responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 12  صفحه : 5046
بلقينى‌
جلد: 12
     
شماره مقاله:5046

بُلْقينى‌، خاندانى‌شافعى‌مذهب‌ِ فلسطينى‌تبار و سرشناس‌در مصر و شام‌در سده‌هاي‌-ق‌/3- 5م‌. اينان‌كه‌از خانوادة عالمان‌محلى‌شهرستانهاي‌مصر بودند، با نفوذ به‌دستگاه‌حكومتى‌مماليك‌، براي‌خويش‌اعتباري‌درخور به‌هم‌رساندند. از ايشان‌فقيهانى‌برخاستند كه‌به‌مقامات‌رسمى‌والا، چون‌قاضى‌القضاتى‌شافعيان‌، و نيز شهرت‌و ثروت‌دست‌يافتند:
. عمر بن‌رَسلان‌24- 05ق‌/324-402م‌، سراج‌الدين‌ابوحفص‌، مفتى‌شافعى‌، محدث‌و مفسر. او در بلقينه‌، از شهرهاي‌غرب‌مصر به‌دنيا آمد. احتمالاً خاندان‌پدرش‌از عالمان‌شناختة محلى‌بوده‌اند نك: سخاوي‌، /53-54. تحصيلات‌مقدماتى‌خويش‌را همان‌جا آغاز كرد ابن‌قاضى‌شهبه‌، /6؛ ابن‌حجر، انباء...، /07؛ ابن‌فهد، 06 و در نوجوانى‌، تحصيل‌علم‌را در قاهره‌پى‌گرفت‌. وي‌نحو را نزد ابوحيان‌ آموخت‌ابن‌قاضى‌شهبه‌، /7؛ ابن‌حجر، همانجا و از مجلس‌درس‌بزرگان‌آن‌عصر همچون‌شمس‌الدين‌اصفهانى‌، تقى‌الدين‌سبكى‌، محمد بن‌عدلان‌و عزالدين‌ابن‌جماعه‌در فقه‌و حديث‌بهره‌مند گشت‌همانجا؛ ابن‌فهد، 07- 08؛ ابن‌حجر، همانجا. افزون‌بر استادان‌حديث‌خويش‌در قاهره‌نك: ابن‌فهد، ابن‌حجر، همانجاها؛ ابن‌داوودي‌، /، وي‌با سفر به‌مكه‌و بيت‌المقدس‌در 40 و 49ق‌، از عالمان‌شهرهاي‌مختلف‌همچون‌ذهبى‌، مِزّي‌و ابن‌نُباته‌نيز اجازه‌دريافت‌كرد ابن‌فهد، 09. در همان‌روزهاي‌جوانى‌، بسياري‌ از بزرگان‌عصر او همچون‌ابوحيان‌، ابن‌جماعه‌و ابن‌عقيل‌، از وي‌تمجيد كرده‌اند ابن‌قاضى‌شهبه‌، /9-0؛ ابن‌فهد، 12؛ براي‌گفته‌هاي‌ديگران‌، نك: سخاوي‌، /6 -9.
