بَلاط، يا بِلاط، نام چندين كاخ كهن، شهر و روستا در سوريه، فلسطين، آناتولى و اسپانيا. بلاط واژهاي است معرب كه در منابع عربى به معانى گوناگون از جمله به معنى قصر و كاخ آمده است. بلاط در اين معنى معرب واژة «پالاتيوم» لاتين است براي معانى ديگر، نك: دنبالة مقاله. مسعودي به «بلاط» كاخ قسطنطنيه اشاره دارد كه ايرنه0 رينى ملكة بيزانس 81-86ق/97-02م در آنجا ساخته بود؛ در اين كاخ محلى بندري بود كه زنجيري بر گرد آن كشيده بودند و فرستادگان عرب براي بازخريد اسيران در آنجا پياده مىشدند ص66-67. ابن حوقل نيز از «دارالبلاط» قسطنطنيه سخن گفته است كه گويا زندان بود /95. دارالبلاط بخشى مجزا از كاخ شاهى بوده است. به گفتة مقدسى پادشاه روم در پى لشكركشى مَسلمة بن عبدالملك به قسطنطنيه و به تقاضاي وي دارالبلاط را به مثابة سرايى براي استقرار سران و بزرگان مسلمانان كه در جنگ به اسارت در مىآمدند، روبه روي كاخ خود، در آن سوي ميدان مشرف بر دريا ساخت تا در پناه او باشند ص 47- 48. شعراي بسياري از جمله ابوفراسحمدانى، شاعر دربار سيفالدوله، دراشعار خودازدارالبلاط ياد كردهاند ياقوت، بلدان، /09. امروزه در جاي آن محلهاي است در استانبول به نام كاغذخانه كه در كنار شاخ زرين= خليج از شاخابههاي بسفر، ميان «فنار» و «ايوانسراي» قرار دارد سامى، /336 كه بناهاي كهن از جمله حمامى از سدة ق/5م و تكيه و مسجدي از سدة 0ق در آن واقع است اوليا چلبى، /08، 31؛ «دائرة المعارف...1»، .V/7-8 از نخستين بناهايى كه در اندلس با نام بلاط ساخته شد، كاخى بود كه مغيث د ح 00ق/18م فاتح قرطبه، در اين شهر براي خود طراحى و بنا كرد. وقتى موسى بن نُصَير به قرطبه رفت، بلاط مغيث را به بهانة آنكه شايستة والى قرطبه است، تصاحب كرد و مغيث به عوض آن، خانة با شكوه حاكم پيشين قرطبه را گرفت. در آنجا كاخى بلند و با شكوه بود كه به بلاط مغيث معروف شد. اين كاخ بعداً نيز محل استقرار والى اندلس بود اخبار...، 8-9. بعدها در توسعة قرطبه، بخشى از حومة شهر پيرامون بلاط مغيث شكل گرفت ابن خطيب، 03، 06. در 40ق/ 57م وقتى عبدالرحمان بن معاويه به قرطبه درآمد، ظاهراً در اين قصر مستقر شد و يوسف بن عبدالرحمان فهري، آخرين والى اندلس حك 30- 38ق/48- 55م در بلاط الحر در شرق قرطبه كه والى پيشين اندلس، حربن عبدالرحمان ثقفى حك 8-00ق ساخته بود نك: ابن حزم، 66، پياده شد اخبار، 6. بلاط در معنى ديگر، به هر زمين، يا به زمين نرم و هموار يا به سنگفرشى كه زمين خانه و جز آن را بدان بپوشانند، گفته مىشود ابنمنظور، ذيل بلط؛ اسدي، /61. بلاط يا مُبَلَّطه همچنين به هر زمينى كه با سنگ يا آجر فرش كنند ابن منظور، همانجا، يا جادة سنگ فرش شده و شاهراه دوزي، /31 مانند جادة قديم رومى كه در نزديكى اثارب از نواحى حلب آغاز مىشد ابن عديم، /64، اطلاق شده است. بلاط به اين معانى از واژة يونانى پلاتيا كه از طريق زبان آرامى وارد عربى شده، اخذ شده است I/987 , 2 .EI در مدينه ميان مسجد النبى و بازار محلهاي سنگ فرش شده، معروف به بلاط بود ياقوت، بلدان، /09-10، نيز المشترك، 3 كه جمعى از بنو عدي، از جمله ابوجَهم عامر بن حُذَيفه ابوعبيد، معجم...، /71؛ ابن حزم، 20 و افرادي ديگر از سرشناسان شهر در آنجا سكنى داشتند نك: طبري، تاريخ، /14- 15، /26، 44، /92، 94- 95، «المنتخب...»