بَغْدادي، ابوالقاسم عبدالله بن عبدالعزيز، مشهور به ابوموسى د 50ق/64م،
اديب و نحوي. وي چون نابينا بود، صفدي نامش را در نكت خود آورده است ص
82.
وي اهل بغداد بود و به بغدادي شهرت يافت، اما در مصر سكنى داشت و در آنجا
بنابر روايت صفدي از احمد بن جعفر دينوري و جعفر ابن مهلهل بن صفوان حديث
روايت مىكرد و يعقوب بن يوسف بن خرزاد نجيرمى نيز از او روايت كرده است
همانجا؛ نيز نك: سيوطى، /9. ليكن اين نظر مورد تأييد هلال ناجى نيست؛ وي
مىپندارد كه نجيرمى فقط از بغدادي در كتاب خود نام برده است ص 4. همچنين
صفدي اشاره مىكند كه بغدادي آموزگار مهتدي حك 55-56ق/ 69 - 70م بوده است
نيز نك: رشر، .124 نام مهتدي در روايت سيوطى همانجا به فرزند مهتدي تبديل
شده است كه احتمالاً همانطور كه ناجى اشاره مىكند همانجا، تحريف است.
بيش از اين چيزي از زندگى بغدادي نمىدانيم و دانسته نيست كه آيا او شعر
نيز مىسروده است، يا نه؟ ناجى همانجا دو بيت در طبقات زبيدي ص 02-03 از
كسى به نام عبدالله بن عبدالعزيز بن قاسم يافته، و پنداشته است كه او
همان ابوموسى بغدادي است. از آثار او نيز تنها به دو كتاب اشاره شده است:
يكى الفرق صفدي، سيوطى، همانجاها كه از ميان رفته، و ديگري الكتابة و
الكتاب... كه باقى مانده است. اين كتاب كه بغدادي شهرت خود را مديون آن
است و در نوع خود بىنظير است، با نام الكتاب و صفة الدواة و القلم و تصريفها
به چاپ رسيده، و در زمينة علم كتابت و نگارش تدوين شده است و از آن جهت
كه نخستين كتاب در نوع خود است، اعتبار خاص مىيابد. با اينهمه، مىدانيم
كه پيش از آن عبدالحميد كاتب د 32ق/50م به فن كتابت اشاره كرده، و بارها
مردمان را به فراگيري اين امر تشويق كرده است. بغدادي نيز بر فضيلت تقدم
عبدالحميد اعتراف كرده، و در رسالة خود از او نام برده است ص 8، 1-2.
بههر حال، شايد بتوان بغدادي را نخستين كسى به شمار آورد كه به جوانب
فنى كتابت توجه كرده است. در فهرستى كه حاتم صالح ضامن در مقدمة كتاب
رسالة الخط و القلم منسوب به ابن قتيبه د 76ق/ 89م آورده است و تا سدة 0ق
از 2 كتاب در اين زمينه نام برده نك: ص ، اثر بغدادي صدرنشين است. بغدادي
در اثر خود اطلاعاتى بس گرانقدر به دست داده كه به سبب قدمت درخور اهميت
است. وي نام كسانى را كه در بلاغت و علمِ كتابت پيشرو بودهاند، ذكر كرده
است؛ مثلاً عبدالحميد كاتب، قحذم جد وليد بن هشام قحذمى و عبدالله ابن
مقفع كه كتاب هزار افسانه، كليله و دمنه، عهد اردشير و كتاب مزدك و
كارْوَند را به عربى ترجمه كرد ص 8 -9، و نيز مىدانيم كه هر يك از اين
موارد بحثهاي مفصلى برانگيخته است؛ مثلاً راجع به هزار افسانه هيچ كجا به
نام مترجم آن اشاره نشده است. اما ملاحظه مىشود كه بغدادي ابن مقفع را
مترجم اين كتاب معرفى كرده است. تاكنون پنداشته مىشد، اولين كتابى كه
از هزار افسانه نام برده، همانا مروج الذهب مسعودي د 46ق/57م است؛ اما
اينك ملاحظه مىشود كه اين نام در كتاب بغدادي هم آمده است و يا راجع
به كتابهاي مزدك و كاروند نك: تفضلى، 14 كه مترجم آنها معلوم نبوده، اينك
بغدادي همه را به ابن مقفع نسبت داده است.
بغدادي حتى به اسماء نويسندگان زن كه در بلاغت و فصاحت شهره بودند، اشاره
كرده، و نمونهاي از نثرشان را آورده است ص 4 - 5 و يا اقوال منسوب به
اسماعيل بن عبدالحميد كاتب راجع به بلاغت و هنر نويسندگى پدرش، عبدالحميد
كاتب د 32ق، نمونهاي ديگر از اطلاعات مفيدي است كه به دست مىدهد ص 0.
