بَنّا، حسن 285-327ش/ 906-949م، بنيانگذار و رهبر جمعيت اخوان المسلمين.
وي در شهرستان محموديه نزديك اسكندريه در بحيرة مصر به دنيا آمد. پدرش احمد
بن عبدالرحمان اهل علم و صاحب تأليفات و امام جماعت مسجد آنجا بود. حسن با
برخورداري از محضر پدرش، پس از طى تحصيلات اوليه، وارد دارالمعلمين الاوليّة
دانشسراي مقدماتىدمنهور شدو سپس بهقاهرهرفت و در302ش/ 923م در دارالعلوم
آن شهر به تحصيل پرداخت. در 927م از آنجا فارغ التحصيل شد و به عنوان معلم
ابتدايى در شهر اسماعيلية مصر به تدريس اشتغال ورزيد. حسن از همين زمان به
تدريج انديشههاي خود را در جهت احياي دين و قدرت سياسى - اجتماعى دينى
شكل داد و به تبليغ آن پرداخت. آنگاه در 307ش/928م جمعيت اخوان المسلمين
را تأسيس كرد و در دروس و سخنرانيها و نوشتههاي خود به تبيين اصول بنيادي
تفكر جمعيت برخاست و براي اين كار به مسافرتهايى دست زد. حسن بنا در كنار
نشر تعاليم احياء احكام و شعائر دينى، عملاً به مبارزه با فساد و بىدينى
پرداخت.
وي در 311ش/932م به عنوان معلم به قاهره منتقل شد و جنبش اخوانالمسلمين
هم در اين شهر تمركز يافت. افكار حسن بنا كه در قالب سخنرانيها و نوشتهها در
روزنامة اخوان المسلمين انتشار مىيافت، مورد توجه محافل سياسى و دينى واقع
شد و بهويژه، مردم به اين جنبش اقبال نشان دادند. اين امر سبب شد تا حسن
بنا همة زندگى خود را وقف اين كار كند؛ تا آنجا كه زندگى او را از اين تاريخ
بايد در قالب تاريخچة اخوان المسلمين مطالعه كرد نك: ه د، اخوان المسلمين؛
براي زندگى بنا، نك: ندوي، 4 -7؛ داغر، /10؛ زركلى، /83-84؛ جدعان، 58؛ خلفالله،
2-4؛ رمضان، 97- 98؛ بشري، المسلمون...، 71.
در اينجا بايد به منابع فكري حسن بنا و شخصيتهايى كه او را تحت تأثير افكار
خود قرار دادند، توجه شود. وي علاوه بر تعاليم پدر و تأثيرات دينى برخاسته
از محيط خانواده، از شاگردان و مريدان شيخ عبدالوهاب حصفى از مشايخ صوفيه
بود و از افكار و تعاليم طريقة حصافيه تأثير پذيرفته، با جمعيت خيرية حصافيه
واقع در محموديه كه در جهت نشر تعاليم اسلامى و مبارزه با منكرات و مقابله
با تبليغات هيئتهاي مسيحى فعاليت داشت، به همكاري برخاست. پس از انتقال
به قاهره، به «جمعية مكارم الاخلاق الاسلامى» پيوست و در آنجا ضمن آشنايى
با محافلمذهبى و جمعيتهاي دينى،با شخصيتهاي علمى و مذهبى آن روزگار چون
محبالدين خطيب، محمد خضر حسين، محمد غمراوي و احمد تيمور آشنا شد و در مجالس
درس و بحث رشيد رضا شركت كرد و با جمعيت نهضة الاسلام - كه شيخ يوسف دجوي
آن را بنياد گذاشته بود - از نزديك به همكاري پرداخت. از اين ميان تأثير
رشيد رضا و مجلة المنار بر افكار حسن بنا بيشتر محسوس است.
حسن بنا در ايام تحصيل در قاهره، با محفلى از رجال مذهبى آنجا آشنا شد كه
مقدمات انتشار روزنامة الفتح به سرپرستى مجدالدين خطيب و تشكيل جمعيت
جوانان مسلمان جمعية الشبان المسلمين را فراهم مىكردند. حسن بنا بعدها هم،
پس از آنكه اخوان المسلمين را تأسيس كرد، در نشرية الفتح مقالاتى منتشر نمود.