، 18. بلاط الجَنّه در قُبة الصخرة قدس نيز زمينى سنگ فرش شده بود II/272 .IA, بلاط همچنين به معنى خرگاه شاه و امير و رواق مسقف مسجد جامع كه مساحت ميانى ستون را در بر مىگرفت، يا هر رواق سرپوشيده دوزي، /29؛ غالب، 9 يا تالار ستون دار، يا تخته سنگى مرمرين كه بر آن نوشتههايى كندهكاري شده، و بر سر در آرامگاه يا بنايى نصب شده 2 ، EIغالب، همانجاها، اطلاق شده است. ابنجبير در وصف مسجد النبى ص در مدينه، آن را بنايى مستطيل شكل دانسته كه رواق بلاطهايى متعدد از سوي آن را در برگرفته، و صحن ميانى آن با سنگ و ماسه فرش شده است ص 90. بلاط الوليد در دمشق نيز ظاهراً يكى از رواقهاي مسجد جامع بود كه وليد خليفة اموي حك 6 - 6ق/05- 15م ساخت، اما عربها اين نام را به همة مسجد اطلاق مىكردند ابن خلدون، /43؛ نيز نك: دوزي، همانجا. افزون بر اين در سرزمينهاي شرقى و غربى اسلامى، به ويژه در شام، آسياي صغير و اندلس، شهرها و روستاهاي بسياري با نام بلاط شناخته شده است؛ از آن جمله است: روستاي بيت البلاط در غوطة = واحة حاصل خيز دمشق كه جمعى از علما، از جمله ابوسعيد مَسلمة بن على خُشَنى بلاطى د پيش از 90ق به آنجا منسوبند؛ شهر كهن بلاط ميان مَرعَش و انطاكيه كه مركز كورة حُوّار و از توابع حلب بود و ياقوت از ويرانة آن ياد مىكند بلدان، /08-10. امروزه روستاهاي بسياري در سوريه همچنان بلاط ناميده مىشوند نك: المعجم...، /53- 55. در اندلس متداول ترين معنى واژة بلاط ظاهراً «جادة سنگ فرش» است كه گوياي راههاي قديم رومى در اين شبه جزيره است I/988 , 2 .EIبرخى شهرها و دژها و مكانها به مناسبت مجاورت با چنين جادههايى، نام خود را از آنها گرفتهاند؛ از آن جمله است: روستاي بلاط الاحمر ابن حيان، /67 و نيز شهر بلاط مركز اقليم بلاط كه در ميان قلعة رباح و طلبيره واقع بوده است نك: ادريسى، /38، 50 - 51. ويرانههاي شهر بلاط امروزه در كنار رومانگوردو، نزديك گدار رودخانة تاگوس مجاور پل المراز واقع است 2 ، EIهمانجا. ميدان نبرد تور و پواتيه نيز - كه در 14ق/32م ميان عبدالرحمان غافقى والى اندلس، و فرنگان به رهبري شارل مارتل روي داد - به بلاط الشهداء، و اين نبرد به وقعة البلاط يا غزوة بلاط معروف شده است اخبار، 1؛ مقري، /5- 6؛ 2 ، EIهمانجا. با اين حال، شهرها و روستاهاي بسياري در اندلس است كه ظاهراً نام گذاري آنها ارتباطى به جادههاي رومى نداشته است همانجا. از آن جمله است: بلاط مروان، معروف به ايليا البلاط كه شهري واقع در دشتى پر از كشتزار بود كه خليفه الناصر اموي در يكى از لشكركشيهاي خود به سمت شرق قرطبه بدانجا رسيد مقدسى، 0، 23، 33؛ ابن حيان، /58. بلاط عوسجه از دژهاي تابعة شنت بريه نيز به يكى از بربرهاي ساكن اندلس منسوب بود ابن حزم، 98؛ ياقوت، همان، /09. بلاط حميد در شمال اندلس ابوعبيد، المسالك...، /13، و اقليم بلالطه در شمال قرطبه، با دژهايى بسيار ادريسى، /38، و نيز اقليم يا فَحص = دشت بلاطه كه امروزه در پرتغال و به همين نام باقى است و شهرهايى چون شنترين و لشبونه و شنتره را در برمىگرفت 2 ، EIهمانجا. در آسياي صغير نيز نام بلاط بر اماكن بسياري اطلاق شده است؛ از آن جمله شهري است كه در محل دريا بندر باستانى ميلتوس يا ملطيه نك: پاولى، ساخته شد. ميلتوس كه از سدة ق/ 1م و پيش از استيلاي سلجوقيان 70ق/077م بر آسياي صغير، به انحطاط و ويرانى گراييده بود، از سدة ق/3م به بلاط معروف گرديد و از نظر تجاري و اقتصادي رونقى بسزا يافت 2 ، EIهمانجا. افزون بر اين، بلاط به سبب موقع ممتاز آن در نزديكى دهانة رود مندرس بزرگ پايگاهى براي عمليات در درياي اژه بود گودوين، 5 º 2 ، EIهمانجا. به گفتة قلقشندي د 21 ق/418م بلاط در دورة حاكميت