سراج‌الدين‌در حدود 8 سالگى‌به‌دامادي‌ابن‌عقيل‌درآمد. او در دورة كوتاهى‌كه‌ابن‌عقيل‌به‌جاي‌ابن‌جماعه‌قاضى‌القضات‌مصر شد، نيابت‌وي‌را برعهده‌داشت‌نك: ابن‌قاضى‌شهبه‌، /8 و در مدت‌كوتاه‌عزل‌تا بازگشت‌ابن‌جماعه‌، بر مسند درس‌فقه‌شافعية او نيز تكيه‌زد. به‌رغم‌ادعاي‌برخى‌تذكره‌نويسان‌در تصريح‌به‌انتصاب‌وي‌به‌افتاي‌دارالعدل‌براي‌منصب‌ياد شده‌، نك: قلقشندي‌، /7 در 65ق‌/ 364م‌نك: ابن‌قاضى‌شهبه‌، /9، با توجه‌به‌آنكه‌اين‌انتصاب‌را نخستين‌تجربة همكاري‌سراج‌الدين‌با حكومت‌برشمرده‌اند همانجا، اشتغال‌وي‌به‌فتوا را در جوانى‌ابن‌حجر، همانجا و ايام‌حيات‌استادانش‌ابن‌قاضى‌شهبه‌، /1 دانسته‌، و انتصاب‌وي‌به‌سمت‌بالاتر قضاي‌عسكر را نيز پس‌از درگذشت‌بهاءالدين‌سبكى‌در 63ق‌آورده‌اند همو، /9. سراج‌الدين‌كه‌با بازگشت‌ابن‌جماعه‌، از جانب‌او در مدرسة ابن‌طولون‌، فقه‌و تفسير تدريس‌مى‌كرد همانجا، در همان‌ايام‌، تدريس‌را در مدارس‌نوپاي‌قاهره‌همچون‌«ظاهريه‌» نيز پى‌مى‌گرفت‌نك: ابن‌فهد، 09.
وي‌پس‌از واقعة عزل‌تاج‌الدين‌سبكى‌در 69ق‌، قاضى‌القضات‌شافعية شام‌شد؛ به‌همين‌منظور در ملازمت‌سلطان‌ظاهر برقوق‌به‌حلب‌رفت‌و سرانجام‌، براي‌ترك‌كشمكش‌با سبكى‌- كه‌همچنان‌بر تدريس‌در مدارس‌دمشق‌و امامت‌جمعه‌اصرار داشت‌- كناره‌جست‌نك: ابن‌حجر، همان‌، /08؛ ابن‌فهد، 09-10. او پس‌از اسنوي‌د 72ق‌/370م‌، مسند تدريس‌مدرسه‌هاي‌ملكيه‌و ابن‌طولون‌را برعهده‌گرفت‌ابن‌قاضى‌شهبه‌، /8. در 79ق‌پس‌از قتل‌ملك‌اشرف‌، از جانب‌امير طَشتُمُر دَوادار نامزد قاضى‌القضاتى‌مصر گرديد و همين‌مسئله‌بر محبوبيت‌او در ميان‌مردمان‌افزود نك: ابن‌فهد، 10. پس‌از آن‌در عين‌برخورداري‌از جايگاه‌اجتماعى‌، هيچ‌گاه‌بدين‌منصب‌دست‌نيافت‌. در 93ق‌در سفري‌كه‌ظاهر برقوق‌به‌شام‌براي‌جنگ‌با صليبيان‌داشت‌، در كنار سلطان‌بود. وي‌نخستين‌كسى‌است‌كه‌حكم‌جهاد برضد تيمور لنگ‌را صادر كرد نك: بنت‌الشاطى‌، 5. در خلال‌اين‌مدت‌، در مدارس‌خَشّابيه‌، ابن‌طولون‌و ظاهريه‌نيز به‌تدريس‌پرداخت‌ابن‌قاضى‌شهبه‌، /9؛ ابن‌فهد، همانجا.
سراج‌الدين‌سالهاي‌پايانى‌عمر كه‌در رأس‌فقيهان‌شام‌و مصر جاي‌گرفته‌بود همانجا، بيشتر به‌تدريس‌و افتا اشتغال‌داشت‌ابن‌قاضى‌شهبه‌، همانجا؛ نيز نك: سخاوي‌، /07 و از حجاز، بغداد، يمن‌، خراسان‌، هند، روم‌و مغرب‌به‌او مراجعه‌مى‌شد ابن‌قاضى‌شهبه‌، همانجا؛ ابن‌داوودي‌، / و در اغلب‌امور كشورداري‌نيز سلطان‌ظاهر برقوق‌با او مشورت‌مى‌كرد نك: ابن‌فهد، همانجا؛ ابن‌عماد، /1. نفوذ وي‌سبب‌شد كه‌فرزندانش‌راههاي‌پيشرفت‌را در عرصة مناصب‌حكومتى‌سريع‌تر طى‌كنند نك: ادامة مقاله‌.