وي در طول حيات خود در جريان تحولات مصر بهطور عام، و اخوان المسلمين بهطور
خاص، رسالهها و مقالات و سخنرانيهايى پديد آورد و منتشر كرد كه پس از مرگ او
هم بارها تجديد چاپ شد. شماري از اين رسالهها اينهاست: رسالة التعاليم،
رسالة العباد، دعوتنا فى طور جديد، بين الامس و اليوم، الرسائل الثلاث دعوتنا،
الى ايّ شىء ندعوالناس و نحوالنور، الاخوان المسلمون تحت راية القرآن،
مشكلاتنا فى ضوء النظام الاسلامى، العقائد، المناجاة، المأثورات، احاديث
الجمعة، الدعوة و الداعية، السلام فى الاسلام، هل نحن قوم عمليون، المنهاج،
رسالة عقيدتنا، رسالة المؤتمرالخامس، الى اخوان الكتائب و رسالة المؤتمر السادس.
بسياري از اين رسالهها و نوشتهها به صورت مستقل و يا در مجموعة رسائل به
چاپ رسيده است نك: داغر، جدعان، همانجاها؛ نيز نك: مآخذ همين مقاله؛ همچنين
مذكرات الدعوة و الداعية حسن البنا زندگىنامة خودنوشت حسن بنا و تاريخچة شكلگيري
اخوان المسلمين و تعاليم آن كه پس از مرگش منتشر شد زركلى، همانجا. اين
اثر با عنوان خاطرات زندگى حسن البنا به فارسى نيز ترجمه و منتشر شده است
تهران، 366ش. برخى از آثار او در مجلة «شرق» به فرانسه هم ترجمه و منتشر
شده است شم 4 و .6 سرانجام دولت نُقراشى فرمان انحلال جمعيت اخوان
المسلمين و مصادرة داراييها و توقيف شمار بسياري از اعضاي آن را صادر كرد كه
همين امر موجب ترور نقراشى در 8 دسامبر 948 توسط يكى از اعضاي اخوان المسلمين
شد. اندكى بعد در شب 2 فورية 949 حسن بنا به ضرب گلولة افراد ناشناسى از پاي
درآمد زركلى، /84.
افكار و انديشههاي دينى و سياسى: بنا فعاليت خود را پس از سقوط خلافت عثمانى
- كه لااقل در نظر بسياري از متفكران اهل سنت، عصر سياسى و تا اندازهاي
دينى امت اسلامى شناخته مىشد - آغاز كرد و به همين دليل، براي وي بيش از
هر چيز چگونگى بازسازي اين مرجعيت در اشكال جديد آن كه به هرحال وحدت و
استمرار امت را تضمين كند مثلاً نك: بنا، «المؤتمر الخامس»، /0-1، در درجة اول
اهميت قرار داشت. او با نظامهاي جانشين ايدئولوژي وحدت و مشروعيت اسلامى،
همچون ايدئولوژي قوميت مخالف بود و در نهايت چاره را در طرح موضوع «دولت
اسلامى» به عنوان جانشين خلافت از يك سو، و حافظ و ضامن وحدت امت اسلامى،
از سوي ديگر ديد نك: بشري، المسلمون، 73-77، 85-89؛ بيومى، 60-62، 66، 75، 95؛
نيز نك: بنا، همان، /3 بب، «دعوتنا فى طور...»، /77 بب، «دعوتنا»، /1 بب. از ديگر
سو جنگ جهانى اول و پيامدهاي آن، ازجمله سقوط دولت عثمانى، و نيز رويكرد
استعماري كشورهاي اروپايى، گفتمان اصلاحطلبى اسلامى را كه كسانى چون جمالالدين
اسدآبادي و محمد عبده به دنبال طرح آن، و ايجاد آشتى ميان ارزشهاي اسلامى
با فرهنگ جديد غرب بودند، سخت دچار بحران كرد. درواقع روية استعماري غرب،
موجبات بدبينى نسبت به اين وجهه نظر از تفكر اصلاحطلبى را در ميان متفكران
اسلامى و عرب، از جمله محمد رشيد رضا كه به تدريج روي به سلفىگري نهاد،
فراهم كرد نيز نك: همو، «الى ايّ شىء...»، /4 بب. حسن بنا هم به عنوان
شاگرد رشيد رضا، در حقيقت از آغازگران تفكر «احياي دينى اسلامى» است نك: همو،
مذكرات...، 00 بب.
