بُلْغار، نام مردمى از تبار تركان كه در اوايل قرون وسطى دو دولت در
اراضى اطراف رودهاي ولگا و دانوب بنياد نهادند. يوحناي انطاكى د 77م از
بلغارها به عنوان متحدان زِنون، امپراتور روم شرقى در جنگ با گوتها در 81م
نام برده I/1304 , 2 ، EIو زكرياي سُخَنوَر د ح 55م اين قوم را با نام
«بورگار» معرفى كرده است بارتولد، .V/509 از مؤلفان اسلامى، ابن سعيد مغربى
نيز احتمالاً به پيروي از زكرياي سخنور نام اين قوم را «بُرغار» نوشته است
ص 37. اين نام به صورتهاي بُرغَر مسعودي، التنبيه...، 6، قس: مروج...، /4،
بُرغال قلقشندي، /17، بلغر يعقوبى، /0؛ ابن رسته، 26؛ انطاكى، 38؛ ابن
جوزي، 5/79، و بُلكار ابن رسته، 40؛ گرديزي، 82 نيز آمده است.
تا سدة م بلغارها در استپهاي اطراف رود كوبان و درياي آزُف سكنى داشتند،
ولى بعدها با گذر از محدودة قديم خود - ميان دو رود ولگا و دُن - به مناطق
شمالىتر در محدودة رودهاي ولگا - كاما روي آوردند و در منطقة ميانى حوضة رود
ولگا جاي گرفتند و با گروههاي قومىِ اويغوري - فنلاندي، و سپس با اسلاوها در
آميختند , 3 BSE؛ III/506 بارتولد، نيز 2 ، EIهمانجاها. ابن رسته ص 41 و گرديزي
ص 85 از گروه اصلى اين قوم با نامهاي برصولا برسولا، اسغل اِشكِل يا
اَسكِل و بلكار نام بردهاند كه همه در يك منطقه مسكن داشتهاند.
در مورد زبان بلغارها نوشتة اصطخري شايان توجه است. وي مىنويسد: زبان
بلغارها همانند زبان خزران است ص 31 و در جاي ديگر اشاره مىكند كه زبان
خزران غير از زبانهاي تركى و فارسى است ص 30. به نظر مىرسد كه بلغارها
پيش از پذيرش اسلام، خط و كتابت چينيان و مانويان را به كار مىبردهاند نك:
ه د، ابن فضلان، حال آنكه خط و كتابت خزران، عبري بوده است ابن نديم، 1.
از زبان بلغارها، همانند زبان خزران جز شمار اندكى از نامهاي جايها و اشخاص و
چند «گور نوشته» چيزي بر جاي نمانده است. بعضى از محققان زبان بلغاري را
شاخهاي از گروه زبانى هونهاي غربى دانستهاند I/1307 , 2 .EIبر سنگهاي گور
متعلق به سدههاي - ق/3-4م نوشتههايى به چشم مىخورد كه در آنها
واژههاي تركى ديده مىشود نك: «دائرةالمعارف...»، .VI/391 امروزه با توجه
به چند كتيبة كشف شده در سرزمين بلغارهاي كرانة رود دانوب كه در آنها نام
خانهاي بلغار و نيز واژههايى از زبان قديم بلغارها آمده، معلوم شده است
كه زبان بلغارها به زبان معاصر چوواشها نزديك، و جزو زبانهاي تركى غربى
بوده، و ظاهراً به گروه زبانهاي اغوز - پچناك تعلق داشته است آرتامونُف،
.115
ظاهراً ورود بلغارها بهاستپهايروسيهبا هجومهونها
بهاينسرزمينهمراهبودهاست. يوحناياِفِسُسىد ح85مدر
مطلبىافسانهايبولگاريوز و خزريگرا دو برادر ناميدهاستكهگويا دو
نيايبزرگقومهايبلغار و خزر بودهاند بارتولد، .V/509 در سدة م دولت تركانِ
خاقانات غربى، بخشهاي وسيعى از اراضى آسياي مركزي تا كرانههاي ولگا را در
اختيار گرفتند. در حدود سال 19م بلغارها از جملة اقوامى بودند كه نگهبانى
مرزهاي غربى اين خاقانات را برعهده داشتند. در اين زمان مرزهاي غربى
خاقانات در معرض حملات پىدرپى آوارها قرار داشت. بلغارها كه در كنار خزران
مىزيستند، رقيبان سرسخت اينان بودند، چنانكه رقابت ميان آنان تا چند سده
ادامه يافت. در آن زمان شخصى به نام كووْرَت كوبرت فرمانرواي بلغارها
بود. وي در 19م به قسطنطنيه رفت و از سوي امپراتور بيزانس مقام پاتريكيوسى
بطريقى يافت، ولى از پذيرش آيين مسيح امتناع ورزيد گوميلف، 02 º او را