در ميان‌طبقة شاگردان‌او مى‌توان‌به‌ابن‌حجر عسقلانى‌كه‌از او فقه‌آموخته‌، و استماع‌حديث‌كرده‌بود ابن‌حجر، همانجا، مجدالدين‌برماوي‌ابن‌تغري‌بردي‌، المنهل‌...، /12، ولى‌الدين‌عراقى‌ابن‌قاضى‌شهبه‌، همانجا و فرزندش‌جلال‌الدين‌اشاره‌كرد. شاگردان‌او از مذاهب‌فقهى‌مختلف‌بسيارند، گروهى‌از آنها در زمان‌حياتش‌به‌قضا مى‌پرداختند و شهرت‌يافته‌بودند ابن‌حجر، همان‌، /09.
سراج‌الدين‌در 9 سالگى‌در قاهره‌درگذشت‌و در مدرسه‌اي‌كه‌خود بنا نهاده‌بود در كنار قبر فرزندش‌بدرالدين‌محمد، به‌خاك‌سپرده‌شد ابن‌تغري‌بردي‌، النجوم‌...، 3/9.
آثار: سراج‌الدين‌بلقينى‌به‌سبب‌اشتغال‌به‌تدريس‌، افتا و پرداختن‌به‌مناصب‌سياسى‌ابن‌قاضى‌شهبه‌، /3 و نيز مشكلات‌اجتماعى‌ويژه‌اي‌كه‌در آن‌عصر پديد آمده‌بود نك: بنت‌الشاطى‌، 6، بسياري‌از آثار خويش‌را ناتمام‌گذاشت‌براي‌تعليلى‌ديگر، نك: ابن‌حجر، همان‌، /08. با آنكه‌بزرگان‌بسياري‌وي‌را «مجدّد» سدة ق‌دانسته‌اند نك: ابن‌قاضى‌شهبه‌، /1؛ نيز، سيوطى‌، حُسن‌...، /29، و برخلاف‌ستايشهاي‌فراوان‌از تدريسش‌ابن‌فهد، 15-16، آثار بازمانده‌از وي‌بيانگر جايگاه‌دانش‌او دانسته‌نشده‌است‌نك: همو، 16؛ نيز سخاوي‌، /7؛ براي‌تعريضى‌دربارة دانش‌وي‌، نك: ابن‌حجر، همان‌، /09. اسباب‌شهرت‌او را نيز در قابليتهاي‌تدريس‌وي‌بايد جست‌. به‌هر روي‌، عمدة نوشته‌هايش‌در حوزة فقه‌و حديث‌بوده‌است‌. در ميان‌آنها، مى‌توان‌به‌اين‌چند نمونه‌اشاره‌كرد:
. محاسن‌الاصطلاح‌و تضمين‌كتاب‌ابن‌الصلاح‌، شرحى‌است‌بر مقدمة ابن‌صلاح‌شهرزوري‌د 43ق‌/245م‌در علم‌حديث‌. در اين‌كتاب‌، مقدمة ابن‌صلاح‌را مختصر كرده‌، ديدگاههاي‌خويش‌را در لابه‌لاي‌مطالب‌آورده‌، و نيز چند فصل‌ديگر بر آن‌افزوده‌است‌نك: بلقينى‌، 46-47. گويا در آن‌فصولى‌را از اصلاح‌ابن‌صلاح‌مُغُلطاي‌برگرفته‌، و همراه‌با برخى‌مباحث‌اصول‌فقه‌و نقدهاي‌خويش‌بر مغلطاي‌، به‌مقدمة ابن‌صلاح‌افزوده‌است‌نك: ابن‌قاضى‌شهبه‌، /2، حاشية 1.
