بَعْلَبَك، شهري كهن در شمال شرقى درة بقاع لبنان. اين شهر در
دامنههاي سلسله جبال شرقى لبنان در 4 و 0 عرض شمالى و 6 و 1 طول شرقى و
در ارتفاع 65 ،متري از سطح دريا واقع است نصرالله، /3.
نامگذاري: نام بعلبك به دوران بسيار كهن بازمىگردد و در آن بازتاب نام
خداي بزرگ فنيقى «بعل» ديده مىشود «دائرة المعارف...». اين نام مركب از
دو جزء «بعل» و «بك» است و در معناي آن سخنان گوناگونى گفته شده است:
برخى آن را در زبان فنيقى، به معناي خانه يا شهر بعل دانستهاند و برخى
ديگر نام اين شهر را از ريشة سريانى «بعل بقعوتو» و به معناي «پروردگار
بقاع» فرض كردهاند؛ اما پارهاي از محققان غربى، ريشهاي يونانى براي آن
پنداشتهاند و بر اين باورند كه بعلبك در اصل «بعل - باكو» يا «بعل -
باخوس»، برگرفته از نام «باخوس» يكى از خدايان يونان باستان است نك:
نصرالله، /9-1؛ فريحه، 2. در دوران تسلط يونانيان بر اين شهر، خداي محلى
بعل به «هليوس» يونانيان تشبيه، و اين شهر «هليوپوليس»بهمعناي «شهرخورشيد»
خواندهشد «دائرةالمعارف»؛ پاولى، .XV/48
پيشينة تاريخى: كاوشهاي باستانشناختى ديرينگى بعلبك را به دوراننوسنگى
000-000قم مىرساند نك: نصرالله،/1-2. در هزارة قم اين شهر زيستگاه
كنعانيان بوده است. هنگامى كه آراميان وارد سوريه شدند، از اختلاط آنها با
كنعانيان، فنيقيها پديد آمدند كه در اين شهر سكنى داشتند نصرالله، /1-2.
بعلبك در طول تاريخ كهن خود بارها موردتهاجم اقوام مختلف از جمله هيكسوسها،
آشوريان، بابليها و پارسها قرار گرفته است. در دوران كشور گشاييهاي اسكندر
اين شهر به تصرف يونانيان درآمد، اما ديري نپاييد كه بطالسة مصر بر اين شهر
چيره شدند. در اوايل سدة نخست ميلادي روميها بر اين شهر استيلا يافتند.
آوگوستوس د 4م امپراتور روم به افتخار يوپيتر - خدايِ خدايان روميان -
معبدي در اين شهر برپا نمود و اين شهر را «يوپيتر هليوپوليتن» ناميد. اوج
شكوفايى بعلبك در دورة چيرگى روميان بر اين شهر بود رفاعى، 7- 8. با رسميت
يافتن مسيحيت در امپراتوري روم شرقى، معبد يوپيتر در بعلبك به كليسا بدل شد
همو، 9.
در زمان خلافت عمر سپاه اسلام به فرماندهى ابوعبيدة جراح و خالد بن وليد
بارها به بعلبك تاختند، اما وجود ديوار و باروي استوار شهر از يك سو نك:
ابوالفدا، 55 و مقاومت سرسختانة روميان از سوي ديگر، فتح كامل آن را تا
ذيقعدة 5/دسامبر 36 به تعويق انداخت ابن عديم، بغية...، /81؛ نصرالله، /0 -2
و شايد به همين سبب باشد كه در روايات تاريخنگاران مسلمان در ثبت تاريخ و
وقايع مربوط به فتح بعلبك اندكى اختلاف به چشم مىخورد نك: ازدي، 8،
09-10؛ خليفه، /13؛ يعقوبى، /41؛ ابن اعثم، /13، 40؛ ابن اثير، /91. به هر
حال پس از فتح مسلمانان، اهالى بعلبك به پرداخت خراج ملزم گرديدند
بلاذري، 77. اين شهر نخست تابع ولايت حمص بود و بعدها به جند دمشق ملحق
گرديد نصرالله، /2-3؛ نيز نك: اصطخري، 1.