بنيادگذار دولتبالنسبهمقتدريدانستهاند كهتا 79مدواميافتهمو، .204
اتحاد با قبايل منطقة ماوراي درياي آزف يكى از اصول عمدة سياست دولت
امپراتوري روم شرقى در شمال درياي سياه بود، زيرا از اين رهگذر مىتوانست
در مورد مناطق زير سلطة خويش در شبه جزيرة كريمه مطمئن باشد آرتامونف، 58 º
چه، آوارها هموارهمناطقشمالدريايسياهو حوضة دريايآزفو رود دنرا مورد
حملهقرار مىدادند. چنينبهنظر مىرسد كهكوورت، بلغارها را نهتنها از حملة
آوارها، بلكهاز هجومتركاننيز مصونداشتهمو، .160
در سدة ق/م گروه بزرگى از بلغارها به سركردگى اَسپَروخ به سوي منطقة رود
دانوب روان شدند نك: ه د، بلغارستان. بعضى محققان اسپروخ را فرزند كوورت
دانستهاند همو، .167 ماركوارت ضمن ارائة اين نظر، نام اسپروخ را به صورت
اسپر - هروك، و نام پدر او را خوبرات خوبراد نوشته، و متذكر گرديده است كه
وي از چنگ خزران گريخت و در جزيرة پِئوكه از جزاير رود دانوب مستقر شد ص .4
آرتامونف نام اين جزيره را پيوكى پِوْكا ذكر كرده است ص .169
چندي بعد مهاجرانِ ياد شده به شبه جزيرة بالكان كوچيدند. اين گروه از
بلغارها تا سدة ق/م بلغارهاي اُنوگُر ناميده مىشدند، زيرا مبدأ حركت آنها
انوگُريا در جانب شرقى حوضة درياي آزف بوده است همو، .167
ارمنيان نام بلغارهاي انوگر را به صورتهاي اُغُندُر و واناند نوشتهاند.
يونانيان اين نام را به صورت هونوگوندور و اونوگور آوردهاند. در مآخذ
اسلامى، اين نام به پيروي از خزران به صورت بلغارهاي وِنِندِر، يا نِندِر
آمده است همو، 72 º حدود...، 9.
ابوعبيد بكريبهنقلاز ابراهيمبنيعقوبطرطوسىاز دو گروهبلغار
بهصورتهاي«بلقارين» و «بلغارين» ياد كردهاستكهيكىدر نزديكىقسطنطنيهو
ديگريدر حدود سرزمينپچناكها و اسلاوها صقالبهمىزيستهاند ص35-36.
گروهمهاجرانبلغار در ميانقبايلاسلاو جنوبىدولتىبنياد نهادند
كهمؤلفاناسلامى، سرزمينو مردمآنرا برجانناميدهاند I/1305 , 2 ؛ EIمعين،
ذيل برجان؛ ابوالفدا، 10.
شاخة ديگري از بلغارها به سبب فشار دشمنان به منطقة مسير ميانى ولگا و
سرزمينهاي شمالىترِ حوضة اين رود رفتند و در آنجا اقوام بومى فين فنلاندي را
به اطاعت آوردند و دولتى تشكيل دادند. اين گروه كه در منابع عربى بلغار و
در مآخذ فارسى بلكار ناميده شدهاند، همان گروهى هستند كه در روزگار مقتدر
خليفة عباسى اسلام آوردند بارتولد، ؛ V/510 2 ؛ EIنك: ه د، ابن فضلان.
ابن فضلان در سفرنامة خود ضمن آنكه از سرزمين بلغارها نام برده، فرمانرواي
آن را گاه ملك بلغار ص 17 و امير بلغار ص 18 ناميده، ولى بيشتر او را ملك
صقالبه خوانده است ص 13، 35، 45. همو سرزمين بلغارها را «بلدالصقالبه» معرفى
كرده همانجا كه همان سرزمين اسلاوهاست. از نوشتههاي ابن فضلان پيرامون
كوتاهى شب در ماههايى از سال، و كوتاهى روز در ماههاي ديگر چنين برمىآيد
كه اين گروه از بلغارهاي مسلمان همان قبايلى هستند كه به سرزمينهاي
شمالىتر كوچ كرده بودند، زيرا برخلاف معتقدات اهل سنت ناگزير مىشدند، نماز
مغرب و عشا را در يك زمان بخوانند و در زمانى كه روزها كوتاه، و كمتر از يك
ساعت مىشد، مىكوشيدند تا نماز صبح را در وقت مناسب بگزارند ص 23-27. ابن
حوقل مىنويسد در نزديكى ديار ايشان روز به اندازهاي بود كه نماز را پياپى
خوانديم /97. ابن بطوطه نيز كه به سرزمين بلغار سفر كرده بوده، مشابه
مطالب ابن فضلان را در مورد نماز و مشكل روزه در ماه رمضان آورده است ص
50.