. حاشيه‌بر روضة الطالبين‌نووي‌در فقه‌شافعى‌. حاشيه‌هاي‌او و فرزندش‌جلال‌الدين‌بر اين‌كتاب‌، توسط فرزند ديگرش‌صالح‌گردآوري‌شده‌است‌و به‌واقع‌، بايد اين‌اثر را كار جمعى‌اين‌خاندان‌دانست‌دربارة نحوة گردآوري‌اين‌حواشى‌، نك: بارودي‌، /9-0.
. التدريب‌، در فروع‌فقه‌شافعى‌كه‌تنها تا بحث‌رضاع‌پى‌گرفته‌ابن‌قاضى‌شهبه‌، /2، و با نام‌التأديب‌خلاصه‌اش‌كرده‌همانجا، و سرانجام‌، فرزندش‌صالح‌اصل‌كتاب‌را به‌پايان‌رسانده‌است‌ابن‌عماد، /07؛ براي‌شرحى‌بر اين‌كتاب‌، نك: همو، /47؛ براي‌نقلى‌از آن‌، نك: هائم‌، 30؛ براي‌ديگر آثار سراج‌الدين‌، نك: ابن‌قاضى‌شهبه‌، /2-3؛ حاجى‌خليفه‌، /97.
. عبدالرحمان‌بن‌عمر 63-24ق‌/362-421م‌،جلال‌الدين‌، فقيه‌و مفسر شافعى‌و فرزند دوم‌سراج‌الدين‌. او در كودكى‌قرآن‌را حفظ كرد ابن‌عماد، /66، آن‌گاه‌كه‌در 93ق‌/391م‌همراه‌پدر در ملازمت‌سلطان‌ظاهر به‌حلب‌رفت‌، ابن‌حِجّى‌از حدود 00 تن‌از عالمان‌شهر براي‌او كه‌هنوز در دوران‌كودكى‌بود، درخواست‌ اجازة روايت‌كرد ابن‌قاضى‌شهبه‌، /7 - 8. به‌نظر مى‌رسد كه‌اجازات‌او از ابن‌حجى‌، ابن‌اُمَيله‌د 78ق‌و عمادالدين‌ابن‌كثير ابن‌فهد، 82 مربوط به‌همان‌ايام‌باشد. با اين‌حال‌، هيچ‌گاه‌نزد كسى‌جز پدرش‌، به‌جد شاگردي‌نكرد همو، 83. از ميان‌معدود شيوخ‌وي‌، مى‌توان‌ابوالحسن‌على‌بن‌محمد ايوبى‌اصفهانى‌و محمد بن‌اسماعيل‌حَمَوي‌را نام‌برد سخاوي‌، /07. گويا خلق‌و خوي‌هيجانى‌، پر التهاب‌و متكبرانة وي‌كه‌بعدها در كار قضا نيز همراه‌او بوده‌ابن‌حجر، انباء، /40، رفع‌...، /34، در عدم‌رغبت‌وي‌به‌استماع‌حديث‌نيز اثر گذاشته‌است‌.
جلال‌الدين‌در ايام‌حيات‌پدر در كار قضا نايب‌برادرش‌بدرالدين‌بود. با دست‌يافتن‌پدر به‌كرسى‌تدريس‌فقه‌شافعى‌در 79ق‌و انتصاب‌برادر به‌جاي‌پدر به‌قضاي‌عسكر، به‌جاي‌او مسئول‌«توقيع‌الدست‌» در ديوان‌انشا = نگارش‌عريضه‌در حضور سلطان‌شد همو، انباء، همانجا، رفع‌، /32؛ براي‌اين‌منصب‌، نك: قلقشندي‌، 1/27-30 و با مرگ‌برادر بزرگ‌ترش‌بدرالدين‌در 91ق‌، به‌جانشينى‌او به‌قضاي‌عسكر دست‌يافت‌ابن‌حجر، نيز ابن‌قاضى‌شهبه‌، همانجاها. وي‌در 04ق‌/402م‌قاضى‌القضات‌شافعيه‌شد و تا پايان‌عمر در اين‌منصب‌باقى‌ماند ابن‌فهد، همانجا؛ اگرچه‌در رقابت‌با عالمان‌همعصر خويش‌، چندين‌بار از آن‌منصب‌بركنار شد نك: ابن‌حجر، انباء، /41؛ ابن‌قاضى‌شهبه‌، /8 -9؛ نيز نك: ه د، باعونى‌.