به هنگام فتح افزون بر روميها، گروههاي بسياري از عربها و ايرانيان در
بعلبك مىزيستند. معاويه پس از گسترش نفوذ خود در ولايات شام از جمله
بعلبك، در 2ق/62م گروهى از ايرانيان اين شهر را در انطاكيه سكنى داد ابن
عديم، همان، /0؛ بلاذري، 77، 01. با اينهمه، تا دورة خلافت عبدالملك بن
مروان ح 9ق/88م همچنان اكثر ساكنان شهر را ايرانيان تشكيل مىدادند
نصرالله، /00.
به هنگام سيطرة عباسيان، بعلبك به سبب برخورداري از موقعيت مهم
استراتژيكى به صورت مركز مهم نظامى آنان درآمد. در 58ق/ 72م دولت طولونى
مصر آنجا را از عباسيان ستاند؛ اما يك سال پس از قتل عام اهالى شهر به دست
حسين بن زكروية قرمطى در 90ق/ 03م نك: طبري، 0/00؛ مسعودي، 72، بار ديگر
بعلبك به اطاعت خلفاي عباسى درآمد نصرالله، /11- 15.
در 59ق/70م خليفة فاطمى حاكمى بر آن شهر گمارد و به نفوذ صد و چند سالة
عباسيان خاتمه داد. از آن پس بعلبك آرامش نيافت و پيوسته شاهد وقوع آشوبها
و كشمكشهاي طولانى ميان كارگزاران فاطمى و حكام نواحى مختلف بود نك: همو،
/16 بب؛ تا آنكه در 16ق/025م به تصرف صالح بن مرداس امير حلب درآمد ابن
عديم، زبدة...، /30 و سرانجام در 68ق/076م سلجوقيان بر آنجا دست يافتند.
در سدة ق/2م نخست امير گمشتكين بوري و پسرش محمد بعلبك را به تصرف خويش
درآوردند. آنگاه نوبت به امارت معينالدين انر رسيد؛ تا آنكه نورالدين
محمود زنگى موقتاً شهر را از وي ستاند نك: ابن عديم، همان، /72، جم ؛ ابن
اثير، 0/80 -81، 1/9، 3، جم؛ نصرالله، /23 بب.
در شعبان 70/مارس 175 صلاحالدين ايوبى بر بعلبك تاخت و در رمضان همان سال
مردم شهر را به تسليم واداشت و زمام امور را به ابن مقدم سپرد. آنگاه كه
ابن مقدم بر صلاحالدين شوريد، وي در 75ق امارت بعلبك را به برادرزادة خود
فرخشاه سپرد و بعدها به نوة برادر خود بهرامشاه به اقطاع داد. در دورة حكومت
ايوبيان بعلبك به چنان رونق و آبادانى و شكوه ادبى دست يافت كه از زمان
فتح اسلامى بىسابقه بود. دژها، برجها و باروهاي مستحكم، قصرهاي با شكوه و
مساجد بزرگ به همت خاندان ايوبى بنا شد ابن اثير، 1/20، 50، 61؛ نصرالله،
/50 بب.
سرانجام در 58ق/260م مغولان بر بعلبك استيلا يافتند؛ اما ديري نپاييد كه
سپاه هولاكو در برابر لشكريان ملك ظاهر بيبرس منهزم شد و بدينسان راه براي
نفوذ مماليك به آن ديار هموار گشت همو، /79-80، 86- 88.
