنگال به عنوان پاكستان شرقى
شناخته شد، و در همين سال دو انجمن در اين ناحيه تأسيس شد، يكى به نام
انجمن احياء پاكستان، در كلكته، و ديگري به نام انجمن ادب پاكستان در
داكا. اين دو انجمن مركز فعاليتهاي ادبى زبان بنگالى براي مسلمانان شد و
گروهى از شاعران، داستاننويسان، محققان و مترجمان بنگالى كه نمايندگان
ادبيات معاصر اين زبان بهشمار مىروند، در اين دو انجمن پرورش يافتند نك:
اشرف، 73- 74.
مآخذ: اشرف، سيدعلى، «بنگاله»، اردو دائرةالمعارف اسلاميه، لاهور، 969م، ج ؛
امين، محمد، «بنگاله و ادبيات فارسى»، كيهان فرهنگى، تهران، 364ش، س ، شم
1؛ چترجى، اتل، «ادبيات بنگالى»، روزگار نو، لندن، 945- 946م، ج ، شم ؛
مجتبائى، فتحالله، مقدمه بر چيترا ي تاگور، تهران، 334ش؛ نيز:
Karim, Social History of the Muslims in Bangal, Dacca, 1959; Americana;
Campbell, G., Compendium of the World's Languages, London, 2000; EI 2 ; GSE;
Tara Chand, Influence of Islam on Indian Culture, Allahabad, 1946.
بخش ادبيات - بخش اديان و عرفان