فرمانرواي بلغار چندي پس از پذيرفتن اسلام عنوان امير را براي خود برگزيد.
بر يكى از سكههاي مجموعة دانشگاه سن پترزبورگ كه به نام فرمانرواي بلغار
ضرب شده بوده، عنوان «الامير بارمان» نقش گرديده است بارتولد، .V/513
از نوشتة گرديزي چنين برمىآيد كه ميان دو سرزمين خزر و بلغار قوم برطاس
برداس سكنى داشتهاند كه فاصلة محل زندگيشان تا سرزمين خزر 5 روز راه ص 82،
و به گفتة ابن رسته تا سرزمين بلغار حدود روز راه بوده است ص 41. اين هر
دو مؤلف برداسها را از تابعان فرمانرواي خزر دانستهاند كه همواره با بلغارها
در جنگ بودهاند همو، 40، 41؛ گرديزي، همانجا؛ نك: ه د، برطاس.
بلغارها مردمى كشاورز بودند كه انواع دانهها مانند گندم، جو، ارزن، عدس و
ماش كشت مىكردند ابن رسته، همانجا؛ گرديزي، 85. آنان به تجارت پوست سمور،
قاقم و سنجاب نيز اشتغال داشتهاند و بيشتر مال و ثروتشان پوست بوده است.
مؤلفان اسلامى اكثرِ مردمبلغار را مسلمانانى دانستهاند كه در محل زندگى خود
داراي مساجد، مكتبخانهها، مؤذنان و بزرگان مذهبى بودهاند ابن رسته، 41-42؛
گرديزي، همانجا. بعضى از مؤلفان شمار بلغارهاي اطراف رود ولگا را اندك، و
حدود 00 خانواده نوشتهاند ابن عبدالمنعم، 01؛ با اين وصف، مردم بلغار در كار
تجارت پوست و چرم با ديگر كشورها از جايگاهى ممتاز و شهرتى فراوان برخوردار
بودهاند. همين امر سبب شده بوده است كه خزران، روسها و نيز بازرگانان
آسياي مركزي و ديگر كشورهاي اسلامى بدان سرزمين توجه فراوان معطوف دارند
بارتولد، همانجا.
تختگاه بلغار شهري با همين نام بوده است ادريسى، /18. بارتولد مىنويسد:
ويرانههايى با نام بولگارسْكويه و يا اوسْپِنْسكويه در منطقهاي كه اكنون
روستاي بلغار در آن واقع شده، وجود دارد؛ اين روستا در جمهوري خودمختار
تاتارستان در فاصلة / كيلومتري ساحل رود ولگا قرار دارد و جاي آن بر تختگاه
بلغار كه ابنفضلان فاصلة آن را با رود اتل ولگا يك فرسنگ نوشته ص26- 27،
منطبق است.
اصطخري از وجود دو شهر با نامهاي بلغار و سُوار ياد كرده، و نوشته است كه
مردم اين هر دو شهر مسلمانند و مسجد جامع دارند ص 31-32. وي شمار مردم اين
دو شهر را 0 هزار نوشته است. محل شهر سوار، ويرانهاي در نزديكى روستاي
كوزْنِچيخاست بارتولد، همانجا. مقدسى ضمن بحث پيرامون شهرهاي بلغار و سوار،
بلغار را شهري در دو سوي رود نوشته كه مسجد جامع آن در محل ميدان بازار
است. وي مىنويسد: خانههاي شهر از چوب و نى ساخته شده است، ولى مردم
سوار در خرگاهها زندگى مىكنند ص 61؛ اما به گفتة زكرياي قزوينى، خانههاي
شهر بلغار از چوب صنوبر، و باروي آن از چوب بلوط است ص 12. پيش از هجوم
مغولان شهر بلغار آباد بوده، و در آنجا سكههاي نقرهاي ضرب مىشده كه بر
يك روي آنها عبارت «الدينار الضرب بولغار» ديده مىشود بارتولد، .V/516
روبْروك، جهانگردي كه در 51ق/253م طى سفر خود تا فاصلة روز راه به سرزمين
بلغار آمده بوده، آنجا را «بلغار بزرگ» ناميده است ص .130-131
در 33ق/236م، سرزمين بلغارها از سوي مهاجمان مغول و تاتار مورد حمله قرار
گرفت و شهر بلغار كه ظاهراً آباد و پرجمعيت بود، ويران شد و گروه كثيري از
مردم آن كشته و اسير شدند ابن اثير، 2/88؛ جوينى، /24؛ نك: بارتولد، :V/518