تركمانان بنى منتشا 00-29ق/301- 426م شهري كوچك از نواحى روم در منزلى بورسه بود كه بارو نداشته است؛ اين شهر داراي مسجدها، بازارها و حمام بود و قلعهاي ويران داشت كه از سنگ مرمر ساخته شده بود /48. بلاط از اين زمان بر اثر روابط تجاري با خارج ، و رفت و آمد بازرگانان ونيزي مركزي مهم گرديد و قبل از 56ق/355م ونيزيان در آنجا كليسا و كنسولگري داشتند 2 ، EIهمانجا. اين شهر از بركت تجارت محصولاتى مانند زعفران، كنجد، موم، زاج از كوتاهيه، و بردگانى از نواحى مجمع الجزاير، شكوفا گرديد. وقتى در 92ق/ 390م بايزيد اول، سلطان عثمانى مناطق ساحلى منتشا را تصرف كرد، امتيازات ونيزيان را در بلاط محترم شمرد. در 29ق/426م بلاط در شمار نواحى منتشا به استيلاي كامل عثمانيان درآمدهمانجا. بلاط بعداً مركز سنجاقى به همين نام جزو ولايت منتشا گرديد و در 23ق/517م، 00 ،نفر جمعيت داشت. از سدة ق/5م اين شهر به سبب آب و هواي بيماريزا و رسوب گرفتن دهانة رودخانه به انحطاط گراييد و موقعيت پيشين را از دست داد همانجا. اوليا چلبى در 081ق/670م بلاط را شهري عظيم، اما ويران با قلعهاي خراب وصف كرده است نيز نك: «دائرة المعارف»، .V/7 بلاط اكنون روستايى است كوچك از توابع شهرستان سوكة استان آيدين كه در حدود كيلومتري دريا واقع است و در 369ش/990م، جمعيت آن 02 ،نفر بوده است 2 ، EIهمانجا؛ «دائرةالمعارف»، .V/6-7 در اطراف بلاط خرابهها و آثار باستانى بسياري به چشم مىخورد سامى، /336. مهمترين اثر بازماندة بلاط مسجد جامع الياس بيگ است كه تاريخ بناي آن به 06ق/403م باز مىگردد «دائرة المعارف»، .V/6 مآخذ: ابن جبير، محمد، رحلة، به كوشش دخويه، ليدن، 907م؛ ابن حزم، على، جمهرة انساب العرب، بيروت، 403ق/983م؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، به كوشش كرامرس، ليدن، 938م؛ ابن حيان، المقتبس، به كوشش چالمتا و ديگران، مادريد، 979م؛ ابن خطيب، محمد، اعمال الاعلام، به كوشش لوي پرووانسال، بيروت، 956م؛ ابن خلدون، مقدمه، به كوشش خليل شحاده، بيروت، 401ق/981م؛ ابنعديم، عمر، زبدة الحلب، به كوشش سامى دهان، دمشق، 370ق/951م؛ ابنمنظور، لسان؛ ابوعبيد بكري، عبدالله، المسالك والممالك، به كوشش وان لون و ا. فره، تونس، 992م؛ همو، معجم ما استعجم، به كوشش مصطفى سقا، بيروت، 983م؛ اخبار مجموعة، به كوشش ابراهيم ابياري، قاهره، 401ق/981م؛ ادريسى، محمد، نزهة المشتاق، پورت سعيد، مكتبة الثقافة الدينيه؛ اسدي، م. خيرالدين، موسوعة حلب المقارنة، حلب، 403ق/983م؛ اوليا چلبى، سياحت نامه، استانبول، 314ق؛ دوزي، راينهارت، تكملة المعاجم العربية، ترجمة محمد سليم نعيمى، بغداد، 978م؛ سامى، شمس الدين، قاموس الاعلام، استانبول، 306ق/889م؛ طبري، تاريخ؛ همو، «المنتخب من كتاب ذيل المذيل»، همراه ج 1 تاريخ؛ غالب، عبدالرحيم، موسوعة العمارةالاسلامية، بيروت،408ق/988م؛ قلقشندي،احمد، صبحالاعشى، قاهره، 383ق/963م؛ مسعودي، على، التنبيه و الاشراف، به كوشش دخويه، ليدن، 893م؛ المعجم الجغرافى للقطر العربى السوري، دمشق، 411ق/990م؛ مقدسى، محمد، احسن التقاسيم، به كوشش دخويه، ليدن، 906م؛ مقري، احمد، نفح الطيب، به كوشش احسان عباس، بيروت، 388ق/968م؛ ياقوت، بلدان؛ همو، المشترك، به كوشش ووستنفلد، گوتينگن، 846م؛ نيز: 2 ; Evliya _ 4 elebi, Seyahatname, Istanbul, 1935; Goodwin, G., A History of Ottoman Architecture, London, 1971; IA; Pauly; T O rkiye diyanet vakf o Isl @ m ansiklopedisi, Istanbul, 1992. محمدرضا ناجى