با آنكه شرايط سياسى و اجتماعى مصر، موجد زمينههاي مساعد براي شكلگيري
جمعيت اخوانالمسلمين بود براي شكلگيري اخوان در شرايط حاكم بر آن دوره،
نك: حسينى، 1-0؛ خدوري، 5 -00؛ ميچل، 1 -4، و به سبب همين شرايط، خاصه اشغال
مصر توسط انگلستان، احزاب مختلف دچار رقابتها و كشمكشهاي گسترده شده بودند،
با اين وصف اخوان المسلمين خود را «حزب» نخواندند و حسن بنا خود نسبت به
احزاب مصري به دليل تأثيرات منفى آنها بدبين بود نك: «المؤتمر الخامس»، /4-
8.
اخوان المسلمين اساساً، لااقل در آغاز، از اينكه جمعيتى سياسى به شمار آيند،
احتراز داشتند مثلاً نك: همو، «فى مؤتمر...»، /63. با اينهمه بخش بس مهمى از
فعاليت حسن بنا و اخوان رنگ سياسى داشت، خاصه كه جهاد با بيگانه، استقلال
و رهايى مصر از اشغال انگليس را از اهداف خود مىشمردند همو، «الجهاد»، /19 بب،
«المؤتمر الخامس»، /1 بب، «بين الامس...»، /38. بنا در همين زمينه معتقد بود
كه مىبايست همة احزاب مصري منحل شوند و همة نيروهاي ملت در يك حزب مجتمع
شود، تا اينكه زمينه براي تحقق استقلال و آزادي ملت و شكلگيري بنيادهاي
اصلاحات داخلى فراهم گردد «نحوالنور»، /54 بب، «المؤتمر الخامس»، /4- 8، «مشكلاتنا...»،
05-07، «فى مؤتمر»، / 84- 85.
بنا البته به بازسازي امت براي راهيابى به درجات كمال اجتماعى سخت
اهميت مىداد، ولى طريق دستيابى به اين هدف را نه تمدن غرب، بلكه تمسك
به تعاليم اسلام مىدانست «الاخوان...»، /97 بب. وي بر اهميت نظام نمايندگى،
گرچه از غرب اقتباس شده بود، تأكيد مىكرد و معتقد بود كه اين نظام تعيين
كنندة مسئوليت حاكم و سلطة امت است و تباينى ميان قواعد اسلامى حكومت با
نظام نمايندگى ندارد «مشكلاتنا»، 97 بب؛ قس: خدوري، 9-00، كه معتقد است جنبش
اخوانالمسلمين به سازگار كردن دين و دموكراسى علاقهمند نبود.
از ديگر سو، حسن بنا با قانون اساسى مصر مخالفت نداشت و هرگونه شيوة انقلابى
را، دست كم از منظري سلفى باورانه، رد مىكرد. جنبش اخوان المسلمين كه بيش
از هر چيز مبتنى بر روش تبليغى بود، با اتخاذ شيوة محافظهكارانه به احياي
هويت اسلامى براساس دعوت و اصلاح امور اهتمام داشت بنا، «المؤتمرالخامس»،
/0 -6 و بنابراين، در آغاز حتىالمقدور با شيوههاي مسالمتآميز در اين مسير قدم
برمىداشت. تأييد ملك فاروق توسط حسن بنا هم به همين دليل بود نك: همو، «نحوالنور»،
/15 بب.