با به قدرت رسيدن عثمانيان در 22ق/516م حكمرانان محلى، به ويژه بنو
حرفوش در بعلبك امارت يافتند. اين خاندان شيعى كه دورة حكومت آنان به
مدت سده به طول انجاميد، در گسترش مذهب تشيع و سپردن منصب افتا به علماي
شيعه بسيار كوشيدند. افزون برآن در راه عمران و آبادانى شهر و رونق امر
كشاورزي از هيچ اقدامى فروگذار نكردند. حرفوشيان با تقويت پيوند دوستى خود
باحكام اطراف و به ويژه آل شهابى و معنى، به تدريج خود را از سيطرة دولت
عثمانى رهانيدند همو، /20-27؛ شهابى، /4- 5، 20-21، 34، جم ؛ خالدي، 2، 5، 4، جم
.
با پايان يافتن سيطرة حرافشه بر بعلبك، دورة ادارة شهر به شيوة اقطاع نيز به
پايان رسيد و بعلبك به صورت «لواء» درآمد كه زير نظر والى دمشق اداره
مىشد. در 288ق/871م اين شهر از شرق بقاع استقلال يافت و به صورت قضاء
شهرستان مستقلى درآمد. پس از جنگ جهانى اول، فرانسويها آنجا را به اشغال
خود درآوردند. سرانجام در 920م اين شهر به كشور لبنان ملحق شد. از آن پس
بعلبك تابع بقاع بود تا 304ش/925م كه در تقسيمات اداري دولت لبنان به
صورت محافظه استان درآمد كه متشكل از مديريه شهرستان و 0 روستا بود
نصرالله، /28، 42، 62-66.
باغهاي سرسبز با انواع درختان ميوه و نيز تاكستانهاي فراوان گرداگرد بعلبك
بستر مناسبى براي رونق فعاليتهاي كشاورزي در آنجا فراهم آورده است. زيتون،
انجير، بادام و حبوبات از مهمترين محصولات آنند كه همه ساله افزون بر
تأمين نياز داخلى به ديگر مناطق لبنان و نيز تركيه صادر مىشود. از بركت
چراگاههاي سرسبز كه در دامنة رشته كوههاي شرقى بعلبك گستردهاند، دامپروري
نيز در آنجا رونق بسزايى يافته است، به گونهاي كه برخى از فرآوردههاي
دامى آن شهرت جهانى دارد. برنزسازي، روغنكشى، ساخت ظروف چوبى، بافندگى،
ريسندگى و حرير بافى از عمدهترين صنايع آن به شمار مىرود. پارچههاي
مرغوب بعلبك در دورة اسلامى به اقصى نقاط جهان صادر مىشده است ابن
بطوطه، 3؛ ابن حوقل، /75؛ مقدسى، 79؛ بستانى، /00؛ حتى، 13-14؛ نصرالله، /11
- 28، 31.
بعلبك كه در مسير كاروانهاي تدمر و صور و نيز جادة اصلى دمشق به حمص قرار
گرفته بود، امكان ارتباط شرق و غرب لبنان را فراهم مىساخت؛ از اينرو، از
ديربازدر زمرة مراكز مهم بازرگانى قرار داشت، اما به تدريج در دورة مماليك،
با تغيير خطوط اصلى راه، از اهميت تجاري آن شهر كاسته شد مارتن، 50؛
نصرالله، /29 -32؛ 2 .EI
امروزه آثار باستانى به جاي مانده از دورة روميان به ويژه پرستشگاههاي
سهگانة آن، شهرت بسزايى براي بعلبك فراهم آورده است؛ چندان كه همه
ساله جهانگردان بىشماري را از سراسر جهان، به سوي خود مىكشاند. در دورة
اسلامى مجموعة بناهاي اصلى معابد باستانى به دژهايى مستحكم تبديل شد و
بعدها مسلمانان به منظور استحكام بخشيدن به نظام دفاعى شهر بناهاي جديدي
بر معابد افزودند. اين معابد در سدههاي معاصر نيز نظر باستانشناسان اروپايى
را به خود جلب كرد و در 898م گروهى از باستانشناسان آلمانى در آنجا به
كاوش پرداختند. در دورة قيمومت فرانسه نيز تلاشهايى براي بازسازي و ترميم
معابد صورت گرفت. از جمله آثار تاريخى بعلبك دو مسجد رأسالعين و مسجد جامع
شهر با رواق و منارهاي با شكوه و دو كتيبه مربوط به دوران مماليك است.
