بَعيثِ مُجاشِعى، خِداش بن بشر بن خالد ابى خالد تميمى بصري، خطيب و
شاعر عصر اموي. برخى نياي او را عبدالحارث بن ابى خالد دانستهاند نك: ابن
عديم، /220؛ ابن عساكر، 6/24- 25. بعيث در ميان رقبايش به «ابن حَمراء
العِجان» شهرت يافت. اين لقب كه پيوسته شاعر از آن ناخشنود بود، به
گمنامى تبار مادرش اشاره دارد؛ چه، بعيث از كنيزي ايرانى به نام ورده يا
برده يا فَرتَنا از اهالى سجستان يا اصفهان زاده شده بود. اين كنيز از آنِ
قعقاع بن معبد بود كه به پدر بعيث بخشيده شد ابن سلام، /86؛ ابوعبيده،
/03، 93- 95؛ ابن عديم، همانجا. نام بعيث از مطلع يكى از قصايد او گرفته
شده است نك: ابن سلام، /34؛ جاحظ، البيان...، /74؛ ابن قتيبه، 13.
تاريخ ولادت بعيث به درستى معلوم نيست. گويا در بصره زاده شد و در همان
شهر رشد يافت و نسبت بصري وي از همينجاست ياقوت، 1/2؛ صفدي، 3/93. بعيث
دوران جوانى را در بصره و در ميان طايفة بنى مجاشع از قبيلة تميم گذراند و
در همانجا همسري برگزيد كه از او پسرانى چون مالك، يزيد و بكر زاده شدند. از
اينرو، كنية شاعر را ابويزيد و ابومالك دانستهاند. مالك در جوانى جان سپرد و
پدر در سوگ او مرثيهاي سرود ابن حبيب، 91؛ ابن قتيبه، همانجا؛ آمدي، 1؛
ابن ماكولا، /35.
در منابع ادبى كهن از شرح حال و وقايع زندگى بعيث مطلبى به چشم
نمىخورد. ابوالفرج اصفهانى هم تنها در لابهلاي شرح حال جرير نك: /5-6 به
ذكر مختصري از اشعار او بسنده كرده است. گويا بعيث در روزگار خود خطيب
توانمند قبيلة تميم بود و خطبههاي وي سخت شهرت داشت جاحظ، همان، /04،
73-74. يك بار در مجلس شعرخوانى كه وليد بن عبدالملك حك 8 - 6ق/07- 15م
ترتيب داده بود، حضور يافت و ضمن قرائت اشعار خود با استادي و مهارت تمام
مثالب رقبايش را برشمرد. از اينرو، توجه خليفه را به خود معطوف ساخت و صلة
ارزشمندي دريافت كرد مرزبانى، 50-51؛ ابن عبدربه، /14- 15.
با آنكه ابن سلام جمحى همانجا توانمندي، شيوايى كلام و بىپروايى شعر بعيث
را ستوده، اما وي را در زمرة شاعران طبقة دوم دوران اسلامى نهاده است نيز
نك: ابن عساكر، همانجا. شايد علت آن باشد كه بعيث در عصر شاعران نامآوري
چون جرير و فرزدق ه م م مىزيست و شهرت آنان سبب گمنامى نسبى شاعر شده
بود. از سوي ديگر با اندكى ژرفنگري در حوادث تاريخى آن زمان مىتوان
دريافت كه گمنامى بعيث بيش از آنكه مربوط به ضعف استعداد شعري او باشد،
تا حدودي از كشمكشهاي سياسى حاكم بر جامعه نشأت گرفته بود بلاشر، .III/483
چه، در اين ايام اختلافات قومى ميان دو طايفة بنى هذيل و بنى مجاشع شدت
يافت؛ در نتيجه شاعران اين قبايل با هم به نزاع برخاستند و اشعار هجو آميز
بسياري دربارة هم سرودند نك: 2 ، EIذيل جرير. بعيث نيز به ناچار پاي در اين
وادي نهاد و در نتيجه انبوهى اشعار هجوآميز ميان وي و جرير و فرزدق رد و بدل
شد آمدي، 1-2؛ ابن عساكر، 6/25؛ ابن فضلالله، 4/1 -2؛ براي اطلاع از نمونة
اين اشعار، نك: ابوعبيده، /00 بب ؛ قالى، /31؛ ابن رشيق، /54؛ ابوعبيد بكري،
/14، 96.
دربارة آغاز اين خصومتها كه حدود 0 سال دوام داشت و پيش از آن نه در عصر
جاهلى و نه در عصر اسلامى سابقه نداشت ابن سلام، /89؛ ابن عساكر، 6/29،
روايت خاصى در دست نيست. تنها مىدانيم كه سرقت شتر بعيث توسط بنى يربوع
ابوعبيده، /00 آغازگر اين مهاجات طولانى بود كه به مرور زمان شدت يافت.
بعيث نخست با سرودن اشعاري گزنده در هجو جرير به حمايت از غسان بن ذهيل
سليطى برخاست. اين اشعار خشم جرير را برانگيخت و او را به پرده دري
واداشت. آنگاه كه بعيث در برابر رقيب قدرتمندش فروماند، از فرزدق ياري
خواست كه پيشتر حرمت وي را نگه نداشته، و اشعار هجوآميزي دربارة او سروده
بود. فرزدق نيز فرصت را مغتنم شمرد و در اين جدال از هر دو رقيب ديرين خود
انتقام گرفت ابن سلام، /86-89، 35؛ ابوالفرج، /5-7؛ آمدي، همانجا.