همچنين بغدادي در اين مقاله، نامهاي را كه عبدالحميد كاتب به خالد بن
ربيعة افريقى اولين كاتب افريقى نوشته، و در آن هنر كتابت را وصف كرده،
آورده است ص 1.
گفتنى است كه ابتداي رساله با مطالبى راجع به خط، بررسى انواع خط و ابزار
آلات راجع به خط، يعنى دوات و قلم و قرطاس شروع مىشود، بعد از آن به
بررسى كاتبان و حرفة دبيري مىرسد و مهارتهاي لازم براي نگارش، عنوان
مىگردد. مثلاً كاتب نه تنها بايد در خط و كتابت زبردست باشد، كه بايد در
آيين خردمندي و سواركاري و شمشيرزنى و حتى آيين تقسيم آب نيز دستى داشته
باشد. بغدادي در اين رساله همچنين به بحثى نسبتاً وسيع و مفصل دربارة آداب
و اقوال خسرو پرويز خطاب به دبير خويش استشهاد كرده است ص 6 -7 و اين بخش
يكى از زيباترين مداركى است كه در زمينة شناسايى آداب نويسندگى در آن
دوره به دست ما رسيده است، چه، ضمن بيان مهارتهاي نويسندگى، لازم
مىداند كه كاتب تمامى مراتب اخلاقى و مهارتهاي اجتماعى كه شايستة يك مرد
اديب در آن روزگار بوده است، داشته باشد و در واقع دستمايهاي براي
راهنمايى منشيان ارائه داده است كه از نظر متن بسيار غنى است و در بخشهاي
ديگر به نام «الكتاب»، به بررسى اصطلاحات راجع به اين علم مثل سحاة،
خاتم، تاريخ، اسكدار نك: ه د، بريد و اوارَج نك: برهان...، ذيل اواره
پرداخته، و در پايان نكتههاي ظريف دربارة دبيران ص 3-4 و نكوهش برخى
اخلاق كاتبان نوخاسته، آورده است.
اين رساله را نخستينبار سوردل همراه با ترجمة فرانسوي آن در دمشق به چاپ
رساند نك: مل . اساس كار سوردل، نسخة خطى مورخ 67ق بود در اين باره، نك:
سوردل، 17 ¡ ÍÇÔíåº äíÒ ÑÔÑ¡ .124-125 0 سال بعد، هلال ناجى اين رساله را
براساس نسخة خطى مورخ 14ق موجود در كتابخانة فاتح استانبول شم 206 مجدداً به
چاپ رساند و تا حد ممكن نواقص كار سوردل را رفع كرد؛ چه، نسخة اساس سوردل،
كامل نبود و حدود يك پنجم رساله، افتادگى داشت. علاوه بر اين سوردل
نتوانسته بود همة اشعار عربى را كه در متن آمده، شناسايى كند و مرجعى براي
آنها بيابد. هلال ناجى نك: ص 3- 5 به اين مهم نيز پرداخته است.
مآخذ: برهان قاطع، محمدحسين بن خلف تبريزي، به كوشش محمدمعين، تهران،
357ش؛ بغدادي، عبدالله، «الكتاب و صفة الدواة و القلم و تصريفها»، به كوشش
هلال ناجى، المورد، بغداد، 393ق/973م، ج ، شم ؛ تفضلى، احمد، تاريخ ادبيات
ايران پيش از اسلام، به كوشش ژاله آموزگار، تهران، 376ش؛ زبيدي، محمد،
طبقات النحويين و اللغويين، به كوشش محمدابوالفضل ابراهيم، قاهره،
392ق/973م؛ سيوطى، بغية الوعاة، به كوشش محمدابوالفضل ابراهيم، قاهره،
384ق/965م؛ صفدي، خليل، نكت الهميان، به كوشش احمد زكى، قاهره،
329ق/911م؛ ضامن، حاتم صالح، مقدمه بر رسالة الخط و القلم، منسوب به ابن
قتيبه، بيروت، 409ق/ 989م؛ ناجى، هلال، مقدمه و تعليقات بر «الكتاب...»
نك: هم ، بغدادي؛ نيز:
Resher, O., X[ ber arabische manuskripte der L ? lel / -moschee n , Le Monde
Oriental, Uppsala, 1913, vol. VII; Sourdel, D., X Le Livre des Secr E taires de
q Abdall ? h al-Bagd ? d / n , Bulletin d' E tudes orientales, Damascus,
1952-1954.
مريم شمس