از خلق‌و خوي‌او برخى‌معاصران‌انتقاد كرده‌، و در عين‌ستايش‌دانش‌دوستى‌وي‌، مناصب‌حكومتى‌وي‌را به‌قدر وسع‌دانش‌او برآورد نكرده‌اند نك: ابن‌حجر، رفع‌، /32-34 و همواره‌حمايتهاي‌پدر نك: سخاوي‌، همانجا: پيشنمازي‌در كودكى‌، نيز /08: تأييد علمى‌پشتوانة جدي‌او شمرده‌شده‌است‌؛ از آن‌جمله‌مى‌توان‌به‌ماجراي‌سعايت‌او از شمس‌الدين‌صالحى‌براي‌بري‌شدن‌از اتهام‌پرداخت‌رشوه‌به‌حاكمان‌براي‌تصدي‌منصب‌قضا، با توجيه‌پدر اشاره‌كرد كه‌در اين‌ماجرا، پدرش‌، سراج‌الدين‌چنين‌پرداختهايى‌را از آن‌رو كه‌قضا در وي‌متعين‌است‌، جايز برشمرد همانجا؛ ابن‌حجر، همان‌، /32. با درگذشت‌پدر، ادامة تدريس‌تفسير او را پى‌گرفت‌همو، انباء، همانجا و احاطة علمى‌خويش‌را در اين‌زمينه‌نماياند سخاوي‌، /09. جلال‌الدين‌به‌گونه‌اي‌مشكوك‌نك: ابن‌فهد، 84 در قاهره‌درگذشت‌و در كنار پدر و برادر به‌خاك‌سپرده‌شد ابن‌قاضى‌شهبه‌، /9.
آثار: گويا جلال‌الدين‌در تفسير، فقه‌، وعظ و حديث‌، مصنفات‌، حواشى‌و شروحى‌كامل‌يا ناتمام‌، هرچند ناشناخته‌، از خود برجاي‌نهاده‌است‌ابن‌فهد، 83؛ سخاوي‌، /13. شايد مهم‌ترين‌اثر او مواقع‌العلوم‌من‌مواقع‌النجوم‌باشد كه‌در تأليف‌الاتقان‌، الهام‌بخش‌و مورداستفادة سيوطى‌بوده‌است‌نك: سيوطى‌، الاتقان‌، /7-9. گزارشهاي‌سيوطى‌از جاي‌جاي‌اين‌كتاب‌، بيانگر وسعت‌اطلاع‌او از علوم‌حديث‌، اصول‌فقه‌و تفسير است‌كه‌همگى‌را در خدمت‌علوم‌قرآنى‌درآورده‌بود نك: همان‌، /8، 1 -2، 58، /9-0، جم . اثر ديگر، حاشية او بر روضة الطالبين‌نووي‌است‌و چنان‌كه‌گفته‌شد همراه‌با حواشى‌پدر، به‌اهتمام‌برادرش‌صالح‌گردآوري‌شده‌است‌. از ديگر آثار او، الافهام‌بما وقع‌فى‌البخاري‌من‌الابهام‌بوده‌كه‌به‌شناسايى‌رجال‌مبهم‌صحيح‌بخاري‌پرداخته‌است‌ابن‌حجر، رفع‌، /34- 35؛ براي‌آشنايى‌با آثار او و نسخه‌هاي‌آن‌، نك: ابن‌قاضى‌شهبه‌، همانجا؛ حاجى‌خليفه‌، /44، 85، /163، 856؛ بغدادي‌، هدية، /29 -30؛ II/137-139 .GAL,
. صالح‌ بن‌ عمر 91- 68ق‌/389-464م‌، علم‌الدين‌، قاضى‌القضات‌، فقيه‌ و محدث‌ شافعى‌ كه‌ افزون‌ بر دارا بودن‌ برخى‌ تأليفات‌ در گردآوري‌ آثاري‌ از برادر و پدر خويش‌ مؤثر بوده‌ است‌.