ناكامى بعيث در مهاجات با جرير، سبب شد تا بنى مجاشع از او روي برتابند و
بدينسان موجبات آوارگى شاعر فراهم گشت بلاشر، همانجا. زبان تند و گزنده نيز
ماية گرفتاري شاعر بود. او در اشعاري بنو صَحب را هجو گفت. ايشان شكايت به
والى يمامه، ابراهيم بن عدي عربى بردند در خلافت وليد بن عبدالملك؛ او نيز
فرمان داد وي را تازيانه زدند و در بازارها گرداندند ابن عديم، /224. اما شاعر
در قصيدهاي ابراهيم را نيز هجو گفت و او را به كلاغ بر بالاي منبر تشبيه
كرد جاحظ، البيان، /53-54؛ ابن عساكر، 6/26. پس از اين ماجرا بعيث به شام
رفت و در باديه، در جوار بنى قعقاع زيست و آنان را در اشعاري ستود ابن
عديم، همانجا.
گويا بعيث بعدها به بصره بازگشت؛ چه، او سرانجام پس از عمري دراز در همين
شهر وفات يافت ايوبى، 5. از ميان منابع كهن تنها ياقوت 1/5 صريحاً مرگ وي
را در 34ق و در زمان خلافت وليد بن عبدالملك دانسته است؛ اما از آنجا كه
خلافت وي در 6ق پايان مىگيرد، اين تاريخ فاقد اعتبار مىگردد.
بعيث شاعري است بدوي كه اشعارش سراسر آكنده از موضوعات، مفاهيم و واژگان
جاهلى است. با اين همه، عيوب شعري او از چشم ناقدان مخفى نمانده است نك:
بطليوسى، /46. موضوع بيشتر اشعار بعيث را هجو تشكيل مىدهد. او در هجويات خود
رعايت عفاف را نمىكرد و از پرده دري فروگذار نبود. از اينرو، اشعار وي، به
ويژه هجو جرير و بنى كليب سخت گزنده بود ابوعبيده، /04؛ ابن عبدربه، /98.
بعيث در وصف نيز توانا بود و برخى وصفهاي او، حال و هواي زندهاي دارند
همچون وصف مرغ سنگخوار، نك: جاحظ، الحيوان، /85 -87؛ وصف شب: مجموعة...، 66؛
وصف خاكستر اجاق: جاحظ، همان، /40.
از بعيث ديوانى بر جاي نمانده است و تنها حدود 00 بيت از اشعار او را در
منابع ادبى مىتوان يافت II/363-364 .GAS, در اين منابع قطعاتى كوتاه به
چشم مىخورد كه احتمالاً مطلع قصايدي بوده است كه از دست رفتهاند.
مآخذ: آمدي، حسين، المؤتلف و المختلف، به كوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره،
381ق/961م؛ ابن حبيب، محمد، «اسماء المغتالين»، نوادر المخطوطات، به كوشش
عبدالسلام هارون، قاهره، 954م، مجموعة ششم؛ ابن رشيق، حسن، العمدة، به
كوشش محمد قرقزان، بيروت، 408ق/988م؛ ابن سلام جمحى، محمد، طبقات فحول
الشعراء، قاهره، 394ق/974م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفريد، به كوشش
احمدامين و ديگران، بيروت، 402ق/983م؛ ابن عديم، عمر، بغية الطلب، به
كوشش سهيل زكار، دمشق، 409ق/988م؛ ابن عساكر، على، تاريخ مدينة دمشق، به
كوشش على شيري، بيروت، 415ق/995م؛ ابن فضلالله عمري، احمد، مسالك
الابصار، به كوشش فؤاد سزگين، فرانكفورت، 408ق/988م؛ ابن قتيبه، عبدالله،
الشعر و الشعراء، ليدن، به كوشش دخويه، 902م؛ ابن ماكولا، على، الاكمال،
به كوشش عبدالرحمان معلمى، حيدرآباد دكن، 384ق/965م؛ ابوعبيد بكري، سمط
اللا¸لى، به كوشش عبدالعزيز ميمنى، قاهره، 354ق/936م؛ ابوعبيده، معمر،
النقائض نقائض جرير و فرزدق، به كوشش محمدابراهيم حور و وليد محمود خالص،
994م؛ ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، قاهره، 407ق/986م؛ ايوبى، ياسين، معجم
الشعراء فى لسان العرب، بيروت، 987م؛ بطليوسى، عبدالله، الاقتضاب، قاهره،
982م؛ جاحظ، عمرو، البيان و التبيين، به كوشش عبدالسلام محمدهارون، قاهره،
368ق/948م؛ همو، الحيوان، به كوشش عبدالسلام محمدهارون، بيروت،
388ق/969م؛ صفدي، خليل، الوافى بالوفيات، به كوشش محمد حجيري، بيروت،
404ق/984م؛ قالى، اسماعيل، الامالى، بيروت، دارالكتب العلميه؛ مجموعة
المعانى، به كوشش عبدالمعين ملوحى، دمشق، 988م؛ مرزبانى، محمد، الموشح،
به كوشش محبالدين خطيب، قاهره، 385ق؛ ياقوت، ادبا؛ نيز:
Blach I re, R., Histoire de la litt E rature arabe, Paris, 1966; EI 2 ; GAS.
عزت ملاابراهيمى