وي با وجود اهتمامى كه در اسلامى كردن حكومت و جامعه داشت، از مشاركت در
نظام سياسى و رقابت با احزاب ديگر خودداري نمىكرد و حتى در همين راستا بود
كه خود را دوبار نامزد نمايندگى مجلس مصر گردانيد و گاهى نيز با شاه همكاري
مىكرد، تا جايى كه در انتخاب رئيسالوزراي جديد با او مشورت شد؛ البته اخوان
المسلمين در اين دوره به دليل مقابله با كمونيستها و حزب وفد مورد حمايت و
تشويق بود. بنا حتى با اسماعيل صدقى رئيسالوزراي مصر همكاري كرد و همة اين
موارد نشان دهندة فعاليت باز و گستردة سياسى بنا در اين دوره است براي
فعاليتهاي وي در اين زمينه، نك: سعيد، 3-4، 9، جم.
اخوان المسلمين گرچه در دورة بنا همواره به ويژگى تبليغى و مبتنى بر دعوت
خود تأكيد مىكردند، ولى پس از معاهدة 315ش/936م ميان انگلستان و دولت مصر
كه اخوان المسلمين با آن به مخالفت برخاست، صبغة سياسى فعاليت بنا و اخوانالمسلمين
بيشتر شد و بهطور فزايندهاي به حركات سياسى براي واداشتن دولت به اجراي
شريعت دست زدند براي بررسى تحولات در رفتار مذهبى و سياسى اخوانالمسلمين و
بنا، نك: بشري، المسلمون، 70 بب، الحركة...، 3 بب.
دولت اسلامى از ديدگاه بنا: با آنكه فعاليت بنا چند سالى پس از سقوط خلافت
عثمانى آغاز شد، وي به شرط تحقق مقدماتى كه بيان كرده، معتقد به احياي
خلافت بود «المؤتمرالخامس»،/0-1 و در عين حال باتوجه به آنكه بحثهايى
دربارة ضرورت جدايى دين از دولت در آن وقت رواج يافته بود، به تبيين
مفهوم دولت و حكومت در اسلام مىپرداخت «فى مؤتمر»، /63 بب؛ نيز نك:
عبدالرزاق، 9 بب؛ حسين، 9 بب. ويژگى مهم بنا در ميان كسانى كه به احياي
خلافت اسلامى به عنوان مرجع وحدت امت اعتقاد داشتند، آن بود كه طرح «دولت
اسلامى» را قطع نظر از بحث جدايى و يا عدم جدايى دين و دولت، بيشتر با اتكا
بر فهم جوهر اسلام و ويژگيها و اهداف چند بُعدي اين دين ارائه مىداد و بر
ضرورت دركى كامل از اسلام تأكيد مىكرد مثلاً نك: «بين الامس»، /10 بب، «المؤتمرالخامس»،
/6 بب. اخوان المسلمين اساساً به عقيدة بنا پيرايههايى را كه طى تاريخ بر
دامن اسلام نشسته بود، از آن مىزدايد و خود را متكى بر همان چيزي مىداند
كه پيامبرص از سوي خداوند آورده است و تصور اسلام بدون حكومت وجهى ندارد
نك: «بينالامس»، /07، «المؤتمرالخامس»، /9، مذكرات، 15بب، 83.
دولت اسلامى تابعى است از هدف و غايت اسلام و دعوت به عنوان نشانة حضور و
استمرار اسلام وظيفة اصلى دولت است. دعوت فريضه و وظيفة همة امت است و
حكومت به عنوان نهاد برخاسته از امت دعوت به اصلاح را برعهده دارد نك:
همو، «بين الامس»، /12، «فى مؤتمر»، / 68-69، «الاخوان»، /11 بب. دولت مشروع
اسلامى دولتى است كه به شئون دينى و دنيايى اهتمام دارد و علاوه بر آنكه
نگاهبان امنيت و نظام جامعه است، در جهت تنفيذ احكام اسلامى و رعايتعدالت
در جامعهمىكوشد نك:همو،«بين الامس»،/39.