وي‌ كوچك‌ترين‌ پسر سراج‌الدين‌ بود. همانند پدر و برادر، قرآن‌ و برخى‌ كتابهاي‌ ديگر را تا سالگى‌ از حفظ كرد ابن‌ حجر، همان‌، /56؛ سخاوي‌، /12. از بِرماوي‌، بَيجوري‌ و شمس‌الدين‌ عراقى‌ فقه‌ آموخت‌. در اصول‌ فقه‌ از ابن‌ جماعه‌، در نحو از شمس‌الدين‌ شَطَنوفى‌، و در حديث‌ از ولى‌الدين‌ عراقى‌ استفاده‌ جست‌ و در عين‌ حال‌، از برادرش‌ جلال‌الدين‌ نيز، بهره‌ برد همانجا.
صالح‌ در كار قضا نايب‌ برادر گشت‌ ابن‌ حجر، /57؛ سخاوي‌، همانجا و پس‌ از استادش‌ ولى‌الدين‌ عراقى‌ در 25ق‌/422م‌ قاضى‌القضات‌ مصر شد همو، /13. وي‌ تا پايان‌ عمر چندين‌ بار اين‌ منصب‌ را از دست‌ داد ابن‌ تغري‌ بردي‌، حوادث‌...، /73. تنشهاي‌ ميان‌ او و ابن‌ حجر عسقلانى‌ بر سر همين‌ منصب‌، موجب‌ بدگويى‌ وي‌ از صالح‌ گشته‌ است‌ نك: ابن‌ حجر، همان‌، /58-59؛ نيز نك: ه د، ابن‌ حجر عسقلانى‌، صالح‌ در مدارس‌ مختلفى‌ همچون‌ خشابيه‌، مالكيه‌ و ظاهريه‌ به‌ تدريس‌ فقه‌، تفسير و حديث‌ پرداخت‌ سخاوي‌، همانجا. شخصيتهايى‌ همچون‌ سيوطى‌ و سخاوي‌، از جملة شاگردان‌ او هستند نك: همو، /14؛ سيوطى‌، همان‌، /7. برخلاف‌ برادر و استادش‌، جلال‌الدين‌ مال‌ و منالى‌ نداشت‌ و مشربى‌ صوفيانه‌ در پيش‌ گرفته‌ بود. وي‌ در قاهره‌ درگذشت‌ و در مقبرة خانوادگى‌ در مجاورت‌ پدر به‌ خاك‌ سپرده‌ شد سخاوي‌، همانجا.
بجز تكميل‌ حاشية پدر و برادر بر روضة الطالبين‌ نووي‌ - كه‌ پيش‌تر به‌ آن‌ اشاره‌ شد - در ميان‌ آثار او، مى‌توان‌ به‌ التجرد و الاهتمام‌ بجمع‌ فتاوي‌ الوالد شيخ‌الاسلام‌ اشاره‌ كرد كه‌ در آن‌، براساس‌ ابواب‌ فقه‌، فتاواي‌ پدرش‌ را مرتب‌ كرده‌ است‌ همانجا؛ حاجى‌ خليفه‌، /45. ديگر اثر شايان‌ توجه‌ او، ترجمة الجلال‌ البلقينى‌ است‌ ابن‌ تغري‌ بردي‌، همان‌، /74؛ حاجى‌ خليفه‌، /97.