افزون بر آن آرامگاه الياس پيامبر، قبر اسباط و مدفن حفصه خواهر معاذ بن
جبل نيز در آنجاست ياقوت، /74 - 75؛ ابن فقيه، 18؛ حتى، 60-61؛ بستانى، /00
-01؛ رابينسن، /93 بب ؛ نصرالله، /3، 25، 43 بب ؛ بريتانيكا، ؛ I/704 2 EI. در
منابع كهن از بناهاي ديگري چون مدرسهها نك: ابن شداد، /45، رباطها،
آسايشگاهها و ديرها در بعلبك نام بردهاند قزوينى، 56؛ نيز نك: 2 كه اكنون
كاملاً از ميان رفتهاند.
مآخذ: ابن اثير، الكامل؛ ابن اعثم كوفى، احمد، الفتوح، به كوشش على شيري،
بيروت، 411ق؛ ابن بطوطه، رحلة، بيروت، 980م؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض،
به كوشش كرامرس، ليدن، 938م؛ ابن شداد، محمد، الاعلاق الخطيرة، به كوشش
يحيى زكريا عباره، دمشق، 991م؛ ابن عديم، عمر، بغية الطلب، به كوشش سهيل
زكار، دمشق، 988م؛ همو، زبدة الحلب، به كوشش سامى دهان، دمشق، 370ق/
951م؛ ابن فقيه، احمد، مختصر كتاب البلدان، به كوشش دخويه، ليدن، 302ق/
885م؛ ابوالفدا، تقويم البلدان، به كوشش رنو و دوسلان، پاريس، 840م؛ ازدي،
محمد، فتوح الشام، به كوشش عبدالمنعم عبدالله عامر، قاهره، 970م؛ اصطخري،
ابراهيم، مسالك الممالك، به كوشش دخويه، ليدن، 927م؛ بستانى، بطرس، دائرة
المعارف، بيروت، دارالمعرفه؛ بلاذري، احمد، فتوح البلدان، به كوشش عبدالله
انيس طباع، بيروت، 407ق/987م؛ حتى، فيليپ، لبنان فى التاريخ، ترجمة انيس
فريحه، بيروت، دارالثقافه؛ خالدي، احمد، لبنان فى عهد الامير فخرالدين
المعنى الثانى، به كوشش اسد رستم و فؤاد افرام بستانى، بيروت، 969م؛ خليفة
بن خياط، تاريخ، به كوشش سهيل زكار، دمشق، 387ق/967م؛ رابينسن، ادوارد،
يوميات فى لبنان، ترجمة اسد شيخانى، بيروت، منشورات دارالمكشوف؛ رفاعى،
قاسم، بعلبك فى التاريخ، بيروت/دمشق، 404ق/984م؛ شهابى، حيدر، لبنان فى
عهد الامراء الشهابيين، به كوشش اسد رستم و فؤاد افرام بستانى، بيروت،
969م؛ طبري، تاريخ؛ فريحه، انيس، اسماء المدن و القري اللبنانية، بيروت،
956م؛ قزوينى، زكريا، آثار البلاد و اخبار العباد، بيروت، 404ق/984م؛ مارتن،
پ.پ - م.، تاريخ لبنان، ترجمة رشيد شرتونى، بيروت، 986م؛ مسعودي، على،
التنبيه و الاشراف، به كوشش دخويه، ليدن، 893م؛ مقدسى، محمد، احسن
التقاسيم، به كوشش دخويه، ليدن، 906م؛ نصرالله، حسن، تاريخ بعلبك،
بيروت، 404ق/984م؛ ياقوت، بلدان؛ يعقوبى، احمد، تاريخ، بيروت، 960م؛ نيز:
Britannica , micropaedia , 1978 ; The Columbia Encyclopedia , 2001 ; EI 2 ;
Pauly.
عزت ملاابراهيمى