بنا معتقد بود كه در جامعة اسلامى غير از سلطة دولت كه حامى تعاليم اسلام
است و وظيفة رهبري مادي و معنوي امت را بر عهده دارد، هيچ سلطة ديگري
پذيرفته نيست و از اين جهت با مسيحيت - كه در آن ميان سلطة معنوي و مادي
اخروي و دنيوي و يا دولت و كليسا اختلاف و نزاع هست - تفاوت وجود دارد «فى
مؤتمر»، /63- 65. بنابراين، بنا ضمن رد هرگونه دولت دينى به شيوة مسيحيت
قرون ميانه، امت اسلامى را مصدر سيادت و صاحب سلطه مىدانست «نحوالنور»،
/43-46، «المؤتمرالسادس»، /18- 19؛ براي تصوري متفاوت از گفتار بنا، نك:
حسينى، 64- 68؛ احمد، 0-1. سرانجام، نظام سياسى آرمانى بنا نظامى است مبتنى
بر اجراي عملى آرمانهاي اسلامى كه بر پاية عقيدة خالص، عبادت صحيح، وحدت
امت و نظام قانونى برخاسته از كتاب الله استوار است؛ حكومت اسلامى به
عنوان نگاهبان مردم در دين و دنياي ايشان، و ارتش به عنوان ضامن حفظ
استقلال امت و دفاع از كيان آن، هر دو از اين آرمانها حمايت مىكنند بنا،
«نحوالنور»، /30 بب، «بين الامس»، /10- 13.
مآخذ: احمد، رفعت، الدين والدولة والثورة، قاهره، 409ق/989م؛ بشري، طارق،
الحركة السياسية فى مصر، 945-952، قاهره، 983م؛ همو، المسلمون و الاقباط فى
اطار الجماعة الوطنية، بيروت، 982م؛ بنا، حسن، «الاخوان المسلمون تحت راية
القرآن »،«الى ايّ شىء ندعو الناس»، «بين الامس واليوم»، «الجهاد»،
«دعوتنا»، «دعوتنا فى طور جديد»، «فى مؤتمر طلبة الاخوان المسلمين»، «المؤتمر
الخامس»،«المؤتمرالسادس»، «نحوالنور»، مجموعةرسائل، انتشاراتادب،370ش؛ همو،
مذكرات الدعوة والداعية، بيروت، 984م؛ همو، «مشكلاتنا فى ضوء النظام
الاسلامى»، رسائل، بيروت، الرساله؛ بيومى، زكريا سليمان، الاخوان المسلمون
و الجماعات الاسلامية فى الحياة السياسية المصرية، 928- 948، قاهره، 399ق/
979م؛ جدعان، فهمى، اسس التقدم عند مفكري الاسلام فى العالم العربى
الحديث، بيروت، 981م؛ حسين، طه، مستقبل الثقافة فى مصر، قاهره، مطبعة
المعارف؛ حسينى، اسحاق موسى، الاخوان المسلمون: كبري الحركات
الاسلاميةالحديثة، بيروت، 955م؛ خدوري، مجيد، الاتجاهات السياسية فى العالم
العربى، بيروت، 972م؛ خلف الله، محمد احمد، «الصحوة الاسلامية فى مصر»،
الحركات الاسلامية المعاصرة فى الوطن العربى، بيروت، 989م؛ داغر، يوسف اسعد،
مصادر الدراسة الادبية، بيروت، 972م؛ رمضان، عبدالعظيم محمد، تطور الحركة
الوطنية فى مصر، قاهره، 977م؛ زركلى، اعلام؛ سعيد، رفعت، حسن البنا، مؤسس
حركة الاخوان المسلمين، بيروت، 986م؛ عبدالرزاق، على، الاسلام و اصول
الحكم، به كوشش ممدوح حقى، بيروت، 978م؛ ميچل، ر.ب.، الاخوان المسلمون،
ترجمة عبدالسلام رضوان، بيروت، 978م؛ ندوي، ابوالحسن على، مذكرات سائح فى
الشرق العربى، بيروت، 398ق/ 978م.
حسن انصاري