237م. چندي پس از اين واقعه، ابن بطوطه با شخصى كه از سوي سلطان ازبك
همراه وي شده بود، به شهر بلغار سفر كرد و مطالبى پيرامون آن شهر نوشت ص
50-51. از نوشتة ابن بطوطه چنين برمىآيد كه بناهاي شهر مرمت گرديده، و شهر
تا اندازهاي موقعيت پيشين را بازيافته بوده است. پس از پيروزي مغولان
سرزمين بلغار به تابعيت اردوي زرين درآمد. در سال 01ق/399م شهر بلغار از
سوي لشكريان روس ويران گرديد بارتولد، همانجا و سياست تعصبآميز كشيشان
مسيحى به قصد از ميان بردن آثار دورة اسلامى لطمههاي سنگينى به اين شهر
وارد آورد. در نتيجه، شهر بار ديگر روي به ويرانى نهاد و اهميت خود را از دست
داد II/792 .IA,
آثار تاريخى: آق سراي، قراسراي، مقبرة خان، ويرانة كاخهاي خانها، منارة
بزرگ، «دُرت كوشه» چهار گوش، بناي كاخ و مسجدي كه در 307ق/889م مرمت
گرديد و به صورت صومعة روسها به كار گرفته شد، از جملة آثار معماري شهر بلغار
است. ويرانههاي اين شهر در جمهوري خودمختار تاتارستان در ناحية اسپاسك
كنونى، در 15 كيلومتري جنوب شهر غازان واقع است همان، .II/792-793
مآخذ: ابن اثير، الكامل؛ ابن بطوطه، رحلة، به كوشش طلال حرب، بيروت،
407ق/ 987م؛ ابن جوزي، عبدالرحمان، المنتظم، به كوشش محمد عبدالقادر عطا و
مصطفى عبدالقادر عطا، بيروت، 412ق/991م؛ ابن حوقل، محمد، صورةالارض، به
كوشش كرامرس، ليدن، 939م؛ ابن رسته، احمد، الاعلاق النفيسة، به كوشش
دخويه، ليدن، 891م؛ ابن سعيد مغربى، على، بسط الارض فى الطول و العرض،
به كوشش خوان ورنت خينس، تطوان، 958م؛ ابن عبدالمنعم حميري، محمد، الروض
المعطار، به كوشش احسان عباس، بيروت، 975م؛ ابن فضلان، احمد، رسالة، به
كوشش سامى دهان، دمشق، 379ق/959م؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابوعبيد بكري،
عبدالله، المسالك و الممالك، به كوشش وان لون و ا. فره، تونس، 992م؛
ابوالفدا، تقويم البلدان، به كوشش رنو و دوسلان، پاريس، 840م؛ ادريسى،
محمد، نزهة المشتاق، بيروت، 409ق/989م؛ اصطخري، ابراهيم، المسالك و
الممالك، به كوشش محمدجابر عبدالعال حينى، قاهره، 381ق/961م؛ انطاكى،
يحيى، تاريخ، به كوشش عمر عبدالسلام تدمري، طرابلس، 990م؛ جوينى، عطاملك،
تاريخ جهانگشاي، به كوشش محمد قزوينى، ليدن، 329ق/911م؛ حدود العالم، به
كوشش منوچهر ستوده، تهران، 340ش؛ قزوينى، زكريا، آثار البلاد، بيروت،
404ق/984م؛ قلقشندي، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 383ق/963م؛ گرديزي،
عبدالحى، زينالاخبار، به كوشش عبدالحى حبيبى، تهران، 363ش؛ مسعودي، على،
التنبيه و الاشراف، به كوشش دخويه، ليدن، 893م؛ همو، مروج الذهب، به
كوشش باربيه دومنار و پاوه دوكورتى، پاريس، 914م؛ معين، محمد، فرهنگ
فارسى، تهران، 364ش؛ مقدسى، محمد، احسن التقاسيم، به كوشش دخويه، ليدن،
906م؛ يعقوبى، احمد، تاريخ، بيروت، 379ق/960م؛ نيز:
Artamonov, M. I., Istoriya Khazar, Leningrad, 1962; Barthold, W. W.,
Sochineniya, Moscow, 1968; BSE 3 ; EI 2 ; Gumilev, L. N., Drevnie tyurki,
Moscow, 1967; IA; Markwart, J., Er ? n l ahr, Berlin, 1901; Rubruck, W., The
Mission, tr. P. Jackson, London, 1990; T O rkiye diyanet vakf o Isl @ m
ansiklopedisi, Istanbul, 1992.
عنايتاللهرضا