نگارش‌ تفسيري‌ نيز توسط او گزارش‌ شده‌ است‌ همو، /44؛ براي‌ ديگر آثار او، نك: همو، /19؛ بغدادي‌، ايضاح‌، /55؛ II/119 .GAL,
پس‌ از اينان‌، مى‌توان‌ گفت‌ كه‌ با گذشت‌ مدت‌ كوتاهى‌ در 64ق‌/460م‌، ولى‌الدين‌ احمد بن‌ محمد بلقينى‌ نوة بدرالدين‌ 10 - 64ق‌ كه‌ كار قضاي‌ شام‌ را برعهده‌ گرفت‌ ابن‌ طولون‌، 76، نفوذ سياسى‌ اين‌ خاندان‌ پايان‌ پذيرفت‌ براي‌ برخى‌ شواهد آن‌، نك: سخاوي‌، /5-9.
مآخذ: ابن‌ تغري‌ بردي‌، حوادث‌ الدهور، به‌ كوشش‌ ويليام‌ پاپر، 932م‌؛ همو، المنهل‌ الصافى‌، به‌ كوشش‌ محمد عبدالعزيز، قاهره‌، 984م‌؛ همو، النجوم‌ الزاهرة، به‌ كوشش‌ فهيم‌ محمد شلتوت‌، قاهره‌، 390ق‌/970م‌؛ ابن‌ حجر، احمد، انباء الغمر، حيدرآباد دكن‌، 392ق‌/972م‌؛ همو، رفع‌ الاصر، به‌ كوشش‌ عبدالمجيد، قاهره‌، 961م‌؛ ابن‌ داوودي‌، محمد، طبقات‌ المفسرين‌، بيروت‌، 403ق‌/982م‌؛ ابن‌ طولون‌، محمد، قضاة دمشق‌، به‌ كوشش‌ صلاح‌الدين‌ منجد، دمشق‌، 956م‌؛ ابن‌ عماد، عبدالحى‌، شذرات‌ الذهب‌، بيروت‌، دارالكتب‌ العلميه‌؛ ابن‌ فهد، محمد، «لحظ الالحاظ»، همراه‌ ذيل‌ تذكرة الحفاظ ذهبى‌، بيروت‌، 374ق‌؛ ابن‌ قاضى‌ شهبه‌، طبقات‌ الشافعية، به‌ كوشش‌ عبدالعليم‌خان‌، بيروت‌، 407ق‌/987م‌؛ بارودي‌، عبدالله‌، مقدمه‌ بر روضة الطالبين‌ نووي‌، بيروت‌، 415ق‌/995م‌؛ بغدادي‌، ايضاح‌؛ همو، هديه‌؛ بلقينى‌، عمر، محاسن‌ الاصطلاح‌، همراه‌ مقدمة ابن‌ صلاح‌، به‌ كوشش‌ عائشه‌ عبدالرحمان‌ بنت‌ الشاطى‌، قاهره‌، 409ق‌/989م‌؛ بنت‌ الشاطى‌، عائشه‌ عبدالرحمان‌، مقدمه‌ بر محاسن‌ الاصطلاح‌ نك: هم ، بلقينى‌؛ حاجى‌ خليفه‌، كشف‌؛ سخاوي‌، محمد، الضوء اللامع‌، بيروت‌، دارمكتبة الحياة؛ سيوطى‌، الاتقان‌، به‌ كوشش‌ محمدابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌، 387ق‌/967م‌؛ همو، حسن‌ المحاضرة، به‌ كوشش‌ محمدابوالفضل‌ ابراهيم‌، بيروت‌، 387ق‌/967م‌؛ قلقشندي‌، احمد، صبح‌ الاعشى‌، به‌ كوشش‌ محمدحسين‌ شمس‌الدين‌، بيروت‌، 407ق‌/ 987م‌؛ هائم‌، احمد، التبيان‌، به‌كوشش‌ فتحى‌ انور دابولى‌، قاهره‌، 992م‌؛ نيز: GAL.
مصطفى‌ فارويى‌فيروزي‌
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 12  صفحه : 5046
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست